جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


از طنز دیروز تا طنز امروز


از طنز دیروز تا طنز امروز
اهالی سرزمین پررمزوراز ادبیات به خوبی با اصطلاح «سهل و ممتنع گویی» آشنایی دارند.سعدی ـ این بزرگ شاعر اندیشه‌مند زبان پارسی ـ را هم شاعری سهل و ممتنع گو می‌شناسیم.امّا طنز، خاصّه طنز امروز با ویژگی‌ها و پارامترهای منحصر به خود، به طور عجیبی در حوزة سهل و ممتنع قابل تعریف است.واضح‌تر این که طنز در یک سویة کارکرد خود، خنده را بر لب‌های شنونده می‌نشاند، امّا در سویة دیگر وی را به تفکر و تأمل عمیقی فرو می‌برد.خندة ناشی از طنز ره به مفاهیم و اقالیم دیگری می‌برد که شاید خود خنده را به این جای‌ها گذر نتواند بود.آن‌چه در این مقاله خواهید خواند، مروری‌ست گذرا بر طنز از چند منظر، که مختصری دربارة طنز و تعاریف آن، ساختار طنز، وجه اشتراک و افتراق طنز با هم‌قطارانش، رسالت و کارکرد طنز، اتیمولوژی و تاریخ طنز در جهان، طنز در ادبیات کلاسیک پارسی، طنز و تحولات آن در سی سالة اخیر و ویژگی‌های بارز یک طنزپرداز طناز امروزی بحث خواهد کرد.
● طنز و تعاریف آن:
در بررسی طنز با تعاریف گونه‌گون و متنوعی از طنز روبه‌رو می‌شویم که هرکدام از منظری به این مقولة گسترده و پرکارکرد نظر داشته‌اند.ساموئل بکت می‌گوید: «نبوغ نهفته در طنز، اول ما را به خنده می‌اندازد و سپس در حین خندیدن با علامت سؤال روبه‌رو می‌کند».جان درایدن در مقالة هنر طنز می‌گوید: «ظرافت طنز به جداکردن سر از بدن با حرکت تند و سریع شمشیر شباهت دارد، طوری‌که دوباره در جای خود قرار بگیرد».دکتر سیروس شمیسا هم در «انواع ادبی» خود می‌نویسد: «طنز (Satire) از اقسام هجو است، امّا آن تندی و تیزی و صراحت هجو در طنز نیست.وانگهی در آن مقاصد اصلاح‌طلبانة اجتماعی مطرح است.طنز کاستن از مقام و کیفیت کسی یا چیزی است، به نحوی که باعث خنده و سرگرمی شود و گاهی در آن تحقیری باشد».چرنیشفسکی منتقد و نویسندة روسی طنز را آخرین مرحلة تکامل نقد می‌داند.هم‌چنین ارسطوی بزرگ، امتیاز خندیدن را مخصوص و منحصر به انسان می‌داند و خنده را برترین امتیاز معنوی انسان معرفی می‌کند.می‌توان طنز را «دریچه‌ای رو به حقایق و واقعیات موجود در جامعة بشری» دانست.طنز بهتر دیدن است و اندیشه‌ناک نگریستن.طنز بزرگ‌نمایی معایب و کاستی‌ها و ناراستی‌هاست.طنز گفتن است و شهامت گفتن و طرح کردن با ظرافت و استادی.
و به قول شاعری:
چو حق تلخ است، با شیرین‌زبانی
حکایت سر کنم آن‌سان که دانی!
و هم‌چون سایر اقسام ادبی و هنری، نهایت تلاش طنز با تمامی ابتکارات و عرق‌ریزی‌هایش به انبساط خاطر مردم می‌انجامد و دیگر این‌که با ساختار پارادوکسیِ خود زندگی اجتماعی را با ظرافتی هرچه تمام‌تر به نقد می‌کشد.
● ساختار طنز:
بی‌راهه نرفته‌ایم اگر طنز را عالی‌ترین شیوة بیانی و اخلاقی هنر و ادبیات بدانیم. این نوع ادبی چنان توانایی و کارکرد مهارنشدنی و بالقوه‌ای دارد که می‌تواند بزرگ‌ترین تحولات را راه‌اندازی و راه‌بری کند. طنز یعنی ساز مخالف زدن در برابر عادات و روزمرگی‌ها. ساختار طنز به‌گونه‌ای‌ست که در لحظه، انسانِ در اوج تناقص را به جامعة خویش پیوند می‌زند. ما در طنز با اقسام مختلف خنده روبه‌رو هستیم: نیش‌خند، زهرخند، شیرین‌خند، خندة پوشیده، خندة دو پهلو، خندة کنایه‌آمیز و... امّا طنز را بر اساس آن‌چه درخور گفتن دارد می‌توان به طنز سیاسی، طنز تاریخی، طنز اخلاقی، طنز فلسفی، طنز دینی، طنز موقعیت و... تقسیم نمود. ماهیّت نگرة طنز یا سیاه و تلخ است و یا شیرین و سپید. از نظر بیان نیز طنز یا بر پایة کلام و گفتار است، یا بر پایة تصویر و یا آمیختة این‌دو. امّا مجموعة عناصر تشکیل‌دهندة طنز نیز حائز اهمیّت فراوانی‌ست که اجمالاً به آن‌ها نیز اشاره‌ای می‌کنیم:
▪ استهزا و کوچک‌سازی (Irony):
طناز با این شگرد پارادوکس مورد نظر خود را برای بیان هرچه بهتر و ظریف‌تر خود دربارة موضوع موردنظر طنز پیاده و اجرا می‌کند.
▪ مبالغه (Exaggeration):
بدنة ادبیات را نوعی دروغ خیال‌پردازانه می‌سازد. مبالغه یعنی دروغ ادبی و هنری که هرچه بزرگ‌تر و هنری‌تر باشد باورپذیرتر و زیباتر خواهد بود. همین عنصر از عناصر کارساز و مهم طنز نیز هست که به‌عنوان ابزاری هنری در دست طنزپرداز برای ایجاد مکث و جلب توجه بسیار مفید است.
▪ تناقص (paradox):
تناقص یعنی به زبان آوردن چیزی و اراده کردنِ ضد آن. یعنی هر واقعیتی را با رویة مخالف آن به تصویر کشیدن. یعنی حالتی که در آن محتوای مطرح شده با قالب خود مطابقت نداشته باشد و همة این‌ها به بیان هرچه بهتر و توان‌مندتر می‌انجامد.
▪ آوانگارد (Avangard):
آوانگارد یعنی سنت‌شکنی و مخالفت با عرف و هنجار پذیرفته‌شدة یک جامعه. اولین قدم یک طناز عَلم کردن بیرق مخالفت با موضوعی‌ست که مدنظر دارد، یا حداقل اتخاذ موضعی دگرگونه و نگریستن از زاویه‌ای دیگر به موضوع موردنظر و کشف دیدی تازه.
▪ آشنایی‌زدایی de familiarization)):
در ادبیات معاصر جهان این واژه ـ با وجود این‌که از دیرباز نقشی به‌سزا و درخور در ادبیات دارد ـ بیشتر مطرح شده است. آشنایی‌زدایی یعنی ایجاد توقف و درنگ برای خلق اندیشه برای عبور از روزمرگی‌هایی که برای مردم عادی و تکراری‌ست.
▪ طعنه (Sarcasm):
طعنه ابزاری‌ست که خشم طناز را می‌خواباند. طعنه هم‌چون شلاقی در دست او برای کوبیدن قربانی خویش به کار می‌آید. آرتور پولارد طعنه را کنایة بدون رمز و پالایش می‌خواند و سلاحِ کُند و خالی از سخاوت! حداکثر سخاوت ما در برابر بسیار بد، چیزی جز طعنه نخواهد بود و خنده‌مان هم خنده‌ای خشم‌آگین خواهد بود.
▪ دشنام (Inrective):
که البته ابزار اصلی هجو است و کمتر در طنز به کار می‌آید، امّا برخی آن را برای طنز هم می‌پسندند.
● وجوه اشتراک و افتراق طنز با هم‌قطارانش:
آن‌چه در ادبیات کلاسیک ما نمودی بارز و پررنگ دارد این است که خنده در دو گونة هجو و هزل مختصر شده است و آن‌چه ما امروزه طنز و فکاهی می‌نامیم صورت تکامل‌یافتة این‌دوست.
هجو را برشمردن معایب و نواقص شخصی افراد از روی غرض شخصی و به قصد تحقیر و تخریب، با زبانی زننده، بی‌پروا، بی‌پرده و آتشین تعریف کرده‌اند. هجو سویة مخالف مدح ـ که بخشی از شعر کلاسیک پارسی در این موتیف سروده شده ـ است. شاعر مدیحه‌سرا که از این راه ارتزاق می‌کرده، با بروز اختلاف نظری و مشکلی، زبان مدح را به هجو بدل می‌کرد و از این راه از ممدوح خود انتقام می‌ستاند:
اگر عطا ندهندم، برآرم از پس مدح
به لفظ هجو دمار از سر چنین ممدوح
(انوری ابیوردی)
چو شاعر برنجد، بگوید هجا
هجا تا قیامت بماند به‌جا
(فردوسی)
دستش به انتقام دگر چون نمی‌رسد
شاعر به تیغ تیز زبان می‌برد پناه
(حکیم شفایی)
شهرآشوب نیز هجوی‌ست فراگیر و تعمیم‌یافته که در نکوهش شهری و مجمعی سروده می‌شود. هزل را نیز ضدِ جدّ خوانده‌اند. شاعر هزّال جهت انبساط و نشاط خاطر بخشیدن به مخاطبان خود و تفریح و سرگرمی به شوخی‌های رکیک و ناسالم رو می‌کند. سنایی غزنوی اول‌شاعری‌ست که هزل را در خدمت تعلیم و آموزش قرار داده است:
هزل من هزل نیست، تعلیم است
بیت من بیت نیست، اقلیم است
گرچه با هزل، جدّ بیگانه است
هزل و جدّم هم از یکی خانه است
(سنایی)
جدّ بوَد پا به سفر فرسودن
هزل یک لحظه به راه آسودن
(جامی)
مخلص سخن در این‌باب این که طنز و فکاهه، اشکال پیش‌رفته و متکامل هجو و هزلند.
● رسالت و کارکرد طنز:
طنزپرداز کاشف است و مبتکر. از موضوعاتی سخن می‌گوید که شاید در نظر مردم ارزش گفت و شنود ندارد. در طنز نحوة بیان ارزش‌مند است و زاویة دید. طنزپرداز باید عینکی از سخن بسازد که به چشم همگان متناسب باشد و همة هنر طنز در همین است. در طنز، هم‌چون حماسه حرف و سخن از بزرگان و قهرمانان و یَلان نیست، بل‌که طنز انعکاسی‌ست واقع‌بینانه از زندگی عادی و متوسطی که در جریان است و رسالتش بیان و پررنگ کردن عدم تناسباتِ در ظاهر متناسب و همگون است. و بر خلاف فکاهه خنده پایان ماجرا نیست. بل‌که آغازی‌ست بر تفکر و اندیشة مخاطب. پس هرچه خنده در ظاهر ظریف و دل‌خوش‌خنک و انبساط‌بخش است، انتقاد نهفته در بطن آن خنده تلخ و گزنده و تأمل‌برانگیز. دون‌ژوان می‌گوید: اگر من به هر تنابنده‌ای می‌خندم به این دلیل است که از گریستن بازمانده‌ام!
از سوی دیگر طنز را باید ژورنال‌ترین ژانر ادبی نامید. چه، به علت اجتماعی و فراگیر بودنش ظرفیت بالایی در رویارویی با مسائل روز اجتماع دارد. طنز قدرت هماهنگ شدن با هر اتفاق و قوت دگردیسی هم دارد. بسیار اکتیو و فعال است و در نهایت، قالب مناسب بیانش را در هر موردی می‌یابد. اگر لازم است که نقاب از صورت چهره‌های جعلی و دروغین بردارد و گرگِ در لباس میش را بشناساند، به بهترین صورت چنین خواهد کرد و منش واقعی را در پس نقاب تزویر و تظاهر باز خواهد نمایاند.
● طنز در ادبیات کلاسیک و معاصر پارسی:
طنز در ادبیات کهن ما نمودی بارز دارد. یکی از وجوه شخصیتی شاعران بزرگ فارسی، طنازی و ظرافت بیان آن‌ها می‌باشد. عبید زاکانی همواره طنز را فریاد می‌کند. فخر صفی در «لطایف الطوایف» عبید را در هجوگویی بی‌محابا و در هزالی بی‌حیا خوانده است و همین طور هم است. وی چنان زبان قدرت‌مندی در این وادی دارد که به شایستگی درصدر این مسند نشسته است. و اما مولوی نیز این شم را در اشعار خود دارد، با این تفاوت که وی بدون هیچ‌گونة ملاحظه سیاسی و اجتماعی، تنها از این قالب در جهت تعلیم و آموزش استفاده کرده است. بنگرید:
گرچه من خود زعدم دل‌خوش و خندان زادم
عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن
به صدف مانم، خندم چو مرا در شکنند
کارِ خامان بوَد از فتح و ظفر خندیدن
حافظ نیز طنز را در بطن اشعارش گسترده است که البته بیشتر با طعنه و کنایه و نیشخند عجین است. عطار هم در الهی‌نامه جوانبی از طنز دارد و سعدی هم در گلستان ـ که توصیف آن‌چه هست می‌کند و هم‌چون بوستان آرمان‌شهر خود را تصویر نمی‌کند ـ زبان به طنز گشوده است. شاعران دورة مشروطیت و مبارزه نیز طنز را به ساحت سیاست و اجتماع سوق دادند که از این میان می‌توان بهار، ایرج‌میرزا و پروین اعتصامی را نام برد.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، طنز وارد مرحلة جدیدی از حیات خود شد. اگرچه سال‌های اولیه بیشتر با سکوت طنز سپری می‌شد، امّا از آن‌جا که طنز در ذات خود انقلابی و چالش‌برانگیز است و جوهرة انتقادی و معترض دارد، کم‌کم دچار تغییراتی شد. با راه‌اندازی ستون «دوکلمه حرف حساب» در روزنامة اطلاعات، توسط کیومرث صابری (گل‌آقا)، طنز جانی تازه یافت. خدمت بزرگ صابری در این مقطع زمانی این بود که توانست پارادوکسی را حل کند که دیگران نتوانستند. وی با حفظ پای‌بندی به ارزش‌های انقلاب اسلامی، به بهترین شیوه نقد را هم به میدان آورد. با این حرکت ـ که به راه رفتن روی لبة تیغی همانند بود ـ پای شاعران دیگری هم به وادی طنز گشوده شد. شاعرانی که راهی نو در ارائة آثار طنز خویش یافته بودند. شاعرانی که قطار طنز امروز را سرعت و جهت می‌بخشند و هر کدام نقشی به‌سزا در طنز امروز دارند و اگر فراغ‌بال بیشتری داشته باشند، می‌توانند بسیار فراتر از آن‌چه هست، از طنز در جهت مصالح و منافع مردم این سرزمین استفاده کنند.
سالار عبدی
منابع :
رویا صدر www.atiban.com
www.poem-m-nazeri.com
www.Daftaretanz.com
نیما طاهری www.mydocument.ir
-شعر طنز امروز ، سیّد ابراهیم نبوی ، نشر نی ، چاپ اوّل ، تهران ، ۱۳۷۹
-طنز ، آرتور پُلارد ، ترجمه ی سعید سعیدپور ، نشر مرکز ، چاپ اوّل ، تهران ، ۱۳۷۸
-زمینه های طنز و هجا در شعر فارسی ، عزیز الله کاسب ، مٶلف ، چاپ اوّل ، تهران ، ۱۳۶۶
منبع : سورۀ مهر