جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خونی به رنگ سرطان


خونی به رنگ سرطان
لوسمی میلوژن مزمن (CML)، یک بدخیمی خونی مرتبط با ناهنجاری‌های کروموزومی از جمله کروموزوم فیلادلفیاست. در این بیماری، سلول‌های بنیادی خون‌ساز به دلیل میلوپرولیفراسیون لجام‌گسیخته، غیرطبیعی می‌شوند. این بیماری اولین بار در سال ۱۸۴۵ و سپس در سال ۱۹۶۰ به دنبال کشف کروموزوم فیلادلفیا تشریح شد. پیوند آلوژنیک سلول‌های بنیادی، درمان موثری برای مبتلایان به لوسمی میلوژنوس مزمن است اما مرگ و میر ناشی از عوارض پیوند در کنار محدود بودن دهندگان پیوند، کاربرد این روش درمانی را تا حدودی با مشکل مواجه کرده است. تجویز اینترفرون- آلفا، درمان کارآمدی است که به دلیل عدم تحمل، محدود می‌شود. داروهای جدید مانند «ایماتینیب» (Imatinib) و «دازاتینیب» (Dasatinib) که فعالیت آنزیماتیک کروموزوم فیلادلفیا را مهار می‌کنند، درمانی موثر و در عین حال قابل تحمل از سوی بیماران هستند. در این مقاله، داروهای جدید موثردر این بیماری مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
● سیر تکاملی درمان
به دنبال شناخت بیماری لوسمی میلوژنوس مزمن و آشنایی با اصول بیماری، استفاده از درمان‌های دارویی برای کنترل آن متداول شد. «محلول فولر» (Fowler)، آرسنیک‌تری‌اکساید حل شده در کربنات پتاسیم است که در سال ۱۸۷۸ برای درمان لوسمی میلوژنوس مزمن به کار گرفته شد. وقتی که این محلول به بیمار مبتلا برای مدت ۱۰ هفته داده شد، لوکوسیتوز رو به کاهش رفت اما پس از قطع درمان، مجددا افزایش یافت. در نتیجه «محلول فولر» تا شروع قرن حاضر، درمان متداولی برای لوسمی میلوژنوس مزمن و سایر بدخیمی‌های خونی بود.
اکتشاف «بوسولفان» (Busulfan) در سال‌های ۱۹۵۰ گزینه درمانی دیگری بود. به طور روتین در ابتدا «بوسولفان» در دوزهای منقطع خوراکی با دوزاژ ۶ میلی‌گرم در روز تجویز می‌شود و بیماران در طول درمان از نظر کاهش لوکوسیتوز تحت بررسی قرار دارند. الگوی متناوب مصرف دارو با هدف کاهش علایم مسمومیت نظیر پیگمانتاسیون پوستی، فیبروز ریوی و اختلالات باروری طراحی شده بود. وقتی میزان گلبول‌های خونی بیمار به کمتر از میزان مورد انتظار سقوط می‌کرد، دارو قطع می‌شد. هم‌چنین هرگاه در بیماری تشخیص داده می‌شد که درمان متناوب بی‌اثر است، دوز ممتد دارو تجویز می‌شد. داروهای دیگری نظیر «۶-مرکاپتوپورین»، «اوراسیل موستارد» و «دیبرومومانیتول» هم مطرح بودند اما تجویز آنها به دلیل کم فایده بودن‌شان محدود شد.
در سال‌های ۱۹۵۰ مشخص شد که «هیدروکسی اوره» اثرات ضد تومورال دارد، بنابراین بر ضد طیف وسیعی از بدخیمی‌ها از جمله لوسمی میلوژنوس مزمن به‌کار گرفته شد. در ۱۹۶۰ مطالعات متعدد نشان دادند که «هیدروکسی اوره» می‌تواند در کنترل لوکوسیتوز در مبتلایان به لوسمی که پس از درمان خط اول با «بوسولفان»، مجددا با عود روبه‌رو بوده‌اند، به کار رود. در ۱۹۷۲ مطالعات بالینی مطرح کرد که «هیدروکسی اوره» می‌تواند به عنوان خط اول درمانی تجویز شود. در مطالعه‌ای که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد، این نظریه مطرح گردید که تجویز «هیدروکسی اوره» با وجود اثربخشی یکسان در مقایسه با «بوسولفان»، میزان شانس بقای بیمار را افزایش می‌دهد.
در سال‌های ۱۹۷۰، درمان لوسمی به سمت پیوند آلوژنیک سلول بنیادی گرایش یافت. هر چند که پیوند مغز استخوان، درمان دردسترسی برای مبتلایان به لوسمی است اما کاربرد این روش به دلیل محدودیت داوطلبان دهنده پیوند و عوارض درمان نظیر ابتلا به بیماری‌های انسدادی وریدهای کبدی و عفونت‌های کشنده، از رونق افتاد.
کم شدن گرایش به کاربرد پیوند مغز استخوان، به رواج سایر روش‌های درمانی لوسمی از جمله طرح «اینترفرون‌آلفا» انجامید. اخیرا این دارو در درمان لوسمی میلوژنوس مزمن با دوزاژ ۳MU در روز برای سه روز و به دنبال آن افزایش دوز به ۶MU برای سه روز دیگر و سپس ادامه درمان با ۹MU به طور روزانه مورد تایید قرار گرفته است. شایع‌ترین عوارض جانبی« اینترفرون آلفا» عبارتند از سندروم شبه فلو که با علایمی نظیر تب، خستگی، درد عضلانی، لرز، درد مفصل و سردرد خود را نشان می‌دهد. بی‌اشتهایی، افسردگی، تهوع، استفراغ و اسهال نیز در بعضی موارد دیده می‌شود. در اواسط دهه ۱۹۹۰ مشخص شد که افزودن «سیتارابین» در مقایسه با «اینترفرون-آلفا»، به تنهایی قابلیت بیشتری در افزایش طول عمر بیماران دارد.
● درمانگرهای جدید
«ایماتینیب» (گلیوک Gleevec) در فاز اول مطالعات بالینی مورد تایید قرار گرفت زیرا در بیماران مقاوم به درمان با اینترفرون آلفا، پاسخ‌های هماتولوژیک و سیتوژنیک بیشتری ایجاد کرد. همچنین «ایماتینیب» در بیمارانی که به درمان با «هیدروکسی اوره»، «بوسولفان» یا «اینترفرون» با«سیتارابین» پاسخ نداده بودند، سودمند بود. در واقع «ایماتینیب» انقلابی در درمان لوسمی میلوژنوس مزمن بر پا کرد اما به مرور، محدودیت‌های طیف فعالیت آن مشخص شدند. هر چند که بیماران مبتلا به این بیماری، پاسخ قابل قبولی به «ایماتینیب» دادند، اما عود بیماری گزارش شده است. «دازاتینیب» با نام تجاری اسپریسل (Sprycel) در سال ۲۰۰۶ از سوی FDA برای درمان لوسمی میلوسیتیک مزمن و لوسمی لنفوسیتیک حاد با کروموزوم فیلادلفیای مثبت مورد تایید قرار گرفت. ارزیابی بالینی «دازاتینیب» روی بیمارانی که پس از پاسخ درمانی، عود داشته‌اند یا به دلیل عوارض جانبی نتوانسته بودند دارو را تحمل کنند، ترتیب داده شد. ۴۴ درصد از بیماران پاسخ درمانی هماتولوژیک کامل و ۲۱ درصدشان پاسخ سیتوژونیک قابل توجهی بروز داده بودند. «دازاتینیب» به شکل قرص‌های خوراکی موجود است. مقادیر ۲۰، ۵۰ و ۷۰ میلی‌گرم به شکل قرص تعبیه شده‌اند.
«نیلوتینیب»، مهارکننده انتخابی تیروزین کیناز است که اخیرا تولید شده است. البته مطالعات بالینی کامل‌تری برای اثبات تحمل‌پذیری و بی‌خطر بودن و نیز فعالیت ضد لوسمی آن لازم است. به هر حال به نظر می‌رسد که «نیلوتینیب» نیز مشابه «دازاتینیب» خط دوم درمان در بیمارانی باشد که به دنبال درمان با «ایماتینیب» عود داشته‌اند یا نتوانسته‌اند درمان اولیه با این دارو را تحمل کنند.
منبع : هفته نامه سپید