پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


سینمای داستانی نه! سینمای بازسازی


سینمای داستانی نه! سینمای بازسازی
ابراهیم مختاری از افراد نام آشنای سینمای مستند ایران است که به مطالعه و تحقیق نیز توجه جدی دارد. او به عنوان یکی از مستندسازان قدیمی و تاثیرگذار در این گفتگو فرضیه جدیدی را درباره سینمای داستانی مطرح کرده است . او این سینما را سینمای بازسازی نامیده است. با او درباره این موضوع و موضوع های دیگر سینمای مستند گفت و گو کرده ایم .
▪ از اهداف برگزاری این هفته فیلم بگویید.
ـ من از همان ابتدا از این حرکت پشتیبانی کردم. حتی در گفتگویی هم که با آقای حیدریان داشتیم شرکت کردم . ما از ایشان خواستیم کمک کنند انجمن بتواند هفته فیلم را برگزار کند. من فکر می کنم برگزاری این هفته فیلم از اهداف دراز مدت انجمن مستندسازان سینمای ایران است و عامل شکوفایی سینمای ایران نیز می تواند باشد. تداوم این هفته ها نقش بسیار مهم و موثرتری هم در سینمای مستند و هم در سینمای ایران ایفا خواهد کرد.
▪ این نتیجه نمایش فیلم ها است یا به دلیل گفت وگوها یی است که در جلسات می شود؟
ـ این دو به هم پیوسته است. به تنهایی اصلا کار پیش نمی رود ، باید هم فیلم نمایش داد هم گفت و گو کرد و هم پرسش و پاسخ انجام داد. البته چون هفته ، هفته آغاز کننده ای هست ، کاستی هایی هم دارد. مثلا من لحظاتی در طول هفته دیدم که نقد نبود و مدح بود. به جای نقادی مداحی شده بود. امیدوارم در ادامه این گونه برنامه ها ، این جنبه نقادی ،هم نسبت به سینمای مستند ایران و هم جهان اتفاق بیافتد. این کمک می کند که آثار قدرتمندی به وجود بیاید. من فکر می کنم سینمای مستند ایران به آنجا نمی رسد که وارد اکران شود و تماشاگر ایرانی بابتش پول پرداخت کند. چون سینمای مستند هم ارتباطش با تماشاگر گسسته بوده و هم بسترهای لازم را برای رشد نداشته است، هم نقادی لازم را برای ارتقای کیفیت نداشته تا خود را بالا بکشد. انجمن مستندسازان می تواند این بار را به دوش بکشد.
چون نهادهای دولتی موظف،در طول این مدت، در طول این ۲۵ سال آن چنان که باید عمل نکردند . ما بار بخشی از وظایف سیاستگذاران و مدیران سینمایی کشور را به دوش می کشیم. امیدواریم در سال های آتی سیاستگذاران سینمایی کشور این کار را که باید به صورت جمعی باشد، تکمیل کنند.
▪ در صحبت هایی که با آقای حیدریان داشتید به چه نتیجه ای رسیدید؟
ـ آن چه که مهم است، این بود که چنین اتفاقی توسط انجمن سینمای مستند ایران صورت بگیرد و آنها در حدود بضاعتشان کمک مالی کنند و مجوزها را بدهند. البته من فکر می کنم به علت نارسایی بستر سینمایی در ایران ، حتی دست و پای مدیران هم بسته است. یعنی فقط ما نیستم که دست و بالمان بسته است. آن بخش از مدیریت مثبتی که در مجموعه سینما و تلویزیون ایران ،علاقه مند است که سینمای مستند گسترش پیدا کند، هم تنگناهایی دارند. امیدواریم ما بتوانیم توجه دولت ، کمیسیون حقوقی مجلس و مدیران سازمان برنامه ریزی را جلب کنیم تا هر کدام نقش های خود را بشناسد و بعد بتوانند به آن عمل کنند.
▪ این شیوه که سینمای مستند را به سمت دولتی شدن می برد.
ـ اصلا این طور نیست . تعریف من از نقش دولت در سینما با تعریف سنتی نقش دولت در سینما متفاوت است. در تعریف سنتی دولت وقتی می خواهند نقش ایفا کنند ، دخالت می کنند. باید یک خط کش پیدا کند . معنای کمک دولت اصلا دخالت دولت نیست. یا اگر دخالت است باید حدود آن معلوم شود تا حدی که مانع حرکت و رشد مجموعه سینمای ایران نشود. باید سازگاری بین مدیران دولتی و مدیران بخش های عمومی با مستندسازان مستقل به وجود آید. الان ناسازگاری وجود دارد و این ناسازگاری هم به من سینماگر لطمه می زند و هم به سینمای مستند ایران و هم سینمای ایران.
▪ آیا در مقطع های زمانی گذشته هم این اتفاق افتاده که دولت حمایت کند بدون دخالت ؟
ـ در دوره هایی بوده،اما تبدیل به سازو کار نشده است. مفهوم این حرکت که من گفته ام این است که ساختار سینمای ایران در جهت یک ساختار نوین متحول شود. آن وقت باید نقش دولت در این ساختار جدید تعریف شود. باید نقش تلویزیون تعریف شود. نمی توان انتظار داشت که تلویزیون آثاری را پخش کند که تنش اجتماعی به وجود می آورد ،اما می توان انتظار داشت که تلویزیون در سرمایه گذاری و تولید آثاری که نگران کننده است نقش داشته باشد.با این حال دو مقوله مطرح است . ترس از پخش آثاری که تنش اجتماعی به وجود می آورد ، کلا مانع پخش مجموعه آثاری که به امور انتقادی و اجتماعی می پردازد ، شود. این دو مقوله را باید از هم جدا کرد . به نظرم مدیریت تلویزیون نتوانسته این جداسازی را انجام دهد.
▪ شبکه ۵ به طور مرتب مستندهای خارجی نشان می دهد . این می تواند فرآیند عدم جداسازی این دو مقوله از هم باشد؟
ـ دقیقا . تلویزیون یک کشور که ادعای استقلال دارد چرا وقتی به عرصه سینمای مستند می رسد این گونه منفعل و تسلیم آثار خارجی می شود؟ این خود متعارض با سیاست ها و ادعا ها است. برای این که نتوانسته و نیامده در عرصه کشور خودش ببیند چگونه می تواند از این بن بست خارج شود.
▪ واقعا در این همه سال فقط تلویزیون مانع بوده یا فیلمسازان هم مشکلاتی داشته اند؟
ـ قبول می کنم که فیلمسازان هم این توجه را برای متحول کردن ساختار سینمای مستند نداشته اند. هر کس خواسته به نوعی گلیم خود را از آب بکشد . مثلا فیلم بهتر برای جشنواره ها بسازی یا فیلم بهتر برای موفقیت تجاری بسازی. فرد گرایی های سینماگران هم بی تاثیر نبوده است. آنها کار صنفی کردن و پرداختن به اموری که ساختار سینما را در جهت تغییر نهادها متحول کند ، کنار گذاشته بودند و این فعالیت ها مذموم شناخته می شد. البته من فکر می کنم در این عرصه جای سینمای مستند خیلی خالی بوده ؛ شما نشانه های خاص در این زمینه را نمی بینید. اولین جنبش صنفی همین تشکیل انجمن مستندسازان آغاز می شود. این انجمن وارد نقد نظام صنفی سینما شد و این قضیه هم چنان ادامه دارد. معتقدم ما سینماگران حتما باید نقد کنیم و در افکار عمومی و میان مجلس و دولت این تفکر را ایجاد کنیم که نظام سینمای ایران کهنه و عقب افتاده است. برای رهاییث از این وضعیت هم باید نظام جدید سینمایی طراحی شود.
▪ خب این کار را چه کسی باید انجام دهد؟
ـ این کاری است که نیاز به پژوهش های مقدماتی و هزینه هایی دارد . من شخصا چند طرح داده ام تا از وزارت ارشاد بودجه بگیرم و این کار را بکنم. باید دید مدیران ارشاد چه جوابی می دهند. تماس هایی با تلویزیون داشتیم که منجر به توجه آنها به این مقوله نشده است ،زیرا تلویزیون نهادی است که باید نقش خود را به درستی در زمینه سینمای مستند ایفا کند .این موضوع می تواند برای مدیران تلویزیون اهمیت داشته باشد. امیدوارم به کمک انجمن و یا نیروهای جمعی تر آنها را متقاعد کنیم.
▪ طیفی که انجمن به خود جذب کرده گسترده است یا محدود به تعداد خاص است؟
ـ این را باید در یک بستر کلی سینمایی بررسی کرد. در فقدان نظام سینمایی برخی از این انجمن ها کارآمدی کم دارند، چون دولت پشتیبان نیست و نظامی وجود ندارد که آنها بتوانند به مقاصدی دست پیدا کنند که پاسخ به هویت سینماگران مستند بدهد. به این ترتیب معلول جای علت را می گیرد. آنها فکر می کنند تقصیر گردن انجمن و صنف است . نمی گوییم انجمن ها بی تقصیرند ، بلکه در سایه تقصیری بزرگتر، تقصیرکار می شوند. اگر بخواهیم مقایسه کنیم به نسبت انجمن های دیگرانجمن صنفی مستندسازان خیلی فعال است و اقداماتی را صورت می دهد.
▪ خب چقدر مستندسازان جوان جذب این فعالیت می شوند؟
ـ اولین نیاز یک جوان فیلم ساختن است. آن موقع هم که ما جوان بودیم و به دنبال فیلم ساختن بودیم، وقتی این کار را شروع کردیم و به عنوان شغل انتخاب کردیم ، دیدیم امنیت حرفه ای و شغلی نداریم. بعد فهمیدیم چقدر سوء استفاده ها می شود و حقوق مستندسازان ضایع می شود .آن جا به این نتیجه رسیدیم اگر بخواهیم فردی کوشش کنیم به نتیجه ای نمی رسیم و باید به یک نهاد حقوقی تبدیل شویم و با نهاد هایی که در کشور به عنوان نهادهای موظف قرار دارند ارتباط برقرار کنیم. آنها را متوجه این مشکل کنیم تا بتوانیم بستر سالم تری به وجود آوریم. یکی از کارهای اصلی انجمن مستندسازان رفع فقدان حقوقی برای امنیت شغلی مستندسازان است و بعد بتواند رابطه بین مستندساز و جامعه را برقرار کند. مفهوم این حرف این است که بازار معرف سینمای مستند توسعه پیدا کند . تلویزیون نقش خود را بیابد و گردش سرمایه در آن سالم شود. آسان سازی و دیجیتال تا جاهایی به رشد سینمای مستند کمک می کند، ولی وقتی فرد چند قدم برداشت دچار مشکل می شود. البته بازارهای خارجی به اقتصادی شدن فیلمسازها کمک می کند، ولی این بازار امن نیست ، چون ما امنیت قانونی برای ارتباط با بازار جهانی هم نداریم. سانسور به جای این که ممیزی باشد سانسور است. وقتی بحث ممیزی مطرح می شود، باید قوانین روشنی وجود داشته باشد که فیلمساز و مدیر اداره ممیزی هر دو خود را بسنجند. الان چنین چیزی وجود ندارد. برای همین فیلمساز امنیت ندارد. یک نکته هم مطرح است، سرمایه گذار وارد چرخه مستند سازی نمی شود، چون چشم انداز بازار را ندارد و سانسور هم این را تشدید می کند ، چون قانون مشخصی وجود ندارد، مدیر ممیزی سعی می کند این عرصه را تنگ تر کند و در این زمینه حق دارد. مدیر دیگری که دریچه های بیشتری باز می کند قربانی می شود و در این قربانی شدن هم مستندساز و هم مدیر قربانی می شود.
▪ ما در چند سال اخیر تجربه خوبی در زمینه نمایش فیلم مستند داشتیم ؛اکران عمومی فیلم " روزگار ما " . چرا این تجربه تکرار نشد؟
ـ این یک زنجیره به هم پیوسته است. با یک اتفاق که چیزی درست نمی شود. برای این که این اتفاق تکرار شود باید یک مجموعه ساختار در کشور متحول شود، از ممیزی گرفته تا تلویزیون و سینمادار و ... این حرکت های مقطعی باعث نمی شود ، تماشاگر جلب شود. اولین بار است که در ایران هفته فیلم سینمای مستند برگزار می کنیم. این بعد از ۲۵ سال چه معنی دارد؟ سینمای مستند از سرتاپا بیمار است. وقتی این جوری است این اقدامات به نتیجه نمی رسد. .من فکر می کنم حتی این هفقته فیلم هم به نتیجه نمی رسد، مگر این که انجمن مستند و دیگر مستندسازان بتوانند جنبه های دیگر سینمای مستند را به طور مدام و در یک سطح ، زنده نگه دارند و پویا کنند تا به عنوان اتفاقی جدی دانسته شود. در غیر این صورت نمایش فیلم و برگزاری هفته های نمایش فیلم کار چندان بزرگی نیست.من به اینها می گویم مهمانی دولتی ها که مردم هم بر سر سفره آنها می نشینند.
▪ شما خوتان جزو مطرح کنندگان این هفته بودید. مستندسازان دیگر هم می گویند این هفته ها در مراکز آموزشی خیلی مفیدتر می تواند باشد.
ـ مراکز آموزشی یعنی کجا؟
▪ یعنی دانشگاه ها!
ـ خوب تکرار این هفته ها در مراکز آموزشی مفید و موثر است، منتهی بحث این است که همان چیزی که گریبان جوان ها را گرفته که خارج از کادر آموزشی کار می کنند، خود دانش آموختگان هم دچار چنین چیزی هستند. بله این تکرار و نمایش ها و بحث و گفت و گوها می تواند موثر باشد و گسستی که بعد از انقلاب میان سینمای مستند پیش از انقلاب و پس از انقلاب وجود دارد را پر کند و از میان ببرد و تداوم را که فرهنگ متکی به آن است ایجاد کند.
▪ به نظر شما این بحث ها و گفتگوهایی که در طول این هفته شد در چه سطحی قرار داشت؟
ـ من بحث ها و فیلم ها را مثبت ارزیابی می کنم، اما به نظر من ما درحوزه نقد هنوز نیازمند کار عمیق هستیم. ارتباط میان مستندسازان و منتقدان سینمای مستند خیلی کم است. من فکر می کنم تا این ارتباط برقرار نشود و انتقادها و نقدها در اختیار ما قرار نگیرد ،نه ما می توانیم به رشد برسیم و نه آنها رشد مناسبی برای ارزیابی آثار مستند پیدا می کنند. خودم فکر می کنم این هفته در آن جاهایی که طرح موضوع می کرد وبه تاریخ نویسی و تاریخ نگاری می پرداخت موفق تر بود. به ویژه در دهه ۴۰ بیشتر مدح بود تا نقد .
در واقع سال های ۴۸ تا ۵۹ خیلی موشکافی شد، اما درباره دهه ۴۰ بیشتر به خاطره گویی پرداختند ،باید مدیریت می شد این اتفاق نیفتد.
شاید به مدیریت برمی گردد، اما شاید هم نگاه ما به این مقوله معطوف نشده است . ما هنوز توان ارزیابی و نقادی بینمان عمیق نشده است. البته یکی دو نفر خوب به موضوع پرداختند و پرتوهایی که انداختند خیلی جالب بود . من فکر می کنم این آغاز بحث منتقدانه بود.
▪ همان سینمای مستند و ماهیتش که شما هم روی آن تاکید کردید؟
ـ به نظر من در ماهیت هنوز کار نشده است. برای همین من فکر می کنم بحث سینمای مستند هنوز گنگ و مبهم است. ما هنوز از واژه سینمای داستانی استفاده می کنیم. به نظر من این غلط است. اصلا معلوم می شود که استنباط ما از داستان کهنه و قدیمی است. در صورتی که من فکر می کنم هم سینمای مستند و هم سینمای داستانی داستان می گویند. در واقع به نظر من سینمایی که به عنوان سینمای داستانی مطرح می شود، دارای عنوان غلطی است. من فکر می کنم باید عنوانش " سینمای بازسازی " باشد. چون ما در سینما دوشاخه یا سه شاخه داریم. سینمای مستند، سینمای بازسازی و سینمای انیمیشن . در هر سه این ها داستان گویی می تواند به شکل کلاسیک باشد. شیوه داستانی که متحول شده است .
دیگر داستانی نیست که با دیدن آن اشک به چشم بیاید ،بلکه نحوه درک آن متفاوت شده است. داستان جدیدی می آید که اتفاقا جذابیت دارد. این که وقتی دوربین سیال تبدیل به دوربین سرگردان می شود. الان در سینمای بازسازی هم دیگر داستان ها به سبک و سیاق قدیمی نیست و اصطلاحا می گوییم شبیه سینمای مستند شده است، در صورتی که ادراک و استنباطش از داستان جدید و مدرن شده و به نحو دیگری موضوع داستان را می بیند. به همین دلیل فکر می کنم در سینمای بازسازی داستان گویی شهیدثالث یا کیارستمی متفاوت می شود. یا موج نویی که در سینمای ایران به سینمای بازسازی می پردازد متفاوت با سینماگرانی است که در دوره های قدیمی تر داستان می گویند.
منظورتان فیلمسازان اخیر است ؟ چون موج یک تلقی دیگر ایجاد می کند.
من می توانم بگویم که آن کلیشه های رایج داستان گویی یا سینما گرانی که به آن کلیشه های رایج داستان گویی تکیه نمی کنند مانند شهید ثالث . ولی اینها در عرصه سینمای بازسازی است. مثلا گلستان یا برخی از کارهای بازسازی تقوایی . می دانید که این ها درک نوینی از داستان گویی دارند و در عرصه سینمای بازسازی طور دیگری داستان می گویند که شباهت ظاهری شان به سینمای مستند سبب می شود که فکر کنند این سینما مستند است. یعنی می خواهم بگویم که ما از این تاریخ شاید برای اولین بار است که می گوییم باید نام تغییر کند به سینمای مستند و سینمای بازسازی.
▪ چرا بازسازی؟
ـ این به ذهنیت ما برمی گردد. چه در ایران و چه در جهان . به دو شاخه سینما باز می گردد، یعنی سینمای مستند. چرا به آن سینمای مستند می گویند؟این اشاره به محتویات است. ماهیت این سینما با آن سینما تفاوت دارد. یا به صورت سهل انگارانه ای آن سینما را سینمای داستانی می دانند. اگر بحث درباره ماهیت است می بینیم که شما نمی توانید بگویید که سینمای مستند داستان نمی گوید. آیا سینمای مستند داستان نمی گوید؟
▪ چرا ولی سینمای داستانی چه جور بازسازی است؟
ـ تمامش بازسازی است.
▪ بازسازی واقعیت؟
ـ بله . در واقع بازسازی یک چیزی که به عنوان امر واقع می خواهد به شما بپذیراند.
▪ شاید بازبینی است نه بازسازی ؟
ـ بازبینی یعنی دوباره دیدن یک چیز.
▪ شاید دوباره دیدن و از یک زاویه دیگر دیدن است . بازسازی یعنی این که یک اتفاقی را در ذهن خلق کنی و دوباره آن را بسازی یعنی در ذهنت.
ـ در سینمای مستند، پدیده ، رویداد و آن چه مستندساز سراغ آن می رود پیش از او و مستقل از او وجود دارد. ولی در سینمای داستانی وجودش براساس چه چیزی است؟ براساس بازسازی و ساختن کارگردان است. مثلا شما یک هنرپیشه یا بازیگردر فیلم می گذارید که این به عنوان یک شخصیت هنوزوجود دارد،اما آن شخصیت به کمک کارگردان و بازیگر بازسازی شده است. در صورتی که در سینمای مستند اشخاص خودشان هستند، وجود واقعی دارند و کارگردان با آنها به عنوان یک پدیده مستقل روبرو می شود،اما به تمامی تسلیم استقلال وجود آنها نمی شود. یک کنش و واکنش پدید می آید. در واقع با استفاده از وجوهات مستقل ، سینمای مستند و سینماگر مستند جهانی را در اثر خودش می سازد، ولی ساخت جهان در سینمای بازسازی مبتنی به یک وجود مقدم بر کارگردان نیست. بیشتر بازسازی می کند و قصه اش را می سازد و می نویسد و تمام اینها را بازسازی می کند. وقتی شما درباره ماهیت بحث می کنید می بیند که سینمای مستند هم داستان می گوید . سینمای مستند هم ممکن است درام خودش را داشته باشد . حالا با این تقسیم بندی درست می شود. بخشی از سینمای مستندساختار دراماتیک دارد . درام دارد. بخشی از سینمای مستند وصفی است. در سینمای نوع بازسازی هم چنین حالتی است.
▪ آن بخش سینمای مستند که اصطلاحا به آن بازسازی می گویند. اینها چه می شوند؟
ـ این جا به خوبی مفهوم می شود. در این جا هم من عنوان کردم سینمای مستند داستانی غلط است. شما می توانید بگویید سینمای مستند بازسازی . در واقع سینمای مستند بازسازی یک چیز میانه ای بین سینمای مستند ناب است.شما می آیید از شخصیت های موجود مثلا از آنها می خواهید که آنها بازی کنند مثل سینمای بازسازی. این به نظر من طیف ایجاد می کند . بعضی وقت ها باید به این ها همان سینمای بازسازی گفت که ظاهرش بازسازی است و باطن آن مستند نیست.
▪ پس فیلم هایی ظاهرشان مستند است ولی بازسازی هستند؟
ـ یک چیزی مهم است . این که سینماگر فیلم مستند یا بازسازی چقدر موفق باشد . مثلا وقتی مستند را به شما نشان می دهد شما توان تشخیص ندارید. این توان شما را می گیرد که بتوانید تشخیص دهید که این مستند است یا بازسازی.
▪ این بحث سینمای بازسازی را برای اولین بار است مطرح می کنید؟
ـ بله برای اولین بار دراینجا گفتم. من دارم روی این مقوله کار می کنم. حتی دارم مطلبی را می نویسم که تفاوت ماهیتش چیست. حتی در همین هفته که این فیلم هارا می دیدم به این نکته رسیدم که برخی از تجربه ها را ما به غلط فکر می کنیم که سینمای مستند است، درصورتی که ربطی به سینمای مستند ندارد. هنوز پشتوانه های تئوریکی برای اثبات نظرم ندارم. این به آن برمی گردد که شما یک غربال می گیرید و وقتی یک محکی پیدا می کنید می توانید آن را به وسیله ای تبدیل کنید که مثلا آثار دهه ۴۰ و ۵۰ را با آن سنجید.
▪ آیا برای آثار هنری می توان غربال داشت؟
ـ مثلا امپرسیونیست ها چطور امپرسیو نیست هستند؟ چطور در عرصه نقاشی می گوییم خط نقاشی است، چگونه می گوییم سینمای مستند، سینمای بازسازی؟ اینها احتیاج به یک پشتوانه نظری دارد . چرا که می توانیم دوره ها را از هم تفکیک کنیم. چرا می گوییم غزل با آثار حافظ به اوج رسید وبعد دیگر نتوانست به آن برسد و از آن فراتر برود؟ با خود آثار می توان به یک سری چیزها رسید. من هنوز پشتوانه نظری اش را ندارم ،اما فکر می کنم که سینمای اجتماعی ما از یک جا با اثر مشخصی شروع می شود. آن اثر صاحب مجموعه عناصری است که جامع است و برای نخستین بار پدیده هایی به عنوان یک مقوله اجتماعی نگاه می شود. به ویژه در فیلم " خانه سیاه است" ساخته فروغ. من فکر می کنم شاید سینمای مستند اجتماعی ما مادر دارد و نامش هم فروغ است.
البته من روی آنها دارم کار می کنم. باید خیلی چیزها را بررسی کنم.
▪ خوب نمی خواهید ایرادات و انتقادات خودتان را درباره انجمن بگویید؟
ـ در این وضعیت که انجمن حرکت می کند ، زیاد معتقد نیستم که از آن انتقاد کنم. من فکر می کنم که اگر انتقاد ارزیابی باشد کمک می کند. اما معمول است که فقط ایرادها را بگوییم این ها توان رونده را از او می گیرد. بیشتر باید گفت که ترجیح به چه چیزی است. چه کاری بهتر است که انجمن انجام دهد. من فکر می کنم که ترجیح تبدیل به شبکه کردن ارتباط هیات مدیره با اعضا ی خود است. یعنی الان یکی از اشکالات انجمن های صنفی این است که یک سر دارد به نام هیئت مدیره و یک بدنه که مجمع عمومی است. البته من اینها را از تجربه خودم می گویم که رییس هیات مدیره بودم. یک بدنه در آن پایین دارد . این وسط هیچ چیزی نیست. اینها گاهی اوقات به ضد هم بدل می شوند. این بد است. باید شبکه ای طراحی کرد که این ها را باهم پیوند دهد و جدا کند. وادار شوند به هم جواب دهند و ارتباط داشته باشند. یکی از کارها این است که شما جنبه های متفاوت میانه بین مجمع و هیات مدیره ایجاد کنی.جرگه های نمایش، صنفی ، حقوقی ، روابط عمومی ، عضوگیری ، هیات مشاور اینها خیلی کمک می کنند. الان داریم در انجمن این کارها را می کنیم. اینها یواش یواش بدنه انجمن و لایه های پایینی اما گسترده و بالقوه و قدرتمند را جلب می کند. جلب مشارکت و جلب کار می کند. جلب این که عضو انجمن شدن فقط دادن یک مبلغ سالیانه و یک کارت گرفتن نیست، بلکه رفت و آمد بین نیاز و پاسخ به نیاز را بین اعضای هیات مدیره برقرار می کند. من فکر می کنم در این جهت باید کوشش کرد.این شاید الگویی برای انجمن های صنفی دیگر هم باشد . من فکر می کنم از این لحاظ انجمن پیشرو است.
لیلا علیپور
منبع : انجمن مستندسازان سینمای ایران