پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آگهی‌های صداوسیما به چه قیمت؟


آگهی‌های صداوسیما به چه قیمت؟
در داستان‌های قدیمی آمده که مردی به اهالی محله خود گفت: محله بالا آش می‌دن. مردم با شنیدن سخن او، دسته دسته و گروه گروه به محله بالا رفتند و صف کشیدند. پس از چندی مرد با خود گفت: نکنه واقعا محله بالا آش می‌دن؟ و نگران و دوان دوان به محله بالا رفت و توی صف ایستاد!
حالا حکایت این مرد، حکایت صداوسیمای خودمان است. این صداوسیما کاری کرده که کم‌کم باورمان می‌شود زندگی دور از تجمل، کار و کاسبی بی‌شیله پیله، ساده‌زیستی، دست همت به کمر زدن، دوری از چشم و هم‌چشمی و کرور کرور سنت‌های قدیمی، یعنی همین چیزهایی که از خروس‌خوان سحر تا نصف دل شب از جعبه جادویی به نام تلویزیون می‌بینیم و می‌شنویم.
بگذریم از این‌که برخی سریال‌های وارداتی و البته وطنی و خبرهای رنگارنگ چگونه و چه شکلی باورهای ما را به سنت‌ها و داشته‌های تاریخی و ملی کمرنگ می‌کند، اما آنچه در وانفسای عصر ارتباطات، آتش این ماجرا را سوزان‌تر کرده، موضوع آگهی‌های بازرگانی است که این روزها سخت در هر سوراخ سمبه‌ برنامه‌های تلویزیونی و نیز رادیویی دیده و شنیده می‌شود.
زبانم لال، این آگهی‌ها به گونه‌ای است که آدمی احساس می‌کند از خیلی چیزها عقب مانده، سنت‌ها دست و پاگیر شده‌اند، مدینه فاضله جور دیگری است و چیزی که این روزها به درد زندگی می‌خورد، همین شیوه زندگی مدرنی است که در برخی آگهی‌ها به خوردمان می‌دهند.
حالا دیگر در برنامه درس‌هایی از آگهی‌های بازرگانی باید یاد بگیریم که زندگی خوب، یعنی یک زوج ۲۲ یا ۲۳ ساله سوار بر خودروی آخرین مدل خارجی با پس‌انداز آنچنانی در یکی از بانک‌ها به همراه آپارتمانی دوبلکس و احتمالا مساحتی بالای دویست متر با لوازم لوکس منزل و برنامه‌ای برای مسافرت‌های دوره‌ای به اروپا و ... .
و یا آن‌که زندگی خوب یعنی داشتن مادربزرگی که برای پسر، عروس و دو نوه خود با استفاده از فلان اجاق گاز، همزمان و در یک چشم بر هم زدن پیتزا، فسنجان و مرغ بریان درست می‌کند. بنا بر آنچه از آگهی‌های صداوسیما یاد می‌گیریم، حالا دیگر عمویادگار، خرس قصه‌های کودکی ما، در خانه‌ای به سبک ششلول‌بندهای تگزاس و روی مبل و کاناپه زندگی می‌کند و به جای رفتن به غار از وسایل گرمایی جدید استفاده می‌کند.
در این آگهی‌ها، بانک‌ها سپرده‌ها را به عنوان قرض‌الحسنه از مردم دریافت می‌کنند، اما با دادن وام به مردم، از آنها بهره می‌گیرند. همین آگهی‌ها به ما می‌گویند که کارخانه‌های خودروسازی در مناسبت‌های مذهبی به نام ائمه مظلوم، کشتی کشتی خودرو با مارک‌های گوناگون به مردم می‌فروشند ... و برو تا آخر ماجرا.
البته بنده به عنوان کسی که از دور، دستی بر آتش علوم ارتباطات دارم، نمی‌خواهم منکر تبلیغات و تأثیر شایان آن در توسعه اقتصادی شوم؛ حاشا و کلا، اما توسعه اقتصادی و به ویژه تبلیغات، راهی دارد و چاهی که یکی از این راه‌ها، توجه به وضعیت فرهنگی و زندگی جامعه و به ویژه میزان هزینه‌های مادی و معنوی است که هزینه آن می‌شود.
حال پرسش اینجاست؛ اکنون که کانال اصلی تبلیغات تلویزیونی تنها از جام‌جم می‌گذرد، باید چه هزینه‌ای را برای پیمودن مسیر توسعه، آن هم در بخش رسانه بپردازیم؟ آیا این راه باید به بهای کمرنگ شدن ارزش‌های فرهنگی و ملی ما در ازای درآمدزایی برای صداوسیما گذرانده شود؟
برخی مسئولان صداوسیما در پاسخ این پرسش می‌گویند، آگهی منبع درآمدی برای این سازمان است، اما آیا این درآمد (گیریم دویست، نه سیصد، نه چهارصد میلیارد تومان باشد) باید به بهای نادیده گرفتن تأکیدات پیاپی مسئولان و دلسوزان، مبنی بر ساده‌زیستی و گریز از تجملگرایی باشد؟
آنچه مسئولان کشور بر لزوم پرهیز از تجملگرایی و حفظ آیین‌ها و سنن ایرانی بر آن تأکید دارند، موضوعی است که کمتر نشانه‌ای از اهتمام به آن در برخی آگهی‌های صداوسیما دیده می‌شود.
حال که هیچ رقیب رسانه‌ای برای صداوسیما در کشور وجود ندارد، بهتر است مسئولان این سازمان برای جلوگیری از حرکت کرم‌گونه‌ای که آرام آرام برخی چیزهای خوب را هدف قرار می‌دهد، چاره‌اندیشی کنند. کنترل، نظارت و هدایت در امر تولید و پخش آگهی‌های بازرگانی، راهی است که علاوه بر حفظ درآمدزایی، راه‌های تخریب پشتوانه‌های فرهنگی و ملی و هنجارهای خوب را خواهد بست.
درآمدزایی در صداوسیما راه‌های مناسب‌تری به جز آگهی‌های فرهنگ بر باد ده، دارد که مسئولان رسانه باید دست‌کم به اندازه یک میان‌برنامه، به آن توجه کنند.
حسن قربانی
منبع : سایت تابناک