شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

از ستاره هفت برارو تا تلویزیون های زنگ دار


از ستاره هفت برارو تا تلویزیون های زنگ دار
خواب صبح آنقدر شیرین هست که تمام خواب ها و و افکار شیطانی همان موقع به سراغت بیایند. آنقدر شیرین که هنوز سن و سالی نداری، هنوز خدایت را درست و حسابی نشناختی او را با دربان بهشت و دوزخ اشتباه گرفتی، دو ساعت تمام به مادرت التماس می کنی تا بالاخره از او قول بگیری فردا سحر بیدارت کند.
سحر هم که می شود با اولین نوازش مادر، بر خلاف همیشه، از جایت می پری و فقط دو مشت آب سرد کافی است که هشیار، هشیار شوی. اما چه کیفی دارد این سحرهای خنک و صدای قرآن خواندنی که گاه زمزمه است و گاه صوتی بلند که خود به خود دلنشین می شود. در ظاهر هیچ اتفاق خاصی نیافتاده است به جز اینکه جماعتی نیمه شب بیدار شده اند و دارند غذا می خورند اما سحر می شوند، از سحری که مال شهر الرمضان است... و بوی برکت و خیری که سراسر خانه را پوشانده است. اصلا برای رسیدن به همین خیر و برکت است که پیامبر(ص) سفارش می کند و امت هم در دوره های مختلف برای به جا آوردن این سنت از راههای مختلف وارد می شوند. سنتی که سنت ساز می شود; رسوم مختلفی برای بیدار کردن اهل محل، شهر و یا.... راستی تا به حال چند بار تلفن خانه تان زنگ خورد و همسایه همه تان را بیدار کرد؟
● ستارگان
اما در گذشته که نه علم نجوم سازمانی و نهادی شده بود نه بشر انقدر زاد و ولد کرده بود که شهرها وسیع شوند، مردم برای تشخیص دادن زمان سحر از راه های مختلفی استفاده می کردند، مثل تشخیص سحر از روی ماه و مهتاب. علاوه بر راهیابی توسط ستاره در روزگاران گذشته از روی ستاره نیز اوقات سحر را تشخیص می دادند که یکی از متداول ترین روش ها بوده است. گذشتگان ستارگان، محل و جایشان را تشخیص می دادند تا سحر از کفشان نرود. این روش در آسمان کویر بیشتر استفاده می شده است; مثل یزد، کرمان و فارس که به صافی آسمان و درخشندگی ستارگانش مشهور است، برای همین اغلب مردم، به خصوص پیرمردان و پیرزنان، از روی ستارگان و محل و موقعیتشان سحر را تشخیص می دهند. همین قرابت و کارگشایی است که شاید باعث می شود مردم هر شهر و دیاری نامی مخصوص برای ستارگان بگذارند. در یزد از روی مجموعه ستاره های " نیم گزک"، "گزوپرویز" و " گزوترازو" وقت سحر را تشخیص می دادند. آن طوری که پیرمردان می گویند، اول شب این ستاره ها در جنوب غربی قبله به صورت عمودی دیده می شوند که به تدریج به وسط آسمان می آیند و نصف شب به صورت افقی رو به روی قبله ظاهر می شوند. از نیمه شب ستاره ها به سمت جنوب شرقی قبله سرازیر می گردند و لحظاتی بعد از سحر محو می شوند. با ناپدیدشدن این ستارگان صدای اذان صبح از گلدسته های مساجد بلند می شود. هر چه روز کوتاهتر شود ستاره های نیم ذرع زودتر نمایان می شوند و هر چه روز بلندتر شود دیرتر.
● صبح صادق بدمد گر برسد "ظل سحر "
همچنین در مشهد از روی ستاره های" هف برارو" که در نقاط دیگر به " هفت برادر" مشهور است سحر را تشخیص می دهند. ریش سفیدان مشهد می گویند دو مجموعه ستاره " هفت برارو" در آسمان وجود دارد که هر مجموعه شامل هفت ستاره است. وقتی سه تا از ستاره های هفت برادران راست قبله قرار گرفتند موقع خوردن سحری است و وقتی هر هفت ستاره برابر قبله ایستادند سحر تمام می شود و صبح می دمد.
● بانگ خروس سفید چل تاج
الان اگر خروسی بر حسب اتفاق در خانه های شهری یافت شود و بر حسب اتفاق هم آنقدر تنبل نشده باشد که نیمه شب نای "قوقولی قوقو" کردن را داشته باشد و باز هم بر حسب اتفاق اگر شخصی از خواب بیدار شود، بدون شک می گویید چه خروس بی محلی! اما در گذشته خروس ها خوش یمن بودند و خواندنشان هم به موقع. الان هم خوش یمن هستند اما نه وقتی که اینهمه وسیله مدرن برای بیدار شدن دارند. به هر حال در گذشته وجود خروس را در خانه خویش یمن می دانستند مخصوصاسفید چل تاج اش را که نشانه خیر و برکت است و هر کس صاحب خروس سفید چل تاج بود می گفتند پریان و جنیان به خانه اش نمی آیند. اما سحریابی بوسیله این خروس های خوش یمن... خروس در شب سه مرتبه می خواند: نیمه شب، ساعتی بعد از نیمه شب و مرتبه سوم هنگام سحر. یعنی قدیمی ها آنقدر خوابشان سبک بوده است که با هر سه بانگ خروس از خواب بیدار می شدند و موقع سومی به خوردن سحری مشغول. به گزارش برنا، مردم دماوند می گویند خروس شب هنگام پنج مرتبه، نیم ساعت به نیم ساعت می خواند. در اصطلاح محل هر نوبت خواندن خروس را یک پنجمی می گویند. پنجمی اول زنان خانه از خواب بیدار می شوند و مشغول پختن سحری می شوند. پنجمی دوم سماور زغالی را آتش می اندازند. پنجمی سوم همه اعضای خانواده بیدار می شوند و سحری می خورند. پنجمی چهارم چای می خورند و دهانشان را می شویند و سرانجام با بلندشدن صدای خروس در آخرین نوبت یعنی پنجمی آخر دیگر حق خوردن ندارند و در این هنگام صدای اذان بلند می شود.
● چراغ ملا کاظم یزدی و نقاره زنان مشهدی
قبل از شیوع پدیده ای به نام برق و لامپ و رحمت های مکرر بر روح ادیسون، خدام مساجد، یکی دو ساعت به سحر مانده چراغهایی را روشن می کردند و در نقاط مرتفع شهر و گلدسته مساجد می گذاشتند تا مردم از دیدن نور چراغ به نزدیک شدن سحر پی ببرند و البته آن موقع تمام رحمت ها نصیب همین خدام می شد. چراغ ها تا هنگام اذان صبح روشن بود و همین که صدای اذان بلند می شد آنها را خاموش می کردند. یکی از مشهورترین چراغ ها" چراغ ملا کاظم" در شهرستان یزد بود. ملا کاظم که خادم مسجد جامع کبیر بود، هر شب چراغی را روشن می کرد و در یکی از گلدسته های مسجد جامع می گذاشت و هنگام اذان صبح آن را خاموش می کرد. زدن نقاره هم روشی دیگر بود که در قدیم برای آگاه سازی مردم در شبهای رمضان به کار می رفت. یک طبل بزرگ و دو طبل کوچک دوقولو و یک سرنا می شود نقاره ای به دست نقاره زن دالحکومه که از دولت جیره و مواجب می گرفتند.
● طبل و شیپور
و اما طبل و شیپور هم یکی دیگر از روشهایی است که مردم گذشته برای بیداری و هشیاری استفاده می کردند. البته برخی شهرها از طبل و شیپور به جای نواختن نقاره استفاده می کردند. رسمی که تا چهل سال پیش، طبق آنچه پیران شهر و گذشته گان می گویند، اغلب مردم بجنورد در سحرهای ماه رمضان به آن پایبند بوده و با صدای طبل و شیپور از خواب بیدار می شدند.آنطور که گفته اند طبل و شیپور در سه نوبت نواخته می شد تا تنظیم زمانی باشد برای جماعت روزه دار. نوبت اول سه ساعت به اذان صبح بوده است که به آن طبل اول می گفتند. طبل اول از جهت بیدای بانوان خانه بوده است برای پختن سحری و آماده کردن سفره. طبیعتا کدبانوهایی که شب قبل سحری را آماده کرده بودند با صدای طبل اول از خواب بلند نمی شدند. نوبت دوم یک ساعت و نیم مانده به اذان است که طبل دوم نامیده می شود. طبل دوم برای هشدار به اهل خانه بوده است جهت اعلام نزدیکی سحر و هنگام اذان. طبل دوم است که کدبانو از بستر برمی خیزد و غذا را روی اجاق می گذارد که گرم شود و بعد هم کم کم اهل خانه را بیدار می کند و طبل سوم که وقت اذان را نوید می داد.
‌● شمخال چی های سبزواری و دم دم سحری بوشهری ها
در سبزوار هم برای آگاهی از وقت سحر و افطار از توپ که به آن " شمخال" می گفتند و از طبل و شیپور استفاده می کردند. برای زدن طبل مرشدی طبلش را با دو قطعه چوب مخصوص طبالی برمی داشت و به گلدسته مسجد جامع، که بلندترین گلدسته مساجد سبزوار است و وسط شهر قرار دارد، می رفت. ابتدا سه ضربه به طبل می نواخت، بعد با این آهنگ شروع به نواختن طبل می کرد:" خانم وخ پلو بپز، وخ پلو بپز، وخ بارا به مدبخ." در بوشهر "دمام" که نوعی طبل بوشهری بزرگ است، ابزاری برای بیدار کردن مردم بوشهر و روستاهای آن بوده است.دونفری که دمام بزرگی به گردن می اندازند و از نیمه شب تا نزدیکی سحر در کوی برزن راه می رود "دم دم سحری" نام دارند. این کار از اولین شب و تا آخرین شب ماه مبارک رمضان ادامه دارد. یکی از این دو" دمام" بزرگی به گردن انداخته و دیگری در حالی که چراغ دریایی در دست دارد او را همراهی می کند.
● در کردن توپ برای آنان که دلشان هشیار است
همیشه هستند کسانی که شب زنده داری جز» لاینفک زندگی شان است. آنها بر حسب وظیفه بیدار هستند و از برکت بیداری شان بقیه را هم بیدار می کنند. حمامی های قدیم هم از جمله کسانی بودند که به علت شغلشان مجبور بودند از بوق سحر تا بوق افطار بیدار باشند به اهل محل خدمات آب گرم و خشک ارائه دهند. قصه بیدار شدن اهل محل توسط حمامی ها هم از این قرار است که حمامهای قدیم بوقهایی برنجی داشتند که برای اعلام شروع و پایان کار حمام بوق را به صدا در می آوردند. در ماه رمضان هم اغلب حمام ها سحر و افطار با زدن بوق مردم را با خبر می کردند و بسیاری با صدای بوق حمام از خواب بر می خاستند و سحری می خوردند.می گویند اگر توپ هم در کنی فلانی از خواب بیدار نمی شود. این مثل از همان موقع رایج شد که توپ به ایران آوردند و توپ شد یکی از ابزارهایی که برای بیدار کردن مردم و اعلام وقت سحر و افطار ازش استفاده می کردند.
● از صدای حنجره تا تیر تفنگ چی...
درست همان موقع که خانه ها آپارتمانی نبود و همسایه از همسایه اش خبر داشت، و خیلی اتفاق های خوب دیگر می افتاد که الان نمی افتد، همسایه ها با هم قرار می گذاشتند که هر کس برای سحری بیدار شد آن یکی را هم بیدار کند. معمولا هم اگر همسایه ها دیوار به دیوار بودند از روش کوبیدن مشت به دیوار همسایه برای بیدار کردنش استفاده می کردند.
البته راه های دیگری هم بوده است. مثل روش افراد نیکوکار و نذر دار برای بیدار کردن اهل محل. جار کشیدن هم روش دیگری بوده است که در بسیاری از روستاهای شهرستان اراک از جمله در روستای استوه از ان استفاده می کردند. به این ترتیب که برای بیدار شدن در سحر باسوادان سحر خوانی و مناجات خوانی می کنند. یا طبالی را اجیر می کنند تا با نواختن طبل مردم را بیدار کند. در دماوند هم در گذشته اعلام وقت سحر را تفنگچی ها با تیر درکردن به اطلاع مردم می رساندند.
● صدای مناجات از مناره مسجد تا مناره دل
برخاستن صدای مناجات و راز و نیاز از گلدسته مساجد نیز راه دیگری است تا مومنان با شنیدن این زمزمه ها برای بجا آوردن عبادات از خواب بیدار شوند. بعضی از مناجات خوانان باسوادند و مناجاتشان غالبا سوره والفجر و دعاهایی از کتاب مفاتیح الجنان یا صحیفه سجادیه و ا شعار خواجه عبدالله انصاری است. بسیاری از مناجات خوانان هم پیرمردانی هستند که سواد ندارند و اشعار مختلفی از حفظ دارند که خواندن این بندگان خدا، حال و هوایی خاص دارد.در قدیم مناجات کنندگان هر کدام با روشی خاص و وقت معینی مناجات را آغاز می کردند. بعضی از روی ستاره ها، بعضی با اذان خروس و برخی به وسیله ساعت زنگدار وقت خود را تنظیم می کردند. از این رو زمان خواندن مناجات و گفتن اذان میان مناجات کنندگان و موذنها فرق می کرد و کمی پس و پیش بود. هر گروه از مردم هم که به یکی از مناجات خوانها بیشتر اعتقاد داشتند انجام اعمال سحر را با مناجات آن شخص تنظیم می کردند.
● وقتی پای تکنولوژی به میان آمد
و اما با به میان آمدن تکنولوژی روش بیدار شدن کمی متفاوت شد. این تفاوت هم تا آنجا پیش رفت که تکنولوژی. الان دیگر همه موبایل و تلفن و تلویزیون زنگ دار دارند و نیازی به طبال و خروس و ستاره نیست. نیازی هم نیست همسایه ای به دیوار همسایه دیگرش مشت محبت بکوبد. حالا همه همه جور وسایل دارند. اما داستان از آمدن تلفن مغناطیسی به ایران شروع شد.
در بعضی از شهرستانها کسانی که تلفن داشتند با یکدیگر قرار می گذاشتند یا به متصدی کنترل دستگاه مرکزی تلفن می سپردند تا سحر زنگ تلفن آنان را به صدا در آورد تا به این وسیله از خواب بیدار شوند. اما در این اواخر در اثر زیاد شدن مراجعان، متصدیان مرکز تلفن خود به خود هنگام سحر زنگ تلفن تمام خانه ها را به صورت تک زنگ به صدا درمی آوردند. البته تعداد خانه هایی که تلفن داشتند در هر شهرستانی معدود بود.ساعت شماطه دار هم بعدها متدا ول ترین وسیله ای شد که از آن برای بیدار شدن در سحر استفاده می کردند. کار و کسب ساعت فروشان و تعمیرکاران ساعت هم در ماه رمضان بیش از پیش رونق پیدا کرد و...
مهتا حیاتی
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید