پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

«سیصد» در ۶ سکانس


«سیصد» در ۶ سکانس
۱) وقتی تاریخ تمدن چند هزار ساله خود را نادیده می گیریم. وقتی از تریبون های رسمی، فرهنگ اصیل ایرانی به باد استهزا و انکار گرفته می شود،وقتی بعضی ها اصرار می کنند که تاریخ کهن هزاران ساله ایران، باید در حاشیه سه دهه اخیر قرار بگیرد، وقتی آیین های ایرانی، پاره ای خرافات بی مقدار خوانده می شوند، و وقتی ...آن هنگام است که ایرانی، از هویت تاریخی خود چنان غافل می شود که گویی در سرزمینی تازه تاسیس و بدون ریشه زیست می کند و فقط ، هنگام پی می برد که گذشته ای هم داشته است که «دیگران» درباره آن گذشته اش ، برایش روایت می کنند، روایتی به آنگونه که خود می خواهند نه آنگونه که هست! درست مثل فیلم هالیوودی «۳۰۰» که در آن، نیاکان ایرانیان، مردمان وحشی، خونخوار، هیولا صفت و ضد صلح معرفی می شوند.
۲) چه می توان کرد در برابر این فیلم که البته مشتی است نمونه خروار؟!
بعضی از ایرانیانی که خون وطن دوستی، همچنان در رگ هایشان جریان دارد، بمب گوگلی برای افشاگری درباره این فیلم و نمایاندن واقعیت های تاریخی ایران را پیشنهاد کرده اند، گروهی دیگر نیز گفته برویم و در فلان سایت معروف سینمایی، به این فیلم نمره منفی بدهیم، برخی دیگر هم پیشنهاد داده اند نامه نگاری کنیم و ...
اینها، همه البته اقدامات خوبی است که نشان می دهد ایرانیان، هنوز وطن خود را دوست دارند و این، خبر خوبی است که به انسان قوت قلب می دهد.
با این حال، هیچ کدام از این کارها را نمی توان اقدام «فعال» نام نهاد، همه اینها، برغم ارزشمند بودنشان، اقداماتی «منفعلانه» هستند و البته در شرایط کنونی چه کار دیگری جز این می توان انجام داد؟!
به راستی آیا وقتی پرداختن به تاریخ گذشته ایران، با ده ها انگ و تهمت مواجه می شود، زمینه ای برای ساختن فیلم هایی با روایت ایرانی از تاریخ تمدن کشورمان باقی می ماند؟
آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که چرا یک فیلم ایرانی ماندگار، با موضوعی مثل کوروش کبیر ساخته نشده است؟!
۳) ما ایرانی ها، "استاد افتادن از پشت بام" هستیم. این مساله ، درباره پرداختن به تاریخ تمدن مان نیز صادق است: یا همانند جشن های ۲۵۰۰ ساله، آنقدر تند و بی محابا عملی شده که در نهایت ، نقض غرض شده و به تمسخر و وهن تاریخ کهن مان انجامیده و یا همانند اکنون به حدی نسبت به گذشته مان بی توجه شده ایم که گویا ملتی بی هویت و بدون تاریخ هستیم. به راستی، این وضعیت اسفناک، چه زمانی به حالت تعادل می رسد؟
۴) بسیاری از کشورها، همانند اسراییل که سابقه ای فقط چند دهه ای در ساختار سیاسی ـ جغرافیایی جهان دارند، برای آنکه خود را با اصل و نسب و دارای خاستگاه های دیرینه معرفی کنند، حتی از دست زدن به جعل تاریخ و تحریف گذشته نیز ابایی ندارند. اسراییلی ها، برای آنکه برای خود و سرزمین موعودشان، سابقه ای دست و پا کنند، باستان شناسان خود را حتی به صحراهای اردن نیز گسیل داشته اند تا شاید سفالینه ای و سکه ای بیابند و آن را در بوق و کرنا کنند که تاریخ شان کهن است.اما در مقابل، ما با پیشینه تاریخی دیرینه، انکار ناپذیر و پر عظمت خود چه کرده ایم؟!پاسخ به این پرسش را به خوانندگان این مطلب وا می گذاریم.
۵) همانطور که فاکتور اسلام به عنوان دین مشترک اکثر ایرانیان عاملی برای انسجام ملی است، فرهنگ و تمدن کهن ایرانی که خاستگاه مشترک همه ایرانیان است، می تواند (و باید) به عنوان یک مولفه موثر و تردید ناپذیر در هویت بخشی به ایرانیان قرن بیست و یکم و تحکیم مبانی وحدت ملی مورد توجه قرار گیرد.غفلت از این پتانسیل عظیم و کارآمد، بی شک گناهی است نابخشودنی.
۶) "عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد" ای کاش این ضرب المثل، درباره فیلم «۳۰۰» نیز صدق کند و این اثر سینمایی ضد ایرانی، باعث شود، خفتگان از خواب برخیزند و "ایرانیت" از مظلومیتی که بدان دچار شده است ، رهایی یابد.
جعفر محمدی
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران