شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تاثیر شهادت سقراط بر شکل گیری اندیشه های افلا طون


تاثیر شهادت سقراط بر شکل گیری اندیشه های افلا طون
شهادت سقراط چه سقراط «تاریخی» و چه «سقراط افلا طونی»، بدون شک تاثیر عمیقی بر روح و افکار و اندیشه افلا طون برجای گذاشته است.
ما شناخت خود از سقراط را مدیون سه منبع زیر هستیم:
۱) اریستوفان که نمایشنامه ابرها را نوشته است و در آن سقراط را به سخره گرفته است که در ابرها زندگی می کند.
۲) گزنفون که شاگرد سقراط و تاریخ نویس بوده است و سردار جنگی که برتراندراسل معتقد است که وی هوش و ذکاوت افلا طون را نداشته و هرچه در مورد سقراط گفته باید به حقیقت نزدیک تر باشد.
۳) افلا طون و بدون شک گزارش افلا طون از سقراط مهم تر از بقیه است.
افلا طون در زندگی خود از دو چیز تاثیر بسیار پذیرفته است:
نخست مرگ استادش سقراط و سپس جنگ های پلوپونزی. شناخت ما از سقراط به واسطه نوشته های افلا طون و در جدل با سوفسطاییان می باشد ولی باید اذعان داشت که سقراط به نوعی از تفکر سوفسطاییان در تکامل بخشیدن به اهمیت «تربیت آگاهانه» و «گفتمان» متاثر است. وقتی سقراط در دفاعیات ایدئولوژیک خود در دادگاه می گوید که به جای اینکه مرا محکوم کنید باید مرا در مهمانخانه قصر «پری تانه ئون» پذیرایی نمایید و همه جوره مرا تامین نمایید، احتمالا عمیق ترین تاثیرات را بر افلا طون ۲۸ ساله می گذارد و وی را به تفکر و اندیشه وا می دارد که چرا نباید دانشمندان و فیلسوفان را از همه نظر تامین نمود تا بتوانند به تولید دانش و علم و فلسفه بپردازند و از همین جا اولین جرقه جامعه اشتراکی جهت فیلسوف شاه در ذهن افلا طون ایجاد می گردد.
در واقع سقراط با شهادت آگاهانه خود به افلا طون فلسفه ای را آموخت و به نوعی شاید بتوان گفت که سقراط با مرگ خود از شاگردش یک «افلا طون» ساخت و این برخورد در مسیر زندگانی افلا طون تغییر را ایجاد و افلا طونی را که در آسایش و ثروت و تمول پرورش یافته بود و افلا طونی را که ذهنی باریک بین داشت.
به علا وه بازی «دیالکتیک» سقراط برای او سرگرمی جدیدی بود. او از این که می دید سقراط با نوک تیز سوالا ت خود باد اصول و مقبولا ت پرطمطراق را خالی می کند محظوظ می شد. افلا طون به این ورزش تازه گرایید و تحت رهبری این خرمگس پیر از مشاجرات ساده و بسیط به تجزیه و تحلیل دقیق و مباحثات عمیق منتقل گردید. وی همواره می گفت: «من خدا را سپاسگزارم از این که یونانی هستم نه بربر آزاد هستم نه بنده مرد هستم نه زن و مخصوصا اینکه در عهد سقراط به دنیا آمده ام.» هنگامی که استاد مرد او ۲۸ سال بیشتر نداشت و پایان حزن انگیز این زندگانی آرام در تمام مراحل نمو فکری او منعکس بود و از همین رو بود که علی رغم زمینه های مساعد و موقعیت خاص خانوادگی هرگز به سیاست روی نیاورد.
همه تاریخ فلسفه یونان تحت الشعاع نام سقراط است. اینکه از مگارائیان، کورنه ایها و کلبیون به عنوان «سقراطیان کوچک» و از آکادمی های افلا طون و از لوکیون ارسطو به عنوان «سقراطیان بزرگ» سخن گفته می شود خود نشانه اهمیتی است که اندیشه سقراط در تاریخ آرا و عقاید داشته است. واقعیت این است که ظهور سقراط منشا تغییر است چه از این تغییر مانند نیچه ما با تاسف یا با مسرت یاد کنیم، اندیشه سقراط یکی از محورهای تاریخ است زیرا با پیدایش آن دوره ای پایان می یابد و دوره ای دیگر آغاز می شود. در واقع مساله اصلی ما تاثیر مستقیم و غیرمستقیم و نوع این تاثیر سقراط بر شاگردش افلا طون بوده است که خیلی های دیگر نیز مساله شهادت سقراط را نظاره، زندگی و حتی دروس وی را فرا می گرفتند ولی نکته ای که اینجا مطرح است یک واقعه ای اتفاق می افتد ولی تعدادی اندک هستند که از آن مساله می آموزند و تاثیر می پذیرند و نهایتا عمل می نمایند.
و اما خصوصیت مهم نوشته های افلا طون نقشی است که سقراط در این نوشته ها به عهده دارد. افلا طون به جای اینکه بنایی از فکر و منطق بر پا سازد یعنی یک سیستم فلسفی بنا کند همه کوشش خود را صرف این می کند که یک فیلسوف یعنی یک انسان دوستدار حقیقت را که همان سقراط است در حالا ت مختلف و از جنبه های گوناگون به ما نشان دهد و ما را به طور غیرمستقیم با فلسفه آشنا سازد. در نتیجه ما هنگام مطالعه آثار افلا طون به جای اینکه با حقایق کلی و مجرد که هیچ گونه قرارگاهی در دنیای واقعیت ندارد و هیچگونه هیجان و انقلا ب و حرکتی در آنها نیست مواجه گردیم با یک انسان زنده و متفکر روبه رو هستیم که دائما در جستجوی حقیقت است و هرگز به آنچه پیدا می کند و می داند راضی نمی شود و هیچ وقت به اسارت آنچه از دیگران شنیده یا به سنت به او رسیده است تن در نمی دهد بلکه پیوسته می جوید و فکر می کند و ما را هم در این راه قدم به قدم به دنبال خود می کشاند.
● سقراط:
سقراط (۴۷۰-۳۹۹ق-م) نخستین شخصیت موثر و مهم در دنیای فلسفه و عقلیات یونان قدیم است که افکار موجود را به صورت یک فلسفه روشن درآورد و نظریات خویش را نیز بر آن افزوده ولی باید دانست که اساس فلسفه های مختلف و متضاد که بعد از سقراط به وسیله افلا طون و ارسطو و سایرین بسط داده شده و تکمیل گردیده مدیون سقراط است. سقراط را در ظاهر به خاطر سقوط آتن در جنگ های پلوپونزی ولی در باطن به خاطر چیزی که بنا به اظهار حاکمین «نشر عقاید فاسد و تشویش اذهان عمومی» می باشد محکوم کردند. هرچند افلا طون و سایر شاگردان و دوستانش سعی کردند که وی را ترغیب نمایند که فرار کرده و از مرگ بگریزد ولی وی اعتقاد داشت «اطاعت حکم دولت برای نظام اجتماعی واجب است ولو آنکه حکم دولت به خطا و ضرر شخص باشد».
سقراط در فلسفه دو پاسخ صریح برای حل دو مساله از مشکل ترین مسائل ما به یادگار گذاشته است و آن اینکه فضیلت چیست؟ و دیگری بهترین حکومت کدام است؟
به طور کلی نظر سقراط «انسان» و اصل «خود را بشناس» بوده و بر سه نکته اهمیت می داده است:
▪ دیالکتیک
▪ انسان شناسی
▪ اخلا قیات:
چطور می شود یک اخلا ق نوین به طور طبیعی در آتن رشد و نمو پیدا کند؟ جوابی که سقراط به این مساله داد هم باعث مرگ وی شد و هم باعث زنده و جاویدان کردن او.
به طور کلی سقراط را می توان از لحاظ طبقاتی متعلق به طبقه محروم دانست و به خاطر همین در رساله فنون مشاهده می کنیم که سقراط مشغول آموزش دادن صورتی از قضیه معروف به فیثاغورث به برده ای جوان است تا به جامعه ثابت نماید که هر برده بی سوادی توان دریافت حق امور انتزاعی و کلی را دارد. و تجلیات اخلا ق وی را در زمان محاکمه اش که مساله مرگ و زندگی در پیش روی وی قرار دارد مشاهده می کنیم و خطابه ای که در آن نخستین شهید راه فلسفه حق و آزادی فکر و لزوم آن را اعلا م نمود و خود را مطیع دولت خواند و از استرحام و طلب عفو از عامه ای دائما مورد استهزای او بود سرباز زد. عامه این حق را داشت که او را ببخشند ولی او از این تقاضا امتناع ورزید.
● دفاعیه سقراط
از زمان های قدیم تابه حال ما شاهد محاکمات زیادی بوده ایم ولی چیزی که در تمام محاکمات در طول تاریخ دارای یک «نقطه عطف» و نبض جریان محاکمه می باشد مساله «دفاعیات» متهم است که اصولا در انتهای دادگاه و بعد از تمام مباحثات انجام می گیرد. در واقع مرحله ای قبل از حکم هیات منصفه (حاکمه).
سقراط طی جلسات دادگاه به نحوی ماهرانه جلسه دادگاه را علیه خود محاکمه کنندگان قرار داد. در واقع سقراط با جواب هایی که به هیات منصفه می داد خود آنها را در برابر افکار عمومی و تاریخ محاکمه می کرد.
افلا طون در تمام مراحل دادرسی با تیزبینی خاص خود همه مسائل و موارد را چه در ذهن خود و چه به صورت مکتوب محفوظ می داشت و نسبت به تجزیه و تحلیل آن می پرداخت و سوالا تی برای وی مطرح می شد که این سقراط دیگر چه کسی است؟ چرا سقراط جان شریف خود را به خطر می اندازد؟ چرا و برای چه؟ و هزاران سوال دیگر خواب را از افلا طون ربوده بود; بله افلا طون خود به زیبایی تمام در رساله آپولوژی این موارد را مطرح می نماید و به جای اینکه افلا طون بنایی از فکر و منطق برپا سازد یعنی یک سیستم فلسفی بنا کند همه کوشش خود را صرف این می کند که یک فیلسوف یعنی یک انسان دوستدار حقیقت که همان سقراط است را در حالا ت مختلف و از جنبه های گوناگون به ما نشان دهد و ما را به طور غیرمستقیم با فلسفه آشنا سازد.
در نتیجه ما هنگام مطالعه آثار افلا طون به جای اینکه با حقایق کلی و مجرد که هیچ گونه قرارگاهی در دنیای واقعیت ندارد و هیچ گونه هیجان و انقلا ب و حرکتی در آنها نیست مواجه گردیم با یک انسان زنده و متفکر روبه رو هستیم که دائما در جستجوی حقیقت است و هرگز به آنچه پیدا می کند و می داند راضی نمی شود و هیچ وقت به اسارت آنچه که دیگران شنیده یا به سنت به او رسیده است تن در نمی دهد بلکه پیوسته می جوید و فکر می کند و ما را هم در این راه قدم به قدم به دنبال خود می کشاند.
در اندیشه های افلا طون چندین مورد هست که ناشی از تاثیر محاکمه سقراط می باشد. می توان یکی از اصول بنیادی در مورد سقراط را «خردورزی» وی در مورد زمینه اخلا ق دانست. سقراط نیکی و فرزانگی را یکی می دانست و قائل به این نظریه بود که هیچکس اگرشناخت بهتر داشته باشد برخلا ف آن عمل نمی کند و تمام خطاهای اخلا قی را ناشی از نادانی می دانست و شاید این را ناشی از جمله معروف بر سر در پرستشگاه «دلفی» بداند که «خود را بشناس». وی اعتقاد داشت که پرداختن به حکمت همان حقیر شمردن مرگ است. شاید بتوان پیروزی سقراط را بر محاکمه کنندگانش از همان زمانی که حکم اعدام وی را صادر کردند بدانیم که می گوید «تحمل ظلم از ارتکاب آن بهتر است». این مساله غیرقابل انکار است که نقطه عطف زندگی افلا طون را باید قرین با اعدام سقراط بدانیم، که سقراط را تجسم و تجسد و وحدت میان حقیقت و واقعیت می داند. سقراط در دفاعیاتش به آتنیان گفت: شما نمی توانید به من زیان برسانید، فکر نمی کنم مجاز باشد مردی شریر (آنیتوس) صدمه ای به انسان نیک نهاد وارد آورد، شاید بشود انسانی نیک سرشت را بکشید یا تبعید یا زندانی نمایید. بنابراین آنچه می گویم در دفاع از خودم نیست، بلکه به خاطر شماست. و سپس تمثیلی آورد:
او آتن را به اسبی بزرگ، تنبل و نجیب تشبیه کرد و خود را به خرمگسی گزنده که خدایان فرستادندش تا او را بیدار نگه دارد. بی تردید آتنی ها همانند افراد بی خواب شده از این خرمگس به خشم بودند و می خواستند با ضربتی آن را از پای درآورند و بعد برای همیشه به خواب روند. در واقع سقراط به همه آموخت که بیشتر به حقیقت بیندیشیم تا به او زیرا وی مرگ را عدالت و پاکی متعالی می دانست که در آن سوی حیات نصیب همه ما می شود و اعتقاد داشت که این خطر دلنشینی است که در طریق آن باید شجاع و کاملا مراقب روحمان باشیم و آن را به حیله های سازگاری، صداقت، شهامت، سخاوت و حقیقت بیاراییم.
● افلا طون:
افلا طون احتمالا ۴۲۷ سال پیش از میلا د مسیح در آتن به دنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته و در نشیب انحطاط افتاده بود.
افلا طون از نظر طبقاتی متعلق به طبقه آریستوکرات و اشراف زاده بود و برخلا ف استاد خودش سقراط، از طبقه حاکم و به لحاظ سیاسی نیز به نوعی وابستگی به هیات حاکمه داشت و به همین لحاظ از موقعیت سیاسی ممتازی بهره مند بود. این نکته تردیدناپذیر است که مهم ترین مرحله زندگی افلاطون جوان، کشف سقراط است که از بیست سالگی در سلک شاگردان او بوده است; نخستین ملا قات استاد و بزرگ ترین شاگردش، از آن چنان اهمیتی برخوردار است که همراه با افسانه های افلا طونی به سرعت هاله ای از عرفان و راز به خود گرفته است. به روایت دیوگنس لا ترتیوس، سقراط در شب قبل از ورود افلا طون به محفل خود، در رویا قویی را می بیند که بر زانویش نشسته است و قبل از پرواز خود را با پر می پوشاند. فردای آن روز، پرنده ای را که در خواب دیده بود، در تازه وارد باز می شناسد.
اما ذهن افلا طون بیست و هشت سالی درگیر بود و به خود می گفت: آیا سقراط می خواست هیات منصفه را به مسخره بگیرد؟ «نه» و در جواب به خود می گفت هرچه باشد این مساله «پری تانه ئون» قابل تعمق است. راستی چرا دانشمندان و فیلسوفان ما نباید از لحاظ معاش تامین باشند، چقدر خوب بود در جامعه ای ایده آل که تمام فیلسوفان و فرزانگان و حکام و حتی سرداران آن از لحاظ معیشت زندگی و مساله خانواده مشکلی نداشته باشند. آری به جای اینکه فیلسوفی حتی خود من وقت خود را صرف خانواده و تامین معیشت زندگی نماید به حرفه اصلی خود بپردازد، چقدر می تواند برای جامعه مفید باشد. پس یک جامعه ایده آل باید نسبت به فیلسوفان و حکام خود تامین مالی بدهد تا بهتر بتوانند نسبت به خدمت به جامعه بهره وری داشته باشند. از همین رو افلا طون به طراحی و تعبیه نظامی فلسفی همت گماشت که در آن هر کس مبتنی بر جوهر و فلز ذاتی خود به کار متناسب با خود مشغول باشد.
نظام اشتراکی مدینه فاضله وی فقط شامل فرمانروایان و یاوران که مجموعا طبقه پاسداران را تشکیل می دهند است، بنابراین فیلسوف باید شاه شود و پادشاه فیلسوف. در این روند نظام اشتراکی علا وه بر تامین معیشت خانواده نیز به صورت اشتراکی حل خواهد شد.
نویسنده : مجید لباف
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید