سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

من یازده سپتامبر را زیر سؤال می برم!


من یازده سپتامبر را زیر سؤال می برم!
از دیدگاه روزنامه نگاری ، مسائل و نکته های عجیب و منحصر به فردی در ارتباط با ماجرای یازده سپتامبر وجود داشته است . گزارش های اولیه خبرنگاران را دایر بر آن که آنان صدای چند " انفجار " را در داخل برج ها شنیده اند ، که امکان دارد صدای ترک خوردن تیرآهن ها بوده باشد ، می توان به آسانی مردود شمرد و کنار گذاشت . آن گزارش را که جسد یک زن متعلق به تیم یا خدمه پرواز ، در حالی که دست هایش بسته بود در یکی از خیابان های " منهتن " یافت شد ، کمتر می توان مردود شمرد . بسیار خوب ، حال بیاییم ادعا کنیم که این گزارش ها در آن مقطع زمانی از حد شنیدن شایعاتی از زبان این و آن و سر هم کردن آن ها توسط خبرنگاران و ارسال داشتن شان در قالب گزارش فراتر نمی رود ، درست همان گونه که فهرست سازمان سیا حاوی اسامی هواپیماربایان انتحاری ( شهادت طلب ) یک اشتباه اطلاعاتی – امنیتی در بدو تحقیقات مربوط به آن فاجعه به شمار می رود، چرا که نام سه مرد نیز در بین هواپیماربایان ذکر شده است که هنگام تهیه آن فهرست زنده بودند ( و اکنون هم زنده هستند ) و در حال حاضر سالم و تندرست در خاورمیانه به زندگی خود ادامه می دهند.
هر وقت که من در خارج درباره خاورمیانه سخنرانی می کنم ، همیشه یک نفر ( آن هم فقط یک نفر ) در بین مستمعان یافت می شود که او را اصطلاحا " بددهن " می نامم . همین جا از همه مردان و زنان عذرخواهی می کنم که با پرسش های روشن و معقول در مجلس سخنرانی های من حضور می یابند ، پرسش هایی که اغلب اوقات موجب سرشکستگی های من که روزنامه نگارم می شود و نشان می دهد که پرسش کنندگان تراژدی خاورمیانه را بسیار بهتر از روزنامه نگارانی که درباره آن گزارش می دهند ، درک می کنند.
لیکن آدم بددهن نیز واقعا وجود دارد . چنین فردی در قالب بدنی که وجود جسمانی دارد در استکهلم و در آکسفورد ، در سائوپولو و در ایروان ، در قاهره ، در لس آنجلس و ، در قالبی مؤنث ، در بارسلون نمایان می شود . مهم نیست که در چه کشوری ، بلکه مهم آن است که یک آدم بددهن همیشه در همه جا حضور دارد.
پرسشی که او ( چه مرد و چه زن ) مطرح می کند ، چیزی شبیه به این است : تو اگر خود را روزنامه نگاری آزادمنش می دانی ، چرا درباره آن چه که واقعا راجع به یازده سپتامبر می دانی گزارشی نمی دهی و مطلبی نمی نویسی ؟ چرا حقیقت را نمی گویی ، چرا نمی گویی که دولت بوش بود ( یا سازمان سیا یا موساد بود ، خودت اسم واقعی کسی را بگو ) که برج های دوقلو را منفجر کرد ؟ چرا اسرار پشت پرده ۱۱ سپتامبر را افشا نمی کنی ؟ در هریک از سؤالات آنچه واقعیت فرض شده است آن است که " فیسک " [همه چیز را ] می داند . او یک میز کار فوق العاده محکم و نفوذ ناپذیر دارد که جنس سطح زیرین آن از مس است. این میز پس از اسناد خدشه ناپذیر حاکی از واقعیت ها است و محتوای آن در مجموع گوه نهایی حقیقتی است که " همه دنیا می داند " ( معمولا این عبارت را به کار می برند ) یعنی فاش می کند که چه کسی برج های دوقلو را منهدم کرد . گاهی اوقات آدم بددهن مورد نظر به وضوح دچار زجر روحی است . در " کورک " مردی پرسش خود را با فریاد زدن بر سر من مطرح کرد و سپس ، در لحظه ای که من اظهار عقیده کردم که روایت او از توطئه مورد بحث اندکی عجیب و غیرعادی است ، تالار سخنرانی را ترک کرد و در طول راه خود تا در خروجی تالار ، مدام با فریاد دشنام می داد و به صندلی ها لگد می زد .
معمولا من سعی کرده ام " حقیقت " را بگویم ، و هرگاه پرسش های بی پاسخی درباره یازده سپتامبر مطرح شده است ، کوشیده ام بگویم که من خبرنگار روزنامه " ایندیپندنت " در حوزه خاورمیانه هستم ، نه در حوزه " توطئه " و آن قدر توطئه های واقعی در لبنان ، عراق ، سوریه ، ایران ، حوزه خلیج [فارس] و مثال آن ، روی دستم مانده است که دیگر فرصتی برای آن نگران توطئه های خیالی و موهوم مرتبط " منهتن " بشوم برایم باقی نمانده است .
استدلال نهایی من که از نظر خودم به طور قطع مجاب تعیین کننده است عبارت از آن است که دولت بوش هر کاری را که کوشیده است در خاورمیانه به انجام برساند ، چه نظامی ، چه سیاسی و چه دیپلماتیک ، آْن را ناشیانه انجام داده و همه چیز را به هم ریخته و اوضاع آن جا را به کلافی سر درگم مبدل ساخته است . بنابراین ، دولت مزبور چگونه می تواند آن جرایم و جنایات بین المللی علیه بشریت را که در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در خاک ایالات متحده رخ داد ، با چنین موفقیتی مرتکب شده باشد ؟
من هنوز هم همین نظر را دارم . هرگونه تشکیلات نظامی که بتواند ادعا کند . ( همان گونه که امریکایی ها دو روز پیش ادعا کردند ) که القاعده در حال فرار است به هیچ وجه توان و قابلیت آن را ندارد که عملیاتی در مقیاس عملیات یازده سپتامبر را به اجرا در آورد . سرهنگ دیوید ساترلند درباره " عملیات چکش آذرخش " که اسم رمز کاملا بی مسمایی نیز هست و در استان دیاله عراق به اجرا درآمد گفت : " ما عملیات القاعده را مختل کردیم و آنان را به فرار واداشتیم . هراس آنان از روبه رو شدن با نیروهای ما ثابت می کند که تروریست ها می دانند که هیچ مکان امنی برای آنان وجود ندارد " . او سخنان دیگری نیز به همین روال بر زبان راند که همه اش نادرست و به دور از حقیقت بود .
ظرف چند ساعت پس از سخنان وی ، القاعده با نیرویی همطراز یک گردان به " بعقوبه " حمله ور شد و همه شیوخ محلی را که همراه امریکایی ها به دست افراد القاعده افتاده بودند قتل عام کرد .
این قضیه مرا به یاد جنگ ویتنام می اندازد ، جنگی که جورج بوش از فرا آسمان تگزاس آن را تماشا
می کرد . شاید همین امر علت آن باشد که چرا او این هفته پایان جنگ ویتنام را با ماجرای کشت و کشتار در کشور متفاوتی به نام کامبوج اشتباه گرفت ، کشوری که سکنه آن سرانجام به دست همان ویتنامی های نجات داده شدند که همقطاران پردل و جرأت تر آقای بوش سالیان دراز با آنان جنگیده بودند .
اما ، اینجاست که باید به سراغ اصل قضیه برویم . من از گسیختگی ها و عدم انسجام روایت رسمی از ماجرای ۱۱ سپتامبر به تدریج نگران و پریشان خاطرتر می شوم . این جا مغلطه ای که بدیهی باشد در بین نیست . آن قطعات و تکه پاره های هواپیما ( مانند موتور هواپیما و غیر آن ) که بر اثر حمله به ساختمان پنتاگون ( وزارت دفاع ) به اطراف پرتاب شدند اکنون کجا هستند ؟ چرا مسؤولان دست اندرکار در ارتباط با پرواز ۹۳ ( که در پنسیلوانیا سقوط کرد ) دهان شان بسته شده است ؟
پرواز ۹۳ آن گونه که گفته می شد ، با بدنه یک پارچه و از هم جدا نشده در یک فرودگاه سقوط کرده بود ، پس چرا بقایای تکه تکه شده آن به صورت پراکنده در محوطه وسیعی به مسافت چند مایل مربع بر زمین ریخت ؟ من درباره " پژوهش " دیوانه وار و جنوی آسای " دیوید ایک " در کتاب " آیس در سرزمین عجایب و فاجعه مرکز تجارت جهانی " سخن نمی گویم ، کتابی که خواندن آن هر انسان برخوردار از سلامت عقل را وا می دارد که بار دیگر به دفتر راهنمایی تلفن رجوع کند .
من درباره مسائل علمی سخن می گویم . اگر برای مثال این جمله که " نفت سفید در شرایط کاملا مطلوب در ۸۲۰ درجه سانتی گراد می سوزد " گزاره صحیحی باشد ، پس چگونه است که تیرآهن های فولادی برج های دوقلو که نقطه ذوب آن ها گویا ۱/۸ و ۱۰ ثانیه فرو ریختند ) درباره سومین برج چه می توان گفت که اصطلاحا " ساختمان هفتم مرکز تجارت جهانی " ( یا ساختمان برادران سالمون " نامیده می شود که در ساعت پنج و بیست دقیقه بعد از ظهر در روز ۱۱ سپتامبر ، ظرف ۶/۶ ثانیه فرو ریخت ؟ چه شد که این ساختمان به طور کامل و یکپارچه با خاک یکسان شد ، حال آن که هیچ هواپیمایی به آن اصابت نکرده بود ؟ " مؤسسه ملی استاندارد و فن آوری امریکا " دستور یافت که علت ویرانی این سه ساختمان را بررسی و تحلیل کند . کارشناسان مؤسسه مزبور هنوز گزارشی درباره ساختمان هفتم مرکز تجارت جهانی نداده اند . دو پروفسور سرشناس امریکایی در حوزه مهندسی مکانیک که به طور قطع و یقین در زمره افراد عجول و عصبی قرار نمی گیرند ، در حال حاضر اصطلاحاتی را که در این گزارش نهایی آمده است از لحاظ قانونی مورد چالش قرار داده اند ، و دلیل آنان این است که این گزارش ممکن است " مجعول یا فریبکارانه " باشد.
از دیدگاه روزنامه نگاری ، مسائل و نکته های عجیب و منحصر به فردی در ارتباط با ماجرای یازده سپتامبر وجود داشته است . گزارش های اولیه خبرنگاران را دایر بر آن که آنان صدای چند " انفجار " را در داخل برج ها شنیده اند ، که امکان دارد صدای ترک خوردن تیرآهن ها بوده باشد ، می توان به آسانی مردود شمرد و کنار گذاشت . آن گزارش را که جسد یک زن متعلق به تیم یا خدمه پرواز ، در حالی که دست هایش بسته بود در یکی از خیابان های " منهتن " یافت شد ، کمتر می توان مردود شمرد . بسیار خوب ، حال بیاییم ادعا کنیم که این گزارش ها در آن مقطع زمانی از حد شنیدن شایعاتی از زبان این و آن و سر هم کردن آن ها توسط خبرنگاران و ارسال داشتن شان در قالب گزارش فراتر نمی رود ، درست همان گونه که فهرست سازمان سیا حاوی اسامی هواپیماربایان انتحاری ( شهادت طلب ) یک اشتباه اطلاعاتی – امنیتی در بدو تحقیقات مربوط به آن فاجعه به شمار می رود ، چرا که نام سه مرد نیز در بین هواپیماربایان ذکر شده است که هنگام تهیه آن فهرست زنده بودند ( و اکنون هم زنده هستند ) و در حال حاضر سالم و تندرست در خاورمیانه به زندگی خود ادامه می دهند .
لیکن درباره آن نامه عجیب و اسرارآمیزی که گویا توسط محمد عطا نوشته شده است چه باید گفت ؟ او اهل مصر و یک هواپیماربای جنایتکار است که سیمایی مرموز دارد و رهنمود " اسلامی " وی به رفقای سفاک و قسی القلبش ( که توسط سازمان سیا انتشار یافت ) هر یک از دوستان مسلمان من در خاورمیانه را سردرگم نمود .
عطا اعضای خانواده خود را ذکر کرد که هیچ مسلمانی ، هر قدر هم که از تربیت نادرستی برخوردار بوده باشد ، محال است آنان را در چنین نمازی بگنجاند . او به رفقا و هم مسلکان جنایتکارش یادآوری می کند که تحسین نماز اسلامی روزانه خود را اقامه کنند و سپس جملاتی از آن نماز را نقل می کند . لیکن هیچ مسلمانی به چنین یادآوری نیازی ندارد . چه رسد به آن که توقع داشته باشد که متن دعای " فجر " در نامه عطا گنجانده شده باشد .
اجازه دهید تکرار کنم . من نظریه پرداز توطئه نیستم . مرا از درگیری با افراد عصبانی مزاج بددهن و عجول معاف کنید . مرا از بحث درباره توطئه های مختلف نیز معاف کنید . لیکن من نیز مثل هر کس دیگری ، دوست دارم از ماجرای کامل یازده سپتامبر با خبر باشم ، حتی اگر تنها دلیلش آن باشد که ماجرای یازده سپتامبر آغازگر ماجرای " پیکار با تروریسم " بوده است ، پیکاری جنون آسا با ظاهری شکوهمند و پر ابهت و باطنی پوچ و توخالی که ما را به فاجعه و مصیبت عراق و افغانستان و بخش اعظم خاورمیانه سوق داد . کارل روو ، مشاور بوش که خوشبختانه از سمت خود کنار رفته است زمانی گفت که " ما اکنون یک امپراتوری هستیم که واقعیت مورد نظرمان را خودمان به وجود می آوریم " . آیا حقیقتا چنین است ؟ دست کم به ما بگویید گفتن این حقیقت باعث خواهد شد که دیگر بسیاری از مردم هنگام بیرون رفتن از تالار سخنرانی صندلی ها را با لگد چپه نمی کنند .
عنوان اصلی : ۱۱/۹ EVEN I QUESTION THE TRUTH ABOUT
عنوان : من حتی " حقیقت " یازده سپتامبر را نیز زیر سؤال می برم
منبع : ایندیپندنت INDEPENDENT محل نشر : انگلستان
تاریخ نشر : ۲۷ اوت ۲۰۰۷ (۵ شهریور ۱۳۸۶) زبان : انگلیسی
نویسنده : رابرت فیسک ROBERT FISK مترجم : شاهرخ
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی