سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شکستن چرخه معیوب اعتیاد


به طور مثال در طرح این موضوع كه چه درمانی می تواند برای او موثر باشد بیمار چنین پاسخ می دهد: «خوب... شما از من چه می خواهید؟» درمانگر ناآگاه در دام افتاده و یك دوره بازتوانی در یك موسسه خاص را تجویز می كند. اگر بیمار به این موسسه رفت و آنجا را قبل از پایان دوره درمان ترك كرد می تواند درمانگر را مورد سرزنش قرار دهد. «این تقصیر تو بود دكتر، تو به من گفتی كه به آنجا بروم.» درمانگر باتجربه در چنین شرایطی از آنچه در حال رخ دادن است آگاه بوده و سئوال بیمار را به خود وی برمی گرداند. «چه از تو می خواهم؟ من چیزی از تو نمی خواهم. موضوع مهم این است كه تو می خواهی چكار كنی. انتخاب هایی كه در مقابل تو وجود دارند اینها هستند...»در این حال بیمار به انتخاب وادار می شود. در این حالت بسیاری از بیماران از درمانگر دلخور می شوند كه انتخاب را به خود آنها واگذاشته است اما پس از چند برخورد از این دست، بالاخره بیمار با این موضوع كنار آمده و می پذیرد كه انتخاب راه درمان و مسئولیت آن برعهده خود او است. یك شكل دیگر بیان جمله این است كه آن را به شكل مجهول بیان كنیم و شنونده ناآگاه به این باور برسد كه گوینده كاری فعالانه انجام داده است. مثلاً بیمار می تواند چنین بگوید: «من توسط همسرم ترغیب شدم كه نزد شما بیایم.» در اینجا بیمار خود را در جای فاعل جمله گذاشته، اما شكل بیان جمله بیانگر این مطلب است كه خود وی مراجعه به درمانگر را انتخاب نكرده است. این مثال نه تنها بیانگر فرافكنی در حوزه كلامی است كه این سازوكار را در حوزه عملی نیز نشان می دهد. بیماری كه به علت این كه همسرش خواسته نزد درمانگر می رود چنین می پندارد كه خودش مسئول آنچه پیش آید نیست.
استفاده از فرافكنی به عنوان یك سازوكار دفاعی دلیل این امر است كه معتادین احساس عدم كنترل برخود دارند. ادراك وی از این طریق چنین نتیجه می گیرد كه در آنچه او انجام می دهد یا می گوید تقصیری متوجهش نیست. اما هرگاه تقصیر در درون خود فرد معتاد نباشد، ابزار جبران صدمه و ضرری كه پیش آمده نیز در دسترس او نمی تواند باشد. به عبارتی دیگر اتفاقاتی كه رخ می دهند تحت كنترل او نیستند و در نتیجه تغییری رخ نمی دهد. بنابراین شناسایی این پدیده كه چگونه فرد بیمار كنترل اتفاقات مربوط به خود را به خارج از خود واگذار می كند و آن را در رابطه كلامی خود بازتاب می دهد، در درمان و بهبودی وی كمك كننده است. هیچ جایی برای گفتن جملاتی از این قبیل نیست: «تو باید سررشته زندگی ات را خود به دست بگیری.» چرا كه بیمار نمی داند چگونه این كار را باید انجام دهد. اما به شكلی تدریجی و از طریق استفاده از گفتار و محاوره می توان به بیمار نشان داد كه چگونه مسئولیت را به دیگران وامی گذارد تا موفق به یادگیری اعمال كنترل بررفتار خود شود و بهبودی را انتخاب نماید. با فرافكن كردن افكار و احساسات به دنیای خارج، بیمار احساس انفعال، ناتوانی و بی ارزشی می كند. فرافكنی راهی را برای گریز از مسئولیت باز می كند اما در عین حال القاكننده كمبود اعتماد به نفس است. بیمار می تواند به این احساس با واكنش سازی پاسخ دهد (رفتاری مخالف آنچه احساس می كند در پیش گیرد). در درون احساس بی ارزشی داشته باشد اما به شكلی بزرگ منشانه رفتار كند و اعتماد به نفس خود را با زیر پا گذاشتن اعتماد به نفس دیگران بالا ببرد و رفتارهایی از قبیل تحقیر، ریشخند و خشونت نسبت به دیگران در پیش گرفته و دیدگاه های افراد دیگر برایش مطرح نباشند. گاهی چنین رفتارهایی شكلی كاملاً قلدرمآبانه و خشونت آمیز به خود می گیرد و در چنین مواقعی حمله به اعتماد به نفس بیمار نتایج مطلوبی به ارمغان نمی آورد. فرافكنی موجب می شود كه بیمار احساس عدم توان در رسیدن به خواسته هایش كند، در پاسخ به این احساس گاهی به خیال بافی و تفكر جادویی پناه می برد و می پندارد كه برخی رویدادهای ساده قادر به حل بسیاری از معضلات هستند. در این جهت می تواند به این نتیجه برسد كه داروهای مصرفی تمامی مشكلات او را از بین می برند و یا آن كه درمانگر او پاسخ هر سئوالی را می داند.
اعتیاد اختلالی است كه تاریخچه ای نسبتاً طولانی قبل از آن كه بیمار برای درمان مراجعه كند دارد و زمان لازم برای بهبودی بیمار نیز كوتاه نیست. تغییرات درمانی به تدریج رخ می دهند. علاوه بر این بیمار در خلال دوران طولانی مدت مصرف مواد به خود و رابطه اش با دیگران لطمه زده كه منجر به مصرف بیشتر ماده مخدر از سوی او می شود. شكستن چنین چرخه معیوبی باید هدف درمانگری باشد كه قصد كمك به بیمار را دارد. بیماران مبتلا به خودشیفتگی قادر به برقراری رابطه احساسی با خود نبوده و از حالات عاطفی خود بی خبرند و به جای استفاده از گفت وگو به عمل رو می آورند. بنابراین حتی در بیمارانی كه از سازوكار دفاعی عقل گرایی استفاده می كنند درمان روان پویانه مستلزم تاكید بر رفتار درمانگر و بیمار است. درمانگر باید تلاش در شناسایی ماهیت رفتار بیمار كرده و در دام آن اسیر نشود. او باید حد و مرز رابطه را تقویت كرده و به بیمار احترام گذاشته (اما متملقانه رفتار نكند) با این امید كه متقابلاً از سوی بیمار احترام لازم را دریافت كند، مسئولیت رفتارهای بیمار را متوجه خودش كرده و به وی یاری كند تا سازوكارهای بالغانه تری را برای مقابله با اضطرابی كه در جریان رابطه درمانی پیدا می كند اتخاذ كند. به رغم این كه درمانگر با چنین رفتاری فشار زیادی را به خود تحمیل می كند، احتمال نتیجه موفقیت آمیز درمانی به میزان قابل توجهی بالا می رود.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید