شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بیم‌ها و امید‌های آمریکا در عراق


بیم‌ها و امید‌های آمریکا در عراق
هنگامی که جورج بوش دوم در سال ۲۰۰۳ به ارتش ایالات‌متحده فرمان داد تا عراق را اشغال و صدام را سرنگون کند، کمترین بیمی از شکست نیروهایش نداشت. نیروهای آمریکایی به تندی باد پیشروی کردند. آنها پس از ۲۱ روز جنگ، در بغداد بودند و صدام گریخته بود. آمریکا چندان بیمی از بازماندگان این دیکتاتور خون‌آشام نداشت و امیدوار بود مردم عراق به سربازانش همچون قهرمانانی که آزادی را برایشان به ارمغان آورده‌اند خوشامد بگویند. در آغاز چنین هم شد؛ مردم شیعه و کرد به شادمانی و پایکوبی پرداختند و اعراب سنی با سردرگمی تنها افسوس روزگاری را می‌خوردند که همه‌کاره عراق بودند.
آمریکا امیدوار بود با سرنگونی صدام هم زهر چشمی از ایران و سوریه بگیرد تا در روند صلح میان اعراب و اسرائیل همکاری کنند و هم دوستان عرب خود در خاورمیانه را به سوی لیبرال‌دموکراسی و ارزش‌های آمریکایی پیش براند. عراق باید الگوی لیبرال‌دموکراسی در خاورمیانه می‌شد اما به زودی روشن شد که همه‌چیز به این سادگی پیش نخواهد رفت.
القاعده جوخه‌های تروریستی خود را به این کشور گسیل کرد. گروهی از بعثی‌های تندرو نیز سازماندهی شدند و این هر دو در میان اعراب سنی که همه‌چیز‌شان را از دست‌رفته می‌دیدند پایگاهی یافتند. آنان بیشتر از آنکه با سربازان آمریکایی بجنگند به کشتار شیعیان دست زدند و از این راه عراق را در گردابی از ترور کور مردم کوچه و بازار افکندند که تاریخ جهان به خود ندیده بود. در گوشه و کنار نیز گروه‌های جنگجوی شیعه و سنی دیگری همچون سپاه المهدی جنبش صدر به نام جنگ آزادیبخش به پاخاستند. عراق تا آستانه جنگ خانگی میان سنی و شیعه پیش رفت؛ در این میان کردها آسیب کمتری دیدند.
سرانجام این ژنرال افسانه‌ای، پترائوس بود که با افزایش نیروهای آمریکایی و پدید آوردن شوراهای بیداری در میان اعراب سنی و مسلح کردن آنان ضد القاعده آرامش را به این کشور بازگردانید. در این گیرودار زرقاوی رهبر خون‌آشام القاعده در عراق نیز کشته شد. اکنون دیگر کابوس ویتنام خواب آمریکاییان را آشفته نمی‌کرد، باتلاق عراق در آستانه خشکیدن بود‌اما آمریکا دیگر امیدی به اجرای طرح خاورمیانه بزرگ نداشت. روند صلح میان فلسطینی‌ها و اسرائیل یک‌بار دیگر با بن‌بست روبه‌رو شده است و امیدهای دور و دراز آمریکا درباره یک خاورمیانه نوین، دموکراتیک و لیبرال- که برخاسته‌از خواست‌های این کشور است- بر باد رفته است، امید آمریکا برای امضای توافقنامه امنیتی با دولت نوری مالکی، هرچند دیر به بار نشست اما این کشور دیگر نیازی به سازمان ملل برای ماندن هر چند محدود در عراق را ندارد. اگر این توافقنامه زودتر امضا می‌شد شاید اکنون مک‌کین در کاخ سفید بود. اکنون ایالات‌متحده بیمناک است که آیا عراقی‌ها به تنهایی خواهند توانست پسماندهای القاعده و دیگر گروه‌های تندرو را جارو کنند؟ نگرانی دیگر آمریکا همسایگان عراق است.
ایران، ترکیه و اعراب هر کدام منافع خود را در این کشور پی می‌گیرند که چه بسا تا فروپاشی و تجزیه عراق پیش برود. آیا برای سر پا نگه داشتن عراق و هشدار به همسایگان، نگه داشتن اندکی از نیروها بسنده خواهد کرد؟ آمریکا امیدوار است پروژه‌ای را که در آلمان و ژاپن پس از جنگ دوم به‌کار گرفت، در عراق نیز پیاده کند و این کشور را در مدار خود نگه دارد.
آمریکا امیدوار است که مخالفان این کشور قدرت را در عراق به دست نگیرند و در این راستا استراتژی یکی در برابر دیگری را درپیش گرفته است. سه نیروی اصلی قومی- مذهبی کردها، اعراب شیعه و اعراب سنی باید به گونه‌ای در صفحه شطرنج سیاست عراق چیده شوند که منافع ایالات‌ متحده برآورده شود. کردها و آمریکاییان وابستگی‌های دو سویه‌ای دارند. گروهی از شیعیان به ایران گرایش دارند اما در میان آنان لائیک‌هایی چون ایاد علاوی به سوی آمریکا تمایل دارند. دیگران در میانه این دو سرگردانند. بدترین دشمنان آمریکا را می‌توان در میان اعراب سنی یافت اما اگر روزی شیعیان چرخش همگانی به سوی ایران کنند، ایالات‌متحده می‌تواند امیدوار به همراهی آنان برای مهار شیعیان و ایران باشد. افزون بر این نباید چشم‌به‌راه بیرون رفتن همه نیروهای آمریکایی از عراق بود. حتی اوباما نیز ناچار خوا هد شد بخشی از آنها را در این کشور نگه دارد و هیچ نیروی سیاسی‌ای در عراق نمی‌تواند آمریکا و نیرو‌هایش را نادیده بگیرد. هرچند پیشینه نام عراق به ۱۴۰۰ سال می‌رسد یعنی زمانی که اعراب از بیابان‌های عربستان بیرون آمدند و ما ایرانیان را از آنجا بیرون راندند و از آن پس سورستان، عراق نامیده شد. اما تا پس از جنگ اول جهانی هیچ‌گاه کشوری با نام عراق در جهان خودنمایی نکرده بود. پدید آمدن کشور عراق در راستای خواسته‌های بریتانیا بود که می‌خواست سرزمین‌های نفت‌خیز موصل، کرکوک، مرکزی و جنوبی این سرزمین را با هم داشته باشد. در این میان آنچه اهمیت نداشت ناهمگونی قومی و مذهبی مردمان آن بود. اکنون نیز ایالات متحده سیستم سیاسی و انتخاباتی عراق را در راستای نهادینه کردن جدایی‌های قومی و مذهبی به گونه‌ای ساماندهی کرده است که همواره توان مانور میان آنها به گونه‌ای که منافعش را برآورده کند دارا باشد. بنابراین احزاب و گروهای سیاسی در عراق پوشاننده گسل‌های قومی نیستند، بدتر از آن ژرفای بیشتری به آنها می‌بخشند.
اکنون خودمختاری کردستان یک واقعیت است و دست‌کم شیعیان هوادار حکیم نیز خواهان خودمختاری هستند. البته نباید فراموش کرد که تجربه اتحاد زورکی این مجموعه ناهمگون که از فردای تشکیل کشور عراق تا سرنگونی صدام دنبال می‌شد با شکست روبه‌رو شد و در عمل تنها چیرگی اقلیت اعراب سنی را به همراه داشت. از این رو هم کردها و هم بیشتر شیعیان از اینکه می‌توانند در انتخاباتی همچون انتخابات شورا‌های استانی خودمختاری را مزمزه کنند خشنودند. اعراب سنی هم سرانجام زمانی خواهند دانست که سروری گذشته آنها بازنخواهد گشت و سیستم کنونی بهتر از آن است که روزی خود را زیر مشت‌های آهنین اکثریت شیعه ببینند. بازی آمریکا در عراق بازی بسیار پیچید‌‌ه‌ای خواهد بود. عراق نباید ساختار یکپارچه و فراقومی و فرامذهبی بیابد چون در آن‌صورت کنترل آن دشوار خواهد بود اما تکه‌تکه شدن عراق نیز خوشایند آمریکا نیست چون سه کشور کرد، شیعه و عرب هرکدام به سوی همسایگان خود گرایش خواهند یافت و یا بلعیده خواهند شد. همه بیم‌ها و امید‌های آمریکا برای سلطه بر عراق به توانایی‌های سیاستمداران آن در این بازی پیچیده بستگی خواهد داشت. ‌
احد بیداقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی