پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

سفر و تغییر


سفر و تغییر
امروز برای این ستون دو مطلب از وبلاگ «عقل سرخ» و «خصوصی نیست» انتخاب کرده ایم. مطلب اول را مهدی محمدی و دومی را سجاد صفارهرندی نوشته است. (درست حدس زدید.فرزند جناب وزیر ارشاد).شما هم اگر دستی در وبلاگ نویسی دارید می توانید مطالب خود را برای انعکاس به دست ما برسانید. ایمیل، فاکس، تلفن و... هر طور راحتید.
● سفری که پروژه سازش را منتفی کرد
حضور رئیس جمهور در اجلاس دوربان ۲ حاشیه های زیادی برانگیخت. واکنش های جهانی به محتوای سخنرانی دکتر احمدی نژاد در این اجلاس همچنان ادامه دارد. رسانه ها و تحلیلگران غربی مشخصاً به دو تکه نامساوی تقسیم شده و هیچکدام از آنها نیز مایل به پایان بحث و گفت وگو در این باره نیست. گروهی که به محافل صهیونیست نزدیکترند عقیده دارند احمدی نژاد با استفاده از فرصت این اجلاس پیام خود را که جزو شدیدترین افشاگری ها و حملات از ناحیه سیاستمداران کشورهای جهان به اسراییل بود آن هم با استفاده زیرکانه از رسانه های جهانی به گوش مردم سراسر دنیا رساند و اکنون آن نوع از «امنیت شنیداری» که صهیونیست ها نسبت به خود در سراسر جهان بوجود آورده بودند، سخت به مخاطره افتاده است. مردم جهان آن روز از زبان احمدی نژاد حرف هایی شنیدند که عموماً اجازه شنیدن آن را پیدا نمی کنند.
لب سخن احمدی نژاد در دوربان این بود که رژیم صهیونیستی بر دو پایه بنا شده است: «دروغ» و «جنایت». دروغ درباره جنایت علیه یهودیان پیش از تشکیل اسراییل، و جنایت علیه مسلمانان برای حفظ این دروغ و پایدار نگهداشتن بنایی که بر آن استوار شده است. نکته مهم تر درباره سخنرانی رئیس جمهور این است که احمدی نژاد اکنون عملا تبدیل به بزرگترین مانع بر سر راه به فراموشی سپرده شدن این حقیقت شده که «این سرزمین زمانی اشغال شده است»! اکنون برای اسراییلی ها هدفی مهم تر از این وجود ندارد که مردم جهان، خصوصاً مسلمانان فراموش کنند فلسطین یک سرزمین اشغال شده است که صاحبان اصلی آن اکنون آواره اند و ساکنان فعلی آن هم جز مشتی اشغالگر نیستند که به لطائف الحیل از این گوشه و آن گوشه دنیا جمع شده اند. هدف این نوشته رسیدن به همین نقطه است. احمدی نژاد در دوربان جلوی یک پروژه بزرگ را گرفت.
درباره نتایج سفر رئیس جمهور به ژنو حقیقتی هست که تاکنون هیچ کس به آن حتی اشاره هم نکرده است. همه تحلیل های موافق درباره این سفر- که البته جملگی به جاست- به این سمت و سو میل کرد که رئیس جمهور در این سفر جز مواضع امام و رهبری درباره اسراییل چیزی نگفته و قوت سخنانش علیه اسراییل بر عزت اسلام و ایرانیان افزوده است. اینها هست، ولی همه قصه این نیست. من اساساً عقیده دارم درباره امتیازات و برجستگی های سیاست خارجی دولت نهم ادبیات ایدئولوژیک زیاده از حد به کار گرفته شده است. نه اینکه از چنین منظری نباید یا نتوان از سیاست خارجی دولت دفاع کرد. بدون شک دفاعیه ها و تبیین های ایدئولوژیک هم امکان پذیرند و هم لازم. نکته اما این است که علاوه بر چنین تبیین هایی ما باید بتوانیم «تبیین های عینی مبتنی بر منافع» هم از رفتارهای دولت نهم در زمینه های مربوط به سیاست خارجی و امنیت ملی به دست بدهیم. سیاست های دولت نهم نه فقط ارزش های انقلاب اسلامی را احیا کرده، پاس داشته و بسط داده منافع ملی ایران را هم تا حد بسیار زیادی تأمین کرده و در مواردی- مانند پرونده هسته ای- دستاوردهایی چشمگیر و بلکه اعجاب آور داشته است. من عمیقاً معتقدم که مدافعان دولت نهم در تولید یک ادبیات مبتنی بر منافع در دفاع از دیپلماسی این دولت سخت کاهلی کرده اند در حالی که امکان آن کاملا وجود داشته است.
در مورد خاص اجلاس دوربان ۲ یک نمونه شاخص از این تبیین ها وجود دارد که جا دارد هرچه بیشتر درباره آن تأمل شود، اگرچه تا امروز مغفول مانده است. رئیس جمهور در حالی برای شرکت در این اجلاس به ژنو رفت که محور سازش در دنیای عرب در آستانه یک معامله با اسراییل در راستای پذیرش سیستم دو کشوری در سرزمین های اشغالی بود. من در اینجا مجالی برای ورود به جزئیات ماجرا ندارم. کسانی که پرونده خاورمیانه را حتی به طور سرسری پی گیری کرده باشند، احتمالا علائم نزدیکی به این معامله را در فضای رسانه ای هم دیده اند، معامله ای که جنگ غزه نیز جز برای تسهیل مسیر آن اتفاق نیفتاد. تمام هدف جنگ غزه این بود که یا حماس را به عنوان تنها و قوی ترین مانع بر سر راه سازش اعراب و اسراییل و پایمال کردن آرمان قدس نابود کند و یا آن را آنقدر ضعیف سازد که نتواند در مقابل انجام این ایده از خود مقاومتی مؤثر نشان دهد. برخی منابع به راقم این سطور گفته اند که در ایام برگزاری کنفرانس ضد نژادپرستی در ژنو، مقدمات این معامله تکمیل شده و آمریکایی ها رضایت هر دو طرف را هم اخذ کرده بودند. اما حضور تقریباً ناگهانی احمدی نژاد در ژنو و سخنان آتشین او علیه اسرائیل که بی هیچ ملاحظه کاری و پرده پوشی بیان شد، آنچنان موجی از استقبال در دنیای اسلام برانگیخت که دیگر جایی برای نهایی کردن معامله با اسرائیل برای اعراب باقی نماند. به عبارت دقیق تر، سخنان رئیس جمهور هزینه هرگونه معامله احتمالی با اسراییل در جهان اسلام را تا حد غیرقابل اجتنابی بالا برد و سازشکاران- مصر، عربستان و محمود عباس- با وجود آنکه معامله خود را قطعی کرده بودند، نهایی کردن آن را به صلاح ندیدند و موضوع عجالتاً منتفی شد.
جلوگیری از این سازش، دستاوردی بسیار بزرگ برای نظام اسلامی و بلکه کل دنیای اسلام است که نباید از کنار آن آسان گذشت. اگر دستگاه دیپلماسی ما اراده می کرد با استفاده از روش های معمول دیپلماتیک به این نتیجه برسد و چنان معامله ای را منتفی کند به احتمال بسیار قوی می توان گفت حتی با صرف هزینه های گزاف و صرف وقت فراوان موفق به انجام آن نمی شد.
● چه کسی «تغییر» را نمایندگی می کند؟
یکم. آیا تغییر اسم رمز پیروزی در انتخابات ۸۸ است؟ آیا ذکر مجربی است که چون ۶ ماه پیش در آمریکا حاجتی را روا کرده(!) در معادلات انتخاباتی ایران نیز کارکردی مشابه خواهد داشت؟ این پرسش اگر چه مهم است ولی مهم تر و اساسی تر پرسش از معنای تغییر است. مشخصا تغییر به چه معناست؟ موضوع تغییر چیست و در نسبت با کدام بخش از واقعیت های موجود تعریف می شود؟ مسیرهای تحقق این تغییر کدام است؟
دوم. مسلما معنای این تغییر هر چه باشد، نمی تواند تغییر در اصل یا ماهیت نظام اسلامی و یا چارچوب حقیقی و حقوقی که خود فرآیند انتخابات نیز پاره ای از آن است، باشد. جدا از آنکه درخواست تغییر در اصل و ماهیت سیستم با استفاده از امکانات و ساز و کارهای درونی آن تناقض آمیز و بی معناست، نگاهی گذرا به آرایش صحنه انتخابات پیش رو و مواضع اصلی ترین طرف های حاضر در آن حاکی از آن است که شعار تغییر نمی تواند معنایی ساختارشکنانه داشته باشد. سه ضلع اصلی رقابت کننده در انتخابات، یعنی دکتر محمود احمدی نژاد، مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی با همه تمایزات خرد و کلانی که از یکدیگر دارند، در تعلق خاطر به اصل نظام و تلاش برای تثبیت و استحکام آن همداستانند. پس موضوع تغییر چیست؟
سوم. نگارنده بر آن است که به رغم عملکرد چهارساله دولت اصولگرا، کماکان اصلی ترین واقعیت سیاسی موجود مجموعه قواعد و مناسباتی است که طی ۱۶ سال پس از جنگ در شیوه اداره کشور رخ نمود و در ادبیات اصولگرایی در آغاز دهه ۸۰ «پروژه توسعه مدرنیستی» نام گرفت. دولت احمدی نژاد اگر چه بخش عمده ای از توان خود در دوران چهارساله تصدی سکان اجرایی کشور را مصروف بر هم زدن این قواعد و مناسبات ساخت اما این تلاش در سایه مقاومت فعالانه «مثلث نامقدس» به تغییر بنیادین وضع موجود نیانجامید. مثلث نامقدس اتحادی نانوشته میان بورژوازی نوکیسه رانتی، طیفی از نخبگان عالی و میانی بروکراتیک و بخشی از روشنفکران و آکادمیسین های تجددگرا است که به دلایل متفاوت از استمرار پروژه توسعه مدرنیستی سود می برند و طبعا در برابر هرگونه درخواست برای «تغییر» مقاومت می کنند. به طور مشخص طی چهارسال اخیر سیستم بانکی، نفت، نظام برنامه ریزی و... صحنه درگیری دامنه دار مثلث نامقدس با اراده معطوف به تغییر بوده است. درگیری دامنه داری که نگهبانان وضع موجود، با پشتیبانی توپخانه رسانه ای و بسیج کلیه منابع و امکانات از سنگرهای خود نگهبانی کرده و در مواردی که تغییر به هدف مقصود رسید، آنرا برای بانیانش پرهزینه کردند.
چهارم. با این تلقی تنها کسی که در انتخابات ریاست جمهوری دهم «تغییر» را نمایندگی می کند، دکتر محمود احمدی نژاد است. هیچ چیز رهزن تر از این نیست که کسانی که سراسیمه از برهم خوردن «قاعده بازی» سخن می گویند، به مثابه نماینده ایده تغییر در انتخابات ۸۸ شناخته شوند. آنان که اولین تصمیم پس از پیروزی خود را احیا و سازماندهی مجدد سازمان مدیریت (به مثابه اتاق فرماندهی پروژه توسعه مدرنیستی که اصول نانوشته حاکم بر حرکت ۱۶سال سیستم اجرایی در عصر سازندگی و اصلاحات را در کتابی موسوم به مبانی نظری برنامه چهارم توسعه بر آفتاب انداخت) اعلام کرده اند، فقط برای جلوگیری از تغییر وارد عرصه شده اند.
منبع : روزنامه کیهان