جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کجایی خواب آروم بچگی


کجایی خواب آروم بچگی
بین دوستان و همکاران هر وقت صحبت از زمان و کار می شد، همیشه می گفتم که از ۲۴ ساعت، ۲۴ ساعت کم می آ ورم. کلی کار ناتمام دارم که باید انجام بدهم. کارهای ناتمامی که قول تمام کردن شان را داده ام، ولی وقت ندارم. جا برای هیچ نوع تفریح و سرگرمی در برنامه های روزانه و هفتگی که نداشتم هیچ، سال هم تمام می شد و دریغ از یک مسافرت یک روزه.
اما با تمام اینها باز هم وقت کم میآوردم. تنها زمانی که می توانستم از سر و تهش بزنم تا کمی به کارهایم برسم، وقت خوابم بود. با اینکه ساعت خوابم را از هشت ساعت به پنج ساعت رسانده بودم، ولی باز هم دوست داشتم، بدنم این اجازه را به من می داد که همین پنج ساعت را هم حذف یا حداقل کمتر می کردم. با اینکه روزهای اول، کم خوابی آزارم می داد اما با گذشت کمتر از دو هفته به همین پنج ساعت خواب عادت کردم.
با خودم فکر می کردم وقتی این همه کار ناتمام برای انجام دادن وجود دارد، خوابیدن معنی ندارد، آن هم پنج ساعت در شبانه روز. خواب برایم هیچ ارزش و مفهومی نداشت و ترجیح می دادم هر طور که شده از برنامه ام حذفش کنم.
حالا که مشغول نوشتن این مطلب هستم یاد دوران کودکی و نوجوانی افتاده ام. خاطراتی که مطمئنا بین بسیاری از ما مشترک است. حتما شما هم روزهای گرم و بلند تابستان را به خاطر دارید که مادر سعی می کرد با هزار ترفند و وعده و وعید، بچه های پرشر و شورش را بخواباند تا هم آنها استراحت کنند و هم همسایه ها برای مدتی ولو کوتاه از دست سر و صدای شان در امان باشند. ولی در این مواقع ما هم با هزار حیله و نیرنگ از خواب بعدازظهر فرار می کردیم و به امور مهمی مثل بازی کردن! می رسیدیم. یا شب پابه پای بزرگترها پای تلویزیون نشستن و سریال نگاه کردن را که فراموش نکرده اید.
کم کم که بزگتر شدیم و پا به دوره نوجوانی گذاشتیم، ورق برگشت. این بار ما بودیم که از هر فرصتی برای چرت زدن استفاده می کردیم و مادر از زیاد خوابیدن مان شاکی می شد.
سرکلا س درس به بهانه اینکه مدادی را که به عمد به زمین انداخته بودیم، بیاوریم; زیر نیمکت می رفتیم و برای چند لحظه پلک هایمان را روی هم می گذاشتیم. داخل اتوبوس اگر جایی برای نشستن پیدا می شد که چه بهتر، وگرنه همان طور ایستاده یک چرت می زدیم.
شب های امتحان هم که اوضاع حسابی به هم می ریخت. داستانی که برای هر کدام مان اتفاق افتاده، مثلا درباره خود من:
خواب بعدازظهر که به راه بود به این امید که شب را بیدار می مانم و درس می خوانم. ا ما شب که می شد اولین کسی که چشمانش گرم خواب می شد، من بودم. به خودم می گفتم: الا ن که دیروقت است، متوجه چیزی که می خوانم نمی شوم. بهتر است صبح زود بیدار شوم. آن وقت، هم به مادر می سپردم که صبح زود بیدارم کند و هم ساعت را کوک می کردم.
ساعت بیچاره به موقع به وظیفه خودش عمل می کرد، اما بالا خره ساعت بود و می شد به نحوی ساکتش کرد. بعد از آن نوبت مادر بود: «این ساعت خودشو کشت و تو بیدار نشدی، پس کی می خوای درس بخونی؟ بچه جون! تو که نمی خواستی بیدار بشی، پس چرا منو زا به راه کردی؟ ظهر که می خوابی، شب هم که قبل از همه می خوابی، این هم از بساط صبح. کی می خوای این درس هارو بخونی، اگه این ترم هم از واحدی بیفتی از من توقع نداشته باش که وساطتت را پیش پدرت بکنم، خود دانی. من دارم می رم. دیگه صدات نمی کنم».
مادر عصبانی از اتاق بیرون می رفت و من، نه چشم های سنگینم اجازه بیدار شدن می داد نه رختخواب گرم و نرم در هوای زمستان.
حالا باورم نمی شود که این من هستم که از خوابیدن بیزارم و می خواهم همین حداقل خواب را هم به نحوی حذف کنم.
این بود تا یک روز بر حسب اتفاق به مطلبی راجع به خواب برخوردم. مقاله ای که با خواندنش، جواب یک سری از سوالا تم را پیدا کردم. سوالا تی مانند:
۱) بدن ما چه احتیاجی به خواب دارد و اصلا خواب چه فایده ای برای ما دارد و چند ساعت خواب در شبانه روز کفایت می کند؟
۲) چرا خداوند این مانع را در زندگی بشر قرار داده تا در طول هر شبانه روز سدی برای فعالیت انسان ها باشد؟
۳) خوابیدن فقط جنبه روحانی دارد یا اینکه دستگاه عصبی ما در آن دخیل است؟
۴) چرا می گویند خواب برادر مرگ است؟
۵) آیا می توان رویا و خواب را دلیل مستقل بودن روح دانست؟
۶) آیا بین خواب و اتفاقات روزمره ای که برای ما می افتند یا خواهند افتاد، رابطه ای وجود دارد؟ و...
خواب یکی از نعمت های بزرگ خداوند است که نه تنها مانع زندگی نیست، بلکه اگر خواب نبود ادامه زندگی برای انسان سخت و مشکل بود.
اگر کسی حقیقت خواب را بداند، نه از بی خوابی رنج می برد و نه از اصل خواب، بلکه خواب وقتی آمد، نعمت است و اگر نیامد هم نعمت است.
خداوند در قرآن، خواب را یکی از نعمت های بزرگ برای افراد بشر معرفی می کند که قطع کننده بیداری است.
شاید این آرزوی بسیاری از دانشمندان و محققان و البته افرادی که فعالا نه خود را درگیر مسائل تجاری و اقتصادی کرده اند، باشد که بتوانند خود را از شر خواب رها کنند و بیشتر از قبل به دنبال آنچه که مطلوب شان است، بروند.
به نظر آنها خواب، وقت گیر است و مانعی برای فعالیت هایشان است، در حالی که خوابیدن وقفه ای است در بیداری انسان ها تا فرصتی داشته باشند برای ذخیره کردن انرژی و به این ترتیب بتوانند در بیداری به فعالیت هایشان بپردازند.
از آنجا که انسان ها ذاتا موجودات عجول وحریص برای بدست آوردن مال دنیا هستند و اگر شرایط به آنها اجازه بدهد تمام وقت خود را صرف فعالیت های مادی می کنند تا هر چه زودتر بتوانند به ایده ها و آرزوهای مادی خود برسند، سعی می کنند زمانی را که به خواب اختصاص می دهند به کمترین حد آن برسانند. از طرفی واضح است که بدن انسان در شبانه روز به چند ساعت استراحت و آسایش احتیاج دارد. طبق گفته دانشمندان اگر از انسانی تنها ده روز استراحت را سلب کنند، هر قدر قوی باشد از پا درمیآید.
بنابراین تنها عاملی که به فعالیت های افراد پرکار و به کوشش مردم حریص پایان می دهد و آنها را مجبور می کند در شبانه روز کمی استراحت کنند، خواب است.
حتما برای شما هم پیش آمده که وقتی با ذوق و شوق تمام به کاری می پردازید و تمام نیروی خود را صرف آن می کنید، احساس خستگی عجیبی در خود می کنید. درست است که رضایت از نتیجه کار، تا حدی خستگی شما را از بین می برد، اما برای رفع خستگی و بدست آوردن نیرو تنها خواب می تواند به شما کمک کند.
خواب برای افراد حریص و پرکار و کسانی که شوق به فعالیت دارند مانند مادری مهربان است که تا به صبح فرزند خسته و زحمت کشیده خود را در آغوش می گیرد یا او را وادار به استراحت می کند.
ممکن است فرزند نادان و پرشر و شور، مادر را مزاحم خود بداند و حتی به هر ترفندی متوسل شود تا او را از خود دور کند، ولی وجود او منبع انرژی است که نعمتی ارزنده و بی نظیر است.
با آزمایش های مکرر و تحقیقات فراوان معلوم شد آنچه موجب خواب است و آنچه که انسان را به خواب می برد، مغز آدمی است. عامل اصلی خواب فقط و فقط مغز است و تنها وسیله استراحت مغز، خواب است که اگر این وسیله از مغز سلب شود به نقصان قوای عقلا نی یا حتی به جنون منجر می شود.
البته این را هم بدانید که دانشمندانی که حد اعتدال را رعایت می کنند نه تنها، خواب را دشمن بشر نمی دانند، حتی تصمیمی هم برای دفع و از بین بردن آن ندارند.
طبق نظر دانشمندان، انسان سالم در شبانه روز باید شش تا هشت ساعت بخوابد و هر مقدار از این مدت، کمتر استراحت کند، در بدن خود نوعی مسمومیت ایجاد می کند که ممکن است در آینده هم نتواند آن را جبران کند.
در دنیا اکثریت با کسانی است که نمی توانند وقت خواب خود را بین شش تا هشت ساعت تنظیم کنند. در این بین افرادی که بخاطر مصرف بیش از حد قهوه و سیگار، بی خواب می شوند یا کسانی که بر اثر شب زنده داری به خواب عمیق می روند، مستثنی هستند.
باید به این مساله هم توجه داشت که اصولا کسانی که بی خواب می شوند نمی توانند ادعا کنند که تمام شب را بیدار می مانند، زیرا هیچ فرد سالمی نمی تواند بیش از سه روز بدون آنکه تعادل جسمی و روحی خود را از دست بدهد، در برابر بی خوابی دوام بیاورد.
به این ترتیب آنهائی هم که از بی خوابی شکایت می کنند، می خوابند ولی چندین بار بیدار می شوند و همین امر موجب بدخوابی آنها می شود. از این مطلب که بگذریم باید بگوییم که سه عامل مهم در کم خوابی یا بدخوابی و خواب های آشفته موثر است: ۱- خانه نشینی، ۲-غذای غیرعادی، ۳- کار فکری.
خانه نشینی که فرد را از فعالیت جسمی بازمی دارد مهمترین عامل کم خوابی است. زیرا بدن کسانی که فعالیت جسمی ندارند کمتر به استراحت احتیاج پیدا می کند، در حالی که روحشان به آن نیاز مبرمی احساس می کند. این را هم بدانیم که عدم فعالیت جسمی اغلب موجب اختلا ل عصبی و مغزی می شود و همین مساله بیشتر سبب کم خوابی می شود. بنابراین اگر از دسته ای هستید که فعالیت جسمی ندارند حتما در مدت شبانه روز ساعتی را به ورزش، علی الخصوص پیاده روی اختصاص بدهید تا خوب بخوابید.
اما غذای غیرطبیعی، منظور افراط در خوردن غذاهای سنگین و چربی دار است. ولی فقط هم نباید به غذاهای فوق العاده سبک اکتفا کرد. زیرا در این صورت گرسنگی ممکن است شخص را از خواب بیدار کند.
حالا برمی گردیم به سراغ سوال اولمان، ما به چه مقدار خواب احتیاج داریم؟
یک متخصص که سالها در این زمینه مطالعه کرده می گوید: بعضی اشخاص واقعا به ۱۰ ساعت خواب شب احتیاج دارند بعضی دیگر چهار ساعت کاملا برایشان کافی است. بعضی اشخاص در ضمن روز، چند بار چرت های پنج دقیقه ای زده و به این ترتیب رفع خستگی می کنند. برای اینکه اینها به خواب بروند فقط چند ثانیه وقت لا زم است. گاهی اوقات اگر ما به اندازه کافی خسته باشیم با چشم های باز چند لحظه از خود غافل شده مغز خسته مان استراحت می کند.
نویسنده : اعظم دانشجو
منبع : روزنامه مردم سالاری