سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پس از شکست تیم ملی به عربستان /مسوولیت لطمه به غرور ملی با کیست؟


پس از شکست تیم ملی به عربستان /مسوولیت لطمه به غرور ملی با کیست؟
تیم ملی فوتبال ایران در مقابل دیدگان بیش از یکصد هزار تماشاچی علاقه مند به پیروزی و میلیونها بیننده ی تولویزیونی ناباورانه شکست تلخ در مقابل تیم ملی عربستان را پذیرفت. این شکست علاوه بر تبعات و لطمات روحی و فشارهای عصبی ‘ ضربات جبران ناپذیری را نیز به غرور ملی ایرانیان بویژه جوانان به عنوان سرمایه ی اجتماعی اصلی و طرفدار ورزش وارد کرد.
در پی این شکست تلخ و تراژیک‘ یک سوال ذهن هر مخاطبی را به خود معطوف می سازد که آیا عامل اصلی شکست تیم ملی فوتبال و جریحه دار شدن غرور ملی کیست؟ علی دایی سرمربی تیم ملی و بازیکنان حاضر در میدان و در نهایت کادر فنی تیم‘ مسببان و مقصران اصلی این شکست در این رقابت ورزشی حساس هستند؟! آیا برنامه ها و رفتار و یا کوتاهی و قصور این افراد است که موجب شکست و به دنبال آن خدشه وارد شدن به غرور ملی شده است؟
چنانچه پاسخ به این سوال همانی باشد که در بالا آمد‘ سوالی دیگری ذهن مردم و افکار عمومی را متوجه خود می سازد که آیا با برکناری یک سرمربی و برخی اعضای کادر فنی منتخب سرمربی‘ باید موضوع را فیصله یافته تلقی کرد و تصور داشت که همه چیز حل شده و غرور ملی جریحه دار شده و فشار های روحی و روانی ناشی از شکست تیم ملی ورزشی کشور برطرف گردیده است؟!
البته این قلم تردیدی در این ندارد که دست اندرکاران فنی تیم در قبال این شکست در حد مسوولیت خود مقصرند و نمی توان آنان را معاف از پاسخگویی دانست‘ زیرا به لحاظ قانونی و عرفی و اخلاقی‘ پذیرش هرگونه مسوولیت اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی‘ به خصوص زمانیکه این مسوولیت جنبه ی ملی داشته باشد‘ و ارتباطی مستقیم با روح و روان و غرور ملی نیز پیدا کند‘ اجتناب ناپذیر است و فرد مسوولیت پذیر باید در مقابل موکلان خود که همان شهروندانند وافکار عمومی‘ پاسخگوی نتایج رفتار خود باشد و بدیهی است که این امر تنها مختص به حوزه اجتماعی و به صور ویژه ورزش نیست‘ و البته در مورد اخیر نیز فقط نباید انتظار داشت که یک سرمربی ورزشی مسوولیت همه ی اتفاقات و شکست ها را بپذیرد بلکه باید تمامی افراد که در ارتباط مستقیم و حتی غیرمستقیم با این موضوع هستند هر کس به اندازه خود‘ پذیرای مسوولیت و شکست باشد.
حال باید دید که در این میدان خاص‘ مقصر اصلی تنها و تنها علی دایی است و با مجازات یا برکناری وی‘ موضوع را باید تمام شده تلقی کرد؟ یا کسان و تصمیم گیران دیگری هم هستند که شاید در یک قضاوت بی طرفانه و عادلانه بتوان آنان را نیز مورد سوال قرار داد و پاسخ خواست؟ اما متاسفانه این مساله یعنی مسوولیت پذیری در کشور ما در بسیاری از حوزه هاهنوز تبدیل به یک فرهنگ و هنجار اجتماعی نشده و در بسیاری ازبخش ها بویژه ورزش و بالاخص رشته فوتبال‘ سالهای سال است که همچنان تجربه می کنیم و آزمون و خطا! و پس از بروز اتفاقات ناخوشایند‘ مدتی بحث ها و تحلیل هایی پیرامون موضوع صورت می گیرد اما هیچ وقت شاهد اصلاح و تحول جدی نیستیم! آزمون و خطا بخشی از زندگی روزمره ما شده است!
به خاطر می آورم زمانی که مسوولیت یک روزنامه ورزشی را برعهده داشتم وقتی شکست تلخ در جام جهانی همه را درگیر و متوجه خود کرده بود‘ انگشت اتهام ها به سوی علی دایی که آن زمان یکی از بازیکنان حاضر در میدان فوتبال بود‘ نشانه رفت و متاسفانه اهل قلم کمتر در روزنامه های ورزشی تلاش کردند که عمیق تر و واقعی تر به بررسی و تحلیل دلایل شکست بپردازند! یعنی همان رویه و سنت غلطی که همواره حاکم بر زندگی و روابط اجتماعی ماست و آن چیزی نبود جز مقصر یابی و...! و پس مدتی که آب ها از آسیاب افتاد همه چیز فراموش شد و کمتر کسانی پیدا شدند که به دنبال علاج واقعه از طریق بررسی عمیق و علمی مساله باشند و دارویی برای علاج بیماری تجویز نمایند!
در همین مورد خاص و انتخاب آقای علی دایی به عنوان سرمربی تیم ملی‘ اگر حافظه یاری کند‘ یکی از دست اندرکاران سابق ورزش که زمانی نیز مسوولیت فدراسیون فوتبال را بر عهده داشت‘ نکته ی به ظریف و مهمی اشاره کرد اما هیچ گوش شنوایی وجود نداشت. وی توصیه کرد که در آن شرایط خاص زمانی که دایی تازه از میدان فوتبال و بازیگری خارج شده و به عنوان یک چهره ورزشی ملی و در واقع سرمایه ملی و جهانی مطرح بود‘ او را به این سادگی هزینه نکنند! و معتقد بود که از این سرمایه ملی باید در زمان خود و در جای خود استفاده کرد. پیشنهاد این مسوول ورزشی این بود که دایی قبل از سرمربی گری ابتدا در کنار یک مربی باسابقه ی داخلی یا خارجی به عنوان مربی قرار گیرد و پس از مدتی که تجربه های لازم را کسب نمود در موقع مقتضی مسوولیت های حساس تر به وی داده شود و هشدار داد که این سرمایه نباید به سادگی و ارزان هزینه شود اما کو گوش شنوا؟!
در این مورد خاص و البته موارد مشابه آیا بهتر نیست همه دست اندرکاران امر مسوولیت را جمعی بپذیرند و اینطور نباشد که تنها در پیروزیها ثمره آن را مصادره نمایند؟ به نظر می رسد این شکست ورزشی که البته با کمی دوراندیشی و برنامه ریزی علمی قابل جبران است‘ نتیجه ی برنامه ریزی غلط و غیرکارشناسی و شاید در مواردی احساسی است؟ آیا دلیل این شکست را نباید در جاهای دیگر جستجو کرد؟ انحصاری کردن مسوولیت ها از جمله مسوولیت های ورزشی و به کناری نهادن افراد خبره و کارشناس و صاحبنظر‘ و حاکم کردن عقل فردی به جای عقل جمعی‘ نمی تواند از جمله دلایل این شکست ها باشد؟ آیا نباید از آنها درس گرفت؟
مسوولان محترم سازمان ورزش و فدراسیون فوتبال تا چه اندازه خود را در این اتفاق شریک می دانند؟ البته اگر به کار گرفتن این عبارات ‘ حمایت از شخص خاص تلقی نگردد چون به هیچ عنوان قصد حمایت از فرد یا تبرئه فردی را ندارم ‘ اما باید این را بدانیم که خراب کردن دیوار بر سر یک نفر ‘ ممکن است در کوتاه مدت و به صورت مقطعی آبی بر روی آتش باشد ولی آیا اطمینان داریم که در بلند مدت مشکلات را اساسی و ریشه ای حل می کند؟ یا باز هم تجربه و تجربه و آزمون و خطا!
این اصل را باید پذیرفت که در هر حوزه از جمله در حوزه ورزش‘ به مسائل کلان و ملی باید ملی نگریست و به هیچ عنوان گرایش های فکری و سلیقه ای را نباید در تصمیمات کلان و ملی دخالت داد از همه ظرفیت های کارشناسی باید بهره گرفت تا دیگر تجربه ی گذشته تکرار نگردد. چند بار باید از این ناحیه ضربه بخوریم تا باورمان شود که اشکال کار در سلیقه ای نگاه کردن به مسائل ملی و فراجناحی است؟!
داستان تعلیق فدارسیون فوتبال کشور از ناحیه ی فیفا و کمیته انتقالی را به خاطر بیاورید! اتفاقاتی که پیرامون این موضوع در سطح ملی و بین المللی رخ داد و به اعتبار و حیثیت ورزش ملی ما لطمه زد ! در آن مورد ورزش کشور قربانی چه چیزی شد؟ جز اینکه نمی خواستیم در مسائل ملی و کلان که به لحاظ اجتماعی و حتی سیاسی و فرهنگی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود‘ نگاه ملی داشته باشیم و از تمامی ظرفیت های کارشناسی موجود در کشور با نگاه ها و سلیقه های مختلف بهره ببریم ؟ متاستفانه در آن مورد هم به موضوع ورزش در کشور نگاه سیاسی داشتیم و گفت وگوها و بحث ها پیرامون آن بر این اساس صورت می گرفت!
در مورد اخیر نیز باید توجه کرد که با تنبیه یا برکناری علی دایی که انجام شد‘ همه مشکلات برطرف نخواهد گردید و اگر به همین شکل باشد این دور باطل و تسلسل ادامه خواهد داشت و آنچه در این میان لطمه ی اساسی می بیند ورزش کشور و متعاقب آن؛ بی انگیزگی و عصبیت برای جامعه بویژه اقشار جوان و علاقه مند به ورزش کشور خواهد بود. البته طبیعی است که آقای دایی باید در مقابل تصمیمات و اقدامات خود پاسخگو باشد اما اگر به همین بسنده کنیم فوتبال و ورزش کشور از این بحران و سرگردانی و عقب ماندگی نجات نخواهد یافت.
عزم ملی و عقل جمعی باید به کمک بیاید. باید با بکارگیری نظر قاطبه ی صاحبنظران در امور ورزشی و اجتماعی موضوع به صورت کارشناسی و علمی ‘ مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و به تمامی نظرات توجه شودآنگاه خواهیم دید که پیچیده ترین مشکلات نیز قابل حل است. در حوزه سیاست و اقتصاد هم متاسفانه با اینگونه مشکلات رو به رو هستیم و باید این فرهنگ یعنی فرهنگ تکثر و جمع نگری به نحو مطلوب در فرهنگ جامعه و تصمیمات مسوولان نهادینه شود تا شاهد درجا زدن هایی از این دست نباشیم.
امیدوارم همگان اعم از شهروندان و مسوولان و نمایندگان آنان به این اصل اجتناب ناپذیر به خصوص در حوزه ی کلان و ملی اعتقاد پیدا کرده و گردن نهند و عقل جمعی را جایگزین انحصار و فرد نگری کنند. تا دیگر شاهد آن نباشیم که در پی یک شکست یا یک حادثه خسارت بار‘ همه به دنبال مقصر بگردند بلکه هر کس در حد خود مسوولیت را پذیرا بوده و به دنبال شناسایی درد و درمان آن باشند.
به امید آن روز که این امر ‘ یعنی نگاه جمعی و سیستمی و کارشناسی به مسائل و بهره گیری از تمامی ظرفیت های علمی و کارشناسی را در کشور نهادینه شده بینیم و پذیرش مسوولیت ها و کناره گیری از آن نیز از این مسیر صورت پذیرد. انشالله
بهرام گل زاده
منبع : پارس فوتبال


همچنین مشاهده کنید