پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


سیروس گرجستانی


سیروس گرجستانی
سیروس گرجستانی سال X (به قول خودشان) در انزلی متولد شده است. با نگاهی به كارنامه هنری ایشان در زمینه تئاتر، سینما و تلویزیون حضور فعال ایشان را در می یابیم.
▪ تئاتر:
دندون طلا، عشق آباد، معركه در معركه، دكتر كنوك، پروهت در زنجیر و ...
▪ سینما:
بله برون، تنوره دیو، تیغ و ابریشم، آكواریوم، دوران سربی، یكی بود یكی نبود، شكلات، سیزده گربه روی شیروانی و ...
▪ تلویزیون:
سریال های امام علی (ع)، یادداشت های كودكی، كیف انگلیسی، رانت خوار كوچك، متهم گریخت و...
ـ آقای گرجستانی دنیای هنر را چگونه ارزیابی می كنید؟ ساده است یا پیچیده؟
ـ وقتی به این عرصه پا گذاشتم، ابتدا به نظرم رسید كه دنیای ساده ای است و بازیگری را آسان و جالب دیدم. بعدها فهمیدم بازیگری چیست و پی بردم كه حرفه سختی است! به طور كلی دنیای هنر پیچیدگی های بسیار عمیقی دارد و حتی ممكن است هنرمند را غرق خود نماید، به طوری كه گاه هنرمندانی را می بینیم كه با دنیای خارج از هنر بیگانه شده اند و به سوی انزوا كشیده می شوند. هنرمند بودن مهم نیست انسان باید دید هنرمندانه داشته باشد.
شما در هر گوشه ای از این دنیا قرار بگیرید، زیبایی اش را در می یابید، منتها نیاز به درك و شناخت دارد و برای دست یافتن به این شناخت باید ریاضت كشید و تلاش كرد.
ـ یعنی این دنیا فراتر از دنیای عادی است؟
ـ من قصد ندارم با پرداختن به دنیای هنر و هنرمند، خدای ناكرده زندگی افراد عادی را زیر سوال ببرم؛ چرا كه عقیده دارم كسانی كه در زندگی عادی نقش خود را به نیكویی ایفا می كنند هنرمندند.
اما اگر منظورتان از دنیای عادی دنیایی است كه با روزمرگی و كسالت همراه است باید بگویم كه دنیای هنر خیلی فراتر و گاه قابل مقایسه نیست. اجازه بدهید مثال بزنم؛ من در یكی از روستاهای جنوب با پیرمردی ۹۰ ساله آشنا شدم كه حتی روستاهای اطرافش را ندیده بود و نخواسته بود یك مقدار به دور دست ها نگاه كند. اگر من از او بخواهم خاطرات ۹۰ ساله زندگی اش را بنویسد، فكر نمی كنم دو صفحه بشود! اما شما از یك هنرمند بخواهید خاطراتش را بنویسد. به جرات می گویم كمتر از ۵ كتاب قطور نخواهد شد؛ زیرا یك هنرمند به دنبال آفرینش لحظات ناب و تازه است. هنرمند روح ظریفی دارد و همین بودن یا نبودن ظرافت باعث می شود كه زندگی بعضی ها كسالت آور و زندگی بعضی دیگر سرشار از زیبایی و تازگی گردد. به طور كلی هنرمند بودن مهم نیست، انسان باید دید هنرمندانه ای داشته باشد!
ـ چرا از بین هنرها بازیگری را انتخاب نمودید؟
ـ راستش را بخواهید من انتخاب نكردم، بازیگری مرا انتخاب كرد!
اولین تجربه بازیگری من سال ۱۳۴۸ بود. آن زمان دوستم زنده یاد هادی اسلامی مرا به بازی در تئاتر «زیر گذر لوطی صالح» دعوت كرد. وقتی وارد وادی بازیگری شدم در ابتدا بیشتر جنبه سرگرمی داشت، اما رفته رفته مورد تشویق قرار گرفتم و این هنر را پیشه كردم و به آن علاقه مند شدم، اكنون عاشق حرفه ام هستم و عاشقانه به آن نگاه می كنم.
ـ چه چیزی باعث می شود كه این قدر راحت با تماشاگر ارتباط برقرار كنید؟
ـ بعضی ها ثروت و یا چیزهای دیگر را دوست دارند كه برای به دست آوردنشان باید تلاش كرد، اما من راحتی را دوست دارم و برای به دست آوردن آن نیازی نیست كه به دنبالش بگردم؛ چون درون همه انسان ها وجود دارد. فقط باید بخواهی تا بتوانی از آن استفاده كنی . راحت بودن دست خودم است پس من از آن استفاده می كنم، تا از زندگی ام لذت ببرم و هنگام بازیگری نیز چنین است كه من حس می كنم تماشاگر نزدیك من قرار دارد و من باید به او ابراز عشق و علاقه نمایم و با او راحت باشم.
من به لطف خدا خودم را شناخته ام و روی صحنه خودم راپیدا كرده ام. شما می بینید بعضی از بازیگران جدای از صحنه انعطاف پذیر و راحت هستند، اما روی صحنه بازی خشك و غیرقابل انعطافی را به نمایش می گذارند، چون نمی خواهند خودشان را خرج كنند یا بلد نیستند كه از خودشان مایه گذاشته و انعطاف نشان دهند.
از سویی حرفه من ایجاب می كند كه آدم های اطرافم را ببینم و بشناسم، حتی تحلیل كنم و در آرشیو ذهنم نگه دارم تا بتوانم یك روز در قالب آن ها قرار بگیرم، از طرفی شاید باورتان نشود من به غیر از انسان ها از حیوانات نیز درس می گیرم. وقتی به آن ها نگاه می كنم زلالی و یكرنگی را در می یابم؛ یعنی در اصل خودشانند و شما در نگاه اول به راحتی حیوان وحشی را از حیوان ضعیف و ناتوان تشخیص می دهید، در حالی كه به راحتی نمی توانید انسان ها را ارزیابی كنید.
به نظر من مهمترین نكته برای برقراری ارتباط این است كه بازیگر خودش باشد، به دور از هرگونه تظاهر و ریا.
ـ كدام نقش ها را بیشتر می پسندید؟
ـ من همه نقش ها را به جز نقش های منفی دوست دارم.
ـ اما مردم شما را در نقش های منفی نیز دوست دارند.
ـ در این حرفه گاه به من نقش منفی می دهند. اینجا دیگر بحث بازار كار پیش می آید و من ناچار هستم بپذیرم، اما بعد به آن عشق می ورزم و این را یاد گرفته ام و فهمیده ام كه چگونه منفی بازی كنم كه تماشاگر پسند باشد و تماشاگر از من و نقش متنفر نشود.
ـ چگونه این اتفاق می افتد؟
ـ وقتی شما نقشی را بازی می كنید، اگر آن شخصیت را شناخته و لمس كرده باشید، در اینجاست كه توانایی این را دارید كه آن شخصیت را به مردم جامعه نشان دهی، آن وقت تماشاگر نیز حس می كند كه خودش این شخصیت را داراست و یا قبلاً در اطراف خودش دیده است. پس به عنوان تصویری از خود و یا عضوی از جامعه به آن نگاه می كند و از نقش منفی تو لذت می برد، اما اگر شما فقط نقش بازی كنی و شناختی نداشته باشی، مصداق آن شخصیت یافت نمی شود و به عنوان شخصیتی ناآشنا و تازه مورد نفرت هم قرار می گیرد. به همین دلیل است كه شما از «هاشم آقا» در سریال «متهم گریخت» نفرت نداشتید و او را یك شخصیت دوست داشتنی یافتید كه قبلاً او را دیده اید.
ـ چه چیزهایی برایتان لذت بخش و چه چیزهایی نفرت آور است ؟
ـ همراه خوب در تمامی مراحل زندگی، لذت بخش است. به طور مثال، اگر من در بدترین شرایط روحی و جسمی باشم، اما دوست عزیزم آقای فتحعلی اویسی در كنارم باشد، انگار در بهشت سیر می كنم و از چیزهایی مثل دورغ و نیرنگ بسیار متنفرم .
ـ اگر هنر بازیگری نبود، فكر می كنید در كدام زمینه هنری فعالیت می كردید ؟
ـ موسیقی.
ـ اوقات فراغت خود را چگونه می گذرانید؟
ـ با فیلم دیدن و گشت و تفریح.
ـ از كار جدید چه خبر؟
ـ فقط می توانم نام ببرم، چون هنوز پخش و اكران نشده اند كه یكی فیلم سینمایی «هدف اصلی» است و دیگری سریال «استاد شهریار» كه نقش استاد را بازی می كنم.
ـ و حرف پایانی:
شعری است از اشعار استاد شهریار:
«چند بارد غم دنیا به تن تنهایی
وای بر من تن تنها و غم دنیایی
تیرباران فلك فرصت آنم ندهد
كه چو تیر از جگر ریش بر آرم وایی
لاله ای را كه بر او داغ دو رنگی پیداست
حیف از ناله معصوم هزار آوایی»
رضوان كریمی
منبع : روزنامه جوان