یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روح هند


روح هند
وقتی می‌شنویم كه یكی از بزرگترین رهبران سیاسی تاریخ جهان معاصر و یكی از شبهه اسطوره‌های دنیای انقلاب و مبارزه و آزادگی می‌گوید كه من مبارزهٔ خود را از رهبر قیام عاشورا آموخته‌ام احساس شكوه و استواری بما دست می‌دهد. اگر چه پیشوایان دینی ما نیازی به تعریف‌شدن از سوی اغیار ندارند و عظمت آنها كرانه‌های تاریخ را فراگرفته است، اما وقتی كسی به ایشان عشق و ارادت می‌یابد دیگر از جملهٔ اغیار نیست. گاندی رهبر آزاده‌ای كه تاریخ جهان را دچار شگفتی كرد و توانست استعمار پیرانگلیس را از بزرگترین پایگاهش در شرق بیرون كند به قول خودش در و پنجره‌های خانه‌اش را بازگذاشت تا نسیم فرهنگ‌ها و آئینهای مختلف را احساس كند و در این میان اسلام و مسیحیت را با صمیم قلب مورد توجه قرار داد و از آنها آموزه‌های مهمی فرا گرفت. او كه ارتباط نزدیك و صمیمانه‌اش با هندی‌های مسلمان از همان دوران جوانی و بویژه مدت اقامت در آفریقای جنوبی آغاز شده بود قدر این غنیمت را تا پایان عمر پاس داشت و در زمان رهبری بی‌بدیل خودش بر هندوستان از دوستی آنها بهره‌مند بود. هر چند كه سرانجام بر سرهمین پیمان آزاده‌گی و آزاداندیشی جان باخت اما نقش پایداری از روشن‌بینی و نوع‌دوستی در خاطره‌ها باقی گذاشت و نام او در زمرهٔ الگوهای جنبشهای سیاسی مسلمین قرار گرفت و مسلمانان او را همیشه از خود دانسته‌اند. گاندی به اسلام افتخار می‌كرد و مسلمانان به گاندی كه اینچنین آزادمردانه از حقایق اسلام الگو گرفته و حق و مرحمت مسلمین را محفوظ داشته است. مقاله زیر شما را با او و اندیشه‌هایش آشنا می‌كند كه امیدواریم مقبول خاطرتان قرار گیرد.
موهنداس كَرُمًچند گاندی، نابغه بزرگ و دل آگاه عصر ما، در تاریخ ۲ اكتبر ۱۸۶۹.م در پوربندر، واقع در هفتصد مایلی بمبئی دیده به جهان گشود و در ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸.م با شلیك گلوله یك هندوی افراطی(كه مخالف دفاع سرسخت گاندی از حقوق مسلمانان هند و پاكستان بود) از پای درآمد و با گفتن «هه رام!» (ای خدا) به ابدیت پیوست.
۱- پدر گاندی، كَرُمچُند، دولتمردی متوسط شمرده می‌شد و مادرش، پوتلیبای، زنی نجیب و فداكار بود كه علایق شدید مذهبی داشت. گاندی نیز به پیروی از خانواده، به آیین هندو- بودایی«جُیًن Jains» گروید.
تحصیلات موهنداس از دوره ابتدایی تا دانشگاه، در هند صورت گرفت. سپس در ۱۹ سالگی به انگلستان رفت و آنجا در حالیكه از جثه ضعیف و شرم بسیارش در عذاب بود و نیز آرزویی جز تبدیل شدن به یك «جنتلمن انگلیسی، با نژاد هندی» نداشت، به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. لباسهای دوخت بمبئی‌اش را دور ریخت و یك كمد لباسهای جدید خرید كه شامل كلاه سیلَنْدرِ ابریشمی، لباس رسمی میهمانی، چكمه چرم وِرنی، دستكشهای سفید، و حتی یك عصای ته نقره‌ای می‌شد. ساعتها جلوی آینه می‌ایستاد تا یاد بگیرد كه گره كراوات را چگونه ببندد! برای پذیرفته شدن در محافل اروپایی یك ویولون خرید، در یك كلاس رقص اسم نوشت و یك معلم فرانسه و یك معلم فن بیان استخدام كرد؛ ولی بسیار زود توجه او از تمام این ظواهر، به سوی درون و «ولایت جان» منعطف گشت. گویی تقدیر نقش دیگری برای وی رقم زده بود؛ به خود و خدای خود بازگشتن، در خود شكفتن و چون درختی پربار در زمینی مستعد بالیدن و به بار نشستن. در سال ۱۸۹۴.م، به دعوت یك موسسه تجاری اسلامی رهسپار آفریقای جنوبی شد تا به انجام شغل پردرآمد وكالت بپردازد. درآمد هنگفت این شغل، ابواب ترقی مادی را به روی گاندی جوان گشود و امكان برخورداری از یك زندگی لوكس و اشرافی را برای او فراهم ساخت. بدین شكل راه تبدیل به یك «جنتلمن انگلیسی با نژاد هندی»(به ویژه در صورت كرنش در برابر اربابان سفید پوست) برای او كاملا باز شده بود. اما مشاهده فقر هموطنان، به ویژه فشار و تبعیض شدیدی كه از سوی انگلیسیها بر هندوهای رنگین پوست مهاجر در دیار«آپارتاید» اعمال می‌شد، خیلی زود گاندی را با ماهیت واقعی تمدن غرب و غایات شیطانی آن آشنا ساخت. مطالعات جدی و عمیقی كه همزمان با این «سیر آفاقی»، در كتب مقدس اسلام، مسیحیت، هندو و آرای متفكران روشنبینی چون تولستوی به عمل آورد، چشم او را به«آفاق جان» و «پهنه گسترده روح» گشود و در مسیر زهد و تهذیب نفس و خدمت به خلق و ستیز با استعمار افكند. یك هفته پس از ورودش به آفریقای جنوبی، زمانی كه با قطار، شبانه از بندر دوربان عازم پرتوریا بود، در نیمه راه مرد سفید پوستی وارد كوپه درجه یك او شد و به وی دستور داد به واگن بار برود. گاندی كه بلیط درجه یك داشت از اجابت فرمان وی سرباز زد. در ایستگاه بعدی، مرد سفید پوست پلیسی را احضار كرد و گاندی را در نهایت بی‌نزاكتی در دل شب از قطار بیرون انداختند! گاندی تنها و لرزان از سرما، تمام شب را در آن ایستگاه نیمه تاریك به خود پیچید و به این نخستین برخوردش با تبعیض نژادی اندیشید و از خداوند طلب شهامت و راهنمایی كرد. وقتی آفتاب دمید آن جوان خجالتی و گوشه‌گیر، یكسره انسانی دیگر شده بود. انسانی كه تصمیم گرفته بود با ستم اربابان انگلیسی در ستیزد و ملت خویش را نیز در این راه با خود همراه سازد.
یك هفته بعد جوان تازه وارد، نخستین سخنرانی اجتماعی خود را در برابر هندیهای پرتوریا ایراد كرد و از آنان خواست كه برای دفاع از منافعشان متحد شوند. به زودی او به یكی از نخستین موفقیتهایش دست یافت. وی توانست از مسولان راه‌آهن، برای هندیهایی كه لباس مرتب پوشیده بوند، حق مسافرت در كوپه‌های درجه یك و درجه دوم قطارهای آفریقای جنوبی را به دست آورد. پی ریزی جامعه‌ای نمونه، متشكل از خانواده و جمعی از دوستانش در مزرعه صد هكتاری«تولستوی» برمبنای ترك تعلقات مادی- كوشش جهت رفع نیازهای انسانی به ساده ترین شیوه- و همچنین نوعی زندگی جمعی كه در آن همه كارها ارزش یكسان داشت (۱۹۱۰، ژوهانسبورگ) گام مهم دیگری بود كه گاندی در راه تجربه و تحقق یك زندگی انسانی برداشت و آنرا در «آشرام» احمدآباد هند تداوم و تكمیل بخشید.در سال ۱۹۰۶ هندیهای مقیم آفریقای جنوبی را علیه قانونی كه با آنان به گونه‌ای زننده و تبیعض آمیز برخورد می‌كرد، سازمان داد. زندان، شكنجه و تحریم اقتصادی، هیچ كدام نتوانست وی را از ادامه این حركت باز دارد. در بحبوحه همین مبارزات بود كه تز «نافرمانی مدنی آرام» یا مبارزه به شیوه عدم خشونت و جنبش ساتیاگراها(Satyagraha) یعنی مبارزه برای حقیقت سربرآورد و شیوه دائمی گاندی برای پیشبرد اصلاحات گردید. نهضت آفریقایی گاندی در سال ۱۹۱۴ به پیروزی كامل انجامید و او اكنون می توانست ادامه این نهضت را در سطحی وسیعتر در وطن خود«هندوستان» پی‌گیرد. گاندی در مبارزات بیست ساله آفریقای جنوبی، با هموطنان مسلمان خویش روابطی دوستانه داشت و از كمك و حمایت جدی آنان برخوردار بود.۱
۲- دانشجوی فرنگ رفته‌ای كه روزگاری آرایش غربی داشت و بهشت موعود را در تقلید از خلق و خوی اشراف زادگان لندن می‌جست، اینك در گذر پرشتاب عمر و كسب تجربیات تلخ و شیرین، اندیشه و آرمانی كاملا مغایر با خواب نوشین صبح شباب یافته بود.
او اكنون هرچند منكر بعضی از خصال مثبت غربیان(همچون نظم و برنامه ریزی دقیق، یا تلاش و تحرك پیگیر علمی) نبود، اما به یْمن آشنایی با دو كتاب آسمانی«قرآن» و «انجیل» و دقت در مضامین عمیق «اوپانیشادها»، و تامِل پیگیر در جوهره و بنیان تمدن غرب، بدانجا رسیده بود كه باور داشت:«تمدن جدید اروپا، تمدنی صرفا مبتنی بر مادیگری محض و استوار بر تولید صنعتی در كارخانه‌ها و سربرآوردن شهرهای بزرگ است كه معیارهای آن را تراكم ثروت تعیین می‌كند. چنین تمدنی، طبیعت حقیقی بشر و هدف او را با القای خواستهای كاذب و كمك به افزایش ظرفیت مصرف افراطی، تهدید می‌كند. مضافا توزیع نابرابر ثروت و نظام تولید انبوه، ناگزیر منجر به رقابت و خشونت میان انسان و همنوعان او می‌گردد.» گاندی این را دقیقا به معنی سیادت ابلیس، ناراستی و مخالف حكومت حقیقت و اصول اخلاقی می‌دانست و می‌گفت:« غرب، اسیر این سیادت شده و از طریق نفوذ غربی است كه حیات هند به خفگی تهدید می‌شود.»۲
در رساله «هند سواراج»۳ كه گاندی پس از سفر ۱۹۰۲.م به لندن نوشت، از این كه تجمل گراییها و فعالیتهای شدید مادی روزمره، فرصتی برای نیایش با حق برای غربیان باقی نگذاشته، انتقاد كرد.۴ در سال ۱۹۳۰.م نیز كه به منظور شركت در «كنفرانس میزگرد» مجددا از لندن دیدار داشت در بیانیه موسوم به دیداری از غرب، اعلام كرد:«من در اینجا كارهای انجام نشده‌ای دارم. دانشمندان علوم زیادی داریم؛ در مقابل مردان خدا و حقیقت‌جو كمتر داریم. ما به رمز اتم و افشای راز علمی آن چسبیده‌ایم و از تفحص در كشف راز كتاب آسمانی باز مانده‌ایم.» به نوشته رومن رولان، نویسنده آزادیخواه و انسان دوست فرانسوی، گاندی معتقد بود كه:«دشمن واقعی هند، نه انگلیسیها بلكه تمدن غرب است. چه، انگلیسیها شخصا شریر نیستند بلكه بیمار تمدن خویشند.» بدین جهت گاندی با آن عده از هموطنان خود كه می‌خواهند بریتانیایی‌ها را از هندوستان برانند تا یك كشور متمدن به شیوه اروپایی بسازند، مبارزه می‌كند و به قول او چنین كاری «ایجاد سرشت پلنگی است بدون خود پلنگ. بلكه ضروریترین و بزرگترین تلاش باید طرد تمدن مغرب زمین باشد.»۵ با چنین نگرشی به اصول فرهنگ غرب و تمدن برخاسته از آن، طبیعی بود كه گاندی با تقلید كوركورانه و میمون وار از غرب به شدت مخالف باشد و هموطنان خویش را از آن برحذر دارد. سفارش او به زنان هند مشهور است كه می‌گوید:«روشهایی را باید به كار بندید كه با مشرب هندی و محیط هندی تناسب دارد. با توانایی و مسلط بر خود، منزه و پایدار، آنچه در فرهنگ خودمان پسندیده است حفظ كنید و آنچه پست و منحط است بدون تامل پس زنید.»!۶
۳- گاندی، البته با داد و ستد علمی و فرهنگی برابر و پایاپای با اندیشمندان مغرب زمین و دستاوردهای مدنی و فنی آن دیار مخالف نبود و دانش و خردورزی را در تیول یك قاره یا قوم خاص نمی‌انگاشت. اما در عین حال معتقد بود كه اولا: در حل مشكلات فردی و اجتماعی خویش، نخست باید به گنجینه كهن فرهنگ و تمدن خودی سرزد و چنانچه داروی مناسب و شفابخشی برای علاج بیماری در آن یافت نشد- كه از نظر او فرض غیر متحققی است- آنگاه به دریوزگی از نسخه‌های غربی پرداخت. ثانیا: اخذ و اقتباس از دستاوردهای فكری و مدنی غرب، نمی‌بایست با تحقیر فرهنگ خودی و سرسپردگی چشم و گوش بسته به تمدن و فرهنگ غربی همراه باشد، بلكه باید اصالت تمدن و فرهنگ كهن سرزمینمان را پاس داشت و با حفظ اصول و مبانی عمیق آن، به اخذ و اقتباس هوشیارانه از تجربیات و دستاوردهای مناسب دیگران پرداخت. زمانی كه بدهی عظیم خویش را به فرهنگ و تمدن كهن خویش تماما پرداخت كردیم، آنگاه به وام ستانی از غرب خواهیم پرداخت.«با نهایت فروتنی اذعان می‌كنم كه چیزهای بسیاری را می‌توانیم به سود خود از غرب بگیریم. خرد كه در انحصار یك قاره یا نژاد خاص نیست. ایستادگی من در برابر تمدن غربی، در حقیقت، ایستادن در برابر تبعیض است و تقلید چشم بسته مبتنی بر این تصور باطل كه آسیاییها فقط به درد این كار می خوردند كه هر آنچه از غرب می‌آید تقلید كنند… هیچ چیز تا این اندازه از فكر و ذهن من دور نیست كه خود را از دیگران جدا سازیم یا سدهایی در برابر خویش برافرازیم. اما من فكر می‌كنم كه بیش از شناسایی و استفاده از فرهنگهای دیگر باید فرهنگ خودمان را بشناسیم و از آن استفاده كنیم. در این صورت بهره‌برداری و اقتباس از فرهنگهای دیگر، شكل مناسبتر و بهتری خواهد داشت… برای من بسیار تاسف آور و دردناك است كه ببینم مردم با شتابزدگی و دیوانه وار به تقلید هرچیز تازه حتی اگر مخالف سنن قدیمی‌ هم باشد می‌پردازند و سنتهای خوب گذشته خود را دور می‌اندازند.»۷«… سعی در تقلید از تمدن غرب به معنای انهدام هند خواهد بود…دویدن مدام در پی كسب رفاه بیشتر زندگی و فزونخواهی ]كه از اصول تمدن غربی است[ از جمله بدیهاست و جسارتا می‌گویم چنانچه اروپاییان نخواهند زیر بار رفاهی كه خود برده آن شده‌اند نابود گردند، قطعا باید در دیدگاههای خود تجدید نظر كنند. ممكن است استنباط من درست نباشد، اما این را می دانم كه اگر هند به دنبال تجملات برود به نوعی مردن تن در داده است. بیایید اندرز این فیلسوف غربی را در دلهایمان حك كنیم كه می‌گوید: زندگی ساده و اندیشه والا.» ۸ «سواراج] استقلال و خود كفایی مطلوب[ من این است كه اصالت تمدنمان را دست نخورده نگهدارم. می‌خواهم حرفهای تازه بسیاری بنویسم اما همه آنها باید بر لوح هندی نوشته شود. وقتی توانستم مبلغ پیشین را با بهره مناسب بپردازم، با كمال میل از غرب وام خواهم گرفت.»!۹‌گاندی می‌گفت:«من در بند این نیستم كه راه خانه‌ام از هر طرف مسدود شده و پنجره‌های آن را كور كنند. من می‌خواهم كه نسیم فرهنگ و تمدن تمام كشورها، آزادانه از میان خانه من جریان داشته باشد. لیكن هرگز نمی‌گذارم كه این باد مرا با خود ببرد!». او هشدار می‌داد كه بایستی در برابر یورش و هجمه فرهنگ و تمدن خشن و سلطه جوی غرب، مردانه ایستاد و از كیان و موجودیت فكری و معنوی خویش سرسختانه دفاع كرد.«سرنوشت هند، دنباله روی از مسیر خونین غرب كه علایم فرسودگیش هویداست، نیست؛ مسیر صلح بدون خونریزی است كه از زندگی ساده و خدایی نشات می‌گیرد. خطر اصلی این است كه هند روحش را از دست بدهد، كه بی آن نمی‌تواند زنده بماند. پس مبادا از سر مستی و نومیدی بگوید نمی‌توانم از یورش غرب بگریزم. برای حفظ خود و جهان باید با قدرت كافی ایستادگی كرد.»۱۰
۴- پیروزی گاندی در دفاع از حقوق هموطنان هندو و مسلمان خویش در آفریقای جنوبی نام وی را در سراسر هند بر سر زبانها انداخت. زمانی كه در سال ۱۹۱۴.م به هند بازگشت، پس از گذشت پنج سال مدارا(و‌ حتی همكاریهای اولیه در جنگ جهانی اول) با حكام انگلیسی هند، با استفاده از این حسن شهرت توانست رهبری نهضت آزادی هند از یوغ برینانیا را مصمم و استوار تا صبحدم رهایی برعهده گیرد و با سلاح«عشق و ایمان»۱۱‌به سلطه دیرین استعمار در آن كشور پایان بخشد.
لاری كالینز و دومینیك لاپیر، دو خبرنگار برجسته آمریكایی، نوشته‌اند:«گاندی به قرنی سرشار از خشونت، راه حل دیگری ارائه داده بود: آیین «آهیمسا»(آزار ندادن موجودات زنده) یا تز عدم خشونت وی این آیین را برای بسیج توده‌های هند به كار برد تا انگلیسیها را با یك نهضت اخلاقی و نه قیام مسلحانه، با نیایش و نه آتش مسلسل، با سكوت اهانت آمیز و نه غوغای بمب گذاری، از شبه قاره هند بیرون براند. هنگامی كه اروپای غربی عرصه رجز خوانیهای عوام فریبان یاوه سرا و دیكتاتورهای عربده زن شده بود، گاندی بدون بلند كردن صدایش توده‌های یكی از پر جمعیت‌ترین كشورهای دنیا را به جنبش درآورد. پیروانش را نه با وعده قدرت و ثروت، بلكه با یك هشدار به زیر پرچمش فراخوانده بود:«آنهایی كه با من همراهند، باید بر زمین برهنه بخوابند، لباسهای خشن بپوشند، در ساعات غیرمعمول از خواب برخیزند، غذایی مختصر و ساده بخورند و حتی مستراحهایشان را خودشان تمیز كنند.» او بر تن پیروانش به جای یونیفرمهای پر زرق و برق با مدالهای جور واجور، لباسهایی از پارچه های زمخت نخی پوشاند. آن لباس به همان سرعت كه پیروانش را مشخص می‌نمود، از لحاظ روانی نیز در اتحاد آنان موثر بود… گاندی هیچكدام از شگردهای مرسوم آماده سازی توده‌ها برای سخنرانی یك عوام فریب یا گروهی ایدئولوگ را به كار نمی‌برد. با وجود این پیامش بر دل ملتی كه از ارتباطات مدرن محروم مانده بود، عمیقا می‌نشست، زیرا نبوغ گاندی در كردارهای ساده‌ای بود كه با روح ملت هند سخن می‌گفت… كوبنده‌ترین تاكتیك مبارزاتی گاندی عمل ساده پرهیز از خوردن غذا، یعنی روزه بود. او بریتانیای كبیر را با آب و جوش شیرین ]تنها خوراك ایام روزه گاندی[ تحقیر كرده بود.»۱۲
۵- تاریخ زندگی و مبارزات گاندی، سرشار از نكات شگفت و عبرت انگیز است كه ذیلا به برخی از آنها اشاره می‌كنیم:
ماجرای شروع اعتقاد او در سال ۱۹۰۸(در زندان انگلیسها) به راه نهضت«عدم خشونت» كه با شناخت فلسفه روزه (كنترل نفس و مهار شهوات) آغاز شد.
نطقهای كوبنده و ابتكاری او در دادگاههای انگلیسی هند و نیز پارلمان لندن كه دشمن متظاهر به دموكراسی را خلع سلاح كرده و خوار و رسوا از میدان فراری داد.
ماجرای راهپیمایی مشهور وی برای برداشتن نمك از ساحل«دندی» واقع در سواحل غربی هند و كرانه دریای عربستان، كه گذشته از جهات سیاسی و ضد استعماری آن، نوعی سیر و سلوك معنوی و سفر روحانی بود و با موج بلندی كه در سراسر شبه قاره به راه افكند انگلیسیهای مغرور و مقتدر را واپس نشاند.
مبارزه حاد و پیگیر او با«ماكیاولیسم» - سكه رایج دیروز و امروز در بازار سیاست- و طرح این نكته كه، نه تنها هدف توجیه‌گر وسایل نامشروع نیست بلكه ابزارهای سیاسی باید آنچنان پاك و پیراسته باشند كه بتوانند جایگزین هدف گردند و حتی آن را تقدس بخشند:«ساتیاگراهی ]مبارز پیرو حقیقت[ حتی در رفتن به بهشت هم نباید بر بالهای شیطان صعود كند.»۱۳
تاكید او بر حفظ بهداشت محیط و رعایت پاكیزگی در شهر و روستا.
استفاده دقیق و پخته‌اش از روزنامه به عنوان تریبونی موثر برای نشر افكار، انتقال تجربیات، تشریح روشها و بیان نیازهای حیاتی مبارزه در راه آزادی و آبادی كشور.
تكیه او بر روستا و خود بسایی نسبی آن و مبارزه فكری و عملی با«شهرزدگی» و بلع تدریجی روستاها در هاضمه سیری ناپذیر شهرها.
نظریات تنقیدی و اقدامات اصلاحیش در ایجاد یك تحول عمیق آموزشی و فرهنگی متناسب با طبع و فطرت اصیل شرقی و اهتمام جدی و پیگیر او به پی ریزی و تشكیل جامعه ای نمونه و ارائه عینی آرمانها و ایده آلهای زندگی به عموم ملت.
شناخت عمیق وی از جوهر و ماهیت تمدن غرب و مخصوصا آن چرخ به ظاهر ساده نخ ریسی كه همیشه حتی در زندان و سفر آن را به همراه داشت و با ترویج آن به عنوان نماد صنایع كوچك و غیرمتمركز در حقیقت،«سلطه ماشین» برجسم و جان بشریت را به چالش فراخوانده بود.
۱۰- حقیقت جویی و انتقاد پذیری وی از دیگران، كه به عنوان یك بشر(هرچند نابغه) به ضعفهای خویش واقف بود و به همین دلیل از انتقاد دلسوزان روی درهم نمی‌كشید:«آدمی هستم فروتن، اما جوینده مشتاق حقیقتم و در این جستجو به دیگر جویندگان حقیقت چشم دوخته‌ام تا خطاهای مرا به من بشناسانند تا آنها را تصحیح كنم.» و نیز:«اغلب گفته‌ام ادعا ندارم فردی استثنایی هستم مگر آنكه شما دیوانه‌ای را كه به دنبال حقیقت است استثنایی بنامید… منكر عنوان قداست شده‌ام، زیرا كاملا به محدودیتها و نقایص خود آگاهم.»۱۴ این دو خصلت نیكو، سبب شد كه خوشبختانه به نام آن نابغه سترگ دكانی گشوده نشود و جامعه بشری تفرقه و انشعابی تازه نپذیرد، كه این دقیقا خواسته خود آن مرد بزرگ بود:«گاندی‌ایسم در كار نیست؛ نمی‌خواهم پس از من فرقه‌ای درست شود. به هیچ وجه مدعی نیستم آموزه نوینی را ابداع كرده‌ام فقط می‌خواستم با شیوه خود به مسائل زندگی روزمره و اصول زندگی ابدی خودمان بپردازم. هیچ چیز تازه‌ای ندارم كه به دنیا بیاموزم. حقیقت و عدم خشونت، بی سن و سال است. فقط سعی كردم این دو خصلت را تا حد ممكن هرچه گسترده‌تر به تجربه درآورم.»۱۵
۱۱- اعتقاد و التزام به همبستگی بلكه«وحدت» دین وسیاست و به تعبیر روشنتر: سیاستی برخاسته از دین و منطبق بر اصول اعتقادی ثابت آن، چنانكه می‌گوید:«بدون دین، حتی لحظه ای قادر به زندگی نیستم. سیاست ودیگر فعالیتهایم همه ماخوذ از دین من است.»۱۶ و نیز:«امرز سیاست] استعماری[ برگرد روح ما حلقه زده و مانند مار بزرگی گلوی ما را می‌فشارد. من با این مار قوی در ستیز هستم و می‌خواهم به كمك دین این مار را از خود برانم.»۱۷
۱۲- نظریه‌اش در باب«وحدت روح» ادیان، و در همین زمینه، احترام بسیاری كه به ساحت قرآن و پیشوایان معصوم اسلام(ع) می‌گذاشت و به قول خود: روش مبارزه منفی خویش را از سلسله جنبان قیام عاشورا آموخته بود. همچنین، باید از فداكاریش در راه حمایت از حقوق مسلمین شبه قاره(حتی پس از تجزیه هند) یاد كرد كه این آخری، نزد عناصر افراطی و متعصب هندو، جرمی بزرگ و نابخشودنی! محسوب شد و دلیلی برای ترور وی گشت.!۶- ‌شبه قاره وسیع هند، از مناطقی است كه از همان قرن نخستین اسلام، در شعاع تابش این دین جاوید قرار گرفت و تدریجا، علاوه بر ایمان یك چهارم از جمعیت انبوه آن به اسلام(كه در اصل اخوت و برابری اسلامی، گریز‌گاهی برای نجات از تبعیضات طبقاتی آیین هندو می‌جستند) منشا برپایی حكومتهای مقتدر و دیرپا و ایجاد تمدنی عظیم و درخشان(همچون امپراتوری تیموریان) گردید، كه شرح و بررسی آن كتاب بلكه كتابهایی قطور می‌طلبد. نكته جالب و حائز اهمیت آن است كه تاثیر شگرف اسلام بر هند، تنها به گرایش بخشی عظیم از مردم آن سرزمین به اسلام و تشكیل حكومتهای مسلمان محدود نشده، بلكه هندوها نیز در جمیع شئون زندگی فردی و اجتماعی خویش از فرهنگ و تمدن اسلامی تاثیرات بارز پذیرفتند. كتاب«تاثیر اسلام در فرهنگ هند» اثر دانشمند فرهیخته هندی دكتر تاراچند یكی از بهترین و پربارترین آثاری است كه نفوذ و تاثیر شگرف اسلام بر شئون گوناگون تمدن و فرهنگ كهن شبه قاره را بررسی كرده و وجوه مختلف این امر را به طور مستند بازگو نموده است. برای نمونه باید خاطرنشان ساخت كه در هزاره اخیر تاریخ هند، هیچ متفكر و مصلح هندوگام در میدان اصلاحات دینی و اجتماعی نگذاشته جز آنكه تحت تاثیر اصول متعالی اسلام قرار داشته است و این امر، با مروری بر زندگی و آثار مصلحین بزرگ آن سرزمین آشكار خواهد شد. مصلحین نام آوری همچون راماننده، كبیر، گورو نانك(موسس مذهب سیك)، راجا رام موهان روی(بنیانگذار آیین برهما ساماج) و ادامه دهندگان راه او: خاندان تاگور، راماكریشنا و شاگرد مشهورش ویوه كانندا، كه همگی تحت تاثیر اصول توحیدی و تعالیم اخلاقی اسلام، به اصلاح و پیرایش آیین هندو از اوهام و خرافات همت گماشتند و تا آنجا كه بسیاری معتقدند آیین مشهور سیك، در گوهر خویش، چیزی جز«هندوئیسم اسلامیزه شده» نیست.۱۸ شخص مهاتما گاندی نیز از همین گونه اندیشمندان است كه شدیدا تحت تاثیر اصل اخوت و برابری اسلامی قرار داشت و مبارزه قاطع و پیگیرش با تبعیضی كه نسبت به طبقه هاریجان(نجسها یا مطرودین) اعمال می‌شد ریشه در همین امر داشت. بسیاری نوشته اند از جمله كتبی كه گاندی مطالعه می‌‌كرد قرآن كریم بود و اعتقاد داشت كه انجیل و قرآن و اوستا نیز به اندازه وداها(كتاب مقدس هندو) الهامات الهی دارند و مقدس هستند.۱۹‌او همان خدایی را كه در بهاگوادگیتا می‌شناسد در انجیل و قرآن هم می‌بیند.۲۰ ویلیام شایرر، خبرنگار مشهور آمریكایی كه از نزدیك مدتی با گاندی محشور بود می‌نویسد:«در جلسات نیایش گاندی كه من نیز به هنگام همراهی با او غالبا در آنها شركت می‌كردم، حضار دسته جمعی آیاتی از كتاب مقدس را زمزمه می‌كردند. ادعیه آنها تنها از كتاب مذهبی هندو، یعنی بهادگوادگیتا، نبود بلكه قطعاتی از انجیل و آیاتی از قرآن نیز قرائت می‌شد.۲۱‌حتی می‌گوید:«گاندی روح و فكر مرا آماده ساخت تا… در مورد قرآن و انجیل توجه و درك عمیقتری پیدا كنم.»۲۲‌سلاح كار ساز گاندی- كه با آن بن بستها را می شكست- روزه بود(۱۶ بار روزه در طول ۳۵ سال) و روزه را نیز با تشریفات عبادی خاص، قرائت آیاتی از قرآن و انجیل و بهاگوادگیتا، می‌گشود.۲۳‌در سال ۱۹۲۴ كه روزه مشهورش را برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان و هندوان برگزار كرد اعلام داشت:«از سیره شخص پیامبر اسلام (ص) یاد گرفته كه روزه انسان را به خدا متوكل می‌كند و راه را به سوی مكاشفه الهی می‌گشاید.»۲۴‌زمانی هم كه توسط یك هندوی افراطی ترور شد در لیستی كه از اموال اندك وی برداشته شد، نام قرآن وجود داشت.۲۵‌گاندی، افزون بر قرآن، مطالعات گسترده ای درباره پیامبر اسلام و خاندان مطهر وی انجام داده بود و سابقه این مطالعات، به دوران نوجوانی وی (ایام تحصیل در لندن) باز می‌گشت كه برای نخستین بار فصل مربوط به پیامبر اسلام را در كتاب«قهرمانان» اثر فیلسوف انگلیسی كارلایل خوانده و اطلاعاتی درباره عظمت، شجاعت، زهد و تقوای زندگی پیامبر(ص)» به دست آورده بود.۲۶‌در زمان اقامت در آفریقای جنوبی نیز به مطالعه قرآن(ترجمه اروپایی سیل) و چندین كتاب دیگر درباره اسلام پرداخت.۲۷‌‌‌‌به قول خودش مطالعه دو كتاب «زندگانی محمد و جانشینان او» اثر واشنگتن ایروینگ و«ستایش پیامبر» نوشته كارلایل ارزش و اهمیت محمد(ص) را در برابر او خیلی بالا برده و سبب شد كه نسبت به او علاقه و احترام خاص قائل شود.۲۸‌تكاپوی گاندی برای آشنایی با اسلام، هنگام بازگشت به هند و در خلال مبارزاتش ادامه یافت و خصوصا دوران اقامت در زندان، فرصت خوبی برای تكمیل اطلاعات وی درباره مكاتب و ادیان گوناگون از جمله اسلام و رهبران آن بود. برای مثال به نوشته خانم جودیت براون(مورخ انگلیسی) اقامت دو ساله گاندی در زندان یراودا(۱۹۲۲-۱۹۲۴ میلادی)«فرصتی برای وی فراهم آورد تا به اندیشه‌وری و نوگرایی در آرمان و تعمیق و بسط آگاهی روحی بپردازد. موفق شد در ادیان دیگر غیر از كیش هندو، غور كند و معنی و قدرت آنها را دریابد. زندگی پیامبر اسلام و پیروانش و نیز مطالبی درباره قرآن را مطالعه كرد كه در نتیجه آن احساس نمود به شیوه تفكر مسلمانان بسیار نزدیك شده است. پیامبر اسلام را شخصی می‌دانست كه از خدا می‌ترسیده و در مسیر او گام می‌نهاده؛ نه استفاده از شمشیر بلكه سادگی و تهذیب نفس و توكل به خدا را منبع قدرت صدر اسلام می‌شمرد.»۲۹‌در همان سالها، به گفته خویش: با نهایت توجه به مطالعه آثاری چون كتاب دو جلدی مولانا شبلی درباره زندگی و سیره پیامبر(ص) و نیز شرح و تفسیر قرآن به قلم استاد عبدالغنی پرداخته و حاصل برداشتش در این زمینه را طی مقاله‌ای در نشریه هند جوان با دیگران در میان گذاشت. داوری او درباره اسلام و رهبران معصوم آن بسیار مثبت بود و دیگران را نیز به مطالعه در این باره تشویق می‌كرد. در نگاه او:«اسلام در ایام پرافتخار خود نسبت به ادیان دیگر حسن سلوك داشت. در آن موقع اسلام، تحسین جهانی را به خود جلب كرد. هنگامی كه غرب در تاریكی جهل غوطه ور بود، اسلام مانند یك ستاره درخشان در آسمان مشرق زمین درخشیدن گرفت و نور و خوشبختی را به دنیا بخشید. اسلام، یك دین غلط نیست، بگذارید هندوها از روی احترام آن را بررسی كنند تا آنها هم مانند من اسلام را دوست بدارند. من از دریچه اصحاب پیامبر وارد شدم و به خود پیامبر اسلام رسیدم و درهنگامی كه جلد دوم كتاب شبلی را بستم افسوس خوردم كه دیگر چیز نخوانده‌ای از زندگی آن پیامبر بزرگ ندارم. من بیشتر از همیشه متقاعد شدم كه زور شمشیر نبود كه برای اسلام جا باز كرد و آن را ترقی بخشید، بلكه سادگی، بی تكبری و عدم خودخواهی پیامبر، دقت در امر عدالت، محبت و احترام حضرتش نسبت به رفقا و پیروان و نیز جرات او بود كه چنین امری را به انجام رسانید… حضرت محمد(ص) پیامبری بزرگ و مردی شجاع بود و از كسی جز خدا نمی‌ ترسید. هرگز دیده نشد كه چیزی بگوید و عملی غیر از آن به جای آورد و عمل وی، با احساسش برابر بود. حضرت پیغمبر(ص) ثروت را اختیار نكرد، با اینكه می‌توانست. هنگامی كه من خواندم كه خود و خاندانش چه محرومیتهایی به طور اختیار، تحمل كردند، اشكها ریختم…»۳۰‌گاندی در رفتار و گفتار پیامبر اكرم(ص) راهی برای نجات هند، بلكه بشریت، از مشكلات سهمگین خویش جستجو می‌كرد و محمد و مسیح علیهما السلام را دو آموزگار بزرگ می‌شمرد كه افراد بشر، برای دستیابی به حیات والای انسانی، از شاگردی در محضر آنان ناگزیرند.۳۱ او در تقریظ بر چاپ دوم كتاب«سخنان محمد ص»(لندن ۱۹۴۲) نوشت:«مجموعه سخنان حضرت محمد(ص) را كه علامه عبدالله سهرودی گرد آورده است با شور بسیار مطالعه كرده و مطالب فراوان از آن آموختم. این سخنان تنها گنجینه مسلمین نیستند، بلكه از آنِ تمامی بشریت می‌باشند… در جهان ما صلح و آرامش ابدی پایدار نخواهد بود مگر اینكه، نه تنها رنج كشیدن را بیاموزیم، بلكه حتی برای سایر ادیان نیز چون دین خویشتن احترام قائل شویم. مطالعه دقیق سخنان پیامبران مختلف بشریت، گام مثبتی است در ایجاد این تفاهم و احترام مشترك.»۳۲
گاندی در اثر مطالعات نسبتا وسیع اسلامی خویش و همچنین آشنایی و ارتباط با رجال برجسته و مبارز شیعه در هند نظیر برادران علی(مولانا محمد علی و مولانا شوكت علی)، محمدعلی جناح (موسس كشور اسلامی پاكستان)، لیاقت علی خان(اولین نخست وزیر پاكستان) و نیز دكتر ذاكر حسین(رئیس جمهور اسبق هند) كما بیش با تاریخ سرخ تشیع و تعالیم ائمه بزرگوار آن آشنا بود و این سخن بسیار مهم و قابل دقت او شهرتی شایان دارد كه می‌گفت:«من برای مردم هند چیز تازه‌ای نیاورده‌ام؛ فقط نتیجه‌ای را كه از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمان كربلا به دست آورده‌ام، ارمغان ملت هند كردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهی را بپیماییم كه حسین بن علی (ع) پیمود.»۳۳
بر سكوی سنگی ساده و سیاه یادبود گاندی در راج قات نیز این سخن زرین وی حك شده است كه عطر دل انگیز منطق عاشورا از آن می‌تراود ‌:«مایلم هند را آزاد و نیرومند ببینم تا او بتواند خود را به عنوان قربانی راغب و نابی برای بهتر كردن دنیا عرضه كند. فردی كه ناب است خود را قربانی خانواده می‌كند، خانواده قربانی دهكده، دهكده قربانی بخش، بخش قربانی استان، استان قربانی ملت، و ملت قربانی همه می شود. من خواهان«كلودایی راج»، سلطنت خداوند بر روی زمین، هستم.»
«تمدن جدید اروپا، تمدنی صرفا مبتنی بر مادیگری محض و استوار بر تولید صنعتی در كارخانه‌ها و سربرآوردن شهرهای بزرگ است كه معیارهای آن را تراكم ثروت تعیین می‌كند. چنین تمدنی، طبیعت حقیقی بشر و هدف او را با القای خواستهای كاذب و كمك به افزایش ظرفیت مصرف افراطی، تهدید می‌كند.»
علی ابوالحسنی (منذر)
پی نوشت ها
در باب زندگی و مبارزات گاندی در ایام اقامت در آفریقای جنوبی(۱۸۹۴-۱۹۱۴) و پس از آن، علاوه بر زندگی نامه خود نوشت وی، رجوع كنید به: گاندی زندانی امید، اثر جودیت براون، آزادی در نیمه شب اثر لاری كالینز و دومینیك لاپیر، اختناق هندوستان نوشته ویل دورانت؛ خاطره گاندی اثر ویلیام شایرر، مهاتما گاندی نوشته رومن رولان و نیز رومن رولان- گاندی، مكاتبات و خاطرات، كه خوشبختانه همگی به فارسی ترجمه و نشر یافته اند.
گاندی زندانی امید، ترجمه: محمد حسین آریا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران ۱۳۷۲، صص۱۵۱-۱۵۲
Home Rule Indien، سواراج، در زبان هندی به معنی خودمختاری و استقلال است كه البته نوع متعالی و جامع آن مورد نظر گاندی بود.
جودیت براون، گاندی زندانی امید، ص۱۵۰
رومن رولان، مهاتما گاندی، ترجمه: محمد قاضی، ص۵۰
۶-Mahatma Gandhi. To The Women, Gandhi series vol, II Karachi Anand T. Hingrani. ۱۹۴۳.P.۱۴
۷-Gandhi: Young India, August ۱۱, ۱۹۲۷
۸- Ibid. April ۳۰, ۱۹۳۱
۹- Ibid, June ۲۶, ۱۹۲۴
۱۰- Ibid, October ۷, ۱۹۲۶
۱۱- رجوع كنید به: مصاحبه ویلیام شایرر، خبرنگار آمریكایی با گاندی، مندرج در: خاطره گاندی، ترجمه: دكتر حسن حاج سید جوادی و… صص ۳۲-۳۵ و۹۵
۱۲- لاری كالینز و… ، آزادی در نیمه شب، ترجمه: پروانه ستاری، صص ۲۷-۲۹
۱۳- رجوع كنید به: فصل«شرایط ساتیاگراهی» در كتاب:
The Mind of Mahatma Gandhi Navajivan Publishing House, Ahmad abad, ۱۹۶۷
۱۴- گاندی زندانی امید، ص۳۲۶، و نیر رجوع كنید به: اختناق هندوستان، ویل دورانت، ترجمه: رحیم نامور، انتشارات گام، صص ۱۲۲-۱۲۴، و رومن رولان- گاندی مكاتبات و خاطرات، ترجمه: حسن تقی زاده میلانی،صص ۱۱۷-۱۱۸ و ۱۲۰و۱۵۳
۱۵- Tous Les hommes sont fre’es, Gallimard, Paris, pp.۹۲-۳
۱۶- رجوع كنید به: همه مردم برابرند، گزیده آثار مهاتما گاندی، ترجمه: محمود تفضلی،صص۳۴۰-۳۵۰
۱۷- گاندی حماسه ساز تاریخ هند، ترجمه و اقتباس محمد عبادزاده كرمانی، ص۹
۱۸-راقم سطور، در كتاب«مهاتما گاندی؛ همدلی با اسلام، همراهی با مسلمین» از ص۱۹۹ به بعد جلوه های این تاثیر را به تفصیل در زندگی و آثار مصلحان مزبور نشان داده است.
۱۹- مجموعه ای درباره مهاتما گاندی پدر ملت هند، ترجمه: محمود تفضلی، ص۴۸
۲۰- همان، ص۵۵
۲۱- خاطره گاندی، ترجمه: دكتر حسن حاج سید جوادی، ص۱۵۶
۲۲- همان، ص۳۵۶
۲۳- رجوع كنید به: گاندی زندانی امید، جودیت براون، ص ۵۶۹و۳۲۰
۲۴- همان، ۳۱۹
۲۵- مهاتما گاندی، سرگذشت من، مقدمه مسعود برزین، ص ۱۲
۲۶- گاندی، سرگذشت من، ص۷۷
۲۷- همان، ص۱۴۶
۲۸- همان، ص۱۶۹
۲۹- گاندی زندانی امید، همان، صص ۳۰۵-۳۰۶
۳۰- رجوع كنید به: سالنامه نوردانش، سال ۱۳۴۱ش، صص ۱۸۹-۱۹۰، داستانهایی از زندگانی حضرت محمد(ص)، ممتاز احمد پاكستانی، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی، ص۱۵۳
۳۱- ویل دورانت،اختناق هندوستان، ترجمه: رحیم نامور، صص ۱۲۵-۱۲۶
۳۲- سخنان محمد صلی الله علیه و آله، با مقدمه مهاتما گاندی، ترجمه: م. خطیب
۳۳- مجله الغری، نجف اشرف، ربیع الاول ۱۳۸۱ق.
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید