پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


جایی میان بیخودی و کشف


جایی میان بیخودی و کشف
«سپهری از بخش آخر کتاب « آوار آفتاب » شروع و به شکل خیلی تازه و مسحور کننده‌ای هم شروع می‌شود و همین طور ادامه دارد و پیش می‌رود. سپهری با همه فرق دارد. دنیای فکری و حسی او برای من جالب‌ترین دنیاها است. او از شهر و زمان، و مردم خاصی صحبت نمی‌کند، او از انسان و زندگی حرف می‌زند. و به همین دلیل وسیع است. در زمینه‌ی وزن راه خودش را پیدا کرده. اگر تمام نیروهایش را فقط صرف شعر می‌کرد‌، آن وقت می‌دیدید که به کجا خواهد رسید.» فروغ فرخزاد
بیایید مسیر حرکت سپهری را در کلام فرخزاد، ادامه دهیم، چندین دهه را با چند عبارت طی کنیم، ببینیم شعر سپهری در چه موقعیتی قرار دارد.
جدال بر سر شعر سپهری، امروز معنایی ندارد. نه در دهه چهل هستیم که شعر، رسانه فرهنگ شفاهی مردم باشد و نه در دهه شصت، که شعارهای رسانه‌ای، کالای فرهنگی را با بنجل‌های کلیشه‌ای مخلوط کند. اگر زمانی شعر متعهد دهه چهل علیه سپهری جنگ اعصاب راه می‌انداخت و شعر آوانگارد آن دوران بی‌اعتنا از کنارش عبور می‌کرد، امروز مفاهیم، تعهد و روشنفکری و آوانگاردیسم، چنان تغییر کرده و با دیگر مفاهیم آمیخته شده، که کاربرد آن‌ها به عنوان پسوندی برای شعر، اگر ناممکن نباشد، احتمالاً مضحک خواهد بود. اگر در زمانه دیگری برای مقابله با شعر مسلط شاملویی از نام و شعر سپهری استفاده رسانه‌ای می‌شد، امروز هیچ جریان مسلطی در شعر وجود ندارد. تازه به این شرط که نپذیریم اصلاً شعر وجود ندارد.
عصر ما، عصر تسلط رسانه‌های ماهواره‌ای/ اینترنتی است. عصر اقتدار هیروگلیف‌های دیجیتال. شعر به کالایی تزئینی و عتیقه تبدیل شده و حضورش تنها یادآور گذشته‌ای باشکوه است. جهان «وب» از جهان واقعیت، واقعی‌تر شده. تاریخ و روزمره را وب می‌سازد.
اطلاعات، تحلیل‌ها، رویدادها، حتی هستی چیزها و هویت انسان را وب باید تایید کند. دیگر هیچ اتفاقی نمی‌افتد مگر آن که رسانه‌ها خبرش را اعلام کنند. مشروعیت وقوع هر امری به حضور در وب منوط شده است. از سوی دیگر همه کالاهای رسانه‌ای باید سرگرم کننده باشند. ارزش‌های خبری طوری کنار هم قرار می‌گیرند که برای مخاطبان از خبر، سرگرمی بسازند. به اخبار توجه نمی‌کنیم تا از واقعیت‌ها باخبر شویم، آن‌ها را دنبال می‌کنیم چون سرگرمی ما هستند. در جهانی که مسئولیت امر اتفاق نیفتاده را می‌توان به عهده گرفت و رخداد ثبت شده را انکار کرد، تا مخاطب با هیجان بیشتری پیگیر خبرها باشد، شعر چه جایگاهی دارد؟
به نظر می‌رسد در جهان وب، شعر باید ویژگی سرگرم‌کنندگی خود را حفظ کند. «حظ بردن» از شعرهای دیداری، شنیداری یا نوشتاری، با حسی شبیه حظ بردن مخاطبان از خواندن غزلی از «حافظ» می‌تواند ادامه داشته باشد. چیزی که شعر سپهری به علت لحن، نگاه و ساختار باز، مثال مناسبی برای آن است. امروز که همگام شدن تغییر و تحولات جهانی فرهنگ با پدیده‌های نوظهور تکنولوژیک، باعث رها شدن شعر سپهری از کاربرد نامطلوب رادیو تلویزیونی شده، فرصت مناسبی پیش آمده تا به شعر سپهری در عرصه «هایپرتکست» یا «حادمتن» فکر کنیم.
مساله صرفاً قرار دادن نسخه کتابی شعر سپهری در وب نیست، این کار در صفحه‌هایی با نشانی‌های مختلف صورت گرفته است. مساله، ارایه نسخه‌های حادمتنی از شعر «صدای پای آب» تا آخرین شعر «ما هیچ ما نگاه» است.
شعر حادمتن، به متن‌هایی گفته می‌شود که موقعیت «شعر بودن» در آن‌ها از فضای الکترونیک جدانشدنی است و از ساختاری خطی پیروی نمی‌کنند. حضور ساختارهای غیرخطی یا چند وجهی در شعر«حاد متن» امکان آرایش مجدد شعر را در هر بار خوانش خواننده احتمالی فراهم می‌کند. به طور معمول این ساختار غیرخطی در شبکه پیچیده‌ای از «لینک» یا راه‌های ارتباطی صفحه‌ها در فضای وب صورت می‌گیرد. در شعر«حاد متن» خواندن نوستالژی کتاب ندارد. صفحه قبل و صفحه بعد مفهومی ندارد. هر صفحه‌ای که زودتر باز شود صفحه اول است و هر لینک یا راه ارتباطی‌ای که در حال خواندن انتخاب کنید، شما را به صفحه‌ای می برد که نامش را صفحه بعد می‌گذارید. پس همواره شبکه‌ای از راه‌های متفاوت در شعر«حاد متن» وجود دارد که هر خوانشی را متفاوت از مسیر خوانشی دیگر، از درون خود عبور می‌دهد.
کتاب «ما هیچ ما نگاه» ۱۴ شعر در یک کتاب یا شعری ۱۴ قسمتی است که هر قسمت آن نامی جداگانه دارد. می‌توان هر قسمت را با لینک‌هایی به دیگر قسمت‌ها ارتباط داد. می‌توان هر شعر را به چندین بخش تقسیم کرد و بعد بر اساس معیاری مثل وزن، لحن، زمان، موضوع یا به صورت کاملاً اتفاقی، آن‌ها را به هم ارتباط داد. شعر سپهری به علت ساختار بازش، آن‌قدر منعطف هست که از صورت کتابی به نسخه حادمتنی تبدیل شود و نه تنها زیبایی‌های کلامی/ مفهومی‌اش از دست نرود، بلکه در مسیر حرکت لینک‌ها ویژگی‌های زیباشناختی دیگری هم به آن افزوده شود. برای مثال می‌توان این سطرها را از شعر «هم سطر هم سپید» انتخاب کرد و در یک صفحه جداگانه قرار داد: در ذهن حال جاذبه شکل از دست می رود/ باید کتاب را بست/ باید بلند شد/ درامتداد وقت قدم زد/ گل را نگاه کرد/ ابهام را شنید/
بعد سطر اول را به این سطر از شعر «این‌جا پرنده بود» ارتباط داد: ای عبور ظریف/ بال را معنی کن/ تا پرهوش من از حسادت بسوزد. و سطرهای بعدی را به این سطرها از شعر «وقت لطیف شن» مرتبط کرد: تعمیر سکوت گیجم کرد/ دیدم که درخت هست/ وقتی که درخت هست پیداست که باید بود/ باید بود/ و رد روایت را تا متن سپید دنبال کرد/
حالا سطر « بال را معنی کن» را به این سطرها از شعر «متن قدیم شب» ارتباط می‌دهیم: امشب دست‌هایم نهایت ندارند/ امشب از شاخه‌های اساطیری/ میوه می‌چینند/ امشب/ هر درختی به اندازه ترس من برگ دارد/
بعد سطر « و رد روایت را تا متن سپید دنبال کرد » را می‌توان به این سطرها از شعر «بی‌روزها عروسک» ارتباط داد: یک نفر باید از این حضور شکیبا/ با سفرهای تدریجی باغ چیزی بگوید/ یک نفر باید این حجم کم را بفهمد/ دست او را برای تپش‌های اطراف معنی کند/ قطره‌ای وقت/ روی این صورت بی‌مخاطب بپاشد/
این بازی را می‌توان همچنان ادامه داد. با هر ارتباطی که بین سطرها و عبارت‌ها می‌سازیم، معناهای تازه‌ای برای «ما هیچ ما نگاه» ساخته می‌شود.
با این همه خواندن چنین شعری برای خوانندگان سنتی شعر سپهری کار دشواری است. آنان تلقی دیگری از شعر سپهری دارند، حتی ممکن است از دیدن نسخه حادمتنی شعر او نگران شوند. در برابر امکان انتخابی که برای ادامه شعر دریافت می‌کنند همواره نگران‌اند که بخشی از آن را از دست بدهند. ناپدیدی بخشی از شعر برای آنان بیشتر نشانه فقدان معنا و بی ارزشی آن است تا امکان افزودگی و گسترش معناها. چون کل شعر را در اختیار ندارند گمان می‌کنند قادر به درک آن نیستند. اما اگر به شکل شعر سپهری توجه می‌کردند، می‌دیدند کلی وجود ندارد، فقط با مجموعه‌ای از جزییات مواجه‌ایم. کل را خواننده شعر او باید بسازد.
از یاد نبریم که خواندن شعر«حاد متن» خوانش راه‌های ارتباطی آن است و معناهای شعر درست مثل مسیر متغیر خوانش‌ها به طور مستمر در حال تغییر هستند. به قول سپهری: هیچ حرفی به این روشنی نیست/ راه معراج اشیا چه صاف است.
محمد آزرم
http://tafavot.blogfa.com
منبع : سورۀ مهر