یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تأملی بر چیستی و چرایی مهریه‏


تأملی بر چیستی و چرایی مهریه‏
یكی از سنت‏های بسیار كهن اجتماعی رایج در جوامع بشری كه قدمتی بسیار طولانی دارد، پرداخت مهریه در پیوند ازدواج است؛ به عبارت دیگر از گذشته‏های بسیار دور تا امروز، رسم بر آن است كه مرد هنگام ازدواج و بویژه زمانی كه خواستگاری وی با پاسخ مثبت از سوی نامزد مورد نظر همراه می‏شود، مبلغی را به عنوان مهریه برای زن در نظر می‏گیرد؛ اگرچه سنت پرداخت مهریه، همانند سایر سنت‏های اجتماعی، طی روزگار گذشته، تحولات و دگوگونی‏های زیادی را پشت سر گذاشته و با توجه به زمان و مكان، دچار تغییرات مختلفی شده است.
روزگاری، مهریه در جایگاه بهای زن قرار داشت و در واقع همان وجه المعامله عقد نكاح تلقی می‏شده است و نیز؛ در دوره‏ای خاص به عنوان هدیه‏ای از سوی مرد به پدر زن داده می‏شد و در دورانی هم این هدیه، به خود زن اختصاص می‏یافت است.
در حال حاضر نیز كه جوامع بشری از جهات مختلف دگرگون شده و در قرن‏های اخیر، تحولات علمی، پیشرفت‏های تكنولوژیكی، گسترش آزادی‏های بی‏رویه‏ی فردی و توسعه‏ی حق مشاركت سیاسی برای تمام افراد، موجب پیدایش رویكردها و نگرش‏های جدیدی نسبت به انسان و جنسیت او گردیده، در مواردی با افراط گرایی بیش از حد، جامعه انسانی را بدون در نظر داشتن تمایز جنسیتی (و بلكه با نفی چنین تمایزی) صرفاً براساس شاخص‏های توسعه یافتگی و عقب ماندگی تقسیم بندی كرده است؛ نتیجه قهری چنین رویكردهایی آن است كه تا زن و مرد نه به عنوان دو صنف از نوع واحد انسانی (و طبعاً هر كدام با شاخصه‏ها و توانایی‏های اختصاصی) بلكه به عنوان دو موجود برابر و همطراز، با قابلیت‏های همانند و دارای نقش‏ها و كاركردهای جایگزین در نظر گرفته شده و ارزیابی شوند این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت؛ از همین رو با عنایت به همین نگرش‏ها، زن همپای مرد تصور می‏شود و سخن گفتن از تكالیف خانوادگی و التزام به وظایف زوجیت، تضییع حقوق زن و نقض آزادی‏های مشروع وی به شمار می‏آید و در واقع، هیجان آزادی خواهی زن، به جریانی تبدیل می‏شود كه منجر به ایجاد جنبشی زن گرا و زن محور می‏گردد و این جنبش، آنچنان موجی را در جوامع بشری، بویژه غربی پدید می‏آورد كه در اثر تلاطم آن، بسیاری از سنت‏های پایدار اجتماعی و عرف‏های ریشه‏دار انسانی در هم می‏شكند و بنیان نظام خانواده و اجتماع دگرگون می‏شود.
خواسته یا ناخواسته و در اثر تعامل فرهنگ‏ها و ارتباط جوامع ـ بویژه در عصر كنونی ـ جوامع شرقی و بویژه اسلامی نیز از گزند این موج در امان نمانده و آسیب‏ها و تهدیدهای آن، دامنگیر این جوامع هم گردیده است كه در اثر آن سؤالات و شبهاتی در این زمینه، در جوامع اسلامی هم، مطرح و ارائه می‏شود كه ایجاب می‏نماید برخی از آنها، مورد تحقیق و تأمل واقع شوند.
یكی از شبهات مطرح در مورد وضعیت زن در خانواده، راجع به مهریه است كه با توجه به اینكه زن یكی از طرف‏های اصلی عقد نكاح است و همانند مرد از منافع آن بهره‏مند می‏شود، و با در نظر داشتن استقلال مالی زن و توانایی او در تحصیل عواید و كسب و امرار معاش خویش، این سؤال مطرح می‏شود كه مهریه چه جایگاهی دارد؟ و الزام مرد به پرداخت آن چه توجیهی خواهد داشت؟ به عبارت دیگر وقتی پیوند نكاح معلول توافق زن و مرد است و اراده و رضایت زن همانند اراده و رضایت مرد، در صحت عقد ازدواج تأثیر می‏گذارد و اهلیت زن، همانند اهلیت مرد از عناصر اساسی صحت آن به شمار می‏رود و از سوی دیگر، وقتی زن همانند مرد از منافع و لذایذ نكاح بهره می‏برد، چه دلیلی برای لزوم پرداخت مهریه و یا تعیین آن به عنوان یك شرط لازم در عقد نكاح وجود دارد؟
نوشتار حاضر در پی آن است كه با توجه به بررسی و ارزیابی مختصری كه صورت داده است، این مسئله را با رویكرد عمدتاً عقلانی مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد؛ لذا مهمترین سؤالی كه مطرح می‏گردد، این است كه اصلاً مهریه چیست؟ و چرا باید به عنوان یك شرط اساسی در نكاح مد نظر قرار گیرد؟ برای اینكه بتوانیم پاسخ‏های این پرسش‏ها را به طور مشخص به دست آوریم، مطالب این نوشتار را طی دو بخش تنظیم و ارائه نماییم:
۱) چیستی مهریه‏
با قطع نظر از واژه‏شناسی مهریه و بررسی مفاهیم مترادف آن، نكته مهم و قابل بحث این است كه قرآن كریم از مهریه زنان با عنوان «صدُقه» یاد نموده و حكم به وجوب آن می‏نماید. از این حكم قرآنی چنین فهمیده می‏شود كه وجوب مهر در عقد نكاح، نه یك حكم تأسیسی و اختصاصی شریعت اسلام، بلكه یك حكم امضایی است كه قرآن مجید با مهر تأیید زدن بر یك سنت پسندیده اجتماعی، آن را تحكیم بخشیده و تقویت نموده است؛ زیرا اولاً تركیب كلمات و ساختار آیه شریفه «وآتوالنساء صدقاتهن نحله » به گونه‏ای است كه وجود مهریه در آن مفروض و مفروغ عنه تلقی شده است؛ به بیان بهتر اضافه‏ی «صدقات» به ضمیر «هنّ» و مقدم داشتن كلمه «النساء» بیان این معنا است كه زنان مهریه داشته‏اند و پرداخت مهریه در بین مردم و در سنن ازدواج‏شان متداول بوده است؛[۱] محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ترجمه سید باقر موسوی؛ ج ۴، قم: انتشارات اسلامی، بی‏تا، ص ۲۶۹. بنابراین، معنای آیه این نیست كه «به زنان مهریه بدهید» بلكه معنای دقیق آن این است كه «مهریه زنان را به خودشان بدهید.» و روشن است كه این معنا، به صراحت از وجود مهریه حكایت دارد؛ از این جهت است كه می‏گوییم وجوب مهریه یك حكم امضایی نه تأسیسی.
۲) اگر از منظر تاریخی هم به مسئله نظر افكنده شود معلوم می‏گردد كه پرداخت مهر، علی رغم تحولات و تغییرات چشمگیر، یك سنت پایدار اجتماعی است كه از گذشته‏های دور تا امروز در جوامع بشری رایج است.
در مصر باستان، زوج مبلغی را به عنوان جبران خسارت از این جهت كه با ازدواج، یكی از اعضای خانواده‏ی فردی را از او می‏گرفت، به پدر دختر می‏داد؛ یعنی در واقع پرداخت «مهر» بابت تسكین و كاهش دادن درد و رنج ناشی از جدایی دختر از پدرش صورت می‏گرفت.[۲] غالب غانم؛ القوانین و النظم عبرالتاریخ؛ لبنان: دار المنشورات الحقوقیه ، ۱۹۹۷، ص ۴۷. در بابل، مهر به عنوان وجه المعامله و در واقع بهای زن بود كه به پدر او داده می‏شد؛ هرچند به مرور زمان، خرید آن به منظور ازدواج، با جایگزینی هدیه‏ای برای پدر زن، حالت نمادین یافته بود[۳] همان؛ ص ۶۰.. جوامع قبیله‏ای و بادیه نشین حجاز نیز از همین سنت پیروی می‏كردند و مبلغ پرداختی از سوی مرد، به هر عنوانی كه داده می‏شد به پدر دختر اختصاص داشت؛ اما پس از تابش اشعه حیات بخش اسلام بر حجاز و طلوع خورشید عدالت در آن سرزمین، تنها تغییر بنیادینی كه در این سنت اجتماعی پدید آمد، اختصاص یافتن مهریه به خود زن بود.
● مهریه در قرآن‏
قرآن كریم در این زمینه می‏فرماید: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَه ً...»[۴] نساء: ۴.. این بیان، حق صریح و شخصی را برای زن در مهریه‏اش ایجاد كرد و با اعلام اینكه آنچه در جامعه جاهلی نسبت به آن رواج داشت، باطل است، ازدواج را اجتماع دوتن از روی میل و اختیار خواند و «مهریه» را حق خود زن دانست كه فقط خودش باید آن را بگیرد نه ولی او.[۵] سید قطب؛ فی ظلال القرآن؛ ج ۱، لبنان: دار الشروق، ۱۹۹۵، ص ۵۸۵ (ذیل آیه فوق).
نكته مهم و قابل مطالعه در این آیه شریفه آن است كه قرآن كریم علاوه بر تخصیص مهریه به خود زن، جهت پرداخت آن را هم بیان می‏كند و در واقع همین نكته است كه ماهیت و چیستی مهریه را تبیین می‏نماید؛ چه اینكه دقت در آن نشان می‏دهد كه مهریه چیست و به چه منظوری پرداخت می‏شود؛ اما پیش از پرداختن به آن، یادآوری دو مسئله به عنوان مقدمه ضروری به نظر می‏آید:
۱) از نگاه انسان شناختی و ارزشی، زن و مرد هیچ‏گونه تفاوتی ندارند و اصولاً از نظر اسلام، انسانیت انسان به روح او وابسته است كه واحد و تقسیم‏ناپذیر است؛ به بیان دیگر زن و مرد در آفرینش كاملاً یكسان و مساوی‏اند و از این رو راه رسیدن به كمال انسانی و دستیابی به مقام قرب الهی برای هریك از زن و مرد باز است و از این نظر مانعی فراروی هیچ كدام از آنها وجود ندارد؛ بنابراین علی رغم وجود برخی ویژگی‏ها و تفاوت‏های فیزیكی و عاطفی كه دست قدرتمند آفرینش، در خلقت انسان زن و مرد به وجود آورده (و همین تمایزها موجب شده است تا زن و مرد از همین نظر مكمل وجودی همدیگر باشند) با وجوداین از نظر ارزش‏انسانی و كمال معنوی میان زن و مرد به عنوان یك انسان هیچ‏گونه تفاوت و تمایزی وجود ندارد[۶] ر.ك‏به: قدرت اللَّه خسرو شاهی و مصطفی دانش پژوه؛ فلسفه حقوق؛ قم: مؤسسه امام خمینی، ۱۳۷۹، ص ۱۴۰ ـ ۱۵۰..
۲) قرآن كریم در یك بیانی زیبا كه نشانگر شاهكار خلقت است می‏فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَه ٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیْهَا...»[۷] اعراف: ۱۸۹. یا «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَوَدَّه ً وَرَحْمَه ً...»[۸] روم: ۲۱. همچنانكه ملاحظه می‏شود، قرآن مجید آفرینش زوج یا همسر را برای انسان‏ها، مایه سكون و عامل آرامش معرفی نموده و هدف از آن را دستیابی به آرامش روحی و روانی كه زاییده‏ی محبت و مودت است می‏داند؛ در واقع قرآن مجید بر این نكته نظر دارد كه اولاً آرامش و سكون در سایه‏ی محبت و مهربانی امكان‏پذیر است و ثانیاً نقطه‏ی اوج آن در خلق همسران نهفته و در پرتو زوجیت قابل دسترسی است؛ زیرا قانون خلقت، در یك تدبیر ماهرانه، جمال و زیبایی و غرور و بی‏نیازی را در جانب زن و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است و در واقع، در متن خلقت، نقش هریك از زن و مرد، در مسئله‏ی عشق مغایر نقش دیگری است[۹] مرتضی مطهری؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ ج ۵، تهران: صدرا، ۱۳۶۵، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۲..
به طور طبیعی تعدد و تفاوت نقش ایجاب می‏كند تا هر كدام، با حفظ جایگاه و ویژگی‏های خویش به ایفای نقش بپردازد و همین ایفای نقش اختصاصی، اقتضاء می‏كند كه آن كس كه طالب و جوینده است، دنبال مطلوب و گمشده‏ی خویش به راه افتد و برای دسترسی و یافتن آن از هیچ تلاش و ایثاری فروگذاری نكند.
مرد به صورت طبیعی، در برابر غریزه از زن ناتوان‏تر است. این خصوصیت، وی را وادار می‏كند تا به زن اظهار نیاز كند و برای جلب رضایت او اقدام نماید[۱۰] همان: ص ۲۳۳.. یعنی در واقع، گمشده‏ی مرد همان سكون و آرامش است كه از سرِ ناآرامی و بی‏قراری در تب و تاب دست یافتن به آن است و برای آنكه به آن دست پیدا كند، از هیچ كوشش و تلاشی دریغ نمی‏كند. همین مسئله موجب شده است تا مرد، در پی یافتن سكون و جستن آرامش، همواره خواستگار زن باشد و از آنجا كه زن نیز دنبال سكون و در جستجوی آرامش است و سعی می‏كند بهترین پناهگاه را برای آرامش یافتن خویش بجوید و از این رو كه نقش وی پاسخگویی به محبت و خواستگاری مرد است، در صدد بر می‏آید به عاشقانه‏ترین محبت پاسخ دهد و به روی پاك‏ترین و با ثبات‏ترین مهر آغوش بگشاید؛ به بیان دیگر مرد به خاطر آرامش یافتن و بهره‏مند شدن از سكون، به دنبال زن می‏رود و زن نیز به خاطر همان مسئله و تأمین همان نیاز طبیعی خویش، می‏كوشد تا گرم‏ترین خواسته‏ها و شورآفرین‏ترین محبت‏ها را بیابد و از میان انبوه اظهار ارادت‏ها و ابراز عشق‏ها، خالص‏ترین و پاك‏ترین آن را بجوید و با گرم‏ترین پاسخ به شایسته‏ترین تقاضا، سكون و آرامش رؤیایی را به تصویر بكشد تا بدین‏سان حكمت آفرینش پیوند زن و مرد در عالم واقع، تحقق عینی بیابد؛ بنابراین، با در نظر داشتن اینكه زن ومرد از ارزش انسانی همسانی برخوردارند و به لحاظ مقام معنوی و كمالات هیچ‏گونه تفاوتی میان آنها وجود ندارد و با توجه به اینكه حكمت نهفته در خلقت زوجین و همسران، حصول آرامش، و رسیدن به سكون است و پاسخ زن به تقاضای مرد برای تأمین همین هدف صورت می‏گیرد، قرآن كریم پس از دستور به پرداخت مهریه زنان، جهت اعطای آن را هم گوشزد می‏نماید. مفسران عالی مقام در تفسیر كلمه «نحله » كه بیانگر وجه پراخت مهریه است، ضمن اینكه اقوال و دیدگاههای گوناگون را متذكر شده‏اند؛ با این حال تقریباً در این مسئله اتفاق نظر دارند كه مراد از نحله، «عطیه» و «هبه» است.
شیخ طوسی(ره): اینكه خداوند مهریه را بر مرد واجب نموده و زن را موظف به پرداخت چیزی نكرده است، از منظر بعضی از مفسران بدین معناست كه در واقع، مهریه عطیه‏ای از سوی خداوند متعال برای زنان است.[۱۱] تفسیر التبیان؛ ج ۳، النجف: المكتب الامین، (بی‏تا) ص ۱۰۹، ذیل آیه‏۴ سوره‏ی نساء.
طنطاوی: «نحله»، یعنی عطیه و هدیه‏ی بدون عوض كه با رضایت قلبی به كسی داده می‏شود.[۱۲] الجواهر؛ ج ۳، مصر، (بی‏نا) ۱۳۵۰، ص ۱۰، ذیل همان آیه.
محمد جواد مغنیه: مراد از نحله عطیه‏ای است كه خداوند پرداخت آن را بر زوج واجب گردانیده و... در حقیقت، خداوند شوهران را موظف نموده تا از جانب خداوند متعال، هدیه‏ای را به همسران‏شان بدهند. پس مهریه عوض بهره‏برداری جنسی نیست؛ چون زن و مرد در این نیاز، مشتركند.[۱۳] التفسیر الكاشف؛ ج ۲، لبنان: دار العلم للملایین، الطبعه الثالثه، ۱۹۸۱، ص ۲۵۰، ذیل همان آیه..
● سید قطب:
خداوند متعال به شوهر دستور می‏دهد تا مهریه را به عنوان هدیه‏ی محض با رضایت قلبی تمام و با آسودگی خیال به همسرش اعطا كند، دقیقاً همان‏طوری كه یك هدیه و بخشش را به كسی می‏دهد.[۱۴] فی ظلال القرآن.
▪ احمد مصطفی المراغی:
معنای آیه شریفه این است كه زنانی را كه به عقد ازدواج‏تان درمی‏آورید، مهریه‏شان را به عنوان هدیه و بخشش بدهید.[۱۵] تفسیر المراغی؛ ج ۴، لبنان: دار احیاء التراث العربی، (بی‏تا) ص ۱۸۴، ذیل همان آیه.
ابو الحسن الماوردی: نحله همان عطیه و هدیه‏ی بدون عوض است. اینكه دین را نحله نامیده‏اند به این دلیل است كه عطیه‏ای از سوی خداوند متعال است.[۱۶] النكت و العیون؛ ج ۱، لبنان، مؤسسه الكتب الثقافیه، (بی‏تا) ص ۴۵۱، ذیل همان آیه.
▪ محمد حسین فضل اللَّه:
«آیه شریفه، مهریه را ثمن و عوض ندانسته؛ بلكه آن را «نحله» می‏خواند؛ یعنی عطیه‏ای كه انسان به كس دیگری بدون چشم داشت عوض، می‏دهد...[۱۷] تفسیر من وحی القرآن؛ ج ۷، لبنان: دار الملاك، ۱۹۹۸، ص ۶۹، ذیل همان آیه و ص ۱۸۱، ذیل آیه ۲۴ همان سوره..▪ فخرالدین الرازی:
كلبی می‏گوید: «نحله» به معنای «عطیه» و «هبه» است... پس مهر یا عطیه از سوی زوج است؛ چون وی در برابر آن چیزی به دست نمی‏آورد و آنچه را زوج مستحق است، اباحه بضع است نه مالكیت آن، یا عطیه‏ای از سوی خداوند است؛ چون خداوند منافع نكاح را میان زوجین به طور مشترك قرار داده است؛ اما زوج را مأمور به پرداخت هدیه‏ای به زوجه می‏نماید[۱۸] التفسیر الكبیر؛ ج ۹ ـ ۱۰، لبنان: دار الكتب العلمیه، ۱۹۹۰، ص ۱۴۷، ذیل همان آیه و نیز ر.ك به: مجمع البیان؛ ج ۳ ـ ۴، ذیل همان آیه..
بنابراین از مجموع این دیدگاه‏های تفسیری، به این نتیجه می‏رسیم كه وجه پرداخت مهریه و جهت اعطای آن این است كه مهریه باید به عنوان هدیه و پیشكش، بدون توقع و چشم‏داشت عوض، به زن داده شود؛ به عبارت دیگر مهریه یا «صداق» یك هبه، كاملاً محض و بدون عوض است و شاید با همین ملاحظه است كه قرآن مجید در ادامه آیه‏ی شریفه می‏فرماید: «فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً». یعنی اگر زنان بخشی از آن را از روی طیب نفس به شما برگردانند، نوش جان و گوارای تان باد. از این تعبیر هم می‏توان فهمید كه مهریه، «هبه» غیر معوض است و الّا با برگرداندن تمام یا قسمتی از آن، به همان نسبت از عوض آن هم باید برگردانده شود؛ پس از نظر قرآن مجید، چیستی و ماهیت مهریه یا صداق را هبه و هدیه بودن محض تشكیل می‏دهد و جز آن، هیچ عنصر دیگری در آن دخیل نمی‏باشد؛ البته یادآوری این نكته هم لازم است كه در برخی آیات قرآن مجید[۱۹] نساء: ۲۴ و ۲۵ و مائده: ۵.، تعبیر به «اجور» جمع اجر یعنی مزد دیده می‏شود كه ظاهر آن نشان می‏دهد نكاح یك معاوضه است و گویا در این معامله فقط جانب مرد منتفع می‏شود؛ به عبارت روشن‏تر، در یك نگاه گذرا و كلی از این دسته از آیات چنین فهمیده می‏شود كه مرد، زن را به منظور بهره‏برداری جنسی به خدمت می‏گیرد و از آنجا كه هر خدمتكاری، مستحق مزد و اجرت است، زن نیز مستحق آن است؛ پس اصلاً عقد نكاح، مثل عقد اجاره است؛ و یك معامله محض كه سود عاید از آن هم به جیب مرد می‏رود و برای زن جز چند ریال وجه نقد یا «وجه المعامله»چیز دیگری باقی نمی‏ماند.لكن با دقت در آن در می‏یابیم كه این تصور درست نمی‏باشد و آیات یاد شده مفید این معنا نیستند كه مهر، عوض بضع است، بلكه هدیه‏ی نكاح و در واقع پاداش آن ارتباط عمیق و ریشه‏داری است كه با پاسخ گفتن زن به اظهار محبت مرد، پدید می‏آید.[۲۰] محمد الصادقی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ ج‏۴ ـ ۵، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸، ص ۲۱۲.
● مهریه در روایات‏
با دقت و تأمل در محتوای برخی احادیث نیز، حداقل به این استنتاج می‏رسیم كه «عوض بودن» مهر، یك تصور و پندار بی‏اساس است. از امام كاظم(ع) روایت شده است كه شخصی از آن حضرت پرسید: مردی با زنی ازدواج كرده و مهر او را به شرط اینكه زن به همراه شوهرش برود و در شهر محل زندگی او زندگی كند، صد دینار قرار داده و در غیر آن پنجاه دینار، حكم آن چیست؟ امام(ع) پاسخ داد: اگر شوهر، زن را به بلاد شرك ببرد، شرط او اعتبار ندارد و باید صد دینار به زن به عنوان مهر بدهد؛ اما اگر او را به دار الاسلام و شهر مسلمانان ببرد، شرط لازم الوفاء است: «و المسلمون عند شروطهم»[۲۱] حر عاملی؛ وسائل الشیعه: كتاب النكاح، ابواب مهور، ب ۴۰، ح ۲.. توضیح اینكه این مسئله دو صورت دارد: در یك صورت، مهریه زن صد دینار و در صورت دیگر، پنجاه دینار است. اگر زن مطابق شرطی كه در عقد لحاظ شده است، عمل كند و به همراه شوهر برود، در این حالت، اگر شوهرش بخواهد او را به شهر غیر مسلمان ببرد، امام كاظم (ع) می‏فرماید: شرط اعتبار ندارد و شوهر باید تمام مهر، یعنی همان صد دینار را به زن بدهد. این سخن بدین معناست كه زن می‏تواند از رفتن با شوهر خودداری كند، اما با آن هم بر خلاف مقتضای شرط، مستحق تمام مهریه است؛ ولی اگر شوهرش بخواهد او را به شهر مسلمان ببرد، از نظر امام (ع) شرط نافذ است و باید مطابق آن عمل شود؛ در این صورت، اگر زن از رفتن با شوهر خودداری كند، مستحق تمام مهر نیست؛ بلكه طبق شرط، نصف آن را مستحق می‏باشد.
از این بیان چنین فهمیده می‏شود كه مهریه، عوض استمتاع و التذاذ جنسی نیست؛ زیرا شهر مسلمان و غیر آن در حصول استمتاع و التذاذ تاثیری ندارد. آیا می‏توان گفت استمتاع در شهر مسلمانان دارای كیفیت متفاوت از آن، در شهر غیر مسلمانان است؟ و اصلاً رفتن یا نرفتن زن با شوهر به شهر دیگر، چه تأثیری در استمتاع دارد؟ پس می‏توان گفت مهریه قطعاً «عوض» چیزی نیست و بر اساس اینكه شرط یاده شده در یك صورت لازم الوفاء است و در صورت دیگر، هیچگونه اعتباری ندارد، می‏توان فهمید كه مهریه جهت و حكمت دیگری دارد.
«فی الاحتجاج عن محمد بن عبد اللَّه بن جعفر الحمیری عن صاحب الزمان(ع) انه كتب الیه، اختلف اصحابنا، فی مهر المرأه فقال بعضهم: اذا دخل بها سقط عنه المهر و لاشی‏ء علیه و قال بعضهم، هو لازم فی الدنیا و الآخره فكیف ذلك؟ و ما الذی یجب فیه؟ فاجاب(ع) ان كان علیه بالمهر كتاب فیه ذكر دَین فهو لازم فی الدنیا و الآخره و ان كان علیه كتاب فیه اسم الصداق، سقط اذا دخل بها، و ان لم یكن علیه كتاب فاذا دخل بها سقط باقی الصداق»[۲۲] همان؛ ب ۱۸، ح ۱۶..
مطابق این روایت، اولاً در صورتی كه در سند ازدواج نام صداق ذكر شده باشد و دوم در صورتی كه اصلاً سند مكتوبی در میان نباشد، اگر زن حاضر به تمكین شد و میان او و شوهرش «مضاجعت» واقع شد، در این دو حالت، مهریه ساقط می‏شود و مانند حالت اول كه ممكن است در سند ازدواج با نام «دَین» ذكر شود، لازم الاداء نمی‏باشد؛ بنابراین اگر مهریه عوض استمتاع یا غیر آن باشد، سقوط آن در هیچ حالت توجیه ندارد، مگر اینكه اصل معامله دچار اشكال گردد.
از آن گذشته، احادیث متعددی راجع به قلت مهر و مذمت زیادت آن،[۲۳] همان؛ ب ۵. و اینكه مستحب است زن، حتی پیش از دخول، مهرش را به شوهرش ببخشد،[۲۴] همان؛ ب ۲۶. و یا اینكه تعیین مهریه به تراضی و توافق زوجین بستگی دارد[۲۵] همان؛ ب ۱، ح ۱ و ۹. و یا این روایت كه رسول اكرم(ص) زنی را به عقد ازدواج مردی درآورد و مهر او را تعلیم یك سوره از قرآن قرار داد،[۲۶] همان؛ ب ۲، ح ۱. با قطع نظر از اینكه نكاح اصلاً یك معامله محض و معاوضه نیست و بسیاری از احكام و آثار معامله را ندارد، همگی بر این نكته دلالت دارند كه مهریه به هیچ وجه عوض یا بهای منافع نكاح و غیر آن نیست كه مرد در برابر انتفاع از آنها به زن می‏دهد؛ در نتیجه:
الف ) براساس ارزش انسانی یكسان زن و مرد كه احتمال هرگونه معامله و «بیع و شراء» را در روابط انسانی، بویژه رابطه‏ی زوجیت منتفی می‏داند؛
ب ) با توجه به اینكه زن و مرد هر دو در پی دستیابی به آرامش و سكون اند كه مطابق حكمت آفرینش ازواج (نه زوجات) در زوجیت و همسری نهفته است؛
پ) و با عنایت به نفی مطلق عوض بودن مهر و اثبات هدیه محض بودن آن، به این جمع‏بندی می‏رسیم كه مهریه هدیه‏ای است كه به پاس نكوداشت پاسخ مثبت زن به تقاضای محبت‏آمیز و اظهار عشق و ارادت مرد، از سوی وی به زن اعطا می‏شود؛ چنانكه حتی در روابط آزاد و نامشروع نیز، این مرد است كه به زن هدیه می‏دهد[۲۷] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام؛ ص ۲۳۶. و پاسخ به تقاضای حتی نامشروع خویش را هم احترام می‏نهد.
۲) چرایی مهریه‏
پس از اینكه معلوم شد مهریه هدیه است و به پاس نكوداشت پاسخ محبت‏آمیز زن به تقاضای عاشقانه مرد اهدا می‏شود، این سؤال مطرح می‏شود كه چرا باید مهریه داد؟ بر فرض كه مهریه، هدیه باشد، آیا لازم است چنین هدیه‏ای داده شود و اصلاً چرا در فقه به وجوب «مهر» حكم شده است؟ پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش‏ها، لازم است یادآوری داده شود كه:
الف) طبیعت نیرویی را در نهاد انسان به ودیعت نهاده است كه پس از بلوغ جسمانی و رشد هرمون‏ها و تغییر فیزیكی در اندام‏های انسان، این نیرو به حركت درآمده و به فعل و انفعال می‏پردازد. همچنانكه می‏دانیم این نیرو جزء غرایز انسانی است و غرایز براساس طبیعت‏شان، كور و هدایت نشده‏اند و لذا یكی از وظایف مهم انسان، تنظیم، تعدیل و هدایت غرایز است كه اگر به حال خود رها شوند، موجب انحراف و لغزش افراد می‏گردند؛ از این رو به اقتضای طبیعت و به حكم ضرورت، سالم‏ترین شیوه و مناسب‏ترین راه ارضای غریزه جنسی و تعدیل شهوت نفسانی، ازدواج و تشكیل خانواده است.
ب) هدف از ازدواج و تشكیل خانواده، ارضای ضابطه‏مند و تأمین مصلحت‏آمیز نیاز جنسی زن و مرد، ایجاد آرامش روانی و پی‏ریزی كانون گرم محبت و دوستی میان آنها و سرانجام تأمین حب بقای انسان از طریق ادامه‏ی نسل و داشتن فرزند است.[۲۸] قدرت اللَّه خسرو شاهی و مصطفی دانش پژوه؛ فلسفه حقوق؛ ص ۱۵۴.
بنابراین: ازدواج و تأمین اهداف تشكیل خانواده مستلزم ایجاد عمیق‏ترین رابطه و مستحكم‏ترین پیوند میان زن و مرد است تا بتوانند در پرتو آن، تمام عمرشان را با راحتی و آسایش بگذرانند؛ مهمترین اساس اجتماع را بر محور محبت و دوستی پی‏ریزی نمایند؛ نیاز جنسی شان را به طور منطقی، معتدل و از طریق مشروع، با آسودگی و اطمینان خاطر، برآورند و با تعلیم و تربیت فرزندان صالح و شایسته ضمن بقای نسل آدمی، جامعه انسانی را به سوی رشد و تعالی سوق دهند؛ از این رو اگر قرار باشد مطابق با اصول معماری نوین، بنای مستحكمی ساخته شود تا در برابر حوادثی همانند زلزله و سیل و طوفان از استحكام نسبتاً بالایی برخوردار باشد و به سادگی در برابر این حوادث فرو نریزد و بتواند نگهبان جان ساكنان‏اش باشد، لازم است در ساختن آن، از نخستین نقطه‏ی ساخت تا آخرین مرحله‏ی آن، از بهترین مصالح، مناسب‏ترین نقشه هندسی و كارآزموده‏ترین معماران بهره‏گیری شود كه به نظر می‏آید در این میان، مصالح مرغوب ساختمانی نقش مهم و محوری را ایفاء می‏نمایند.
بر همین اساس، بنای مستحكم خانواده كه محل تأمین نیازهای حیاتی و ضرورت‏های اساسی زندگی انسان است، مقتضی مصالح بسیار مرغوب و درجه یك است كه در این میان، محبت، مودت، مهربانی و دوستی نقش كلیدی را ایفا می‏كنند؛ از سوی دیگر برای محك زدن مرغوبیت مصالح ساختمانی از استاندارد بودن و سایر نشانه‏ها و شواهد آن از قبیل تجارب به عمل آمده، شهرت تولید كننده و امثال آن كمك گرفته می‏شود؛ لذا سؤال قابل طرح در این باره این است كه برای محك زدن صداقت و محبت صادقانه‏ی خواستگار ازدواج، از چه عنصری باید بهره گرفت؟ چه عاملی می‏تواند ثابت كند كه ادعای دوستی و محبت مرد نسبت به زن، خالص و سره است؟ مردی كه هنگام خواستگاری و قدم پیش گذاشتن به منظور ازدواج با یك زن در نخستین ادعا از دوستی و محبت و علاقه‏مندی سخن می‏گوید، چگونه می‏تواند این ادعا را اثبات نماید؟
● فلسفه وجوب مهر
سنت اجتماعی‏ای كه مقتضای درك و تدبیر عقلانی و معلول مصحلت اندیشی انسان بوده، بر این استوار گشته است تا مرد مدعی محبت و دوستی، به منظور اثبات و نشان دادن صداقت و خلوص ادعایش، چیز ارزشمندی را به عنوان مهریه به زن تقدیم كند تا شاهد صدق ادعایش باشد و جالب اینجاست كه قرآن مجید، ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر این سنت پسندیده و نیكوی اجتماعی،[۲۹] محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر قرآن؛ ج ۷، ص ۲۸۵، ذیل آیه ۴ سوره نساء. از دلیل اثبات ادعای مرد با عنوان «صدُقه» یاد می‏كند و مهر را صداق می‏نامد تا فلسفه آن را كه همان درستی و راستی در پیمان ازدواج است، بیان كند.[۳۰] محمد تقی المدرسی؛ من هدی القرآن؛ ج ۲، طهران: دار محبّی الحسین(ع)، ۱۴۱۹، ص ۲۲. در واقع، مهریه نماد محبت و دوستی است و لذا از نظر اسلام، ارزش گذاری مادی آن نقش مهمی ندارد و بلكه تعیین آن به توافق زوجین واگذارده شده است.
اظهار نظر اسلام در مورد مهریه به منظور برانگیختن بعد اخلاقی آن است و از این رو، فزونی مهریه را عملاً با كرامت انسانی زن در تنافی می‏داند؛[۳۱] محمد حسین فضل اللَّه؛ تفسیر من وحی القرآن؛ ص ۶۹. بنابراین مهریه بدین منظور تقدیم زن می‏شود تا دلیل صدق محبت و شاهد صحت ادعای مرد مبنی بر دوستی و علاقمندی او به زن به خاطر تشكیل خانواده و عقد پیمان ازدواج باشد.
شیخ صدوق(ره) در علل الشرایع و عیون اخبار الرضا(ع) در این باره حدیثی را با این مضمون نقل می‏كند كه: «عله المهر و وجوبه علی الرجال و لایجب علی النساء ان یعطین ازواجهن، لان علی الرجل مؤونه المرأه ، لان المرأه بایعه نفسها و الرجل مشتر و لایكون البیع الا بثمن و لاالشراء بغیر اعطاء الثمن...».[۳۲] علل الشرایع؛ باب عله وجوب المهر، حر عاملی؛ ب ۱۱، ح ۹. مفاد این روایت بیانگر این مطلب است كه مهریه به دو دلیل بر مرد واجب است: یكی به دلیل این‏كه مخارج زن بر دوش مرد است و دیگر اینكه زن در مقام فروشنده است و مرد خریدار، و آن‏گاه بر اساس یك كبرای كلی می‏گوید: هیچ معامله‏ای بدون عوض و معوض نخواهد بود؛ پس عقد ازدواج هم یك معامله است كه در آن، رعایت این قاعده لازم است؛ بنابراین ظاهر این روایت عمل زن و مرد را به معامله و داد و ستد تشبیه می‏كند و طی آن، زن را فروشنده و مرد را خریدار معرفی می‏كند كه باید به لوازم معامله، یعنی رد و بدل «عوض و معوض» یا «ثمن و مثمن» تن در دهند؛ امّا با توجه به واقعیت‏های عینی مورد تأكید و تأیید دین مقدس اسلام نمی‏توان گفت مراد امام رضا(ع) از بیان علت وجوب مهر، ظاهر كلماتی است كه در این حدیث به كار برده است؛ زیرا:
۱) از نظر اسلام زن و مرد، ارزش انسانی كاملاً یكسان دارند و لذا خرید و فروش یكدیگر توجیه‏پذیر نمی‏باشد.
۲) نكاح ضمن اینكه یك سنت اجتماعی است، یك سنت شرعی نیز هست كه مطلوبیت آن براساس اهداف آن است و به همین دلیل، قدسیت یافته است، در حالی كه معاملات زیادی از نظر شرعی صحیح و مجاز دانسته شده است؛ اما هیچ كدام تقّدس نیافته‏اند.
۳) در معامله باید عوض و معوض به صراحت، تعیین شوند؛ در حالی كه در نكاح تعیین آن دشوار است و بر فرض كه مهریه، عوض باشد، معوض چیست؟
۴) عوض باید متناسب با معوض باشد در حالی كه اگر در نكاح، معوض معین هم باشد، با توجه به تأكید زیادی كه در مورد كم بودن میزان مهر، بخشیدن آن به شوهر و برجسته نمودن زوایای اخلاقی آن در فرهنگ اسلامی شده و چه بسا امور غیر مادی به عنوان مهر پذیرفته است، این تناسب اصلاً وجود ندارد.
۵) قرآن مجید راجع به مؤمنان می‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه َ ...»[۳۳] سوره توبه: ۱۱۱. خداوند جان و مال مؤمنان را در برابر بهشت از آنها می‏خرد. آیا این معامله، همانند معاملات رایج مادی است؟ آیا در این معامله عوض و معوض، معین و تناسب میان آن دو رعایت شده است؟ آیا جان و مال فناپذیر و مادی می‏تواند متاعی باشد كه بهای آن بهشت جاودان قرار داده شود؟ بنابراین، روشن است كه آیه‏ی شریفه در مقام تشبیه معقول به محسوس است و برای اینكه درك و فهم مسئله را برای انسان‏ها آسان‏تر كند، از این عبارات استفاده می‏كند؛ همانند آنجا كه می‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَی‏ تِجَارَه ٍ تُنجِیكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ...».[۳۴] صف: ۱۰ ـ ۱۱. ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی كه از عذاب درناك رهایی‏تان می‏بخشد، راهنمایی كنم؟ اگر می‏خواهید به این تجارت بپردازید، به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با مال و جان‏تان در راه خدا جهاد كنید...
پس می‏توان گفت كه بیان امام رضا(ع) در تبیین علت وجوب مهر نیز از باب تشبیه معقول به محسوس است و به هیچ وجه در مقام آن نیست كه عقد ازدواج را به عنوان یك معامله و داد و ستد محض معرفی نماید؛ چه اینكه بیان امام(ع) ناظر بر این نكته است كه البته در عقد نكاح، داد و ستد و بیع و شرایی در كار است اما نه از آن نوعی كه در آن، ارزش مادی، نقش محوری را ایفا می‏كند؛ بلكه در این بیع و شراء، محبت و دوستی و در واقع «دل» معامله می‏شود و چنین معامله‏ای نیازمند شاهد صدق است؛ چون همانند داد و ستد مادی نیست كه با دادن عوض و دریافت معوض خاتمه یابد و تمام شود؛ بلكه معامله پایداری است كه مدت دوام آن تمام عمر آدمی را در بر می‏گیرد؛ به عبارت دیگر نكاح دل دادن و دل گرفتن است، دلداری و دلبری است، عشق و دوستی است، محبت و وفاداری است و این، نه معامله‏ای است كه با انشای عقد و داد و ستد عوض و معوض، خاتمه می‏یابد و نه متاعی است كه بتوان برای آن ارزش مادی تصور كرد؛ لذا مهریه با آنكه در قالب، ارزش مادی است؛ اما نقش كاملاً نمادین دارد و فقط نشان صدق ادعای دوستی و محبت است.
اگر ملتی به پاس رشادت‏ها و خودگذری‏های قهرمان ملی‏شان، تندیس بلورین به او تقدیم می‏كنند، یا جامعه‏ای در مقام ارج‏گذاری به یك دانشمند، به او لوح سپاس می‏دهند، آیا این بدان معناست كه مقام و ارزش علمی و قهرمانی آنها را با یك تندیس یا لوح سپاس معامله نموده‏اند؟ یا این اقدام، نماد احترام عمیق آن ملت و جامعه به قهرمان ملی و دانشمند شان است؟ واضح است كه این اقدام، ارزش نمادین دارد و یك ملت با یك حركت نمایشی و سمبولیك مقام قهرمان ملی و دانشمند را ارج می‏نهد؛ بنابراین دادن مهریه نیز بر همین منوال، یك حركت نمادین و یك اقدام نمایشی است كه مرد با اهدای آن به پیشگاه زن، صداقت و درستی ادعای خویش را مبنی بر دوستی و عشق به زن نشان می‏دهد و در واقع، با این كار پاسخ مثبت زن را به تقاضای محبت‏آمیز و عشق آفرین خویش، ارج می‏نهد.
همچنین، احادیثی كه راجع به جواز نظر انداختن به زن به منظور انجام ازدواج، وارد شده است، برداشت این نوشتار را از بیان امام رضا(ع) تأیید می‏كند. محمد بن مسلم می‏گوید از امام باقر(ع) پرسیدم مردی كه می‏خواهد با زنی ازدواج كند آیا می‏تواند بر او نظر كند؟ حضرت فرمود: «نعم، انما یشتریها باغلی الثمن»:[۳۵] حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۴، ابواب مقدمات نكاح، ب ۳۶، ح ۱، نیز ر.ك به: حدیث ۷ و ۱۱ همان باب و علل الشرایع صدوق؛ ج ۲، باب ۲۶۰. مفهوم این حدیث و احادیث مشابه آن، این است كه مرد در مقام انجام یك معامله بسیار بزرگ است و لذا باید مراقب تمام جهات و ابعاد آن باشد؛ گویی مرد می‏خواهد این معامله را با گران‏ترین قیمت انجام دهد؛ از این رو همان‏طوری كه یك شخص در مقام عقد چنین معامله‏ای باید تمام جوانب آن را بسنجد و با چشم باز وارد آن شود، در مورد نكاح نیز باید مواظب باشد و چشمانش را بگشاید و كسی را كه می‏خواهد به او دل ببندد و با همكاری او اساس یك كانون گرم و پر محبت را پی‏ریزی نماید ـ تا در تمام عمر، با زندگی در آن، به سكون و آرامش مطلوب دست یابد ـ باید بشناسد و تمام مزایا و معایب او را از نظر بگذراند و آن‏گاه با شناخت و آگاهی لازم اقدام نماید.
علاوه بر آن، امام(ع) می‏فرماید: «انما یشتریها باغلی الثمن» این گران‏ترین قیمت، چیست و مراد از «اغلی الثمن» چه می‏باشد؟ به نظر می‏رسد نزدیكترین مصداق و شاخص ترین فرد آن، همان سرمایه‏ی محبت و مودتی است كه مرد هنگام ازدواج با در كف گرفتن آن وارد میدان می‏شود و با اتكای به آن، كانون گرم و صمیمی خانواده را تشكیل می‏دهد و با اعتماد به آن می‏خواهد اعتماد زن را به دست آورد و گرنه هیچ بهایی غیر از آن، نمی‏تواند ضامن بقای خانواده و تأمین كننده آسایش مطلوب برخاسته از آن باشد. سرمایه‏ی محبت است كه زن را وامی‏دارد تا با ایثار و خودگذری و با تلاش پیگیر و شبانه روزی، بدون كمترین توقع و چشم‏داشت مادی، تمام زحمات درون خانه، رسیدگی به وضع منزل، فرزندان و همكاری و كمك با مردخانه را به دوش بكشد و نه تنها از این همه زحمت و تلاش، احساس خستگی نكند؛ بلكه از آن لذت ببرد. و البته همین دوستی و درستی است كه به مرد حركت و انگیزه می‏بخشد تا هیچ‏گاه به فراهم نمودن حداقل امكانات زندگی برای زن و فرزندان خویش اكتفاء نكند و هرگز نگوید كه آنچه از نظر شرعی و قانونی بر دوش اوست، انجام داده و بیشتر از آن تكلیفی ندارد.
پس به یقین می‏توان گفت: این «اغلی ثمن» همان نقد محبت و دوستی است كه به منظور خرید «دل» نثار می‏شود و در واقع مفاد این حدیث، حدیث دلدادگی و دلبردگی است؛ همچنان كه مفاد كلام امام هشتم(ع) نیز همین است و براساس آن، زوجین به دنبال كیمیای محبت‏اند كه خلوص و كمال آن را با اكسیر «صداق» و درستی محك می‏زنند و چون مرد، در این عرصه پیشگام و خواستگار مبادله‏ی محبت و معامله‏ی مودت است، به حكم اینكه بار اثبات ادعا به دوش مدعی است، باید شاهد، صدقی اقامه كند تا خلوص ادعایش را به اثبات برساند و «مهریه» همان شاهد صدق است كه به صورت نمادین، بیانگر راستی و درستی ادعای محبت و دوستی از سوی مرد است؛ به بیان بهتر، مهریه همانند تمام اقدامات نمادین، دارای دو جهت است: از یك سو روایتگر صدق و راستی این طرف، و از سوی دیگر حكایتگر تجلیل و سپاس از طرف مقابل است؛ از این جهت شریعت اسلام، ضمن تأیید این سنت اجتماعی، به آن حیث وجوبی بخشیده و لزوم آن را مورد تأكید قرار داده است.
● جمع بندی و نتیجه‏گیری:
اگر بخواهیم تمام آنچه را كه طی این نوشتار به رشته تحریر درآمد، در جملاتی كوتاه بیان كنیم، می‏توانیم بگوییم كه اولاً؛ مهریه در ذات خود یك هدیه است كه به دو منظور پرداخت می‏شود:
یكی به منظور اثبات ادعای مرد كه با ادعای محبت و مودت به خواستگاری زن می‏رود و دیگری، به منظور ارج نهادن به پاسخ مثبت زن به تقاضای مرد؛ بنابراین مهریه مالی نیست كه به خاطر جبران عدم استقلال مالی زن به او داده می‏شود؛ چون در جای خودش به اثبات رسیده است كه زن همانند مرد، از این نظر استقلال دارد. قرآن مجید می‏گوید: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[۳۶] نساء: ۳۲..
از آن گذشته، با توجه به طبیعت مادی سیال، مهریه بیانگر ثروتی نیست كه زن برای تأمین آینده زندگی‏اش به آن دست یابد. به ویژه اینكه زن در بیشتر موارد، مهریه را برای خرید لوازم زندگی و نیازهای شخصی‏اش در زمان زوجیت خرج می‏كند؛[۳۷] محمد حسین فضل اللَّه؛ تفسیر من وحی القرآن؛ ص ۷۰. همچنین این ادعا كه مهریه اهرم فشاری بر مرد است تا نتواند از اختیار طلاق استفاده كند و یا ادعاهایی مثل آن، كاملاً مردود و بی‏پایه است و هیچ‏گونه توجیه علمی و منطقی ندارد.[۳۸] ر.ك به: همان و مرتضی مطهری با نظام حقوق زن در اسلام؛ ص ۲۵۶ ـ ۲۶۱.
ثانیاً، با توجه به احكام ویژه‏ای كه در شریعت اسلام درباره‏ی «مهر» بیان شده است و كه طی آن بر جنبه‏ی اخلاقی و معنوی آن تأكید فراوان به عمل آمده و اصلاً وضع حقوقی مهریه به گونه‏ای تبیین گردیده است كه جایگاه مالی و مادی آن را تقریباً به طور كامل از بین می‏برد، به این نتیجه می‏رسیم كه اصلاً پرداخت مهریه یك حركت نمایشی و یك اقدام نمادین است كه ارزش سمبولیك آن را بیان می‏كند.[۳۹] ر.ك به: سید حسین شرف الدین؛ تبیین جامعه شناختی مهریه؛ قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۰، ص ۳۰۲.
ثالثاً، پرداخت مهریه از سوی مرد به زن، یك سنت كهن اجتماعی و عرفی و مقتضای درك و تدبیر عقلانی انسان‏هاست كه از گذشته‏های بسیار دور وجود داشته و شریعت اسلام، ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر آن، جهت آن را تصحیح و بلكه تعیین نموده و در مورد آن، ارزش گذاری نموده است؛ از این رو مهریه یكی از لوازم ازدواج به شمار می‏رود كه وجوب آن در فقه، بر صحت نكاح تأثیری ندارد؛ زیرا اصلاً مال و ارزش مادی در عقد ازدواج مقصد و مقصود نمی‏باشد؛ بلكه وجوب مهر به دلیل بالا بردن حیثیت نكاح و اظهار مقام بزرگ آن و بالاتر، به منظور تكریم زن و تأكید بر جایگاه تعیین كننده‏ی وی در عقد ازدواج است.[۴۰] ر.ك به: محمد كمال الدین امام؛ الزواج و الطلاق فی الفقه الاسلامی؛ لبنان: المؤسسه الجامعه للدراسات، ۱۹۹۶، ص ۱۱۹
ـ ۱۲۱.
نویسنده : عبدالعلی محمدی
منبع : نشریه حورا


همچنین مشاهده کنید