سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


موسیقی اصیل و سلحشوری‌های یک قوم


موسیقی اصیل و سلحشوری‌های یک قوم
موسیقی قوم بختیاری از انواع موسیقی ایرانی است كه در گذر قرن ها بكر و اصیل مانده و نواهایش برگرفته از خلقیات عشایر كوچنده بختیاری است. اعتلای این گونه از موسیقی كه در سالیان اخیر توجه بیشتری نیز بدان مبذول شده، مرهون تلاش بزرگانی بود كه عمر خویش را برای احیای آن صرف كردند. گفت وگو با دكتر اردشیر صالح پور استاد دانشگاه نیز با چنین رویكردی صورت گرفت. صالح پور در این گفت وگو با تحلیل موسیقی بختیاری و ویژگی های آن، بر نقش بزرگان بویژه مرحوم مسعود بختیاری در این زمینه اشاره كرد كه از نظر می گذرد:
به طور كلی، من بر این اعتقادم كه هنر ایرانی بر سه ركن «شعر»، «موسیقی» و «معماری» استوار است و این سه گونه شاخصه ها و مؤلفه های اصلی فرهنگ و هستی شناسی ما را ابراز می دارند. «شعر» و «موسیقی» با هم خویشاوندی ازلی دارند و معماری نیز گاه به كمك حجم و ماده هنرمند ایرانی به شعر و غزل نزدیك شده است.
پس دوباره به شعر بازمی گردیم كه گویی در فرهنگ ایرانی محور اصلی و اساسی است و بیهوده نیست كه ما این همه شاعر داریم و شعر صدا و تپش فرهنگی روح و جان و قلب ایرانی است، نشانه هایی از حیات و سرزندگی؛ ملتی كه كلامش «شعر» است و صدایش «موسیقی» و قومی كه موسیقی و ترانه ندارد، زنده نیست...
اما موسیقی بختیاری برخلاف همه محدودیت هایش كه به لحاظ ابزاری به سازهایی چون به كرنا و سرنا و دهل و نی و گاه كمانچه خلاصه می شود، وسعت و بی كرانگی خاصی دارد كه این خلأ را شعر و كلامی كه بر زبان و ذائقه مردمان این دیار جاری است، جبران می كند.
به همین اعتبار، این موسیقی برای همه بخش های اصلی و جدی زندگی موسیقی خاصی دارد كه در خور شأن و منزلت آن مقوله است و موسیقی در تار و پود هستی و حیات ایل جاری و ساری است و حضوری انكارناپذیر دارد.
كرنا و دهل در شمار قدیمی ترین سازهای ایرانی است كه در جنگ و حماسه و شهامت ها و رشادت ها كارآمد بوده و نیز سرنا كه بار تغزل و شادی را به دوش كشیده است. بر این دو عنصر سازنده و اساسی، باید رسم و آئین را نیز كه جنبه های میدانی و نمایشی را ابراز می دارد، افزود. همه این مفاهیم ریشه و دیرینگی آن ها را به مناسك و رسوم كهن ایران باستان خصوصاً از ساسانیان به این طرف می رساند كه وضعیت و شرایط زیستگاهی و موقعیت های كوهستانی و عدم دستیابی بیگانگان باعث اصالت و دست نخوردگی این فرهنگ شده و این دیار كمتر ذهن خود را دستخوش تهاجم های بیگانگان كرده است.
● چگونه موسیقی اصیل مقامی جایش را به موسیقی تصنیفی و امروزی داده است؟
تحولات اجتماعی، ارتباط و آشنایی با فناوری، تغییر نوع معیشت و اسكان عشایر و تحولات نظام شهری كم كم زمینه بروز این تحولات را فراهم ساخت. در ولایات گرمسیر، پدیده نفت و صنعت آن كه اتفاقاً بختیاری نصیب كمی از آن در سرزمین خود دارد، به سرعت زندگی عشیره ای و ایلیاتی را شهری و مدرن كرد. اگرچه بستر و زمینه همچنان سنتی و ایلیاتی باقی ماند و رفاه اولیه و نسبی نیز نتوانست صفای ایل و مال را از بختیاری بگیرد و همچنین حسرتی به دلتنگی در ترانه های گرمسیرنشینان متجلی شد.
«توشمال ها» این نوازندگان حقیقی موسیقی بختیاری نیز در این برزخ فرهنگی مدتی در خلأ و سرگردانی باقی ماندند ولی زود به راه خود هرچند كمرنگ تر ادامه دادند. رادیو و رسانه های دیگر نیز شرایط تازه ای را طلب می كرد و «صفحه ها» و «گرامافون ها» با همان نزدیكی و آشنایی و قرابت فرهنگی این كار را دنبال كردند و با آمدن كاست موسیقی شكل و شمایل دیگری پیدا كرد. هرچه ما پیشتر آمدیم، با اصالت ها بیشتر فاصله گرفتیم.
در صفحات اولیه گرامافون نیز نوای ساز «توشمال ها» همراهی می كرد اما كم كم این وظیفه به سازهای ایرانی محول شد و گذشته از خوانندگان نام آشنایی چون رمضان كارآزموده، موسوی، سردار علاسوندی، پروین عالی پور و چند تن دیگر باید به شكل جدید ترانه سرایی و تصنیف خوانی در قالب نوین اشاره كرد كه رادیو اهواز و رادیو نفت ملی آبادان به دلیل اقلیمی و مسجدسلیمان به عنوان پایگاه فرهنگ و فناوری نقش انكارناپذیری در این گذار تحولی داشتند. در همین شرایط و بر همین بسترها، یك اتفاق تازه، اصولی و حقیقی شكل می گیرد كه سرآغاز منشأ تحول و نگاه تازه ای در ترانه خوانی و تصنیف سرایی در موسیقی بختیاری است.
● كدام تحول و اتفاق؟
ظهورمرحوم مسعود بختیاری ( بهمن علاءالدین )كه صدای راستین ایل را از حنجره تغزل و حماسه ها خواند و عشق و عواطف را بر همان پایه و بستر به شكل تازه ای مطرح كرد كه هم كهنگی داشت و هم رنگ و بوی امروزی به خود گرفت. جمع این سه موهبت با صدای مرحوم بهمن علاءالدین جریان تازه ای را مطرح ساخت و افق نوینی در آسمان موسیقی ایل چونان ستاره ای درخشیدن گرفت.
بی شك حنجره بهمن علاءالدین یك اتفاق در موسیقی بختیاری بود، اتفاقی كه دیگر تكرار نخواهد شد. صدایی بی بدیل و متفاوت كه كمتر در تاریخ اقبال یك قوم محقق می شود. صدایی برخاسته از ژرفای فرهنگ زاگرس و هویت ایلیاتی كه بی ریا و بی تكلف بر دل ها می نشست و جان ها را در لهیب همیشه فروزانش روشنایی می بخشید.
نخستین ترانه ها طبق سنت آن روزگار عاشقانه و تغزلی بود مثل «دختر لچك ریالی» و یا «تنگ بلور» و «گل نازدار» و البته این اشعار در نوع مضامین عاشقانه اش بدیع و متفاوت بود و هر كدام برای خود سبك و سیاق تازه ای را در عین وفاداری به اصالت ها ابراز می كرد.
چند تای آنان نیز این توفیق را داشته كه نه تنها در دل شهرنشینان بختیاری بلكه به نوای سازینه ها و دستمال بازی «توشمال ها» نیز راه پیدا كنند و تقریباً همه ترانه های بهمن علاءالدین با تنظیم خود بوده است. رادیو اهواز در انعكاس این آثار آن زمان كوشش ویژه ای داشت.
اداره فرهنگ و هنر خوزستان نیز پایگاهی برای این فعالیت های درخشان بود و هنرمندان بسیاری از آنجا برخاسته اند و در كنار این زمینه ها موسیقی شوشتر و دزفول و بندری و بهبهانی و غیره به حیات و فعالیت خود با همان وفاق ملی خوزستان در كنار یكدیگر ادامه می دادند.
● آیا خوانندگان دیگری هم در آن سال ها راه او را دنبال كردند؟
به فاصله سال های ۵۰ تا ۵۷ خیر، چرا كه او ستاره فروزان موسیقی بختیاری بود كه تسلط اشراف و قابلیت های ممتاز صدایش همه را بی نیاز از این ماجرا می كرد. تنها به یاد دارم خواننده جوان بختیاری دیگری به تأسی از او به نام «مقدم» قصد شروع كار را داشت كه خوب هم می خواند. اما نمی دانم چرا ادامه نداد و یك یا دو تصنیف بیشتر از او نشنیدم.
او با اداره فرهنگ و هنر همكاری داشت، اما خیلی زود به محاق فراموشی رفت. پیگیری، عشق و علاقه و آشنایی عمیق با زندگی ایلی و ارتباط انفكاك ناپذیر با عشایر بختیاری در تعالی صدای او نقش بسزایی داشت و روز به روز و سال به سال آثار وی غنی تر و پخته تر و صدا و كلامش پرنفوذتر و شیواتر می شد.
وقفه زمان انقلاب چندسالی به طول انجامید و پس از چندی كاست معروف «مال كنون» با تنظیم «عطاجنگوك» با نام مستعار «مسعودبختیاری» به جای علاءالدین اقبال شگفتی آفرید و باردیگر دل ها را تسخیركرد. هم اكنون پس از گذشت ۲۰ سال این مجموعه در شمار پرفروش ترین نوارهای موسیقی بختیاری است.
● دلایل موفقیت او درچه بود، شخصیت فرهنگی یا صدای خوب؟
هردو. هردوی این مفاهیم چون دو بال است كه هنرمند با آن ها به تعالی و كمال می رسد. مناعت طبع، آزادی و شناخت منزلت و ارزش والای هنر مانع از آن می شد كه به سوداگری های رایج روبیاورد و به هر اثر مبتذلی تن در دهد. او تنها به اصالت ها می اندیشید، او هم سراینده و ترانه سرا بود و هم خواننده و هم ملودی و آهنگ ها را خود می ساخت.
كمتر این سه عنصر یكجا در یك تن گردهم می آیند. به گمان من، هنرمند دروهله اول باید انسانی بافرهنگ و بافضیلت باشد، یك انسان كامل. تنها داشتن صدای خوب كافی نیست، باید فرهنگ داشت. قطعاً این امور درماندگاری شخصیت فرهنگی و هنری وی بی تأثیر نبوده است. این اواخر هم كه كم در محافل و تریبون ها ظاهر می شد و بیشتر در همین كرج در خلوت و غربت خویش تنها به ایل و فرهنگ زاگرس می اندیشید و می سرود و می خواند و صد حیف و دریغ كه بسیاری از اشعار و ترانه ها در حنجره بلورینش باقی ماند و مرگ مجال نداد تا نغمه و توانی دیگر و تازه تر سازكند. دریغ از آن كبك خوشخوان بختیاری.
● ترانه های او در سالهای پس از انقلاب چه خصیصه و حال و هوایی به خود گرفت؟
شخصیت فرهنگی او عامل مؤثری برای رشد و كمال اندیشی اش شد. مضامین عاطفی كم كم جای خود را تا حدی به مسائل اجتماعی داد، اما نه چندان كه از عشق و احساس بازافتد. یكی از خصلت های همیشگی شعر او عشق و محبت و دوستی و مهر بود و تركیب های تازه و نوآوری های اجتماعی به همراه مفاهیم همبستگی و وفاق و صلابت و تعالی رنگ تازه ای به سرودهایش می بخشید كه بخشی از آن در «برافتو» و «آستاره» قابل اشاره است.
● مناسبات زندگی ایلی چطور؟
آن ها اصل و اساس بودند و باقی امور با تحولات آشكار امروزین پیوند می خورد و ظلم ستیزی و همدلی و برادری و مهر و الفت در لابه لای ترانه ها و اشعار موجی از پاكی را مطرح می ساخت. او خود گفت:
مو كه از پاكی دلم چی آسمونه
ندونم سی چه چنو بام سرگرونه
(من كه از پاكی و صفا دلم چون آسمان است، نمی دانم چرا روزگار این قدر با من سرسنگین و نامهربان است)و نیز همیشه از بی وفایی گله مند بود و از هجرو جدایی می نالید و عاشق و پاكباز باقی ماند و سرشار از مهر و فرهنگ كوهستانی بختیاری بود.
چند ترانه «چشمه كوهرنگ» و «هیاری» نمودار كاملی اززندگی ایلی بود و نیز آرمان سروده «كاشكی» كه آرزوی همه ایل است. در آخرین سروده ها، ابعاد اجتماعی بسیارقوی و آشكار بود و چند ترانه ناخوانده و پخش نشده داشت كه بیداد می كرد، چه به لحاظ شعر و چه از نظر ملودی و صدا. او تازه در آستانه تحول و تكامل شعری و اوج پختگی قرارگرفته بود و می رفت كه شاهكارهای شگفت انگیزی را كامل تر و بهتر از آثار ارزشمند موجودش ارائه دهد كه دریغ، این موهبت از فرهنگ و هنر بختیاری با ازدست رفتن وی به تاریكی نشست.
به هرروی، او موسیقی بختیاری را به اوج رساند و منزلتی رفیع بخشید و موسیقی ایل وامدار تلاش های خستگی ناپذیر اوست و او افق و كرانه های تازه ای را در موسیقی بختیاری پدیدآورد كه به یادماندنی و خاطره انگیز است. او همواره به فرهنگ ایلی نگاه تازه ای داشت . او از ایل و آرمان هایش نگسست و این پیوستگی را همچنان ادامه داد. هیچ تضادی هم ندارد كه آنانی كه از سویی شهروند امروزین اند، به تعلقات ارزشی ایل خود هم متوجه باشند. او برآیند این دو بود حتی دیگران هم او را تحسین می كردند، نه فقط ایل.
● در نبود او، موسیقی بختیاری چه وضعیتی خواهد داشت؟
گفتم كه از آن شكوه و هیبت ایل بختیاری تنها یك صدا باقی مانده بود و آن هم از ما دریغ شد. متأسفانه، به ناگاه و چه زود زیباترین ستاره موسیقی بختیاری غروب كرد. اكنون خلأ و كمبودش بیش از گذشته احساس می شود. دیگران هم می خوانند ولی هیچ كدام به قدر و منزلت او نمی رسند. او در اوج بود و در همان قله باقی ماند. كار سختی است برای دیگران اگر بخواهند بخوانند و بمانند باید خود را بالا بكشند.منظورم آن نیست كه كار او را تقلید و تكرار كنند كه بعضاً به اشتباه چنین كار را می كنند. رمز موفقیت او آن بود كه خودش بود.
نمی شود او را با گذشتگانش مقایسه كرد. در هنر هیچ چیز نباید مثل دیگری باشد. هر چیز در وهله اول قائم به خود است. تنوع و تفاوت و زیبایی هم در همین است. مثل زندگی كه هیچ چیز مثل چیز دیگر نیست.
هنرمندان بختیاری باید راه خودشان را بروند و كار خودشان را دنبال كنند و از تكرار و پس روی و مشابه سازی پرهیز كنند. شاید به همین دلیل بود كه او هیچ وقت شاگردی نداشت، اگرچه همه می خواستند مثل او باشند. به خاطر دارم رهنمود همیشگی اش هم همین بود: بروید به موسیقی اصیل بختیاری یعنی «توشمال» گوش بدهید. ما هر چه داریم از«توشمال ها» داریم كه این نوا و نغمه های كهن را حفظ كرده اند . صدا و هویت اجدادی زاگرس و فرهنگ والایش در همین نواها و نغمه ها نهفته است.
هوشنگ فرجی فر
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید