پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
تخم مرغ خانم مرغه
یک روز مرغی که اسمش حنایی بود یک تخم گذاشت. در آن نزدیکی گربه ای به نام خپل زندگی می کرد. خپل خیلی دوست داشت که تخم حنایی را به دست آورد و آن را بخورد. یک روز همین که خانم مرغه از لانه اش بیرون رفت خپل با خوشحال به طرف خانه حنایی رفت تا تخم او را بخورد. در همین موقع اردک دم طلا که از آن نزدیکی رد می شد حنایی را دید و او را نجات داد.
حنایی همه چیز را برای دم طلا تعریف کرد و گفت: زود باش الان خپل تخم من را می خورد. دم طلا و حنایی با عجله از راه میان بر به لانه حنایی رفتند. آن ها از خپل زودتر رسیدند و همان جا نقشه خوبی کشیدند و چاله بزرگی جلوی لانه کندند و خودشان مخفی شدند. چند دقیقه بعد خپل با خوشحالی به طرف لانه آمد و توی چاله افتاد. خپل شروع کرد به آخ و اوخ گفتن و داد زد: کمک. خانم حنایی و دم طلا با خنده خپل را از توی چاله بیرون آوردند و گفتند: این آخرین باری باشد که می خواهی تخم مرغ بدزدی. خپل با خجالت سرش را پایین انداخت و پا به فرار گذاشت و دیگر هوس تخم مرغ خوردن نکرد.
منبع : روزنامه خراسان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس قوه قضاییه پلیس راهور زلزله شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا کارگران تورم
سریال نمایشگاه کتاب جواد عزتی عفاف و حجاب تلویزیون فیلم سینمایی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین ترکیه نتانیاهو یمن
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر تراکتور لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی هواپیما تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول واکسن تبلیغات ناسا عیسی زارع پور
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه