پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


تأملی بر «فلسفه پول» جورج زیمل


تأملی بر «فلسفه پول» جورج زیمل
«فلسفه پول» (۱۹۰۰) شاهکار واقعی جامعه شناسی نظری تاریخی، اثر مهم زیمل است. «فلسفه پول» یک تحلیل به هم پیوسته و فشرده ۶۰۰ صفحه ای است که در آن پول چونان «پدیده اجتماعی کامل» بررسی شده است که کل جامعه و نهادهایش را دربرمی گیرد، یا اگر بخواهیم به زبانی زیملی بیان کنیم، پول چونان «نمادی» معرفی شده است که همه روابط اجتماعی را در خود خلاصه کرده و یکجا بیان می کند. «چنان که گویی عمیق ترین و عام ترین معنای هستی به روشن ترین وجه بهتر از هر جای دیگر در پول بیان می شود، چنان که گویی صورت و توسعه اش عملکرد کل ]جامعه[ را بی درنگ قابل رؤیت می کند».
● نظریه رابطه گرایانه مدرنیته
اقتصاد پولی، موضوع ظاهری تحلیل در «فلسفه پول»، در واقع بهانه ای برای بسط نظریه رابطه گرایانه و زندگی محور ]ویتالیستی[ مدرنیته است. با تفسیر پدیده های اقتصادی در چشم اندازی فلسفی، زیمل رویدادهای سطحی را به معنای نهایی ربط می دهد. او از پول حرف می زند، منتها یک جهان بینی از انسان و مفهوم زندگی اش ارائه می دهد.
زیمل نظریه رابطه گرا و زندگی باورش از مدرنیته را در راستای نظریه شبه هگلی عینی سازی ارزش و شی ءانگاری روابط اجتماعی ارائه می دهد. زیمل نقد مارکسیستی مفهوم از خودبیگانگی را تصحیح می کند، تعمیم می دهد و پی می گیرد و در همان حال، تحلیل وبری عقلانی شدن فرهنگ و جامعه را، منتها با دادن لحنی متافیزیکی به آن، پیشگویی می کند. اگر می توان گفت «فلسفه پول» احتمالاً نوشته نمی شد چنانچه پیش تر «سرمایه» (مارکس) نوشته نشده بود، به همان سیاق می توان افزود که «اقتصاد و جامعه» وبر نیز احتمالاً به دشواری نوشته می شد اگر پیش تر «فلسفه پول» نوشته نشده بود. به نظر پوهلمان جایگاه فلسفه مدرنیته زیمل را باید در تداوم «فلسفه تاریخ» مارکس و پیش درآمد نظریه «عقلانی شدن تمدن غربی» وبر در نظر گرفت.
● نقد مدرنیته
فلسفه پول که زیمل ابتدا آن را «روانشناسی پول» نامیده بود به دو بخش تقسیم می شود: بخش اول که پول را به مثابه متغیر وابسته بررسی می کند، «تحلیلی» نامگذاری شده است، بخش دیگر که پول را به عنوان متغیری مستقل در نظر می گیرد «ترکیبی» نامیده شده است. در حالی که بخش تحلیلی تکوین نظری پول را در راستای عینی کردن و استقلال دادن به ارزش شرح می دهد، بخش ترکیبی پیامدهای پولی شدن همگانی را برحسب دیالکتیک آزادسازی فرد و شی ءانگاری روابط اجتماعی بررسی می کند. آزادسازی و شخصیت زدایی از فرد، عقل گرایی و عقلانی سازی زندگی، اصطلاحات کلیدی هستند که زیمل در نشانه شناسی (تشخیص) مدرنیته به طور عام و روابط اجتماعی سوداگرانه به طور خاص به کار می برد. آنها را چند دهه بعد در نظریه انتقادی لوکاچ و مکتب فرانکفورت باز خواهیم یافت.
● پول، یا عینی کردن رابطه مبادله
اگر ارزش اقتصادی اشیا در رابطه دوجانبه ای باشد که به عنوان کالاهای قابل مبادله میان خودشان دارند، پول بیانگر این رابطه نسبی است که به خودمختاری مایل شده است. «پول چیزی نیست جز نسبیت اشیای اقتصادی که در نمادی خاص تجسم یافته و بر ارزششان دلالت می کند» به عنوان «ارزش اشیا بدون حضور خود اشیا» پول ارزش منجمدشده در ماده است: «آنچه در مبادله بین فردی کنش است با پول صورت ملموس و مستقل پیدا می کند.
اگر در آغاز ارزش پول از ماده آن مشتق می شود که نماینده ارزش کالاهاست، نهایتاً موفق می شود از حامل اش رهایی یافته و در این حالت ارزش صرفاً قراردادی می شود. همراه با مارکس می توان گفت «هستی کارکردی اش هستی مادی اش را جذب می کند».
برای تبیین گذار از «پول ـ ماده» به «پول ـ نشانه» به پول «ژتون» بدون ارزش ذاتی که نماینده ارزش چیزهاست، زیمل، در مقام مورخ اقتصاد پولی، تحلیلی از فرآیندهای تجرید و روح باوری فزاینده ارائه می دهد که از ویژگی های عملکرد پول به عنوان پشتوانه ارزش و واسطه مبادله است. در آغاز، پول یک ماده ملموس است (نمک، چوب، پوست و غیره) و مبادله نیز مبادله «جنس» است (کالا در برابر کالا، نمک در برابر چوب، چوب در برابر توتون و غیره). به تدریج قابلیت عقلی تجرید توسعه می یابد ـ آنچه که زیمل آن را به عنوان بزرگترین پیشرفت ذهن انسانی ملاحظه می کند ـ و در نتیجه پول از کیفیت ملموسش خارج شده و از آن پس موفق می شود میان نابرابرترین چیزها برابری برقرار کند.
با تجرید تمامی کیفیت چیزها، پول موفق می شود ارزش چیزها را به صورت کمی محض، به صورت عددی، نمایندگی کند. بی اعتنا به ارزش ویژه اش، پول صورت «نمادی محض» یا تقریباً «نمادی محض» پیدا می کند، زیرا زیمل نمی توانست از بین رفتن کامل بنیاد مادی پول را تصور کند که از مشخصات «پول اعتباری» («الکترونیکی» یا «پلاستیکی») جامعه های «کارتی شده» ماست.
● پول، یا میانجیگری نمادی مبادله
بدین صورت، «پول ـ نشانه» عاری از هر کیفیت و فردیت است. وسیله نهایی غیرشخصی است که اجازه می دهد مبادله چیزها را تنظیم کرد. چیزها به لحاظ خودشان به عنوان ارزش های کاربردی، منحصر به فرد و جانشین ناپذیرند، اما به علت یا حتی به لطف پول این خصوصیات را از دست می دهند و به ارزش های مبادله همانند و جانشین پذیر مبدل می شوند. جانشین پذیری همگانی کار مبادله را آسان کرده و به گردش کالاها سرعت می بخشد.
در این خصوص زیمل می نویسد: «قابلیت پول برای نمایندگی هر ارزش اقتصادی با ویژگی های معین ـ چون که ذات پول به هیچ یک از ارزش های اقتصادی بستگی ندارد ـ استمرار مجموعه ای از رویدادهای اقتصادی را پایه گذاری می کند» نظر به این که پول، به عنوان وسیله اندازه گیری روابط ارزش میان چیزها، خودش فاقد ارزش ذاتی است، از جریان فراز و فرود چیزها برکنار می ماند و در عین حال به عنوان وسیله نهایی در مبادله با آنها داخل می شود. با این وصف، «پول ـ نشانه» نمی تواند نقش میانجی نمادی و شتاب دهنده به مبادله را ایفا کند مگر این که مبادله کنندگان آمادگی داشته باشند ارزش های جایگزین (احشام، اثاث خانه) در برابر یک ارزش اسمی (یک تکه کاغذ) واگذار کنند، آنچه که ایجاب می کند آنان به ثبات پول و به نظم سیاسی ـ اجتماعی که آن را تضمین می کند، اعتماد داشته باشند. بدون این اعتماد جریان پولی فرومی پاشد، همان طور که جامعه ای که در آن انسان ها به یکدیگر اعتماد نداشته باشند متلاشی می شود.
● خودمختاری پول، یا عینی کردن روابط اجتماعی
با رسیدن به نقطه ای که در آن ارزش در پول به خودمختاری اش نایل شده است جا دارد اکنون به خودمختاری پول و به وارونگی اش از وسیله به هدف توجه کنیم. مسأله، مسأله ارزش نیست بلکه مسأله جایگاهی است که پول در «مجموعه غایت شناختی ها» اشغال می کند. عمل غایت شناختی، یعنی جهت گیری به سوی یک هدف را به طور کلی می توان درگیر کردن آگاهانه انرژی های ذهنی مان در یک زندگی عینی تعریف کرد. زیمل در پاراگرافی که هگل را تداعی می کند می نویسد «رابطه ما با دنیا ظاهراً شکل منحنی ای را دارد که از «شخص» (سوژه) به «شیء» (ابژه) رفته و با دربرگرفتن آن به سوی «شخص» بازمی گردد» استفاده ابزاری از عمل غایت شناختی در دنیا با هماهنگی عقلانی وسایل با یک هدف و در نتیجه با ترکیب هوشمندانه علیت و غایت شناسی صورت می گیرد.
به نظر زیمل اصل ابزار در همه حوزه های زندگی فعال است. مثل نهادهای اجتماعی (دولت، دین، حقوق و...) که ابزارهایی هستند که به افراد امکان رسیدن به هدف هایی را می دهند که با نیروی شخصی خودشان هرگز نمی توانستند به آنها نائل شوند، پول نهادی است که افراد با خرج مساعی شان در آن به هدف هایی می رسند که اگر می خواستند مساعی شان را مستقیم در راستای آنها صرف کنند، دست یافتنی نبودند. منتها، برخلاف نهادهایی که پیش تر نام بردیم، پول ویژگی اش در این است که هیچ رابطه محتوایی با هدف خاصی که امکان رسیدن به آن را می دهد، ندارد.
«پول یک ابزار مطلق است؛ هیچ رابطه ای با هدف خاصی ندارد، بلکه با «کلیه هدف ها» رابطه دارد.»
به عنوان وسیله مبادله، برای پول علی السویه است که با چغندر با الوار یا با اسلحه مبادله شود. «همه انواع کالاها به یک ارزش، به پول، تبدیل پذیر هستند. در حالی که پول به همه انواع کالاها تبدیل پذیر است.»
● پول، به مثابه هدف مطلق
حال اگر پول را در مجموعه غایت شناختی جابه جا کنیم و در آن واحد هم اصل اقتصادی تلاش را مدنظر داشته باشیم که ایجاب می کند روی وسایل تمرکز کنیم و نه روی هدف ها و هم اصل روانشناختی گسترش کیفیات را که ایجاب می کند ارزش هدف روی وسایل بازتاب داشته باشد، آن وقت می فهمیم که پول دقیقاً به این سبب که وسیله مطلق است به هدف مطلق مبدل می شود. تناقض بیان فقط ظاهری است. ضرورت اقتصادی جانشین کردن وسایل با هدف ها به وارونگی روانشناختی وسیله به هدف مطلق منجر می شود و اگر امروز «پول در کانون توجه قرار گرفته است: نمای عمومی زندگی، روابط بین انسان ها، تمدن عینی» این (پول گرایی) هم با از دست رفتن معنا که از مشخصات مدرنیته است، تبیین می شود و هم این که آن را تبیین می کند.
به مرور زمان ارزش های دینی ای که به زندگی معنا می دادند اعتبارشان را از دست می دهند، ارزش پولی جایشان را می گیرد. زیمل دراین خصوص می نویسد: از آنجا که پول توانایی وحدت بخشیدن به تضادها را در چهره یک ثالث انتزاعی دارد، به زندگی شبیه است، زیرا زندگی هم کانون وحدت بخشیدن به متضادترین پدیده ها است.
اصل تبدیل شدن پول به ارزش مطلق را هم در رفتار شخص خسیس مشاهده می کنیم که از نفس پول بدون استفاده کردن از آن لذت می برد و هم در رفتار شخص مسرف که از پول با حیف و میل کردن آن لذت می برد. اگر برای خسیس و مسرف برگردان همه ارزش ها به معادل پولی حاکی از ارزشمندی مطلق پول است، در عوض، برای شخص «کلبی مسلک» که به گفته طنزآمیز اسکار وایلد قیمت همه چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند و شخص «دلزده» که برایش همه ارزش ها علی السویه اند، مطلقاً پول همه ارزش ها را بی ارزش می کند.
● بخش ترکیبی: دیالکتیک مدرنیته
زیمل در بخش ترکیبی فلسفه پول، اثرات جهت گیری عمومی، عینی شدن، انتزاعی شدن و پولی شدن همگانی روابط اجتماعی را روی آزادی، فرهنگ و سبک زندگی انسان بررسی می کند. نگرش دوپهلویش درباره مدرنیته از اینجا معلوم می شود که او تز از دست دادن آزادی را رد کرده و از تز از دست دادن احساس دفاع می کند و بدین ترتیب احکام متناقض ترقی گرایی لیبرال اسپنسری و بدبینی فرهنگی نیچه ای را ترکیب می کند.
به منظور نظام مند کردن انشای رساله ای زیمل می توان تحلیل اش درباره پیامدهای پیشرفت عمومی عینی شدن، انتزاعی شدن و پولی شدن همگانی روابط اجتماعی در عصر مدرنیته را بازسازی کرد و آن را به صورت سه تز دیالکتیکی ارائه داد:
۱) تز دیالکتیکی شیء انگاری روابط اجتماعی و آزادی صوری انسان: تزی که به موجب آن پولی شدن، غیرشخصی شدن و کارکردی شدن روابط اجتماعی باعث آزادی روابط از وابستگی شخصی می شود.
۲) تز دیالکتیکی عقلانی شدن و از دست دادن احساس: تزی که به موجب آن پولی شدن و عقلانی شدن زندگی راه را به روی تسلط وسایل بر هدف ها و احساسات مدرن بی ریشگی و پوچی هموار می کند.
۳) تز دیالکتیکی شیء انگاری زندگی و از خودبیگانگی فرد:تزی که به موجب آن خودمختاری صورت های اجتماعی - فرهنگی باعث از خودبیگانگی فرد می شود.
● تقسیم کار و آزادی فردی
نهادی شدن اقتصاد پولی فرآیند فردی شدن جامعه را تشدید می کند، به این سبب که اجازه می دهد حلقه های اجتماعی گسترش یابند و افرادی را که جز علاقه سوداگری - آنچه که مارکس ارتباط نقدی می نامد - وجه مشترک دیگری ندارند با هم ارتباط برقرار کنند. اگر مارکس مقدم بر هر چیز بر ارتباط تاریخی و منطقی میان کار آزاد و بهره کشی تأکید می ورزد، زیمل دست کم در مرحله اول نقش آزادیبخش پولی شدن نیروی کار را پررنگ می کند. به نظر زیمل حذف روابط سیاسی فئودالی به سود روابط اقتصادی سرمایه داری، روابط شخصی را تضعیف می کند که از مشخصات داد و ستد انسان ها در گذشته بود، اما دقیقاً همین عینی شدن روابط اجتماعی مبنای ظهور آزادی فردی است.
کافی است تحول تاریخی صورت های وابستگی و تعهدات (دیون) اجباری مرتبط با آن را - از دوره بردگی به رعیت داری دوره فئودالی از رعیت داری به کار دستمزدی ـ مرور کنیم تا بفهمیم که غیرشخصی شدن تدریجی روابط میان شخصی آزادی فردی را - در بطن وابستگی - گسترش می دهد، زیرا به نظر زیمل بنا به تعریف، بدون وابستگی آزادی وجود ندارد.
اگر اقتصاد پولی امکان داد تا فرد خودش را از تنگنای رشته های وابستگی شخصی که از مشخصات جامعه های پیش مدرن است برهاند، تقسیم کار پیامد اقتصاد سوداگری - در همان حال فرد را به تعداد کثیری اشخاص بی نام و قابل تعویض وابسته تر می کند ـ بدون آن که هر آینه از دامنه آزادی فردی اش کم کند: «اگر آزادی مقدم بر هر چیز استقلال نسبت به اراده اشخاص دیگر است، درواقع، با استدلال در برابر اراده اشخاص معین (آزادی) آغاز می شود. فرد مستقل، در معنای مثبت کلمه، انسان ساکن در شهرهای مدرن است: البته فرد به اشخاص بی نام بی شماری چون عرضه کنندگان کالاها، عرضه کنندگان خدمات، کارگران، همکاران نیازمند است و بدون آنها او کاملاً سردرگم خواهد شد، با این وصف، با آنها رابطه ای مطلقاً عینی و با میانجیگری پول دارد.»
● جامعه بی نام
مثل تونیس (،۱۸۸۷ ص. ۸۳ - ۴۰)، زیمل هم معتقد است که در گذر از اجتماع (گماینشافت) به جامعه (گزلشافت)، روابط اجتماعی غیرشخصی و ابزاری می شوند. در جامعه، رابطه اجتماعی دیگر خودانگیخته، عاطفی و شخصی نیست، بلکه ساختگی، سرد و کارکردی است. در جامعه زندگی مشترک بیش از پیش صورت ناب «جامعه بی نام» را به خود می گیرد، هر شخص بدون آن که با تمام وجودش درگیر باشد، دیگری را حامل نقش خاصی که وظیفه خاصی را به عهده دارد ملاحظه می کند، یعنی به عنوان وسیله ای در میان وسایل دیگر که باید در مجموعه غایت شناختی خودش بگنجاند. یکی خدماتش را عرضه می کند، دیگری بهایش را می پردازد و در جایی که هر یک برای دیگری وسیله ای بیش نیست، همه جانشینی شدنی هستند. پول که انسان ها را با جدا کردن از یکدیگر متحد می کند، مایه «سردی» روابط اجتماعی است. در روابط پولی تعلقات عاطفی خنثی شده هستند. اشخاص دور هم جمع می شوند ولی هویت شان را نیز حفظ می کنند.
با نگاهی به «متغیرهای ساختی» پارسونز [،۱۹۵۱ ص. ۹۱-۷۶] می توان گفت که برای زیمل روابط میان شخصی اساساً روابطی خاص گرایانه و از لحاظ عاطفی خنثی هستند. به دلیل عینی شدن روابط اجتماعی، ارتباط اجتماعی میان انسان ها بی واسطه نیست بلکه با میانجی گری کارکردها و چیزها صورت می گیرد. بدون آن که بخواهد به فرمول مارکسیستی بت وارگی کالاها ارجاع دهد زیمل می نویسد: «رابطه میان انسان ها به رابطه ای میان چیزها مبدل شده است» که تعبیر دیگری از شیء انگاری روابط انسانی است: «شیءانگاری روابط انسانی چنان کامل می شود که در اقتصاد توسعه یافته کنش متقابل شخصی کاملاً در سایه قرار می گیرد در حالی که کالاها هویت ویژه ای کسب می کنند[...] انسان ها فقط مجریان روند کالاها هستند[...] انسان، حتی وقتی هم که در فرآیند منافع شخصی اش متعهد می شود، در نهایت سهل انگار است.»
● دیالکتیک عقلانی کردن و از دست دادن احساس
آزادی صوری که زیمل از آن صحبت می کند وجهی از آزادی است. برای آزاد بودن واقعی «از چیزی آزاد بودن» (آزادی منفی) کافی نیست، هنوز باید «برای چیزی آزاد بودن» (آزادی مثبت) به عبارت دیگر، انسان باید به طور ملموس متعهد باشد و به زندگی اش معنایی بدهد. چنانچه انسان مدرن که از قید روابط وابستگی شخصی آزاد شده است نتواند به این آزادی معنا یا محتوایی بدهد، هر آینه آزادی اش منفی خواهد بود.
زیمل با معرفی از دست دادن احساس چونان روی دیگر آزادی صوری، انسان مدرن را «انسان بی کیفیت» (Musil) می بیند. «انسان مدرن، بی ریشه، بی کس، یا متعهد در تعداد کثیری روابط سطحی، در خلأ پوچی غرق می شود. بیش از هر زمان دیگر، او به یک غایت مطلق نیاز دارد، اما چون فرهنگش محتوای قانع کنندگی را از دست داده است. انسان مدرن هدف غایی ندارد» در نتیجه، او در معنای نیچه ای کلمه یک پوچ گرا است.
در حسرت معنا و اصالت ـ حسرتی که میراث مسیحیت است و فلسفه شوپنهاوری آن را به طرزی مطلق بیان می کند ـ انسان مدرن دیوانه وار در جست وجوی محتوایی ذاتی است تا بتواند صورت خالی هستی اش را پر کند، و اگر علاقه ای به مادیات نداشته باشد، احتمالاً جوکی، طبیعت گرا یا صوفی می شود: «چنین است سرنوشت انسانی بدون مهار که خدایانش را رها کرده و «آزادی»ای که از این طریق کسب کرده است، راه را به روی ستایشگری هر ارزش گذرا باز می کند».
● محاسبه دنیا
نفوذ پول تنها در برتری عقل و منافع بر اراده و هوس ها دیده نمی شود بلکه در برتری کمی بر کیفی هم آن را مشاهده می کنیم. همانند وبر، زیمل هم عقلانیت حسابگر را از مشخصات بارز مدرنیته بشدت عقلانی شده می داند. مثل هوسرل، خاطرنشان می کند که آرمان لایب نیتزی «محاسبه پذیری همگانی» آرمان شناخت مدرن است ـ آرمانی که مبتنی است بر «ادراک دنیا به مثابه نمونه بزرگ محاسبه و فهم فرآیندها و کیفیت چیزها در سیستمی از ارقام».
آرمان بیان عددی و محاسبه پذیری همگانی به یک واقعیت در زندگی روزمره مبدل شده است. مگر نه این است که بیشتر اشخاص اوقات روزانه شان را صرف ارزیابی، محاسبه، برآورد ارقام و تقلیل ارزش های کیفی به ارزش های کمی می کنند اقتصاد پولی اندازه گیری دقیق بی سابقه ای را وارد روابط اجتماعی کرده است. در اصل همه چیز قابل محاسبه است. فقدان ابهام، شیدایی سازماندهی وقت شناسانه همه چیز به طور ملموس در اهمیتی که ساعت در جامعه مدرن از آن برخوردار است، دیده می شود.
فردریک واندنبرگ ‎
ترجمه عبدالحسین نیک گهر
منبع : روزنامه ایران