شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خود محوری و برتری جویی ما


خود محوری و برتری جویی ما
ظریفی از دوستان تعریف می کرد از بسیاری از آدم های تحصیل کرده دور و برم پرسیدم که جزایر لانگراهانس کجاست؟ باور کردنی نبود، آنهایی که می دانستند، می گفتند ولی باقی به جز یکی دو نفر که گفتند نمی دانیم همه سعی کردند از اقیانوس اطلس گرفته تا مدیترانه و دریای مانش این جزایر را یک جایی بگنجانند .
باور کردنی نیست که ما ایرانی ها تا این درجه در هر امری اعم از کشاورزی، صنعت، سیاست، تا سیستم های پیچیده مالی بانکی، خودمان را مطلع می دانیم. دو ماشین در خیابان تصادف می کنند ببینید چقدر آدم با چقدر اظهار نظر دورش جمع می شوند! همه مطلع اند و همه کارشناس.
● در همه امور متخصص هستیم!
خود محوری و برتری جویی ما باعث شده حتی وقتی در موضع نیاز، مشاوری را برای خود انتخاب می کنیم بدون اینکه خودمان بخواهیم کارمان با مشاور به جدل می کشد. چه در حقیقت مشاور می گیریم که تاییدمان کند، نه راهنمایی. آقا جان وقتی پیش دکتر می روی، پیش وکیل دعاوی می روی، پیش مکانیک می روی، معنی اش این است که جنابعالی با تمامی علو درجات در آن قسمت محدود، کمیت تان لنگ است و به مشاوری نیاز داری که آن خلاء را جبران کند. ولی ما پیش دکتر که می رویم سعی می کنیم پیشاپیش خودمان علاجمان را هم برایش بگوییم و هکذا بقیه مشاورین.
● یک مثال از دردسر برتری جویی
این قدرت جویی این جور نیست که همیشه هم به خیر بگذرد. یادم هست همکاری داشتیم که تصادفا همنام یکی از رجال ساواک دوره قبل بود. تا آنجا که یاد دارم در قبل از انقلاب بیشتر وقت این مرد صرف این می شد که ثابت کند با فلانی نسبت نزدیکی دارد ولی وقتی انقلاب شد و کارش واقعا بیخ پیدا کرد مدتی زمان برد و رنج، تا آن چیزی را که از اول صحت نداشت و فقط ساخته و پرداخته خودش بود پاک کند.
● ترس از دست دادن برتری
از آن طرف عیب دیگر این برتری جویی، ترسی است که در اثر نگرانی از دست دادن همین برتری مجازی، که در اکثر اوقات اصلا وجود خارجی ندارد، به وجود می آید. ما ایرانی ها با تمامی ابزار قدرتمان ترسو هستیم و شجاعت را در مورد اخلاق خیلی لازم نمی دانیم. ابزار شجاعتمان هم در حدود گاز دادن بی حساب ماشین و یا ریسک های بدون حساب است. حالا شاید ریشه اش این باشد که ایرانی جماعت معمولا از امنیت بی بهره بوده، امنیت اجتماعی، شغلی و خانوادگی و بالاتر از همه امنیت معیشتی.
یک زلزله متوسط می تواند شخص را از هستی چندین ده ساله اندوخته اش ساقط کند، بیمه هم که ندارد. با این وضع اگر یک کمی سنش بالا رفت حتی قدرت پیدا کردن یک تاکسی را هم از دست می دهد (راننده تاکسی ها مسافر فرز و جوان را دوست دارند) این ترس می شود یک مالیخولیا و همیشه به فکر آینده که چه خواهد شد؟ ترس بی بضاعتی ی ثلث آخر عمر واقعا خیلی ها را زودتر از موعد طبیعی به زمین می زند.
جزایزلانگراهانس اصلا در دریایی وجود ندارد و جزو اعضای تشریحی الوزالمعده است.
● جمع بندی
این بود قسمتی از کتاب چرا در مانده ایم نوشته حسن نراقی که خواندن آنرا به همه شما توصیه می کنم. در قسمت هایی دیگر کتاب بحث های دیگری آمده که اگر حوصله ای بود حتما برایتان نوشته و ارسال می کنم. مباحثی نظیر بی برنامگی، ریا کاری و فرصت طلبی، احساساتی بودن، شعار زدگی، توهم دائمی توطئه، مسئولیت ناپذیری، قانون گریزی، توقع زیاد و نارضایتی دائمی، حسادت و حسد ورزی و ....
نمی خواهم بگویم که همه حرفهای این کتاب درست است و من با آنها موافق هستم اما اگر کتاب را مطالعه کنید خواهید دید که اغلب این صفات در خود و اطرافیان ما قابل مشاهده هست. دیگر حسابش را بکنید، همین افرا هستند که در شرکت های بزرگ و کوچک، مراکز خدماتی، دانشگاه ها و ... در حال کار و فعالیت هستند. چه انتظاری دارید؟ می خواهید ماهی چند اختراع و کشف از میان آنها بیرون آید. با این خصوصیات که ما داریم، خیالی است واهی.
به هر حال باید کار فرهنگی کرد، و از ریشه شروع به ساخت تفکر انسانی نمود که متاسفانه جواب و حاصل آن را حالا حالا ها نخواهیم دید اما این به این معنی نیست که دست روی دست بگذاریم. اغلب دوست داریم نتیجه کارهایمان را همان روز یا خیلی زود ببینیم. این یکی از آن موارد نیست. یادتان باشد بیش از دو سال در تهران فرهنگ سازی شد تا رانندگان از کمربند ایمنی استفاده کنند و هنوز هم بسیاری از مردم (بخصوص افراد سن بالا) استفاده نمی کنند، موفق باشید.
منبع : ترانه ها


همچنین مشاهده کنید