پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مرزهای شفاف اصلاح طلبی


مرزهای شفاف اصلاح طلبی
اكنون كه گروه هایی از میان اصلاح طلبان شامل راست های میانه رو و چپ های سنتی خود را لیبرال دموكرات و سوسیال دموكرات خوانده اند، بیش از پیش آشكار است كه صفت دموكرات بودن می تواند وجه اشتراكی برای اصلاح طلبان باشد، حتی اگر هیچ یك از این گروه ها عضو جبهه دموكراسی خواهی نباشند. این واقعه بیش از هرچیز به ما كمك می كند تا دریابیم مهمترین مشخصه اصلاح طلبی «دموكرات بودن» آن است. اینكه آیا واقعا همه اصلاح طلبان تاكنون به ملزومات دموكراسی پایبند بوده اند یا خیر بحث دیگری است. از اصلاح طلبان تا اصلاح طلبی فاصله است، همچنانكه در طول تاریخ همواره عقاید از صاحبانشان فاصله گرفته اند. بیشتر گروه هایی كه خود را «اسلامی» می خوانند بیشتر «اسلامگرا» یا «اسلامیست» هستند تا «مسلمان». در مورد سوسیالیست ها و كمونیست ها نیز شاهد تاریخ به همین گونه روایت كرده است. با این حال روند تحول نیروهای اصلاح طلب به لطف جبر روزگار، افزایش آگاهی های عمو می و شرایط جهانی تا حدی به سمت اصلاح طلبی اصیل پیش رفته است. این بدان معنی است كه پایبندی ایشان به دموكراسی طی سال های اخیر به طور نسبی بیشتر شده است.
●تمایز اصلاح طلبان و اصلاح طلبی
اگر قصد تمایزگذاری میان اصلاح طلبان و اصلاح طلبی در میان باشد بدین جهت خواهد بود كه اولا مشی اصلاح طلبانه را مترادف با رفتار اصلاح طلبان ندانیم و ثانیا با تبیین مفاهیم نظری اصلاح طلبی اصیل، از یك سو مرزبندی آن را با محافظه كاری و از سوی دیگر با دموكرات های رادیكال آشكار كنیم. بی شك چنین تمایزگذاری میان رفتار اصلاح طلبان و مشی اصلاح طلبی یك «تمایز مثبت» خواهد بود به این معنی كه با هدف بررسی پیشرفت اصلاح طلبان به سمت استانداردهای دموكراتیك صورت می گیرد و تا حدی بر توسعه رفتار دموكراتیك و مدنی میان این گروه ها تاكید می كند. پس این تمایزگذاری با هدف ایجاد شكاف میان اصلاح طلبان به معنای تایید یكی و تكفیر دیگری نیست.در كنار این، یك هدف جانبی نیز وجود دارد كه شاید به همان اندازه دارای اهمیت باشد و آن تمایزگذاری میان «مخالفان اصلاح طلبی» و «مخالفان اصلاح طلبان» است. اینگونه می توان آسان تر به تحلیل و نقد رفتار و ذهنیت رادیكال ها و مدافعین «انقلاب آرام» پرداخت. بسیاری از كسانی كه در مخالفت با اصلاح طلبان به نقد عملكرد آنان در دولت و مجلس می پردازند پیشتر و حتی پیش از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان در دوم خرداد ۷۶ ، مخالف «اصلاح طلبی» بوده اند آنان اصلاح طلبان را به عنوان رقیب سیاسی خود در نظر می گیرند و طبیعتا انتقاداتشان نیز «نقد متعهدانه جهت اصلاح» نیست. با تمایزگذاری میان این دسته از افراد و افرادی كه مشی اصلاح طلبی را قبول دارند اما با رفتار و عملكرد سالیان اخیر اصلاح طلبان مخالفند، می توان آسان تر به جریان شناسی نیروهای سیاسی و تحلیل مواضع آنان پرداخت. برای این كار به شاخصه های تئوریك برای تمایزگذاری نیاز است. حداقل دو شاخصه مهم در بعد ذهنی را می توان برای این كار تشخیص داد كه به كمك آنها شفاف سازی مرزهای میان اصلاح طلبان و محافظه كاران و همچنین اصلاح طلبان و دموكرات های رادیكال میسر می شود. این دو شاخصه یكی میزان «اعتقاد به دموكراسی» و دیگری میزان «اعتقاد به فرم» در تئوری ذهنی ایشان است.
●اصلاح طلبی و دموكراسی خواهی
اصلاح طلبی در دفاع از دموكراسی و آزادی های سیاسی و اجتماعی معنا می یابد. این لزوما بحث حقوق بشر را نیز در كنار خود خواهد داشت. اصلاح طلبی دقیقا و به معنای تمام كلمه یك واژه سیاسی است. جایگزینی و یا خلط آن با اصلاحات اقتصادی یك مغالطه عمدی درجهت تضعیف دموكراسی خواهد بود. این بحث كه اصلاحات سیاسی به اصلاحات اقتصادی منجر می شود یا بالعكس، باعث نمی شود معنا و مرزهای هریك از این دو مخدوش شود. آنچه در ایران به عنوان جنبش اصلاح طلبی از آن یاد می شود اشاره به اصلاح طلبی سیاسی به معنای عام و دموكراسی خواهی به معنای خاص دارد. حال این دموكراسی خواهی می تواند با تاكتیك هایی نظیر «تقویت پارلمانتاریسم»، «تقویت حاكمیت قانون»، «تقویت نهادهای اجتماعی» و یا هر تاكتیك دیگری همراه باشد. در سال های اخیر بسیاری از محافظه كاران به شدت سعی كردند با تعبیر اقتصادی از اصلاح طلبی خود را به نوعی اصلاح طلب بنامند. این همان اصلاح طلبی بدون دموكراسی خواهی است. در چنین شرایطی هنگامی كه در منتهی الیه جناح اصلاح طلبان و در همسایگی محافظه كاران، دو حزب شناخته شده خود را دموكرات می خوانند، مرز مبهم و غیرشفاف میان این گروه ها با محافظه كاران به تدریج به دیوار حایلی تبدیل می شود كه لازمه هرگونه شفافیت سیاسی در فضای دموكراتیك است. با این وجود تنها دموكرات خواندن خود نمی تواند به تنهایی نشان دهنده پایبندی به دموكراسی باشد. اگرچه دموكرات ها را با اعتقاد به اصول دوقلوی «پذیرش رای اكثریت و دفاع از حقوق اقلیت» می شناسند اما به نظر می رسد كه احزاب ایرانی برای اثبات دموكرات بودن خود در عمل، به طور خاص می باید حداقل دو اقدام قطعی را در دستور كار خود قرار دهند:
۱ دفاع از حق مخالف اپوزیسیون قانونی به صورت رسمی و نه غیررسمی
۲ دفاع از حقوق زندانیان سیاسی به عنوان دفاع خاص و نه دفاع عام. شركت در مراسم عروسی و عزا و یا هر میهمانی غیررسمی دیگر در كنار اپوزیسیون تنها یك «رفع تكلیف» یا «تعارف سیاسی» محسوب می شود تا عملی دموكراتیك در دفاع از حق حیات مخالف. برخی از اصلاح طلبان درون حاكمیت قصد دارند بدون پرداخت هیچ هزینه ای در راه گسترش دموكراسی، تنها از راه های سمبلیك به همان اعتبار و نتیجه سیاسی دست یابند. نمونه دیگر دفاع برخی از این گروه ها از زندانیان سیاسی است. بارها در ادبیات ایشان مشاهده شده كه گفته اند از حقوق تمام زندانیان و یا شهروندان دفاع می كنیم و سپس نامی هم از یك زندانی سیاسی برده اند. در حقیقت یك زندانی سیاسی را نه به طور خاص كه به صورت عام در كنار سایر زندانیان قرار داده و خواهان حق وی از دادرسی سالم شده اند. این یعنی دفاع از آن زندانی بدون به رسمیت شناختن وی به عنوان یك مخالف. اینگونه رفتار به ویژه در دوران اصلاحات بیشتر مشاهده می شد، اما به نظر می رسد كه پس از اصلاحات در رفتار برخی از اصلاح طلبان درون حاكمیت نسبت به اپوزیسیون تغییراتی به وجود آمده است، حداقل آنكه در برخی از نشریات و روزنامه های رسمی و حزبی این گروه ها رسمیت بیشتری به برخی از گروه های مخالف داده می شود.
اصلاح طلبی و مخالفت با فرمالیسم
شاخص دموكرات بودن همانطور كه در بالا آمد می تواند مرزبندی گروه های اصلاح طلب سنتی را با محافظه كاران پررنگ تر سازد و ما را در تشخیص میزان پیشرفت ایشان به سمت استانداردهای دموكراتیك یاری رساند. اما شاخص بسیار مهم دیگری كه می تواند مرزبندی اصلاح طلبان را هم با محافظه كاران و هم با دموكرات های رادیكال مشخص سازد، اهمیت فرم در نظریات ایشان و یا به عبارتی میزان اعتقاد به فرمالیسم در بعد ذهنی است. محافظه كاران و دموكرات های رادیكال هر دو در قید و بند فرمند. یعنی برای شكل و ظاهر یك نظام سیاسی و یا شكل قانون اساسی اصالت قائلند. هرگونه تغییری در محتوا یا عملكرد یك نظام سیاسی را منوط به تغییر فرم و شكل در آن می دانند. محافظه كاران و رادیكال ها اگر چه هر دو فرمالیست هستند اما طبیعتا رویكردشان به نظام سیاسی از دو موضع متفاوت و متضاد است. یكی فرم و شكل موجود را اصیل می داند و هرگونه تغییر در فرم نظام سیاسی و یا قانون اساسی را بر نمی تابد و دیگری همواره تنها راه حل معضلات سیاسی را از طریق طراحی فرم ایده آل و یا نوشتن قانون اساسی جدید می داند. اصلاح طلبی اما شیوه ای ضدفرمالیستی است نه اینكه برای فرم و ظاهر اهمیتی قائل نباشد، اما در «تئوری فعالیت سیاسی»، «مسئله» یا «محل منازعه» را جدال بر سر فرم نمی داند. تاكید اصلاح طلبان اصیل بیشتر بر روی محتوی و ماهیت دموكراتیك است و تزریق چنین محتوایی را امری تدریجی و گام به گام می دانند. از آنجا كه روبه رویی فرمالیست ها با یكدیگر همیشه خونبار است، بدیهی است كه دموكرات های رادیكال برعكس اصلاح طلبان نمی توانند فرم دلخواه خود را به صورت مسالمت آمیز و یا تدریجی بر محافظه كاران تحمیل كنند، از این رو درگیر خشونت و البته خواستار تغییرات سریع می شوند. مرزبندی میان اصلاح طلبان و دموكرات های رادیكال از این نقطه آغاز می شود كه یكی درپی مشروط كردن فرم سیاسی كنونی به پذیرش قواعد و رفتار دموكراتیك و آزاد كردن ظرفیت های دموكراتیك قانون اساسی است و دیگری در پی طراحی فرمی جدید است.
از همین نقطه نیز مشروطه خواهی با اصلاح طلبی یكی می شود. آن مشروطه خواهی كه اصلاح طلبان از آن سخن می گویند در حقیقت یك فرم ثابت و همیشگی نیست. قالبی است كه وضعیت نسبی و سیال دارد. حمایت خود از فرم كنونی را مشروط به محتوای نسبی و رو به پیشرفت دموكراتیك آن می كند و البته برای استقرار یك فرم ایده آل نیز درگیر تغییرات سریع و پرهزینه نمی شود. این یعنی عدم ماجراجویی در طرح هرگونه فرم جدید و طغیان علیه هرگونه ذهنیت فرمالیستی چه از نوع محافظه كارانه و چه از نوع رادیكال. نقش ایده آل ها و آرزوها بر صفحه سفید بسیار لذت بخش است. این كار را تقریبا تمام جوانان سیاسی پرشور حداقل یك بار در عمر خود انجام داده اند. درواقع از عهده هركسی بر می آید كه وضعی جدید بر اساس ایده آل های ذهنی و تئوریك خود ترسیم كند و سپس در قالب یك قهرمان اسطوره ای برای مردم قرائت كند. اگر به دنبال شواهدی از مخالفت با فرمالیسم در طول تاریخ بگردیم شاید بتوان نمونه های زیادی از این دست یافت. ایده ای نیمه پخته نیز در نقد آرای شریعتی به این موضوع اشاره دارد كه وی نتوانست میان اعتقادات اصلاح طلبانه خود و فرمالیسم انقلابی تفكیك قائل شود و یا حداقل اولویت زمانی مشخصی ارائه كند. او كه از سویی سمبل فرهنگسازی، خودشناسی و بازگشت به خویشتن بود و موفقیت انقلاب سیاسی را مشروط به وقوع انقلابی فرهنگی می دانست، از سویی دیگر سمبل انقلابی تمام عیار شد كه در فروریختن تمام مرزها، فرم ها و قالب ها لحظه ای درنگ نكرد و مهلتی برای فرهنگ سازی قائل نشد.
●●نتیجه گیری
كسانی كه از بیرون حاكمیت روند تحولات دموكراتیك در ایران را رصد می كنند، معیارها و شاخص های عینی و قابل اندازه ای برای تعیین درصد پیشرفت اصلاح طلبان به سوی استانداردهای دموكراتیك و اصلاح طلبی اصیل دارند. مثلا می توانند تشخیص دهند كه دفاع از یك زندانی سیاسی و یا از یك حزب مخالف، یك دفاع دموكراتیك بوده است و یا یك تبلیغات انتخاباتی. این تشخیص ها به تدریج بر روی هم انباشته شده و صفحات تاریخ را شكل می دهند. برخی از اصلاح طلبان داخل حاكمیت مسیری طولانی از محافظه كاری تا رادیكالیسم را به سرعت و یك شبه طی كردند بدون آنكه توقفی در میانه راه و در ایستگاه اصلاح طلبی داشته باشند.
این لزوما به معنای غنی شدن از دموكراسی نیست و شاید در بند فرمی دیگر با قالبی سخت افتاده باشند كه تضمینی برای دموكراسی در عمل ندارد. درگیری ایشان بر سر فرم با محافظه كاران حتی شاید كار را به جاهای باریك و بسیار پرهزینه و بر ضد منافع ملی بكشاند. برخی دیگر از اصلاح طلبان با حركتی بسیار آرام و تدریجی از ایستگاه محافظه كاری حركت كرده و در مسیری به سمت اصلاح طلبی اصیل گام بر می دارند و شاید به مقصد برسند و شاید نیز از میانه راه بازگردند. اصلاح طلبان اصیل اما جایگاهی مطمئن با مرزهایی شفاف دارند. در قید فرمی خاص نیستند و نظریه و تاكتیك هایشان در پی تحمیل روح دموكراسی در فرم كنونی است. ایشان مشروطه خواهانی با قدمت صدساله اند كه با ماجراجویی های خود هزینه های گزاف را بر كشور تحمیل نخواهند كرد.
عماد بهاور
منبع : روزنامه شرق