شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شرح های نهج البلاغه


شرح های نهج البلاغه
سوگمندانه اغلب علمای اهل سنت نظر به این که ابن ابی الحدید حقائقی درباره شیعه گفته است، او را رمی به تشیّع نموده‌اند و خود را از آن گنج شایگان یعنی نهج البلاغه گفتار امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ و مطالب ارزنده ابن ابی الحدید محروم ساخته‌اند.
ابن ابی الحدید در دیباچه کتابش با ادله و براهین متقن ثابت نموده است که همین نهج البلاغه معروف از اول تا آخر حتی خطبه شقشقیه (حاوی شکایت امام از خلفا) از کلمات درّربار آن حضرت است و خودش این شرح را بعد از پایان توسط برادرش موفق الدین احمد، به کتابخانه وزیر روشن ضمیر ابن علقمی اهداء نموده و از طرف آن وزیر علم دوست و فضیلت پرور به صله یک اسب و ده دست لباس فاخر و هزار دینار و اجناس و لوازم دیگر مفتخر گردیده است.
مؤلف تجارب السلف می‌نویسد:
«ابن ابی الحدید» چون این مکرمت و مروّت بدید، ران وزیر را بوسه داد و گفت: ای خداوند، بنده را این همه توقّع نبود وزیر گفت: این سخن بگذار که منّتی بر گردن من نهاده‌ای که به شکرانه آن قیام نتوانم کرد و به خدای که تا زنده باشم، این حق را رعایت کنم، آن گاه ابن ابی الحدید شاکر و شادمان بیرون آمد و فرّاشان اجناس را در خدمتش می‌بردند و او بر استر سوار شد و روانه منزلش گردید.
و باز می‌نویسد:
«در واقعه بغداد (مغولها) ابن ابی الحدید و برادرش را بیرون آوردند تا بکشند ابن علقمی چون حال عزّالدین ابن ابی الحدید را بشنید دود به سر او درآمد، در حال به خدمت وزیر نصیر الدین طوسی رفت و دامن او را بگرفت و گفت: دو کس را از افاضل بغداد که بر بنده حق عظیم دارند، گرفته‌اند و خواهند کشت و التماس دارم که خواجه به بندگی پادشاه شتابد و بنده در خدمت باشد و در باب این دو بزرگ شفاعتی کند، خواجه بی‌توقف رفت و هزار دینار به موکّلان مغول داد و مهلت خواست و به خدمت پادشاه رفت و به رسم مغول زانو زد و گفت: دو کس را از شهر بیرون آورده‌اند و می‌خواهند بکشند، بنده کمترین را آرزو آن است که پادشاه مرا عوض ایشان بکشد و ایشان را آزاد کند، شاه خندید و هر دو را به او بخشید وزیر به تعجیل بیرون آمد و ایشان را خلاص داد و به ابن ابی الحدید گفت: به خدای اگر در قول شفاعت توقفی می‌رفت نفس خود را فدای تو می‌کردم تا عوض آن لطف باشد که تو با من کردی و نام مرا به سبب شرح نهج البلاغه مخلّد گردانیدی.»[۱]
از تألیفات ارزشمند ابن ابی الحدید می‌توان به کتب ذیل اشاره کرد:
▪ الأعتبار علی کتاب الذریعه فی اصول الشریعه، تألیف سید مرتضی علم الهدی در سه مجلد.
▪ شرح محصل فخر رازی، که به منزله نقض آن است.
▪ شرح مشکلات الغرر ابوالحسن بصری.
▪ العبقریّ الحسان، کتابی است عجیب و بسیاری از کلام و تاریخ و اشعار و منشأت و منظومات خودش را حاوی است.
▪ الفلک الدائر علی المثل السائر، انتقاد از کتاب مثل السائر ابن اثیر می‌باشد که در ۱۳ یا ۱۵ روز تألیف و در هند چاپ گردیده است.
▪ القصائد السبع العلویات فی مدح سیدنا علی ـ علیه السلام ـ در «کشف الظنون» به نام «سبع علویات» ذکر شده است و در ایران در آخر شرح سبعه معلقه زوزنی و یک مرتبه نیز مستقلاً با شرح صاحب مدارک که بر آن نوشته، چاپ شده است.[۲]
ابن ابی الحدید ۱۵ عنوان کتاب از خود باقی گذاشته که مهمترین آنها «شرح نهج البلاغه» است.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، از همه شرحها جامع‌تر و پرمطلب‌تر است و بهترین منبع در بیان دقائق تاریخ اسلام از جنگ جمل تا صفین و غارت خوارج تا انقلاب زنگیان و جنگهای فاجعه آمیز مغول می‌باشد و گمان نمی‌رود در این موضوع کامل‌تر و دقیق‌تر از کتاب ابن ابی الحدید پیدا بشود. ابن ابی الحدید دراین شرح علاوه بر این که کلام امام را به بهترین وجه شرح و تفیسر نموده، برخی از کتابها را نام برده که اثری از آنها نمانده است. از قبیل (کتاب صفین) نصر بن مزاحم منقری، و کتاب (التاج) ابن راوندی، و کتاب (العباسیه) جاحظ، (الموفقیات) زبیر بن بکار، کتاب (السقیفه) احمد بن عبدالعزیز جوهری، کتاب (وقعه الجمل) ابی مخنف، کتاب (الغارات) ابن هلال ثقفی، کتاب (الجمع بین الغریبین) هروی و (الجراح) قدامه بن جعفر.[۳]
ناگفته نماند که شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید. با تمام محسّناتی که دارد، ‌خالی از نقاط ضعف نیست و در بعضی جاها از جاده انصاف خارج شده است به قول مرحوم کاشف الغطاء: «نِعْمَ المُؤلّفُ لَولا عِنادُ المُؤلّف»؛ چه مؤلف خوبی است اگر عناد نداشت.
مرحوم شیخ محمد طه نجف گفته: اگر دشمنان امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در پیشگاه عدل الهی قرار بگیرند نمی‌توانند بر خود عذری بیاورند آن طوری که ابن ابی الحدید آورده است.[۴]
غرض ابن ابی الحدید در کتاب خود از عقائد اهل سنت دفاع کرده است و لذا علمای شیعه در رد او کتابهای زیاد نوشته‌اند. اینک به اسامی بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:
الف) الروح فی نقض ما ابرمه ابن ابی الحدید، تألیف سید جمال الدین ابی الفضائل احمد بن موسی بن جعفر.
وی برادر علی بن طاووس، و یکی از فقهای اهل بیت که بیش از ۸۰ جلد کتاب تألیف کرده است که از جمله آنها «نقض الرساله العثمانیه»، «الملاذ فی الفقه»، «العدّه فی اصول الفقه»، «شواهد القرآن» و «عین العبره فی غبن العتره» در سال (۶۸۳ ـ ۶۷۷ هـ ) در حلّه فوت کرد و قبرش در حله معروف است.[۵]
ب) سلاسل الحدید و تقیید اهل التقلید بما انتخب من شرح نهج ابن ابی الحدید. تألیف: علامه بحرین سید هاشم بن سلیمان بحرانی توبلی (متوفای ۱۱۰۷ هـ) عالم محقق، فقیه، عارف، مفسر، رجالی، محدث، متتبع، امامی، در کثرت تتبع او را تالی مجلسی می‌شمارند و هر یک از تألیفات وی حاکی از اطلاع وسیع و عمیق او می‌باشد.[۶]
در کتاب فوق جاهائی را از شرح ابن ابی الحدید انتخاب کرده و رد نموده است.[۷]
ج) سلاسل الحدید فی تقیید ابن ابی الحدید. تألیف شیخ یوسف بحرانی صاحب «الحدائق الناضره» (متوفای ۱۱۸۶ هـ).
در اول کتاب به عنوان مقدمه مطالبی درباره امامت آورده که شایسته است به تنهایی کتاب مستقلی درباره امامت و خلافت باشد و سپس همه مطالب نادرست شرح ابن ابی الحدید را آورده و پاسخ داده است و کتاب در دو مجلد به جهت اشتغالش به کتاب «الحدائق» ناتمام مانده است.[۸]
د. سلاسل الحدید فی تقیید اهل التقلید. تألیف سید ماجد بن هاشم بن علی بن مرتضی حسینی (متوفای ۱۰۲۸ هـ).
وی با شیخ بهائی معاصر بوده و با خط خود اجازه‌ای به وی نوشته است.[۹]
ه) الرد علی ابن ابی الحدید. تألیف: شیخ علی بن شیخ حسن بلادی بحرانی (متوفای سال ۱۳۴۰ هـ).
این را صاحب کتاب (انوار البدرین) ذکر کرده است.[۱۰]
و) النقد السدید لشرح الخطبه الشقشقیه لابن ابی الحدید. تألیف: عالم فاضل شیخ محسن کریم نزیل (الخضیر).
بعضی افکار ابن ابی الحدید را در شرح خطبه شقشقیه رد کرده و جزء اول آن در سال ۱۳۸۲ هـ در نجف اشراف به چاپ رسیده است.[۱۱]
علمای اهل سنت نیز در رد شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید کتابهایی نوشته‌اند از جمله: تشریح شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، تألیف: محمود الملاح و این کتاب پر است از طعن به امام علی ـ علیه السلام ـ و شیعیان و انکار فضائل و مناقب آن حضرت. از جرم و لعن این شخص حتی علماء اسلامی غیر شیعه نیز سالم نمانده‌اند. از قبیل: امام احمد بن حنبل، نسائی، ابن قتیبه، زمخشری، سبط ابن جوزی، ابن صبّاغ مالکی، شیخ محمد عبده و استاد محمد محی الدین عبدالحمید و احمد زکی و حتی احمد امین و عقّاد و محمد سید گیلانی، با این که در تشکیک درباره نهج البلاغه هم عقیده هستند.[۱۲]
و دیگر سلاسل الحدید فی رد ابن ابی الحدید تألیف: مصطفی بن محمد امین واعظ، از علمای بغداد در گذشته سال ۱۳۳۱ هـ .[۱۳]
▪ شرح نهج البلاغه
تألیف: سید رضی الدین ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر طاووسی حسنی (متوفای ۶۶۴ هـ ).
فقیه جلیل القدر، ادیب، ‌شاعر، زاهد متقی، جامع فضائل و کمالات و از فحول و اعاظم علمای شیعه امامیه می‌باشد و در کلمات اجلّه به «قُدوه العارفین و مصباح المتهجّدین» موصوف است و اورع و اتقی و ازهد و اعبد اهل زمان خود بود. تألیف زیادی دارد که اغلب آنها در ادعیه و عبادت و تهذیب نفس و دیگر وظائف دینی می‌باشد.[۱۴] متأسفانه از شرح نهج البلاغه سید ابن طاووس مانند بسیاری از شرحهای دیگر اسمی باقی مانده است و خود کتاب از بین رفته است.
۱۶. شرح نهج البلاغه
تألیف: علی بن انجب بن عثمان بن عبدالله ابو طالب، تاج الدین بغدادی معروف به ابن الساعی (۵۹۳ ـ ۶۷۴ هـ).
وی کتابدار کتابخانه مستنصر عباسی، مورخ، لغوی،‌ مفسر، فقیه، محدث و از بزرگان مؤلفین تاریخ به شمار می‌رفت و تألیفات زیادی در تفسیر و حدیث و فقه و تاریخ دارد و اشهر آنها کتاب مختصر اخبار الخلفاء معروف به تاریخ ابن الساعی است.[۱۵]
▪ شرح نهج البلاغه (المصباح، شرح کبیر)
تألیف، کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی (متوفای ۶۷۹ هـ).
محقق، فیلسوف متبحر و حکیم متألّه، جامع معقول و منقول از اکابر علمای امامیه قرن هفتم می‌باشد. از علی بن سلیمان بحرانی و خواجه نصیر الدین طوسی روایت کرده است. گویند: ‌کمال الدین ابن میثم از نصیر الدین طوسی حکمت آموخت و نصیرالدین طوسی از ابن میثم فقه و شرح نهج البلاغه خواند.
[۱] . تجارب السلف، ص ۳۵۸ و ۳۵۹.
[۲] . ریحانه الأدب، ج ۷، ص ۳۳۳ ـ ۳۳۶.
[۳] . مصادر نهج البلاغه، ج ۱۷، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
[۴] . مصادر نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
[۵] . مصادر نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۱۸.
[۶] . ریحانه الأدب، ج ۱، ص ۲۳۳.
[۷] . لؤلؤه البحرین، ص ۵۴؛ انوار البدرین، ص ۱۳۸.
[۸] . الذریعه، ج ۱۲، ص ۲۱۰.
[۹] . همان.
[۱۰] . انوار البدرین، ص ۳۷۲.
[۱۱] . مصادر نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۱۹ ـ ۲۲۰.
[۱۲] . مصادر نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۲۰.
[۱۳] . همان.
[۱۴] . مرحوم امین تعداد تألیفات سید را ۴۸ مجلد شمرده و لی طبق تحقیقات نگارنده ۵۵ جلد می‌باشد. مقدمه طرائف: ص ۱۶ و ۱۷؛ اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۳.
[۱۵] . تاریخ علماء بغداد؛ ص ۱۳۷ و ۱۳۹؛ البدایه، ج ۱۳، ص ۲۷، ۲۱۷؛ شذرات الذهب، ج ۵، ص ۳۴۳؛ تذکره الخواص، ج ۴، ص ۲۵۰؛ کشف الظنون، ص ۱۴، ۲۵، ۲۷، ۲۹، ۳۰، ۲۱۵، ۲۷۸، ۲۷۹، ۲۸۸ و... .
منبع : عرفان