یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

همه چیز با اجازه آقای دایی!


همه چیز با اجازه آقای دایی!
فدراسیون فوتبال هر روز دایره اختیارات سرمربی تیم ملی را گسترش می دهد تا بر همگان ثابت شود که حوزه اختیارات دایی به واسطه قدرتهای حامی او که در این برهه از پشت پرده وی را حمایت می کنند بیشتر از رئیس فدراسیون است!
برگزاری بازیهای غرب آسیا در تهران یکی دیگر از نقاط تاریک پرونده فدراسیون کنونی است که می توان با کالبد شکافی حقایق و واقعیتهای این مسابقات به ناتوانی افراد حاضر در فدراسیون پی برد که آنها در این مقطع قادر نیستند خود رأساً تصمیماتشان را عملی کنند و مجبورند برای کوچکترین کارهای عادی فوتبال از دایی اجازه بگیرند.
بدون تردید هنوز از یاد نبرده اید که در نخستین ماه فعالیت فدراسیون جدید مهدی تاج نایب رئیس اول فدراسیون از انتخاب سرمربی تیم ملی(ب) ایران خبر داد و از منصور ابراهیم زاده و پرویز مظلومی به خاطر کسب موفقیتهای پیشین به عنوان گزینه های سرمربیگری این تیم نام برد، اما داستان با ورود دایی به عنوان سرمربی تیم ملی بزرگسالان تغییر کرد؛ سرمربی جوان تیم ملی دوست نداشت کسی رقیب او باشد، از این رو به علی کفاشیان تأکید کرد من به طور همزمان سرمربیگری تیم ملی بزرگسالان و تیم ملی(ب) را باید برعهده داشته باشم.
دایی می دانست ورود فردی دیگر در تیم(ب) می تواند در آینده برای او دردسر درست کند و در صورتی که او موفق نباشد و رقیب او موفق باشد از او به عنوان جایگزین وی می توانند استفاده کنند، از این رو با دیکتاتوری همه چیز را در سلطه خود در آورد تا نگران آینده نباشد.
با منتفی شدن تشکیل تیم ملی(ب) و حضور کادر فنی مجزا همگان متوجه شدند تاج و علی کفاشیان از خود اختیار ندارند و حامیان دایی تا حد ویژه ای به وی اختیارات فراوان داده اند تا بتوانند در آینده او را به عنوان یک ابزار مورد کاربرد خود قرار دهند.
دایی که مدتها در انتظار چنین فرصتی بود مصاحبه های خود را قبل از مدیریت محمد علی آبادی در خصوص حراج اعتبارش به فراموشی سپرد تا دوره جدیدی از زندگی ورزشی اش را آغاز کند.
از فدراسیون فوتبال اخبار عجیب و غریبی به گوش می رسید؛ بعد از انتخاب دایی در دقیقه نود و انتخاب نشدن سرمربی تیم ملی (ب) برخی از دست اندرکاران فدراسیون تلاش کردند در سایه دایی به هدفهای غیر ورزشی خود دست یابند، از این رو با دایی معامله ای جدید را آغاز کردند که سرنوشت این معامله برای طرفین دوسر سود بود، اما برای فوتبال ایران سرنوشتی جز ناکامی به دنبال نداشت. برای اثبات این فرضیه و گمانه زنی باید به اردوی دو هفته ای تیم ملی به اسپانیا و جمهوری چک اشاره کرد؛ همان اردویی که قرار بود تیم ملی در آنجا با ۵ تیم برتر جهان و اروپا بازی کند تا در آستانه رقابتهای دور دوم انتخابی جام جهانی با آمادگی کامل به مصاف رقیبان برود.
این اردو از سوی دو تن از دست اندرکاران فدراسیون مهیا شد که این دو عضو بلندپایه بدون اینکه قرارداد رسمی با باشگاهی منعقد نمایند تیم ملی را راهی اسپانیا می کنند و زمانی که متوجه می شوند این بازیها هرگز هماهنگ نشده، مسائل سیاسی روز را بهانه قرار می دهند تا کسی از سهل انگاری آنها بویی نبرد؛ جوسازی این افراد در خصوص برگزار نشدن بازیها جواب می دهد، اما پس از چند روز و بازتاب این اخبار طرفین ماجرا که مثلاً قرار بوده حریف تدارکاتی ایران باشند با اظهار بی خبری از انجام بازی تدارکاتی با ایران ماهیت این ماجرا را افشا می کنند تا مشخص شود دست اندرکاران فدراسیون فوتبال و کسانی که زمینه انجام این اردو را فراهم کردند از روز اول می دانستند تیم ملی در این اردو هیچ بازی تدارکاتی انجام نمی دهد.
برخی افراد در این باره می گویند: «م-ن و م - ت» در گفتگویی دوستانه به دایی خبر داده بودند احتمال برگزاری بازی تدارکاتی در این اردو وجود ندارد، اما اصرار علی دایی درباره اینکه کسی نباید از این ماجرا بویی ببرد باعث شد همگان در گمراهی قرار بگیرند.
دایی به خاطراینکه در تهران از هجوم خبرنگاران و رسانه های گروهی جان سالم به در ببرد راضی شد تیم را به اسپانیا ببرد بدون یک بازی تدارکاتی!
اما اندر احوالات اتفاقهای تیم ملی باید به حضور تیم ملی بزرگسالان و یاران دایی در رقابتهای غرب آسیا اشاره کرد که از لحاظ کیفیت فنی در رده سوم و چهارم آسیا قرار دارد !اما دایی به خاطر اینکه در این رقابتها بتواند در برابر حریفان دست چندمی نتیجه بگیرد و از آن به عنوان یک موفقیت در برابر منتقدان سود ببرد در آن شرکت می کند.
دایی با علم به اینکه حضور یاران پشت خط مانده می توانند در ترکیب تیم ملی ظاهر شوند هیچ توجهی به آنها نکرد و دوباره نفرات اصلی را به اردوی تیم ملی فراخواند تا با تمام قوا در این مسابقات بی کیفیت حاضر شوند و نتیجه بگیرند. البته دایی با تمام زیرکی در این ماجرا با یک تیر چند نشان را هدف قرار داد، اول اینکه با دعوت از نفرات اصلی شانس نتیجه گرفتن در این رقابتها را بالا برد، از سوی دیگر با دعوت کردن ۵ بازیکن از سایپا و سه بازیکن از سپاهان موقعیتی را برای دو تیم مورد علاقه اش فراهم آورد تا سرمربیان این دو تیم که به نوعی با دایی مرتبط هستند از این فرصت سود ببرند و بتوانند تیمهای ناآماده خود را با این پوئن مناسب به مرز آمادگی برسانند.
با کنار هم قرار دادن این اتفاقها می توان متوجه شد چرا همه این روزها در فدراسیون فوتبال در برابر خواسته های دایی سر تعظیم فرود می آورند و جرأت مخالفت با او را ندارند!
با این تفاسیر گمان می برید در فوتبال ایران کسی بتواند به دایی نازکتر از گل بگوید!
امیر جاملو
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید