شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

علی (ع)سرآمد عشاق عالم


علی (ع)سرآمد عشاق عالم
و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاه الله و الله رئوف بالعباد
بقره ۲۰۷
بر بام تپه‌ای کوتاه به بلندای دماوند بلند لحظه‌ای درنگ کردن و عشق را همراه و همگام نه ممزوج و همنوا با آن عاشق یگانه مشاهده کردن، نه دشوار است که محال می‌نماید، و نه این حقیر بی‌بضاعت را یارا و طمع آن نیست که بر این قله دست یابد بلکه بزرگان و فارسان پهنه عرفان نیز در این عرصه مانده‌اند بلکه درمانده‌اند.
اما این دریای عظیم را پشت کردن سزاوار نیست چه قطره‌ای از این اقیانوس خود دریایی است مواج و فیاض.
▪ عشق کدام است و عاشق کیست و چه می‌جوید؟
عشق یک رابطه‌ است که پیوند میان عاشق و محبوب را برقرار کرده است. محبوب و معشوق آن هدف عالی و نقطه نورانی است که حیات عاشق را روح می‌بخشد و زنده می‌دارد و جهت می‌دهد و عاشق همه چیزش را جان و مالش را، آبرو و عزت و ذلت خویش را در تقرب معشوق می‌بیند و رضای او. معشوق طنازی می‌کند و عشوه می‌نماید و عاشق می‌‌سوزد و می‌سازد و با این سوز و ساز زنده است وامیدوار، خوش و سرمست است به توجه یار، گرچه توجه یار بیشتر زحمت و رنج باشد و در مقاطع حساس و بزنگاهها گوشه چشم و دست یاری تا عاشق بماند و عاشقی کند.
اما عشق علی(ع) این عاشق واله، حقیقت محض است و جمال مطلق. آری علی سرآمد عشاق است. چه معشوق او گوهری است بی‌همتا و علی با چشم زیبانگر خویش یاری را نشانه رفته است که جان جانان است و جمال و جلال و حسن و صفا و همه و همه خوبیها.
لذا علی علیه‌السلام بی‌هیچ تردید جان خویش را در راه محبوب فدا می‌کند و خدای شاکر در قرآن کریمش این فداکاری را چه زیبا ترسیم می‌نماید:
“و من الناس من یشری نفسه ابتغاء‌ مرضاه الله و الله رئوف بالعباد”.
از میان انسانها عاشقی یافت می‌شود که جان خویش را می‌فروشد تا رضای معبود را به‌دست آورد. علی علیه‌السلام به معبود خویش عشق می‌ورزد و این عاشقی به غایت صادقانه است و خالصانه و در عین حال عالمانه و عارفانه. خدایش را دوست دارد و او را بندگی و عبادت می‌کند و در همان حال مخلوق بینوای او را می‌نوزاد و خداوند متعال نیز این عمل او رادر آیه ۵۵ سوره مائده چنین وصف می‌کند:
“انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون.”
آری علی علیه‌السلام ولی و مولای مومنین معرفی می‌شود و در ردیف خدا و پیامبر صلی‌الله علیه و آله مذکور می‌افتد که ولی شما فقط خداست و پیامبرش(ص) و مومنین. کدام مومنین؟
او که نماز برپا می‌کند و در حال رکوع زکات می‌دهد. توجه فرمایید که الذین در این آیه صفت “الذین آمنوا” است و موصوف را تخصیص می‌دهد و تکلیف را روشن می‌کند.
پس علی علیه‌السلام شهید بود در حالی که زندگی می‌کرد او زکات می‌داد ودر راه خدا می‌بخشید در حالی که خاشعانه و خالصانه مشغول عبادت‌بود ودیگر این عاشق دلباخته جمال مطلق فرزند و عیال را دریغ نداشت.
او از ابتدا فاطمه‌اش را، حسن وحسین خویش را برای قربانی شدن آماده داشت. اگر حسین بن علی علیهما السلام فدیه عظیم و قربانی بزرگ نباشد، کدام پدر لایق این فداکاری است و فرزند کدامین والدین چنین استحقاقی را پیدا می‌کند؟
به زندگانی مولا برگردیم. جنگها و غزوات را یکی پس از دیگری مشاهده کنیم.
در جنگ احد آنگاه که بزرگان و قهرمانان به ندای عقل و منطق و محاسبات معمول میدان را تهی کردند و در پی یافتن راه چاره بودند، علی علیه السلام همچون پروانه گرد وجود پیامبر می‌چرخید و از جان شیرین او و از دین حنیف او حمایت می‌کرد و بی‌هیچ شک و تردید زخمهای فراوانی را به جان خرید. علی علیه‌السلام را در جنگ خندق باید نظاره کرد.
این پهلوان نامی که در نظر تحلیل‌گران جنگ با هزار رزمنده برابری می‌کند، عمروبن عبدود است و از خندق گذشته و مبارز می‌طلبد. دلیران جنگ دیده و قهرمانان آزموده سر در گریبان گرفته‌اند و دل رویارویی ندارند. فریاد عمرو بلند است و رجز می‌خواند و در این میان ندای پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم مسلمانان را تحریض می‌کند که برخیزید و گامی فرا پیش نهید.
اما چند بار علی علیه‌السلام داوطلب است و فقط اوست که قدم پیش می‌نهد نه از آن بابت که زور بازوی خویش را برآورد کرده است و این‌گونه محاسبات، نه، آنچه او را پیش می‌برد عشق است و دلباختگی. او سر از پا نمی‌شناسد. او رضای یار را می‌طلبد با هرچه بضاعت دارد و دلبر است که در این مقطع او را در می‌یابد و دستگیری می‌کند.
لذاست که در هنگامه فرود عمرو و فرا رفته غبار و خاک تعجب و حیرت برهر دو سپاه حکمفرماست. آری! آنچه می‌برد و پیش می‌برد عشق است و عشق.
اینک در صحنه سخن و توصیف، علی علیه‌السلام را ببینید که چگونه با خدای خویش سخن می‌گوید و چگونه او را می‌ستاید:
الهی کفی بی‌عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا و انت کما احب
خدایا! چه عزتی از این برتر که عبد تو باشم و کدام فخر از این برتر که تو مالک و خدایم باشی، خدایا تو آن‌گونه‌ای که من دوست دارم.
آن سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. عجب سخنان عاشقانه‌ای.
این هم غزل است. غزل عاشقانه با معشوق. مناجات منظوم امام ما:
لک الحمد ذوالجود والمجد و العلی
تبارکت تعطی من تشاء و تمنع
الهی وخلاقی و حرزی و موئلی
الیک لدی الاعسار و الیسر افزع
محبوب من! حمد و ستایش مخصوص توست. ای کریم و بزرگوار و بلندمرتبه! تبارکت! به هرکس بخواهی می‌بخشی و هرکه را بخواهی محروم می‌کنی. خدای من! خالق من، ای حافظ و پناه من در سختی و راحتی تو را می‌خوانم.
کدام عاشقی چنین زمزمه‌ای می‌تواند کرد جز علی علیه‌السلام.
الهی لئن عذبتنی الف حجه
فحبل رجایی منک لایتقطع
خدای من! اگرهزار سال مرا را عذاب کنی، رشته امیدم به تو گسسته نمی‌شود.
آری! عشق خالصانه این است. هدف را می‌نگرد، امیدوار است و عذاب و سختی را به حساب نمی‌آورد.
الهی حلیف الحب فی اللیل ساهر
یناجی و یدعوا و المغفل یهجع
خدای من! وابسته به عشق، شب تا به صبح بیداری می‌کشد و زمزمه می‌کند و مناجات اما غافل و بی‌خبر در خواب است.
بیداری علی علیه‌السلام را علت‌یابی کن و علت را از زبان صادق راستین بشنو.
او است که می‌گوید علت تعبد و تهجد و دعایش، عشق است و عشق.
دعای کمیل امام علیه‌السلام را نظر می‌کنیم تا بدانیم او از خدا چه می‌خواهد.
واسئلک بجودک ان تدنینی من قربک و ان توزعنی شکرک و ان تلهمنی ذکرک
خدای من! از تو می‌خواهم به حق جود و کرمت مرا به خویش نزدیک کنی و به شکرگزاریت موفقم داری و یاد خویش را به من الهام کنی.
آری! عاشق از معشوق و محبوب عشق بیشتر طلب می‌کند و یاد وتوجه و شکر نعمتها و خوبیها و زیبایی‌ها.
دیگر مردم را بنگر که از خدا چه می‌خواهند. دنیا را، بهشت را و رهایی از جهنم را، ولی علی علیه‌السلام این سرآمد عاشقان خدا را می‌خواهد، باز هم دعای کمیل رابنگر:
(فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک و هبنی صبرت علی حر نارک فکیف اصبر الی النظر علی کرامتک)
خدای من، آقای من، مولای من ومالک من، اگر فرضا بر عذابت صبر کردم چگونه فراقت راتحمل کنم و برفرض که داغی آتشت را تحمل نمودم، نظر به کرامتت رادر این حال چگونه تحمل نمایم.
این گفتار علی علیه‌السلام گفتار کسی است که جهنم و عذاب را می‌شناسد و سختی و مشقت آن را می‌داند چه هم اوست که عرضه می‌دارد:
(فکیف احتمالی لبلاء الآخره و جلیل وقوع المکاره فیها و هو بلاء...)و هذا مالا تقوم له السموات والارض)
چگونه بلا و سختی آخرت را تحمل کنم وآن سختی و فشارهای بزرگ آن را و آن بلایی است که آسمان‌ها و زمین تاب تحمل آن را ندارد.
آری، جذبه عشق علی(ع) به خالق هستی و معشوق مطلق است که عذاب جهنم را در مقام مقایسه قابل تحمل جلوه می‌دهد.
خدای علی هم این عشق را که عشق خاص است می‌شناسد و او را به نعمت‌های ویژه متنعم می‌فرماید. قصه را از زبان شاعر حماسی، عبدالمسیح انطاکی می‌شنویم.
“فی رحبه الکعبه الزهرا قد انبثقت
انوار طفل و ضاءت فی مغانیها
نور طفلی در فضای کعبه نورانی درخشیدن گرفت
اما الولید فلاقی الارض مبتسما
فما رغا رهبا ما کان حاشیها
مولود کبعه زمین را با تبسم ملاقات کرد و همچون سایر اطفال در اولین برخورد گریه سر نداد.
سم ابوطالب و افی جلیلته
و طفلها و انثنی صفوا یحالیها
آنگاه ابوطالب همسر خویش و فرزند وی را استقبال کرد و بامهربانی و تواضع از وی احوالپرسی کرد.
و قالب الام یا بشری بحیدره
بشری اباطالب و افیت اسدیها
اجابها بل علی اننی لارا
ه بالغا ذروه العلیا و راقیها
مادر مژده می‌دهد که پسری است به نام حیدر و سالم وکامل به دنیا آمده است اما پدر نام او را علی می‌نامد و همان دم اعلام می‌کند که نشانه‌های علو و بلندمرتبگی در چهره وی هویداست.
آری خداوند به علی توجه خاص دارد و این عنایت را در زبان و زبان حال اطرافیان ظاهر می‌سازد. اما پس از نظر به مکان ولادت مولا سال ولادت او را می‌نگریم.
و عام مولوده العالم الذی بدات
بشائر الوحی تاتی من اعالیها
فیه الحجاره و الاشجار قد هتقت
للمصطفی و هو رائیها و صاغیها
سال ولادت علی(ع) سالی است که نشانه‌های وحی بر پیامبر آغاز می‌شود و در همین سال است که سنگ و درخت با پیامبر سخن می‌گوید و آن حضرت آنان را می‌بیند و سخن آنها را می‌شنود. عجب سال مبارکی، عزلت پیامبر از مردم وانس او با غار حراء از همین سال آغاز می‌شود.
علی عاشق خدای خویش است و به بهترین بنده و برگزیده او هم عشق می‌ورزد و همراهی ومصاحبت او را افتخار خویش می‌داند.
این مضمون بخشی از خطبه مولا علی(ع) است پس از جنگ با خوارج نهروان و البته در خصوص رابطه او با رسول خدا:
(و ان منزلتی منه مخصصه
ما فی الخلائق طرا من یدانیها)
علی(ع) افتخار می‌کند که نزد پیامبر جایگاه ویژه دارد و هیچ‌کس نزدیکتر از او به پیامبر نیست.
(نعم فقت کنت اثوی حجره و انا
طفل ولی عطفه الاشفاق یبدیها)
از کودکی در خانه او بودم و او با مهربانی به من توجه و التفات می‌کرد.
(و کان یمضغ لی فوه الطعام حن
وا و المضاغه لی بالرفق یعطیها)
پیامبر از سر مهربانی غذا را در دهان خویش می‌جوید و با آرامش به من می‌داد تا استفاده کنم.
(و هو الرسول الذی قد کان یصحبه
من الملائکه الاطهار سامیها)
در حالی که او پیامبر خدا بود و بزرگترین و عالی‌ترین ملائکه خدا همراهان او بودند.
عشق علی عشق توام با عرفان است. او خدا را می‌شناسد و با وحی آشناست و اوست که به این مضمون می‌فرماید:
(اری ضیا الوحی مع نور الرساله فی
اشعه جل رب العرش مسنیها)
نور وحی را همراه نور رسالت در اشعه‌ای می‌بینم که خدای عرش آن را برافروخته است.
(اشم ثم عبیرا للنوبه فوا
حا و نفحتها قد ضاع مقدیها)
اینجا بوی خوش نبوت را که در حال انتشار است می‌بویم و آن نبوتی است که بوی آن منتشر شد.
(و قد سمعت باذنی رنه و مثا
نی الوحی جبرئیل للهادی یودیها)
در حالی که جبرئیل آیات وحی را به پیامبر ابلاغ می‌کرد صدای آهی شنیدم.
(فقلت رنه من ذی یا محمد حت
ی قد دوی الیوم فی اذنی داویها)
پرسیدم ای محمد این آه کیست که به گوش می‌رسد.
اینک به کلام مولا در نهج‌البلاغه رجوع می‌کنیم و ادامه را از آن منبع نورانی پی می‌گیریم:
(فقلت یا رسول‌الله ما هذه الرنه. قال:‌هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی و لکنک لوزیر و انک علی خیر)
علی(ع) می‌فرماید: ای رسول خدااین آه چیست؟ فرمود:‌این شیطان است که از عبادتش نومید شده است، ای علی تو آنچه را من می‌شنوم می‌شنوی وآنچه را من می‌بینیم می‌بینی فقط تو پیامبر نیستی بلکه وزیری و کار تو به خیر وصلاح است.
آری این است عاقبت عاشقی که معشوق خویش را به حق یافته است و در راه او هیچ نمی‌شناسد.
منابع:
۱- قرآن کریم
۲- نهج‌البلاغه علی علیه‌السلام
۳- المصباح المنیر
۴- مفاتیح الجنان
۵- ملحمه الامام علی علیه‌السلام
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید