جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

با خاطرات غم انگیز جنگ چه کنیم؟


با خاطرات غم انگیز جنگ چه کنیم؟
شهریور سال ۱۳۵۹ که به پایان می رسید، ایران در جنگی ناخواسته و تمام عیار گرفتار شد. درباره ی انگیزه وعلت احتمالی حمله ی "صدام" به ایران گمانه زنی زیادی وجود دارد.از پاره کردن قرارداد الجزایر تا تحریک دول غربی به ویژه امریکا، ویا انفجار عقده ی چندین ساله ی صدام در برابر ایران ویا برافروختن جنگ عرب و عجم.انگیزه ها را هر چه بدانیم ، اما واقعیت های تلخ بمباران ها، کشتار غیر نظامیان، اشغال سرزمین وشلیک متواتر موشک ها ،تاریخ جدیدی در ایران آغاز می کرد.جنگ شعله کشید و هشت سال از فرصت ها ،نیروها وجوانان و امکانات گسترده کشور را به آتش کشاند. نام مهم نیست چه آن را دفاع و چه جنگ بنامیم ، اما این واقعیت های بسیار جدی وسخت بود که کشور را در بحرانی عمیق فرو برد. رهبران با جنباندن احساسات مذهبی جامعه و بامقدس خواندن دفاع ،توانستند از حضور وحمایت بخش بزرگی از مردم بهره مند شوند و دفاع همه جانبه را سامان دهند.
در باره ی آثارو پیامدهای اقتصادی ومالی جنگ فراوان سخن گفته شده است. اما به آثار روان شناختی بسیار کمتر اشاره گردیده و درباره ی پیامدهای جنگ در فرهنگ و دین شناسی و عرصه ی رفتارهای سیاسی حاکمان و مردم ،تقریبا سخن به میان نیامده است.واگر تحلیلی وجود دارد، بسیار اندک است.البته منظور تغییرات حوزه های فرهنگی ومعرفت است. نمونه هایی خواهد آمد تا نشان داده شود ،جنگ تمام شد اما آثار آن هم چنان باقی است. ذکراین نمونه ها ، صرفا اشاراتی مختصر است و بسی بیشتر از این را می توان مورد بحث قرار داد.
۱) اساسا جنگ در هر سرزمین و میان هر ملتی که اتفاق بیفتد، نوعی همبستگی پر رنگ و موقتی ایجاد می کند. درتمامی جنگ ها ونزاع هایی که به ویژه بین دو ملت اتفاق افتاده است ، ازسویی وحدت وانسجام اجتماعی واز سوی دیگر پیروی و اطاعت محض از رهبران، افزایش می یابد.منطق جنگ چنین است. در جنگ ایران وعراق هم این چنین شد.اما رهبران سیاسی و حاکمان ، وضعیت دوره ی هشت ساله را به مثابه ی امری مطلوب پیشه ی خود ساختند.آنان پس از جنگ نیز همان همبستگی واطاعت را دنبال کردند.در نتیجه در برابر هر چه که آن گونه همبستگی و اطاعت را خدشه دار می ساخت ، ایستادند.تکثر ستیزی سیاسی نشانه ایی از این خواسته است . در حالی که به نحو کاملا طبیعی آن نوع همبستگی و اطاعت که موافق با طبع زمانه ی خطر بود ،کمرنگ می گردید.اما گناه این فرایند جبری به گردن کسانی دیگر افتاد و آنان باید پاسخگو می شدند.
۲) جنگ درهرکشوری اتفاق بیفتد ، نظامیان که در زمان صلح ،زیست حاشیه ای دارند ،اهمیت وافری می یابند.به نحوی که مقدرات وسرنوشت ملت را در دست می گیرند و آنها هستند که باید کشتی به تلاطم افتاده ی کشور را در دریای پرخطر به ساحل نجات برسانند.اما با طولانی شدن جنگ در ایران ، گویی این وضعیت استثنایی به سنت و یک روش تبدیل گردید. واین چنین شد که نقش نظامیان در سیاست و فرهنگ و اقتصاد ،پررنگ ترشد.آنان حق خود می دانستند که پس از آن همه تلاش و جانفشانی و نجات کشور از سقوط حتمی ، همچنان بر صدر بنشینند و قدر ببینند.
۳) فراخوان احساسات دینی جامعه ، شایدبهترین استراتژی برای جلب وجذب و حمایت های مردم بود. بسیاری از نقصان ها و کمبود ها توسط همین احساسات دینی رفع می گردید.و سختی ها ی دوره ی جنگ با دمیدن در عواطف دینی و با کمک آن قابل تحمل می گشت.اما استفاده و استحصال بیش از حد از این سرمایه ی حرکت آفرین ، اولا: به فرسایش و کم اثر کردن آن انجامید. وثانیا، در نحوه ی دینداری جامعه نیز اثرعمیق گذاشت.تظاهر دینی احساسات ( به ویژه در جوانان) بروجه تفکر دینی و دینداری اندیشیده شده غلبه یافت.مناسک گرایی که وجه غالب دینداری جامعه بود ،هر روز جا را بردیگر ابعاد دین تنگ تر کرد.از این رو عزاداری ها پررنگ تر ومتنوع تر گشت.و در مقابل ، گفتگوی دینی ، تامل و اندیشه ی دینی کاهش یافت.
بی توجهی ویا کم توجهی به سمبل ها ونمادهای ملی و کم سو کردن روحیه ی ملی گرایی ، آثار خود را درکاهش تعلق و پیوند عاطفی به فرهنگ ایرانی بر جای نهاد.
۴) در جنگ است که مردم ،موشک ، بمب وخراب شدن خانه ها وویران شدن همه چیز را می بینند .از این رو (به تعبیرناتالیا گینزبورگ) آنان دیگر خود را در خانه شان که روزی آرام و مطمئن بود ، راحت ومطمئن احساس نمی کنند. چیزهایی هست که درمان نمی شود و سال ها خواهد گذشت اما هرگز درمان نخواهد شد.کسی که یک بار رنج کشیده است ،تجربه ی درد را هرگز فراموش نمی کند.کسی که ویرانی خانه ها را دیده است ، به وضوح می داند که همه چیز سست و ناپایدار است.خانه یی که مستحکم به نظرمی رسد،هر لحظه می تواند فرو بریزد.او در پس آرامش خانه اش ،چهره ی خشنی را می بیند که به هیچ کس رحم نخواهد کرد.مردمی که جنگ را تجربه کرده اند،اضطرابی عمیق در جانشان لانه دارد.اضطراب "از دست دادن"، در باره ی اثرات مختلف جنگ بسی بیشتر می توان نگاشت و سخن ها می توان راند ،اما این نوشته در پی طرح مطلب دیگری است: از آن جا که جنگ ونزاع ها ی جمعی، پدیده ای است که در تمامی اجتماعات بشری از ابتدای تاریخ تا کنون بوده است،( واحتمالا تا پایان تاریخ نیز ادامه خواهد داشت ) این پرسش را می توان طرح کرد که ملت ها پس از پایان یافتن درگیری وکشمکش ها ی خونین ،چگونه با "پس از جنگ" کنار آمدند و چه مواجهه یی با خاطرات تلخ جنگ داشته اند؟
به نظر می رسد دو گونه مواجهه را می توان از یکدیگر تفکیک کرد :اولا برخوردی احساسی و ثانیا ، مواجهه یی عقلانی و محاسبه گرانه. مواجهه یی احساسی ،به معنای آن است که پس از جنگ و تا مدت طولانی همواره نگاه ها به گذشته است و از بند خاطرات جنگ نمی توانند رهایی یابند. به گونه یی که بعضا با حالت نوستالژی از آن یاد می کنند.فاصله ی زمانی از جنگ باعث نمی شود که خرد انتقادی نسبت به آن واقعه ، واکنش عقلانی را سامان دهد .سرگرم شدن با خاطرات و احساسات جنگ ، از مهمترین شاخصه های کنش احساسی است. در کنش احساسی و ایدئولوژیک ،رنج انسان ها ، دلهره و اندوه خانواده ها چندان جایی ندارد.در این رویکرد است که صحنه های خشونت بار جنگ و قربانی شدن آدمی ، نمایش پایان غم انگیز یک انسان و پائیز عمر یک جوان مکرر به نمایش عموم گذاشته می شود.رویکرد احساسی ، غوطه ور شدن در دریای غم و اندوه بی پایان است.در این رویکرد است که از سویی مظلومیت و از سویی نفرت وخشم تولید می کند.
ژاپنی ها ،زمانی مانندسایر ملت ها درگیرجنگ هولناکی شدند .داستان هیروشیما وناکازاکی را خوانده یاشنیده ایم.آنان با "پس ازپایان" جنگ چه کردند و چه مواجهه یی با "پس از جنگ "و خاطرات گزنده واندوهبار از دست دادن فرزندانشان داشتند.؟ "ایران منش"(در کتابی با عنوان "درمیان ژاپنی ها ،مردم ومدیران") از تجربه ی مستقیم و کوتاه زندگی در ژاپن سخن گفته است. او نوشته است : واقع این است که دولت ژاپن اصراری بر تحلیل و شرح دلایل فاجعه ی هیروشیما برای نسل جدید خود نداردو به تجربه دریافتم که سعی می شود به طور گذرا نیز از کنار آن رد شوند.حتی در کتاب تاریخ دانش آموزان که به آمریکا پرداخته شده است ، ذکری از مسئله ی بمباران اتمی ژاپن نشده است. یک ژاپنی در باره ی این نحوه از برخورد با موضوع جنگ امریکا با ژاپن می گوید : نظام فرهنگی ما عقیده دارد که نباید اختلافات نسل های گذشته را به میان نسل های بعد آورد.لزومی ندارد که جوانان ،خود را با فجایع قبلی که در دنیا روی داده ،آزرده کرده و دشمنی بین ملت ها را شعله ور کنیم.ما که قرار نیست در جنگی دیگر درگیر شویم ، پس دلیلی برای یادآوری گذشته نداریم.ما می خواهیم در کتاب هایمان صلح را به بچه ها بیاموزیم. و نگهداری بخشی از خرابه های هیروشیما نیز صرفا از آن بابت است که بشریت با توجه به عمق فاجعه ،بار دیگر دست به استفاده از این سلاح مخرب نزند وباور کند که در سایه صلح و آرامش است که همه ی ملت ها می توانند درکنار هم از نعمات این جهان استفاده کنند.ژاپنی ها نیز مانند همه ی کسانی که عزیزانشان را از دست می دهند ،کوله بار اندوه را بردوش می کشند،اما در مواجهه یی عقلانی ،اولا؛ جنگ را به عنوان یک درس وعبرت تاریخی بیان می کنند .وثانیا ؛ نگاه و توجه شان به ساختن آینده است تا پی جویی گذشته وشعله ور نگاه داشتن احساسات زمانه ی جنگ. و این گونه شد که به نحو شگفت انگیزی از زیر خرابه های مخوف بمب اتمی برون آمد وراه رشد و توسعه ی خود را به سرعت طی کرد.
رویکرد احساسی ، دربند گذشته است و خود را با خاطراتش سرگرم می کند.گویی زندانی ماتم و اندوه ی است که بر او وارد شده است. وقتی به ویرانه های جنگ می نگرد ، اشک می ریزد.اما رویکرد عقلانی در مواجهه با ویرانه ها ، از خود می پرسد چگونه می تواند آن ها را بسازد.رویکرد احساسی ، سوختن و غمناکی است.و رویکرد عقلانی ،ساختن و در پی آن فرحناکی است.او خود را با گذشته سرگرم می کند و این ،نگاهش به آینده است.
به راستی با تازه نگه داشتن داغ عزیزانمان (که اگر رفتن را انتخاب نمی کردند،همه چیز از دست می رفت) چه هدفی را دنبال می کنیم؟ با نمایش های مکرر خشونت های جنگ و تکه تکه شدن دوستانمان و جاری شدن اشک در چشم هامان می خواهیم به کجا برسیم؟با گرم کردن تنور ناله و ضجه در آن بیابان ها ی اندوهناک و تفتیده ،چه پیامی را خواهیم رساند؟ خاطرات تلخ و غمناکی که نسل جنگ را از درون آزار می دهدو اندوه جاودانه ای که آرامشان نمی گذارد ، چرا این گونه شعله ور می شود؟ اما گویی این خصلت فرهنگی ما ایرانیان است که باید همواره غم و اندوه یاران و دوستان از دست رفته مان را بر دوش بکشیم.شاید فکر می کنیم در غیر این صورت به آنها جفا کرده ایم.
آنان که شجاعت داشتند و رفتن را انتخاب کردند، درخشان تر از آنند که فراموش شوند، اما ما با زندگی و واقعیت های خویش چه کنیم؟
علی زمانیان
منبع : آریایی