یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


گل زیبا در باتلاق نمی روید


گل زیبا در باتلاق  نمی روید
دخترك فقط ۱۶ سال داشت نه بیشتر. جثه نحیف و كوچكش را مانتوی تیره، گشاد و بلندی پوشانده بود. روسری مشكی به سر كرده بود و از بقیه هم سن و سال هایش كوچك تر به نظر می رسید. در حالی كه دستبند به دست داشت و افسر پلیس در كنارش او را همراهی می كرد، مقابل میز قاضی ایستاد. قاضی گفت: اگر الان آزادت كنم دیگر از خانه فرار نمی كنی؟ دخترك جواب داد: قول نمی دهم.
دختر نحیف همین دیروز در حالی توسط پلیس بازداشت شد كه به همراه پسر جوانی بود. پدر و مادرش فرار او را از خانه خبر داده بودند.
افسر پلیس از تاسف سر تكان داد و گفت: ما به سن اینها بودیم، جرات نمی كردیم با بزرگتر این طور صحبت كنیم و...
قاضی گفت: تو به ارتباط نامشروع با پسری متهم هستی. تو با او صحبت كرده بودی و پسر غریبه هم نامحرم است و نباید با او صحبت می كردی. مجازات اتهام ارتباط نامشروع هم شلاق است.
دخترك سرش را پایین انداخت و با لحنی كه به نظر می رسید هنوز در حال تامل است، جواب داد: قول نمی دهم با او فرار نكنم. دوستش دارم و می خواهیم با هم ازدواج كنیم.
قاضی گفت: تو ۱۶ ساله ای و باید برای ازدواج از پدرت اجازه بگیری و دلیلی برای فرار نداری. دخترك حاضر نبود مرد رویاهایش را رها كند اما بین انتخاب مجازات شلاق و بازگشت به خانه مرتب دور باطل می زد.
●●●
دو دختر روی نیمكت یكی از راهروهای شلوغ دادگاه اطفال نشسته بودند. هر دو دستبند به دست منتظر بودند تا قاضی آنها را صدا كند. یكی از آنها شال كوتاهی به سر داشت كه موهایش از پشت آن بیرون بود. شلوارش به زیرزانو می رسید و ادامه آن را جوراب بلند و ساق بلند كفش اش جبران می كرد. دختر دیگر هم ظاهری معمولی داشت و نقابی از رنگ ها چهره واقعی شان را پنهان كرده بود.
دو دختر نزد قاضی رفتند و قاضی از آنها پرسید: چرا از كانون (كانون اصلاح و تربیت) فرار كردید؟ شما قبلاً برای فرار از خانه به اینجا آمده بودید و حالا هم از كانون فرار كردید، چرا؟ یكی از دختران گفت: مریض بودیم، فقط رفتیم قرض بخریم كه تصمیم گرفتیم گردش كنیم و بعد به كانون برگردیم. پرونده دو دختر ۱۴ و ۱۵ساله پر بود از ناكامی های كودكانه؛ ناكامی هایی كه خودشان تقصیری نداشتند اما حالا مقصر بودند. برای كار دیگری كه ناكامی ها به زندگی شان تحمیل كرده بود.
یكی فرزند طلاق بود و با پدری زندگی می كرد كه حالا ازدواج كرده بود و دختر ناگزیر فرزند یك نامادری شده بود. دیگری هم پس از آنكه پدرش را از دست داده و مادرش هم به دلیل جوانی و نیاز به سرپناه شاید هم سایه ای بالای سر ازدواج كرده بود. دختر نزد مادربزرگ ماند اما او كجا و مادربزرگی كجا كه قدمتش به دو نسل پیش بازمی گردد. دو دختر بعد از آنكه به خاطر فرار از خانه به كانون منتقل شدند، از آنجا هم گریختند و پلیس بعد از مشكوك شدن به ظاهرشان آن دو را در حالی بازداشت كرد كه با پسری در حال گفت وگو بودند.
یكی از سختگیری های پدر و نامهربانی های نامادری خانه را ترك گفته بود و دیگری هم از بی توجهی های زنی كه به دو نسل پیش تعلق داشت.
●خاستگاه اجتماعی عاملی برای فرار دختران
اغلب دخترانی كه از خانه گریزان شده اند به نوعی با نارسایی و كمبودهایی در داخل خانواده روبه رو بوده اند چنانچه دكتر ناصر قاسم زاد متخصص علوم رفتاری مهم ترین عامل در فرار دختران از منزل را در خاستگاه اجتماعی و طبقه فرهنگی آنها می داند.
او می گوید: «در این گونه موارد با طبقه ای سروكار داریم كه با فقر فرهنگی روبه رو هستند و روابط عاطفی ناپایدار بین والدین و فرزندان، آن عوارض را به همراه می آورد. با اضافه شدن مشكلات اقتصادی به این مسائل زمینه ای مهیا می شود تا این گروه از افراد دچار تضاد و دوگانگی در برخورد با واقعیت های محیطی اطراف خود شوند.
این نوجوانان با توجه به سن وسال شان آرزوها و خواسته ها و نیازهایی دارند كه در آن سنین برای این قشر دارای جذابیت های زیادی است. این احساس تضاد او را وادار می كند كه از طریق راه های صحیح به خواسته هایش برسد اما می بیند كه راه درستی هم برای رسیدن به آرزوها پیش پایش نیست بنابراین در نهایت زمینه های قوی رسیدن به خواست ها بر نوجوان غلبه می كند تا او از راه های دیگر به نیازهایش جواب دهد.»
این روانشناس به گروه هایی در جامعه اشاره می كند كه می توانند جوانان و نوجوانانی را كه در این نوع تضادها گرفتار شده اند، جذب كرده و از آنها سوءاستفاده كنند. از یك سو آمادگی محیطی برای جذب این افراد وجود دارد و از سوی دیگر همیشه گروه هایی مشوق این افرادند.
●فرار در سنین پایین
قاسم زاد معتقد است پدیده فرار دختران در سنین پایین و اوایل نوجوانی از حدود سن ،۱۵ ۱۶سالگی شروع می شود و زمانی است كه دختران به بلوغ عاطفی رسیده اند اما بلوغ اجتماعی در آنها شكل نگرفته.
این موضوع زمانی بغرنج تر می شود كه منصور یاورزاده كه تا پارسال یكی از قضات دادگاه كیفری استان بود و به پرونده های قتل بسیار زیادی رسیدگی كرده و پیش از آن هم در دادگاه های مختلف پرونده های متفاوتی را بررسی كرده است، از سن پایین فرار دختران از خانه می گوید كه ۹۸ درصد آنها در نهایت به فحشا كشیده می شوند. فرار پسران از خانه البته آنقدرها به چشم نمی آید چون پسران معمولاً پس از چند روز دوباره به خانه بازمی گردند اما دختری كه از خانه فرار كرده معمولاً دیگر جای بازگشت ندارد.
●●●
در چشمان معصوم دختر ۱۷ساله برق جوانی نیست، انگار نه انگار كه باید به فكر آینده ای روشن برای خود باشد. از اول راهنمایی یعنی همان زمانی كه پدرش را از دست داده ترك تحصیل كرده بود و در خانه برادرش زندگی می كرد. اخلاق برادرش بعد از ازدواج آنقدر تغییر كرد كه دیگر از كتك های او درامان نبود. قاضی پرسید: آدرس خانه تان را بده تا به برادرت خبر بدهیم، بیاید ببردت. جواب دخترك فقط سكوت بود و سكوت...
قاضی گفت: مگه می خواهی به كانون بفرستم ات.
معصومه شب پیش وقتی با برادر و زن برادرش دعوا كرد از خانه خارج شد. آنقدر می ترسید كه به حسینیه محل پناه برد اما جا برای شب ماندن نبود و وقتی مسئولان حسینیه متوجه حضور شبانه او در حسینیه شدند به پلیس اطلاع دادند. دخترك كه گویی سراسیمه از خانه گریخته بود بلوز و دامن بلند مشكی به تن داشت و روسری مشكی به سر.
بعد از ازدواج برادرش خانواده سه نفره آنها در یك اتاق دوازده متری زندگی را ادامه دادند و معصومه كه می دانست از كودكی محكوم شده تا اینگونه زندگی كند انجام كارهای خانه را ناخواسته پذیرفته بود اما با آمدن كودك به خانه اوضاع بدتر هم شد.
چشمان معصوم او آنقدر منصف بود كه وقتی بداخلاقی های برادرش را به خاطر می آورد، فشار كار و مشكلات مالی را از نظر دور نمی كرد.
پس از بازداشت توسط پلیس، با دو دختر كه از كانون فرار كرده بودند در یك خودرو نشسته بود و رفتارهای آنها برایش تحمل ناپذیر می نمود. حالا او در دوراهی انتخابی سخت نگاهی به پشت سر می انداخت و نگاهی به پیش رو. اگر باز می گشت برادری بدخلق انتظارش را می كشید و اگر جلو می رفت نمی دانست چه می شود.
زندگی هیچ وقت برایش خوبی نخواسته بود اما قصد نداشت بیش از این قربانی باشد...
●نوجوانان معلول خانواده متشنج
قطعاً بیش از یك یا دو عامل در فرار دختران از منزل نقش دارد. یاورزاده از نقش بالای عوامل اقتصادی و سطح دانش و سواد می گوید. به گفته او سطح تحصیلی این دختران دوران به پایان نرسیده دبیرستان و یا مرحله راهنمایی در سنین پایین است. این دختران به مرحله ای از علم و دانش نرسیده اند كه بتوانند بین خود، خانواده و دوستانشان تفاهم برقرار كنند.
آنها در سنین كم و با تحصیلات كم در حالی كه مردود شده اند آینده ای را در مقابل نمی بینند. این دختران محیط های آموزشی تربیتی و خانوادگی سالمی نداشته و اكثر در خانواده هایی متشنج زندگی می كنند كه یا پدر و مادر از هم جدا شده اند و یا پدر شغل ثابتی ندارد.
●ردپای پررنگ مسائل اقتصادی درفرار از خانه
مرد كارگر می دانست چطور دخترش لباس های گران خریداری می كند، می دانست كفش گران او از چه راهی خریداری شده و می دانست كه باید خرج خانواده پنج نفری اش را از راه كارگری درآورد. دختر جوان از خانه فرار كرده بود و حالا بعد از بازداشت، پدرش به دادسرا آمده بود تا شاید راهی برای رهایی دختر بیابد. دختری كه اعمالش مولود فقر خانواده بود و به راحتی جرات نمی كرد مانع او شود. اگر مانع می شد آن وقت باید تمام آن نیازهای گران قیمت را پاسخ می داد، آن هم با دست خالی... یاورزاده می گوید: تعادل مالی و امكانات در تربیت فرزندان نقش مهمی دارد و افراد را از بسیاری از مسائل بازمی دارد. در خانواده های فقیر، اقتدار پدر در مقابل فرزندان كم می شود و این فقر تبعات منفی زیادی را به دنبال می آورد.
سایر عوامل مانند عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و مهاجرت از شهری به شهر دیگر هم در این مورد بی تاثیر نیست. مهاجرت افرادی با فرهنگ خاص به شهری مانند تهران ممكن است آنهایی را كه نمی توانند خود را با این شلوغی و زرق و برق تطبیق دهند از مسیر راست منحرف كند.
به اعتقاد یاورزاده دختران فراری اكثراً مسكن مناسبی ندارند و برای رهایی از این شرایط فكر می كنند خارج از خانه خبرهای دیگری است و این مسئله می تواند یك شهر را تبدیل به بهشتی برای مردان پولدار و هوسران كند.
درصد بالایی از دختران فراری به فحشا كشیده می شوند و به گفته یاورزاده آنها بعد از دستگیری و بازگشت به خانه دوباره فرار می كنند چون نمی توانند به شرایط قبلی زندگی بازگردند.
تعدادی از دختران فراری هم جذب باندهای خلافكار دیگر می شوند كه یاورزاده در این مورد می گوید: تعدادی از این دختران به سرعت جذب باندهای سرقت، سرقت مسلحانه و باندهای قاچاق مواد مخدر می شوند و البته برخی از آنها هم خود قربانی قاچاق به كشورهای دیگر می شوند.
ارزش ها روز به روز تضعیف شده، جایگاه والای یك زن شكسته می شود و این عمق یك فاجعه است.●باورهای غلط نسبت به زن
دكتر قاسم زاد بر این اعتقاد است كه فرار از خانه در شرایطی به وجود می آید كه الگوهای سالم تربیتی در خانواده وجود ندارد. خانواده از هم گسسته و ناسالم است و والدین نقش های صحیح تربیتی و حمایتی خود را اعمال نمی كنند.
هنوز هم در دنیای صنعتی امروزی و البته در كشوری چون ایران با حكومتی اسلامی، رگه های سنتی به چشم می خورد كه بعضاً سعی در منزوی كردن زنان دارد و سخت گیری هایی كه بیش از فراهم آوردن كانون گرم خانوادگی، زنان را به انفعال می كشد. قاسم زاد در این مورد می گوید: «باورهای غلط فرهنگی و سنتی در خانواده ها نسبت به مقوله زن وجود دارد. این سخت گیری های بی مورد، در كنار فقدان توجه به نیازهای عاطفی، هویتی و اجتماعی دختران و وجود مشكلات اقتصادی زمینه ساز فرار دختران از خانه می شود. در این خانواده ها بین پدر و مادر و دختر رابطه عاطفی عمیقی وجود ندارد یا جایگاه پدر مشخص نیست و یا سخت گیری ها و بی منطقی های پدر خانواده مادر را آنقدر منفعل كرده كه به راحتی پذیرای این سخت گیری ها است.»
او معتقد است اینگونه دختران می توانند معلول خانواده هایی باشند كه دچار مشكلات اخلاقی هستند و از هم پاشیده اند. فرزندان طلاق یا بچه هایی كه بین والدین آنها طلاق روانی اتفاق افتاده هم در این دسته اند.
فرار از منزل زمانی اتفاق می افتد كه دختر نوجوان به بلوغ عاطفی رسیده اما بلوغ اجتماعی او شكل نگرفته است. قاسم زاد می گوید: «در خانواده های ازهم پاشیده، خانواده متوجه بلوغ عاطفی فرزند نمی شود و او به جای آن كه در روابط اجتماعی خود تصمیمی عقلانی بگیرد، از روی احساس تصمیم می گیرد. زیرا او در این سن باید به نوعی دیگر مورد توجه قرار گیرد، پس دختر می ماند و خواست ها و نیازهایش. در این هنگام است كه پای گروه های دیگری به زندگی او باز می شود و از دختران به عنوان طعمه استفاده می كنند.
ایجاد ارتباط نوجوانی كه دچار فقر فرهنگی و اقتصادی است، دختر نوجوان را تحت تاثیر قرار داده و احتمال فرار را افزایش می دهد.»
●آمارهای معنادار
آمار موجود از فرار دختران از منزل تنها آمار دستگیری های پلیس و پذیرش های دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی است و آمار واقعی از این مسئله وجود ندارد. دكتر غلامرضا رضایی فر معاون دفتر آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی در این مورد می گوید: «در سال گذشته هزار و ۵۷۱ دختر فراری را پذیرش داشتیم كه از این مجموع استان تهران با ۴۲۱ نفر در رتبه اول، خراسان رضوی با ۱۹۷ نفر در رتبه دوم، خوزستان با ۱۲۸ نفر در رتبه سوم و فارس و اصفهان به ترتیب با ۸۴ و ۸۱ نفر در رتبه های چهارم و پنجم قرار دارند.»
او از آمار هزار و ۷۸۷ نفری فرار دختران از منزل طی پارسال می گوید علاوه بر آنكه این آمار در سال ۸۲ بالغ بر دوهزار و ۹۶۲ نفر بود.
آمار دخترانی كه سال گذشته و سال های پیش از آن به سازمان بهزیستی منتقل شده اند، آمار معناداری است كه در ظاهر تنها حاكی از كاهش دستگیری و یا شناسایی دختران فراری است. این موضوع زنگ خطری است كه شاید ما را متوجه باندهایی می كند كه در جذب این دختران حالا دیگر فعال تر و قوی تر شده اند. همه اینها فقط احتمال است اما احتمالاتی قوی، زیرا به قطع هنگامی كه علل و عوامل فرار هنوز هم در جامعه وجود دارد، نمی توان توقع داشت كه این پدیده كاهش پیدا كند.
دكتر رضایی فر در این مورد می گوید: «در این سال ها رشد خانه های سلامت را داشته ایم و به نظر می رسد با توجه به رشد آمار این مراكز، می بایستی آمار دختران فراری هم بالا می رفت اما با توجه به كاهش این آمار دو احتمال پیش رو قرار می گیرد. یكی آنكه هر چه می گذرد، شكل آسیب ها پیچیده تر می شود و دیگری كمتر شدن قابلیت دسترسی به دختران است.»
او ادامه می دهد: «در گذشته وقتی دختری از منزل فرار می كرد، نمی دانست چه كار كند و یا اینكه بیرون چه خبر است اما حالا دخترها با توجه به روابط و اطلاعاتی كه كسب كرده اند، می دانند كجا بروند تا در خیابان نمانند. از سوی دیگر این احتمال هم مطرح می شود كه باند ها و سیستم های جذب دختران فعال شده اند تا جایی كه دسترسی ما و پلیس به این دختران كمتر شده است. این باند ها تا جایی پیش رفته اند كه در پارك ها و ترمینال ها دختران را شناسایی كرده و جذب می كنند.»
او با اشاره به دخترانی كه در سازمان بهزیستی باز پروری می شوند، می گوید: «دخترانی كه در جریان بازپروری و پس از آن خود را معرفی نمی كنند، احساس می كنند كه دیگر راه بازگشتی به خانواده ندارند و یا خانواده حاضر به پذیرش آنها نیستند. این دختران پس از شناسایی معاینه شده و بعد غربالگری می شوند. طی دوره بازپروری هم سعی می كنیم حس اعتماد دخترانی را كه دیگر حتی به خانواده شان هم اعتماد ندارند، برانگیزیم.»
رضایی فر معتقد است كه دختر از محیطی فرار می كند كه برایش غیر قابل تحمل است و سعی می كند به محیطی برود كه آرام تر باشد. اما فرار او علل و عوامل درونی و برونی دارد. چنانچه اختلاف های شخصیتی، بیماری های روحی و روانی و اختلالات خلقی می تواند رفتار هایی به همراه داشته باشد كه از سوی دیگران كژ رفتاری تلقی شود. بسیاری از این اختلالات درونی هم به مرور ایجاد می شود. اما در كنار این زمینه های درونی، عوامل بیرونی مانند خشونت در خانواده، اعتیاد، فقر و طلاق و جدایی والدین هم می تواند دختران را وادار به فرار از خانه كند.»
●مسئولیت با كیست
دختران زیادی هستند كه پس از فرار از خانه حتی حاضر نیستند آدرس منزلشان را برای مطلع كردن خانواده بدهند. آنها حتی نام واقعی خود را هم پنهان می كنند و بعد از طی دوره ای در كانون اصلاح و تربیت به مراكز بهزیستی منتقل می شوند. آنچه آمده تنها طرح مسئله ای است كه اگر درصدد حل آن نباشیم، حتی اگر صورت مسئله را پاك كنیم، معضل باقی می ماند و ریشه می دواند. یاورزاده با اعتقاد به اینكه وقتی دختری از منزلش فرار می كند، تمام جامعه مسئول عواقب فرار اوست، می گوید: «تعداد كمی از دختران از ترس مجازات اخروی دست به گناه نمی زنند. نسل من، یعنی نسل پدران و مادران امروز در مورد تربیت فرزندان و آموزش و پرورش آنها كارنامه خوب و قابل قبولی نداشته تا جایی كه موجب افزایش آمار فرار دختران شده. ما حتی به فرزندانمان یاد ندادیم به روح و جسم خود و جنس مقابل احترام بگذارند و فقط هر نوع رابطه با جنس مخالف را برای آنها منع كردیم. از عشق برای بچه های مان نگفتیم و به آنها یاد ندادیم چطور در عشق برنده شوند. خویشتنداری تا حدی می تواند مانع انجام گناه شود اما مسئولان وظیفه دارند نگذارند مشكلات روزمره، مردم را به وادی گناه بكشاند حتی بشارت بهشت هم نمی تواند مردم را از گناه بازدارد.»
به نظر می رسد حل این معضل بزرگ در بین جوانان كه سرنوشت نسل های آینده را تعیین می كنند، با وجودی كه معلول عوامل متعددی است، بیش از هر موضوع دیگری ریشه در خانواده دارد و این خانواده است كه جدا از مسائل فرهنگی در تلاطم مسائل اقتصادی هر لحظه در بلندی و پستی اقتصادی گرفتار می آید و قطعاً مسئولان هستند كه با برنامه ریزی صحیح در سیاست های كلان اقتصادی می توانند بار این فشار را بر دوش خانواده ها سبك كنند تا معصومه شاید اگر برادری مرفه تر داشته باشد مجبور نشود در اتاقی با یك خانواده زندگی كند و تحقیر شود و كتك بخورد به جرم آنكه پدر و مادری ندارد و شاید هنوز در دوراهی انتخاب بین كانون اصلاح و تربیت و خانه برادرش می رود و می آید.
عاطفه آزاد
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید