شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نقدو بررسی سریال مدار صفر درجه


نقدو بررسی سریال مدار صفر درجه
بسم الله الرحمن الرحیم
چندی است سیما، همسو با مسائل مهم روز و تاریخ این سرزمین، قدم در راهی مفید در صنعت فیلم سازی ایران گذاشته است. این راه قطعا آرزوی تمام فرهنگ دوستان و فرهیختگان است که هنرمندان ما پوچی شعار «هنر برای هنر» و «سرگرمی بودن سینما» را بفهمند و هنر را نه در خدمت به ایدئولوژی ها و مکاتب مادی که در خدمت دین خدا و روشنایی حقیقت بگیرند.
اگر این اتفاق با قوت بیشتری در ایران ادامه پیدا کند، قطعا مانند انقلاب اسلامی، خط شکن خواهد شد و هنرمندان آزاده مسلمان و مستقل دنیا را به تکاپوی بیشتری خواهد انداخت، تا جهان را از لوث وجود اساطیر و الگوهای مادی و صهیونیستی هالیوود برهاند. سینما و فیلم سازان ما، اگر بتوانند با ارائه تصویری نزدیک به حقیقت، دروغ هائی را که رسانه های غرب به تصویر می کشند، رسوا کنند و در فرهنگ سازی مقلد قالب و محتوای غربیان نباشند، آنگاه می توان گفت که به رسالت هنرمند آزاداندیش و مبدع نزدیکتر شده اند. متاسفانه سوژه ها و روایت های تکراری و گیشه ای، خصوصا در بحث «عشق» و «بیان بدون راه حل مشکلات جامعه» و «روشنفکرنمایی» و «آزادی طلبی سطحی و بی هویت»، سال هاست که دغدغه بسیاری از سینماگران مدعی ما شده است، اما در همین سال ها به حق باید از صدا و سیما تشکر کرد که که به سمت تهیه و تولید آثار فاخری چون «مریم مقدس» و «اصحاب کهف» و... رفته است، راه درست در همین است که فقط به نیازهای اولیه و غریزی و پست مخاطب ننگریم و نیاز مخاطبان به دانستن تاریخ و تفکرات اصلی و افتخارات واقعی را هم مد نظر قرار دهیم و او را با هنرمان به سمتی که باید، رهنمون شویم.
از حوالی دهه دوم قرن بیستم که هالیوود توسط شرکت های غالبا یهودی-صهیونیستی در غرب آمریکا شکل گرفت، سینمای غرب، خصوصا جریان غالب صهیونیستی در هالیوود، در زمینه «حفظ حافظه تاریخی منسجم یهودیان» و «تئوریزه کردن پروپاگاندای سیاسی مورد نظر خویش» و «ترغیب غربیان به فرهنگ آمریکایی» و «ساختن سرمایه های اجتماعی در راستای اهداف کلان برنامه ریزان اصلی تمدن آنگلوساکسون» به خوبی عمل کرده است. آثار شاخص و پرفروشی چون «ده فرمان» و «» و «داستان کتاب آفرینش» و «بن هور» و «سامسون و دلیله» و «پرنس مصر» و «سلیمان و ملکه سبا» «فهرست شیندلر» و «پیانیست» و «ماتریکس» و «هری پاتر» و «ارباب حلقه ها» و «۳۰۰» و «اسکندر» و هزاران فیلم دیگر که در این هشت دهه ساخته شدند به خوبی الگوها و بن مایه ها و اساطیر و افسانه های یونانی-رومی و مسیحی-یهودی و صهیونیستی و آنگلوساکسونی را روایت کرده و در ذهن مخاطب حک کرده اند. اگر دست اندرکاران دولتی و بخش خصوصی ما چنین نگاهی به توان فرهنگ سازی سینمای ایران داشتند و سرمایه بیشتری در اختیار کارگردانان و تهیه کنندگان متعهد سینما قرار می دادند، یا اگر سینمای ما با همین بودجه اندک، برخی از آثار بی محتوا و گیشه ای خود را فاکتور می گرفت و توان خود را متمرکز بر تولید آثار کمتری می کرد که خوش ساخت و مخاطب پسند و پرمحتوا و جهانی باشند و حرف هایی در مسائل تاریخی و سیاسی داشته باشند و در کنار آن شبکه توزیع و بازاریابی قوی تری در دنیا داشتیم، قطعا ما هم می توانستیم حتی قوی تر از هالیوود تاثیرگذار باشیم؛ چرا که حقانیت و ظلم ستیزی اندیشه اسلامی، خود بهترین بهانه برای جذب مخاطب برای سینمای ما بود. در زمره تولیدات تاریخی جدیدی که صدا و سیما با رویکرد مسائل روز جهان ساخته می توان به سریال «مدار صفر درجه» اشاره کرد...
● موارد مثبت سریال
▪ موضوع «هولوکاست» و «جنگ جهانی دوم» و «ارتباط صهیونیست ها با سران آلمان نازی»، حساسیت داستان را بالا برد. چرا که یهودی کشی در جنگ دوم، محل مناقشه جدی سران قدرتمند صهیونیسم بین الملل و اندیشمندان «تجدیدنظرطلب تاریخی» می باشد. اکثر توجهاتی که سایت هایی چون «BBC» و «CNN» و «کریستین ساینس مانیتور» و «وال استریت ژورنال» و «خبرگزاری فرانسه» و «روزنامه هاآرتص» و سایر رسانه های مهم خارجی به این فیلم کردند و برخی درخواست هایی که برای خرید و پخش این فیلم شد، همه به حضور پررنگ این ماجراهای تاریخی-سیاسی در این سریال بر می گردد.
همین نکته می تواند موضع طرفداران ساخت فیلم هایی با موضوعات بین المللی و مهم تاریخی را پررنگ تر کند و درسی برای سینماگران ماست که اگر به سمت چنین آثاری روند و حقیقت را آنطور که هست نه آنطور که تاریخ نویسان پیروز جنگ جهانی دوم روایت کرده اند، بازگو کنند، می توانند به سمت جهانی شدن سینمای ایران حرکت کنند؛ البته ما هم توجه داریم که دیگر چنین فیلم هایی هرگز در جشنواره های سیاسی-سینمایی چون اسکار و کن برنده نخواهند بود.
لذا لازم است که در کنار ساخت چنین آثاری به فکر ایجاد نظام توزیع و بازاریابی قوی تر اسلامی- ایرانی برای فیلم هایی از این دست در بین کشورهای جنوب باشیم. ما باید مطمئن باشیم که هالیوود در ساختن سکس و خشونت و خیال پردازی از ما جلوتر است و هیچگاه ما را حتی اگر کاملا همسو با انها حرکت کنیم در بازی راه نمی دهند، اما اگر از کشتار صدمیلیونی آفریقائیان، در جریان برده کشی غربیها به آمریکا و از کشتار شصت میلیونی سرخپوست ها در جریان غصب قاره آمریکا و از کشتار یک میلیونی سیاهان در رواندا در سال ۱۹۹۴ جلوی چشم ناظرین بین اللملی با سلاح های فرانسوی و آمریکایی و از کشتارهای صهیونیست ها در فلسطین و عراق فیلم هایی قوی تولید کنیم، قطعا مخاطبان بسیار زیادی را در کشورهای جنوب و مسلمان و حتی غربی پیدا خواهیم کرد. البته غلظت بیش از حد بحث عشق در این سریال نکته منفی آن بود که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
▪ رو کردن اسنادی متقن که به ارتباط شدید سران دغلکار صهیونیسم و آلمان نازی می پردازد و نشان دادن خباثت صهیونیست ها تا آنجا که به همکیشان آزاد اندیش و فقیر خویش هم رحم نمی کنند از برجسته ترین نکات مثبت این اثر قابل تقدیر بود. کاری که هر هنرمندی حاظر نیست آنرا انجام دهد و خود را در معرض اتهامات صهیونیست ها قرار دهد. اما ای کاش بحث هولوکاست هم با ابهام کمتری مطرح می شد.
▪ «مدار صفر درجه» از لحاظ طرح و داستان، جذاب بوده و از نظر پردازش قوت خوبی داشت و شخصیت ها به خوبی مفهوم را برای مخاطب ترسیم می کردند. تنوع شخصیت ها و بازی خوب برخی بازیگران، از جمله «شهاب حسینی» (بازیگر نقش حبیب پارسا) و «پیر داغر لبنانی» (بازیگر نقش سرگرد فتاحی) جذابیت این اثر را دو چندان کرده بود.
▪ فضاسازی خوب دوران جنگ دوم در ایران و مجارستان و تصویر سالهای قبل از ۱۳۲۰ هجری شمسی در پاریس از نقاط قابل تقدیر سریال محسوب می شود.
▪ موسیقی این سریال متناسب بوده و آهنگساز محترم نیز بسیاری از مفاهیم دشوار از قبیل داغ عزیز و عشق را با موسیقی به جا، در ذهن مخاطب حک می کند. حتی سایت «BBC» به قوت موسیقی فیلم در حد آثار خوب هالیوود اشاره کرده است.[۱]
● انتقادهایی از سبک و محتوای سریال
▪ دیالوگ:
برخی دیالوگ های این سریال، غیر واقعی و باورناپذیر و به دور از انتظار شنیداری مخاطب، نوشته شده اند. درست است که دیالوگ نویس که همان کارگردان می باشد، سعی کرده با این دیالوگ ها فضای قدیمی سریال را برساند، اما استفاده از جملات غیر گفتاری و نامانوس، او را در رسیدن به آن هدف یاری نرسانده است. مخاطب، به راحتی در برخورد با شخصیت های داستان، متوجه می شود که فرد دیگری برای آنها دیالوگ نوشته است و این نکته مثبتی برای فیلم نیست. شاید یکی از دلائل اقبال کمتر عوام به این سریال در جامعه ایران، همین نکته باشد.
▪ توجه به نوع عشق مطرح در این داستان:
با توجه به اینکه مضمون اصلی فیلم بر محور عشق می باشد، تحلیل نوع نگرش کارگردان به مبحث عشق بسیار مهم است. باید این سؤال پاسخ بگیرد که عشق مورد نظر کارگردان چه ویژگی ها و خصوصیاتی دارد؟ شعر تیتراژ پایانی فیلم از همان قسمت اول به وضوح مضمون مسلط فیلم را که همان «عشق» تقریبا زمینی است، لو می دهد. عوامل فیلم می توانستند شعر دیگری را انتخاب کنند. حتی بحث مواجهه با صهیونیسم و اشاره به خباثت صهیونیست ها در تاریخ معاصر جهان و ایران می توانست با پرداخت بیشتر و بهتری در فیلم گنجانده شود. توجه به شعر تیتراژ پایانی فیلم، نوع عشق مطرح در فیلم را بر ما مشخص می کند. به جهت اهمیت این مطلب، متن کامل شعر تیتراژ پایانی را می آوریم:
وقتی گریبان عدم... با دست خلقت می درید/ وقتی ابد چشم تو را... پیش از ازل می آفرید/ وقتی زمین ناز تو را... در آسمان ها می کشید/ وقتی عطش طعم تو را... با اشک هایم می چشید/ من عاشق چشمت شدم... نه عقل بود و نه دلی/ چیزی نمی دانم از این... دیوانگی و عاقلی/
یک آن چنین عاشق شدم... دنیا همان یک لحظه بود/ آن دم که چشمانت مرا... از اوج چشمانم ربود/ وقتی که من عاشق شدم... شیطان به نامم سجده کرد/ آدم زمینی تر شد و... عالم به آدم سجده کرد/ من بودم و چشمان تو... نه آتشی و نه گِلی/ چیزی نمی دانم از این... دیوانگی و عاقلی/
در این فیلم عشق حبیب به سارا، آنگونه نیست که حبیب به دلیل عشق به خدا بتواند از ان بگذرد، چرا که ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمان در فقه اسلامی پذیرفته نیست. عشق دو طرفه سرگرد فتاحی و زینت الملوک، حتی پس از ازدواج زینت الملوک با سفیر ایران در فرانسه(همایون پناه) در کنار لباس ها و گریم غلیظ زنانه زینت الملوک و زوم های وافر بر چهره این زن جوان، بی توجهی کارگردان و نویسنده فیلم به قوانین شرعی و توجه او به عشقی فراتر از عقل و دین را می رساند. وب سایت «کریستین ساینس مانیتور« به نقل از «حسن فتحی» نویسنده و کارگردان فیلم همین مطلب را اورده است: «...خداوند انسان ها را آفریده است تا به یکدیگر عشق بورزند، صرف نظر از هر مذهب و دینی... شب ساختن اخرین قسمت سریال، شب سختی برای من بود، اما بسیار خرسندم که حبیب و سارا به هم رسیدند. روزهایی که مردم با فرهنگ های مختلف، با یکدیگر پیمان برادری می بندند و یکدیگر را در آغوش می کشند، بی شک خداوند نیز بسیار راضی و خشنود خواهد بود»![۲]
▪ مغایرت صریح برخی سکانس ها با شرع اسلامی:
در سکانس آخر فیلم که حبیب از زندان آزاد می شود، در حالی که پای به سن گذاشته و عصایی در دست دارد، به یاد مادرش می افتد. سپس در فضایی باز، بعد از رد شدن قطار، سارای چتر به دست را می بیند. هر دو چتر و عصا را رها می کنند و به سوی هم می دوند تا یکدیگر را در آغوش گیرند! کارگردان با زیرکی نما را از آن دو بر می دارد و دوربین را با سمت آسمان تیلت می کند و مخاطب را این گونه با جهان داستان تنها می گذارد که؛ حبیب پس از سالها دوری در آغوش معشوق آرام بگیرد.
حال آنکه دین او اسلام است و دین سارا یهودیت، و آنها در منظر مراجع فعلی نمی توانند با هم عقد ازدواج دائم ببندند و هیچ عقد موقتی هم با هم نبسته اند و سارا هم مسلمان نشده است. بسیار زشت است که در فیلمی از سیمای جمهوری اسلامی، زن و مردی میانسال یا حتی پیر بدون هیچ رابطه محرمیتی یکدیگر را در آغوش بگیرند! اصلا برای کسی که با الفبای فیلم سازی آشنا باشد، این توجیه پذیرفته نیست که: «در این فیلم صحنه درآغوش گرفتن که نشان داده نشد!» چرا که بین طرح توطئه و داستان فرق است و گرچه در طرح کارگردان چیزی را نشان نداده است، اما در داستان، مخاطب در ذهن خود بهتر از عینیت فیلم ادامه ماجرا را تصور می کند که الکنایه اصرح من التصریح! البته متاسفانه در این فیلم حجاب گردن بسیاری از زنان مسلمان هم سست و فاقد پوشش بود که نبایست چنین باشد. برای رساندن تاریخیت فیلم هم، کارگردان می توانست تمهیدات خاصی در انتخاب لباس های پوشیده تر برای سر و گردن بازیگران این مشکل را مرتفع کند. گریم نامناسب و برجسته کردن زننده زیبایی زنانه، درشخصیت زینت الملوک(لعیا زنگنه) و سعیده(آتنه فقیه نصیری) که آن را به آرایش زنانه نزدیک می کرد و زوم های زیاد بر چهره دختران جوان در فیلم، اصلا در شان چنین اثری نبود. درست است که فیلم، ضد صهیونیستی بود ولی قطعا فرهنگ اسلامی نباید فدای رساندن پیام فیلم به هر قیمتی شود. اینکه در لوای یک حق، حقیقتی دیگر ذبح شود، شیوه ناپسندی است.
▪ مغفول ماندن از اسلام در سایه ناسیونالیسم:
اساسا نگاه این فیلم، اسلامی نبود و حبیب و دوستانش به دلیل انسان دوستی صرف که یک غیر مسلمان هم دارد و نه انسان دوستی و ظلم ستیزی از روی دین که بسیار عمیق تر و فراتر از نوع دوستی صرف می باشد، به نجات یهودیان می پرداختند؛ در حالی که با این فیلم می شد استفاده زیادی در حقانیت اسلام و احترام اسلام به ادیان ابراهیمی و پیامبران پیشین و نگاه مسالمت آمیز و صلح جویانه اسلام در سرزمین های اسلامی به حضور غیر مسلمانان، کرد. تاکید زیادی بر ملی گرایی ایرانی منهای محتوای اسلامی در این سریال بود، در صورتی که اگر ایرانیت منهای اسلامیت مطرح شود، قطعا ناقص است.
البته لازمه منطقی نوع نگاه فیلم به مبحث عشق فرادینی، همین عدم توجه به اسلام و حقانیت منش آن است. همانطور که همه می دانیم ناسیونالیسم، با تاکید بر خاک و پرچم و سرود ملی و بر پایه تعریف اومانیستی از بشر و اصالت ملیت و تبعیت از تعریف مدرن قدرت و سکولاریسم و محصول بی هویتی از فرهنگ اومانیستی غرب است[۳] و مکتب «آریایی گرایی» و «پان ایرانیسم» نیز، از مکاتبی بود که انگلستان پس از جنگ اول جهانی برای تفرق مسلمانان در منطقه و جهان رواج داد[۴] و همچنین می دانیم فراماسونرهایی چون «میرزا ملکم خان» و «فروغی» از مروجین این مکتب در دوران طاغوت بودند. ای کاش در این سریال غنای اسلامی فرهنگ ایرانی را هم مورد توجه ویژه قرار می داد و نسبت به عطوفت اسلامی و همزیستی مسالمت آمیز ادیان در جامعه مسلمانان و عقل گرایی و پرهیز از جنگ های دنیاطلبانه در اسلام هم سکانس هایی قرار داده می شد.
▪ مشروعیت بخشی به خودکشی:
در اواخر قسمت بیست و چهارم، در دادگاه، هنگامی که با شهادت صفدری (سرایدار)، انگشت اتهام به سوی سرگرد فتاحی نشانه می رود و پرده از علاقه قاتل(زینت الملوک) نسبت به او بر می دارد و چنین به فتاحی اتهام می زنند که زینت الملوک برای رسیدن به عشقش همسر سابقش را کشته است؛ زینت الملوک برای نجات فتاحی از اتهام وارده، دست به خود کشی می زند. حال با توجه به نامه زینت الملوک خطاب به سرگرد فتاحی و حس هم ذات پنداری که از موسیقی و فیلم برداری عالی این قبیل سکانس ها نشأت می گیرد و واکنش شخصیت ها نسبت به او، این حرکت بصورتی مدح شده در داستان جلوه گر می شود. می دانیم که یکی از راه های افشای شخصیت در داستان فیلم، در کنار کنش و عدم کنش و دیالوگ ها، واکنش مخاطبان به عمل شخصیت است. در این قسمت بلاشک، مخاطب نسبت به علاقه زینت الملوک و خودکشی او به خاطر عشق چندین ساله اش با عمل خودکشی او برخورد مثبتی دارد. باز این اشکال هم بر می گردد به نگاه ناقص به مبحث عشق فرادینی و فرا شریعت که به خاطر عشق، همه چیز حتی خودکشی مجاز می شود.
▪ استفاده از ترانه تک خوان زن در یک سکانس عشقی دیگر:
هنگامی که سخن از عشق بین سعیده و تقی در غیاب احتشام به میان می آید، برای نشان دادن روابط عاطفی و زیبا کردن فضا از ترانه ای با صدای زن(؟!) استفاده می شود که شکی در حرمت آن نیست.
▪ عشق فرادینی و فراشریعت، تداوم عرفان های سکولار و ادیان جدید:
با توجه به ارجاعاتی که در بالا گذشت، عشقی که کارگردان به تصویر می کشد، عشقی فراتر از شریعت و ایمان است. به همین خاطر است که در جای جای فیلم، هنگامی که تناقض بین این دو موضوع پیش می آید، کفه عشق بر طرف مقابل اعم از شریعت و عقل می چربد. همچنین طبق تعریف شخصیتی که فیلم، از حبیب و خانواده اش نشان می دهد، مخاطب تصویر یک خانواده متدین و مذهبی را می بیند، ولی هنگامی که همین شخصیت ها وارد محیط عشق می شوند، دیگر آن تدین به احکام و شریعت را به دست فراموشی می سپارند. به طور کلی مبحث عشق خیلی پررنگ تر و اثر گذارتر از فاکتور دین و مذهب است و به همین خاطر است که در سرتاسر فیلم، عشق اولویت دارد و البته این اولویت عشق در سریال، تا جائی پیش می رود که تقریباً دین به حاشیه رانده می شود.
در این فیلم متاسفانه اثر آنچنانی از گزاره های اسلامی، حتی به اندازه گزاره هائی که از یهودیت نشان می دهد نیست، صحنه های زیادی که مادر سارا در حال قرائت تورات به ارامش می رسد و در پیشگاه یهوه خدای یهود به عبادت می پردازد، مخاطب را به حقانیت حتمی یهودیت فعلی رهنمون می کند؛ در حالی که می دانیم ریشه بسیاری از ماده گروی ها و نژادپرستی های صهیونیست ها در همین کتاب محرف وجود دارد. حق بود که بر عنصر حقانیت اسلام و تعبد خانواده مذهبی حبیب، نه بصورت لوث شده و ظاهری که عمیق و اثرگذار پرداخته شود. به وضوح در این اثر می توان تاثیرپذیری کارگردان و نویسنده فیلم را، از «عرفان های سکولار» و «ادیان جدید» که از محورهای آن عشق زمینی و نوع دوستی منهای وحی و زندگی مسالمت آمیز بدون توجه به حقانیت اسلام می باشد، مشاهده کرد. فرقه هایی که با این شعارهای فریبنده در جهان در حال ترویج هستند و در واقع مروج بی خدایی و دوری از وحی و ایمان دینی و بی بند و باری و آیین های منحرفی چون بودیسم و هندوئیسم هستند.[۵]▪ بزرگ نمایی مظلومیت یهود و همذات پنداری مخاطب با یهودیت:
در این اثر، اینکه خواسته اند برخی یهودیان آزاد اندیش را با سیاست های صهیونیسم مخالف نشان دهند و با سندهایی نشان دهند که صهیونیست های رذل در راه رسیدن به منافع خود حتی به یهودیان فقیر و عوام رحم نمی کنند، نکته مثبتی است، اما فیلم به نحو چشمگیری در رثای مظلومیت یهودیان نوحه سرایی کرده است. البته هیچ کس منکر رنج یهودیان در جنگ دوم نیست کما اینکه نباید و نمی توان رنج مسیحیان و مسلمانان را در این جنگ خانمان سوز، منکر شد.
اگر کارگردان در کنار توجه زیاد به آوارگی و رنج وافر یهودیان، چند شخصیت مسیحی را هم به همین اندازه می پرداخت و مصائب ناشی از جنگ بر آنها و آوارگی و کشتار چند برابری مسیحیان در این جنگ را همسان و حتی بالاتر از یهودیان، نشان می داد، چنین اعتراضی به او وارد نبود؛ در حالی که می بینیم با انتخاب سارا و مادر فرتوت و رنج کشیده اش با آن صورت های معصوم و بی نوا که دل هر مخاطبی را به همذات پنداری با انان می کشاند، کفه ترازو به نفع مظلومیت افراطی یهودیان آواره از جنگ سنگینی می کند، چیزی که در بسیاری از آثار صددرصد صهیونیستی هالیوود در رثای مظلومیت یهود، بدون توجه به مظلومیت مسیحیان و مسلمانان از جنگ، شاهدیم. مثلا در بدو ورود آلمان ها به فرانسه، طوری سکانس ها و نماها با هم ترکیب شده اند که مخاطب به جای دل سوزاندن برای تمام مردم فرانسه که غالبا مسیحی هستند، برای غربت و بی کسی یهودیان دل می سوزاند و با دردهای سارای یهودی همذات پنداری شدیدی دارد. در سکانسی که افسر عالی رتبه گشتاپو به دانشگاه می رود، ترس و وحشت عجیبی در چهره سارای یهودی شاهدیم و انگار آلمان ها با سایر مردم فرانسه کاری نداشته اند!
می دانیم که در جنگ دوم، آسیبی که به بیست میلیون مسیحی روسی و حدود سی میلیون مسیحی در سایر کشورهای اروپایی رسید، بسیار زیادتر از یهودیان بود و مناسب بود در این فیلم، که مدعی بی طرفی است، اشارات بیشتری به این کشتار وسیع و غیرقابل باور مسیحیان شود و از بزرگنمایی و افراط رنج یهودیان بپرهیزد. از جهت دیگر، حق بود برخی استنادات صهیونیست ها به متون یهودی چون سفر یوشع بن نون و سایر اسفار عهد عتیق نیز مورد توجه قرار گیرد و انحراف در متون مقدس یهود نیز، حتی به صورت کنایه ای و اشاره ای مورد توجه قرار گیرد تا این توهم پیش نیاید که یهودیان همگی خوبند و یهودیت امروز «حق» است و فقط عده ای از یهودیان که صهیونیست هستند، ناحقند. آیا واقعا چند درصد یهودیان امروز، غیر صهیونیست یا ضد صهیونیست هستند(امروزه اکثریت قریب به اتفاق یهودیان، معتقد به آرمانهای صهیونیستی هستند، چرا که قدرت رسانه ای و انتشاراتی گسترده صهیونیست ها و مسیحیان ایونجلیک و صهیونیست، رمق چندانی برای یهودیان مخالف صهیونیست نگذاشته است.) و آیا همینان به آرمان های نژادپرستانه تورات پای بند نیستند؟ آیا همینان شامل آیات قرآن کریم درباره هواپرستی و حرص و از شدید یهود نسبت به دنیا(آیه شریفه ۹۶ سوره بقره[۶]) نیستند؟ آیا همینان مشمول آیه ۸۲ سوره مبارکه مائده[۷] نیستند که شدید ترین دشمنان مومنین را یهودیان می داند؟ آیا همینان جزء آن دسته از یهودیان نیستند که طبق آیه ۱۲۰ سوره مبارکه بقره[۸] می خواهند مسلمانان را تابع خود گرداند؟ مگر یهودیان همگی تفکر نا به حقِّ انکار رسول مکرم اسلام را ندارند؟ آری، همه ما قبول داریم که باید طبق دستور اسلام با یهودیان غیرمحارب در مسالمت و نیکی زندگی کنیم، اما این بحث نباید ما را به افراط در مظلومیت و حقانیت و همذات پنداری با یهودیان بکشد.
لازم می دانم در اینجا چند فقره از بندهای نزادپرستانه عهد عتیق و توراتی که در این فیلم بارها در دست مادر سارا تطهیر شد بیاورم: «پسران گرانبهای صهیون، که روزگاری به زرِ ناب برابر می بودند»،[۹] «گفتم که شما خدایانید و فرزندان خدای بزرگید. برخیز ای خدا (ای فرزندانم) و بر روی زمین داوری کن، زیرا تو تمام امت‏های جهان را متصرف خواهی شد» [۱۰]، «زیرا تو برای یهوه خدایت، قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است، تا از جمیع قوم­هایی که روی زمین­اند، مخصوص برای خود او باشی.»[۱۱] «نسل تو، سایر ملل را تصرف خواهد کرد.»[۱۲] «فقط به برادرانتان به بنی اسرائیل با خشونت، تحکّم و سروری نخواهید کرد.»[۱۳] «شما منحصراً به خداوندخدایتان تعلق دارید و او شما را از میان قوم‏های روی زمین برگزیده است، تا قوم خاص او باشید».[۱۴] و همچنین: «او از بین تمام مردم روی زمین، شما را انتخاب کرده است تا برگزیدگان او باشید... نه به دلیل بزرگ‏تر بودن شما از سایر اقوام، بلکه چون شما را دوست داشت و می‏خواست عهد خود را که با پدران شما بسته بود، به جا آورد».[۱۵]
البته در یکی از نماهای پایانی داستان که مادر و سارا تحت تاثیر عموی سارا(تئودور) تصمیم به رفتن به سرزمین موعود (فلسطین اشغالی) می گیرند، اشاره ای رقیق به تفکر نژادی مادر سارا می شود که خطاب به دخترش می گوید در آینده با یک هم نژاد خود ازدواج خواهی کرد، البته واضح است که این اشاره اصلا وضوحی برای عموم مخاطبان ندارد. کمترین تصوری که برای مخاطب فیلم، به دور از واقعیت های موجود تصور می شود، این است که حداقل پنجاه درصد یهودیان خوب و مخالف تفکر «تئودور» هستند، تصویری که با واقعیت جهان کاملا فرق دارد.
▪ تاکید بر تئوری شر مطلق بودن هیتلر و نازیسم:
در فیلم های غربی مروج دروغ های مربوط به جنگ دوم شاهدیم که فقط هیتلر را شر مطلق می دانند و بس. معلوم است که تاریخ را فاتحین می نویسند و خود را از اتهامات بری می دانند. اما ما می دانیم که هیتلر بدون کمک خاندان های زرسالار یهودی متحد آلمان و شبکه هریمن-بوش و شرکای صهیونیست آنها، نمی توانست به چنین قدرتی برسد.
بعضی از تاریخ نگاران و نویسندگان مستقل جهان، تصریح و تأکید کرده‏اند، جنگ جهانی دوم در روز یکم سپتامبر ۱۹۳۹ که آلمان به لهستان حمله کرد، آغاز نشد؛ بلکه در اصل و در واقع، این جنگ‏ پیش از این و لااقل به طور رسمی از نیمه شب پنج شنبه ۳۱ اوت ۱۹۳۹ شروع شد که دست‏های‏ مرموز و پنهان با تحریک لهستانی‏ها موجب تجاوز به شهر گلیویتز و قتل عام هزاران آلمانی شدند و آلمان را ناگزیر به عکس العمل کردند.[۱۶] هم متحدین(آلمان و ایتالیا و ژاپن) به ناحق بودند و هم متحدین(فرانسه و امریکا و شوروی و چین و انگلیس).
اینها همه در درون تمدن اومانیستی غرب بر سر قدرت بیشتر به هم افتادند و سودای سرمایه داری و قدرت بیشتر داشتند و آینده هم اثبات کرد که متفقین کمتر از متحدین وحشی نبودند. این فیلم، جنایات هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیسم او را خوب به تصویر کشید، ولی در رساندن شرارت متحدین کوتاهی کرد. گر چه باید انصاف را رعایت کرد و تصویر بدی که از انگلیسی ها در فیلم نشان داد را قدر دانست. به علاوه نکته مثبتی که فیلم هم اشاره ای به آن دارد در دیالوگی که توسط دانشجویی بیان شد که بعدها افسر ارتش آلمان شد و در دل خود هیتلر و سیایت هایش را قبول نداشت، این است که اساسا یکی اتز دلایل تنفر شدید اروپاییان و خصوصا المانی ها از یهودیان رباخواران و بانکداران یهودی دنیاطلب بودند که باعث خرابی وضع اقتصاد آلمان شده بودند.[۱۷] مناسب بود که در این سریال به حضور حدود ۱۵۰۰۰۰(صدو پنجاه هزار) یهودی تا عالی ترین مدارج نظامی در ارتش هیتلر نیز، اشاره شود؛ افسران عالی رتبه یهودی چون «فیلدمارشال ارهارد میخ» جانشین نیروی هوایی آلمان و «فیلد مارشال هرمن گورینگ» و «کلنل والتر هالیندر» و «امیل موریس» از دوستان نزدیک و جانشین هیتلر و شخص دوم اس.اس و «ورنر گولدبرگ» که در زمان جنگ، عکس او به عنوان یک سرباز شجاع و وفادار به نازیسم، در سطح گسترده ای منتشر شد! و «ژنرال ژوهانس زوکرتورت» و... .[۱۸] ای کاش هزینه زیادی که صرف ساخت این سریال شد، بهتر مصرف می شد و با مشاوره بیشترد با اندیشمندان مطلع، حاصل بهتری در رسوایی صهیونیسم فریب کار داشت.
▪ ابهام یا جانبداری از هولوکاست:
این اثر، از کنار موضوع پراهمیت هولوکاست، رندانه و مبهم گذر کرد؛ موضوعی که تم یا سوزه اصلی بسیاری از آثار غربی درباره جنگ دوم می باشد. در واقع صهیونیست ها، با طرح اینکه شش میلیون یهودی در این جنگ، در اتاق های گاز و کوره های آدم سوزی و تیرباران های دسته جمعی کشته شده اند، به غصب فلسطین در سال های آتی نبرد، مشروعیت دادند و اینچنین مطرح کردند که باید برای قوم مظلوم یهود موطنی با حکومتی یهودی به پا داشت تا دیگر کسی جرات نکند که آنها را چنین نسل کشی کند. مظلومیت و آوارگی جهانی یهودیان و برنامه هیتلر برای کشتار برنامه ریزی شده یهودیان و نسل کشی و رنج های شدید یهود و لزوم تشکیل حکومت اسرائیل در سرزمین مقدس!
مهم ترین عناصر تشکیل دهنده افسانه هولوکاست می باشند. افسانه ای که در آثار اندیشمندانی چون «پروفسور رابرت فوریسون» و «دکتر فردریک توبن» و «پروفسور دیوید ایروینگ» و «ارنست زوندل» و «مارک وبر» و «پل رازینیه» و «آرنو مابر» و «احمد رامی» و «مهندس فرد لوختر» و «گرمار رودلف» و «دکتر بروزات» و «دیوید هوگان» و صدها دانشمند و تاریخ نگار تجدید نظر طلب[۱۹] دیگر از کشورهای مختلف، نقد وبررسی شده است. بسیاری از این اندیشمندان خصوصا رابرت فوریسون در کتاب ارزشمند «اتاق های گاز در جنگ جهانی دوم، واقعیت یا افسانه؟»[۲۰] وجود هر گونه برنامه قبلی هیتلر برای نسل کشی و کشتار از پیش برنامه ریزی شده یهودیان توسط نازیها را با ادله و اسناد مختلف تاریخی و شیمیایی و فیزیکی منکر می شوند.[۲۱] اما این سریال اصلا هولوکاست را رد نمی کند و فقط یکی از مقصران یهودکشی آلمان ها را، صهیونیست ها می داند. در قسمت های متعددی به وضوح به کشتار یهودیان توسط هیتلر، اشاره دارد.
البته مسئله هولوکاست شش میلیونی را هم تایید مستقیم نمی کند. به هر حال حق این بود که آثار ارزشمند رابرت فوریسون و دیدوید ایروینگ و سایر منکرین هولوکاست هم مورد توجه قرار می گرفت و در شرایطی که رئیس جمهور محترم نیز، درباره هولوکاست موضع گیری داشته اند، فیلم موضع شفاف تری داشته باشد و این توهم برای برخی در داخل و خارج پیش نیاید که این فیلم علیه مواضع به حق دولت جمهوری اسلامی است. مناسب بود که این اثر، تفاوت دیدگاه خود با آثار صهیونیستی چون «فهرست شیندلر» و «پیانیست» و «شب و مه» و «زندگی زیباست» و «قیام شیطان هیتلر» و... را به بیان صریح تری داشته باشد.
http://cinemazion.blogfa.com
این مطلب در شماره بیستم مجله وزین رواق اندیشه و هنر، خانه هنر مرکز پژوهش های اسلامی صداو سیما که در قم فعال است، به چاپ رسیده است. سایر مطالب این نشریه هم خواندنی هستند...
[۱] . به نقل از www.tebyan.net/literature_art/news_reports/۲۰۰۷/۱۲/۲/۵۴۸۳۶.html
[۲] . به نقل از خبرگزاری ایسنا، کدخبر: ۰۳۵۵۸-۸۶۰۹، در تاریخ ۷/۹/۱۳۸۶.
[۳] . مبانی نظری غرب مدرن، شهریار زرشناس، نشر کتاب صبح، تهران، زمستان ۱۳۸۱، چاپ اول، ص۱۵۴ و همچنین: فرهنگ واژه ها(درآمدی بر مکاتب و اندیشه های معاصر)، مجموعه نویسندگان، موسسه اندیشه و فرهنگ دینی، قم، ۱۳۸۱، چاپ دوم، صص۵۶۸-۵۷۶.
[۴] . بنیان های تاریخی اندیشه سیاسی یهود، عبدالله شهبازی، نشر باشگاه اندیشه، تهران، زمستان ۱۳۸۴، ویراست اول. در این منبع اساطیر مختلف صهیونیستی-یهودی مورد بحث قرار گرفته است.
[۵] . درباره عرفان های سکولار و ادیان جدید و عشق فرادینی و بی خدا نک: فصلنامه کتاب نقد، شماره ۳۵، ویژه نامه عرفان های منهای شریعت، تابستان ۱۳۸۴ و همچنین: آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جریان های نوظهور معنویت گرا)، محمد تقی فعالی، نشر نجم الهدی، تهران، تابستان ۱۳۸۶، چاپ اول.
[۶] . وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ.
[۷] . لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا.
[۸] . وَ لَن تَرضی عنکَ الیهود وَ لا النصاری حتّی تَتَّبِعَ ملَّتَهِم.
[۹]. عهد عتیق، سفر مرثیه های ارمیا، باب ۴، فقره ۲
[۱۰]. عهد عتیق، سفر مزامیر، باب ۸۲، فقرات ۸و۶.
[۱۱]. عهد عتیق، سفر تثنیه، باب ۷، فقره ۶.
[۱۲] . عهد عتیق، سفر اشعیا، باب ۵۴، فقره ۳.
[۱۳] عهد عتیق، سفر لاویان، باب ۲۵، فقره ۴۶.
[۱۴] . عهد عتیق، سفر تثنیه، باب ۱۴، فقره ۲.
[۱۵] . همان ، باب ۷، فقرات ۶-۸.
[۱۶] . مقدمه محمد تقی تقی پور بر کتابـ «اتاق‏های گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه؟» نوشته پرفسور رابرت فوریسون، موسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، تهران، ۱۳۸۱، چاپ اول.
[۱۷]. مقاله واقعیت یهودستیزی، علیرضا سلطانشاهی در کتاب پژوهه صهیونیت، کتاب دوم، به کوشش محمداحمدی، مرکز مطالعات فلسطین، تهران،۱۳۸۱ ، چاپ اول،
[۱۸] . مقاله بخت النصر قرن بیستم(نگاهی به زندگی و زمانه آدولف هیتلر و سیاست های آلمان نازی در قبال یهودیان)، غلامرضا رفعت نژاد، فصلنامه مطالعات تاریخی، ویژه نامه هولوکاست، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، سال سومف شماره ۱۴، پائیز ۱۳۸۵.
[۱۹] . برای مطالعه در مورد لیست اندیشمندانی که به این نام معروف شده اند مراجعه کنید به: http://www.zundelsite.org/english/debate/victims/index.html
[۲۰]. اتاق‏های گاز در جنگ جهانی دوم‏ واقعیت یا افسانه؟، رابرت فوریسون‏، موسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، تهران، ۱۳۸۱، چاپ اول.
[۲۱] . برای مطالعه بیشتر نک: پس پرده هولوکاست، محمد تقی تقی پور، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، تهران، بهار ۱۳۸۵، چاپ اول و همچنین: جایگاه هولوکاست در پروژه صهیونیسم(اسطوره یا واقعیت)، سید محمد تراهی، نشر مرکر اسناد انقلاب اسلامی، تهران، زمستان ۱۳۸۴، چاپ اول و همچنین: سایت تجدیدنظرطلبان تاریخی: www.IHR.org . www.Revisionist.com
آذرماه ۱۳۸۶، خانه هنر و اندیشه مرکز پژوهش های اسلامی صدا وسیما-قم


همچنین مشاهده کنید