جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
ریشهیابی بازگشت سوسیالیسم به آمریکای لاتین
چندی پیش اغلب تلویزیونهای جهان به عنوان خبری ویژه فیلمی از ملاقات حضوری چاوز، رییس كشور ونزوئلا و فیدل كاسترو حاكم كوبا را نشان دادند.
این دیدار به دنبال بیماری چندماهه كاسترو و تفویض اختیارات به بردارش رائول صورت میگیرد و ظاهرا با تشكیل اتحادیهای از سوسیالیستهای جدید آمریكای لاتین بیارتباط نیست. اگر به اتفاقات دو سه سال اخیر آن منطقه نگاه كنیم به نتایج متفاوتی دست خواهیم یافت. در ماههای اخیر نفراتی در انتخابات كشورهایی مانند ونزوئلا، اكوادور، پاراگوئه و نیكاراگوئه برنده شدهاند كه شعارهایی تند بر علیه سرمایهداری جهانی به سبك سوسیالیستها میدادند. جالب اینكه در كشورهایی مانند نیكاراگوئه یا اكوادور با شعارهای سوسیالیستی كسانی به قدرت رسیدند كه قبلا در لباسی دیگر امتحان خود را پس داده بودند.
بدون اینكه تلنگری به حافظه تاریخی خود یا ملل دیگر بزنند. برای شكافتن موضوع اشارهای كوتاه به گذشته یا به عبارتی ورق زدن تاریخ اجتنابناپذیر است. در بخشی از كرهزمین به نام روسیه پس از سالها جنگ داخلی مجموعهای به رهبری بلشویكها به اتفاق چند كشور همجوار كه بعدا اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نامیده شد، قدرت را به دست گرفتند. به دنبال استقرار حكومت موسوم به دولت شوراها و در پیش گرفتن برنامههای سوسیالیستی، مبارزه بر ضد مظاهر به اصطلاح سیستم سرمایهداری آغاز شد. مالكیت خصوصی و فردی سركوب شده و مالكیت دولتی بر صنایع و روابط اجتماعی در شهرها و كلخوزها در روستاها برقرار شد. ولادیمیر ایلیچ لنین، به عنوان رهبر بلشویكها و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی بحث لنینسیم را به اندیشههای ماركس افزوده و پس از مرگش، ژوزف استالین جانشیناش، ماركسیسم – لنینسیم را بهعنوان ایدئولوژی حاكم بر همه شئون كشور اعلام و سركوب سهمگین دگراندیشان و مخالفانش را آغاز كرد. با شروع جنگ دوم جهانی و ختم آن پس از شكست نازیهای آلمان و فاشیستهای ایتالیا و ژاپن، عملا اروپا و بخشهایی از آسیا به چند تكه تقسیم شد. اروپای شرقی با وجود برخی مخالفتهای بومی مجبور به پذیرش اقتصاد دولتی و سوسیالیستی گردید.
از سوی دیگر شعارهای اینترناسیونالیستی شورویها موجب برانگیخته شدن احساسات تودههای فقیر در بخشهایی از جهان شد. مائوتسه تونگ و چوئن لای در چین جنبشهای دهقانی راه انداخته، انور خوجه در آلبانی قدرت را بهدست گرفت، تیتو در یوگسلاوی، هوشی مین و ژنرال جیاپ در ویتنام، كیم ایل سونگ در كرهشمالی و بالاخره فیدل كاسترو و چهگوارا در آمریكای لاتین بهدنبال شعارهای سوسیالیستها سینه زده و حركتهای پوپولیستی راه انداختند بدون اینكه به عاقبت كار بیندیشند. اگر چه وجود حكومتهای فاسد و موروثی در برخی مناطق، زمینه پذیرش این شعارها را فراهم كرده بود و سیاستهای افراطی و جنونآمیز اشخاصی مانند مككارتی هم باعث مظلومنمایی طرفداران سوسیالیسم شد و میدانیم كه مظلومیت در مقاطعی میتواند از هر سلاحی برندهتر باشد.
در هر حال سالها تاخت و تاز سوسیالیسم و اقتصادهای دولتی و متمركز ادامه داشت و حتی ادبیات و فرهنگ آن در مقاطعی در قرائتهایی از ایدئولوژی كشورهای مسلمان خاورمیانه جای خود را باز كرد كه نمونه آن در مصر جهان عبدالناصر متبلور بود. البته توضیحات مفصل این بحث را در جاهایی دیگر باید پرداخت ولی اصل سوال این است كه چرا حتی پس از درهم شكستن اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی و تجدیدنظرطلبی در نوع سیستم اقتصادی چین و ویتنام، باز هم كشورهایی بهدنبال تكرار آن صحنهها پس از یك قرن هستند. صورت مضحكتر مساله این است كه مثلا پوپولیستهای آمریكای لاتین پس از قبضه حاكمیت دوباره بحث موزهای ملی كردن صنایع بهویژه در بخش نفت و گاز را مطرح كردهاند. آنهم در عصری كه جهانیسازی در همه جوانب شروع شده و منافع درازمدت ملتها در پیوستن به قافله توسعه اقتصادی و جهانی شدن است.
آنها هنوز باور نكردهاند كه شیوههای حكومتی كوبای كاسترو یا زیمباوه موگابه عموما به درد موزههای تاریخ سیاسی و اقتصادی میخورد.
آیا روشهای اقتصادی دولتی و هدایت شده آنان جزو توزیع فقر و رشد فساد در جامعهشان دستاورد دیگری داشته است؟ آیا اشاعه فرهنگ و ادبیات نفرت و بستن چار دیوار برای آن كشورها نتیجهای جز فقر و فحشا برای كوبا و همفكرانش به وجود آورده است؟ سوال این است كه چه عاملی باعث جذب مجدد بخشهایی از مردم به شعارهای ظاهرا جذاب ولی غیر عملی عدالتخواهی شده است. تصور بر این است كه جلوگیری حكومتها از انتشار آزادانه اخبار و اطلاعات، رواج دیكتاتوری آموزشی و القای نوعی از سیستم آموزش و پرورش كه صرفا مبلغ تفكرات تاریخی و تا حدودی ناسیونالیستی است، باعث میشود كه نسل جدید كاملا بیگانه با گذشته و امروز بار بیاید. سیستم آموزشی رایج در كشورهای جهان سوم صرفا بر مبنای قهرمانسازیهای پوشالی و مبلغ ایدئولوژیهای حاكم بوده كه فقط به درد چارچوب داخلی آن كشورها خورده و صرفا مصرف داخلی دارد.
این امر باعث بیگانه شدن نسل جدید با تحولات جهانی میگردد. از سوی دیگر سرعت تحولات جهانی در زمینههای مختلف علمی اقتصادی و اجتماعی به حدی است كه هر روز فاصله میان كشورهای پیشرفته و در حال توسعه زیادتر میشود، در این میان بخشی از حاكمان كشورهای آمریكای لاتین كه خود را در برابر امواج توفنده توسعه آسیبپذیر میبینند شروع به نبش قبر كمونیسم كرده و شعارهای دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی را دوباره رواج میدهند و بدون اینكه تبیینی از وضعیت و موقعیت فعلی جهان را داشته باشند مدام علت عقبماندگیشان را نه در داخل بلكه به گردن امپرپالیسم جهانی میاندازد بی آنكه بپذیرند این دلایل دیگر نخ نما شده و نتیجهای مطلوب نخواهد داشت. اینگونه دولتها برای تئوریزه كردن افكارشان ناچار به دعوت كردن از متفكران همسو و دارای افكار فریز شده در زمینه اقتصادها متمركز و بسته كردهاند و مردم كشورشان را دوباره قالبگیری ذهنی كرده و با بزرگ كردن خطر دشمنان خیالی، هرگونه قدرت تفكر و ابتكار تصمیمگیری را از آنان گرفتهاند.
گویی با این روش اشباح را از قبرستان كمونیسم و سوسیالیسم به مهمانی ملل عقبمانده دعوت میكنند تا آن مردگان به این زندگان ناامید بقبولانند كه تنها راه، دادن شعار محو و نابودی سرمایهداری جهانی است. قلقلك دادن احساسات هم در این میان نقش اصلی را بازی میكند چرا كه میدانیم احساسات فقط برای شعار دادن و خراب كردن كاربرد دارد و برای ساختن به درد نمیخورد. در راه برنامهریزی و بنا كردن جامعهای مدرن، احساس رنگ میبازد و عقلانیت و كاربرد مدیریت مدرن و با سواد كارساز خواهد بود آن هم به شرط اطلاع دقیق و آموزش كافی درباره چگونگی تغییر و تحولات جهان. جامعه آمریكای لاتین و دیگر كشورهای همفكر باید بپذیرند كه لنین، چهگوارا، فیدل و ... قابل احترام هستند ولی متعلق به گذشتهاند. راه و روششان و اندیشهشان راهی تازه برای توسعه عدالت، رشد اقتصادی و زودودن فقر و فساد در جوامع نخواهد گشود. برای توسعه تنها راهحل پیوستن به كاروان جهانی سازی، تعامل با دنیا و بهرهگیری از مدیریت و سرمایهگذاری كشورهای پیشرفته است.
مصرف داروی ملی كردن صنایع به دلیل باطل شدن تاریخ اعتبارش زیانآور و حتی كشنده خواهد بود. چین، ویتنام، كامبوج و ... این موضوع را خوب درك كردهاند. تشكیل محفلهای همفكر و دور از وجود مخالف تنها تفكرات و سنن قبیلهای را احیا میكند. باید به جامعه جهانی پیوست و مهمانی برگزار كردن برای اشباح در این راه هیچ نقشی بازی نخواهد كرد. اما متاسفانه ظاهرا باید باور كنیم كه تاریخ دارد خود تكرار میكند چون ما آدمها از تاریخ درس نمیگیریم ما تنها قراردادهای تاریخی و اسامی مهم را حفظ میكنیم نه درسی كه باید از تاریخ بیاموزیم. همه كشورها و ملل و به خصوص رهبران باید بپذیرندكه امروزه در عصر زندگی میكنیم كه تغییرات عظیمتر و سریعتر از زمانی است كه حتی دو سال پیش اتفاق میافتاد.
دكتر سعید افشار
منبع : خبرگزاری ایسنا
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر آتش سوزی قوه قضاییه تهران پلیس اصفهان بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو قیمت سکه خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان سایپا ایران خودرو کارگران
نمایشگاه کتاب سریال شهاب حسینی عفاف و حجاب کتاب جواد عزتی مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه اوکراین انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال پرسپولیس فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تبلیغات موبایل تلفن همراه اینستاگرام گوگل اپل ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی