سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


رابطه هوش و موفقیت در زندگی


رابطه هوش و موفقیت در زندگی
* آیا هوشبهر (IQ) بالا پیش بینی كننده تعیین كننده ای بالایی برای موفقیت در زندگی است؟
لوئیس ترمن در سال ۱۹۲۱ تحقیقاتی را مبنی بر این عقیده عمومی كه سطح بهره هوشی بالا با عدم سازگاری اجتماعی و فردی، ناتوانی یا ضعف جسمانی و بی ثباتی مرتبط است، آغاز نمود. ترمن ۱۵۰۰ نفر از كودكان سنین بین ۸ تا ۱۲ ساله كالیفرنیایی را كه هوشبهر (IQ) بالای ۱۴۰- حداقل سطح بهره هوشی بالا است- را انتخاب كرد. میزان متوسط هوشبهر(IQ) كودكان ۱۵۰ بود كه از این میان۸۰ كودك دارای هوشبهر (IQ) بالای ۱۷۰ بودند. هدف ترمن از این مطالعه زمینه ای دوره ای و مصاحبه ای پی بردن به چگونگی تأثیر بهره هوشی بالا بر روی گستره زندگی این افراد بود.
طی چند سال بعد در سال ۱۹۲۶ ترمن نشان داد كه كودكان با بهره هوشی بالا از نظر اجتماعی و جسمانی خیلی متفاوت از همسالان خود بودند. در واقع یافته های او خلاف آنچه كه تصور می شد را نشان داد. یافته های او نشان داد این كودكان گرایش به سازگاری بالای اجتماعی داشته، آنها قدبلندتر، قوی تر و سالم تر از كودكان متوسط بودند. كمتر مبتلا به بیماری و تصادفات می شوند. این كه این كودكان عملكرد خیلی استثنایی در مدرسه داشتند عجیب به نظر نمی رسید.
زمانی كه ترمن در سال ۱۹۵۶ درگذشت، مطالعه او به واسطه روانشناسان دیگر و از همه مهمتر به وسیله ملیتا اودن و رابرت سیرز و پاولین سیرز ادامه یافت. این همكاران ردپای آزمودنی های ترمن را تا دوران بزرگسالی پی گیری كردند. امروز، بعد از ۷۰ سال از آغاز مطالعه ترمن، روانشناسان به ارزیابی امور شغلی و حرفه ای و فردی آزمودنی های زنده اصلی ترمن پرداختند. (هالاهان و سیرز ۱۹۹۵).
كودكان تیزهوش ترمن در دنیای واقعی بزرگسالی چگونه می گذرانند؟ به عنوان یك گروه آنها میزان اعجاب انگیزی از برتری ها را از خود نشان دادند (ترمن، اودن، ،۱۹۵۹ ۱۹۴۷).
در سال ۱۹۵۵وقتی میزان متوسط درآمد ۵۰۰۰ دلار بود، درآمد این گروه ۳۳۰۰۰ دلار بود.
دوسوم آنها از دانشگاه فارغ التحصیل شده و تعداد قابل توجهی از آنها درجات تحصیلی پیشرفته یا تخصصی را طی كرده بودند. در بین آنها افراد خلاق سطح بالایی مانند پیكاسو، انیشتین یا موزارت نبود ولی تعداد زیادی از آنها پزشك، حقوقدان، دانشمند، اساتید دانشگاه، مدیران تجاری و دیگر گروه های تخصصی شده بودند. مجموعاً، گروه نابغه ۲۲۰۰ مقاله علمی، ۹۲ كتاب، ۲۳۵ اختراع و ۳۸ كتاب داستان تولید كرده بودند(گلمن ۱۹۸۰). یكی از آنها نویسنده مشهور علمی شده بود و یكی دیگر برنده اسكار كارگردانی سینما شده بود.با این وجود، همه آزمودنی های ترمن موفق نشده بودند. برای یافتن دلیل این موضوع، ملیتا اودن همكار ترمن ۱۰۰ نفر از موفق ترین آزمودنی ها را با ۱۰۰ نفر از افراد كمتر موفق را به صورت گروه های A و C به عنوان نمونه مورد مقایسه قرار داد. علی رغم نمرات هوشی بالا، فقط تعداد كمی از افراد گروه C (افراد كمتر موفق) متخصص شده بودند و هیچ كدام كارهای استثنایی خوبی انجام نداده بودند. در حالی كه درآمد گروه C كمی بیشتر از متوسط درآمد سرانه ملی بود، درآمد گروه A بیشتر از پنج برابر متوسط درآمد سرانه ملی و سه برابر بیشتر از درآمد گروه C بود. از سوی دیگر وضعیت سلامت افراد گروه C در زندگی شخصی ضعیف تر بود. از نظر الكلیسم آنها بالاتر بودند و از نظر طلاق سه برابر گروه A. طلاق بیشتر در گروه C اتفاق افتاده بود.(ترمن و اودن، ۱۹۵۹).با توجه به این كه نمرات IQ گروه های A و C به طور اساسی با هم یكسان بودند، چه علتی موجب برتری و تفاوت یك گروه بر گروه دیگر می شود؟ ترمن در پاسخ می گوید این افراد در زمان كودكی خود احتمالاً متفكرتر، دوراندیش تر، با استقامت، با اراده و تمایل به برتری بیشتری داشته اند. در بزرگسالی این افراد در سه ویژگی متفاوت تر از گروه C بودند. آنها بسیار هدف مند، با استقامت و با پشتكار و از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار بودند. روی هم رفته، به نظر می رسد آنها پشتكار و جدیت بیشتر و نیاز به پیشرفت بالاتری دارند. به عبارت دیگر، به نظر می رسد عوامل شخصیتی علت ایجاد تفاوت های برتری بین گروه A و گروه C می باشد.(ترمن و اودن ۱۹۵۹).به طور كلی موفقیت های كودكان نابغه ترمن نشان دهنده این است كه هوشبهر بالا می تواند به طور خاص علت موفقیت آنها در زندگی باشد. اما هوش به تنهایی كافی نیست. گرچه نمرات IQ پیش بینی كننده پایداری برای موفقیت های تحصیلی و مدرسه ای محسوب می شود ولی نمی تواند تضمین كننده موفقیت های فراسوی مدرسه باشد. عوامل شخصیتی متعددی در دستیابی به موفقیت نقش دارند؛ عواملی مانند انگیزش، پختگی هیجانی، تعهد به اهداف، خلاقیت و شاید عوامل مهم تری چون تمایل به انجام كارهای سخت(گلمن ،۱۹۹۵ رنزولی ،۱۹۸۶ استرنبرگ ۱۹۸۲ و ۱۹۸۵). هیچ كدام از این عوامل را نمی توان به وسیله تست های هوشیIQ سنتی اندازه گیری كرد.یافته های ترمن ممكن است به طور خیلی خوشبینانه ای نشانگر رابطه بین نمرات IQ بالا و سازگاری شخصی و اجتماعی باشد؛ چرا كه كودكان مورد مطالعه ترمن در ابتدا و قبل از اجرای آزمون IQ به وسیله معلمان گزینش شده بودند. بنابراین، احتمال این كه معلمان، دانش آموزانی را انتخاب كرده باشند كه از نظر سازگاری بهتر بوده و كسانی را كه هوش بالایی داشته ولی از نظر اجتماعی سازگار نبوده را انتخاب نكرده باشند بسیار زیاد است و، تحقیق بعدی نشان داد كودكانی كه به طور استثنایی از توانایی های تحصیلی بالاتری برخوردارند احتمالاً بیشتر از مشكلات فردی مثل انزوای اجتماعی نسبت به همسالان كمتر باهوش رنج می برند (وینر ۱۹۹۸).پژوهشگران هوش به شك و تردید خود درباره ارتباط بین میزان هوش و موفقیت در زندگی ادامه دادند (برودی، ،۱۹۹۷ استرنبرگ ۱۹۹۷). با این حال، تحقیق معاصر بر روی IQ و برجستگی های حرفه ای به نظر می رسد یافته های اساسی ترمن را در مورد آزمودنی های اصلی او مورد تأیید قرار می دهد (وینر ۱۹۹۷). اگرچه هوش برای موفقیت در هر زمینه شرط لازم است ولی نوع هوشی كه در تست های IQ سنتی به صورت بالا منعكس می شود نمی تواند ضمانتی مبنی بر موفقیت شغلی یا لیاقت ها و برجستگی های حرفه ای باشد.
ترجمه: علی اسماعیلی
منبع: كتاب psychology
By: Hockenbary and Hockenbary ۲۰۰۳
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید