شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

حکایت بی‌ادبی ما و چند نکته


حکایت بی‌ادبی ما و چند نکته
بعد از مناظره دکتر احمدی‌نژاد با مهندس میرحسین موسوی، سایت های حامی موسوی، ضعف وی را در مقابل پاسخگویی به اتهاماتی که پیش از این متوجه دولت کرده بود، "وقار" و "متانت" نامیدند و در عوض سؤالات بی پاسخ احمدی‌نژاد را نشان از بی ادبی و بی اخلاقی او قلمداد کردند. در این زمینه نکاتی به نظر رسیده که عرض می شود:
آقای میرحسین موسوی ۴ ماه است در هرجا سخنرانی می کند، اتهامات بی‌شماری را به دولت وارد می‌کند و نسبت های ناروایی به رئیس جمهور می دهد. اولاً سؤال اینجاست که اگر ایشان معتقدند باید کسانی که به آنها اتهام وارد می شود در جلسه حاضر باشند(چنانچه چند بار در مناظره گفتند)، آیا در سخنرانی های و همایشها و برنامه های رادیویی و تلویزیونی ایشان، رئیس جمهور یا نماینده ای از دولت حاضر است؟ مثلا آنجا که گفتند " ۳۰۰ میلیارد پول نفت کجا رفته" یا آنجا که اعلام کردند " یک میلیاردی که در دولت گم شده را باید در ستادهای احمدی‌نژاد پیدا کرد"، رئیس جمهور یا نماینده ای از دولت حضور داشتند؟
ثانیاً چطور است که در این همایش ها، وارد کردن اتهامات در غیاب رئیس جمهور، "شجاعت" و "جسارت" و "حرف دل مردم را زدن است"، اما در مناظره رو در رو، سکوت کردن ایشان و ناتوانی از پاسخ گویی به اتهاماتی که قبلا زده اند، می شود "متانت" و "وقار" !؟ گذشته از این، اگر ایشان همه جا داد تظلم می دهد و به قول خودش برای گرفتن حق مردم به میدان آمده، پس در مقابل کسی که معتقد است این حق را ضایع کرده، چه جای سکوت و متانت ورزی است!؟
در ۴۰ دقیقه ای که آقای موسوی فرصت صحبت کردن داشت، چند بار توهین های مستقیمی به رئیس جمهور کرد. دوران ریاست ایشان را با دوران استبداد صغیر مقایسه کرد، ایشان را به رضاخان تشبیه کرد، سیاستهای عهد قجری را به دولت نسبت داد و روش ایشان را دیکتاتوری نامید. در مقابل، احمدی‌نژاد ۳ بار در شروع صحبتهایش گفت "آقای موسوی من شما را دوست دارم". حالا این اظهار علاقه، شد "بی ادبی" ؟ و توهین های آقای موسوی "متانت"؟
آقای موسوی بارها اعلام کردند که معتقد به گردش آزاد اطلاعات هستند و دانستن حقایق را حق مردم می‌دانند و با همین توجیه تا الآن به جای ارائه برنامه فقط به اتهام و تخریب دولت پرداخته اند. ولی وقتی با اعلام اسامی مفسدین اقتصادی، جاعلان مدارک تحصیلی و تناقض گویی های خود مواجه می شوند، این ارائه اطلاعات به مردم را "بی ادبی" می نامند.
بارها و بارها روزنامه های دوم خردادی و حامیان آقای موسوی، اعلام کردند اگر مفسدین اقتصادی وجود دارد، چرا اسامی آنها را اعلام نمی کنید. آقای موسوی هم وجود مافیاهای نفتی را غیرواقعی و خیالی نامید. اما حالا که اجابت درخواست خود ایشان، یعنی اعلام مفاسد اقتصادی، چیزی جز روسیاهی برایشان باقی نگذاشته، کار رئیس جمهور شده "بی ادبی".
در همین برنامه مناظره، آقای موسوی اتهاماتی را به محصولی، کردان و مسئولین سایت رجانیوز، وارد کرد. اما اسم بردن از فرزندان آقای هاشمی و ناطق نوری را به دلیل اینکه در جلسه حاضر نیستند، کار ناپسندی دانست. سؤال اینجاست که آیا محصولی، کردان و مسئولین رجانیوز، در جلسه حاضر بودند؟ یا اینکه اصولاً ایشان آبروی فرزندان آقای هاشمی و ناطق را مهمتر از دیگران می دانند!
آقای موسوی در مناظره از آقایان هاشمی و خاتمی اعلام برائت کرد. البته اگر در گفته خود صادق باشد و بعد از این واقعاً آقای هاشمی و خاتمی به ایشان "ربطی نداشته باشند"، ما این را به فال نیک می گیریم. ولی برایمان سؤال است که چرا در همایشی که به اسم ایشان برگزار می شود و خود ایشان در آن حاضر نیستند، آقای خاتمی و دختر آقای هاشمی را به جای خودشان برای سخنرانی می فرستند؟
ایشان گفتند هرکس می تواند از من حمایت کند و هر ایرانی یک ستاد. سؤال اینجاست که چرا همه غارتگران بیت المال از ایشان حمایت می کنند؟ چرا از احمدی‌نژاد حمایت نمی کنند؟ چرا بهاییان، صهیونیست ها، منتظری ها و طراحان براندازی جمهوری اسلامی، همه از موسوی حمایت می‌کنند؟ اینکه دیگر به خود آقای موسوی مربوط می شود!
ما بی ادب باشیم یا هرچیز دیگری که شما بگویید، همین که اولاً دل مستضعفان و محرومان، این ولی نعمتان انقلاب خمینی را شاد کنیم و ثانیاً به تکلیف الهی خود عمل کنیم، برایمان کافی است. ما نه دین و مقدسات را برای رسیدن به کرسی قدرت هزینه می کنیم، نه از کیسه سیادت برای خریدن رأی مردم، خرج می کنیم. ولی یک چیز را حضرت علی(ع) خوب به ما آموخت، اینکه با چپاول‌گران و غارت‌گران بیت المال، هیچ جای مدارا و مماشات و عزت و احترام نیست. بهترین نمونه تاریخی آن هم زمانی است که به ایشان خبر می دهند یکی از مامورین بازار اهواز به نام "ابن هرمه" خیانتی در مال مسلمین کرده. ایشان سریعا نامه ای به کارگزار خود در اهواز می نویسند و به او می فرمایند:
«هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را... برکنار کرده و به مردم معرفی کن!‌ به زندانش افکن! آبرویش را بریز! به همه بخشهای تابع اهواز بنویس که من چنین عقوبتی برای او معین کرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی که نزد خدا خوار می‌شوی و من به زشت ترین صورت ممکن، تو را از کار برکنار می کنم و خدا آن روز را نیاورد.
شب‌ها، زندانیان را برای هواخوری به فضای باز بیاور جز ابن هرمه... چون روز جمعه رسید، او را از زندان درآور و ۳۵ تازیانه بزن و در بازار بگردان و دوباره خوار وسرافکنده و بی آبرو به زندان بازگردان...مگذار ملاقاتی داشته باشد تا مبادا راه پاسخگویی را به او یاد دهند و به آزاد شدن از زندان امیدوارش سازند...در ضمن حقوق ابن هرمه خائن را نیز قطع کن.»
جواد درویش
منبع : رجا نیوز