دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


موسیقی در آئین مهر و نقش سازها در کشتیهای گیلان و مازندران


موسیقی در آئین مهر و نقش سازها در کشتیهای گیلان و مازندران
در بیشتر مراسم و آدابی كه از ازمنه گذشته در این كشور انجام می‌گرفته، آهنگ جزئی لاینفك، از آن مراسم محسوب می‌شده است. چه در هنگام كار و كوشش نظیر كشاورزی و دامداری و چه در زمان جنگ و پیكار و جشن و سرور و بالاخره در میدانگاه كشتی كه موسیقی و سازهای مربوط به آن نقشی اساسی در رویارویی با دو كشتی‌گیر، یا چند حریف ق‍َد‌َر را ایفا می‌كرد. كشتی یكی از ورزشهای بازمانده از گذشته‌های دور می‌باشد كه، در حقیقت، ورزش ملی این سرزمین محسوب می‌شود.
در شمال ایران به علت كثرت كشتی آنها را نامهای گوناگونی یاد می‌كنند كه فقط در نحوه اجرای آن اندكی اختلاف بوده، ولی در اصل از یك قانون، همراه با آداب آن پیروی می‌شود. چنانچه نواختن آهنگ با سازهایی كه در بیشتر مناطق، تقریباً به هم شبیه است حال و هوایی به این رسم پارینه می‌دهد. نگارنده در ابتدا تصمیم بر آن داشتم در همین رابطه مطالب و مواردی، فقط در ارتباط با آهنگ و موسیقی، بنویسم.
اما متوجه شدم با توجه به ریشه كهن این ورزش ملی كه می‌توان آن را در آیین مهر یا میترا جست، نادیده انگاشتن آن لطفی نداشته و حق مطلب را ادا نمی‌نماید. با وجود آنكه بعضی از محققین منطقه شمال ایران را جایگاه اولیه این آیین می‌دانستند لذا بر آن شدم بخش كمی از آیین مهر را همراه با مواردی كه در ارتباط با موسیقی است اختصاص دهم. زیرا همیشه بر این باور بودم كه بررسی ریشه‌ای هر موضوعی و شناخت بعضی از نمادها همراه با آداب و رسوم خاص هر منطقه باعث خواهد گردید كه مطالب ملموس‌تر گردد.
مخصوصاً مقوله‌ای مانند علم موسیقی كه روابط تنگاتنگی در اسطوره‌های ملل گوناگون به‌ویژه در این سرزمین دارد. اگر چه درباره این آیین، منابع و مدارك به اندازه كافی به دست نیامده است و بیشتر تحقیقات دیگران بر اساس نوشته‌های «فرانتز گومون» بلژیكی است و نگارنده بر اساس چند كتابی كه می‌توان گفت تحقیقات دیگران بر اساس آنهاست مطالبم را نوشته‌ام. گرچه می‌دانم كه این نوع كارها را نباید سهل و آسان گرفت و باید آنها را همراه گروهی عاشق و مطلع، به صورت تخصصی، انجام داد.
زیرا در مرحله اول باید درباره این آیین بدانیم تا بتوانیم درباره موسیقی و موضوعات دیگر در ارتباط با آن، هر چند مختصر، بحث و بررسی داشته باشیم و هستند كسانی كه مهر را همان خورشید می‌دانند؛ یعنی در اولین گام خود دچار اشتباه می‌شوند و ... به هر روی اگر توضیحات درباره مهر و مراحل سلوك و نمادشناسی بیش از حد معمول بیان شده است فقط برای آن است تا درباره موسیقی و ساز و اسمی كه گفته می‌شود آگاهانه‌تر مطالب را مورد غور و بررسی قرار دهیم. اگر چه درباره سازهایی كه در این آیین مورد استفاده قرار می‌گرفت مدارك كافی به دست نیامده است و نیك می‌‌دانیم كه اشكانیان میترا را پرستش می‌كردند و آثار بازمانده از آنها توسط سلسله بعد یعنی ساسانیان نابود شد و فردوسی، قرنها بعد، از نبود آگاهی درباره آنها با افسوس یاد می‌نماید... .
نگارنده در این مقاله ابتدا توضیحی درباره كشتی كه در ارتباط با موضوع مقاله است عنوان نموده و پس از آن از آیین مهر و مراحل سیر و سلوك، همراه با نمادشناسی آن خواهم نوشت و در انتها از سازهایی كه در مراسم كشتی گیلان و مازندران استفاده می‌شود یادی خواهم نمود.
كشتی: از ماده ك‍ُست می‌باشد كه در پهلوی به معنای پهلو، سو و كنار است كه در فارسی نیز ك‍ُشت و ك‍ُست به همین معنی می‌باشد به عنوان نمونه می‌توان از «ك‍ُست خوراسان» به طرف مشرق، ك‍ُست اباختر به طرف شمال و غیره نام برد. در اوستا برای ك‍ُستی معنی بند دین و كمربند ذكر شده است و آن كمربندی است سفید و باریك و بلند كه از هفتاد و دو نخ پشم گوسفند بافته می‌شود و هر زرتشتی پس از هفت سالگی كه س‍ُدره۱ می‌پوشد كشتی به دور كمر می‌بندد كه مفهوم آن بند بندگی خداوند است.
استاد مهرداد بهار می‌نویسد: زرتشتیان گمان دارند این بند میان دو بخش از تن انسان است بخش زیر كه از آن اعمال نیك برمی‌‌خیزد و بخش زیرین كه از طریق آن اهریمن می‌تواند انسان را به عمل بد برانگیزد.۲
غلام‌رضا انصاف‌پور هم كشتی را از واژه ك‍ُستی یعنی كمربند و لنگ (سدره) بستن دانسته به‌خصوص قبضه بسته شده لنگ (سدره) را روی شكم كه به هنگام كشتی به دست می‌گرفته‌اند. وی رسم پیش قبض گرفتن یعنی كشتی گرفتن هنگام شروع كشتی را با دورترین رسوم زرتشتیان در ایران باستان در ارتباط دانسته است.۳
ایرانیان در گذشته‌های دور سعی می‌نمودند جسم و تن و تمام رموز ورزشی را همراه با روحیات اخلاقی، در جوانان خویش پرورش دهند چنانچه بعضی از مورخین آن زمان، مانند هردوت، گزنفون، استرابن، افلاطون درباره آنها نوشته‌اند. گزنفون در كتاب كورشنامه می‌نویسد: ایرانیان اقسام دانستنیهای ورزشی را فرا می‌گرفتند. چون تمام این مراحل را می‌گذراندند به خصال پهلوانی متمایز می‌گشتند و آنان را گردك یعنی جوان گرد می‌خواندند.۴
انجام دادن ورزشهای گوناگون همراه با پرورش روح و روان باعث می‌شد كه مردمان این مرز و بوم همیشه آماده مقابله و نبرد با دشمنان نابه‌كار بمانند كه زورخانه یا مكانی شبیه به آن برای چنان مقصودی بود. چنانچه میل زدن را برای آمادگی در گرفتن گرز در میدان رزم و كباده برای تیراندازی و سنگ زدن را برای نگاه داشتن سپر در میدانگاه برای تمرینات خویش مورد استفاده قرار می‌دادند.
مهرداد بهار پیوندی بس نزدیك میان آیین مهر و زورخانه را عنوان نموده است: نكته اصلی در كار زورخانه كشتی گرفتن است چون پهلوانی فرو افتد دقیقاً همان آداب دست دادن دو پهلوان را به جای آورند و با دستهای چپ بازوهای راست یكدیگر و با دست راست به یكدیگر دست می‌دهند و همان‌گونه كه مهر و خورشید با هم پیمان دوستی بستند، دو كشتی‌گیر نیز با یكدیگر دشمنی نمی‌ورزند و اگر كینه‌ای پدید آید یكدیگر را ببوسند و آشتی كنند و دوست بمانند.۵
شباهتهایی هم بین مكان زورخانه و مهرابه‌های مهری وجود دارد كه در جای خود درباره آن یاد خواهیم نمود.
آیین مهر: مهر در اوستا mithra و در پارسی باستان و سانسكریت میترا mitra آورده شده است كه به معنای پیمان معاهده است و همچنین نام ایزد فروغ و روشنایی، راستی، پیروزی، شهریاری، قدرت و شكوه و نیز داوری در روز واپسین است. از اینكه میترا یا مهر ایزد روشنایی و فروغ است نه خورشید در یشت دهم مهر یشت آمده است و دارنده دشتهای فراخ‌صفتی است كه همیشه در اوستا همراه با نام مهر آمده است. چنانچه در مهر یشت كرده ۲ بند ۳ چنین آمده: مهر دارنده دشتهای فراخ بدان كسی كه به مهر دروغ نگوید، پیمان نشكند، اسبان تیزتك بخشد. آذر (مزدا اهورا)۶ بدان كس كه به مهر دروغ نگوید (پیمان نشكند) راه راست نماید.۷
و یا در كرده ۴ بند ۱۳ چنین نوشته است: اوست نخستین ایزد توانای مینوی كه پیش از (سر بر آوردن) خورشید جاودانه تیز اسب بر فراز كوه هرا (البرز) بر آید و نخستین كسی كه با زیورهای زرین آراسته از فراز (كوه) زیبای (هرا) سر بر آورد و خانمانهای آریایی را از آنجا بنگرد و یا در كرده یك بند ۴: مهر دارنده دشتهای فراخ را برای فروغ و فر‌ّش با (پیشكش) ز‌ُور و نیایش بلند (آهنگ) می‌ستاییم و ...۸ كه زور Zor پیشكشهای آبكی، همانند شیر و فشرده هوم بوده كه به آتشكده می‌آوردند.
در ایران باستان هر یك از روزهای باستان به نگهبانی یكی از فرشتگان سپرده شده بود كه یازدهمین روز ماه سپرده به ایزد خورشید و پاسبانی روز شانزدهم با ایزد مهر بوده است.
عده‌ای از محققین با توجه به مهر یشت در اوستا جایگاه اصلی مهر را در ایران می‌دانند كه این آیین از ایران و آسیای صغیر به اروپا، شمال آفریقا و ... نفوذ یافته بود.
احمد حامی در رابطه با مهاجرت مهریان عقیده دارد كه آریاییهایی كه دارای آیین مهر بودند بخشی به نام كاسپها به شمال ایران، بیشتر در نواحی طالش تا املش مهاجرت نمودند كه بخشی از آنها به قزوین و همدان و به نواحی زاگرس كوچ نمودند و شاخه‌های دیگر به آسیای كوچك (صغیر) مهاجرت نمودند كه شامل هیتانی و میتانی، می‌شدند كه پس از اتحادی كه فی‌مابین آنها صورت گرفت، در انتها از دریانوردان فریگی، شكست یافتند۹ و پس از آن، به مرور زمان فرهنگ مهرپرستی بر سایر نقاط دیگر رواج پیدا نمود. بعضی از محققین واژه طبرستان یا تپورستان در شمال ایران را متأثر از آیین مهر می‌دانند ركن‌الدین همایون‌فرخ در این باره می‌نویسد: در آیین مهر فرقه‌ای بودند كه فرشته روشنایی را تقدیس می‌كردند و آن در زبان فارسی دی خوانده می‌شد به همین مناسبت این آیین را دی وه یسنه خوانده‌اند كه این واژه در زبان اوستایی DAVE و در پهلوی DVE و در سانسكریت دوا و بعدها در زبان پهلوی دیو شده است و مركز دیوپرستی در مازندران، هیر كانیا، خوارزم، بوده است و مردم این سرزمین دوه‌پرست بوده‌اند و به مرور ایام سرزمین آنها به نام و آیینشان خوانده شد وخودشان را نیز به نام مذهبشان دیوان نامیده‌اند. چه در زبان فارسی و چه باستانی دری حرف دال به (ت) و واو (پ) بسیار تبدیل شده است كه دیو، دیپ شده و همچنین تیپ شده و تیپوری همان دی‌پوری است كه مازندران و مردم آنها در قرنها پیش از زرتشت به نام این آیین دی‌پورستان یا تپورستان، و مردم آن تیپوری نامیده و خوانده شده‌اند.۱۰
در رابطه با آیین مهر باید این توضیح را داد كه مانند ادیان بزرگ دیگر نبوده است كه پیامبری از سوی خدا برای راهنمایی دیگران مبعوث می‌گردید. بلكه آیین سنتی است كه گسترش آن در گذشته‌های دور به علت آن بود كه با تمام آداب و پندار و اعتقادات قوم مغلوب و پیروز هماهنگ می‌شده است كه علت آن را هم در نبود یك قانون مدون و تدوین‌شده كلی در چهارچوبهای خاص باید دانست و آنچه كه بر عكس آن آیین در ادیان رسمی دیگر وجود داشت این بود كه آن ادیان برای دین خود نظم خاص قائل بودند. آیین مهر در ایران طبق برداشت و سمبلهای خویش بیان شده. در حالی كه در كشورهای دیگر بر اساس نگرش و جهان‌بینی خود از جهان، شرح یا به تصویر كشیده شده است. چنانچه پیروزی مهر بر گاو در ایران به صورت نقش حمله شیر بر پشت گاو و در آسیای صغیر و اروپا از نقش مهر همراه با دشنه‌اش بر روی گاوی یا به اشكال دیگر، نشان داده شده است.
هاشم رضی درباره این تغییر و تحول می‌نویسد: «سل» خدای خورشید در رم به جای خورشید (هور خشت Hvarakhshata) قرار گرفت. در اوستا میترا و خورشید به هم بسیار نزدیك‌اند و خورشید از ایزدان یاور مهر می‌باشد به همین جهت یونانیان خورشید خود هلیوس Helios و رمیان نیز سل را به خدمت مهر گذاشته‌اند. البته بسیاری از خدایان و عناصر اساطیر مصر و بابل و سوریه و رم و یونان به خدمت میترائیسم گماشته شد اما به طور كلی فروغ عوض شد یعنی شخصیتهای ایرانی اطراف میترا را یونانی و رمی كردند و اسماء در واقع تغییر یافتند نه اصول.۱۱ چنانچه برخی محققین زورخانه‌های قدیمی در ایران را همانند مهرابه‌ها۱۲ دانسته‌اند، مهرابه‌های بازمانده از تخریبی كه تعصب زمانه در اروپا و آسیای صغیر باعث گردید بیشتر آنها نابود شوند و فقط بخش كوچكی از آن همه مهرابه‌ها باقی ماند.
استاد بهار بر اساس دانش و آگاهی و تحقیق خود ارتباط مهرابه و زورخانه را چنین عنوان نموده: گود زورخانه‌ها با كف گرد، یا هشت گوش بوده در حالی كه در مهرابه‌ها سه دالانی با كف چهار گوش ساخته می‌شدند.سنت برهنگی در زورخانه‌ها شبیه به زایش مهر است كه جامه به تن ندارد. آن كس در مهر حق تشرف داشت كه بالغ می‌گردید و در زورخانه چنین رسمی متداول بود و در معابد زنگی پیدا شده كه گمان می‌رود مانند زورخانه‌ها در مراسم دعا به صدا در می‌آوردند و در زورخانه كسی را صاحب زنگ می‌‌گفتند كه مرشد هنگام ورود و خروج او زنگ را به صدا می‌آورد۱۳. غلا‌م‌رضا انصاف‌پور، زورخانه را به معنای جای كسب زور یا ورزش و تربیت بدنی، با ابزار ویژه آن، زور پیدا كردن یا زور گرفتن، زورمند شدن و محل زور دانسته است۱۴ و نویسنده «پژوهشی در ورزشهای زورخانه‌ای» اصطلاح زورخانه را در این دانسته كه نوشیدنی در زورخانه به نام زور می‌نوشیدند و بیش از این توضیحی نداده‌ است۱۵ می‌توان پذیرفت زور پیشكشهای آبكی یا فشرده گیاه هوم بوده كه در دوران باستان به آتشكده‌ها می‌بردند و در ایران متداول بوده است كه در مهریشت كرده یك بند چهار و دیگر كرده‌ها از این نام به طور مكرر یاد شده است.۱۶
استاد پورداوود در رابطه با انتقال این آیین از ایران به دیگر كشورها نظرش این است كه در نبردهای ایران و رم از همان آغاز تاریخ حضرت مسیح جنگاوران رومی ستایش ایزد پیروزی ایرانیان را به اروپا بردند و در هر جایی از اروپا، آسیا، آفریقا، تا دامنه صحرا كه قلمرو امپراتور روم بود پرستشگاههای بی‌شماری برای مهر بر پا كردند. رومیان در هر كجا كه با اشكانیان در نبرد بودند خواه در آسیای كوچك و خواه بین‌النهرین می‌دیدند كه ایرانیان یا هماوردان آنان را ایزدی است به نام میترا كه هماره در پیكارها پشت و پناه رزم‌آوران است. این است كه در برگشت از خاورزمین ستایش این خدای رستگاری و پیروزی را به میهنهای خود بردند و چند تن از امپراتوران رم از پیروان سرسخت ایزد ایران گردیدند.۱۷
در پرستشگاههای مهری روز ۲۵ دسامبر را روز تولد مهر می‌دانسته‌اند و به تبع آن جشن می‌گرفتند. ولادت مهر را از درون صخره‌ای دانسته‌اند كه از آنجا به جهان خارج سوق داده شد. مهریان ایران هم می‌پنداشتند كه بغ مهر در كوه البرز از فروغ مهر زاییده شد، چون از برخوردن دو سنگ سخت آذری به همدیگر آذرخش می‌جهد. هنگام تولد، میترا عریان است و كلاه فریجی بر سر، و در دستش خنجر و مشعلی قرار دارد. میترا زاینده روشنایی است از كارهای او كشتن گاوی است تا بدان وسیله آسایش و آرامش را به جهان باز گرداند.
او با كمان و تركش خویش بر سنگ خارا تیری رها نمود و آب را جاری ساخت و چشمه‌ای روان نمود؛ كه در اینجا از لحاظ نمادشناسی می‌توان گفت كه از آسمان باران بارید زیرا در اعصار باستان گمان می‌نمودند كه آسمان سنگ یك پارچه است كه بر روی زمین قرار دارد و واژه آسمان به معنی سنگ است.۱۸
در ایران شب یلدایی۱۹ كه برگزار می‌شود یادآور تولد مهر می‌باشد كه در آخرین روز آذرماه با آغاز غروب آن روز و با طلوع نخستین برخورد پرتو خورشید پایان می‌یابد. طولانی‌ترین شب سال و بدین ترتیب روز بعد (اولین روز دی ماه) كوتاه‌ترین روز سال به شمار می‌آید. چون شب یلدا بلندترین شب سال است و پس از آن روزها بلند می‌شوند و روشنی بر تاریكی چیره می‌شود و به آن شب آغاز زمستان زاد شب ایزد فروغ گویند.۲۰
كشتن گاو: مهم‌ترین كار را، مهر در روی زمین، نبرد دلیرانه‌اش با گاو نر و كشتن آن جانور دانسته‌اند. گاوی به زمین آمده و خواهان آن بود تا زمین را به بیابانی برهوت تبدیل سازد. مهر، بر اساس پیامی كه از كلاغ مبنی بر كشتن گاو دریافت می‌نماید، گاو را می‌یابد و ابتدا بر پشت او می‌جهد و سپس پاهای خسته گاو را بر دوش می‌گیرد و آن را به غاری می‌برد و با فرو نمودن دشنه خویش بر كتف گاو آن را می‌كشد. از پشت گاو نر گندم و از خون آن بوته مو می‌روید و از لاشه آن انواع گیاهان دارویی و شفابخش بر روی زمین می‌روید.
پس از انجام این مأموریت طی مراسمی گوشت و خون گاو كه به آن شام مقدس می‌گفتند توسط مهر و یارانش خورده و نوشیده می‌شود و پس از آن مهر همراه با ارابه خویش كه چهار اسب سفید آن را می‌كشیدند به آسمان پرواز كرد. طبق عقیده مهریان مهر پس از آن در آسمان می‌تازید و زمین را می‌نگریست.
ورمازرن شباهتهای میان آیین قربانی كردن توسط مهر و آنچه در كتب مقدس ایرانیان در رابطه با گاو مقدس آمده را مورد بررسی قرار داده است. وی با استناد به كتاب بندهشن و یادگار جاماسپیك كه محتوی آن بر اساس عقاید ایرانیان در باب معاد و روز قیامت است می‌گوید: اهورامزدا قبل از آفرینش كیومرث، گاوی آفرید و لشگریان بدی می‌خواستند آفرینش را از میان بردارند و گاو را كشتند كه از نخاع شوكی انواع گوناگون گاو و پنجاه و پنج نوع غله و دوازده گیاه طبی پدیدار شد.۲۱ و یا به روایت استاد بهار: آن گاو به رنگ سپید و روشن بود و پس از مرگ گاو پنجاه و پنج نوع غله و دوازده گیاه درمانی از زمین رست.
روشنی و زوری كه در تخمه گاو بود به ماه سپرده شد و آن تخمه به روشنی ماه سپرده شد.۲۲ با توجه به متون گذشته سرزمین ما این نكته را باید مد‌ّ نظر قرار داد كه در بعضی از نقاشیهای مهرابه‌ها گاوی را كه یاران مهری برای قربانی می‌بردند به رنگ سفید بود اكنون با موارد یادشده آیا نمی‌توان به وجود آمدن گیاهان و گندم و مو و غیره، در آیین مهر را، كه پس از كشتن گاو به دست آمده بود متأثر از جایگاه اصلی آن یعنی ایران دانست؟ و آیا نمی‌توان بر این باور بود كه بر اثر مرور زمان بعضی از باورداشتها در شكل عوض گردیده است؟
میترا برای كشتن گاو، او را به درون غاری می‌برد و آن را می‌كشد. در آیین مهری غار نماد آسمان و به عبارتی تمثیلی از كل كائنات می‌شود و برای همین در حاشیه غارها پیكر خورشید و ماه تصویر می‌شده است. در تصویر به‌جا مانده از قربانی گاو توسط میترا دو نفر از یاران او كوتس و كوتوپاتس دیده می‌شوند كه به سبك ایرانی همانند خود میترا لباس پوشیده‌اند كوتس یك مشعل را در دست گرفته است كه نماد روز و روشنایی است و دیگری یعنی كوتوپاتس مشعلی را واژگونه در دست گرفته كه نماد تاریكی و شب می‌باشد.
مشعل افروخته را به خدای خورشید و دیگری را به ماه لونا نسبت می‌دهند. عده‌ای هم كوتس و میترا و كوتوپاتس را خدایان سه‌گانه معنی كرده‌اند. كوتس را به خورشید، میترا را به نیم‌روز و كوتوپاتس را به غروب تعبیر نموده‌اند. یكی از موارد مشترك میان فرهنگ ایرانی مهر و دیگر كشورهایی كه آیین مهر در آنجا نفوذ یافته بود مسئله مهر و خورشید است. مهر با خورشید به مبارزه برمی‌خیزد و او را شكست می‌دهد و خورشید هاله‌ای از نور گرد سر خویش را بر سر میترا می‌نهد و متحد او می‌گردد.۲۳
سل خدای خورشید در رم به جای خورشید اوستایی (هورخشت hvarekhsh aeta) قرار گرفت. در اوستا میترا و خورشید به هم نزدیك‌اند و خورشید از ایزدان یاور مهر می‌باشد به همین جهت یونانیان خورشید خود هلیوس Helios و رومیان نیز سل را به خدمت مهر گذاشتند.۲۴ به همین ترتیب در طی بررسیها مشاهده می‌شود كه بسیاری از عناصر اساطیری مصر و بابل و سوریه و ... به خدمت میترائیسم گماشته شدند و چنانچه قبلاً عنوان نمودیم فقط فروع آن عوض گردید ولی اصل آن كه ریشه در ایرانی بوده وقایع داشت همان‌طور باقی ماند.
مراحل سیر و سلوك مهریان: مهریان نوجوان آماده برای پرورش در آیین میترا خود را در اختیار فردی به نام مهیار قرار می‌دادند كه او همان كاری را انجام می‌داد كه تقریباً پیش‌كسوتان زورخانه برای پرورش دادن پهلوانان بعد از خود از لحاظ اخلاقی، فنی و ورزشی انجام می‌دهند. نوچه‌های مهری آموزش دیده در یارستان را پس از قبولی در آزمایش مخصوص به گروه یاران مهری وارد می‌نمودند كه در آن هنگام یار و برادر آنان می‌گردید. احمد حامی اعتقاد دارد كه یارستان مهریان را امروزه در كرمانشاه یارسان می‌گویند و بعضی از مناسكی كه انجام می‌گیرد بازمانده‌ای از آن اعتقاد است مانند: چله‌نشینی، تمرین خاموشی، شارب گذاشتن كه نماد پوشیده بودن روی دهان و لب فرو بستن است.۲۵چنانكه در مرحله همسری یا نمفوس، در آیین مهری، سالك باید سكوت و خاموشی را تمرین می‌نمود.
● مراحل مهری:
هفت مرحله بود كه عبارت بودند از:
۱) كلاغ
۲) همسری یا نمفوس
۳) سربازی یا خاكی
۴) شیری
۵) پارسی
۶) مهر پویا یا پیك خورشید
۷) پیر
▪ مرحله اول كلاغ یا مبشر پیام بود كه نماد آن را هوا بیان نموده‌اند و نشان یا علامت آن آبخوری دسته‌دار، یك برسم۲۶ كه دو مار به دور آن پیچیده‌اند.
▪ نمفوس یا همسری: یك پیه‌سوز، یك سربند نیمتاج و یك مشعل و نفر باید سكوت اختیار می‌نمود.
▪ سربازی یا جنگی با خاكی: وسایل آن نیزه، كلاهخود، كوله‌پشتی سربازی بود. لباس سربازی به رنگ قهوه‌ای بوده و نماد آن را خاك دانسته‌اند. در این مرحله فرد تنها زندگی نمودن را همراه با تمام مشقات آن فرا می‌گرفت و تحمل می‌كرد. مهریستها چنان در این مرحله كوشا بوده‌اند كه در هنگام نبرد به درستی انجام وظیفه می‌نموده‌اند.
پس از طی این سه مرحله به فرد مهری اجازه داده می‌شد كه به مرحله شیری وارد شود یا به قولی آدم شود زیرا مهریان بالا رفتن از هفت مرحله را راه آدم شدن می‌دانستند.
▪ شیری: نماد آن آتش است و وسایل آن عبارت بودند از: خاك‌انداز آتش هم‌زنی و یك چنگ مصری و چیزی كه از آن آذرخش می‌جهید. در این مرحله مرد مهری در امتحانهای سخت زور و بازوی خود را به نمایش می‌گذاشت و به كسی كه به این مرحله می‌رسید شیرمرد می‌گفتند.
▪ پارسی: در تصاویر از وسایل او یك نیم ماه و ستاره و یك داس بزرگ درودگری و یك داس كوچك، نشان داده شده است و مرد پارسی خوشه گندمی در دست دارد.
▪ مهر پویا یا پیك خورشید: وسایل او یك مشعل، یك سربند نیمتاج پرتودار با بند زیر چانه و یك تازیانه است. نوشته‌اند كه در این مرحله فرد باید از من بودن در می‌آمد و به ما تبدیل می‌گردید.
▪ پیر یا پدر: علائم مشخصه او داس كوچك برای بریدن سر شاخه كلاه فریگی، برسم و جام (كشكول) بوده است.
پی‌نوشت:
۱. س‍ُدره: پیراهنی سفید و گشاد و ساده كه به زانو می‌رسد و آن بدون یقه با آستینهای كوتاه می‌باشد. این پیراهن از جلو چاكی در وسط دارد كه تا به انتهای سینه رسیده و در آخر آن چاك، كیسه‌ای كوچك دوخته شده است و این كیسه نشانه‌ای از اندیشه نیك، گفتار نیك و كردار نیك است.
۲. بهار، مهرداد، سال ۱۳۱۸، پژوهشی در اساطیر ایران، ویراستار كتایون مزداپور، چاپ سوم، تهران، آگاه، ص ۱۷۰.
۳. انصاف‌پور، غلام‌رضا، ۱۳۵۳ تاریخ و فرهنگ زورخانه، وزارت فرهنگ و هنر، مركز مردم‌شناسی ایران، ص ۴۷.
۴. تاریخ و فرهنگ زورخانه، ص ۵ ـ ۶.
۵. بهار، مهرداد، ورزش باستانی و ریشه‌های تاریخی آن، چیستا، سال اول، ص ۱۴۲.
۶. در اوستا فرشته نگاهبان آتش است و اضافه كردن آن به مزدا اهورا از آن روست كه برای هر چه بیشتر ارزش نهادن به عنصر آتش آن را پسر اهورا مزدا به معنی تمثیلی دانسته‌اند چنانچه سپندارند را دختر وی به شمار آورده‌اند.
۷. دوست‌خواه، جلیل، ۱۳۶۴، اوستا، نامه مینوی آیین زرتشت، از گزارش استاد پورداوود، چاپ پنجم، تهران، مروارید، صص ۱۹۴ و ۱۹۳.
۸. همان، ۱۹۵.
۹. حامی، احمد، ۲۵۳۵، بغ مهر، چاپ یكم، داورپناه، ص ۶.
۱۰. همایون‌فرخ، ركن‌الدین، پیدایش خط در ایران، صص ۴۳۱ ـ ۴۳۴.
۱۱. رضی، هاشم، ۱۳۷۱، آیین مهر، تهران، بهجت، ص ۲۸۰.
۱۲. مهرابه، احمد حامی آبه یا آوه یا آوج را جای غار و گود می‌داند، مانند گرمابه (گرم + آبه) جای گرم و گود، یا سردابه، جای سرد و گود بغ مهر (ص ۶۲) و هاشم رضی آبه و آوه را به معنای سقف، سقف ضربی، هلالی و قوس‌دار دانسته و در ارائه دلیل می‌نویسد: كه مهرابه‌ها را چنین بنا می‌كردند و سقف حمامها، سردابه‌ها یا زیرزمینها برای سكونت چنین ساختی داشتند.
۱۳. بهار، مهرداد، زورخانه‌های تهران، ص ۳۰.
۱۴. تاریخ و فرهنگ زورخانه، ۲۴۵.
۱۵. تهرانچی، محمد‌مهدی، پژوهشی در ورزشهای زورخانه‌ای، چاپ اول، كتاب‌سرا، ص ۶.
۱۶. اوستا (دوست‌خواه)، كرده چهار بند ۱۶، كرده هشتم بند ۳۰ و ۳۱.
البته هاشم رضی در برگردان اوستا آن را به صورت zavar زور نام برده با همان معنی اوستا: برگردان هاشم رضی، فروهر، ص ۱۵۷، و احمد حامی، آب زور را آبی دانسته كه از در هم ریختن شیره گیاه هوم و شیر درست می‌شده و آشامیدن آن زورآور بوده است.
۱۷. ورمازرن، ۱۳۴۵، آیین میترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، مقدمه استاد پورداود، تهران، كتاب‌فروشی دهخدا، ص ۶.
۱۸. بهار، مهرداد، ۱۳۱۸، پژوهشی در اساطیر ایران، پاره نخست و پاره دویم، ویراستار كتایون مزداپور، چاپ سوم، آگاه ص، ۸۰.
۱۹. یلدا، واژه سریانی است به معنی تولد.
۲۰. بغ مهر، ص ۹.
۲۱. آیین میترا، ص ۹۹.
۲۲. پژوهشی در اساطیر ایران، فرگرد نخست بخش اول آفرینش، ص ۴۶، و بخش هشتم درباره نبرد كردن آفریدگان گیتی به مقابله اهریمن، ص ۱۱۳.
۲۳. آیین مهر، ص ۱۴۶.
۲۴. آیین مهر، ص ۲۸۰.
۲۵. بغ مهر، صص۱۱ و ۱۲.
۲۶.ب‍َر‌ْس‍َم barsam
در لغت با «برز» (barez) به معنی بالیدن و نمو كردن هم‌ریشه است. در آیین زردشتی، عبارت است از شاخه‌های بریده و باریك از درخت گز یا انار كه هر یك از آنها را «تای» یا «تاك» گویند كه این شاخه‌ها ضمن خواندن اوراد و ادعیه خاص با كاردی به نام «برسمچین» بریده شده است.
ب‍‍َر‌ْس‍َم در مراسم مزدیسنا از اسباب ستایش بوده است. (فرهنگ اساطیر، دكتر محمدجعفر یاحقی، ص ۱۲۴)
و جلیل دوستخواه درباره این واژه می‌نویسد: در اوستا (Barasman) نام شاخه‌های باریكی است كه هنگام به جای آوردن نیایشها در دست می‌گرفتند و برای به كار بردن آن مراسم ویژه‌ای به جای آورده می‌شد. كاردی كه با آن شاخه‌های درخت را می‌بریدند برسمچین و جایی كه در آتشكده «برسم» در آن قرار می‌گرفت برسمدان می‌نامیدند. می‌توان گفت كه بر دست گرفتن شاخه‌های درخت و به نیایش ایستادن نشانه سپاسگزاری از آفرینش گیاهان سودمند و اهورایی بوده است. فردوسی گوید:
پرستنده آذر زردهشت
همی رفت با باژ و برسم به مشت
(اوستانامه مینوی آیین زرتشت نگارش جلیل دوستخواه، ص ۱۳۹)
جهانگیر دانای علمی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر