چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


تاملی در مبانی اندیشه جداسازی زن و مرد


تاملی در مبانی اندیشه جداسازی زن و مرد
به تجربه می دانیم که در طول تاریخ جوامع بشری از جهات مختلف(از جمله فکری، اخلاقی، سیاسی، آداب و فرهنگ، دینی و...) متفاوت بوده و از این رو نظام های سیاسی و حکومتی متفاوتی نیز در این جوامع سر برآورده و تجربه شده اند که مجموعه آنها و دستاوردهای شان میراث تاریخ آدمیزاد است و امروز می توان درباره آنها سخن گفت و از آنها درس آموخت. یکی از این جوامع و لاجرم یکی از این نظام ها، نظم و نظام دینی است که قدمتی به قدمت عمر انسان دارد. البته چنین نبوده است که هر جامعه دینی لزوماً دارای حکومت دینی بوده است اما در دو هزار سال اخیر برخی حکومت ها به معنای خاص کلمه دینی (تئوکراتیک) بوده اند. گرچه در طول تاریخ هرگز دین کاملاً از قدرت سیاسی جدا نبوده است اما شاید بتوان سلطنت دینی ساسانیان را نخستین حکومت دینی و تئوکراتیک تاریخ دانست.
در غرب هیچ گاه حکومت مذهبی خاص نداشته ایم اما به تسامح می توان گفت که حاکمیت مذهبی بلامنازع پاپ ها در قرون وسطا شکلی از نظام سیاسی دینی را در جهان مسیحیت پدید آورد. در اسلام نیز از روز نخست کم و بیش چنین نظامی شکل گرفته است. اما در ایران سلطنت صفوی نخستین نظام مذهبی است که البته در عصر قاجار در شعاع محدودی ادامه پیدا کرد .
گفتن ندارد که هر نظام اجتماعی یا سیاسی مبانی و الزامات و نتایج ویژه یی دارد که حداقل برخی از آنها گریزناپذیر است. فی المثل حکومت های لیبرال- دموکراسی اقتضائاتی دارد و دولت های سوسیال- دموکراسی نیز الزاماتی، در مقابل نظام های دینی و شرعی نیز مبانی و الزاماتی را با خود حمل می کند.
اما یکی از مهمترین مقررات دینی مقررات مربوط به زنان است که سخت مناقشه برانگیز شده و در تمام کشورهای اسلامی و بیش از همه در جمهوری اسلامی این مقررات با مشکل مواجه بوده و هست. از مساله عقد و ازدواج و مهریه گرفته تا حق حضانت فرزند و حق طلاق و موضوع نفقه و پوشش و حجاب و... جملگی محل پرسش است.
به طور کلی تنظیم روابط زن و مرد به عنوان دو جنس مخالف و به اصطلاح شرعی«نامحرم» در چارچوب تفکر و نظام اجتماعی مدرن از معضلات اساسی و آشکار جوامع مذهبی و حکومت های اسلامی معاصر است.
در این میان البته اکثر مسلمانان، به ویژه مردان که عملاً بیشترین بهره را از مقررات سنتی می برند، نظراً و عملاً جانب سنت را می گیرند و شماری نیز دین و سنن و مقررات مذهبی را رها می کنند و تن به دیدگاه های جدید می دهند و از آن دفاع می کنند و البته شماری نیز کوشش می کنند در تئوری و عمل راه حل میانه یی برای چالش سنت و مدرنیته و از جمله موضوع مهم نسبت زن و مرد و به طور خاص حقوق زنان و ارتقای جایگاه آنان پیدا کنند.
از صد سال قبل این سه جریان در جهان اسلام وجود داشته و نه تنها مشکل حل نشده که هر روز حادتر هم شده است و در سی سال اخیر در نظام مذهبی ایران نیز مشکل تبدیل به بحران شده است.
در اوایل انقلاب مشکل چندان برجسته نبود اما پس از سال شصت تشدید شد و به حاکمیت کامل دیدگاه سنتی منتهی شد، در دولت اول هاشمی رفسنجانی اندکی فضا به سود احیای حقوق زنان بود ولی در دولت دوم ایشان بر اثر اعمال فشارهای رسمی و غیررسمی سنت گرایان فضا محدودتر شد، در دوران خاتمی و اصلاحات گروه سوم یعنی معتقدان به حل تعارض مقررات زنانه اسلامی با قوانین حقوق بشری مجال یافتند تا عرصه عمومی را محل گفت وگو قرار دهند و زنان عدالت طلب و متجدد مذهبی و غیرمذهبی را در سطح گسترده تری وارد فعالیت های اجتماعی بکنند و به آنان فرصت دهند تا هم نگاه سنتی را به چالش بکشند اما در دو سال اخیر در آشکار و نهان تلاش می شود تا دستاوردهای گذشته از دست برود و بار دیگر مقررات سنتی و تاریخی بر روابط زن و مرد حاکم شود و به هر حال نگاه مردانه شناخته شده زنان را به پستوهای خانه ها یا به جامعه یی کاملاً زنانه و به حوزه های تفکیک شده با مردان پرتاب کنند. یکی از این ایده ها همین جدا کردن دختران و پسران در دانشگاه ها بود که از اول انقلاب مطرح بوده و اخیراً در فضای جدید با شدت و قدرت بیشتر و در پناه توان اجرایی و تقنینی کنونی مطرح شده است.
دلیل اصلی آن ظاهراً رعایت حریم های شرعی در روابط زن و مرد است که گاه توجیهات اجتماعی و اخلاقی نیز برای آن ارائه می شود و مثلاً گفته می شود که کنار هم نشستن دختران و پسران جوان یا گفت وگوهای آنان منشاء فساد و گناه می شود و جامعه را گرفتار انحطاط اخلاقی می کند.
در این مجال کوتاه امکان حل و فصل چالش ها و پرسش های مطرح شده در باب جنسیت و دیدگاه های اسلامی نیست اما به کوتاهی به دو نکته مهم اشاره می کنم؛
۱) در مورد پیشنهادهایی چون جداسازی زنان و مردان در عرصه جامعه (مانند اتوبوس ها ،ادارات، سالن ها و...) و به ویژه در مدارس و دانشگاه ها، باید گفت تا آنجا که به شرع و فقه برمی گردد، هیچ دلیل شرعی روشن و استواری بر حرمت جمع شدن مردان و زنان در زیر یک سقف و در یک محل و همکاری های معمول و گفت وگو و معاشرت متعارف خانم ها و آقایان وجود ندارد و به هزار و یک دلیل عقلی و شرعی نفس ارتباط ها و معاشرت ها نیز مستلزم فساد و گناه نیست. البته گفتن ندارد که از نظر دینی هر نوع التذاذ و ارتباط غریزی و جنسی دو جنس مخالف صرفاً در چارچوب ازدواج و حفظ حریم های تعیین شده است.
اما و هزار اما انحراف از قواعد و حریم های شرعی ارتباط مستقیمی با معاشرت های متعارف انسانی زنان و مردان ندارد و در هر شرایطی حتی در صورت جدا کردن های گسترده در مجامع عمومی می تواند رخ دهد.
۲) اما نکته مهمتر آن است که اندیشه های افراطی زن ستیزانه و مواضع جداسازی زن و مرد پیش از آنکه ریشه در دین داشته باشد و به اصطلاح دینی باشد، ریشه در تاریخ و میراث فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آدمی و مناسبات قدرت در سه هزار سال اخیر حیات جمعی آدمیان (به ویژه در شرق و در ایران) دارد.
روند تحولات تاریخی پس از عصر کشاورزی به گونه یی بوده است که زن موقعیت اجتماعی خود را به تدریج از دست داده و به حاشیه رانده شده و به عنوان جنس دوم و سوم در شمار دارایی و واجب النفقه مرد(پدر، برادر، همسر، پدربزرگ، دایی، عمو و...) درآمده و بدین ترتیب تقریباً در تاریخ گم شده است. حادثه مهمی که رخ داد این بود که حتی اندیشه هایی پیدا شد که بدبینانه به زن می نگریست و او را از نظر اخلاقی منشاء فساد و گناه و شر می دانست و از نظر اجتماعی نیز او را موجب سستی و توطئه و دسیسه می شمرد.
با توجه به این واقعیت تاریخی است که می گویم ریشه های دورتر نگاه منفی نسبت به زن و تلقی زن به عنوان منشاء گناه و فساد و شر، که حتی شماری از زنان ناآگاه نیز بدان گردن نهاده اند، به تاریخ بشر و تاریخ شرق و به ویژه تاریخ ایران بازمی گردد و همین نگاه است که خود را بر دین نیز تحمیل کرده و امروزه این نگرش پوشش مذهبی یافته و می کوشد خود را تحت عنوان شریعت الهی و مطلوب خدا و رسول تحمیل کند. در این صورت تا زمانی که یک خودآگاهی تاریخی در ما پدید نیاید و ما ایرانیان مسلمان سیر تحولات فکری و اجتماعی نسبت به زن و خانواده را درنیابیم و در نهایت تاریخ دین (زرتشتیت و اسلام) را از خود ادیان جدا نکنیم، نگاه منفی و ذات گرایانه رایج نسبت به زن اصلاح نخواهد شد.
حسن یوسفی اشکوری
منبع : روزنامه اعتماد