پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


تحمل بی قراری


تحمل بی قراری
مسئله ای كه ممكن است، روزی برای هرپدر و مادری به وجود آید این است كه ببینند، فرزندشان دیگر آن كودك شیرین زبان و بازیگوش گذشته نیست. خردسالی نیست كه بتوان دست او را گرفت و قدم به قدم به سوی خوشبختی و آینده ای روشن، هدایت كرد. او اكنون، دوران كودكی را پشت سر گذاشته و قدم به دنیای پر از تشویش و نگرانی نوجوانی گذاشته است؛ دنیایی كه در آن، احساس استقلال می كند. او می خواهد، تنها خودش از پس تمام مسائل و مشكلات برآید.
اگر مادر، خواهان نظافت و پاكیزگی او باشد، انگار می خواهد كوهی را از جا بكند. اگر شوق داشته باشد كه فرزندش به موقع تكالیفش را به پایان برساند، نوجوان همه درسهایش را برای آخرین ساعات باقیمانده از شب می گذارد. اگر از او بخواهیم كه آرام و متین باشد، با همسایه ها دعوا می كند و بچه هایشان را كتك می زند و اگر به خوش رفتاری و ادب و نزاكت اهمیت بدهیم، او به عمد راه بی ادبی را انتخاب می كند.
والدین از اینكه می بینند فرزندشان ساعتهای متوالی در رختخواب دراز كشیده و چشم به سقف دوخته است تعجب می كنند. او كه تا دیروز كودك سرحال و پرانرژی بود، چرا امروز به انسانی گیج و مبهوت تبدیل شده است؟ نوجوانی، یك دوره انتقال است، عبوری است پیوسته از یك مرحله به مرحله دیگر. این به آن معناست كه آنچه در دوران كودكی واقع شده است، نشانه خود را روی آنچه كه در زمان حال و آینده اتفاق می افتد، باقی می گذارد. كودكان در زمانی كه از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های كودكانه را كنار بگذارند. آنها باید سرمشق و الگویی رفتاری داشته باشند تا جانشین آن چیزهایی شود كه ترك كرده اند. آنها باید الگوی مناسبی برای شكل گیری شخصیت فردی و اجتماعی داشته باشند. با آنها نباید مانند كودكان رفتار كرد و نیز از آنها نمی توان انتظار داشت كه در مسئله و موضوعی كه مربوط به سنین جوانی است، اطلاع داشته باشند. اگر نوجوان ما، درباره مسئله ای فكر و پیشنهادی بدهد، باید به نظر او احترام گذاشت و نباید شخصیت او را با كلمات تحقیرآمیز، پایین آورد.
●در جستجوی هویت
همه نوجوانان در جستجوی هویت هستند. در آینه به خود نگاه می كنند و می گویند: «به راستی من كیستم؟» از خویشتن، معنای واقعی خود را می پرسند. مطمئن نیستند كه چه می خواهند، خود را سردرگم می یابند. گاهی احساس پوچی می كنند. قصد آزار و اذیت پدر و مادر خود را ندارند، اما رفتارهای ناخودآگاهی كه از خود بروز می دهند، موجبات آزار دیگران را فراهم می كنند. با این همه، واقعیتی است كه نوجوان چه بخواهد، چه نخواهد به كمك ما احتیاج دارد. به كمكی قطعی و عاقلانه. اریكسون در همین زمینه می گوید: «سئوالی كه نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است كه من كیستم؟ نقشی را كه باید در جامعه ایفا نمایم چیست؟ آیا من یك كودك هستم یا بزرگسال؟ آیا من توانایی آن را دارم كه روزی به عنوان همسر یا پدر باشم؟ آیا جدا از زمینه اجتماعی، احساس اعتماد به نفس دارم؟
یكی از راههایی كه نوجوان ها تلاش می كنند تا خود را به مانند افراد بزرگسال نشان دهند این است كه از موقعیتهای ظاهری نظیر ماشینها، لباسها و سایر وضعیتهای قابل مشاهده بهره گیرند. آنها امیدوارند در این راه افراد قابل توجه و جذابی به نظر برسند.
●خیال پردازی
نوجوانان تمایل دارند به خود و سایرین آنچنان بنگرند كه دوست دارند. این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است. این آرزوهای غیرواقعی نه فقط درباره خودشان، بلكه همچنین در مورد بستگان و دوستان آنها نیز وجود دارد. این آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعه عواطف همراه هستند.
با پیشرفت تجربه های شخصی و اجتماعی و افزایش قدرت تعقل، نوجوانان رشدیافته تر، به خود، خانواده، دوستان و زندگی به طور كلی واقع بینانه تر می نگرند. درنتیجه، آنها كمتر از ناامیدی و خیال پردازی نامعقول رنج می برند و نسبت به سالهایی كه كوچكتر بوده اند، با دنیای واقعی سازگاری بیشتری پیدا می كنند. این، یكی از موقعیتهایی است كه آنها را در شادیهای بیشتری كه خاص نوجوانان رشدیافته تر است، مشاركت می دهد.
با ادامه دوره نوجوانی، دختران و پسران به طور یكسان، دچار آرزوهای طولانی می شوند. آرمان گرایی كه از زندگی سبكبار، بی خیال و مجرد ناشی می شود و نوجوانان به تدریج خود را از آرمان گرایی رها نموده و به موقعیت بزرگسالان نایل می شوند. احساس اینكه دوره نوجوانی از دوره بزرگسالی و مسائل مربوط به آن از قبیل نیازمندیها و مسئولیت هایش، شادتر و بانشاط تر است، تمایلی را به وجود می آورد كه نوجوانی را به یك دوره فریبنده، شاد و سبكبار مبدل نماید.
●تحمل بی قراری
دوران نوجوانی زمان مشكلی است. سالهای در خود به دیده تردید و شك نگریستن. دوران رنج كشیدن، سختی دیدن و دلسرد بودن از خود. نوجوان در این سن احساسات ضد و نقیض دارد. جرج شانزده ساله می گوید: «می خواهم كاری انجام دهم، عضلاتم را بیازمایم و قدرتم را احساس كنم. باید شخصاً و نه به صرف حرف دیگران، تلخی را از شیرینی تمیز دهم. تشنه تجربه ام، تا جواب پرسشهای زیاد خود را بیابم». از زبان یك دختر شانزده ساله می شنویم: «هر روز از خودم می پرسم: چرا شخصی كه می خواهم نیستم، آتشی مزاج و تندخو هستم، با خودم هم میانه خوبی ندارم. از نظر خودم فردی منطقی، گرم و پرحرارت هستم، اما از نظر معلمانم، چیز دیگری هستم. به عقیده آنها من سرد و نجوش هستم، با كسانی كه با من خوب رفتار می كنند، مشكلی ندارم، اما با كسانی كه فكر می كنند من متوجه هیچ چیز نیستم، اصلاً میانه خوبی ندارم.»
●تظاهر به دانایی نكنید
اظهار فضل كردن و خود را از نوجوانان داناتر دانستن؛ این بدترین زجری است كه نوجوان آن را با تمام وجود حس می كند. نوجوانان بر این گمانند كه احساساتشان منحصر به فرد است. نوجوانان دوست دارند كه اطرافیانشان آنها را موجوداتی استثنایی و خارق العاده بدانند. وقتی كسی به آنها بگوید: «كاملاً احساساتت را درك می كنم» یا اینكه بگوید: «می فهمم كه چه می گویی»، انگار بدترین توهین ها را به آنها كرده است. وقتی آنها خودشان را موجوداتی منحصر به فرد و عجیب بدانند، چه ناراحتی از این بیشتر كه دیگران مدعی درك حال و روزشان شوند و آنها را ساده و بی آلایش توصیف كنند.
فهمیدن اینكه نوجوان چه موقع انتظار درك شدن و چه زمان انتظار درك نشدن دارد، وظیفه ظریفی است. واقعیت تلخی است كه علیرغم همه دانایی ها نمی توانیم برای همیشه در نظر نوجوانان مدیر و همه چیز دان باشیم.
●تفاوت تحمل كردن با پذیرفتن
پدری از وضع ظاهر پسر نوجوانش انتقاد می كند، مادری می گوید: «دخترم به اندازه یك ملكه، لباس دارد و بسیار هم زیبا هستند، اما وقتی كه آنها را می پوشد، تحمل دیدنش را ندارم.» سركشی نوجوانان انواع و اقسامی دارد. مثلاً وقتی كه دختر نوجوانی، به جای پوشیدن یك روپوش مناسب، هوس پوشیدن شلوار وصله دار به سرش می زند یا وقتی كه پسر نوجوانمان به جای پوشیدن كفش راحت، دلش صندل می خواهد؛ این به جز سركشی چه می تواند باشد؟
هر پدر و مادر خردمندی باید بداند كه جنگ و جدل با نوجوان، مانند دست و پا زدن در دریای خروشان و طوفانی است. شناگر ماهر در برخورد با امواج متلاطم دریا، به جای تقلای بی حاصل، با حفظ آرامش، خود را روی امواج شناور می كند و آنقدر پایداری می كند، تا به نقطه امنی برسد و به همین شكل، والدین هم باید در زندگی در كمین جای پای محكم باشند.
●چرا عیب جویی
بسیاری از پدران و مادران برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خویش، به اصطلاح دست پیش می گیرند و برای آنكه جای حرفی نماند، از كامل بودن و بی عیب و نقص بودن خود دم می زنند و به طور دائم به مورد و بی مورد از رفتار نوجوانشان انتقاد می كنند و در مقام راهنمایی و نصیحت او حرف می زنند. این دسته از والدین، وظیفه خود می دانند كه به صلاح فرزند، نقائص او را گوشزد كنند. متأسفانه این كار، هر چند صادقانه هم باشد، باز رابطه میان پدر و مادر و نوجوان را خراب می كند. كمتر كسی را پیدا می كنید كه از ایراد و انتقاد، خوشش بیاید. برخورد نوجوان با حقیقت عریان عیوب شخصی اش، مهیب و ترساننده است. توجه بیش از حد، معادل زیر ذره بین گذاشتن اوست.
جدل بر سر عیب و ایراد و بر آن نامی گذاشتن بی فایده است. نوجوانی كه اجباراً به قبول عیب و نقص خویش رضایت می دهد، علاقه ای به اصلاح خود پیدا نمی كند. وقتی عیب و نقص، ظاهر و مشخص است، وظیفه فوری ما این است كه نوجوان را در برخورد با بحران موجود یاری دهیم. آنگاه در بلندمدت به اتكای تجربه و با اخلاق نیك، رفتارش را اصلح كنیم و شخصیت تازه ای را در او به جود آوریم. هدف اصلی ما این است كه او را در رسیدن به امكانات بالقوه انسانی اش كمك كنیم و برای رسیدن به این مقصود، برخورد متین و عاقلانه، بهتر از پرخاش و داد و فریاد، نتیجه می دهد.
●استقلال بدهید
نوجوان وابستگی را دوست ندارد. پدر و مادرهایی كه وابستگی فرزندان نوجوان خود را می خواهند، خواسته و ناخواسته، اسباب رنجش آنها را فراهم می كنند. نوجوان استقلال می خواهد. هر چه احساس خودكفایی او را بیشتر تقویت كنیم، از مخالفت او با خود می كاهیم. پدر و مادر با تدبیر، هر روز كه می گذرد بیشتر به فرزند نوجوانشان استقلال می دهند، با دلسوزی و صمیمیت به تماشای بزرگ شدن فرزند خود می نشینند و از دخالت بیش از حد در كارهای او خودداری می كنند. پدر و مادر عاقل كسی است كه با محبت و احترام به فرزند خود، امكان انتخاب و اعمال سلیقه می دهد. به زبانی صحبت می كند كه استقلال فرزندش را تقویت كند: «انتخاب به عهده توست»، «خودت در باره اش تصمیم بگیر»، «هر كدام را كه تو انتخاب كنی، من قبول دارم».
كلمه «بله»ی پدر و مادر برای كودك راضی كننده است. اما نوجوان می خواهد، در شئونات زندگی و در آنچه بر زندگی اش اثر می گذارد، حرفی برای گفتن داشته باشد.
●ضد و نقیض نگویید
صحبتهای ضد و نقیض پدر و مادر، نوجوان را گیج می كند. مادری به دختر پانزده ساله اش می گوید: «بله، می توانی به میهمانی بروی، حتماً خوش خواهد گذشت. اما مرا می شناسی؛ وقتی بیرون هستی خوابم نمی برد، تا آمدنت بیدار می مانم.»
صحبت مادر، دخترش را در موقعیت غیرممكن قرار می دهد. به میهمانی برود یا نرود، اگر برود، نگران مادر است و درنتیجه، به او خوش نخواهد گذشت. در اصل گفته دوپهلوی مادر، دختر را گیج می كند. برای دوری كردن از این موقعیت پیام پدر و مادر باید تنها یك مفهوم را انتقال دهد. در ارتباط با صحبت فوق، مادر می تواند با صراحت از به میهمانی رفتن دخترش جلوگیری كند یا اینكه به او اجازه رفتن بدهد، یا انتخاب را برعهده خودش بگذارد.
وقتی «برنادا»ی چهارده ساله برای رفتن به میهمانی اجازه گرفت، مادرش به او گفت: «باید درباره اش فكر كنم. فردا صبح جواب قطعی ام را به تو می دهم. ساعت ۹ از من بپرس.» مادر به درخواست دختر خود فكر كرد. درباره میهمانی مورد اشاره اش اطلاعاتی به دست آورد و با اطمینان خاطر اجازه داد كه دخترش به میهمانی برود. به او گفت: «ظاهراً كه میهمانی خوبی است، اگر بخواهی می توانی بروی.» بعد در انتخاب لباس هم به او كمك كرد و سرانجام برنادا، شاد و راضی روانه میهمانی شد.»
●پیش بینی نكنید
بسیاری از والدین، از آن می ترسند كه فرزند نوجوانشان، بالغ و عاقل نشود و دانسته و ندانسته بر سر هر بهانه، موضوع را با او در میان می گذارند: «تا صبح سر وقت از خواب بیدار نشوی، شغلی پیدا نمی كنی.» «اگر كلمات را درست ننویسی، كسی استخدامت نمی كند، عملاً نشان می دهی كه بی سواد هستی.»
اما با كمال تأسف، پدر و مادر با این پیش بینی ها به جایی نمی رسند. با این سیاست نمی توانیم نوجوانهایمان را برای آینده آماده كنیم. به جای پیش بینی های حساب نشده، چه بهتر كه آنها را برای برخورد با مشكلات موجود، مسلح كنیم. نظر به اینكه نوجوان ما در سالهای آینده با انواع و اقسام مشكلات روبرو می شود، بسیج او برای مقابله با مشكلاتی از قبیل بی مهری همسر، بی معرفتی دوست، خیانت، بدرفتاری معلم، مرگ اقوام یا دوستان و غیره كار دشواری است.
برنامه ریزی برای برخورد با این قبیل مشكلات، كار بی مفهومی است. از صحبتهایی مثل: «ببین پسرم، مواظب باش، گاهی اوقات ممكن است در عشق شكست بخوری. بهتر است از همین حالا خودت را آماده كنی.» و یا «تنها به یك دوست اكتفا كردن كار درستی نیست. ممكن است تنهایت بگذارد و دوست دیگری انتخاب كند. باید دوستان متعددی داشته باشی تا هرگز تنها نمانی»، باید پرهیز كرد.
هر نوجوان باید در برخورد با بحرانهای زندگی، راهی از آن خود بیابد. سكوت محبت آمیز ما بهترین حمایتی است كه از او می كنیم. از پند و اندرز در اینجا كاری ساخته نیست. منطق و استدلال هم خریداری ندارد. گاه گوشزدهای ملایم را به حساب توهین شخصی می گذارند. قاعده ای است كه هر نوجوان در سایه محبت و احترام والدین راهش را به تنهایی پیدا می كند. بالغهای با تدبیر مطمئن و خاطرجمع، شكیبایی بیشتری می كنند. به توصیف یك دختر ۱۷ساله از این نوع رفتار پدر و مادر توجه كنید:
«وقتی به گذشته فكر می كنم. می بینم با آنكه حضور داشتید، كار به خصوصی نمی كردید. مثل لنگرگاه كه ساكت و خاموش در جایش ثابت ایستاده و آغوش همیشه بازش، انتظار مسافرین را می كشد.»
ترجمه :شهره شاهمرادی
منبع : روزنامه همشهری