شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جهانی سازی و امت اسلام


جهانی سازی و امت اسلام
بدون تردید، تعریف جهانی سازی، مبهم است و تعریفهای ارائه شده، متناقض و در عین حال متنوعنند و حقیقت آن است که انسان با شناختی که از تفسیرها و تعریفهای موجود پیدا می کند، به این نتیجه می رسد که جهانی سازی در واقع کوششی در راستای نفی تمدنهای غیر غربی و تحمیل سرمایه داری و تلاش در جهت آمریکایی سازی و تسلط بر جهان است؛ در این پیوند، سه تعریف به عمل آمده از جهانی سازی را یادآور می شویم:
۱) تعریف مربوط به کمیته بین المللی در سال ۱۹۹۵ که «جهانی سازی» را: «درهم آمیزی اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فرهنگ و رفتارها از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی های ملی و اقدامهای دولتی». تعریف کرده است.
۲) یک تعریف عربی از جهانی سازی آن را: «حقیقت تکامل سرمایه داری در پرتو سلطه کشورهای مرکز و حاکمیت نظم نابرابر جهانی» می داند؛ تعریفهایی با گرایشهای اقتصادی یا ادبی و یا به اعتبار ابزارها از سوی «الجابری» و «التیزینی» و دیگران نیز وجود دارد.
۳) تعریف آقای «روزناو» آمریکایی که با طرح پرسشهای زیر، آن را مطرح می سازد: «آیا جهانی سازی زاییده همگرایی است یا برخاسته از تعمیق تفاوتها است؟ و آیا دارای منابع واحد یا گوناگونی است؟ و آیا دارای یک فرهنگ است یا از فرهنگهای متعددی برخوردار است؟ و از آنجا، بر آن است که در جهانی سازی، سه عنصر دخالت دارند: یکی حذف مرزها، دیگری شباهت جوامع بزرگ به یکدیگر و سومی، تحمیل شیوه زندگی آنان بر دیگران» از اینجاست که می توان گفت: جهانی سازی و تحمیل فرهنگ مسلط غرب بر دیگر جوامع است که در شمار خطرناکترین اندیشه های شیطانی به شمار می رود. غرب از قدرت فن آوری، علمی، فرهنگی و نظامی خود برای مطرح ساختن و تحمیل این ایده، سود برده و برخی فلاسفه و نویسندگان نیز زمینه چینی نظری آن را بر عهده گرفتند.
نظریه جنگ تمدنهای «هانتینگتون»، اینک نظریه شناخته شده ای است، تمام تکیه او بر تمدن غرب است، ویژگی برجسته آن را رواداری، پلورالیسم، انسانی بودن می داند، در حالی که تمدنهای دیگر و غیر غربی را استبداد زده، بسته و ناکام در حل مشکلات بشریت ـ از قبیل فقر، بیکاری، سطح پایین زندگی، نرخ زاد و ولد بالا و دیکتاتوری ـ معرفی می کند؛ این نظریه پرداز، به غرب پیشنهاد می کند که با دیگر (تمدنها) همکاری نداشته باشد و به دیگران فن آوری صادر نکند و به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اداری، خود را وحدت بخشد؛ نظریه مزبور بر آن است که تمدن غرب، میراث خوار یونان، مسیحیت غرب ولائیسم، حاکمیت قانون، پلورالیسم اجتماعی، جامعه مدنی و حقوق بشر است که جملگی از ویژگیهای تمدن غرب به شمار می روند و در تمدنهای دیگر، حضور نخواهند داشت.
پس از آن «فوکویاما» آمده که نظام سرمایه داری را پایان می داند و معتقد است همه جوامع باید به سرمایه داری روی آورند و شرایط سیاسی و اجتماعی این روند را فراهم کنند؛ مهمترین این شرایط و زمینه ها، توسعه و تکامل زیر بنای اجتماعی به سمت برابری و حذف طبقه و نفی طایفه و ارائه برداشتهای متناسب دینی از سوی جامعه توسعه یافته و میدان ندادن به ملی گرایی که به انزوای تمدن می انجامد، او خواهان تفسیری روشن از متون مذهبی است و از همه اقدامهای افراطی انتقاد می کند و نخبگان را بدان فرا می خواند تا ارزشهای دموکراسی و آزادی را مورد حمایت قرار دهند، نتیجه آنکه او «فوکویاما» جامعه سرمایه داری را هدفی می داند که همه تمدنها باید به سوی آن حرکت کنند. همچنین آقای «بیدهام برایان» اندیشمند و نظریه پرداز انگلیسی مطرح است که در سلسله نوشتارهایی که طی سال ۱۹۹۴ م در مجله اکونومیست لندن به چاپ رسید، معتقد به وجود شباهتهای میان اوضاع قرن پانزدهم هجری اسلام و مسلمانان از یک سو و قرن پانزدهم میلادی اروپا از سوی دیگر است و بر آن است که این تشابه در وجود زمینه های مناسب برای اصلاحات، نوع نهادهای دینی مسلمانان در قرن پانزدهم هجری (قرن حاضر‌) و نهاددهای کلیسایی در قرن پانزدهم میلادی و نیز در میزان یأس و نومیدی از شرایط موجود و شور و اشتیاق به بهبود اوضاع در هر دو طرف طی دوره های زمانی یاد شده خود، نهفته است. به نظر او، همواره یک عامل خارجی، حرکت بخش این وضع و حامی آن بوده است؛ در آن زمان، مسلمانان، آن عامل خارجی بودند که اروپا را به سمت پیشرفت سوق دادند، ولی امروزه این غرب است که جهان اسلام را به سوی پیشرفت و تکامل سوق می دهد؛ به نظر وی، این حرکت، از مسلمانان آزاده ای که به دموکراسی ایمان دارند، شروع می شود و به همین دلیل با قدرت هر چه تمامتر باید آنان را مورد حمایت و پشتیبانی قرار داد. «برایان» در پایان سلسله مقالات خود، برای همگام شدن با غرب و همگامی با کاروان کنونی تمدن بشر، توصیه های سه گانه ای می کند که عبارتند از:
۱) هماهنگ شدن با اقتصاد نوین.
۲) پذیرش ایده برابری زن و مرد.
۳) کوشش در پیاده کردن نهادهای دموکراتیک در نظامهای حکومتی. (که عینا برنامه اخیر آمریکاست
باید اضافه کرد که کار زمینه چینی برای نظریه جهانی سازی و آمریکایی کردن (جهان)، عرصه های اطلاعات یعنی اینترنت و ماهواره ها و نیز تسلط بر سازمانهای بین المللی را در بر گرفته است؛ چنانچه سازمانهای بین المللی به این هدف تن ندهند، بایکوت می شوند و برنامه ریزی برای تحمیل سیاستهای آمریکا بر جهان، انجام می گیرد.
آمریکا، از حوادث ۱۱ سپتامبر (۲۰۰۱) برای مطرح ساختن خود به عنوان قدرتی بی رقیب و مسلط بر سیاستهای جهان، سوء استفاده کرده و همچنانکه در کنفرانسهای خانواده در قاهره، کپنهاگ، مکزیکوسیتی، پکن و جاهای دیگر دیدیم، در پی برنامه ریزی برای چیرگی و تسلط بر فرهنگها و ارزشهای جهانیان و دخالت در نظام اجتماعی آنهاست ودر این راستا و طی کنفرانسهای یاد شده با شعار حمایت از حقوق بشر، امر دخالت در امر قانونگذاری اجتماعی (کشورها) را صورت عملی بخشید.
● پیامدهای منفی جهانی سازی
اکنون پیامدهای منفی این ایده ویرانگر، برای همه جهانیان آشکار شده است و لذا جهانی سازی را با صفات منفی بسیاری از جمله: وحشیانه، دیوانه وار و به عنوان یک دام، توصیف کرده اند؛ پژوهشهای گوناگون به پیامدهای منفی مربوط به جهانی سازی اشاره کرده اند که تنها برخی از آنها را خاطر نشان می سازیم:
▪ تسلط قدرتهای بزرگ بر روند اقتصاد جهانی و منابع تولید و مبادلات مالی و تجاری، به طوری که گفته می شود تنها ۵۰۰ شرکت فراملیتی ۷۰ درصد کل حجم تجارت جهان را بر عهده دارند و تنها ۲۰ درصد از جمعیت به صورت خود کفا زندگی می کنند و ۸۰ درصد بقیه نیازمند کمک دیگرانند.
درآمد آمریکا از آزادی تجارت جهانی از ابتدای تأسیس سازمان تجارت جهانی تا سال ۲۰۰۵ میلادی، بطور متوسط سالیانه کمتر از ۲۰۰ میلیارد دلار نیست حال آنکه زیانهای وارده بر کشورهای آفریقایی، هر سال حدود ۲۰۹ میلیارد دلار برآورد می شود.
▪ سلطه آمریکا بر ابزارها و فناوری اطلاعات.
▪ تحقیر کشورهای کوچک و توان رشد آنها.
▪ دخالت در قانونگذاری های داخلی ملل دیگر همچنانکه در کنفرانس های خانواده و غیره، شاهد آن بودیم.
▪ شبیخون فرهنگی سراسری و کوشش در ریشه کن ساختن فرهنگهای دیگر.
و فراخوان به مقتضیات پست مدرنیسم و الغای نقش دین. در این راستا «ژاک دریدا» فیلسوف، از انحلال نهادهای دینی و آموزشی، سخن به میان آورده است.
▪ کاستن از نقش و اثر گذاری محافل بین المللی و بهره گیری از آنها به سود سلطه قدرتهای بزرگ از جمله مثلا سوء استفاده از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و دیگر سازمانها برای اجرای سیاستهای استکباری خود؛ چندی پیش نیز دیدیم که رئیس یک کشور غربی (ایتالیا) اعلام کرد که «ناتو» و قدرتهای غربی با سوء استفاده از محافل بین المللی، بزرگترین ضربه را به نظم جهانی وارد کرده اند.(۸)
▪ آلوده ساختن محیط زیست بر اثر حرص و آزی که قدرتهای بزرگ، گرفتارش آمده اند.
▪ کار وحشتناکی در خصوص تغییر نقشه سیاسی مناطقی چون خلیج فارس، شمال آفریقا، روسیه و تایوان، در دستور کار است. و ای بسا در پی «سایکس پیکوی» جدیدی است. جهانی سازی، پیامدهای منفی دیگری نیز دارد که فعلا از ذکر آنها در می گذریم.
● بخش ششم:
موضع امت اسلام و اقداماتی که در برابر جهانی سازی باید انجام گیرد
پیش از بیان این اقدامات، تأکید می کنیم که نفی منفعلانه، هرگز به نتیجه ای نخواهد انجامید: در این راه باید اندیشه کرد و اقداماتی عملی و حساب شده برای ایستادگی در برابر این یورش بزرگ جهانی، به عمل آورد؛ در این زمینه وظیفه داریم که با کمک و همکاری همگان، راهبردی عملی، روشن و همه جانبه تدوین کنیم و در صدد اجرای آن برآییم و در عین حال نظریه هایی که نقش جاده صاف کن این روند ویرانگر را ایفا کرده اند، رسوا سازیم. در مورد راهبرد (استراتژی) مورد بحث، نکات و اقدامات مهم از این قرارند: (در بعد جهانی)
▪ باید جنبه های ایدئولوژیک سلطه آمریکا و مفهوم حقیقی مقولات مربوط به آن (از قبیل: دهکده جهانی، بازار آزاد، آزادی دخالت و گشایش مرزها و ..) را رسوا سازیم.
▪ تسلط بازار بر سیاست باید حذف گردد.
▪ با عرضه و ارائه نظریه فطرت اسلامی، به تعمیق ارزش های فطری انسان بپردازیم.
▪ گفت و گوی میان ادیان هر چه بیشتر گسترش داده شود.
▪ باید بر هویت های اقلیمی، هویت خلق ها و آگاهی ملل در حفظ هویت و فرهنگ خود، انگشت بگذاریم.
▪ توان علمی و قدرت رشد و توسعه ملل، باید افزایش یابد.
▪ در راستای واگذاری آزادی ها و حقوق اصیل خلقها، گام برداشته شود.
▪ نهادهای بین المللی تقویت گردند و استقلال آنها تحکیم شود.
▪ تنوع فرهنگی، ژرفای بیشتری بخشیده شود.
و در چارچوب اسلامی، باید علاوه بر موارد فوق الذکر، به این نکات نیز توجه کنیم:
۱) در راستای ایجاد وحدت در مواضع اسلامی گفت و گوی مذاهب، تعمیق یابد.
۲) در راستای تقویت نهادهای فراگیر اسلامی و فعال سازی آنها در جنبه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، گام برداشته شود.
۳) باید مطالعات منطقه ای و جهانی خود را تکامل بخشیده و با تاریخ جهان درهم آمیزی بیشتری داشته باشیم.
۴) لازم است به تقویت تمامی عوامل پایداری، همکاری و وحدت از جمله مسأله زبان عربی و تقویت و گسترش آن بپردازیم.
۵) در پژوهش ها و بررسی های دینی، اصالت و در عین حال همگامی با مقتضیات کنونی را مدنظر قرار دهیم و از اجتهاد جمعی حمایت کنیم و هر آنچه را که به ایستادگی در برابر این یورش بزرگ جهانی منجر می گردد، انجام دهیم.
۶) بر ماست که مساله خیزش اسلام را مورد حمایت قرار دهیم.
و سرانجام اینکه نباید فراموش کنیم که جهانی سازی عظیم و سازنده ای به موازات جهانی سازی آمریکایی، آغاز گشته که در واقع گسترش جنبه های معنوی و دینداری در میان خلقها و تفاهم و همفکری میان رهبران مذهبی بویژه در جهان اسلام و درک جهانی بودن این آیین است که به نوبه خود، امت اسلامی را امیدوار می سازد تا به جایگاه تمدنی شایسته و بایسته خویش نایل آید.
ما برآنیم که نمودهای این سمت گیری جهانی، روز به روز ریشه دارتر می گردد به عنوان مثال، می توان به این موارد اشاره کرد:
الف) گرایش و شیفتگی توده های جهان اسلام به دین و درخواست از علما برای دخالت مستقیم در مسائل روز و اظهارنظر در مورد آنها.
ب) تقویت نقش سیاسی و اجتماعی کلیسا در دنیای مسیحیت و بویژه در کشورهایی که در پی فروپاشی اتحاد شوروی، به عنوان کشورهای تازه استقلال شکل گرفتند.
ج) نیرو و نفوذ معنوی بودائیسم در شکل دهی به تصمیم های اجتماعی در جنوب شرق آسیا.
د) افزایش اقبال نسبت به نظریه ها و نوشته های دینی.
هـ) گرایش اخیر سازمان ملل متحد به رهبران مذهبی آنچنانکه در دو کنفرانس نیویورک و بانکوک، مشهود بود و نیز گسترش چارچوب گفت و گوی میان ادیان مختلف که خود مستلزم آن است که رهبران و علمای این ادیان در جهت حمایت از این حرکت معنوی رو به گسترش، به وظایف خود عمل کنند.
نویسنده:محمد علی تسخیری
منبع: http://www.e-resaneh.com
پاورقی:
۱) مجله الواحه، ش ۱۶، ص ۱۵۳.
۲) جیمز روزناو: دنیامیسم شناخت. (متن عربی)
۳) مجله العربی، ش ۵۱۲، استاد مجد الدین خمش، ص ۳۰.
۴) نگاه کنید به: مجله المنهاج، ش ۲۲، سال هشتم، ص ۲۴۸. (مقاله ای از صاحب این قلم در این باره).
۵) نگاه کنید به کتاب: کنفرانس جمعیت و توسعه در قاهره و پیامدهای آن. (از نویسنده)
۶) استاد منیاوی به نقل از گزارش «شورای ملی تولید و امور اقتصادی مصر» که در تاریخ ۱۷/۳/۲۰۰۲ ارائه شد.
۷) دکتر عبدالعزیز حموده، «آزمون برای فرهنگ ملی» روزنامه الاهرام مورخ ۵/۷/۲۰۰۲ م، صفحه ۱۳.
۸) هر روز دلایل تازه ای در خصوص این سوء استفاده ها، ارائه می شود؛ چنانچه نهادهای یاد شده زیر بار این سوء استفاده نروند نیز بایکوت می شوند. موضع آمریکا نسبت به پیمان «کیوتو» در خصوص منع آلودگی محیط زیست، شاهدی بر این مدعاست زیرا پس از امضای این پیمان، متوجه شد که این امضا مستلزم کاستن از تولید ذغال سنگ، نفت سنگین و انرژی هسته ای است. در مورد دادگاه جنایات جنگی لاهه نیز ـ به رغم اینکه خود آمریکا در تأسیس آن شرکت داشت ـ سربازان خود را از محاکمه شدن در این دادگاه، معاف ساخت.


همچنین مشاهده کنید