یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شهید نواب صفوی طلایه‌داران تشکیل حکومت اسلامی


شهید نواب صفوی طلایه‌داران تشکیل حکومت اسلامی
شهید سید مجتبی نواب صفوی، مجاهد خستگی‏ناپذیر و رهبر "جمعیت فداییان اسلام" به همراه سه تن از همرزمانش از جمله پیشگامان مبارزه با رژیم استبدادی پهلوی بودند که با اهدای خون خویش راه رهایی مردم مسلمان ایران را ترسیم کرده و به آنان درس آزادگی و ایستادگی در برابر ظلم و جور را آموختند.
۲۷ دی ماه، مصادف با سالگرد شهادت رهبر فدائیان اسلام، شهید سیدمجتبی نواب صفوی و یاران و فادارش شهیدان سید محمد واحدی، خلیل‏طهماسبی و مظفر ذوالقدر است.در سال ۱۳۲۴، گروه فدائیان اسلام با صدور اعلامیه‏ای و با شعار"الاسلام یعلو ولایعلی علیه" موجودیت‏خود را اعلام‏ کرد. این گروه در سال ۱۳۲۹، کتابی با عنوان "راهنمای حقایق" را منتشر کرد که اولین طرح‏نامه "حکومت اسلامی" و به مثابه اساسنامه حکومت آینده ‏اسلامی‏شان شمرده می‏شد. مقام معظم رهبری دراین باره می‏فرماید: "ایده تشکیل حکومت اسلامی در ایران را اولین‏بار از نواب صفوی شنیدم" و مرحوم نواب بارها در میان یاران و همراهانش می‏گفت: "در حکومتی که اسلامی باشد من فخر می‏کنم که رُفتگر خیابانش باشم."
نواب صفوی که برای تحصیل علوم دینی عازم نجف اشرف شده بود، در محضر اساتید و بزرگانی همچون‏آیت‏الله العظمی شاهرودی، آیت‏الله علامه‏امینی (صاحب الغدیر)، آیت‏الله شیخ محمد آقای تهرانی و آیت‏الله ‏شهید مدنی به تعلیم دروس دینی پرداخت و از هم مباحثه‏ای‏های مرحوم علامه محمدتقی جعفری بود.
یکی از تاریخ‏نگاران معاصر مرحوم استاد علی دوانی از مشاهدات خود در درس تفسیر مرحوم شیخ محمد آقای‏تهرانی که در مسجد شیخ انصاری‏برگزار می‏شد، چنین می‏گوید: "یک شب استاد به مناسبت گفت: احمدکسروی در تهران دارد علناً به امام صادق(ع) و امام زمان(عج) اهانت می‏کند. آیا کسی نیست جواب دندان‏شکنی به او بدهد، یا نَفَسش را در سینه خفه کند؟ در آن جمع شهید نواب که به او سیدمجتبی تهرانی‏می‏گفتند با صدای‏رسایش گفت: چرا، فرزندان علی هستند."
احمد کسروی که از طرف رضاخان مأمور اهانت به پیشوایان مذهب تشیع، مقدسات اسلامی و روحانیت شده بود، در کتاب "شیعی‏گری" سخیف‏ترین‏اهانت‏های ممکن را به مولای متقیان علی(ع)، امام حسین(ع)، امام جعفرصادق(ع) و امام مهدی(عج) انجام داده بود و نواب که در نجف اشرف، این کتاب‏ به دست او رسیده بود، آن را به نزد اساتید خود برده و نظر آن‏ها را درباره این نویسنده می‏پرسید و آن‏ها بالاتفاق حکم به مهدورالدم بودن و واجب‏القتل بودن آن جرثومه فساد دادند. نواب که عزم خود را برای از بین بردن این دست‏آموز اجانب جزم کرده بود، آهنگ سفر به تهران را نمود که در این‏هنگام آیت‏الله العظمی شاهرودی و علامه امینی، چند دینار به عنوان هزینه سفر به او هدیه کردند و چند تن از علما و اساتید نجف در گوش وی دعای‏ سفر خواندند و در آخرین ساعات حرکت وی، شهید آیت‏الله مدنی و مرحوم آیت‏الله شاه‏آبادی، مبلغی را برای ‏تهیه اسلحه به وی می‏دهند تا نواب‏تکلیف شرعی خود را به نحو احسن انجام دهد. بعدها آیت‏الله مدنی در جمع شاگردانش گفته بود مبلغ ۱۳ دیناری که به نواب دادم، پولی بود که برای ‏ازدواجم پس‏انداز کرده بودم. نواب در سال ۱۳۲۳ وارد تهران می‏شود و برای اطمینان خاطر بیشتر و اتمام حجت به ملاقات کسروی می‏رود و در جلسات تبلیغی او شرکت می‏کند و با او به بحث و مذاکره و جدل می‏پردازد و وقتی که مطمئن می‏شود وی از روی عناد و کینه‏توزی و به عنوان مهره‏ بیگانگان مأموریت اهانت به ائمه معصومین، را دارد، با شلیک ‏چند گلوله به عمر کثیف کسروی خاتمه می‏دهد.
در سال‏های ۱۳۲۵-۲۶، نواب به سراسر ایران سفر می‏کند تا برای جذب نیرو ، آماده‏سازی آن‏ها و تجهیز قوا، هر آنچه لازم است را انجام دهد. آن ایام ‏مصادف با اعلام موجودیت رژیم اشغالگر صهیونیستی توسط دولت انگلیس و آمریکا بود که مرحوم نواب با همکاری آیت‏الله کاشانی اقدام به ‏برپایی تظاهرات و تجمع‏های اعتراض‏آمیز در شهرهای مختلف کشور می‏نماید به گونه‏ای که در تهران، ۵ هزار کفن‏پوش برای اعزام به جبهه‏های نبرد علیه رژیم صهیونیستی ثبت‏نام می‏نمایند. در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز، گروه فدائیان اسلام نقشی محوری ایفا نمود و با ترور دو تن از نخست‏ وزیران دست‏نشانده دولت انگلیس یعنی "هژیر" و "رزم‏آرا" نقشه غارت منابع ملی ایران را خنثی نمودند. پس از ترور رزم‏آرا توسط خلیل‏طهماسبی، آیت‏الله کاشانی طی پیامی خطاب به مردم ایران اعلام کرد: "جوانی غیور و وطن‏پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست‏وزیر بیگانه‏پرست را به سزای عمل خود رساند."
از سفرهای شهید نواب صفوی به شهرهای مختلف ایران که جهت معرفی فدائیان اسلام و جذب نیرو انجام می‏شد، خاطرات شیرین و به یادماندنی در تاریخ آمده است.
● معرفی کتاب شهید نواب صفوی
"راهنمای حقایق" در سال ۱۳۲۹ از طرف سازمان فداییان اسلام به منظور طرح برنامه اداره یک کشور اسلامی منتشر شد. شهید نواب صفوی با نام ‏مقدس الله و سپاس و درود بر انبیاء کتاب خود را آغاز نموده و در این مجموعه تحت ۹۲ عنوان تمام شئون فکری و اجتماعی یک جامعه اسلامی را بیان می‏نماید. آرمانهای گسترده و عمیق او در سایه رهنمودهای علی بن ابیطالب(ع) شکل گرفته، به طوری که جهان‏بینی و آینده‏نگری بسیار نافذی‏ در اندیشه او دیده می‏شود، که در تاریخ اسلام کمتر مشاهده شده است. فداییان اولین گروهی هستند که نهضت تشکیل یک حکومت اسلامی را آغاز کرده و نظرات خود را در سه بعد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی ارائه داده‏اند.
● چگونگی چاپ و نشر کتاب
چاپ و نشر کتاب راهنمای حقایق به دلیل مشکلات مالی یک سال طول انجامید، هزینه نشر کتاب بین افراد مختلف تقسیم شد و چون چاپ ۱۰ هزار جلد کتاب، مستلزم مخارج زیادی بود، لذا جمع‏آوری سهام آن مدتی به طول انجامید. در آن سالها چاپخانه‏های تهران محدود بوده و مطالب خود را تحت کنترل شدید چاپ می‏کردند. در این شرایط فداییان توانستند با زحمت بسیار کتاب را حروفچینی و چاپ نمایند. سرانجام در اوایل آذرماه سال۱۳۲۹ کتاب آماده صحافی شد، نواب به همراه چند تن از فداییان شخصاً کار صحافی کتاب را در مخفی‏گاه خویش انجام داد. در ۳ صفحه کتاب چند غلط وجود داشت که فداییان با دست و مرکب چاپ آن چند غلط را تصحیح نمودند. سپس به تدریج کتابها را برای برش به چاپخانه بردند، پس از مدت‏کوتاهی به یاری خداوند متعال و عزم راسخ مردان خدا این کتاب آماده توزیع گشت.
● پخش کتاب
نواب صفوی پیش از انتشار کتاب به صاحبان سهام گفت: "چون فروش علنی این کتاب ممکن نیست و ما می‏خواهیم روش و هدف ما مبرهن و آشکار گردد، ناگزیریم که آن را رایگان و بلاعوض در اختیار مردم بگذاریم." بدین ترتیب فداییان کتابها را در پاکتهای زردی قرار داده و آن را از طریق پست‏ به تدریج برای رجال سیاسی و مذهبی ایران در ممالک خارج و شهرستانها فرستادند. روز بیست و سوم دیماه سال ۱۳۲۹ ندای الله اکبر فداییان اسلام‏ مخفی‏گاه نواب را فرا گرفت. یکصد نفر آرام در اتاقها نشستند. زیرزمین اتاقها تا سقف مملو از کتاب بود. نواب هر کتاب را به دو نفر داد که در ساعت‏معینی، مطابق با لیست افراد، کتابها را از طریق "پست ملی" پخش نمایند.آن شب تمام رجال سیاسی ایران کتابی را مشاهده نمودند که روی جلد آن‏ یک پرچم سبز رنگ در حال اهتزاز بود و در سه موج آن سه هلال که به ترتیب در آن‏ها "لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله" نوشته شده بود. روز بعد اطلاعات شهربانی صندوقهای پست را کنترل نمود، اما دیگر دیر شده بود و آن‏ها فقط ۱۴ جلد از کتاب را توقیف نمودند. بقیه کتابها نیز پخش‏شده و به دست مردم رسیده بود.
● نواب صفوی در حال اذان گفتن لحظاتی پیش از شهادت
شهید سیدمجتبی نواب صفوی با تشکیل "جمعیت فداییان اسلام" به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمدکسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم‏آرا و حسین علاء از جمله فعالیت‏های سیاسی این جمعیت می‏باشد. شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگی‏ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نام‏های خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سید محمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه ۲۷ دی ۱۳۳۴ شمسی تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده‏سال فعالیت سیاسی و اجتماعی‏جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت گردید.
● اعدام انقلابی کسروی و اعلام موجودیت فداییان اسلام
بعد از شهریور ۱۳۲۰ و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار شرایط دشواری شد، از یک طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت، و از طرف‏دیگر سودجویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می‏کردند و از طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا آنچه رضاخان از طریق زور، قلدری نتوانسته بود انجام دهد، از طریق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند.
"احمد کسروی" از جمله افرادی بود که خط معارض و مهاجم علیه اسلام تشیع را دنبال می‏کرد. او نه تنها در کتاب "شیعی گری" به روحانیت، مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان به‏حق و معصوم علیهم السلام حمله می‏کرد، بلکه در کتاب‏های صوفی گری، بهایی‏گری، مادی گری ‏و حتی تاریخ مشروطیت، مقدسات دینی و روحانیت را مورد حمله قرار داد.
نواب با کتاب‏های کسروی در نجف آشنا شد و موجی از احساسات مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت.
کتاب‏ها را نزد علما برد و از آن‏ها نظر خواست. همه حکم به مهدور الدم بودن نویسنده کتاب‏ها دادند.
سید در اواخر ۱۳۲۳، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه کسروی رفت و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین‏آمیز به اسلام و ائمه شیعه علیهم‏السلام و روحانیت برحذر داشت و وقتی مطمئن گردید که وی اصلاح پذیر نیست، آماده اجرای حکم الهی شد.
شهید نواب در هشتم اردیبهشت ۱۳۲۴، در سر چهار راه حشمت الدوله به کسروی حمله کرد ولی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. بعد از آزادی از زندان، موجودیت فداییان اسلام را طی یک اعلامیه رسمی با جمله هوالعزیز و تیتر " دین و انتقام" اعلام کرد و اعدام کسروی را پیگیری نمود.
نواب صفوی به تدریج با جاذبه خود، جوانانی چون شهید سید حسین امامی را جذب نمود و امامی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴، بر کسروی یورش برد و او را زیر ضربات اسلحه سرد و گرم قرار داد و چون فرشته قهر جانش را گرفت.
فداییان اسلام و مجریان حکم الهی دستگیر شدند و خبر اعدام انقلابی کسروی در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور نمود.
بعد از سال ۱۳۲۷، که جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروه‏های مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع‏ تصویب قرارداد "گس گلشاییان" گردید، رژیم استبدادی شاه برای این که حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط "هژیر" دست به تقلب در انتخابات زد و به بهانه ترور شاه و دست داشتن آیت الله کاشانی در این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید کرد.
فداییان اسلام "هژیر" را اعدام انقلابی کردند و با نامزد نمودن آیت الله کاشانی و مصدق، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت.با وجود این که نواب‏ میانه ‏خوبی با ملی گراها نداشت، اما با توجه به رهبریت آیت الله کاشانی و به منظور وحدت مبارزات اسلامی و ملی، از همگامی و همراهی با آن‏ها دریغ نورزید.
● رزم آرا و انفعال در مقابل بیگانگان
رزم آرا نخست وزیر رژیم پهلوی و دست نشانده انگلستان، با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می‏کرد و می‏گفت که ملت ایران توانایی و لیاقت‏ اداره این صنعت عظیم را ندارد و به عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی کارشکنی می‏کرد.
در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ زمانی که اتومبیل رزم آرا جلوی مسجد امام (شاه سابق) توقف کرد و نخست وزیر جهت شرکت در ختم آیت الله فیض قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی بی‏درنگ از پشت سر با شلیلک سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر شد.او در بازجویی می‏گوید:
من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتاده‏ای مردانه باش
بلی من طهماسبی هستم و باکی از کشته شدن ندارم، برای این که خدای متعال می‏فرماید: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‏یُرْزَقُونَ پس شما این را مسلم بدانید کسی که شخصیتی را تشخیص داد خائن به دین و مملکت است ترس از کشته شدن ندارد. آن‏ها زنده‏اند. ما معتقد به این حقایق هستیم.
قتل رزم آرا در دل رژیم چنان وحشتی انداخت که دولت بعدی (حسین علاء) نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا گردید و مجلس، مصدق را به نخست وزیری انتخاب کرد.
آیت الله کاشانی در مصاحبه‏ای در رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر کرد:"این عمل (هلاکت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه ‏عالیترین و مفیدترین ضربه‏ای بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد."
و در مصاحبه‏ای دیگر اظهار می‏دارد: "... نخست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شرکت نفت جنوب و سیاست استعماری انگلستان به شدت‏حمایت می کرد. چون عموم طبقات مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل ناپذیری برای کوتاه کردن دست طمع سیاست استعماری نفت جنوب قیام کرده ‏بودند، پافشاری رزم‏آرا برای مقاوت در مقابل افکار عمومی ملت ایران و حمایت از شرکت نفت باعث خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی‏غیور، وطن‏پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزای اعمال خود رسانید."
در مرداد ۱۳۳۱، ماده واحدی به تصویب مجلس رسید که چون خیانت حاجی علی رزم آرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هر گاه قاتل او استاد خلیل‏طهماسبی‏باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می‏گیرد.
بدین ترتیب در ۲۳ آبان همان سال، طهماسبی پس از دو سال و اندی از زندان آزاد گردید.
آیت الله کاشانی در پی آزادی شهید طهماسبی او را به عنوان "شمشیر برّان اسلام" و "مجری اراده و افکار ملت ایران" مورد ستایش قرار داد.
● پایان کار فداییان اسلام
فداییان اسلام از راه تشکیل جلسات تفسیر قرآن و اسلام شناسی بر اساس مکتب تشیع، به فعالیت خود ادامه می‏دادند و پرچم سبز و سفید خود را باکلمات زیبای "لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی ولی الله" آراسته بودند.
در آن موقع در دولت حسین علاء پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح بود که در حقیقت ایران یکی از اقمار منطقه انگلیس و آمریکا می‏شد. فداییان‏اسلام در ۲۵ آبان که علاء برای شرکت در ختم مرحوم سید مصطفی کاشانی وارد مسجد امام (شاه سابق) شد توسط مظفر ذوالقدر هدف قرار گرفت‏ اما گلوله به او اصابت نکرد و جان سالم به در برد.
در اول آذر ۱۳۳۴، نواب و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و جمعی دیگر از فداییان اسلام دستگیر شدند و در یک محاکمه فرمایشی نواب، سیدمحمد واحدی و مظفر ذوالقدر محکوم به اعدام و همگی در حالی که اذان می‏گفتند، تیرباران شدند.
جمعیت فداییان اسلام و بخصوص رهبر آن، نواب صفوی و معاون او، سید عبدالحسین واحدی در تقویت و روی کار آمدن جبهه ملی و تصویب ملی‏شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضای جبهه ملی به نمایندگی مجلس، بازگشت آیت الله کاشانی از تبعید، نقش اساسی داشتند و اگر قیام مسلحانه‏ آن‏ها نمی‏بود و رژیم پهلوی از این جمعیت حساب نمی برد، هیچ یک از موارد یاد شده عملی نمی‏شد.
نامه شهید نواب صفوی به دکتر مصدق
شهید قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در نامه‏ای به دکتر مصدق او را از سقوط دولت با خبر و به وی جهت اجرای احکام الهی هشدار می‏دهد.
هو العزیز
آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر
پس از سلام،
شما و مملکت در سخت‏ترین سراشیب سقوط قرار گرفته‏اید. چنانچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجات‏بخش مملکت شما، اجرای برنامه‏ مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله می‏باشد و پس از تمام جریانات گذشته آماده اجرای احکام مقدس اسلام باشید، قول می‏دهم که شما و مملکت‏ را به یاری‏ خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیه اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم."
۸ شوال المکرم ه.ق ۱۳۷۲ مصادف با۳۰ خرداد ماه ۱۳۳۲ ه ش
شهید نواب صفوی از زبان همسرش:
خانم "نیرالسادات احتشام رضوی" چنین می‏گوید: و در همان دوران تحصیل به نفع اسلام و علیه پهلوی مبارزه می‏کند. او یک حالت مبارزه و یک‏روح با شهامتی داشت که عجیب بود. در همان زمان، مجلس قانونی را تصویب می‏کند که نواب مخالفت می‏کند و ۱۵۰۰ و ۱۶۰۰ نفر از دانش آموزان را جمع می‏کند و تظاهراتی را جلوی مجلس راه می‏اندازد که رژیم را وا می‏دارد تا درخواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانی را کافی ‏ندانسته، درخواست پذیرش مکتوب موضوع را می‏کنند. لکن عوامل رژیم به جای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی می‏کنند که در نتیجه یک نفر به شهادت ‏می‏رسد...
بعد از این که دیپلم می‏گیرد به آبادان می‏رود وارد شرکت نفت می‏شود. آن جا که کار می‏کنند یکی از متخصصین انگلیسی به یکی از کارگرها سیلی‏می‏زند. آقای نواب بسیار برانگیخته می‏شود و می‏گوید:
وای بر شما که یک کارگر ایرانی را یک انگلیسی بزند و همه سکوت کنند، در حالی که آنان در کشور ما هستند و از منافع ما استفاده می‏کنند و یک عده ‏کارگر را علیه آنان جمع می‏کند. آن متخصص انگلیسی می‏آید و عذر خواهی می‏کند، ولی شهید نواب می‏گوید، نه خیر باید قصاص بشود، که این امر منجر به شورش می گردد. آن گاه تصمیم می‏گیرند نواب را از بین ببرند که دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق می‏فرستند.
نامه شهید به فرزند خویش
شهید در فروردین ۱۳۳۴، خطاب به فرزندش مهدی، این نامه را می‏نویسد:
فرزندم مهدی عزیز!
صفحه دلت باید آیینه‏ای باشد که حقایق قرآنی در آن منعکس گردیده و از آن به قلوب دیگران رسیده، محیط شما و اجتماع دور و نزدیک شما را منور کند. این قرآن و آن صفحه دل پاک شما.
سلامی برای همیشه از دلم برایت و محبت خدا و محمد و آلش همیشه در دلت."
بخشی از وصیت نامه شهید نواب صفوی
آه،ای برادران، شما برای اتمام حجت حق و کسب رضای رحمان و طاعتش و برای نجات و تبرئه خود در پیشگاه عظیم خدای عزیز (و معذرة الی ربکم)حق را بگویید و تبلیغ کنید و این بیچارگان را از بیچارگی فردا خبر دهید و انذار نمایید و عدم رضای خودتان را نسبت به معاصی و نافرمانیها و تبهکاریها و طغیانهای آن‏ها اعلام دارید (اما شاکراً و اما کفوراً) یا هدایت پذیر گردیده و یا کفران می‏کنند.
خدای عزیز از طاعتشان بی‏نیاز بوده از معصیت آن‏ها هم حکومت بی‏زوالش زیانی نبیند و جهنمش وسیع بوده (تقول هل من مزید) می‏گوید آیا سرکش و عاصی بیشتری هست؟ و الفاظ و فلسفه‏های پوچ و مظاهر رنگین و قدرتها و ژست‏ها و لباسهای فریبنده دنیا در آنجا ذلیل و پوسیده گردیده ‏و دردی دوا نمی‏کند و به کاری نمی‏خورد.
آه از این غیبت طولانی، آه، برادران، من دیدم و دیده هر عاقلی می‏بیند که محبت خدا از هر محبتی شیرین‏تر و اطاعت فرمانش از اطاعت شیطان و شهوت و نفس گرامی‏تر و پرهیز از عذاب آینده جاویدی که انبیاء برای بدکاران وعده کرده‏اند از پرهیز معصیتهای زودگذر دنیا عاقلانه‏تر و امید به‏رحمت و نعمت و لذت الهی حتمی و بی‏آلام بهشت از امید به ذلت فانی و خیالی احتمالی دنیا پابرجاتر و استوارتر می‏باشد و گردانیدن عنان وفا و عاطفه و محبت و غیرت به‏ سوی آفریننده عزیز وفا و غیرت و محبت و غیرت نزدیکتر و صحیح‏تر و به حق و به جا بوده و پروانه شمع محبت او گردیدن و در راهش سوختن و به دریای رحمت و لطفش پیوستن سعادتی است که در زیر آسمان علم و عقل و وجود شهیرش فوق هر عنقا و همایی ‏است که در خاطرها خطور کند و در تصور اندیشه کنندگان بگنجد.
آه به راه او خواستم که دنیا را در برابر حقایق اسلام تسلیم نموده اسلام و مسلمین جهان را از چنگال جهل و شهوت و ظلم نجات داده احکام منور اسلام را اجرا نموده حیات نوینی با نشر اشعه معارف اسلام بر پیکر مردگان بشر امروز به یاری او ببخشم و حقیقت حیات انسانیت را جلوه‏گر سازم ‏و اگر هزار سال هم بر این منوال پرچم فداکاری راه خدا و محمد و آل محمد را به یاری ذات اقدسش به‏ دوش ناتوان خویش می‏کشیدم عاقبت مرگ بوده‏باید همه این‏ها مقدمه تحصیل رضای خدا می‏بوده باشد تا برای قلب شفا و نوری و برای آخرت، سرافرازی و سودی داشته باشد والا هیچ، و خدا از این‏ها همه بی‏نیاز بوده و می‏باشد (نیته المومن خیر من عمله) و نیت مومن بهتر از عملش بوده خدا به نیت پاک لطف می‏کند و بس. امید است به لطفش‏ نیت پاکی و عشق سرشاری نسبت به ذاتش مرحمت فرموده به فضلش با ما رفتار فرماید.
الحقنا الله بالحسین و جده و امه و ابیه و اخیه و ولده آمین الله العالمین.
فراموش نکنید که راه راست از هر کجا کج شد بیراهه و به سوی هلاکت است.
و پس از پیغمبر، راه از خانه اوصیاء او علی و یازده فرزند عزیزش تا امام زمان بوده که زنده و غایب است (و یملا الله الارض به قسطا و عدلا بعد ماملئت ظلما و جورا) که به اتفاق احادیث مسلمین (شیعه و سنی) خدا به وسیله او زمین را پر از عدل و داد می‏کند بعد از آن‏که پر از ظلم و جور شود، ان‏شاء الله.
خداحافظ، بر شما وفاداران راه خدا، همگی سلام. تهران، به یاری خدای توانا.
برادر شما سید مجتبی نواب صفوی
۲۴جمادی الاولی ۱۳۷۴ هجری قمری ۲۹ دیماه ۱۳۳۳ هجری شمسی
منبع : پایگاه خبری دیلم


همچنین مشاهده کنید