شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اسرائیل- فلسطین: پرده پوشی بس است!


اسرائیل- فلسطین: پرده پوشی بس است!
رژی دبره نویسنده فرانسوی، اثر تازه‌ی او، “شرف بندبازان” ، از سوی L’ Echoppe، درسپتامبر ۲۰۰۳ ، در پاریس به چاپ خواهد رسید و ما در اینجا بریده هایی از آنرا منتشر می کنیم. وی در این کتاب به ژان کلر منتقد و تاریخدان هنر پاسخ می گوید.
کلر در کتابی به نام” در باب سوررئالیسم در چارچوب روابطش با توتالیتاریسم و جلسات احضار روح"( Mille et une nuits، ۲۰۰۳,(سوررئالیستها را بطور اعم و آندره برتون را به طور اخص، به مثابه ی پیشگامان راه بن لادن مورد اتهام قرار داده است.
در اکتبر ٢٠٠٦، ژاک شیراک رئیس جمهوری وقت فرانسه به رژیس دبره ماموریت داد تا «یک پژوهش میدانی را در مورد موقعیت جامعه های قومی – مذهبی مختلف خاورمیانه به انجام برساند». شیراک به او توصیه کرده بود که «بدین منظور به تحقیقی جامع در میان همه بخش های افکار دست بزند». دبره در پانزدهم ژانویه بر پایه مشاهداتش و درچارچوب تعیین شده، یادداشتی در مورد فلسطین و خطراتی که لفاظی های رایج آغشته به پرده پوشی ببار آورده است، تسلیم مقامات فرانسوی کرد. حتی اگر توضیحاتی که نویسنده به ما ارائه داده و پیرو آن باید ملزومات مربوط به قواعد نگارش یک «یادداشت دیپلماتیک» (یعنی ایجاز و احتیاط) را در نظر گرفت، سند زیر که گزارش های منتشر شده و رسمی بانک جهانی، سازمان ملل و… نیز آن را تایید می کند، به نظر ما کاملا معتبر می‌رسد و می تواند قرائتی ممکن از یک کج روی دراز مدت ارائه دهد که امروز شاهد عواقب ناگوار آن هستیم.
«روند دیپلماتیک به حد کافی به تحولات منطقه و پی آمدهای آن نپرداخته است.
- اما کدام تحولات؟ - پیش از همه، مستعمره سازی. » دنیس راس
(میانجی پیشین آمریکا در خاورمیانه، در مصاحبه ای در سال ٢٠٠٠، در مورد اشتباهاتی که هنگام عقد قراردادهای کمپ دیوید – سال ١٩٧٨ – رخ داده است.)
در فاصله سال های ١٩٩٤ تا ٢٠٠٠، تعداد ساکنان یهودی در شهرک های استعماری در سرزمین فلسطین دو برابر شد. از زمان قراردادهای اسلو (١٩٩٣)، شمار اسرائیلیانی که در کرانه باختری مستقر شده اند، با اسرائیلیانی که در مدت ٢٥ سال پیش از آن، مقیم این شهرک ها بودند، یکسان است. هنگامی که صحبت از برگزاری مجدد یک کنفرانس بین المللی می شود، باز هم ارزیابی از موقعیت محل یا واقعیت موجود را به آخر کار موکول کردن، مصیبت بار خواهد بود. تعیین کمیسیون جدید بی فایده است. چنین بیلانی هم اکنون موجود است و حتی ده بار بجای یک بار. در مورد هیچ کشمکشی در جهان به این اندازه سند، نقشه و مدرک بایگانی شده وجود ندارد. اداره سازمان ملل برای هماهنگی امور انسانی (OCHA) در بایگانی خود، نقشه های دقیق به روز شده از تحولات سرزمین های مورد نزاع را با عکس، آمار، نقشه ها و …نگهداری می کند. مشاهده این مدارک به یک ساعت زمان نیاز دارد ولی امکان می دهد تا از پرحرفی های تمام نشدنی مهربان تر از دایه جلوگیری شود.
نقشه ها چه چیزی را نشان میدهند؟ این که پایه مادی، اقتصادی و انسانی یک «دولت فلسطینی پایدار» در حال ناپدید شدن است، بطوری که «راه حل دو دولت»، (و به گفته آموس اوز) «جدائی عادلانه و متعادل» سرزمینی که تقسیم شده میان دو کانون ملی، که یکی کوچکتر از دیگری است، وغیرنظامی ولی دارای حاکمیت پایدار و متداوم، از این پس به واژه های پوچ می مانند که باید به زمان آینده در گذشته نوشت. می‌توان اعتراض کرد نپذیرفت که به نقطه غیرقابل بازگشت رسیده ایم، هر چند که به این امر بهای بیش از واقع می دهند که گویا اگر اسرائیلی ها نبرد بر سر سرزمین را برده اند (تنها ٢٢ درصد سرزمین فلسطین دوران قیمومت بریتانیا فعلا از کنترل آنان خارج است)، فلسطینی ها در زمینه جمعیت [دموگرافیک] برنده خواهند بود. آن گاه، می‌توان « توان دوام آوردن» حیرت آور اهالی بومی را در مقابل حرکت آرام جاده صاف کن قرار داد که به آهستگی شتاب گرفته و نقشه آلون متعلق به ١٩٦٨ را به اجرا می گذارد.
● حذف «خط سبز» از این پس قانونی شده است
با تمام این اوضاع، از «تحولات عینی» چنین پیداست که:
١) هدف از کشیدن دیوار امنیتی آن طور که گمان می کنند ، ترسیم مرزاحتمالا غیرقانونی (زیرا بیش از ده درصد کرانه باختری را [به اسرائیل] ملحق می کند) نیست ، بلکه حدس زده می‌شود که دست کم ارزش یک مرز بین المللی نقطه چین شده را دارد.
٢) این یک واقعیت است (همان طوری که ایهود اولمرت در روز ٢٠ مارس در رادیوی ارتش اسرائیل اظهار داشت) که مرزهای استراتژیکی اسرائیل بر روی رودخانه اردن قرار دارد. (تمام دره رود اردن را «ناحیه ممنوع» اعلام کرده اند) . چنگ اندازی بر ناحیه وسط از هم اکنون در برخی نقاط، گذر از ساحلی به ساحل دیگر را امکان پذیر کرده است.
٣) جاده های جدید موسوم به «جاده های دورزن شرقی – غربی» [جاده های ویژه ارتباط میان مستعمره ها که اراضی فلسطینی را دور می زند.م] با فدا کردن محور پیشین شمال-جنوب، به روشنی نقشه یک سرزمین در حال الحاق را ترسیم می کند که نتیجه عملی آن پدیدار شدن سه یا چهار بانتوستان * عربی خواهد بود. (جنین، رام الله و اریحا). با سرزمینی محصورشده روبرو خواهیم بود که خفه می شود و منابع طبیعی اش رو بزوال است و سرانجام می تواند اهالی را به مهاجرت کم و بیش گسترده به نحوی تعیین کننده سوق دهد. [هم اکنون بخش بزرگی از نخبگان از جمله مسیحیان مهاجرت می کنند.]
٤) با ساختمان دیوار، با یهودی کردن جاری بیت المقدس شرقی، و بویژه تغییر وضعیت شهرداری ، محکومیت های مکرر از سوی سازمان ملل که البته کاملا صوری است، بر ادامه تسلط اسرائیل بر تمامی شهر تاثیری ندارد. (١) فاصله میان آن چه «بیان» می شود ، زیرا که مایلیم این چنین بشنویم (عقب نشینی موضعی و تسهیل در صدور پروانه، حذف یک پاسگاه بازرسی از میان بیست پاسگاه موجود، نرمش در لحن و گفتار و غیره) و آن چه در محل «اتفاق» می افتد، و آن چه که از دیدنش بیزاریم ( مانند شبکه بندی زنجیره ای مستعمره ها، ساختمان پل ها و تونل ها، محاصره اماکن فلسطینی، مصادره زمین ها، ویران سازی خانه ها و غیره) ابعادی می یابند که یکی از دو طرف آن را دو دوزه بازی خواهد خواند و طرف دیگر اسکیزوفرنی [روان گسیختگی ]. ضرب المثل قدیمی «با هر دونم بیشتر، یک بز بیشتر» دور از چشم مردم و بدون این که خبرساز باشد، تحقق می یابد. [دونمDounam ، معادل هزار متر مربع می باشد] ، بدون اینکه اتفاقی بیافتد و حتی بهتر ، بدون «فرمان استعماری» صریح، هیچکس برآشفته نمی شود به شرط اینکه در صدد کسب اطلاعات برآید (و برای کسی که در محل زندگی نمی کند، اطلاع گیری در این مورد مشکل است). در نقشه ها و کتاب های درسی اسرائیل، به کرانه باختری نام «یهودا- سامره» داده اند، که در آن ها حذف خط سبز امری قانونی شده است. این امری است که مجلس (کنست) با رد کردن پیشنهاد وزیر آموزش (از حزب کار) تصویب کرده است.
این امر یک روش و سنتی است که بیشتر به دوران نخستین یی شوو(٢) بر می گردد تا یک گسست نامنظم میان امر دوفاکتو (عملا موجود) و قانونی تحمیل شده . و این به معنی قرار گرفتن در مقابل عمل انجام شده که در قبالش هزینه سنگینی پرداخت شده است، (دولت پیش از این که اعلام شود، وجود داشت و همچون ارتش در سال ١٩٤٨ به رسمیت شناخته شد) : این نمایش دارای دو صحنه است. یکی بین المللی که شاهد تکرار سخنان مبهم با ظاهری زیبا است (عقب نشینی، همزیستی، دولت) حال آن که مسائل جدی (مستعمره سازی ها، جاده ها، تونل ها، منابع زیر زمینی آب) نادیده گرفته می شود و دیگری صحنه عملیات است که حرف آخر را (بدون تبلیغات) خواهد زد. با آشنائی به زیر و بم « دموکراسی افکارعمومی» ، که مثل همه به امید وخبرهای خوش نیاز دارد، دولت های پی در پی اسرائیل (از راست تا چپ) مراقبند که گاه گاه (از طریق ارائه طرح عقب نشینی یک جانبه، برچیدن موضعی، اعلان هائی که «جالب» ارزیابی می شوند ولی همواره مشروط بوده و لذا تداومی ندارند) افکار عمومی را تسکین دهد. «تبلیغات رسانه ها» روز به روز زندگی می کند و حافظه ندارند.
کمتر کسی «نقشه راه» را به یاد می آورد. (٣) در آن قید شده است: «حل نهائی و کلی منازعه اسرائیل-فلسطین تا سال ٢٠٠٥» ؟ اعتراف کنیم که روند پیشین صلح اسلو تنها در ردیف حرف هائی روی کاغذ مانده است. با اشغال نظامی مجدد نواحی A وB (٤) در آوریل ٢٠٠٢، این روند راه معکوس را در پیش گرفته است. اگر تکه تکه شدن سرزمین را به آن اضافه کنیم که نتیجه اش قطع ارتباط رهبری مرکزی احتمالی فلسطینی با مسئولان محلی و ارتباط فیما بین آنان است، نابودی مادی و روش مند نهادهای «ملی»، نابودی زیر ساخت ها و کادرهای سیاسی [فلسطین] توسط ارتش اسرائیل، هرج و مرج داخلی را قطعی کرده و موجب گسترش باندهای تبهکار، دسته ها و تصفیه حساب ها،- بطور خلاصه بلبشوی بی پایان و بی پایه - می گردد. روشن است راهی را که در پیش گرفته اند، به ساختمان یک دولت منتج نمی شود بلکه راه شکستن ساختار هر حاکمیت محتملی در آن سوی دیوار است. این سرانجام منطقی یک الحاق برنامه ریزی شده در میان مدت (مثلا سی سال) است که به موقع خود« با در نظر گرفتن واقعیت های موجود در محل» قطعیت خواهد یافت.
در چنین شرایطی، چنین بر می آید که توسلی با اتفاق نظر ولی خود فریبانه به «نقشه راه» (که علامتی امیدوار کننده و روزنه فرصت بود) بیشتر به روش کوئه ** میماند تا درک عاقلانه از یک تغییر شکل ثابت و منسجم پدیده ها. به یقین، این تغییر شکل از ژنو، پاریس و نیویورک قابل رویت نیست ولی برای کسانی که پس از چند سال دوری به کشوربر می گردند، ملموس است. آنان کشوری را در می یابند که چهار گوشه آن در دست نیروهای نظامی بوده و «مستعمره ها»ی اسرائیلی در متن خاک فلسطین قرار نداشته بلکه در آن جا، فلسطینی ها تکه هائی هستند که بر متن نمای یهودی ای قرار گرفته اند که شالوده مستحکمی دارند. جائی که منابع آب پیش خریده شده و محدودیت های موقتی عبور و مرور تفاوت چندانی با ممنوعیت کامل ندارد.
● حلقه های مستعمره ها در سایه دیوار امنیتی
با وجود این، میتوان با این ایده به خود تسلی داد.
١) اگر خروج ساکنان شهرک های استعماری از غزه امکان پذیر بود، فردا چنین امری در کرانه باختری نیز میسر خواهد شد. البته فراموش می شود که تخلیه ٨٠٠ مهاجر اسرائیلی از این منطقه ( زیر نگاه یک خبرنگار برای هرسه اسرائیلی) با استقرار بی سر و صدای بیست هزار نفر در ماه بعد و در نقاط دیگر دنبال شد. چرا که غزه بخشی از میراث مقدس نیست در حالی که «یهودا-سامره» ستون فقرات آن است. آریل شارون هرگز پنهان نمی کرد که در مقابل این عقب نشینی ناچیز، حضور اسرائیل در آن سوی «خط سبز» مستحکم تر شده است. (در حال حاضر ٤٣٨ هزار نفر با در نظر گرفتن ١٩٢٩١٠ نفر در بیت المقدس شرقی، در شهرک های استعماری ساکنند.)
٢) بر چیده شدن چهار مستعمره در شمال (با ١٠٠٠ نفرجمعیت) و به فرض تجمع شهرک نشینان مهاجر (٦٠ هزار نفر) در سه بلوک پر جمعیت تر، معال آدومیم، آریل و گوش اتزیون، فضائی را آزاد خواهد ساخت. در آن صورت فراموش خواهد شد که با تسلسل مستعمره سازی در پناه دیوار حائل امنیتی، کرانه باختری به سادگی به دو قسمت تقسسیم شده و دیوار بیش از آن که فلسطینی ها را از اسرائیلی ها جدا سازد، فلسطینی ها را از یکدیگر جدا می سازد.
● وسواس امنیتی، تحکیم کننده نا امنی
کوتاه سخن این که، به جای دولت فلسطین اعلام شده و مورد علاقه همه، امروز با چشم انداز یک سرزمین اسرائیلی که هنوزعیان نیست و در کنار آن سه ناحیه محصور از شهرداری های خودگردان فلسطینی روبرو هستیم. همه طرف های بحران منافع خود را در حفظ ظاهر فریبنده و گول زنک بین المللی می بینند. (٥) اسرائیلی ها به این امید دل بسته اند که تاریخ با چهره ای نقاب دار به پیش می رود، فلسطینی ها به خاطر اینکه نمیتوان حقیقت را به ملت اشغال شده ای که به امید زنده است، گفت، البته بی آن که بخواهند آنان را به نابودی شان بر انگیزند؛ و این که برجستگان، منتخبان، کارمندان از آن چیزی که یک نیت خیر شده است، راه امرار معاش، افتخار، شرافت و علت بقا را الهام می گیرند.
اروپائی ها بدلیل این که راهی برگزیده اند تا از طریق کمک های مالی و انسانی مهم برای خود اعتباری کسب کنند، امری که انفعال سیاسی و کوری عمدی آن ها را سرپوش بگذارد. و آمریکائیان، که از نظر روحی به تورات بیشتر مدیونند تا انجیل و به این دلیل که رابطه وجودی آنان با اسرائیل از نوع رابطه پدر - فرزندی است و لذا انتقاد ناپذیر. بدین ترتیب، توهمات مشترک آنان در محافظت از خود، از تقارن منافع متضاد سرچشمه می گیرد و این طنز تاریخ است. در لحظه کنونی، آیا این امر در دراز مدت مثلا تا اواخر قرن قابل دوام است؟ تردید در این مورد رواست، چرا که وسواس امنیتی آنان، برای اسرائیل نا امنی وبرای گرایشات سنگین جمعیتی و مذهبی و نیز تکنولوژیکی منطقه (٦)، نا آگاهی ببار می آورد . آیا دست کم یکی از حکومت های اروپائی نمی تواند به دوستان اسرائیلی ما گوشزد کند که
١) ما همگی ساده لوح نیستسم و
٢) که اگر ساده لوحی هم در میان باشد، مروجین آن نه نخستین قربانیان آن ، بلکه صد افسوس که آخرین شان خواهند بود؟
عنوان مقاله: Israël-Palestine : Sortir de la Langue de Bois Pour une cure de vérité au proche -Orient
* بانتوستان : در دوران آپارتاید، در آفریقای جنوبی به سرزمینی بسته اطلاق می شد که در آنها فقط سیاهپوستان زندگی می کردند.م
** متد کوئه منسوب به Emile Coué روانشناس و داروساز فرانسوی ١٩٢٦ -١٨٥٧ روشی است متکی بر خود القائی یا تلقین به خود وتکرار پی در پی امری که قصد متقاعد شدن به آن را دارند. م
▪ پاورقی ها:
١) به مقاله «چگونه اسرائیل بیت المقدس را مصادره می کند» ، لوموند دیپلماتیک فوریه ٢٠٠٧ مراجعه کنید.
٢) یی شوو یک واژه عبری است که جنبش صهیونیستی پیش از ایجاد دولت اسرائیل برای نامیدن ساکنان و مهاجرین جدید یهودی در فلسطین بکار می برد.
٣) «نقشه راه» در سی آوریل ٢٠٠٣ از سوی سازمان ملل، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و روسیه موسوم به کوارتت [گروه چهارگانه] تدوین شد. این طرح پیشنهادی بود برای پایان دادن به کشمکش اسرائیل-فلسطین.
٤) سرزمین های فلسطینی از کرانه باختری رود اردن، بیت المقدس شرقی و باریکه غزه (به طول ٤٥ کیلومتر و به عرض ده کیلومتر) تشکیل شده است.در پایان توافقات اسلو، کرانه باختری به سه ناحیه تقسیم شده بود :
ناحیه A که از سال ١٩٩٤ شامل شهرهای اریحا،جنین، قلقلیا، رام الله، تولکرم، نابلس، یت اللحم (توافقنامه ویژه ای در مورد شهر الخلیل Hébron در ژانویه ١٩٩٧ امضا شد) بود . مدیریت مدنی و پلیس در دست فلسطینی ها بود. ناحیه B شامل دیگر شهرهای فلسطینی واقع در کرانه باختری که در آن ها «تشکیلات خودگردان» از جنبه نظری مدیریت مدنی را به عهده داشت ، امنیت داخلی مشترکا با ارتش اسرائیل تامین میشد. ناحیه C شامل شهرک های استعماری اسرائیلی واقع در کرانه باختری (٦٠ درصد کرانه باختری) بود. بیت المقدس شرقی تحت نظارت دولت اسرائیل باقی می ماند.
٥) به مقاله آلن گرش، «چگونه جهان فلسطین را بخاک سپرده است؟» ، لوموند دیپلماتیک، ژوئیه ٢٠٠٧ مراجعه کنید.
٦) توصیه میشود که گزارش آلوارو دو سوتو هماهنگ کننده ویژه سازمان ملل متحد برای روند صلح در خاورمیانه را که در ٥ مه ٢٠٠٧ به دبیر کل این سازمان تسلیم کرد، قرائت کنید. متن کامل آن را میتوان به زبان انگلیسی در نشانی زیر یافت:
www.lesoir.be/_documents/DeSotoreport.pdf
گرفته از مجله هفته:
http://www.hafteh.de/?p=۹۶۹#more-۹۶۹
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه