یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چگونه می توان دولت سرنگون کرد


چگونه می توان دولت سرنگون کرد
انکار دوپهلوی مقامات رسمی آمریکا مبنی بر اینکه در هیچ کودتایی نقشی ندارند بیش از هر چیز در ماهیت و نمود ناگهانی و خودانگیخته و فی البداهه امری به نام کودتا نهفته است. معمولاً در کشورهای شمالی کره زمین پایان خشونت بار یک دولت امری غریب و دور از ذهن به شمار می آید. آخرین موردی که در اروپای غربی چیزی به عنوان کودتا روی داد به سال ۱۹۸۱ بازمی گردد. در آن سال نیروهای لباس شخصی اسپانیایی که وحشیانه به هر سو تیراندازی می کردند به پارلمان این کشور حمله برده و اعضای دولت اسپانیا را دستگیر کرده و البته خیلی زود دست از این کار کشیده و تسلیم شدند. از همان زمان بود که چیزی به نام کودتا تبدیل به پدیده ای شد که غالباً خارج از اتحادیه اروپایی و البته به صورتی کاملاً ناگهانی انجام می گیرد. اما کارشناسان سیاسی و نظامی در غرب از کودتا تعریف دیگری دارند. از نظر آنان کودتا به هیچ روی رخدادی نیست که به ناگاه در کشوری روی دهد، بلکه نتیجه یک عملیات نظامی کم و بیش حساب شده و از پیش طراحی شده است و نوع دیگر آن را باید«شورش و حرکت های مردمی دولتی» نامید.
• برادران دوقلوی جنگ
کودتا و «شورش های مردمی دولتی» را می توان برادران دوقلو و کوچکتر جنگ به شمار آورد. به اصطلاح تولید کننده و به وجود آورنده و کارگردان این برادران دوقلو، ریشه در سیاست و ارتش و اقتصاد و جامعه دارد و برخی کنشگران این عمل نیز در خارج از مرزها فعالیت دارند. بسته به موقعیت زمانی و مکانی و غیره، عده ای از عوامل کودتا از جمله طراحان، تأمین کنندگان مالی و برنامه ریزان در خارج از کشور و در موقعیت ها و مناصب مختلف زمینه های کودتا را آماده و در فلان تاریخ و فلان روز آن را به مرحله اجرا می گذارند. کارشناسان بر این عقیده اند که باید میان به اصطلاح «شورش های مردمی دولتی علیه رژیم» و کودتا تفاوت قائل شد. از نظر آنان در مورد «شورش های مردمی دولتی» شهروندان غیرنظامی با پشتیبانی بخشی از نیروهای دولتی و نظامی، رژیم را ساقط می کنند. در حالی که به گفته آنان کودتا برعکس مورد قبل عملی است که از سوی گروهی در داخل ارتش کشور بر علیه دولت و قوه مجریه انجام گرفته و در اثر آن همه دوایر اجرایی در کنترل نیروی کودتاگر قرار می گیرد.
تجزیه و تحلیل براندازی نیز باید به مانند همه جرم های دیگر بر اساس این پرسش انجام گیرد که چه کسی از این عمل سود می برد؟ و چه فعل و انفعالی موجب کودتا می شود؟ و البته یافتن پاسخی برای این پرسش ها چندان هم دشوار نیست.
یکی از بهترین مراجع برای بررسی و تحقیق در این مورد، کتابی است به نام«کودتا و یا چطور می توان سرنگونی یک دولت را کارگردانی کرد» نوشته «ادوارد لوتواک». این نویسنده و روزنامه نگار بریتانیایی در سال های ۱۹۶۸ بررسی جامعی در مورد تئوری ها و روش های کودتا و شورش های مردمی دولتی در به خصوص آفریقای پس از دوران استعمار انجام داده است. لوتواک در این کتاب در مورد کودتا این تعریف را ارائه می دهد: «کودتا نفوذ و مداخله بخشی کوچک اما مهم از یک رژیم است که منافع خود را در خارج کردن خشونت بار نهادهای باقی مانده در دست یک دولت، می بیند.» از نظر لوتواک «شورش های مردمی دولتی» تفاوت محتوایی با کودتا ندارد. حتی در بسیاری از لغت نامه های کشورها و زبان های مختلف نیز این دو پدیده، به صورت مترادف یکدیگر آمده اند. از نظر لوتواک از آنجایی که اصل و جوهره «شورش های مردمی دولتی» و «کودتا» یک اقدام نظامی است که طی چندین دهه تنها صورت ظاهر آن تغییر کرده است، پس نمی توان میان این دو پدیده تفاوتی ماهوی قائل شد. وی بر این نکته تاکید دارد که کودتا نیز به مانند هر اقدام نظامی دیگر از نقطه آغاز و پایان مشخصی برخوردار است
• سه فاز و سه شرط
سازمان سیا در اکتبر سال ۱۹۷۰ سه فاز را برای سقوط دولت مردمی «سالوادور آلنده» در شیلی تعیین و مشخص کرد. فاز اول گردآوری اطلاعات در مورد افسرانی بود که تمایل و گرایش به کودتا داشتند. فاز دوم ایجاد فضا برای کودتا از طریق تبلیغات، ارائه اطلاعات غلط و گمراه کننده و عملیات تروریستی بود تا بدین طریق موجب تحریک و واکنش دولت شده و بهانه لازم برای کودتا مهیا گردد. در فاز سوم سیا اطلاع رسانی به افسرانی که به کودتا گرایش داشتند پیش بینی شده بود و دادن این اطمینان که آنها می توانند روی پشتیبانی نامحدود ایالات متحده و همین طور روی مداخله نظامی آمریکا در صورت لزوم حساب کنند. جالب آنکه در سال ۲۰۰۲ نیز، گروه های برانداز ونزوئلایی برای ساقط کردن دولت «هوگو چاوس» از همین دستورالعمل پیروی کردند که البته حاصل کار آنها جز ناکامی چیز دیگری نبود. «لوتواک» پیروزی یک کودتا را در گرو تحقق سه شرط می داند: در درجه اول «مناسبات اجتماعی و اقتصادی کشور مزبور باید به گونه ای باشد که مشارکت در امور سیاسی تنها در اختیار طبقه کوچکی از مردم بوده و دیگران حق ورود به این عرصه را نداشته باشند.» کشور ونزوئلا البته تا پیش از انتخاب چاوس به ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۸ از این اولین ویژگی برخوردار بود و تا آن زمان قدرت سیاسی و اقتصادی در انحصار اقلیت کوچکی قرار داشت و اکثریت بزرگ مردم ونزوئلا نه تنها در روند اداره امور کشور هیچ نقشی نداشتند بلکه از درآمدها و ثروت این کشور نیز محروم بودند. آن اقلیت حاکم با وجود آنکه تا سال ۲۰۰۲ بسیاری از رانت ها و امتیازهای ویژه خود را از دست داده بود اما هنوز کاملاً قدرت را از دست نداده بود و هنوز هم در دولت و اقتصاد نفوذ داشت. شرط دوم: «دولت مورد نظر باید دولتی مستقل باشد، به طوری که قدرت های خارجی کمترین دخالتی در سیاست داخلی آن نداشته باشند.» ونزوئلا این ویژگی و امتیاز را در سال ۲۰۰۲ به صورت صددرصد داشت و به غیر از ایالات متحده که بیش از اندازه خواهان سرنگونی دولت این کشور بود، هیچ قدرت خارجی دیگری نسبت به امور و سیاست های داخلی ونزوئلا حساسیت و نفوذ نداشت.شرط سوم: «کشور مورد نظر باید از مرکزیت سیاسی برخوردار باشد.» در صورت تعدد کانون ها و مراکز تصمیم گیری و نهادهای مدنی شناخته شده و همین طور برخورداری از ساختار سیاسی قومی و غیرقومی قبیله ای، انجام کودتا کار آسانی نیست. در صورتی که هر کشوری تحت کنترل تنها یک واحد سازمانی غیرسیاسی نباشد، انجام هر کودتایی بستگی به جلب رضایت یا بی عملی و بی طرفی واحدهای مختلف دارد. در مورد ونزوئلا، در نگاه اول مرکزیت سیاسی در پایتخت یعنی کاراکاس قرار داشت. اما جالب آنکه این شرط سوم به نوعی در مورد ونزوئلا صدق می کرد زیرا یکی از مراکز غیرسیاسی اما پرنفوذ در اداره امور این کشور کنسرسیوم نفتی PdVSA بود که گروه مدیران و برنامه ریزان آن به شدت خواهان تغییر دولت این کشور بودند و به گفته خودشان در نظر داشتند با این کار همه مناسبات در ونزوئلا را به دوران جمهوری چهارم این کشور بازگردانند.نمایندگی های سیاسی و سفارتخانه های خارجی نیز در انجام کودتا در کشوری دیگر نقشی اساسی ایفا می کنند. ساختمان و ملک هر سفارتخانه ای یک منطقه خودمختار به شمار می آید و این بدان معنی است که نیروهای انتظامی و امنیتی کشور میزبان بدون درخواست مقامات سفارت حق ورود به آن محل را ندارند. پلیس هر کشوری تنها می تواند برای شناسایی و احراز هویت دیپلمات های خارجی را بازداشت کند و پس از رویت کارت یا گذرنامه دیپلماتیک موظف است بی درنگ فرد مورد نظر را آزاد کند.چمدان ها و بار دیپلمات ها هم از بازرسی گمرک فرودگاه و مرزهای کشور میزبان معاف است و می توان این محموله ها را بدون هیچ مانعی به کشور میزبان وارد کرد. دولت ایالات متحده آمریکا از این قانون تا به امروز سوء استفاده های زیادی کرده است و تا به امروز حداقل در چند مورد از جمله تلاش در جهت ساقط کردن حکومت ایران، گواتمالا، شیلی و کوبا از این مصونیت کمال استفاده را برده است.بنابراین سفارتخانه های آمریکا معمولاً نقش مرکز لجستیک جهت عملیات برضد حکومت های برخی کشورها را داشته و دارند. و معمولاً هم این روش غیر از موارد خاص نتیجه بخش بوده است. به عقیده کارشناسان امنیتی برجسته ای چون «کلاوس آشینر» و «بارنست لانگ روک»: «سفارتخانه های به اصطلاح کارآمد ایالات متحده در خارج دارای تیمی سه نفره هستند که از شخص سفیر کبیر آمریکا، نماینده سیا در سفارت و رئیس امور امنیتی سفارت تشکیل شده است. به طور معمول وضعیت و موقعیت محلی در نهایت توسط این تیم تجزیه و تحلیل شده و عملیات اطلاعاتی نیز توسط آنها هماهنگ می شود. این گروه سه نفره قادر هستند تا به خوبی با شخصیت ها و نیروهای بلندپایه دولت میزبان که خواهان تغییر رژیم هستند، ارتباط برقرار کنند. معمولاً در سفارتخانه های آمریکا آنچه بیش از هر چیز مانع عملکرد درست این گروه می شود، اختلاف نظر و روابط سرد میان سفیر و نماینده سیا است.»در اواخر سال ۲۰۰۲ «چارلز اس. شاپیرو» به عنوان سفیر ایالات متحده در پایتخت ونزوئلا منصوب شد. این دیپلمات اسپانیولی زبان خود از جمله متخصصین برجسته کودتا به شمار می رود. هنگامی که عملیات سقوط دولت آلنده آغاز می شد، شاپیرو در شیلی مشغول به کار بود و علاوه بر آن زمانی که یکان های مرگ با پشتیبانی های آمریکا در السالوادور دست به قتل عام می زدند و در نیکاراگوئه کونتراها دست به عملیات بر ضد دولت قانونی می زدند، شاپیرو در آن کشورها حضور داشت. شاپیرو در ونزوئلا برای دستیابی به اطلاعات جهت آغاز جنگ روانی از پشتیبانی نیروهای ویژه ارتش ونزوئلا برخوردار بود....
• قالب رسانه ای
اما واقعیت آن است که کودتاهای قرن بیست ویکم در بستر معمول یعنی در بستر خشونت عریان و آشکار مانند آنچه در شیلی روی داد، جریان ندارند. از نظر ایالات متحده آمریکا وحشی گری آشکار دولت کودتایی «پینوشه» ناخواسته تاثیرات جانبی منفی از خود برجای گذاشت. اقدامات رژیم پینوشه (از نظر مقامات آمریکا) از سالوادور آلنده یک شهید ساخت و همبستگی با قربانیان رژیم نظامی را افزایش داد و چهره جهانی ایالات متحده را خدشه دار کرد. پس از دید مقامات ایالات متحده بهتر آن است زمانی یک کودتا آشکار شود و به مرحله اجرا درآید که همه به نوعی با آن موافق باشند و به همین خاطر بود که استراتژیست های آمریکا به اصطلاح قالب رسانه ای کودتا در قرن بیست و یکم را از نو صورت بندی کردند. طبق این قالب همه چیز بر مبنای به اصطلاح «حرکت های توده وار غیرنظامی» طرح ریزی می شود و نفرت عمومی نسبت به یک رژیم توسط رسانه های خارجی برنامه ریزی و به آن دامن زده می شود. شاید اشاره به این نکته لازم باشد که در سال های اخیر در صحنه های مربوط به سقوط رژیم ها در فیلم های آمریکایی معمولاً بخش هایی از فیلم سقوط دیوار برلین در این فیلم ها گنجانده می شود. در این مورد رسانه ها نقشی دوگانه برعهده دارند: از یک طرف باید خبرهایشان را در جهت تقویت فضای کودتا در کشور مورد نظر تنظیم کنند و از طرف دیگر باید افکار عمومی جهانیان را نسبت به لزوم پایان یافتن خشونت بار یک رژیم آماده سازند. عوامل برانداز داخلی نیز همزمان دست به خرابکاری، اعتصاب و حرکات اعتراضی زده و به این صورت خوراک تبلیغاتی آن رسانه ها تامین می شود و مردم در داخل و خارج نظر مثبتی به یک کودتای قریب الوقوع نشان می دهند. از آنجایی که همه این اقدامات به صورتی آشکار انجام می پذیرد، خطر کودتا با پس زمینه فکری موافق مردم همراه و همزمان می شود.
• کودتا در ونزوئلا
در یازدهم آوریل ،۲۰۰۲ کودتا گران عوامل خود را روانه اجرای نهایی طرح کردند و در همان حال تک تیراندازان از پناهگاه های خود تظاهرکنندگانی را که به نفع هوگو چاوس شعار می دادند هدف گرفتند. این کشتار تنها بخشی از توطئه کودتا بود. زیرا چاوس تا به آن روز به رغم همه حملاتی که به وی می شد، خویشتن داری نشان داد تا عدم صحت آنچه دشمنان او مبنی بر دیکتاتور بودن وی در داخل و خارج عنوان می کردند ثابت شود و در عمل هم نتوان به او انگ دیکتاتور زد. از همین رو رسانه های مخالف چاوس دست به جعل و چاپ عکس هایی زدند که هر بیننده ای با مشاهده آنها تصور می کرد نیروهای دولتی به روی مردم آتش گشوده اند. پس از آنکه این عکس های جعلی روی صفحه تلویزیون ها هم به نمایش درآمدند، کودتاچیان از مخفیگاه ها خارج شده و قدرت را به دست گرفتند. چاوس هم برای پرهیز از افزایش درگیری ها، خود را تسلیم نیروهای کودتا کرده و در همان حال دولت آمریکا شایعه ای مبنی بر کشته شدن رئیس جمهور ونزوئلا پخش کرد. و حال نوبت تبلیغات رسانه ای مطبوعات خط دهنده در اروپا و آمریکا بود تا تاثیر عملیات تبلیغاتی را به همه نشان دهند و از همین رو به اصطلاح شروع به روشنگری در مورد وقایع ونزوئلا کردند. البته روزنامه معروف « ال پائیس» چاپ اسپانیا حدود سه سال پیش از این کودتا، از آماده سازی و زمینه چینی برای آن خبر داده بود. این روزنامه دو روز قبل از شروع ریاست جمهوری چاوس یعنی در ۳۱ ژانویه ۱۹۹۹ با چاپ دو عکس مختلف از وی طی مقاله ای با عنوان «راز شخصیت دوم چاوس» به قلم نویسنده معروف «گابریل گارسیا مارکز» تلاش کرد تا چاوس را یک روان پریش نشان دهد. ترکیب و صفحه بندی صفحه اول آن روزنامه کاملاً یادآور ویژگی های روش «دلالت افتراقی» (semantic Differential ) بود. کاملاً مشخص بود که روزنامه «ال پائیس» با پیروی از روش های سیا در شیلی و نیکاراگوئه و کاملاً آگاهانه دست به جعل و تحریف به اصطلاح موثر و کاری از طریق تلفیق کلمات با تصاویر زده است. این روزنامه پس از آن هم از تلاش برای زمینه سازی کودتا در ونزوئلا دست برنداشت و در ۲۳ دسامبر سال ۲۰۰۱ مقاله ای از نویسنده معروف پرویی «ماریو بارگاس یوسا» چاپ کرد، مقاله ای که نویسنده طی آن خواستار اخراج دیوانه ای به نام «هوگو چاوس» شده بود. در ادامه این زمینه سازی ها، اپوزیسیون ونزوئلا در فوریه ۲۰۰۲ از دیوان عالی این کشور تقاضا کرد که عدم صلاحیت روانی چاوس را تایید کند. پس از آن نوبت برخی روزنامه ها و نشریات آلمانی بود که شایعه عدم تعادل روانی رئیس جمهور ونزوئلا را دامن زده و خواستار خلع وی شوند.
منبع: یونگه ولت
اینگو نیبل
اینگو نیبل نویسنده کتاب «ونزوئلا فروشی نیست» است. او در این کتاب به تجزیه و تحلیل تئوری ها و روش های کودتا پرداخته و به عنوان مثالی برای نظرات خود دوران دولت «بولیوار» در ونزوئلا را شرح داده است.
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادیروزنامه «زوددویچه سایتونگ» در ۱۳ آوریل ،۲۰۰۲ از چاوس به عنوان بیماری روانی که اسیر موهومات است یاد و بدین صورت دروغپردازی های دیگر نشریات اروپایی را تایید کرد.
در آن زمان شاید تنها کسانی که این شایعات و جعلیات را باور نکردند همان توده های فقیر طرفدار چاوس و نظامیان وفادار به وی بودند. طرفداران چاوس برای اطلاع رسانی و خنثی کردن آن جنگ روانی، از طریق اینترنت و پیام های کوتاه تلفن همراه دست به کار اطلاع رسانی زده و توانستند در نهایت اقدامات مخالفان را خنثی و بر آنها غلبه کنند. از جمله اخباری که توسط طرفداران چاوس منتشر شد، خبرها در مورد تظاهرات میلیونی مردم ونزوئلا به طرفداری از چاوس بود. توده های انبوه مردم ونزوئلا در آن روزها دست به تظاهراتی وسیع در مقابل کاخ ریاست جمهوری و ستاد فرماندهی نیروهای مسلح و دیگر مراکز مهم زدند. بدین ترتیب کودتا شکست خورد و مهم ترین دلیل شکست کودتا همراهی و اعتماد میلیونی مردم با رئیس جمهور دربندی بود که بین سال های ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۲ مشارکت عمومی در روند سیاسی و مدیریتی کشور را برای آنان امکان پذیر ساخته بود. شکست این کودتا بار دیگر درستی آن شرط اول از سه شرط لازم برای موقعیت یک کودتا را به ما ثابت می کند. البته شاید اگر در ونزوئلا حمام خونی به مانند آنچه در شیلی سال ۱۹۷۳ راه می افتاد نیز چه بسا می توانست منجر به تغییر رژیم این کشور شود که البته هوشیاری و مشارکت جویی مردم، عوامل کودتا را ناکام گذاشت. علاوه بر آن، عوامل داخلی و خارجی کودتا در ونزوئلا با وجود همه زمینه سازی های بلندمدت، موفق به ارائه دلایل به اصطلاح مردم پسند برای اجرای کودتا نشده بودند. در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ بار دیگر دولت ونزوئلا در خطر کودتا قرار گرفت و این بار اعتصاب در صنعت نفت این کشور می رفت تا زمینه ساز تغییر حکومت شود. رهبران اعتصاب کنندگان از مدت ها قبل خواستار برگزاری همه پرسی در مورد صلاحیت چاوس بودند و این حالت شباهت هایی با آنچه در شیلی اتفاق افتاد، داشت. اینکه چطور شد تا این بار نیز توطئه کودتا به شکست انجامید، دلایل زیادی دارد که شاید مهم ترین آن استواری و ثابت قدمی شخص چاوس بود. رئیس جمهور ونزوئلا با وجود همه این ناملایمات هرگز دستخوش احساسات نگردید و به اقدامات تلافی جویانه متوسل نشد. اپوزیسیون این کشور همواره درصدد بود تا وضعیت در ونزوئلا را به نقطه انفجار نزدیک کند و در مقابل این شخص چاوس بود که وضعیت جامعه را همواره از نقطه انفجار دور می کرد. شاید برای اولین بار در سال ۲۰۰۶ دیگر خبری از خطر کودتا در ونزوئلا نباشد. ظاهراً ایالات متحده آمریکا بیشتر درصدد است تا نه با کودتا بلکه با حمله و مداخله نظامی دولت منتخب هوگو چاوس را سرنگون کند. از قرار معلوم دولتمردان آمریکا با ناامیدی نسبت به این مسئله، همه حواس و توجه خود را معطوف به کودتایی زودهنگام در بولیوی کرده اند.
• خطر کودتا در بولیوی
دولت ایالات متحده آمریکا از تجربه ونزوئلا این درس را آموخت که اقدامات و رفتارش را با واقعیت های روز تا حدی هماهنگ کند. به عنوان مثال برخلاف رویه سابق آمریکا، کودتاچی حرفه ای چون «شاپیرو» دیگر به عنوان سفیر ایالات متحده به «لاپاز» پایتخت بولیوی اعزام نشد (شاپیرو پیش از این دو سال از ماموریت خود را در بولیوی گذرانده بود). و البته در عوض به سمت نماینده ویژه وزارتخارجه در امور نیمکره غربی منصوب شده است. کارشناسان متعدد و رنگارنگ کاخ سفید مدتی است که نسبت به موقعیت دگرگون شده آمریکای جنوبی واکنش نشان داده اند. اولین پیروزی چاوس در انتخابات ریاست جمهوری ونزوئلا در سال ۱۹۹۸ نشان آشکاری از گرایش مردم آمریکای جنوبی به چپ گرایان داشت و این مسئله ای است که در سال های اخیر و در همین اواخر در برزیل، آرژانتین، اوروگوئه و بولیوی و شیلی نیز تکرار شد. چه بسا در آینده ای نزدیک همین اتفاق در کشورهای کلمبیا، اکوادور، پرو و مکزیک نیز تکرار گردد. این رویدادها برای ژئواستراتژیست های نومحافظه کار آمریکا به معنای از دست رفتن کنترل ایالات متحده بر این به اصطلاح حیاط خلوت های خود است. واشینگتن در گذشته برای از دست ندادن قلمرو سیاسی خود، به خشونت متوسل می شد. اما تفاوت گذشته و حال در این است که در زمان حاضر این یک دولت یا تنها یک کشور نیست که نمی تواند سلطه جویی آمریکا را تحمل کند، بلکه سراسر یک قاره (آمریکا) از این سلطه جویی برائت می جوید. یکی از پیامدهای این گرایش قوی و جدید مردم کشورهای قاره آمریکا، شکست طرح مناطق آزاد تجاری ایالات متحده بود. این ابرقدرت بی رقیب نسبت به از دست دادن نفوذ و قدرت خود در آن منطقه، تنها می تواند و ناچار است تا واکنشی قاره ای و نه منطقه ای نشان دهد. پس شاید به همین دلیل است که استاد کودتا یعنی «شاپیرو» در پست جدید خود ماموریت یافته است همواره میان واشینگتن و حیاط خلوت های سابق ایالات متحده یعنی پایتخت های کشورهای آمریکایی در رفت و آمد باشد. «شاپیرو» در جولای ۲۰۰۵ و پیش از برگزاری انتخابات بولیوی در لاپاز حضور یافت و انتظارات ایالات متحده از دولت آینده بولیوی را اعلام کرد: «قاعدتاً همکاری ما با دولت آینده بولیوی بستگی کاملی به منافع و علایق مشترک دو کشور دارد یعنی تقویت دموکراسی، تعمیق توسعه اقتصادی و مبارزه با قاچاق مواد مخدر که همه این موارد جزء وظایف بین المللی دولت بولیوی است.» شاپیرو در آن سفر ملاقاتی با «مورالس» که بعدها به عنوان رئیس جمهور بولیوی انتخاب شد، داشت. این نماینده ویژه دولت ایالات متحده به صورت علنی به مورالس اعلام کرد و هشدار داد که در صورت پیروزی در انتخابات باید سیاست ها و برنامه های سلف خود را ادامه دهد یعنی از ملی کردن صنایع نفت اروپا و آمریکا در این کشور خودداری کند، در غیر این صورت از کار برکنار خواهد شد. دشمنی آمریکا و حتی اروپا با مورالس به اندازه ای است که وی برای سفرهای اخیر اروپایی خود مجبور شد تا از محافظان و هواپیمای عاریه ای همکارش «هوگو چاوس» استفاده کند زیرا تا به امروز تعداد زیادی از سیاستمداران آمریکای جنوبی که سر سازش با ایالات متحده نداشته اند، در اثر سقوط هواپیما جان خود را از دست داده اند.
درست به مانند مورد «چاوس»، تبلیغات کثیف علیه «مورالس» نیز حتی پیش از شروع دوران ریاست جمهوری وی آغاز شد تا چهره این سیاستمدار سرخپوست تبار نیز خدشه دار شود. روزنامه اسپانیایی «ال موندو» در ۸ ژانویه ۲۰۰۶ مقاله ای در مورد مورالس چاپ کرد که تیتر آن این بود: «مردی که لباس های زیرش را خودش می شوید». این روزنامه در آن شماره به این کار بسنده نکرده بود و همراه با مقاله عکسی هجوآمیز از «ساپاته رو» نخست وزیر اسپانیا در کنار «مورالس» چاپ کرد. در آن عکس این دو رئیس دولت در حالی که پشتشان به دوربین بود، به سمت جلو خم شده بودند. این عکس پیام آور آن بود که این دو نفر در آستانه سقوط و برکناری هستند. ارتباط عکس و تیتر هم در همان نگاه اول مشخص می کند که کدامیک از آنان لباس های زیرش را خودش می شوید...
از نظر ژئواستراتژیست های ایالات متحده سقوط دولت اسپانیا و سقوط دولت بولیوی به یک اندازه برای آنان ارزش و اهمیت دارد. به همین خاطر است که شاپیرو به هر دری می زند تا این آرزوی ایالات متحده برآورده شده و بدین صورت قلمروهای از دست رفته دوباره به دست آیند. مورالس نیز به مانند چاوس و کاسترو باید زنده ماندن و جان به در بردن را تمرین کرده و یاد بگیرد. از همین حالا باید در انتظار بی ثباتی و هجوم بیشتر تبلیغات غلط علیه مورالس باشیم زیرا طرح کودتا در بولیوی مراحل مقدماتی اش را می گذراند.
منبع: یونگه ولت
* اینگو نیبل نویسنده کتاب «ونزوئلا فروشی نیست» است. او در این کتاب به تجزیه و تحلیل تئوری ها و روش های کودتا پرداخته و به عنوان مثالی برای نظرات خود دوران دولت «بولیوار» در ونزوئلا را شرح داده است.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید