چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا


دیالکتیک تنهایی


دیالکتیک تنهایی
روز به روز به پارانویا عمومی اضافه می شود روز به روز ما با هشدار های جدید دیوارهای امنیتی را بالاتر و بالاتر می بریم. آیا به راستی ما سوژه های از پیش اشغال شده ای نیستیم که در چنبره ای از رمزگان و جهانی به شدت زیر سلطه به سر می بریم . مرز باریک میان امنیت و حصار، مدریت و سلطه در کجاست .
بیاید صحنه ای را که شاید بارها و بارها با آن رودررو شده ایم به خاطر بیاوریم . اخطار هایی که به ما می گوییند : خط ویژه توسط دوربین کنترل می شود و یا در نمونه مضحک ترش : این فروشگاه توسط دوربین مدار بسته کنترل می شود . ورود ما به این فروشگاه پیشاپیش با چه شائبه ای گره خورده است. آیا این لکه دار شدن حضور ما در یک مکان به آن باور کاتولیک که انسانها را پیشا پیش با گناهی اولیه متصور می شود هم خوان نیست ؟ گسترش روز از افزون تکنولوژی و امکان نفوذ به هر سطح از وضعیت خصوصی باعث شده تا همه چیز با فیگوری از پیش کنترل شده توسط دوربینی غایب صحنه آرایی شود و این چرخش عظیم که از زمینی شدن کنترل های نا محسوس (چیزی از آن داستان دو فرشته در دو کتف برای نوشتن اعمال خیر شر ، شنیده اید) به دست تکنولوژی خبر می دهد . چرخشی که قوانین نوشته و نانوشته مذهب را با تزریق عینیت به انجماد شرایط سکولار در می آورد. مذهب به مثابه جلوه های ویژه! این امکان منطق تمام سخنوری های اخیر را بر ملا می کند منطقی در الهیات جدید که همواره در صدد توضیح خدا از پایین و از زمین به جای آسمان است تا جایی که این توضیح دهی را با پیشبرد های خاص زبانی به عدم در فلسفه هایدگر گره زده و خود را از شر یک بن واژه توضیح نا پذیر با توصیف هیچی که هیچ نیست به تاریکی های وصف ناپذیر پرتاب می کند.
گویی فهم ناظر کبیر رمان ۱۹۸۴جرج ارول همواره ساده تر از ناظری فراتر از عینیت و توضیح علمی ست به همان سادگی که فهم صفحه حوادث از صفحه اندیشه همواره ساده و فراگیر و اثر گذار تر است. گویی در اینجا ما با نوعی کوچک سازی ،نوعی پرفرمنس زمینی از مفاهیم دینی ؛ نوعی ترجمه به زبان تکنولوژی و در نهایت با سلطه بی چون و چرای دلالت مواجهیم . ترجمه مفاهیم اصلی ادیان در غالب های کاملا سکولار. ممنوعیت شمایل سازی و به طور کلی ممنوعیت تصویر گری خداوند در ادیان سامی به حقوقی مسموم به حق مولف و یا حق کپی رایت ترجمه شده و آن عنصر تکثیر ناپذیر در غالب اربابان و قواعد قابل فخس تا حد مدیر و بهره بردار پایین آمده است . شاید بهتر است بگوییم ما با نوعی از هبوط مفاهیم مواجهیم که همچمون ماکتی از کارکرد ها به کالبد ناخودآگاه باور ها و رفتار هایمان تبعید شده اند. در این میان نقش آلودگی از هر نقشی پررنگ تر است .
حس آلودگی و درک آن به عنوان اولین مجرای جدا سازی در تقابل های اخلاقی نقشی نیست که با ساده کردن بی چون و چرای پاک از نا پاک به کار خود پایان دهد .این تقابل امکانی را فراهم می کند تا کارکرد های نظام های مراقبتی مشروعیت لازم را در جهت هر گونه داوری کسب کنند .داوری در اینجا نه آن دادگاه الهی بی چون چرا، بلکه چیزی ست که در قالب شمول و عامیت که لحظه های متفاوت را به زیر تیغ کشیده و نرخ هر کنش را به محک سنجشی مادی می سپارد.( دیه انسان در اسلام به اعضاء نرخ روز گوسفند ، شتر و گاو سنجیده می شود). عدالت دست در مقابل دست نیز چیزی از رفتار عادلانه کم دارد و این کمبود نه از بی عدالتی مجری بلکه از برابری ناعادلانه ای ناشی می شود که کارکرد ها را یکسره به زیر حکم خود کشیده و یکسان می انگارد. آری ما در جهانی خالی از هر گونه معنا به سر می بریم جهانی به شدت آلوده به مواد شوینده. جهانی به شدت در محاصره خویش . ما با هبوطی تازه مواجهیم هبوط به درون آپارتمان ها و اتاق های دربسته با پرده های کشیده و قفل های بازدید شده. آری ما پا به درون تنهایی خویش نهاده ایم .
فرهاد اکبرزاده
*نام مقاله اشاره ایست به مطلبی از اکتاویو پاز با همین نام .