شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نبوت یحیی


نبوت یحیی
«ای یحیی کتاب (تورات) را با قوت بگیر ما حکمت و فهم دین یهود، رحمت، محبت و طهارت را از نزد خودمان در حال کودکی به او دادیم و او پرهیزگار و نسبت به والدینش نیکوکار بود و عصیانگر و زورگو نبود»
از ابن‌عباس روایت شده است: یحیی در حالی که کودکی سه ساله بود در بین بنی اسراییل مقام پیامبری یافت خداوند بر یحیی سلام می‌فرستد و می‌فرماید: سلام بر یحیی روزی که متولد شد و روزی که می‌میرد و روزی که زنده مبعوث می‌شود این درود فرستادن خدای بزرگ بر یحیی دلالت بر عظمت یحیی دارد که خدای بزرگ از ولادت تا بعثت بعد از فوت، این‌گونه از یحیی یاد می‌کند.
● عشق و عرفان یحیی به خدا
یحیی انسانی با عصمت و خاشع و بسیار عاشق خدای خالق بزرگ بود و آن قدر قلبی مهربان و رقیق داشت که از احتمال ناخشنودی خدای بزرگ سخت می‌گریست گریه‌های بی‌امان از خوف الهی. او در ردیف بزرگ‌ترین گریه‌کنندگان عارف به حق خدای بزرگ قرار دارد. در چهار سالگی بر تورات مسلط بود و احکام یهود را به خوبی می‌دانست و در اثر شنیدن اخبار قیامت و روز حساب منقلب می‌شد، ابتهال و انقلاب روحی حزن‌آلودی پیدا می‌کرد و از عاقبت انسان در محضر خدای بزرگ سخت می‌گریست.
نقل است روزی زکریای پیامبر به خدای بزرگ عرض کرد: الهی ما فرزندی از تو خواستم که سرور و شادی قلب من و راحت جان من باشد ولی این فرزند با گریه و خوف از کاستی انسان در برابر خدای خود، مرا متاثر و ناراحت می‌کند من از ناله‌های او دلگیر می‌شوم.
خطاب الهی به زکریا آمد: تو از من فرزندی خواستی که از اولیا باشد و صفت ولی گریستن در محضر خدای بزرگ و کشیدن بلا به دوش است و تو ای زکریا منتظر باش که تیغ جنایتکاران یهود سر پسرت یحیی را ببرد و او با سختی و رنج دنیا را به سوی آخرت ترک گوید. به هر شکل عشق یحیی به خدای بزرگ به حدی بود که کوچک‌ترین زمینه ناخشنودی خدا از انسان و عذاب انسان او را نگران و گریان می‌ساخت و چنانچه یحیی در مجلس زکریا حاضر ‌بود زکریا هرگز از عقوبات الهی سخن نمی‌گفت تا این‌که روزی یحیی پشت ستون معبد نشسته بود و پدر او را ندید سخن از چاه غضبان جهنم به میان آمد که چگونه گنهکاران در آن چاه عذاب می‌شوند در این هنگام یحیی از جای برخاست و ناله‌کنان از معبد به سوی صحرا خارج شد و از این که چگونه انسان در این دنیا هیچ دغدغه‌ای نسبت به آخرت خود ندارد پریشان شد.
زکریا به همراه همسرش به دنبال یحیی به صحرا رفتند تا این‌که در دامنه کوه به شبانی رسیدند و سراغ یحیی را از او گرفتند او گفت: من یحیی را نمی‌شناسم ولی کسی این‌جا بسیار عبادت و گریه و زاری می‌کند و خدایش را می‌خواند که نه تنها ما بلکه گوسفندان را مجذوب و منقلب ساخته است والدین یحیی به نزد او رفتند و یحیی را به حکم پدر و مادر بودن به خانه بازگرداندند.
● شهادت زکریا و یحیی
همیشه حاکم جامعه‌ای که اکثریت آن زرمداران، زورگویان و فسادپیشگان‌اند کسی می‌شود که ارضای نفس خود را به جاه‌طلبی یا زراندوزی یا عیاشی فساد تامین می‌کند حاکم جامعه یهودی عصر زکریا نیز فسادپیشه بود نقل است او برای رسیدن به زن هرزه این شرط را پذیرفته بود که جان یحیی را بگیرد زیرا از یحیی استفتای رابطه نامشروع حاکم را کردند یحیی پاسخ حرمت داد و همین ممانعت یحیی از شیوع منکرات موجب شد تا حاکم بیت‌المقدس دستور قتل یحیی را بدهد اما ندیمان حاکم ستمگر گفتند او پدری مستجاب‌الدعوه دارد ابتدا باید او را به قتل برسانید تا علیه شما نفرین نکند حاکم جامعه یهودی تصمیم گرفت ابتدا زکریا و سپس یحیی را به شهادت برساند و همین طور هم شد ابتدا زکریا در خانه‌اش و سپس یحیی در مقر حکومتی به شهادت رسیدند شهادت یحیی بدین صورت بود که سر مطهر ایشان به گونه‌ای در طشتی بریده شد تا خون یحیی به زمین نریزد و بعد خون یحیی را در چاهی ریختند و سرش را همانند سر حضرت امام حسین(ع) در طشتی گذاشتند و به قصر حاکم یهودی آوردند بارها در روایات از تشابه شهادت امام حسین(ع) با شهادت یحیی سخن گفته شده است یحیی بسیار از عصر خود گله‌مند و دنیایش را بسیار سخت و جانکاه توصیف می‌کرد سلام علیه یوم ولد و یوم یبعث حیا.
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید