جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

رمضان از نگاه بزرگان


رمضان از نگاه بزرگان
واژة رمضان از ریشة «رمض» به معنای سوختن است. گویا روزه‌دار با ترک خوردن و آشامیدن در مرحله شریعت و با ترک خودخواهی و منیت و کلیه رذایل اخلاقی در مرتبه طریقت و خلوص عقل از شک و ریب و رسیدن به یقین شهودی، ناخالصی‌های وجود خویش در سه مرحله عمل، اخلاق و تفکر را می‌سوزاند و به اخلاص عمل، نفس و ذات می‌رسد. درک اولیاء الهی از روزه و ماه رمضان، «ضیافت» و میهمانی و بر سرخوان الهی حاضر شدن است. اما خوان الهی از نوع سفره‌های مادی و اشرافی دنیاداران نیست. در این سفره نور، صفا، یکرنگی، معنویت و انواع و اقسام غذاها و خورش‌های روحانی و معنوی هست که چشیدن ذره‌ای از آن آدمی را نسبت به خواهش‌های نفسانی و مادی بی‌رغبت می‌کند.
بنابراین روزه نیز همچون نماز و حج و زکات ظاهری دارد و باطنی. باطن روزه که حقیقت آن را تشکیل می‌دهد تقوا، بصیرت، نورانیت، پاکی، صفا، شادی درون و احساس سبکی و عدم تعلق به دنیا است. البته همان طور که بدون ترک خوردن و آشامیدن، ورود در روزه تحقق پیدا نمی‌کند و آدمی امکان ورود به باطن روزه را ندارد، روزه‌ای که در مرتبه ظاهر و قشر توقف کند و حال متفاوتی برای آدمی به بار نیاورد نیز ارزش چندانی جز رفع تکلیف ندارد.
جزوه حاضر از سلسله جزوات مناسبتی بزرگان تجلی پیام است که تقدیم همکاران محترم سیما می‌گردد. امید است مورد استفاده عزیزان برنامه‌ساز قرار گیرد.
● شاخصه‌های‌ مستندات ماه مبارک رمضان از دیدگاه بزرگان تجلی پیام
▪ اهمیت ماه رمضان
۱. ماه رمضان ماه نبوت است.(امام/۱۵)
۲. ماه مبارک رمضان جلوه لیله القدر است که تمام حقایق ومعانی در او جمع است.(امام/۱۵)
۳. در ماه مبارک رمضان مقام رسول اکرم(ص) به ولایت کلی الهی بالاصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است.(امام/۱۵)
۴. ماه مبارک رمضان که ماه مبارک است ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولی اعظم؛ یعنی رسول خدا واصل شده است.(امام/۱۶)
۵. در ماه مبارک رمضان قضیه‌ای اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه در ابهام الی الابد مانده است برای امثال ماها و آن نزول قرآن است.(امام/۱۹)
۶. ماه رمضان از لحاظ طبیعت و تأثیر، یک خصوصیتی دارد؛ از این استفاده کنید.(رهبری/۴۸)
۷. اولیای خدا از مژده ی رسیدن ماه رمضان خرسند می شدند و از فراق ماه رمضان اشک‌هایشان سرازیر می شد.(رهبری/۵۱)
۸. مرحوم آمیرزا جواد آقای ملکی و مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی از ماه رمضانش، روزه اش، توجهش، تذکرش، نمازش، حکایتهایی نقل می کنند. این چیزها برای ما واقعاً درست مفهوم نیست؛ منتها خط روشنی را به ما نشان می دهد و ما باید حداکثر استفاده را بکنیم.(رهبری/۵۳)
۹. بهترین راه برای عنداللهی شدن روزه گرفتن است.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۵)
۱۰. جزای روزه‌دار، لقای حق است.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۴)
۱۱. رمضان اسمی از اسمای مبارک خدای سبحان است.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۹)
۱۲. اهل سیر و سلوک، اول سالشان، ماه رمضان است. حساب‌ها را از ماه مبارک، تا ماه مبارک بعد بررسی می کنند؛ که ماه مبارک رمضان گذشته چه درجه ای داشته و امسال در چه درجه ای هستند.(آیت الله جوادی آملی/۱۳۸)
۱۳. ماه رمضان اگر زمانی گذرا بود و باطن و سر و حقیقت و روح نداشت، ولی الله به او سلام نمی کرد.(آیت الله جوادی آملی/۱۳۹)
▪ ماهیت و حقیقت روزه
۱۴. معنای روزه فقط خودداری و امساک از خوردن و آشامیدن نمی‌باشد؛ از معاصی هم باید خودداری کرد. این از آداب اولیه روزه می‌باشد که برای مبتدیهاست.(امام/۳)
۱۵. رمضان شهر دعاست شهر توسل به خداست.(امام/۲۲)
۱۶. روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.(رهبری/۲۸)
۱۷. روزه، یکی از مائده های الهی است.(رهبری/۲۹)
۱۸. روزه، یکی از ابزارهای بسیار کارآمد برای تهذیب نفس است.(رهبری/۳۰)
۱۹. خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است.(رهبری/۳۳)
۲۰. گاهی مجبورید از باتلاق بگذرید؛ یک جا هم می رسید به فرودگاهی که هواپیمای مجهزی آماده است تا شما را بی دردسر و با خیال راحت و پس از طی مسیر طولانی به مقصد برساند. آغاز ماه رمضان، رسیدن به همین فرودگاه است.(رهبری/۵۱)
۲۱. رمضان، یک نوع ریاضت است که انسان را بر اداء تکالیف گوناگون زندگی قادر می سازد.(رهبری/۵۲)
۲۲. در هیچ روزی از روزهای سال،‌ یک مسلمان، به طور عادی، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهای ماه رمضان به طور عادی تسلیم است. پس، «شهر اسلام» شهر تسلیم است.(رهبری/۷۲)
۲۳. ماه رمضان در هر سال، قطعه ای از بهشت است که خدا در جهنم سوزان دنیای مادی ما آن را وارد می کند و به ما فرصت می دهد که خودمان را بر سر این سفره الهی در این ماه، وارد بهشت کنیم.(رهبری/۷۴)
۲۴. روزه که از آن به عنوان تکلیف الهی یاد می کنیم، در حقیقت یک تشریف الهی است؛ یک نعمت خداست؛ یک فرصت بسیار ذی قیمت برای کسانی است که موفق می شوند روزه بگیرند.(رهبری/۸۱)
۲۵. این ماه، ماه روزه است؛ ماه نزول قرآن و انس با قرآن است؛ ماه عبادت و دعا و مناجات است- که دعا مغز و روح عبادت است- ماه استغفار و توبه و بازگشت از راههای ناپسند نزد خدای متعال و رعایت تقوای الهی است؛ ماه جهاد است.(رهبری/۸۳)
▪ هدف از روزه‌داری
۲۶. باید وارد بشوید در این میهمانخانه و این ضیافت هم جز ترک چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودیها، ترک منیها، منیتها.(امام/۲۳)
۲۷. درهای رحمت خدای تبارک و تعالی به روی همه گناهکاران باز است و شما تا دیر نشده است در این ماه رمضان خودتان را اصلاح کنید.(امام/۲۴)
۲۸. نفس روزه ی ماه رمضان است که یک زمینه ی روحانیت و نورانیت، برای روزه دار می باشد و اورا برای کسب فیوضات الهی، آماده می کند.(رهبری/۳۹)
۲۹. یکی از اهداف واجب شدن روزه دراین ماه- که شاخصه ی مهم این ماه است- همین تحصیل تقواست.(رهبری/۴۰)
۳۰. روزه، پلکانی به سمت تقوا و وسیله ای برای تأمین آن در وجود دل و جان شماست.(رهبری/۴۲)
۳۱. یکی از درسهای بزرگ ماه رمضان که درخلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگی و تشنگی، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم.(رهبری/۶۹)
۳۲. این ماه،‌ ماه تمحیص است. یعنی خالص کردن. مقصود این است که در این ماه،‌ ناب و خالص شویم.(رهبری/۷۳)
۳۳. برنامة ماه مبارک رمضان برنامة تزکیة نفس است، برنامة اصلاح معایب و رفع نواقص است، برنامة تسلط عقل و ایمان و اراده بر شهوات نفسانی است.(مطهری/۹۱)
۳۴. ماه رمضان برای این است که مسلمین، بیشتر اجتماع کنند.(مطهری/۹۱)
۳۵. ماه رمضان، ماهی است که آحاد مردم باید خود را به خزائن غیبی و معنوی الهی برسانند و هرمقدار که می توانند، تغذیه کنند؛ خود را برای پیشرفت آماده کنند.(رهبری/۴۶)
۳۶. این روزه‌گرفتن‌ها، این- به خیال خودمان- زنجیر بر نفس اماره زدن‌ها، با طبیعت مبارزه‌کردن‌ها، روحانیت را غلبه دادن بر طبیعت، ذکر و یاد کردن خدا، دعای زیاد خواندن، تلاوت قرآن زیاد کردن، در یاد خدا زیاد بودن، اینها همه آمادگی است.(مطهری/۹۲)
۳۷. تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست می‌آید.(علامه طباطبایی/۱۰۵)
۳۸. کسی که خدا در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل‌جنسی که امری مباح است اجابت می‌کند، قهراً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانی‌ها شنواتر، و مطیع‌تر خواهد بود.(علامه طباطبایی/۱۰۵)
۳۹. تلبس و اشتغال به روزه برای اظهار کبریایی حق تعالی است.(علامه طباطبایی/۱۱۲)
۴۰. وجوب روزه در ماه نزول قرآن می‌تواند اشاره باشد به این که روزه و امساک از غیر خدا در این ماه، در غیب را به روی روزه‌دار می‌گشاید.(آیت الله جوادی آملی/۱۱۵)
۴۱. روزه انسان را از اشتغال به مسائل مادی باز می‌دارد و فراغت بیشتری برای او فراهم می‌کند.(آیت الله جوادی آملی/۱۱۹)
۴۲. روزه بهترین راه برای رسیدن به باطن عالم و مشاهدة ملکوت آن و تبعیت از ابراهیم خلیل(ع) است.(آیت الله جوادی آملی/۱۱۹)
۴۳. در فضیلت روزه همین بس که انسان روزه‌دار شبیه فرشتگان می‌شود و غذای او چون فرشتگان جز تسبیح و تحمید حضرت حق تعالی چیز دیگری نیست.(آیت الله جوادی آملی/۱۱۹)
۴۴. ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی‌بردن به اسرار عالم.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۱)
۴۵. از برجسته‌ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این قفس‌ها و میله‌های پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۲)
۴۶. ماه رمضان، ماه آزاد شدن است؛ هر روز که می‌گذرد، یک بند از بندهایی که با دست خود تنیده‌ایم، باید بگسلد تا آزاد شویم.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۲)
▪ مراتب روزه‌داری
۴۷. اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می‌شود روزه‌ای که از شما خواسته‌اند محقق نشده است؛ آنچه انجام داده‌اید روزه عامه حیوانی بوده است.(امام/۳)
۴۸. دل را از اسباب و موجبات شرّ خالی کنید؛ این، روزه ی جان است.(رهبری/۳۴)
۴۹. روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد؛ روزه یک نوع پرورش روح شماست.(رهبری/۳۷)
۵۰. سه مرحله برای روزه ذکر کرده اند؛ هر سه مرحله هم برای کسانی که اهل آن هستند، مفید است: یک مرحله، همین مرحله عمومی روزه است؛ یعنی پرهیز از خوردن و نوشیدن و سایر محرمات. مرحله دوم روزه، پرهیز از گناه است؛ یعنی نگاهداری گوش و چشم و زبان و دل. مرحله سوم از روزه داری، پرهیز از هر چیزی است که ذهن و ضمیر انسان را از یاد خدا غافل کند.(رهبری/۸۷)
▪ شرایط روزه‌داری
۵۱. این جمله الهی هب لی کمال الانقطاع الیک شاید بیانگر این معنا باشد که مردان آگاه الهی باید پیش از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان خود را برای صومی که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست آماده و مهیا کنند.(امام/۲)
۵۲. تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضا وجوارح خود باشید.(امام/۵)
۵۳. اگر دیدید کسی می‌خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او بگویید ما متعهد شده‌ایم که در این سی روز رمضان از امور محرمه خودداری ورزیم؛ و اگر نمی‌توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید؛ ننشینید و گوش کنید. مسلمین باید از شما در امان باشند.(امام/۵)
۵۴. اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت مردم باز کند و شبهای ماه مبارک رمضان- که مجالس شب نشینی گرم و دایر بوده – وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت ، تهمت و اهانت به مسلمانان به سرانجامد، چیزی عاید او نمی‌شود.(امام/۷)
۵۵. مهمان باید لااقل میزبان را بشناسد و به مقام او معرفت داشته باشد و به آداب و رسوم مجلس آشنا بوده، سعی کند عملی بر خلاف اخلاق و نزاکت از او سر نزند.(امام/۸)
۵۶. . نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا می‌کنید.(امام/۹)
۵۷. در مهمانی خدا با سلامت نفس با نور هدایت خدای تبارک و تعالی وارد بشویم.(امام/۱۱)
۵۸. همه کسانی که دعوت شدند به این ضیافت بدانند که ضیافت خدا در این نشئه چشم‌پوشی از شهوات است و ترک آن چیزی که قلب انسان یعنی روح طبیعی انسان بهش مایل است آنها را باید ترک کند.(امام/۱۲)
۵۹. آن چیزی که انسان را به ضیافتگاه خدا راه می‌دهد این است که غیر خدا را کنار بگذارد.(امام/۲۱)
۶۰. باید زبان خود، چشم خود، گوش خود و همه اعضا وجوارح خود را روزه دار بداند وخود را درمحضر خدای متعال و دوری گزیده ازگناهان بداند.(رهبری/۳۶)
۶۱. شرط روزه، نیّت است. یعنی این عمل را، این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن برای خدا، در راه خدا، به خاطرانجام دستورالهی انجام می‌دهم.(رهبری/۳۸)
۶۲. ادعیه‌ای را که در این ماه مبارک وارد شده است بخوانیم.(امام/۱۵)
۶۳. این دعاهای ماه رمضان، این مناجات‌ها، این تضرّع‌ها، این اذکار، این نوافل درماه رمضان، همه برای این است که ما خودمان را اول کمی نورانی کنیم.(رهبری/۵۴)
۶۴. با خواندن این دعاهای پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانه ای که دراین دعاها هست- بخصوص ادعیّه صحیفه مبارکه سجّادیّه- می شود این تسویه باطن را به وجود آورد.(رهبری/۵۹)
۶۵. این همه دعاها، ارزاق طیّبه و طاهره ای است از مائده های ضیافت الهی که خدای متعال دراین ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است.(رهبری/۶۰)
۶۶. اگر نمی توانیم به طور دائم در حال مراقبت و ساخت وساز خودمان باشیم، اقلاً ماه رمضان را مغتنم بشماریم.(رهبری/۶۱)
۶۷. باید زمینه استفاده از رحمت و مغفرت و افاضات معنوی الهی را آماده کرد و آن، با ترک گناه است.(رهبری/۸۰)
۶۸. در این ماه فقط مؤمنین و کسانی که اهل ورود در این ضیافتند، بر سر سفره پروردگار منان و کریم می نشینند.(رهبری/۸۴)
۶۹. این ماه، بهار قرآن است. انس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قوی تر و عمیق تر می کند.(رهبری/۸۶)
۷۰. مختصر صدقه دادن شما و یک صله رحم کوچکی که در این ماه بکنید، مزیّتی چند برابر بیشتر از همین امور، وقتی درغیرماه رمضان انجام می شود، دارد. این، فرصت بسیار خوبی است.(رهبری/۶۱)
۷۱. همه باید خود را موظف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده ای از خانواده های مسلمان و هم میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک رسانی به سوی آنها دراز کردن.(رهبری/۷۰)
۷۲. به همسایه ها و فقرا رسیدگی کنید. یکی از عواملی که نمی گذارد دست کسانی که توانایی کمک دارند،‌ به یاری فقرا دراز شود، روحیه مصرف گرایی و تجمل در جامعه است.(رهبری/۷۰)
۷۳. به هم رحم کنید تا خدای متعال به شما رحم کند، کسانی که دستشان باز است، دست تعدی به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نکنند.(رهبری/۷۱)
۷۴. در این ماه،‌ هر کار نیکی بکنید،‌ هر سخن حقی بگویید،‌ هر کلمه ای را به کسب که محتاج تعلیم است، تعلیم دهید، هر ساعت گذراندن با دهان روزه و هر اجتناب از گناهی، با ارزش است.(رهبری/۹۰)
۷۵. هر عمل حسنه ای که انجام دهید، احسان، اطعام و کمک به کسی، احوالپرسی از مستحقی، اقدامی برای مردم محروم، اقدامی برای جامعه اسلامی، کاری برای پیشرفت زندگی مردم؛‌ همه اینها عبادت است.(رهبری/۹۰)
۷۶. بستن دهان از غذای حلال برای این است که انسان در آن سی‌روز تمرین کند که زبان خود را از گفتار حرام ببندد، غیبت نکند، دروغ نگوید، فحش ندهد.(مطهری/۹۱)
۷۷. آن ساعاتی که در آن ساعات خدمتی کرده‌ای، کار مفیدی انجام داده‌ای، ساعات نورانی توست. و اما آن ساعاتی که در آن ساعات غافل بوده‌ای، غرق در شهوات بوده‌ای، برخلاف رضای خدا قدم برداشته‌ای، آنها دوران تیرگی و تاریکی عمر توست. این زمان توست، این عمر توست.(مطهری/۹۵)
۷۸. عبادت بدون توبه قبول نیست، اول باید شستشو کرد، بعد وارد آن محل پاک و پاکیزه شد. ما تا توبه نکنیم، چه عبادتی می‌کنیم؟! ما توبه نمی‌کنیم و روزه می‌گیریم!(مطهری/۹۶)
۷۹. در این سی روز یا بیست و نه روز به طور مداوم، دعاهایی هست که توجه به آن دعاها و خواندنشان، انسان را نورانیت مضاعفی می بخشد.(رهبری/۷۹)
۸۰. دعا یعنی امید، که ملازم با امید به اجابت است. این امید به اجابت، دلها را مشعل می کند و منور نگه می دارد. به برکت دعا، جامعه با نشاط و اهل حرکت می شود.(رهبری/۸۶)
۸۱. شب را زنده نگه‌داشتن، مقصودش این نیست که این قطعه زمان را شما زنده نگه دارید؛ مقصود زنده نگه‌داشتن خود شماست در این قطعه از زمان.(مطهری/۹۴)
۸۲. وقتی شکر نعمت‌های خدا می‌شود که مشتمل بر حقیقت معنای روزه باشد، یعنی از روی اخلاص انجام شود.(علامه طباطبایی/۱۱۲)
۸۳. روزه‌ای که سپر آتش و موجب ورود به بهشت است و بوی دهان را از مشک خوشبوتر می‌سازد، ممکن است با غیبت از مسلمانی رخت بربندد.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۰)
۸۴. جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۴)
۸۵. در طول این ماه زبانتان را حفظ کنید.(آیت الله جوادی آملی/۱۳۶)
۸۶. در ماه مبارک رمضان می بایست نسبت به کسانی که زیردست انسان حساب می شوند ارفاق و ملاطفت داشت.(آیت الله جوادی آملی/۱۳۵)
۸۷. آن نشاطی را که انسان در ماه مبارک رمضان برای نثار و ایثار دارد، در غیر این ماه ندارد.(آیت الله جوادی آملی/۱۴۰)
▪ آثار روزه‌داری
۸۸. اگر انسان لااقل صوم را برای حق تعالی خالص و بی ریا انجام دهد این عبادت را که اعراض از شهوات، اجتناب از لذات وانقطاع از غیر خداست در این یک ماه به خوبی انجام دهد شاید تفضل الهی شامل حال او شده آینه قلبش از سیاهی کدورت زدوده می‌گردد.(امام/۷)
۸۹. این ضیافت الهی انسان را منقلب باید بکند.(امام/۱۰)
۹۰. اگر راهمان بدهند در این ضیافه الله و مستعد شده باشیم که وارد بشویم در این ضیافت خدا و در این ماه مبارک امید است که ان شاءالله یک هدایتی شامل حالمان بشود.(امام/۱۱)
۹۱. روزه، سرچشمه های حکمت را در دل می جوشاند.(رهبری/۴۳)
۹۲. روزه که می گیرید، خودتان را مثل فولاد، محکم و آبدیده می کنید. (رهبری/۴۴)
۹۳. رمضان، این ریاضت الهی و شرعی، موجب آن می شود که ملکات نیک در انسان تقـویت شود.(رهبری/۵۶)
۹۴. محصول ماه رمضان، تقواست؛ به خود پرداختن، به خود رسیدن و ذخیره ی تقوا را برای خود فراهم کردن.(رهبری/۶۶)
۹۵. از اوصاف و آثار روزه:
ـ نشانی از برتری امت اسلامی
ـ عبادت بی‌مانند
ـ دورکننده شیطان
ـ دعای فرشتگان برای روزه‌داران
ـ آمرزش گناهان
ـ استجاب دعای روزه‌دار
ـ خوشبوتر از مشک
ـ خوشحالی برای روزه‌دار
ـ پاداش روزه
ـ سپر آتش
ـ ورودی و پذیرایی بهشتی ویژه روزه‌داران
ـ تندرستی و وسعت رزق در پرتو روزه
ـ شفاعت روزه درباره روزه‌داران (آیت الله جوادی‌آملی/۱۱۹)
۹۶. روزه‌دار هنگام افطار خوشحال است که از عهدة تکلیف برآمده است و هنگام لقای خدای سبحان نیز شاداب و شادمان خواهد بود.(آیت الله جوادی‌آملی/۱۲۰)
۹۷. روزه‌ای که سپر آتش و موجب ورود به بهشت است و بوی دهان را از مشک خوشبوتر می‌سازد، ممکن است با غیبت از مسلمانی رخت بربندد.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۰)
۹۸. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم‌کم به باطن روزه پی می‌برد.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۲)
۹۹. روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات می‌بیند، و با خویشتن‌داری خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه می‌دارد.(علامه طباطبایی/۱۱۳)
۱۰۰. از برجسته‌ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این قفس‌ها و میله‌های پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۲)
۱۰۱. باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت- به اذن خدا- پیروز می‌کند.(آیت الله جوادی آملی/۱۲۶)
۱۰۲. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: دلها در این ماه نرم و رقیق و گناهان در این ماه کم است.(آیت الله جوادی آملی/۱۴۲)
۱۰۳. انسان در این ماه بر شیطان مسلط می شود و به خاطرات شیطانی گوش فرا نمی دهد.(آیت الله جوادی آملی/۱۴۲)
۱۰۴. اگر در غیر ماه مبارک رمضان، کار خیر را به سختی انجام می دادیم، در این ماه به آسانی انجام دادیم.(آیت الله جوادی آملی/۱۴۲)
● مستندات ماه رمضان از دیدگاه امام خمینی(ره)
▪ ماه مبارک رمضان و مهمانی خداوند متعال
۱. ماه مبارک رمضان نزدیک شد و در این ماه مبارک خودتان را تقویت کنید به قوتهای روحانی. در یک حدیثی است که پیغمبر اکرم فرمودند: «که ماه رمضان آمد، اقبال کرد، آمد و در ضمنش می‌فرماید: «دعیتم الی ضیافه الله» ضیافتهای خدا با ضیافتهای مردم این است فرقش که وقتی شما را یک اشخاصی دعوت بکنند وبه یک مهمانی وقتی بروید در آن مهمانی به حسب فراخور حال یک چیزهایی برای خوردنی و یک چیزهایی برای تفریح و این چیزهاست. ضیافت خدا در ماه رمضان یک شعبه‌اش روزه است، آن ضیافت خداست؛ یک شعبه‌اش روزه است و یک امر مهمش که مائده غیبی و آسمانی است قرآن است. شما دعوت شده‌اید، به مهمانی خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستید. مهماندار شما را وادار کرده است که به این که روزه بگیرید این راههایی که به دنیا باز است شهوات است؛ اینها را سدش کنید تا مهیا بشوید برای لیله القدر. ماه شعبان مقدمه است برای ماه مبارک رمضان که مردم مهیا بشوند برای ورود در ماه مبارک رمضان و ورود در ضیافه الله شما وقتی که می‌خواهید به مهمانی بروید خوب، یک وضع دیگری غالباً البته یک وضع دیگری خودتان را درست می‌کنید. لباس تغییر می‌دهید. ماه شعبان برای این است که همان مهیا بودنی که می‌خواهید مهمانی بروید، خودتان را مهیا می‌کنید و سر و ظاهرتان را ، سر و صورتتان را یک قدری فرق می‌گذارید با آن وقتی که در خانه هستید. در ضیافت خدا، ماه شعبان برای مهیا کردن این افراد است مهیا کردن مسلمین است برای ضیافت خدا، ادبش آن مناجات شعبانه است من ندیده‌ام در ادعیه، دعایی را که گفته شده باشد همه امامها این دعا را می‌خواندند. در دعای شعبانیه این هست؛ اما من یادم نیست که در یک دعای دیگری دیده باشم که همه ائمه این را می‌خواندند. این مناجات شعبانیه برای این است که شما را همه را مهیا کند. برای ضیافه الله.
▪ آداب ماه رمضان
۲. این جمله الهی هب لی مال الانقاطع الیک شاید بیانگر این معنا باشد که مردان آگاه الهی باید پیش از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان خود را برای صومی که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست (و این اجتناب، به طور کامل انقطاع الی الله می‌باشد) آماده و مهیا کنند. کمال انقطاع به این سادگی حاصل نمی‌شود. احتیاج فوق العاده به تمرین، زحمت، ریاضت، استقامت و ممارست دارد تا بتواند با تمام قوا از ما سوی الله منطقع گردد و به غیر خداوند توجهی نداشته باشد. تمام صفات وارسته انسانی در انقطاع کامل الهی الله نهفته است؛ و اگر کسی بدان دست یافت به سعادت بزرگی نایل شده است؛ لیکن با کوچکترین توجه به دنیا محال است انقطاع الهی الله تحقق یابد؛ و کسی که بخواهد روزه ماه مبارک رمضان را با آن آدابی که از او خواسته‌اند انجام دهد لازم است انقطاع کامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانی را به جا آورد و به مقام میزبان تا آنجا که ممکن است عارف گردد. طبق فرمایش حضرت رسول اکرم (ص) (به حسب خطبه‌ای که به آن حضرت منسوب است) همه بندگان در ماه مبارک رمضان به مهمانی خداوند تعالی دعوت شده‌اند و مهمان پروردگار خود می‌باشند.
۳. آنجا که می‌فرماید: «ایها الناس را نه قداقبل الیکم شهر الله... و قد دعیتم فیه الی ضیافه الله. شما در این چند روزی که به ماه مبارک رمضان مانده به فکر باشید؛ خود را اصلاح کرده توجه به حق تعالی پیدا نمایید؛ از کردار و رفتار ناشایسته خود استغفار کنید؛ اگر خدای نخواسته گناهی مرتکب شده‌اید قبل از ورود به ماه مبارک رمضان توبه نمایید. زبان را به مناجات حق تعالی عادت دهید. مبادا در ماه مبارک رمضان از شما غیبتی، تهمتی و خلاصه گناهی سربزند و در محضر ربوبی با نعم الهی و در مهمانسرای باری تعالی آلوده به معاصی باشید. شما در این ماه شریف به ضیافت حق تعالی دعوت شده‌اید: دعیتم فیه الی ضیافه الله خود را برای مهمانی با شکوه حضرت حق آماده سازید. لااقل به آداب صوری و ظاهری روزه پایبند باشید (آداب حقیقی باب دیگری است که به زحمت و مراقبت دائم نیاز دارد. معنای روزه فقط خودداری و امساک از خوردن و آشامیدن نمی‌باشد؛ از معاصی هم باید خودداری کرد. این از آداب اولیه روزه می‌باشد که برای مبتدیهاست. (آداب روزه برای مردان الهی که می‌خواهند به معدن عظمت برسند غیر از این می‌باشد. شما اقلا بهآداب اولیه روزه عمل نمایید؛ و همان طور که شکم را از خوردن و آشامیدن نگه می‌دارید چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید. از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید. اگر توانستید انقطاع الی الله حاصل نمایید؛ اعمال خود را خالص و بی ریا انجام دهید؛ از شیطان انس و جن منقطع شوید؛ لیکن به حسب ظاهر از رسیدن و دست یافتن به چنین سعادت ارزنده‌ای مأیوس می‌باشیم؛ اقلا سعی کنید روزه شما مشفوع به محرمات نباشد. در غیر این صورت اگر روزه شما صحیح شرعی باشد مقبول الهی نبوده بالا نمی‌رود. بالا رفتن عمل و مقبولیت آن با صحت شرعی خیلی تفاوت دارد. اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می‌شود روزه‌ای که از شما خواسته‌اند محقق نشده است؛ آنچه انجام داده‌اید روزه عامه حیوانی بوده است.
۴. در این ماه شریف که به مهمانسرای الهی دعوت شده‌اید اگر به حق تعالی معرفت پیدا نکردید یا معرفت شما زیادتر نشد بدانید در ضیافه الله درست وارد نشدید و حق ضیافت را به جا نیاوردید. نباید فراموش کنید که در ماه مبارک که شهر الله می باشد ودرهای رحمت الهی به روی بندگان باز است و شیاطین واهریمنان – به حسب روایت – در غل زنجیر به سر می‌برند اگر شما نتوانید خود را اصلاح و مهذب نمایید نفس اماره را تحت مراقبت و کنترل خود در آوردی هواهای نفسانیه را زیرپا گذاشته علاقه و ارتباط خویش را به دنیا و مادیت قطع کنید بعد از پایان یافتن شهر صیام مشکل است بتوانید این مسائل را به مرحله عمل درآورید؛ بنابراین از فرصت استفاده کنید و پیش از آنکه این فیض عظما سپری گردد در مقام اصلاح تزکیه و تصفیه امور خود برآیید؛ خود را برای انجام وظایف ماه صیام آماده و مهیا سازید. طوری نباشد که پیش از فرا رسیدن شهر رمضان همانند ساعت به دست شیطان کوک شده در این یک ماه که شیاطین در زنجیرند شما به طور خودکار به معاصی و اعمال خلاف دستورات اسلام مشغول گردید گاهی انسان عاصی و گناهکار بر اثر دوری از حق و کثرت معصیت، آنچنان در تاریکی و نادانی فرو می‌رود که دیگر نیازی به وسوسه شیطان است؛ و کسی که دنبال هوای نفس رفت و از شیطان متابعت کرد بتدریج به صیغه او در می‌آید. شما تصمیم بگیرید لااقل در این یک ماه از خود مراقبت به عمل آورید؛ از گفتار و کرداری که خداوند تبارک و تعالی راضی نیست، اجتناب ورزید. از هم اکنون در همین مجلس با خدای خود عهد ببندید که در ماه مبارک رمضان از غیبت ، تهمت و بدگویی نسبت به دیگران خودداری کنید. زبان، چشم، دست، گوش و سایر اعضا و جوارح را تحت اراده خود در آورید. اعمال و اقوال خود را مراقبت نمایید شاید همین عمل شایسته، موجب گردد که خداوند تبارک و تعالی به شما توجه فرموده توفیق عنایت کند؛ و پس از سپری شدن شهر صیام – که شیاطین از زنجیر رها می‌گردند – شما اصلاح شده باشید و دیگر فریب شیطان را نخورید و مهذب گردید.
۵. باز تکرار می‌کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان مراقب زبان، چشم، گوش و همه اعضا وجوارح خود باشید و دائماً متوجه باشید این عملی که می‌خواهید انجام دهید این سخنی که می‌خواهید بر زبان آورید این مطلبی که دارید استماع می‌کنید، از نظر شرعی چه حکمی دارد؟ این آداب اولی و ظاهری صوم است؛ اقلاً به این آداب ظاهری صوم پابند باشید. اگر دیدید کسی می‌خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او بگویید ما متعهد شده‌ایم که در این سی روز رمضان از امور محرمه خودداری ورزیم؛ و اگر نمی‌توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس خارج شوید؛ ننشینید و گوش کنید. مسلمین باید از شما در امان باشند.
کسی که دیگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در حقیقت مسلمان نیست؛ مسلمان ظاهری و صوری می‌باشد؛ لااله الاالله صوری گفته است. اگر خدای نخواسته خواستید به کسی جسارت کنید اهانت نمایید، مرتکب غیبت شوید، بدانید که در محضر ربوبی هستید، مهمان خدای متعال می‌باشید و در حضور حق تعالی به بندگان او اسائه ادب می‌کنید؛ و اهانت به بنده خدا اهانت به خداست. اینان بندگان خدا هستند؛ خصوصا اگر اهل علم بوده، در صراط علم و تقوا باشند. گاهی می‌بینی که انسان به واسطه این امور به جایی می‌رسد که در وقت مرگ خدا را تکذیب می‌کند! آیات الهی را منکر می‌گردد: ثم کان عاقبه الذین أساوا السوای ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزون این امور بتدریج واقع می‌شود. امروز یک نظر غیر صحیح، فردا یک کلمه غیبت و روز دیگر هانتی به مسلمان و ... کم کم این معاصی در قلب انباشته می‌گردد و قلب را سیاه کرده انسان را از معرفه الله باز می‌دارد؛ تا به آنجا می‌رسد که همه چیز را انکار کرده؛ حقایق را تکذیب می‌نماید.
۶. طبق بعضی آیات به تفسیر برخی از روایات اعمال انسان به رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین (ع) عرضه می‌شود و از نظر مبارک آنان می‌گذرد. وقتی که آن حضرت به اعمال شما نظر کنند و ببینند که از خطا و گناه انباشته است چقدر ناراحت و متأثر می‌گردند؟ نخواهید که رسول خدا ناراحت و متأثر شوند؛ راضی نشوید که قلب مبارک آن حضرت شکسته و محزون گردد وقتی آن حضرت مشاهده کند که صفحه اعمال شما مملو از غیبت و تهمت و بدگویی نسبت به مسلمان می‌باشد و تمام توجه شما هم به دنیا و مادیت است و قلوب شما از بغض، حسد، کینه و بدبینی به یکدیگر لبریز شده ممکن است در حضور خدای تبارک و تعالی و ملائکه الله خجل گردد که امت و پیروان او نسبت به نعم الهی ناسپاس بوده و اینگونه افسار گسیخته و بی پروا به امانات خدای تبارک و تعالی خیانت می کنند. فردی که به انسان مربوط است اگرچه نوکر انسان باشد، اگر خلافی مرتکب شد مایه خجلت انسان می‌گردد.
۷. قلب انسان مانند آینه صاف و روشن است و بر اثر توجه فوق العاده به دنیا و کثرت معاصی کدر می‌شود؛ ولی اگر انسان لااقل صوم را برای حق تعالی خالص و بی ریا انجام دهد (نمی‌گوییم عبادات دیگر خالص نباشد، همه عبادات لازم است خالص و بی‌ریا انجام گیرد) این عبادت را که اعراض از شهوات، اجتناب از لذات وانقطاع از غیر خداست در این یک ماه به خوبی انجام دهد شاید تفضل الهی شامل حال او شده آینه قلبش از سیاهی کدورت زدوده می‌گردد؛ و امید است که او را از عالم طبیعت و لذات دنیوی منحرف و منصرف سازد؛ و آنگاه که می‌خواهید وارد شب قدر شود نورانیتهایی که در آن شب برای اولیا و مومنین حاصل می‌شود به دست آورد.
و جزای چنین روزه‌ای خداست؛ چنانکه فرموده است: الصوم لی و انا اجزی به. چیز دیگر نمی‌تواند پاداش چنین روزه‌ای باشد. جنات نعیم در مقابل روزه او بی‌ارزش بوده نمی‌تواند پاداش آن به حساب آید؛ ولی اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت مردم باز کند و شبهای ماه مبارک رمضان- که مجالس شب نشینی گرم و دایر بوده – وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت ، تهمت و اهانت به مسلمانان به سرانجامد، چیزی عاید او نمی‌شود و اثری بر آن مترتب نمی‌گردد؛ بلکه چنین روزه‌ داری آداب مجلس مهمانی حق را رعایت نکرده حق ولی نعمت خود را ضایع نموده است؛ ولینعمتی که پیش از آفرینش انسان همه گونه وسایل زندگی و آسایش را برای او فراهم کرده؛ اسباب تکامل را تهیه دیده است؛ انبیا را برای هدایت فرستاده؛ کتابهای آسمانی نازل فرموده است؛ برای رسانیدن انسان به معدن عظمت و نور ابهج قدرت داده؛ عقل و ادراک عنایت کرده، کرامتها فرموده است واکنون از بندگانش دعوت به عمل آورده که مهمان به خانه او وارد شده و بر خوان نعمت او بنشیند و شکر و سپاس حضرتش را تا آنجا که از دست و زبان آنان بر می‌آید ادا نماید. آیا صحیح است که بندگان از خوان نعمت او بهره‌مند گردند از وسایل و اسباب آسایشی که در اختیار آنان قرار داده استفاده کنند، و با مولی و میزبان خود مخالفت ورزند و بر ضد او قیام نمایند. اسباب و وسایلی که او به آنان ارزانی داشته علیه او و برخلاف خواست او به کار برند؟ آیا این ناسپاسی و نمک ناشناسی نیست که انسان سر سفره مولای خودش بنشیند و با اعمال و کرداد گستاخانه و بی ادبانه خود نسبت به میزبان محترم که ولینعمت او می‌باشد اهانت و جسارت کند کارهایی راکه نزد میزبان زشت و قبیح است مرتکب گردد؟
۸. مهمان باید لااقل میزبان را بشناسد و به مقام او معرفت داشته باشد و به آداب و رسوم مجلس آشنا بوده، سعی کند عملی بر خلاف اخلاق و نزاکت از او سر نزند مهمان خداوند متعال باید به مقام خداوند حضرت ذی الجلال عارف باشد، مقامی که ائمه (ع) و انبیا بزرگ الهی همیشه دنبال معرفت بیشتر و شناخت کامل آن بوده‌اند و آرزو داشتند که به چنین معدن نور و عظمتی دست یابند؛ و ابر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور قتصل الیه معدن العظمه. ضیافه الله همان «معدن عظمت» است، خداوند تبارک و تعالی برای ورود به معدن نور از بندگانش دعوت فرموده است؛ لیکن بنده اگر لایق نباشد نمی‌تواند به چنین مقام باشکوهی و مجللی وارد گردد. خداوند تعالی بندگان را به همه خیرات و مبرات و بسیاری از لذات معنوی و روحانی دعوت فرموده است؛ ولی اگر آنان برای حضور در چنین مقامات عالیه آمادگی نداشته باشند نمی‌تواند وارد آن شود. با آلودگیهای روحی، رذایل اخلاقی، معاصی قلبیه و قالبیه، چگونه می‌توان در محضر ربوبی حضور یافت و در مهمانسرای رب الارباب که «معدن العظمه» می‌باشد وارد شد لیاقت می‌خواهد؛ آمادگی لازم است . و با روسیاهی‌ها و قلبهای آلوده که به ججابهای ظلمانی پوشیده شده است این معانی و حقاقی روحانی را نمی‌توان درک کرد. باید این حجابها پاره گردد و این پرده‌های تاریک و روشنی که بر قلبها کشیده شده و مانع وصال الی الله گردیده کنار رود تا بتوان در مجلس نورانی و با شکوه الهی وارد شد.
تقویت روح و رسیدن به اوج کمالات در ادعیه ائمه (ع)
۹. یک کج فهمی‌هایی در انسان است که این کج فهمی‌ها گاهی خیلی زیاد می‌شود این‌ها دعا را نمی‌فهمند چی هست. لهذا، خیال می‌کنند که حالا ما خوب ، قرآن را می‌گیرم دعا را رها می‌کنیم. اینها نمی‌فهمند که دعا اصلا چی هست. مضامین ادعیه را نرفته‌اند ببینید که چی هست به مردم چه می‌گوید ، چی می‌خواهد بکند. اگر نبود در ادعیه الا دعای مناجات شعبانیه، کافی بود برای اینکه امامان ما، امامان بحقند؛ آنهایی که این دعا را انشا کردند و تعقیب کردند. تمام این مسائلی که عرفا در طول کتابهای طولانی خودشان یا خودشان می‌گویند در چند کلمه مناجات شعبانیه هست، بلکه عرفای اسلام از همین ادعیه و از همین دعاهایی که در اسلام وارد شده است از اینها استفاده کرده‌اند. و عرفان اسلام فرق دارد با عرفان هند و جاهای دیگر. این ادعاهاست که به تعبیر بعض از مشایخ ما می‌فرمودند که «قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پایین و دعا از پایین به بالا می‌رود، این قرآن صاعد است.» معنویات در این ادعیه – آنی که انسان را می‌خواهد آدم کند آنی که این افرادی که اگر سرخود باشند از همه حیوانات درنده‌تر هستند – این ادعیه با یک زبان خاصی که در دعاها هست اینها این انسان را دستش را می‌گیرد و می‌بردش به بالا، آن بالایی که من و شما نمی‌توانیم بفهمیم اهلش هستند. یک دفعه آدم می‌بیند که کسروی آمد و کتابسوزی را مفاتیح الجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند، کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز بسیاری از شرقی‌ها این طوری هستند که تا یک چیزی چهار تا کلمه‌ای یاد می‌گیرند ادعاشان خیلی بالا می‌شود. کسروی آخری ادعای پیغمبری می‌کرد - نمی‌توانست به آن بالا برسد آنجا را می‌آورد پایین.
این کتاب مفاتیح الجنان یک کتابی است که مال حاج شیخ عباس قمی نیست شیخ عباس قمی، جمع کرده اینها را ادعیه را جمع کرده و در آنجا. این آدمی که کتاب مفاتیح الجنان را سوزانده یا یک روزی برای سوزاندن امثال کتاب مفاتیح الجنان درست کرده بود این نمی دانست کتاب مفاتیح الجنان چی تویش است ، شاید یک دفعه هم مناجات شعبانیه را هم نخوانده بود فکرش اینطور فکر نبود. این دعاهایی که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصا در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان اینها انسان را همچو تقویت روحی می‌کند اگر کسی اهلش باشد ماها که نیستیم – همچو تقویت روحی می‌کند و همچو راه را برای انسان باز می‌کند و نورافکن است برای اینکه این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزه آساست. به این راه‌ها عنایت بکنید. گول بعضی از نویسنده‌ها و امثال کسروی را نخورید که ادعیه را تضعیف می‌کردند؛ این تضعیف، تضعیف اسلام است ، نمی‌فهمد اینها، بیچاره‌اند. نمی‌دانند در این کتاب چه چیزها است همان مسائل قرآن است با لسان دیگری که لسان ائمه باشد. لسان قرآن یکجور زبان است، زبان دعا یک جور زبان است، زبان علما و عرفا و اینها هم یک زبان دیگر است. آنکه سبکبار می‌کند انسان را و از این ظلمتکده می‌کشد او را بیرون و نفس را از آن گرفتاریها و سرگشتیهایی که دارد خارج می‌کند. این ادعیه است که ائمه ما وارد شده‌اند. ائمه ما(ع) که تقریباً همه‌شان گرفتار به یک ابر قدرتهایی بودند که نمی‌توانستند یک کاری را انجام بدهند. شاخص علاوه بر آن هدایتهای زیرزمینی که می‌کردند این ادعیه‌شان برای تجهیز مردم بود بر خلاف آن دولتهای قاهری که بودند همین ادعیه بودند که اشخاص وقتی که ادعیه را می‌خواندند قوت روحی پیدا می‌کردند و سبکبار می‌شدند و شهادت برای آنها هین و آسان می‌شد. این ادعیه در ماه مبارک رجب و خصوصاً درماه مبارک شعبان اینها مقدمه و آرایشی است که انسان برحسب قلب خودش می‌کند برای این که مهیا بشود برود مهمانی، مهمانی خدا، مهمانی‌ای که در آنجا سفره‌ای که پهن کرده‌اند قرآن مجید است و محلی که در آن ضیافت می‌کنند مهمش لیله القدر است و ضیافتی که می‌کند ضیافت تنزیهی و ضیافت اثباتی و تعلیمی است. نفوس را از روز اول ماه مبارک رمضان به روزه، به مجاهده، به ادعیه مهیا می‌کند تا برسند به آنها سفره‌ای که از آن باید استفاده کنند و آن لیله القدر است که قرآن در آن نازل شده است.
▪ هدف انبیا رهایی انسان از نفسانیت
۱۰. این ضیافت الهی انسان را منقلب باید بکند از این جهت حیوانی به آن جهت واقعی انسانی؛ از آن ظلمت‌هایی که اطلاع به آن داریم منقلب کند انسان را به آن نورهایی و نور و مطلقی که همه عالم تبع اوست. همه دعوت انبیا این بوده است که مردم را از این سرگردانی‌ای که دارند – هر که یک طرف می‌رود و هر که یک مقصدی دارد – این مردم را از اینجا دعوت کنند و راه را نشانشان بدهد که این راه است؛ دیگر آن راهها که می‌روید رها کنید. راه همین است. اهدنا الصراط المستقیم. ان ربی علی صراط مستقیم. آن طرف، طرف ندارد؛ دنیاست و ماورای آن. آنچه که مربوط به نفسانیت انسان است شهوات انسان است، آمال و آرزوهای انسان است، این دنیاست. آن دنیایی که تکذیب شده است این عالم طبیعت نیست، این عالم طبیعت نور است. دلبستگیهای به این عالم انسان را بیچاره می‌کند. ظلمتها از این دلبستگیهایی است که ما داریم به این دنیا ، به این مقام، به این مسند، به این اوهام، به این خرافات. همه انبیا آمدند برای اینکه دست شما را بگیرند از این علایقی که همه‌اش برضد آنی است که طبیعت و فطرت شما اقتضا می‌کند، شما را دستتان را بگیرند و از این علایق نجاتتان بدهند و واردتان کنند به عالم نور. اسلام هم در رأس همه ادیان است برای یک همچو مقصدی. این ادعیه مهیا می‌کنند این نفوس را برای اینکه این علایقی که انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علایق. این گرفتاریهایی که انسان را در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است متحیر کرده است نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است ببرند. راههای دیگر راه انسان نیست صراط مستقیم راه انسانیت است. و این مناجاتها و این ادعیه‌ای که ائمه ما (ع) بعد از اینکه دستشان کوتاه شده بود از اینکه دعوت ظاهری خیلی واضح بکنند مردم را با این ادعیه به آن راهی که باید ببرند راه می‌بردند. مقصد انبیا این نبود که بیایند یک جایی را بگیرند و یک مثلا کاری برای خودشان درست بکنند، مقصد این نیست آقا! مقصد پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند؛ مقصد این بود که راه را برای این اهل دنیا به این انسان ظلوم ، و جهول، بسیار جاهل، راه را نشان بدهند که از این راه بروید. آن راهی که شما را می‌رساند به خدای تبارک و تعالی این راه است؛ ان ربی علی صراط مستقیم دنیاست و آن طرفش همه عالم دنیاست و آن طرفش ماورا و ماورای آن طرف نور مطلق. انبیا آمدند ما را به آن نور برسانند؛ طاغوت در مقابل انبیا است در مقابل الله است.
▪ ورود به مهمانی الهی
۱۱. اگر ما در این ضیافت خدا، در این سفره‌ای که خدای تبارک و تعالی افراشته است برای همه، اگر ما در اینجا موفق بشویم به اینکه راهمان بدهند در این مهمانخانه بزرگ الهی جلویمان را نگیرند – شیاطین ایستاده‌اند که راه را نگذارند برویم، جلوگیرند – اگر راهمان بدهند به این ضیافت ممکن است که راهی پیدا بکنیم به آنکه راه انسان است. همه راههای دیگر غلط است. راههای حیوانی است. انسان یک اعجوبه‌ای است که هم در او حیوانیت هست، حیوانی شهوی الی غیرمتناهی و هم در او شیطنت هست الی غیرمتناهی. یک موجودی است همه ابعادش غیرمتناهی است؛ از هر راهی که برود آخر ندارد، هر راهی که برود هیچ آخر ندارد و راهها همه غلط همه اشتباه، همه منتهی به جهنم می‌شود. الا صراط مستقیم آنی که راه انسان است. اگر راهمان بدهند در این ضیافه الله و مستعد شده باشیم که وارد بشویم در این ضیافت خدا و در این ماه مبارک امید است که ان شاءالله یک هدایتی شامل حالمان بشود. خودتان را تقویت کنید در این ماه مبارک مهیا بشوید برای همه پیشامدها. در عین حالی که معنویات بود آنچه می‌خواستند لکن با قوت معنویات اعوجاجهایی که در بشر بود و در این قدرتهای بزرگ بود این اعوجاجها را می‌خواستند مرتفع کنند. یک چوپان با عصایش پا می‌شد می‌رفت فرعون و آن بساط فرعونی را می‌رفت دعوت می‌کرد که بیا مسلمان شو، بیا آدم شو، یک صغیر یتیم چوپان زاده یا چوپان از حجاز پا می‌شود همه دولتها را دعوت می‌کند که بیایید آدم بشوید؛ برای این است که آدم کنند همه را. مقصد این است که ماها آدم بشویم و مع الاسف مشکل است. یک مثلی هست که می‌گفتند که ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. مرحوم شیخ ما – رحمه الله – مرحوم آشیخ عبدالکریم – رحمه الله - می‌فرمود که ملا شدن چه مشکل ، آدم شدن محال است، مثل محال می‌ماند. انبیا آمده بودند که این محال را جامه عمل به آن بپوشند . اینقدر دست و پا نزنید این طرف و آن طرف بروید. شما خدا را می‌خواهید بروید دنبال همان که می‌خواهید. فطرت شما توجه به خدا دارد خودتان متوجه نیستید. همه فطرتها توجه به خدا دارد. این ماه رمضان و هر ماه رمضان دیگری مهیا کنید خودتان را در این روز آخر فرضا آخر شعبان است شاید بیشتر مهیا کنید و مهیا کنیم خودمان را برای ورود در ضیافه الله؛ در مهمانی خدا که ان شاءالله با سلامت نفس با نور هدایت خدای تبارک و تعالی وارد بشویم در این ماه عزیز معظم و فرق بکنیم. در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماهها و دنبال این باشیم که ان شاءالله لیله القدر را دریابیم. برکات لیله القدر را که قرآن در آن نازل شده است همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است واز این جهت از همه شبهای عالم بالاتر است این را بتوانیم ادراک بکنیم درک بکنیم. خداوند ان شاءالله شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در ضیافه الله بشوید و از آن مائده های آسمانی که قرآن و ادعیه است ان شاءالله همه مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و لیله القدر را هم دریابیم.▪ سلام هی حتی مطلع الفجر.
۱۲. من فکر می‌کردم که این ضیافتی که شما مومنین دعوت برش شدید، که ضیافت الله است این چی است. دعوت شدیم به ضیافت الله. و ضیافت الله در عالم ماده عبارت از این است که ما را پرهیز بدهد از تمام شهوات دنیوی. این مرتبه مادی ضیافت الله است که همه کسانی که دعوت شدند به این ضیافت بدانند که ضیافت خدا در این نشئه چشمپوشی از شهوات است و ترک آن چیزی که قلب انسان یعنی روح طبیعی انسان بهش مایل است آنها را باید ترک کند. این ضیافت خداست و این ضیافت سایه ضیافتهایی است که در طول عالم وجود تحقق دارد منتها در عالم ماده به این صورت است که ترک شهوات طبیعی است شهوات جسمانی است و در عالم مثال ترک شهوات خیالی است و در عالم بعد از مثال ترک شهوات عقلانی است ، روحانی است.
شهوت در هر جا به یک صورت تحقق دارد. در این عالم به همین طوری است که می‌دانید و در عالم بعد از این عالم؛ عالم مثال، شهواتی که انسان در عالم مثال دارد بالاتر از شهواتی است که در عالم طبیعت دارد و جلوگیری از آن هم مشکلتر است . و ضیافت الله در آنجا این است که از آن شهوات انسان منصرف بشود از شهوات نفسانی، آن شهوات نفسانی‌ای که الان عالم گرفتارش است. شهوات عقلانی هم که بالاتر از این برداشت. و در همه این مراتب هم شیطان وارد است که نگذارد شما در این ضیافت الله استفاده کنید، در عالم طبیعت نگذارد، در عالم خیال نگذارد، در عالم عقل هم نگذرد و دست برداشتن از آن آمال عقلانی نیز مشکلتر از دست برداشتن از این آمال دیگر است. آمال نفسانی که پایینتر از آمال عقلانی است، عالم را به آتش کشیده.
تمام این جنگها و تمام این نزاعهایی که در این عالم واقع می‌شود چه در یک عایله واقع بشود یا در همه عالم که آن هم یک عایله است، تمام اینها از همین سرکشی نفس است. و ضیافت الله در آنجا که ما دعوت بر آن شدیم این است که وارد بشویم در آنجا و ترک کنیم آن شهوات نفسانیه را و این بسیار مشکل است. شهوات جسمانی آسانتر است ترکش تا شهوات بالاتر تا برسید به شهوات نفسانی تا آن آخر انسان مبتلاست به این شهوات نفسانی و ضیافت الله هم در آن عالم این است که ما دعوت شدیم که ترک کنیم اینها را. اینجا ظل آنجاست و آنجا روح اینجاست و شهوات عقلانی هم که در بسیاری از تمام عالم پرتو اندخته است این بالاتر از شهوات روحانی و نفسانی و جسمانی است و ضیافت الله هم در آنجاست که آن هم ترک بشود. ضیافت الله به ترک این چیزهاست برای اینکه ضیافت رفتن در حضور آن کسی است که انسان را دعوت کرده است. خدا دعوت کرده است ماهم در اثر این در دنبال این دعوت وارد می‌شویم در ضیافت.
آیا ما در این ماه رمضان در این ضیافت وارد شده‌ایم و ترک کرده‌ایم شهوات جسمانی را، فضلا از شهوات خیالی و شهوات نفسانی و شهوات عقلانی؟ این دیگر هم کسی دست خودش است که خیال کند ببیند چه کرده است. آیا در محضر حق تعالی است که دعوت کرده است ما را ما رفته‌ایم در این محضر؟ وارد شده‌ایم در این محضر تا استفاده بکنیم یا وارد نشده‌ایم؟ در مسائل بالاتر از اینجا هم هست. اینها مراتبی است از آن ضیافت فوق این ضیافات که آن ضیافت اهل معرفت است. خدا همه را دعوت کرده است به این ضیافت و اهل معرفت و کُمَّل از اولیا در آن ضیافت وارد می‌شوند و می‌توانند. البته نادری می‌تواند از عهده برآید و فوق این همه مقامات آن جایی است که دیگر ضیافتی در کار نیست؛ مضیفی و میهمانی و مهمانداری و ضیافتی در کار نیست. آنچه در وهم تو ناید آن است که اصل مسئله دیگر می‌رسد به جایی که ضیافتی در کار نیست.
▪ معانی استغفار معصومین از گناهان
۱۳. از جمله چیزهایی که در ماه مبارک هست قضیه ادعیه ماه مبارک است. انسان وقتی ادعیه ائمه ـ ع ـ را می‌بیند چه در ماه مبارک، چه در غیر ماه مبارک ـ خوب در ماه مبارک زیاد است ادعیه ـ اگر نبود این که نهی شده‌ایم از مأیوس شدن از رحمت خدا ما باید وقتی آنها را می‌بینیم بکلی مأیوس بشویم. این امام سجاد است که مناجاتهایش را شما می‌بیند و می‌بینید چطور از معاصی می‌ترسد. مسئله، مسئله بزرگتر از این مسائلی است که ما فکر می‌کنیم. مسئله غیر این مسائلی است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. مسئله‌ای است که اولیا می‌دانند چی است قضیه. آنها فهمیده‌اند تا آن اندازه‌ای که بشر باید بفهمد که قضیه چه بزرگ است و در مقابل چه عظمتی ما هستیم و سر و کار ما با کیست. اینها به ما تعلیم می‌دهند و این طور نیست که دعا برای تعلیم ما باشد. دعا برای خودشان بوده است؛ خودشان می‌ترسیدند از گناهان خودشان گریه می‌کردند تا صبح.
از پیغمبر گرفته تا امام عصر ـ سلام الله علیه ـ همه از گناه می‌ترسیدند. گناه آنها غیر اینی است که من و شما داریم آنها یک عظمتی را ادراک می‌کردند که توجه به کثرت از گناهان کبیره است پیش آنها. حضرت سجاد در یک شبش ـ به حسب آن چیزی که وارد شده – تا صبح گفت : اللهم ارزقنا التجافی عن دار الغروره و الانابه الی دار السرور و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت.
مسئله، مسئله بزرگی است آنها در مقابل عظمت خدا وقتی که خودشان را حساب می‌کنند و می‌بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است. جز او کسی نیست و چیزی نیست وقتی که توجه بکنند به عالم کثرت ولو به امر خدا. این است که نسبت می‌دهند به رسول خدا که می‌فرمود: لیغان علی قلبی فانی لاستغفرالله فی کل یوم سبعین مره. او غیر از این مسائلی بوده است که پیش ماهاست. آنها در ضیافت بوده‌اند. در مافوق ضیافت هم بوده‌اند. در ضیافت بوده‌اند و از اینکه حضور در مقابل حق تعالی دارند و مع ذلک دارند مردم را دعوت می‌کنند. از همین کدورت حاصل می‌شده. توجه به مظاهر الهی از غیب متوجه شدن به شهادت به مظاهر الهی ولو که آنها می‌خواهند که کمال انقطاع الیک است. وقتی که توجه می‌کنند به مظاهر این گناه بزرگ است. این گناه نابخشودنی است. این دار غرور است پیش سجاد. توجه به ملکوت دار غرور است. توجه به مافوق ملکوت هم دار غرور است. توجه به حق تعالی طوری که دیگر ضیافتی در کار نباشد که مخصوص کُمَّل اولیا است آنجا دیگر ضیافت الله در کار نیست.
▪ برکات ماه رمضان
۱۴. این ماه مبارک رمضان با آن همه برکاتی که دارد ما نمی‌توانیم از عهده شکر یکی‌اش برآییم ولی باید کوشش کنیم که در این ماه مبارک رمضان که برماگذشت اگر حالی پیدا شد این حال را تا ماه رمضان دیگر نگه داریم و اگر حالی پیدا نشد متأسف باشیم و کوشش کنیم که پیدا کنیم. این هیاهوها همه رفتنی است. تمام شدنی است، آنچه که هست آنی است که پیش خود ماست، آن باقی است و با ماست و ما باید کوشش کنیم که باطن خودمان را اصلاح کنیم.
۱۵. ما در ماه شعبان هستیم و چند روز دیگر در ماه رمضان واقع می‌شویم. ماه رمضان ماه نبوت است و ماه شعبان ماه امامت. ماه رمضان لیله القدر دارد و ماه شعبان شب نیمه شعبان دارد که تالی لیله القدر است. ماه رمضان مبارک است؛ برای اینکه لیله القدر دارد و ماه شعبان مبارک است؛ برای اینکه نیمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است؛ برای اینکه نزول وحی در او شده است یا به عبارت دیگر معنویت رسول خدا وحی را نازل کرده است. و ماه شعبان معظم است؛ بری اینکه ماه ادامه همان معنویات ماه رمضان است. این ماه مبارک رمضان جلوه لیله القدر است که تمام حقایق ومعانی در او جمع است. و ماه شعبان ماه امامان که ادامه همان است. در ماه مبارک رمضان مقام رسول اکرم(ص) به ولایت کلی الهی بالاصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است. و ماه شبعان که ماه امامان است به برکت ولات مطلقه به تبع رسول الله همان معانی را ادامه می‌دهد. پس ماه رمضان ماهی است که تمام پرده‌ها را دریده است و وارد شده است جبرئیل امین بر رسول خدا و به عبارت دیگر وارد کرده است پیغمبر اکرم جبرئیل امین را در دنیا و ماه شعبان ماه ولایت است و همه این معانی را ادامه می‌دهد. ماه رمضان مبارک است که قرآن بر او وارد شده است و ماه شعبان مبارک است که ادعیه ائمه(ع) در او وارد شده است. ماه مبارک رمضان است که قرآن را وارد کرده است و ماه شعبان، که ماه امامان است، ادامه همان حقیقت است و همه معانی در تمام دوره‌ها. آن چیزی که در قرآن به طور اسرار است در ادایه ائمه ما به طور اسرار است. در دعای شعبانیه می‌خوانیم که عرض می‌کنیم به خدا: واجعلنی ممن نادیته فاجابک ولا حظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل جهرا. مسئله «صعق» را می‌آورد در میان؛ همان معنایی که در قرآن کریم راجع به حضرت موسی می‌گوید: فلما تجلی ربه للجبل و موسی در صعق تجلی الهی است بر پیغمبر اکرم و این ماه تجلی الهی به تبع پیغمبر اکرم بر امامان است. بعض ابعاد اوست؛ چنانچه آنچه از قرآن و پیغمبر اکرم برای بشر معلوم شده است، بعض کسانی که شاگرد اوهستند و از او استفاده کرده‌اند کشف نشده است. و در ادعیه ما مسائلی است که همان طور است همان طوری که رسول اکرم به حسب واقع حاکم بر جمیع موجودات است حضرت مهدی همان طور حاکم بر جمیع موجودات است. آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت. آن خاتم ولایت کلی بالاصاله است و این خاتم ولایت کلی به تبعیت است پس این دو ماه ماههایی هستند که باید ما راجع به آنها احترام قائل بشویم و ادعیه‌ای را که در این ماه مبارک وارد شده است بخوانیم و ارزش تدبیر کنیم.
▪ نزول قرآن پس از رسیدن پیامبر به حقیقت قرآن
۱۶. ماه مبارک رمضان که ماه مبارک است ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولی اعظم؛ یعنی رسول خدا واصل شده است و بعد از وصول ملائکه را و قرآن را نازل کرده است. به قدرت او ملائکه نازل می‌شوند؛ به قدرت ولی اعظم است که قرآن نازل می‌شود و ملائک نازل می‌شوند. ولی اعظم به حقیقت قرآن می‌رسد در ماه مبارک و شب قدر و پس از رسیدن متنزل می‌کند به وسیله ملائکه که همه تابع او هستند قرآن شریف را تا به حدی که برای مردم بگوید. قرآن در حد ما نیست، در حد بشر نیست، قرآن سری است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست. به تبع او نازل می‌شود تا می‌رسد به اینجایی که به صورت حروف و کتاب در می‌آید که ما هم از آن استفاده ناقص می‌کنیم. و اگر سر لیله القدر و سر نزول ملائکه در شبهای قدر که الان هم برای ولی الله اعظم حضرت صاحب(س) این معنا امتداد دارد سر اینها را ما بدانیم همة مشکلات ما آسان می‌شود. تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که، ما محجوبیم از اینکه واقعیت را آن طور که هست و نظام هستی را به آن طوری که تنظیم شده است مشاهده کنیم. ما گمان می‌کنیم که حیات در اینجا چیزی است و نبودن در اینجا نقلی است در صورتی که حیات در اینجا لازمه آن حقیقتی است که از عالم غیب آمده است و موت – اگر چنانچه موت انسانی باشد – رجوع به همان مرتبه‌ای است که در ماه مبارک و فیض عید ماه مبارک که عید وصال است ما هم حظی ببریم که بتوانیم در این مشکلاتی که بر ما وارد می‌شود سر فراز بیرون بیاییم. تمام چیزهایی که انبیا آوردند مقصود آنها به ذات نبوده است. تشکیل حکومت مقصود به ذات نیست. برای انبیا دعوتها هر چه می‌شود مقدمه است برای اینکه انسان را بیدار کنند. انسان را بفهمانند به او ارائه بدهند به او که چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالی و ما دستمان از این مسائل کوتاه است و امیدواریم که به برکت اولیای خدا ما هم یک آشنایی ضعیفی پیدا بکنیم و بعض از عجب از پیش چشم ما برداشته بشود. خدای تبارک و تعالی که می‌فرماید که : الله نور السموات و الارض و هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن. این را ما با قلبمان با وجودمان ادراک کنیم؛ نه ادراک علمی مشاهده ادراک علمی‌اش آسان است لکن رسیدن به آنجایی که انسان دریابد این مسائل را این کار مشکلی است و محتاج به مجاهدت و انبیا و اولیا با مجاهدات خودشان به این مسائل رسیده‌اند.
▪ ادعیه ائمه (ع) راهگشای انسان به مدارج الهیه
۱۷. ادعیه‌ای که از ائمه (ع) وارد شده است – که به تعبیر بعضی قرآن صاعد است این ادعیه به قدری معارف الهیه در آن هست که انسان متحیر می‌ماند آنقدر معارف در ادعیه هست. مسائلی که ائمه علیهم السلام برای نوع مردم گفته‌اند به طور مسئله گویی به طور تعیین وظایف آنها یک باب است که روی همان عرف عام صحبت شده است؛ وقتی که رسیدند به مناجاتها و ادعیه مسائل فرق کرده است. آنجا دیگر زبان عامه مردم نیست البته در آن همه چیز هست لکن آن معارفی که در ادعیه و مناجاتهای ائمه – ع – هست آنها یک زبان دیگری است غیرزبان معمولی و غیر زبان ذکر احکام الهیه. و مطالعه این ادعیه راهگشایی است برای انسان و رسیدن به بعض مدارج الهیه. و من امیدوارم که همان طوری که این کشور ما و این ملت عزیز در همه چیز متحول شده است در این معانی هم متحول بشود.
▪ تلاش برای تهذیب نفس و خودسازی
۱۸. ماه مبارک رمضان پیش است . و یکی از نعمتهایی که خدا به شما وکلا داده است این است که، در ماه مبارک شعبان این مجلس افتتاح پیدا کرد. و در آغاز ماه رمضان شروع به کار دارد می‌کند. و این یکی از نعمتهای بزرگ خداست که به ما عنایت فرموده است. ماه رمضان شما را دعوت کرده خدای تبارک و تعالی به مهمانی خودش همان طور که می‌بینید مهمانی خدا صوم است مثل میهمانی ماها نیست که آن جور تشریفات را داشته باشد، پرهیزدادن است از آن چیزهایی که مربوط به شهوات انسان است. توجه بکنید که ماه مبارک را به آدابش عمل بکنید یعنی آداب روحی‌اش. فقط دعا نباشد دعا به معنای واقعی‌اش باشد. خواندن خدا و تذکر خدا به معنای واقعی آن تذکری که نفوس را مطمئن می‌کند آن ذکری که بذکرالله تطمئن القلوب. یاد خدا واقعا و حاضر دیدن خدا را در همه جا ماه مبارک را به تذکر خدا به ذکر خدا و به رحمتهای خدا که به شما عنایت کرده است شکرگزاری کنید و ذکر خدا را بگویید یاد خدا را بکنید که خدا شما را موفق کند به اینکه دستهایی که می‌خواهند تشتت در این ملت ایجاد کنند خدا آن دستها را موفق نکند.
و از همه بالاتر این است که انسان خودش را اصلاح کند در ماه رمضان، ما محتاج به اصلاح هستیم محتاج به تهذیب نفس هستیم. تا آن دم آخر ما محتاجیم، پیغمبرها هم محتاجند. منتها آنها احتیاج خودشان را فهمیده‌اند و دنبالش عمل کرده‌اند و ما از باب اینکه حجاب داریم نتوانستیم بفهمیم و به تکالیف خودمان عمل نکردیم. امیدوارم که ان شاءالله این ماه مبارک رمضان به همه شما مبارک باشد. و مبارک بودن به این است که بنابراین بگذارید که به تکالیف خدا عمل کنید. در این ماه مبارک دعا کنید که خدای تبارک و تعالی شما را موفق کند به اینکه در این خدمتی که متکفل او هستید مطابق رضای او عمل کنید. از خدا بخواهید که ما را از عنایت خودش محروم نفرماید. و این ضیافت خدا را قدر بدانید. این ضیافت خیلی لطافت و ظرافت دارد این را باید قدر بدانیم ما این ادعیه‌ای که وارد شده است در ماه مبارک رمضان و در ماه شعبان اینها راهبر ماست به مقصد به تعبیر شیخ ما رحمه الله قرآن صاعد است. ادعیه را ایشان تعبیر می‌کرد به اینکه قرآن نازل است و این قرآن صاعد. در هر صورت ظرایفی در این ادعیه مبارک هست که سابقه ندارد. اینها را توجه به آن بکنید انسان را این ادعیه می‌تواند حرکت بدهد. ماه مبارک می‌تواند که انسان را موفق به بسیاری از امور بکند. ماه مبارک می‌توان انسان را طوری بکند که تا ماه مبارک دیگر کنترل بشود، تخطی از انچه رضای خداست، نکند. من امیدوارم که همة ما موفق باشیم به اینکه این ماه مبارک را با ذکر خدا و توجه به خدای تبارک و تعالی به پایان برسانیم که خدای تبارک و تعالی در عید رمضان به ما عیدی عنایت کند و آن استقلال تام ما آزادی تام ما بیمه شده و جمهوری اسلامی بیمه شده.
خدایا ما بندگان ضعیف هستیم ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم ما هیچیم و هر چه هست تویی . ما اگر چنانچه خلاف می‌کنیم ناداینم تو بر ما ببخش. تو ما را به این ماه مبارک رمضان وارد کن به طوری که با رضای تو وارد بشویم در او. خدایا! تو ما را لیاقت بده که در این مهمانی که از ما کردی به طور شایسته وارد بشویم.
۱۹. در ماه مبارک رمضان قضیه‌ای اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه در ابهام الی الابد مانده است برای امثال ماها و آن نزول قرآن است. نزول قرآن بر قلب رسول الله در لیله القدر کیفیت نزول قرآن و قضیه چه بوده است و روح الامین در قلب آن حضرت قرآن را نازل کرده است و از طرفی خدا انزلناه فی لیله القدر این نزول قرآن در قلب پیغمبر در لیله القدر کیفیتش چیست؟ باید بگویم غیر از خود رسول اکرم و آنهایی که در دامن رسول اکرم بزرگ شدند و در مورد عنایت خدای تبارک و تعالی عنایات خاص او بودند برای دیگران مطلقا در حجاب ابهام است که مسئله تنزل چی است نزول در قلب چی است روح الامین چی است کیفیت وارد شدن روح الامین با قرآن در قلب رسول الله است لیله القدر چی است؟ اینها مسائلی است که به نظر سطحی یک مطالب آسانی است و گاهی هم یک حرفهایی گفته شده است لکن به شما عرض کنم کیفیت نزول قرآن در ابهام باقی مانده است برای امثال ما و کیفیت نزول ملائکه الله در لیله القدر و ماهیت لیله القدر.
ضیافت پیامبر (ص) در شب قدر به نزول قرآن
۲۰. این دعوتی که خدای تبارک و تعالی به حسب آن چیزی که از رسول اکرم منقول است که دعیتم الی ضیافه الله ضیافت چی هست و کی پذیرفته است این ضیافت را و برای مقدمات پذیرش، این زیارت، این ضیافت چی هست و خود ضیافت چی هست. باید عرض کنم که غیر از خود رسول اکرم(ص) کسی هب این ضیافتی که خدای تبارک و تعالی دعوت کرده است آن طور که او اجابت کرده است کسی اجابت نکرده است.
دعوت مراتب دارد اجابت هم مراتب دارد. آن مرتبه اعلا اجابت آنی است که پس از حصول مقدمات و ریاضاتی که رسول خدا (ص) کشیده‌اند منتهی شد به اینکه خدای تبارک و تعالی از او ضیافت کرد به نزول قرآن.
قرآن آن نعمتی است که در ضیافتی که از رسول خدا شده است آن نعمتی است که در آن سفره‌ای از ازل تا ابد پهن است پیغمبر اکرم برخوردار از آن بوده و مقدمات آن مقدماتی است که سالهای طولانی ریاضات معنوی کشیده است تا رسیده است به آنجایی که لایق این ضیافت شده است و مهم قضیه اعراض از دنیاست.
▪ اعراض از دنیا راه ورود به ضیافت الهی
۲۱. آن چیزی که انسان را به ضیافتگاه خدا راه می‌دهد این است که غیر خدا را کنار بگذارد و این برای هر کس میسور نیست؛ برای افراد انگشت شماری که در رأس آنها رسول الله است میسور بوده. آن توجه قلبی به مبدأ نور و اعراض از ماورای او، او را لایق کرد به ضیافه الله و لایق کرد برای اینکه قرآن یک‌مرتبه به طور بسیط در قلب او وارد بشود. لیله مبارکه یکی از احتمالاتش بنیه خود رسول اکرم است که مشکات نور الله است و احتمالات دیگر هم هست. مهم ادراک این معناست که مراتب کمالات انسان برای ورود در ضیافت خدا زیاد است و باید از مقدمات شروع بشود. مقدمات هم همانی است که توجه به‌غیر نداشتن وغیری را ندیدن و جز خدا ندیدن و توجه به هیچ چیز غیر از او نداشتن در اینجاباید عرض کنم که از همه مردم این معنا مطلوب است و اگر بخواهند در ضیافت خدا وارد بشوند به اندازه وسع خودشان باید از دنیا اعراض کنند و قلبشان را از دنیا برگردانند لکن برای جامعه روحانیت که جامعه وعاظ هم در بین آنهاست یک مطلوبیت دیگری دارد.
▪ ماه رمضان ماه بیمه نمودن اسلام
۲۲. من امیدوارم که همه آقایان در این ماه مبارک همتشان را صرف کنند به اینکه مردم را مهیا نگه دارند و مردم را مجهز نگه دارند واسلام را با دست مردم نگه دارید و خودتان هم در مساجد در منابر مردم را دعوت به صلاح بکنید و دعوت به اینکه دنبال مسائل باشند و بگویید به آنها که فاستقم کما أمرت و من لاب معک آنی که پیغمبر را نگران کرده است. الان بدانید که اولیای خدا توجه دارند و نگرانند از اینکه خدای نخواسته این ملت ما از این راهی که رفته است یک وقت خدای نخواسته سستی کند. و بحمدلله تاکنون همه با هم بودید و منسجم بودید و همه روحانیون با هم با دیگران مردم با هم با روحانیون منسجم بودند و امیدوارم که از این به بعد هم منسجم باشند و منسجم‌تر.
و یک کلمه‌ای که این نصحیتی است به اینهایی که در روضه خوانیها در عرض می‌کنم مجالسی که دارند در تکیه‌ها، در این طور چیزهایی که دارند که توجه به ضعفای مردم بکنند. در بین مردم مریض هست در بین مردم ضعیف هست، در بین مردم اشخاصی هستند پیرمرد اشخاصی هستند پیرزن و ضعیف، صداها زیاد نباشد که مردم را منزجر کند. بلندگوها را بیرون نگذارید که فریادش همه مردم را منزجر کند. بلندگوها را در داخل مسجد بگذارید واین طور نباشد که بخواهید اطاعت خدا را بکنید خدای نخواسته، معصیت بشود. و از آداب ماه رمضان همین است که مردم را آرامش بدهید. اینها روزه می‌خواهند بگیرند خوب بعضیشان هست می‌خواهند اول شب بخوابند و روزه بگیرند فردا بعضی‌ها هستندممکن است اینها ناراحت کند آنها را در این امور یک قدری ملاحظه برادران ایمانی خودتان را بکنید. و من امیدوارم که طبقات مختلف روحانیت در هر جا هستند همه شان با هم باشند همچون نباشد امام جمعه‌اش علی حده یک بساطی داشته باشد و امام جماعتش هم علی حده و روحانیت دیگرش هم علی حده.
اجتماع داشته باشید با هم برادرید شما. حافظ اسلام هستید شما و حفظ اسلام تا همراه هم نباشید نمی‌شود. شما همه با هم باشید مجالس داشته باشید، ماه رمضان است حالا. شبها مجالس داشته باشید. مردم را دعوت کنید به اینکه مجالس انس داشته باشند مجالس احکام داشته باشند مجالس دعا داشته باشند. شهر دعاست شهر توسل به خداست و ان شاءالله همه موفق باشید که در این ماه رمضان این اسلام را بیمه کنید با دعاهای خودتان و با گریه و زاری خودتان و از آن مسائلی که همیشه داشتید که برای اسلام برای روضه‌هایی که خوانده می‌شود جانفشانی می‌کردند، آن روضه‌های سنتی را سرجای خودش نگه دارید و آن مصیبتها را نگه دارید زنده که برکاتی که به ما می‌رسد از آنهاست و از کربلا این برکات به ما می‌رسد، کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته می‌شود. و همه طوایفی که در ایران هستند با هم اخوت داشته باشند توجه کنند به اینکه الان کسانی که مخالف با اسلام هستند و دارند پخش می‌کنند مطالبی را، می‌خواهند بین برادرهای شیعه و سنی و اینها با اسلام مخالفند. بیدار باشند همه برادرها با هم باشند. دشمن مشترک ما داریم به این دشمن مشترک باید ما با هم حمله کنیم و آنها را نگذاریم که خدای نخواسته در صفوف ما یک رخوتی ایجاد بشود و یک اختلافی ایجاد بشود.
▪ ابعاد معنوی ضیافت الله
۲۳. چیزی که من می‌خواهم عرض کنم راجع به یک فقره از این خطبه‌ای است که رسول اکرم(ص) در ماه رمضان فرموده‌اند. یک جمله از او این است که خداوند شماها را مهمان کرده است دعوت کرده است شما را به ضیافت. شماها در ماه مبارک مهمان خدا هستید، مهماندار خداست و مخلوق مهمان او است. البته این ضیافت نسبت به اولیاء کمل الهی به این نحوی نیست که ما تخیل کنیم یا دست ما به او برسد. ما باید حساب کنیم ببینیم که این ضیافت چی بوده است و ما چقدر راه یافتیم به این ضیافت. در این حالی که همه عالم رحمت الهی است و هر چه هست رحمت اوست و رحمت او به هر چیز واسع است لکن باب ضیافت یک باب دیگر است، دعوت به ضیافت یک مسئله دیگری است.
این ضیافت همه‌اش ترک است، ترک شهوات از قبیل خوردنیها، نوشیدنیها و جهات دیگری که شهوات انسان اقتضا می‌کند. خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این میهمانخانه و این ضیافت هم جز ترک چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودیها، ترک منیها، منیتها، اینها همه در این میهمانخانه است و ما باید حساب کنیم ضیافتخانه یا نه استفاده کردیم از این ضیافت الهی یا نه. البته حساب امثال من با کرام الکاتبین است. اما من به شما آقایان و به هرکس که این کلمات می‌رسد و خصوصا طبقه جوان عرض می‌کنم که آیا در این مهمانخانه رفتید؟ استفاده کردید؟ از شهوات خصوصا شهوات معنوی چشم پوشیدید؟ یا اینکه مثل من هستید؟
جوانها متوجه باشند که در جوانی می‌شود اصلاح کند انسان خودش را. هر مقداری انسان سنش زیادتر می‌شود اقبالش به دنیا بیشتر می‌شود. جوانها نزدیکترند به ملکوت. پیرها هر چه می‌گذرد هر چه برعمرشان می‌گذرد هی اضافه می‌شود یک چیزهایی که آنها را از خدا دور می‌کند. شماها در فکر باشید که اگر از این ضیافت درست بیرون آمدید آن وقت عید دارید. عید مال کسی است که در این ضیافت راه یافته باشد، استفاده کرده باشید، از این ضیافت. همان طوری که شهوات ظاهری را باید ترک بکند، از شهوات باطنی که بالاترین سد راه است برای انسان باید اینها جلوگیری کند تمام این مفاسدی که در عالم حاصل می‌شود، برای این است که در این ضیافت وارد نشده‌اند یا اگر وارد شده‌اند استفاده نکرده‌اند. خطاب به همه مردم است همه دعوت شدید به ضیافت الله همه مهمان خدا هستید و مهمانی به ترک است. اگر ذره‌ای هوای نفس در انسان باشد این به مهمانی وارد نشده است یا اگر وارد شده است استفاده نکرده است .تمام این جار و جنجالهایی که در دنیا می‌بینید برای این است که استفاده از این ضیافت نکرده‌اند در مهمانی وارد نشده‌اند دعوت خدا را قبول نکرده‌اند.
کوشش کنید که این دعوت را لبیک بگویید. راه به شما بدهند در اینجا و اگر چنانچه راه یافتید مسائل حل است. اینکه مسائل ما حل نمی‌شود برای اینکه در ضیافت خدا وارد نشده‌ایم در ماه رمضان اصلا وارد نشده‌ایم یک ترک اکل و شربی کردیم، لکن آن که باید بشود نشده است. اگر هواهای نفسانی بگذارد انسان به حسب فطرت الهی است، فطرت، فطرت الهی است همه هم توجه دارند به او لکن این توجه به دنیا که توجه ثانوی است و اعوجاجی است این جلوگیری می‌کند از آن مسائلی که باید باشد. اگر می‌بینید در دنیا جنگ و جدال است و در بین شما هم خدای نخواسته نمونه‌اش هست بدانید که در این ضیافت وارد نشدید ماه رمضان را ادراک نکردید. اقبال کرده است به شما ماه رمضان اقتل علیکم شهر الله اما شما او را ردش کردید. پس زدید.
▪ ماه رمضان و درهای رحمت
۲۴. ماه مبارک رمضان است و درهای رحمت خدای تبارک و تعالی به روی همه گناهکاران باز است و شما تا دیر نشده است در این ماه رمضان خودتان را اصلاح کنید ما همه باید خودمان را اصلاح کنیم ما هیچ کداممان یک آدم حسابی نیستیم. پناه به خدا باید ببریم و خودمان را اصلاح کنیم و با این جریانی که خروشان و دریای مواج آدمهای متعهد است ما با آنها خودمان را در همان جریان بگذاریم. جریان مخالف سیل انسان را خرد می‌کند جریان مخالف موجهای شکننده دریا انسان را از بین می‌برد.
۲۵. من از خدای تبارک و تعالی می‌خواهم که ما را موفق کند در این ماه شریف در این ماه رحمت، ما را موفق کند که توبه بکنیم از گناهانی که داریم. اهوای ما را، هواهای نفسانیه ما را، یک قدری از دستمان بگیرد.
۲۶. با حلول ماه مبارک رمضان ماه عبادت و سازندگی، ماه تجدید قوای معنوی، شهرالله الاعظم که در آن عموم مسلمین در صف واحد متوجه به موضع قدرت لایزال و تجهیز در مقابل قوای طاغوتی هستند لازم است با توحید قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوتهای زمان و چپاولگران بین المللی بپاخیزند. و از ممالک اسلامی دفاع کنند ودست خائنان را کوتاه و امید آنان را قطع کنند.
▪ تذکرات در ماه مبارک رمضان
۲۷.
ـ لازم است در این موقع حساس که بیش از هر وقت احتیاج به اجتماعات اسلامی داریم ملت مسلمان ما به مساجد در تمام بلاد روی آورند و نهضت را از راه مساجد که دژهای محکم اسلام است زنده نگه دارند و با شعارهای اسلامی نهضت را به پیش برند.
ـ خطبای محترم و اهل منبر مردم را به وحدت کلمه و ادامه نهضت و تقوا و صبر انقلابی دعوت کنند واز اختلاف وتفرقه که اساس شکست وعقب ماندگی است بترسانند و با تذکر جهاد سید مظلومین و مصیبات وارده بر آن حضرت ملت را به مجاهده تا نهایت پیروزی و رسیدن به حکومت اسلامی به تمام ابعادش فرا خوانند. ذکر مصایب و مجاهدات مجاهدین صدر اسلام در امروز و تا ابد اسلام را زنده نگه می‌دارد.
ـ مقتضی است در اجتماعات ماه مبارک به برادران فلسطینی و لبنانی ما که گرفتار دنیاخواران هستند دعای دسته جمعی کنند و در تظاهرات از آنان یادآوری نمایند.
ـ اینجانب به برادران اسلامی در همه کشورها و خصوص برادران عرب وملت عظیم عرب که پیشتازان اسلامند خطر عظیم اجانب، خصوص صهیونیسم را کراراً اعلام کردم لازم است در شهر رمضان که شهر اجتماعات اسلامی است مومنین در مجامع عمومی پرده از توطئه‌های غول جهانخوار برداشته و خطرات این دشمن انسانیت را برملا کنند.
● مستندات ماه رمضان از دیدگاه مقام معظم رهبری
▪ ماهیّت روزه
۲۸. روزه، در ادیان مختلف و زمانهای گوناگون و به شکلهای دیگر وجود دارد؛ امّا گرسنگی کشیدن و اندرون را از طعام خالی داشتن و لب و زبان و دهان را در ساعات معینی برروی تمتعات جسمانی بستن، خصوصیتی است که در روزه ی ادیان مختلف وجود دارد. پس، روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.
۲۹. روزه، یکی از مائده های الهی است. چنان که قرآن هم، در این ضیافت عظیم، یکی دیگر از مائده های الهی محسوب می شود. ازاین مائده ها هرچه بیشتر استفاده کنید، بنیّه معنوی تان قویتر خواهد شد و خواهید توانست بارهای سنگین حرکت به سمت کمال و تعالی را راحت تر بکشید. آن گاه خوشبختی به شما نزدیکتر خواهد شد.
۳۰. «شهررمضان، شهر الصیام و شهرالاسلام» ماه روزه؛ ماهی که روزه آن، یکی از ابزارهای بسیار کارآمد برای تهذیب نفس است؛ چرا که درآن گرسنگی کشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است.
۳۱. با واجب کردن روزه، خدای متعال زمینه مناسبی را برای من و شما به وجود آورده است که قدری در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگی است. شکم خالی است و مبارزه با نفس، تا حدودی دراثنای روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمی خورید و نمی آشامید و بسیاری از مشتهیات نفسانی را برای خودتان به مدت چند ساعت ممنوع می کنید. این، یک مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوا، در رأس تمام کارهای نیک و خودسازیها قرار دارد.
۳۲. حدیث صحیح معتبر از پیغمبراکرم (صلّی الله علیه واله وسلّم) این است: « الصّوم جنه من النّار»؛ روزه، سپرآتش است. ازطرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ از جمله این لفظ: « الصیّام جنه العبد المؤمن یوم القیامه کما یقی احدکم سلاحه فی الدّنیا»؛ همچنان که شما در دنیا با سلاح و وسیله ی دفاعیِ خودتان از خود دفاع می کنید، در آخرت هم به وسیله ی روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع می کنید.
۳۳. خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنه من النّار» درباره آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ «و نهی النّفس عن الهوی». مظهر صبر درمقابل گناه و غلبه ی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه ی شریفه ی «واستعینوا بالصّبر و الصّلاه» صبر را به روزه تعبیر کرده اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته هاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است- چندساعت درروز، آن هم چند روز در سال- لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسی برای انسان است. چرا؟ چون هواهای نفسانی و هوسها و مشتهیات و خـواستهای نفس، هـمان مسیری است که انسان را بـه گنـاه می رساند. ایـن طـور نیست که مشتهیات نفسانی با گناه ملازم و از یکدیگر اجتناب ناپذیر باشند؛ نه، بعضی از مشتهیات نفسانی هم حلال است. اما این که انسان دهنه ی نفس را بردارد، نفس خود را بی مهار و بی دهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) در نهج البلاغه فرمودند: «حمل علیها اهلها »؛ او را روی اسب سرکشی انداخته اند که دهنه ی آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را می برد به پرتگاه پرتاب می کند. هوای نفسانی انسان را به سمت گناهان می کشد.
▪ اقسام روزه
۳۴. یک روایتی از امیرالمؤمنین (علیه الصّلا&#۶۵۱۷۱; و السّلام) هست که روزه را به روزه ی جسم و روزه ی جـان تقسیم می کند. درباره ی روزه ی جسم می فرماید:« صوم الجسد الامساک عن الاغذیه بأراد&#۶۵۱۷۱; و اختیار»؛ روزه ی جسم این است که انسان خوراکیها را با اراده و اختیار خود مصرف نمی کند؛ «خوفا من العقاب و رغبه فی الثواب والاجر»؛ با این انگیزه، انسان از غذا اجتناب می کند. این روزه ی جسم است. امّا روزه ی جان: «وصوم النّاس امساک الحواس الخمس عن سائر المآثم»؛ این، روزه ی جان است که حواس پنجگانه را از همه ی گناهان ممنوع کنید وامساک بدهید. «وخلوّ القلب من جمیع اسباب الشرّ»؛ دل را از اسباب و موجبات شرّ خالی کنید؛ این، روزه ی جان است. حالا اسباب شرّ چیست؟ امساک از گناهان حواس خمس، برای کسی که اراده ی امساک داشته باشد، آسان است؛ اینکه دست، چشم، گوش و زبان انسان مرتکب گناه نشود؛ لیکن آن امساکِ خلوّ قلب از اسباب الشرّ، خیلی سخت است؛ این سخت تر است و تمرین و مجاهدت می خواهد. و دوستان عزیز! من و شما مخاطبان این دستوریم؛ این مجاهدت، برعهده ی ماست.
۳۵. خوب روزه گرفتن به این است که درحالی که دهان شما از لحاظ خوردنی و آشامیدنی روزه است، دلتان را هم در زمینه ی هوسها، چشم خودتان را هم در زمینه ی آنچه که با چشم از هوسها دنبال می شود و بقیه ی اعضا و جوارح را روزه نگه دارید. احساس کنید که دراین ماه- یعنی ماه رمضان- با این حال روزه دارید به خدای متعال نزدیکتر می شوید و دلتان نورانی تر می شود.
۳۶. یک روایت از امام صادق (علیه الصّلا&#۶۵۱۷۱; و السّلام) است که خطاب به «محمّدبن مسلم» می فرماید:« یا محمّد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک وشعرک و بشرک». امام صادق به این یار وشاگرد نزدیک خودشان می فرمایند که وقتی روزه می گیری، باید شنوایی تو روزه گیر باشد، بینایی تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت وخون و پوست و موی و بشره تو روزه دار باشد؛ دروغ نگویی، انسانهای مؤمن را دچار بلا نکنی، دلهای ساده را اغوا نکنی، برای برادران مسلمان و جامعه اسلامی توطئه درست نکنی، بدخواهی نکنی، بددلی نکنی، تهمت نزنی، کم فروشی نکنی، امانتداری کنی. انسانی که درماه رمضان با کفِّ نفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانی و جنسی روزه می گیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود و همه اعضا وجوارح خود را روزه دار بداند وخود را درمحضر خدای متعال و دوری گزیده ازگناهان بداند.
در یک روایتی دیگر می فرماید: « صوم النفس امساک الحواس الخمس عن سائر المأثم». ازامیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) نقل شده است که روزه نفس، غیر از روزه جسم و روزه شکم است. روزه نفس انسان این است که همه حواس پنجگانه او ازگناهان امساک کنید. « وخلوّ القلب من جمیع اسباب الشرّ»؛ دل از همه موجبات و اسباب شرّ و فساد خالی شود. با خدای متعال و با بندگان خدا، دل را صاف و بی غلّ وغش کنیم. دراین جهت، روایات زیادی هست.
۳۷. روزه، موجب تقوا و به وجود آورنده ی تقواست؛ امّا روزه ی با توجّه. روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد؛ روزه یک نوع پرورش روح شماست. شما می توانید اندامهای روحتان را با روزه پرورش بدهید و تصفیه و پاکیزه بشوید و طهارت پیدا کنید.
▪ نیّت، شرط اساسی روزه
۳۸. روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد، این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روی نیّت باشد والّا اگرشما یک روز به خاطرگرفتاری و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزی بخورید، هیچ ثوابی به شما نخواهند داد امّا همین امساک را وقتی با نیّت انجام دادید- «اجعلنا ممّن نوی فعمل»؛ نیّت کند و به دنبال آن، عمل انجام دهد- این هـمان گوهـردرخشانی می شود که بـه شما ارزش می بخشد و روحتان را قیمتی می کند.
شرط روزه، نیّت است. نیّت یعنی چه؟ یعنی این عمل را، این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن برای خدا، درراه خدا، به خاطرانجام دستورالهی. این است که به هرکاری ارزش می بخشد. لذا دردعای شب اول ماه مبارک می خوانید که: « اللّهم اجعلنا ممن نوی فعمل ولا تجعلنا ممن شقی فکسل». کسالت، بی رغبتی و بی نشاطی برای کار چه کار معنوی و چه کار مادّی- شقاوت است.
روزه، یکی از بهترین کارهاست. بااین که به ظاهر اقدام نکردن است؛ امّا در،باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کاررا دارید؛ لذا ازهنگامی که وارد صحنه روزه داری می شوید- یعنی از بعد از لحظه طلوع فجر- تاآخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، درحال عبادتید. اگرهم بخوابید، عبادت می کنید. همین طور راه بروید، عبادت می کنید.
این که از قول نبّی اکرم (علیه وعلی آله الصّلا&#۶۵۱۷۱; و السّلام) نقل شده است که فرمود: « انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عباد&#۶۵۱۷۱; »؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است. خواب چطور عبادت می شود؟ نفس کشیدن چطور «سبحان الله» گفتن می شود؟ این به خاطرآن است که شما بی کار هم که باشید، هیچ اقدامی هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادی شده اید، یکسره درحال عبادتید.
در روایت دیگر می فرماید: « نوم الصّائم عباد&#۶۵۱۷۱; و صمته تسبیح»؛ سکوت هم که می کنید، مـثل ایـن است که «سبحان الله» می گـویید. و« عمله متقبّل و دعائه مستجاب»؛ عـمل شما مقبول ودعایتان مستجاب است. سکوت شما عبادت است، نفس کشیدن شما عبادت است، خوابیدن شما عبادت است. چرا؟ چون شما این امساک و این دست کشیدن از بخشی از لذّات جسمانی را، برای خدا در یک مدّت سی روزه- ماه رمضان- تجربه می کنید. همه این عبادت و دیگرعبادات، برگرد این محور می گردد که انسان با مشتهیّات نفسانی و با لذایذی که انسان را به پستی می کشانند و برده می کنند، مبارزه کند....
● آثار روزه
▪ خودسازی
۳۹. همین نفس روزه ی ماه رمضان است که یک زمینه ی روحانیت و نورانیت، برای روزه دار می باشد و اورا برای کسب فیوضات الهی، آماده می کند. این، مجموعه ی ماه رمضان، با نماز و با وظایف مقرره ی همیشگی و با روزه و با دعاهایش است که اگرشما به اینها توجه کنید و تلاوت قرآن را هم به آن اضافه نمایید- که گفته اند ماه رمضان- بهارقرآن است- یک دوره ی بازسازی و بازیابی و نجات خود از پوسیدگی‌ها و فسادها و امثال این‌ها خواهد بود؛ دوره ی خیلی مغتنمی است. اصل قضیه این است که ما بتوانیم در ماه رمضان، این سیرِالی الله را بکنیم و می شود. عرض کردم، گاهی که پس از پایان ماه رمضان، خدمت امام (رضوان الله تعالی علیه) می رسیدم، برایم محسوس بود که ایشان نورانی تر شده اند و حرف زدن و نگاه واشاره وحرکت دست و اظهارنظرشان، با قبل از ماه رمضان فرق کرده است. دوره ی ماه رمضان، برای یک انسان مؤمن و والا، این طوری است. آن قدر به او و قلب و باطنش، نورانیت می بخشد که انسان این را در مشاهده ی حضوری او حس می کند و ازحرف زدنش می فهمد که نورانی تر شده است. بندگان خدا همین طورند. ما باید از این فرصت، خیلی استفاده کنیم.
▪ تقوا
۴۰. رمضان، فرصت مناسبی است؛ چون « لعلّکم تتّقون»؛ اصلاً خدای متعال روزه را با این هدف مقرر فرموده است؛ لااقل یکی از اهداف واجب شدن روزه دراین ماه- که شاخصه ی مهم این ماه است- همین تحصیل تقواست.
۴۱. توشه انسان برای نشئه بعد ازمرگ، تقواست. سرمایه انسان برای حرکت صحیح درزندگی نیـز تقواست. بزرگ ترین فایده روزه گرفتن، تقواست. مهم ترین دستاورد مجاهدت و تلاش هر انسانی درمصاف با نفس و هواهای نفسانی خود، تقواست.
۴۲. روزه، پلکانی به سمت تقوا و وسیله ای برای تأمین آن در وجود دل و جان شماست. تقوا این است که انسان در همه ی اعمال و رفتار خود مراقب باشد که آیا این کار مطابق رضای خدا و امرالهی است، یا نه. این حالت مراقبت و پرهیز و برحذر بودن دایمی، اسمش تقواست.
نقطه ی مقابل تقوا، غفلت و بی توجهی و حرکت بدون بصیرت است. خدا، ناهوشیاری مؤمن را در امور زندگی نمی پسندد. مؤمن باید درهمه ی امور زندگی، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار در همه ی امورزندگی، برای انسان مؤمن این اثر و فایده را دارد که متوجه باشد، کاری که می کند، برخلاف خواست خدا و طریقه و ممشای دین نباشد. وقتی این مراقبت در انسان به وجود آمد که گفتار و عمل و سکوت و قیام و قعود و هراقدام و تصرف او، برطبق خط مشی ای است که خدای متعال معین کرده، اسم این حالت هوشیاری و توجه و تنبه در انسان، تقواست که درفارسی پرهیزگاری ترجمه شده و مقصود از پرهیزگاری این است که حالت پرهیز و برحذر بودن، همیشه در انسان زنده باشد. فایده ی روزه، این است. اگرملتی یا فردی دارای تقوا بود، تمام خیرات دنیا و آخرت برای او جلب خواهد شد. فایده ی تقوا، فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی درقیامت نیست؛ فایده تقوا را انسان باتقوا در دنیا هم می بیند. جامعه ای که با تقواست، جامعه ای که راه خدا را با دقت انتخاب می کند و با دقت نیز درآن راه حرکت می کند، از نعم الهی در دنیا هم برخوردار می شود، عزت دنیوی هم به دست می آورد و خدا علم و معرفت در امور دنیا هم به او می دهد. جامعه ای که درراه تقوا حرکت می کند، فضای زندگی آن جامعه، فضای سالم و محبت آمیز و همراه با تعاون و همکاری بین آحاد جامعه است.
▪ دستیابی به حکمت
۴۳. روزه، سرچشمه های حکمت را در دل می جوشاند. وقتی که حکمت بردل حاکم شد، آن معرفت نورانی و روشن به وجود می آید. معرفت که به وجود آمد، همان یقینی به وجود می آید که حضرت ابراهیم ازخدای متعال آن را می خواست و در دعاهای این ماه مرتب درخواست شده است. وقتی کسی دارای یقین بود، همه دشواریهای زندگی براو آسان می شود و انسان شکست ناپذیر از حـوادث می گردد. ببینید چـقدر اهمیّت دارد! این انسانی که می خواهد درمدّت سالهای عمرخود، یک راه تعالی و تکامل را بپیماید، درمقابل مشکلات و حوادث زندگی و موانع راه، شکست ناپذیر می شود. یقین، چنین حالتی به انسان می دهد.
▪ آرامش و استحکام دربرابر دشمنان
۴۴. در روزهای دوران اختناق هم وقتی عناصر مؤمن می خواستند در مقابل فشار دستگاه حاکم و درمقابل وسوسه ها و اغواهای زندگی راحت- که آنها را وادار می کرد مبارزه را کنار بگذارند- مقاومت کنند، به روزه روی می آوردند. عبادات خدا این گونه است. حضور درمقابل پروردگار این طور است. نماز که می خوانید، آرامش پیدا می کنید. از اضطراب و تلاطم روح نجات پیدا می کنید. وقتی با خدای متعال مناجات و تضرّع می کنید، جان خودتان را تصفیه و باصفا می کنید، آلودگیها را ازآن دور می کنید. روزه که می گیرید، خودتان را مثل فولاد، محکم و آبدیده می کنید. این گونه است.
▪ افطاری
۴۵. الان دربعضی از کشورهای اسلامی سنّت خـوبی وجود دارد که درتمـام مـاه رمضان، اغلب مساجد افطاری می دهند؛ یعنی هرکس برود و وارد مسجد بشود، پذیرایی می شود. البته خانواده ها محروم می مانند؛ فقط مردان افطاری می خورند و بر می گردند! اگر بشود دراین جا هم همین سنّت رواج پیدا کند- البته با حضور تمام افراد خانواده- خوب است. در زمان رژیم گذشته، این ارتباطات معنوی، کم و یا منجمد شده بود؛ که البته متأسفانه بقایایش همچنان باقی است. ما بایستی در دوران اسلامی، این ارتباطات را زنده کنیم.▪ ماهیت رمضان
۴۶. ماه رمضان، ماه ذخیره سازی و ماه نیروگرفتن است. ماه رمضان، ماهی است که آحاد مردم باید خود را به خزائن غیبی و معنوی الهی برسانند و هرمقدار که می توانند، تغذیه کنند؛ خود را برای پیشرفت آماده کنند. این، ماه رمضان است.
۴۷. اگر ذخیره سازی معنوی در وجود انسان از حد لازم پایین تر برود، انسان دچار لغزشها و گمراهی های بزرگی خواهد شد. معنویت در وجود یک انسان، برای او مایه ی هدفدار شدن است؛ زندگی او را معنا می دهد و به آن جهت می دهد؛ همچنان که آرمانهای معنوی و اخلاقی، زندگی یک جامعه و یک کشور و یک ملت را جهت دار می کند، به تلاش و مبارزه ی آنها معنا می دهد و برای انسان هویت می سازد.
۴۸. در این دعای روزانه، بعد از نمازها می خوانیم: « وهذا شهر عظّمته و کرّمته و شرّفته و فضّلته علی الشّهور»؛ خدای متعال این ماه را بر ماههای دیگر، فضیلت داده است. یکی از چیزهایی که این ماه را فضیلت داده، همین «روزه» است؛ یکی از چیزها« نزول قرآن» است؛ یکی از چیزها« شب قدر» است؛ که اینها درهمین دعا به عنوان شاخصه های این ماه ذکر شده است. این، ظرف مساعدی برای رشد و نموّ ماست؛ مثل بهار می ماند؛ همچنانی که هرکدام از فصول سال، برای تحرکات عالم طبیعت، یک اقتضای طبیعی دارند، همین طور فصولی از سال، مقطعهایی از روزها و شبها و هفته ها و ماهها، یک اقتضائاتی برای رشد و نموّ و تحرک معنوی و باطنی انسانها و تعالی آنها دارند. شب جمعه یک خصوصیتی دارد؛ روز جمعه یک خصوصیتی دارد. از این ساعات، تعجب هم نباید کرد؛ همچنانی که در طبیعت مادی یک خصوصیتی دارند، دراین طبیعت معنوی، درروح انسان، در تعالی انسان، در قبول اعمال و در تأثیر اعمال عبادی هم یک خصوصیاتی دارند؛ همان طور که عرض کردیم مثل روز جمعه، شب نیمه ی شعبان و اوقاتی که بخصوص از طرف شرع مقدس معین شده است؛ « ایاماً معدودات» که درباره ی ماه رمضان است یا ایام ذی حجه و از این قبیل. انتخاب این روزها تصادفی نیست، که حالا ماه رمضان از لحاظ طبیعت و تأثیر با ماه رجب یا ماه ذی قعده یکسان باشد؛ نه، یک خصوصیتی دارد؛ مثل همان خصوصیت فصول که عرض کردیم. از این استفاده کنید.
۴۹. مسأله ی اساسی در باب ماه رمضان، این است که بشر- که درمیان انواع عوامل و موجبات غفلت ازخدا و ازراه او محاصره شده و انگیزه های گوناگون، او را به سمت پایین و تنزل و سقوط می کشاند- فرصتی پیدا کند که درآن بتواند روح را- که روح انسان و باطن بشر، به عروج و اعتلا تمایل دارد- به سمت عروج واعتلا سوق دهد و به خدا تقرب جوید و به اخلاق الهی، تخلق پیدا کند. ماه رمضان، چنین فرصتی است.
۵۰. این ماه ها- رجب، شعبان و رمضان- فرصت بازبینی است.
۵۱. ما در طول سال و در مسیر طولانی حرکت خودمان در چالش با هواهای نفسانی، با گناهان، با فضاهای تاریکی که خودمان به دست خودمان به وجود می آوریم، با مشکلاتی مواجه می شویم. گاهی انسان برای این که حال دعا پیدا کند، مشکل دارد؛ گاهی برای این که قطره ی اشکی بفشاند، مشکل دارد؛ چون راه دشوار است، به وسیله ی خلافها و گناههای خود احاطه می شویم؛ اما قطعه ی ماه رمضان، آن قطعه ای است که حرکتِ درآن قطعه آسان است؛ مثل این است که دراین راه دشواری که می خواهید به محلی یا به شهری برسید، گاهی مجبورید پیاده راه را طی کنید؛ گاهی مجبورید از آب بگذرید؛ گاهی مجبورید از باتلاق بگذرید؛ یک جا هم می رسید به فرودگاهی که هواپیمای مجهزی آماده است تا شما را بی دردسر و با خیال راحت و پس از طی مسیر طولانی به مقصد برساند. آغاز ماه رمضان، رسیدن به همین فرودگاه است. خدای متعال راه را در ماه رمضان هموار کرده است و فضا را درماه رمضان، فضای خالی از مُعارض قرار داده است. این روزه ای که شما می گیرید، نفس و هواهای نفسانی را به زنجیر می کشد؛ این عبادتها، این دعاها، این خشوعها، این ذکرها و این لیله القدر همان وسایل همواری است که شما را فرسنگها جلو می برد؛ راهی را که در طول سال و درماههای دیگر گاهی یک متر یک متر باید طی کنیم، می توانیم اگر همت کنیم و اگر خودمان را برسانیم، در ماه رمضان این راه را فرسنگ فرسنگ طی کنیم؛ لذاست که شما می بینید اولیای خدا از مژده ی رسیدن ماه رمضان خرسند می شدند و از فراق ماه رمضان اشکهایشان سرازیر می شد.
۵۲. رمضان، یک نوع ریاضت است که انسان را بر اداء تکالیف گوناگون زندگی قادر می سازد. البته منظور، ریاضتهای شرعی و ریاضت الهی و ریاضتهای اختیاری است. یکی از چیزهایی که انسان را قدرتمند می کند و بر پیمودن راههای دشوار زندگی توانا می سازد، ریاضت کشیدن است که خیلی ها به آن پناه می برند. این یک ریاضت شرعی است. بنابراین، درهمین چند حدیثی که خوانده شد، می بینید که همین مرحله از روزه- یعنی مرحله تحمّل گرسنگی و تشنگی- در اغنیا احساس همسانی با فقرا ایجاد می کند؛ احساس گرسنگی روز قیامت را به انسان منتقل می کند؛ صبر و تحمّل در مقابل شدائد را به انسان می بخشد؛ صبر بر اداء تکلیف را به عنوان یک ریاضت الهی به انسان اهداء می کند؛ یعنی این همه فوائد در همین مرحله است. علاوه برخالی بودن شکم از غذا و اجتناب از کارهایی که درحال عادّی برای انسان مباح است، نورانیّت و صفا و لطافتی هم به انسان می دهد که بسیار مغتنم است.
۵۳. این که می گویند ماه رمضان، ماه ضیافت الهی است و سفره ی ضیافت الهی، پهن است، محتویات این سفره چه چیزهایی است؟ محتویات این سفره که من و شما باید ازآن استفاده کنیم، یکی اش روزه است؛ یکی اش فضیلت قرآن است- قرآن را گذاشتند در این سفره ی با فضیلت زیاد، بیش از ایام دیگر و به ما گفتند که تلاوت قرآن کنید- یکی اش همین دعاهایی است که می خوانیم؛ «یاعلی یا عظیم»، دعای افتتاح، دعای ابوحمزه؛ اینها همان مائده هایی است که سراین سفره گذاشته شده. بعضی هستند که وقتی از کنار سفره رد می شوند، این قدر حواسشان پرت است و متوجه ی جاهای دیگرند که اصلاً سـفره را نمی بینند. داریـم کسانی را که اصلاً سفره ی ماه رمضان را نمی بینند؛ یادشان نیست که ماه رمضانی آمد و رفت. بعضی هستند که سفره را می بینند، اما به خاطر همان سرگـرمی ها و اشتغال، وقت ندارند سراین سفره بنشینند؛ می خواهند سراغ یک سرگرمی بروند؛ کاردیگری دارند- دنبال دکان، دنبال کار، دنبال دنیا، دنبال شهوات- مجال این که سر این سفره بنشینند و ازآن بهره ببرند، ندارند. بعضی دیگر هم هستند که نه، سرسفره می نشینند، سفره را می بینند، قدرش را هم می دانند؛ لیکن آدمهای خیلی قانعی اند؛ به کم قناعت می کنند؛ لقمه ای بر می دارند و می روند؛ نمی نشینند پای سفره، خودشان را بهره مند و سیراب کنند و از آنچه در سفره هست، خود را محفوظ کنند؛ لقمه ی مختصری بر می دارند و می روند.
بعضی هستند که احساس بی میلی می کنند؛ یعنی اشتهایشان تحریک نمی شود؛ به خاطر این که غذای پوچِ بیهوده ای را خورده اند و پای سفره ی ضیافتی که رنگین و جذاب و مقوی است، اصلاً اشتها ندارند. بعضی هم هستند که نه، در حد اشتها- که اشتهاشان هم زیاد است- از این سفره استفاده می کنند و واقعاً سیر نمی شوند؛ چون مائده، مائده ی معنوی است. تمتع به این مائده، فضیلت است؛ چون فتوح و انفتاح و تعالی روح انسانی است، هرچه انسان از این مائده بیشتر استفاده کند، روح انسان تعالی بیشتری پیدا می کند و به هدف خلقت نزدیکتر می شود. این، غیر از موائد جسمانی است. مائده ی جسمانی برای رفع نیازی است که بشود انسان بدن را راه ببرد. زیاده روی درآن، یک اشتباه و خطاست؛ یک غلط است. در مائده ی روحی و معنوی این طور نیست؛ چون اصلاً خلقت ما برای تعالی معنوی و تعالی روحی است. مائده ی روحی چیزی است که این تعالی را برای ما امکان پذیر، تسهیل و محقق می کند. بنابراین هرچه بیشتر بتوانیم استفاده کنیم، باید بکنیم. بندگان مؤمن و مخلصی که ما اسمهای اینها را شنیده ایم، حتی وقتی کارهای اینها را برای ما نقل می کنند، برای ما درست مفهوم نیست؛ اما واقعاً شگفت آور است. دو سه ساعت به اذان صبح بیدار شوند و شبهای ماه رمضان اشک بریزند. نقل می کنند مـرحوم آمیرزا جواد آقای ملکی وقتی بیدار می شد، سرحوض آب می نشست تا وضو بگیرد، به آب نگاه می کرد، دعا می خواند و گریه می کرد و تضرع می کرد؛ آب بر می داشت روی صورتش می ریخت، گریه و تضرع می کرد؛ به آسمان نگاه می کرد؛ دعا می خواند، گریه و تضرع می کرد؛ تا وقتی که بیاید سرسجاده بایستد و آن نماز شب و آن تهجد پُرفیض و پُرحال و پُرطراوت را با عشق و شور انجام بدهد. مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی هم همین طور بود. از ماه رمضانش، روزه اش، توجهش، تذکرش، نمازش، حکایتهایی نقل می کنند. این چیزها برای ما واقعاً درست مفهوم نیست؛ منتها خط روشنی را به ما نشان می دهد و ما باید حداکثر استفاده را بکنیم.
۵۴. این دعاهای ماه رمضان، این روزه ماه رمضان، این مناجاتها، این تضرّعها، این اذکار، این نوافل درماه رمضان، همه برای این است که ما خودمان را اول کمی نورانی کنیم. اگر نورانی شدیم، آن وقت می توانیم به دیگران هم برسیم. والّا اگر نورانی نشدیم که نمی توانیم دیگران را نورانی کنیم. هرچه هم بگوییم، زیادی خواهد بود، مضر خواهد بود و مفید واقع نخواهد شد.
● فواید رمضان
▪ نزدیکی به خدا
۵۵. اصل قضیه این است که ما بتوانیم در ماه رمضان، این سیرالی الله را بکنیم و می شود. یک نکته را در زندگی عملی خودمان عرض می کنم که شاید ان شاءالله برای خود من و برای همه ی شما برادران و خواهران، وسیله ای برای تحرک بهتر و بیشتر باشد. آن نکته، این است که برای نزدیکی به خدا، اصل قضیه، ترک گناهان است. انجام مستحبات و نوافل و توسلات و دعا و بقیه ی امور، فرع است. اصل قضیه، این است که انسان از صدور گناه و خلاف ازخود، مانع بشود. این، همان تقوا را می طلبد. تقوا و پرهیزگاری، مهمترین- یا بگوییم اولی ترین- مظهری است که وجود انسان باید داشته باشد. همین است که مانع ازگناه انسان می شود. گناه نمی گذارد که انسان، حتّی خود را به لبه ی دریای عظیم مغفرت الهی برساند وازآن استفاده کند. گناه نمی گذارد که ما حال دعا و توجه پیدا کنیم. گناه نمی گذارد که ما به فکر بازنگری و بازسازی خودمان بیفتیم. کوشش بکنیم از گناه فاصله بگیریم. این، شرط اول قضیه است. روزه که ازآن به عنوان تکلیف الهی یاد می کنیم، درحقیقت یک تشریف الهی است؛ یک نعمت خداست؛ یک فرصت بسیار ذی قیمت برای کسانی است که موفق می شوند روزه بگیرند؛ البته سختیهایی هم دارد. همه کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست. بشر بدون تحمّل سختیها به جایی نمی رسد. این مقدار سختی که در تحمّل روزه گیری وجود دارد، درمقابل آنچه که از روزه عاید انسان می شود، چیز کم و سرمایه اندکی است که انسان مصرف می کند و سود بسیاری را می برد.
۵۶. رمضان، این ریاضت الهی و شرعی، این خویشتنداری، این صبر برگرسنگی و تشنگی، این مبارزه با هوای نفس و شهوات انسانی، موجب آن می شود که ملکات نیک در انسان تقـویت شود. بشردر حـقیقت مجـموعه ای از همین ملکات و صفات و خصال است. آن کسانی که صفات و خصال نفسانی و روحی آنها، صفات نیک است، با دست پُر از این دنیا می روند. اعمال عبادی، تقوای الهی و بقیه وظایفی که برعهده انسان است، دردرجه نهایی برای این است که انسان بتواند خود را مجموعه ای از ملکات نورانی کند؛ خود را انسان واقعی بسازد و تشبّه به خدای بزرگ پیدا کند.
۵۷. خدای متعال برکات و رحمت خود را در ماه رمضان برای بندگان خود مقدر و مقرر کرده است. در روایت داریم که درهای آسمان در ماه رمضان گشوده است؛ یعنی رابطه ی قلبی انسان با خدا دراین ماه آسانتر از همیشه است. در روایت داریم که درهای بهشت در ماه رمضان گشوده است؛ یعنی به برکت روزه و توجه و خشوعی که لازمه ی روزه است، فرصت و توفیق کار نیک برای انسان وجود دارد. البته فرصت به معنای تحقق آنچه انسان ازآن فرصت جستجو می کند، نیست؛ اراده و دنبال گیری و خواست و حرکت ما را لازم دارد. درهرحال این فرصت وجود دارد و ما می توانیم ازآن بهره ببریم و استفاده کنیم.
▪ خودسازی
۵۸. ماه رمضان، ماه مبارکی است. برکات رمضان، ازخودِ آحاد و افراد مسلمانی که می خواهند در ضیافت الهی در این ماه وارد شوند، شروع می شود؛ از دلها شروع می شود. اوّلین حقیقتی که تحت تأثیر برکات این ماه قرار می گیرد، دل وجان مؤمنین و روزه داران و واردشوندگان به عتبه مقدّس و مبارک این ماه است. از طرفی روزه این ماه، ازطرفی تلاوت قرآن در این ماه و از طرفی اُنس با ادعیّه ای که در این ماه وارد شده است، انسان را درمعرض یک تزکیّه و تهذیب و تصفیه باطنی قرار می دهد و ما همه به این تصفیه احتیاج داریم.
۵۹. در همه ایّام سال، در همه شب‌ها، در نیمه شب‌ها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن این دعاهای پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانه ای که دراین دعاها هست- بخصوص ادعیّه صحیفه مبارکه سجّادیّه- می شود این تسویه باطن را به وجود آورد؛ ولی ماه رمضان یک فرصت استثنایی است. لیالی و ایّام این ماه، هرساعت و هر دقیقه اش برای انسان- به خصوص برای جوانان- یک فرصت است.
۶۰. در این ماه، عواملی وجود دارد که روح ما را پاک و طاهر می کند. آن عوامل چیست؟ یکی روزه است؛ یکی تلاوت قرآن است و یکی دعا و تضرّع است. این همه دعاها، ارزاق طیّبه و طاهره ای است از مائده های ضیافت الهی که خدای متعال دراین ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است. مضمون کلام امام این است که خدا دراین ضیافت، با روزه از شما پذیرایی می کند. بعد می فرماید: « وشهر التّمحیص»؛ این ماه، ماه تمحیص است. « تمحیص» یعنی چه؟ یعنی خالص کردن. مقصود این است که در این ماه، ناب و خالص شویم. این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، ازراههای دیگر خالص شدن، آسان تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی هایی که وجود دارد، یا به خاطر گناهانی است که از ما سر می زند و یا به خاطر خصلتهای زشتی است که در وجودِ ما نهفته است.
۶۱. ماه رمضان فرصت خوبی برای خودسازی است. ما همان ماده ی خام هستیم که اگر روی خودمان کارکردیم و توانستیم این ماده خام را به شکلهای برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگی را انجام داده ایم. هدفِ حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همان طور که وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگیها و ضایعات و خرابیها و فسادها که درطول زندگی برای انسان پیش می آید، ازاین دنیا بروند. مؤمن باید به طور دائم روی خودش کارکند؛ به طور دائم. نه اینکه خیال کنید «به طور دائم» زیادی است یا نمی شود؛ نه. هم می شود، هم زیادی نیست. اگرکسی مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهای ممنوع و کارهایی را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیّت بپیماید، موفّق می شود. این، همان خودسازی دائمی است و برنامه اسلام، متناسب با همین خودسازیِ به طور دائم است. این نماز پنجگانه- پنج وقت نمازخواندن- ذکرگفتن؛ « ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و خدای متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن برای چیست؟ برای این است که انسان به طور دائم مشغول خودسازی باشد.
منتها گرفتاری‌ها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتاری زندگی؛ گرفتاری معاش؛ گرفتاری امور شخصی؛ گرفتاری اهل و اولاد و انواع گرفتاریها مانع می شود که ما به خودمان، آن چنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را که خدای متعال قرار داده است، فرصت مغتنمی است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است که اگر نمی توانیم به طور دائم در حال مراقبت و ساخت وساز خودمان باشیم، اقلاً ماه رمضان را مغتنم بشماریم. شرایط هم درماه رمضان آماده است. یکی از بزرگترین شرایط، همین روزه ای است که شما می گیرید. این، یکی از بزگترین توفیقات الهی است. توفیق یعنی چه؟ توفیق یعنی این که خدای متعال چیزی را برای انسان، مناسب بیاورد. با واجب کردن روزه، خدای متعال زمینه مناسبی را برای من و شما به وجود آورده است که قدری در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگی است. شکم خالی است و مبارزه با نفس، تا حدودی در اثنای روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمی خورید و نمی آشامید و بسیاری از مشتهیات نفسانی را برای خودتان به مدت چند ساعت ممنوع می کنید. این، یک مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوا، در رأس تمام کارهای نیک و خودسازیها قرار دارد.
ماه رمضان زمینه بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه بر این که ساعات این ماه بسیار بابرکت است وخدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سبحان الله» شما؛ مختصر صدقه دادن شما و یک صله رحم کوچکی که در این ماه بکنید، مزیّتی چند برابر بیشتر از همین امور، وقتی درغیرماه رمضان انجام می شود، دارد. این، فرصت بسیار خوبی است. زمینه خوبی است که انسان در این ماه به خودش برسد.
اگر ما بتوانیم این من درونی، این هوای نفس، این فرعون باطنی، این شیطانی را که درون ماست، مهار کنیم، یا اقلاً قدری مهار کنیم، همه ی امور اصلاح خواهد شد. قبل ازهرچیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدمه ی این است. روزه، نماز با توجه، انفاقات، حتّی جهاد فی سبیل الله، برای رسیدن به چنین دنیایی است که مردم بنده ی خدا باشند.
۶۲. ماه رمضان فرصتی است که یکی یکی این بیماریها را، تا آن جایی که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماریها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی. هلاک جسمی که چیزی نیست! اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه می شویم؟ شب خوابمان نمی برد.
۶۳. جسم انسان بدون ورزش، ضعیف و لاغر و بی قدرت خواهد بود. هرکسی باشید، هرچه بنیه ی قوی و نیرومند داشته باشید، اگرورزش نکردید و خوردید و خوابیدید، بدن ضعیف می ماند؛ شکی در این نیست. همچنانی که اگر ورزش نکنید، بدن شما آن رشد لازم را نمی کند، زیباییهایی هم دارد که ورزش آنها را آشکار خواهد کرد؛ بدون ورزش نمی شود. روح شما هم عیناً همین طور است. بدون ورزش، بدون تمرین و ریاضت، ممکن نیست شما قوی بشوید، ای بسا انسانهایی هستند با جسمهای نیرومند و زیبا، ولی با روحهایی لاغر، زشت، ناتوان و ضعیف؛ این به درد نمی خورد. تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست.
▪ روحانیت و خودسازی
۶۴. علاوه بر این که هر فرد مسلمانی احتیاج دارد به اینکه در این ماه ذخیره تقوا و پرهیزکاری و تهذیب و تزکیّه را برای خود فراهم کند، ما مسلکین در سلک روحانیّت، بیشتر از دیگران به این معنا احتیاج داریم. به قول آن عارف معروف که می گوید: « آب که از برکات الهی است، همه پلیدیها و ناپاکیها را از بین می برد؛ هرجسمی که با آب تماس می گیرد، پاک می شود؛ ولی خود آب تحت تأثیر تماس با ناپاکها و ناپاکیها، به تصفیه احتیاج پیدا می کند و خدای متعال در یک گردش طبیعی، آب را به بخار تبدیل می کند؛ به آسمان می برد، از بالا مجدّداً به صورت قطرات باران به زمین بر می گرداند، پلیدیها را از آن جدا می کند، آن را تصفیه می کند و باز به صورت ماء طهور در اختیار افراد انسان و سایر موجودات قرار می دهد.»
گوینده این سخن حکمت آمیز می گوید: « این جان شما، معارف شما، نصایح شما، بلکه خود قلب و روح شما، همان ماء طهوری است که ناپاکیها را از انسانها می زداید؛ امّا خود این ماء طهور به تدریج به تصفیه و تزکیّه احتیاج پیدا می کند و تزکیّه و تصفیه آن، جز با یک عروج معنوی، جز با یک گردش معنوی به سمت علویّات- که آن هم با ذکر و دعا حاصل خواهد شد- ممکن نمی شود.» با ذکر، با توجّه، با توسّل، با مناجات، با نافله، با تضرّع در مقابل خداوند، با تفکّر در آیات آفاقی و انفسی، این ماء طهور باز همان طهارت خود را به دست می آورد؛ آماده می شود تا باز هم با پلیدیها مواجه گردد و آنها را از جسم و جان بشر و عالم بزداید. بنابراین، ماه رمضان فرصت این عروج معنوی است.
▪ تحصیل تقوا
۶۵. ماه رمضان، فرصتی است برای رعایت بیشتر تقوا. چرا؟ چون ماه رمضان، ماه کفّ نفس و خویشتنداری است. حداقل آن، خویشتنداری از خوردن و آشامیدن و لذایذ جسمانی است؛ امّا حداکثر آن، خویشتنداری از گناهان و خطاهای اخلاقی و رفتاری است؛ آن هم در معنای صوم و وظایف ماه صیام هست و ما را به آن وادار و تحریض کرده اند.
۶۶. محصول ماه رمضان، تقواست؛ به خود پرداختن، به خود رسیدن و ذخیره ی تقوا را برای خود فراهم کردن؛ « لعلّکم تتّقون». ماه رمضان در ما ذخیره ی تقوا ایجاد می کند. این تقوا هم خود وسیله ای برای منازل عالی تر است. تقوا مرکبی است که می تواند ما را به آن منازل عالی برساند:« واتّقوا الله لعلّکم تفلحون»؛ واتّقوا الله و یعلّمکم الله«.
۶۷. علم و هدایت و رحمت الهی براثر تقوا از سوی خداوند به انسان عطا می شود. از همه بالاتر، فلاح است. فلاح و رستگاری براثر تقوا به دست می آید. عزیزان من! این ذخیره ی تقوا را که در ماه رمضان به دست آوردیم- اگر ان شاءالله به دست آورده باشیم- اگر برسر سفره ی زیارت الهی درنگ کرده باشیم و ازآن بهره برده باشیم، باید حفظ کنیم؛ این محصول بسیار ارزشمندی است؛ مثل آن کشاورزی که زحمات خود را می کشد، محصول گندم خود را می چیند، بعد آن را در یک سیلوی مطمئنی به دست امینی می سپارد تا درطول سال بتواند ازآن استفاده کند. این آذوقه ی طول سال ماست.
۶۸. در طول سال، این آذوقه تهدید می شود. وسوسه ها هست، زرق و برقها هست، شهوات و هواهای نفسانی هست و گناهان؛ اینها همه آفت این ذخیره ی ارزشمندند. از این ذخیره برای مقابله با آن آفتها استفاده کنید و این ذخیره را حفظ کنید.
درک گرسنگی وفقر و ضرورت اصلاح آن
۶۹. نتیجه روزه ماه رمضان، ذخیره تقوا در دل و جان ماست که باید ما را در راههای پُرپیچ وخم زندگی درطول سال مدد کند و صراط مستقیم را برای ما تضمین نماید. ماه رمضان با همه عظمت و کرامت و فضای انباشته از رحمتش سپری شد و مردم مسلمان در سراسر عالم در این ماه به برکت روزه روزها و توسّل و دعا و ذکر و تلاوت قرآن، دلها و جانهای خود را نورانی تر و به خدا نزدیکتر کردند. به برکت ماه رمضان، برای مسلمان فرصتی پیش می آید که باید ازآن درجهت تقویت حیات معنوی و نشاط مادّی خود استفاده کند. یکی از درسهای بزرگ ماه رمضان که درخلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگی و تشنگی، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم. در دعای روزهای ماه رمضان می گوییم، « اللّهم اغن کلّ فقیر. اللّهم اشبع کلّ جائع. اللّهم اکس کلّ عریان». این دعا فقط برای خواندن نیست؛ برای این است که همه خود را برای مبارزه با فقر و مجاهدت درراه ستردن غبار محرومیت از چهـره محـرومان و مستضعفان مـوظّف بدانند. ایـن مـبارزه، یک وظیفه هـمگانی است. درآیـات قرآن می خوانیم: « أرایت الّذی یکذّب بالدّین. فذلک الّذی یدعّ الیتیم. ولایحضّ علی طعام المسکین». یکی از نشانه های تکذیبِ دین این است که انسان در مقابل فقرفقیران ومحرومان بی تفاوت باشد و احساس مسئوولیت نکند. درماه رمضان، به برکت روزه، طعم گرسنگی و تشنگی و نرسیدن به آنچه اشتهای نفس انسان است را درک کردیم و چشیدیم. این باید ما را به احساس مسئوولیتی که اسلام در قبال مسأله مهم فقر و فقیر از یکایک مسلمانان خواسته است و بردوش آنان وظیفه نهاده است، نزدیک کند.
▪ مواسات در رمضان
۷۰. همه باید خود را موظف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده ای از خانواده های مسلمان و هم میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک رسانی به سوی آنها دراز کردن. امروز این یک وظیفه جهانی برای همه انسانهایی است که دارای وجان و اخلاق و عاطفه انسانی هستند؛ اما برای مسلمانان، علاوه بر این که یک وظیفه اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفه دینی است.
به همسایه ها و فقرا رسیدگی کنید. یکی از عواملی که نمی گذارد دست کسانی که توانایی کمک دارند،‌ به یاری فقرا دراز شود، روحیه مصرف گرایی و تجمل در جامعه است. برای جامعه بلای بزرگی است که میل به مصرف،‌ روزبه روز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوع تر خوردن، متنوع تر پوشیدن و دنبال نشانه های مُد و هر چیز تازه برای وسایل زندگی و تجملات آن رفتن،‌ تشویق شوند. چه ثروتها و پولهایی که در این راهها هدر می رود و از مصرف شدن در جایی که موجب رضای خدا و رفع مشکلات جمعی از مردم است، باز می ماند!
▪ آموزه های عملی از ماه مبارک رمضان
۷۱. بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازی است. اولین و مهمترین قدم خودسازی هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنی و دقت ببیند و سعی در برطرف کردن آنها داشته باشد. این از عهده خود ما برمی آید و این تکلیفی بر دوش ماست. به هم رحم کنید تا خدای متعال به شما رحم کند، کسانی که دستشان باز است، دست تعدی به سمت منافع و مصالح دیگران دراز نکنند. کسانی که زرنگی و هوش و امکانات و قدرت و مسئولیت و توانایی های گوناگون فردی و اجتماعی دارند، از این تواناییها در راه تعدی به دیگران استفاده نکنند. خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان جدا، خود را موظف به همراهی، احسان، نیکی و رعایت انصاف بدانیم؛ آنگاه باران رحمت و فضل خدا بر سر ما خواهد بارید؛ ما را شستشو خواهد داد و برکات خود را بر ما نازل خواهد کرد. البته این وظیفه همه است؛ ولی کسانی که در جامعه تکن و قدرت و مقام و ثروت و نفوذ کلمه ای در میان مردم دارند، بیش از دیگران در مقابل این بار سنگین- ‌بار خودسازی و محدود کردن قوای خود از تجاوز به دیگران- مسئولند.
۷۲. جوانان، با صحیفه سجادیه أنس بگیرند؛ زیرا همه چیز در این کتاب ظاهراً دعا و باطناً همه چیز، وجود دارد. امام سجاد علیه الصلاة و السلام، در این دعا هم مثل بقیه دعاهای صحیفه سجادیه، با این که در مقام دعا و تضرع است و با خدای متعال حرف می زند، اما سخن گفتنش، کانه از یک روال استدلالی و ترتیب مطلب بر دلیل و معلول بر علت، پیروی می کند. اغلب دعاهای صحیفه سجادیه – تا آنجا که بنده سیر کرده ام – همین حالت را دارد. همه چیز مرتب و چیده شده است. مثل این است که یک نفر، در مقابل مستمعی نشسته و با او به صورت استدلالی و منطقی حرف می زند. همان ناله های عاشقانه هم که در صحیفه سجادیه آمده است، همین حالت را دارد.
در این جا نیز همین طور است. امام در اول دعای مورد اشاره می فرماید:«الحمدلله لذی جعلنا من اهله» (دعای ۴۴ صحیفه سجادیه)«ما را اهل حمد قرار دادو» ما از نعم الهی غافل نیستیم، و او را حمد و شکر می کنیم. او راههایی در مقابل ما باز کرده است، که به حمدش برسیم. همچنین، غایات و راههایی معین فرموده و ما را در این راهها به رفتن واداشته است.
بعد می رسد به این جمله: «والحمدلله الذی جعل من تلک السبل شهره شهر رضمان»؛ «حمد خدای را که یکی از این راههایی که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت می رساند،‌ همین ماه رمضان است.» امام تعبیر می کند به شهر «شهره»؛‌ یعنی «شهر خودش». شهر خدا را یکی از این راهها قرار داد. خیلی پرمعناست. اگر به خود نسبت خاص می دهد، معلوم می شود نسبت به این بخش،‌ توجه و عنایت ویژه ای دارد. یکی از این بخشها،‌ همین «شهرالله» است؛ شهر خدا،‌ ماه خدا،‌ خود این نسبت،‌ در فضیلت ماه رمضان، کافی است. «شهر رمضان، شهر الصیام و شهر الاسلام» ماه روزه؛ ماهی که روزه آن، یکی از ابزارهای بسیار کارآمد برای تهذیب نفس است؛ چرا که در آن گرسنگی کشیدن و با هوسها و اشتهاها مبارزه کردن نهفته است.
شهر اسلام، یعنی شهر «اسلام الوجه لدی الله»؛ «در مقابل خدا تسلیم بودن.» خوب؛ انسانی جوان است و وقتی روزه می گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایی می خواند. ولی او، در مقابل همه این غرایز می ایستد. برای چه؟ برای اجرای امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزی از روزهای سال،‌ یک مسلمان، به طور عادی، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهای ماه رمضان به طور عادی تسلیم است. پس، «شهر اسلام» شهر تسلیم است.
۷۳. امام،‌ در ادامه دعا می فرماید: «و شهر الطهور»؛ «شهر پاکیزه کننده است.» در این ماه، عواملی وجود دارد که روح ما را پاک و طاهر می کند. آن عوامل چیست؟ یکی روزه است؛‌ یکی تلاوت قرآن است و یکی دعا و تضرع است. این همه دعاها، ارزاق طیبه و طاهره ای است از مائده های ضیافت الهی که خدای متعال در این ضیافت یک ماهه خود، مقابل مردم گذاشته است. مضمون کلام امام این است که خدا در این ضیافت، با روزه از شما پذیرایی می کند. .... بعد می فرماید: «و شهر الثمحیص»؛ این ماه،‌ ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنی چه؟ یعنی خالص کردن. مقصود این است که در این ماه،‌ ناب و خالص شویم. ...
این ماه،‌ ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه،‌ از راههای دیگر خالص شدن، ‌آسان تر است. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلب گمراهی‌هایی که وجود دارد،‌ یا به خاطر گناهانی است که از ما سر می زند و یا به خاطر خصلتهای زشتی است که در وجود ما نهفته است.
۷۴. ماه رمضان در هر سال، قطعه ای از بهشت است که خدا در جهنم سوزان دنیای مادی ما آن را وارد می کند و به ما فرصت می دهد که خودمان را بر سر این سفره الهی در این ماه، وارد بهشت کنیم. بعضی همان سی روز را وارد بهشت می شوند. بعضی به برکت آن سی روز، همه سال را و بعضی همه عمر را. بعضی هم از کنار آن، غافل عبور می کنند که مایه تأسف و خسران است. حالا برای خودشان که هیچ، هرکس که ببیند این موجود انسانی، با این همه استعداد و توانایی عروج و تکامل، از چنین سفره با عظمتی استفاده نکند، حق دارد که متأسف شود. این،‌ ماه رمضان است. ماه ضیافت الله است. ماه لیله القدر است.
۷۵. از بزرگترین اهداف روزه ماه رمضان – یا شاید بشود به یک معنا گفت: «تمام الهدف» - تقواست. «لعلکم تتقون.» و این دست ماست. مردم باید هرکدام خودشان، و اگر بتوانند دیگران را اصلاح کنند. این،‌ مخصوص معممین نیست. لکن علما و روحانیون و خطبا و وعاظ آمادگی دارند. خدای متعال به آنها این بیان، این امکان، این ذهن، این موقعیت اجتماعی و این لباس را داده است؛ و ما باید از آن استفاده کنیم. ازجمله چیزهایی که در این ماه رمضان عادی است،‌ این عبارت صریح خدای متعال است که «لیله القدر خیر من الف شهر، تنزل الملئکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر، سالم هی حتی مطلع الفجر.» (قدر: ۵-۳) یک شب تا صبح، مظهر سلام الهی است. همان «سلام قولا من رب رحیم» (یس» ۵۸) که مخصوص مؤمنین است. مخصوص اهل بهشت است. مخصوص بندگان خالص خداست. این،‌ در اختیار ماست که استفاده کنیم. این،‌ آن کلمه ای است که من می خواهم در باب ماه رمضان عرض کنم. این، کلید اصلاح همه امور است؛ و از این جا شروع می شود، کما این که اصل انقلاب از این جا شروع شد: از مسجد و دین.
▪ حقیقت اخلاص
۷۶. یکی از ویژگی‌ها که بسیار مهم است تا برای خودسازی به آن توجه کنیم و شاید جنبه تقدمی هم داشته باشد،‌ «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار خالص انجام دادن و این که کاری را مغشوش انجام ندهیم. گاهی هست که کسی عبادت نمی کند و گاهی عبادت می کند؛ اما مغشوش و ناخالص. این هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که برای خدا باشد. ....
من روایتی را در باب اخلاص یادداشت کرده ام که برایتان می خوانم. از پیغمبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه نقل شده است که فرمود: «ان لکل حق حقیقتا.» هر چیزی دارای حقیقتی است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد.
«و ما بلغ عبد حقیقه الاخلاص.» بنده به حقیقت اخلاص و به آن معنای حقیقی اخلاص نمی رسد «حثی لایحب ان یحمد علی شیءمن عمل الله.» (این خیلی سخت است؛ این، مرتبه اش از آن مراتب بسیار بالاست) مگر این که دوست نداشته باشد که مردم او را برای هیچ یک از کارهایی که برای خدا انجام می دهد، ستایش کنند. ...
من این صفت و این روحیه را در امام رضوان الله تعالی علیه، در بسیاری از موارد مشاهده کردم. در موارد متعددی، بنده این خصوصیت را در ایشان دیده بودم. کاری نداشت که کسی خوشش می آید یا خوشش نمی آید. تکلیفش را انجام می داد. وقتی که بار سنگین است؛ وقتی که کار بزرگ است؛ وقتی که کار خطرناک است، اخلاص بیشتر به کار می آید.
۷۷. این نوافل سی و چهار رکعتی که برای نمازهای روز و شب وارد شده است، بسیار با ارزش است. ماه رمضان فرصت خوبی است. ما غالباً‌ اهل نوافل نیستیم. ولی ماه رمضان که می شود، چه مانعی دارد؟ کدام کار با دهان روزه، بهتر از نماز خواندن؟ چهار رکعت نماز ظهر است، قبل از این چهار رکعت، هشت رکعت نافله دارد؛‌ چهار دور رکعتی. چهار رکعت نماز عصر است و قبل از این چهار رکعت، هشت رکعت نافله نماز عصر است. این نوافل را بخوانید. همچنین نوافل مغرب را که از اینها مهمتر است؛ و نیز نوافل شب که یازده رکعت است. همچنین نافله صبح که دو رکعت است. کسانی هستند که در ایام معمولی سال، برایشان مشکل است پیش از اذان صبح برای نماز شب بیدار شوند. ولی در این شبها، به طور قهری و طبیعی بیدار می شوند. این یک توفیق الهی است. چرا از این توفیق استفاده نکنیم؟ ان شاءالله فرصتهای ماه رمضان را مغتنم بشمارید.
برکات عجیبی در ماه رمضان وجود دارد
۷۸. ماه رمضان، ماه پربرکتی است و دارای ابعاد گوناگونی می باشد. معارفی که در این ماه راجع به قرآن و دعا و ذکر و نماز و مسائل مختلف دینی برای ذهن مسلمین است و در همه جای دنیا مطرح می شود و مسلمان در این ماه این توفیق را پیدا می کند که به این مسائل بپردازد – چه عملاً و چه اعتقاداً – به طور معمول در هیچ ماه دیگری چنین توفیقی دست نمی دهد.
برکات عجیبی در این ماه وجود دارد. من در فهرست مسائلی که مناسب با این ماه است، تأمل می کردم، دیدم که این ماه،‌ ماه دعاهای گوناگون،‌ با مضامین گوناگون است. .... انس با قرآن، آشنایی با معارف قرآنی،‌ حفظ کردن قرآن، تکرار کردن قرآن هم که خودش مقوله یی جداگانه و دریایی عظیم است. سایر موارد هم همین طور است.▪ نماز، معراج مؤمن
۷۹. نباید بگوییم که ما فارسی زبانیم و نمی توانیم عبارات عربی را بفهمیم،مجموع عباراتی که درنماز خوانده می شود- از اول تا به آخر- یادگرفتن آن برای آدمهای متوسط، یک ساعت هم کار ندارد، خیلی آسان است. کتابهایی هم نوشته شده که اینها را ترجمه کرده اند، اگر به معنانی توجه کنید و بفهمید که مضمون این کلمات چیست و در آنها ندبر کنید، البته بهتر است. اگر این مقدار هم ممکن نشد، حداقل وقتی در حال سجده اید، بدانید که با خدا حرف بزنید؛ وقتی در حال رکوعید، بدانید که پروردگار عالم را تعظیم می کنید؛ وقتی در حال قرائت و ذکر هستید، بدانید که با چه کسی حرف می زنید، نفس همین توجه، مهم است.
اگر این توجه حاصل بشود و یاد خدا در نماز تأمین گردد- که «و لذکرالله اکبر»- این نماز برای شما «معراج المؤمن» خواهد بود و شما را عروج خواهد داد. عروج، همین است که شما در باطن خودتان، صفا و لطافت و نورانیت بیشتری را بعد از نماز احساس می کنید. عبادات مالی هم، همین طور است. انواع عبادات، فرصتهایی برای ما هستند؛ لیکن ماه رمضان، یک فرصت استثنایی در دوران سال است.
در این سی روز یا بیست و نه روز به طور مداوم، غیر از نمازهای موظف پنجگانه و نوافلی که همیشه انسان می تواند آنها را نخواند، دعاهایی هست که توجه به آن دعاها و خواندنشان، انسان را نورانیت مضاعفی می بخشد. این دعاها را در اختیار ما گذاشته اند. کیفیت حرف زدن و مناجات کردن با خدا را به ما یاد داده اند. معین کرده اند که چه حرفهایی را می شود با خدا زد، بعضی از این جملات ادعیه مأثوره از ائمه (علیهم السلام) هست که اگر اینها نبود، آدم نمی توانست خودش تشخیص بدهد که می شود با خدا با این زبان حرف زد و این طور از خدا خواست و التماس کرد.
علاوه بر این‌ها، همین نفس روزه ماه رمضان است که یک زمینه روحانیت و نورانیت، برای روزه دار می باشد و او را برای کسب قبوضات الهی، آماده می کند. این، مجموعه ماه رمضان، با نماز و با وظایف مقرره همیشگی و با روزه و با دعاهایش است که اگر شما به اینها توجه کنید و تلاوت قرآن را هم به آن اضافه نمایید- که گفته اند ماه رمضان، بهار قرآن است- یک دوره بازسازی و بازیابی و نجات خود از پوسیدگیها و فسادها و امثال اینها خواهد بود. دوره خیلی مغتنمی است.
ترک گناهان زمینه استفاده از رحمت و مغفرت الهی را آماده می کند.
۸۰. باید رمبنه استفاده از رحمت و مغفرت و افاضات معنوی الهی را آماده کرد و آن، با ترک گناه است. لذا شما در دعای کمیل می بینید که امیرالمؤمنین (علیه الصلاه و السلام) می فرماید: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعاء». یعنی خدایا! آن گناهانی که دعای مرا حبس خواهد کرد، آنها را بیامرز. گناهان، مانع از اجابت دعا می شود. در همین شبها و سحرها، در دعای شریف ابوحمزه می خوانید: «فرق بینی و بین ذنبی المانع لی من لزوم طاعتک»: خدایا! میان من و گناهم فاصله بینداز؛ آن گناهی که مانع از انجام وظایفم می شود و باعث می گردد که نتوانم خودم را به تو نزدیک کنم، اصل قضیه، مسئله ترک گناه است.
مهمترین حسن یک نظام و حکومت اسلامی در این است که قضا را، فضای گناه آلود نمی کند، در نظامهای طاغوتی، قضا گناه آلود است. اگر انسان هم بخواهد گناه نکند، گویی برای او میسور نیست و همه چیز، انسان را به طرف گناه سوف می دهد. در نظام اسلامی، این طور نیست. در نظام اسلامی، قضا گناه آلود نیست. ... در نظام اسلامی، گناه نه فقط معیار پیشرفت نیست. بلکه ضد پیشرفت و ضد ارزش و معیار تنزل است.
بنابراین، اصل قضیه، اجتناب از گناه است که باید سعی کنیم در این ماه رمضان، ان شاءالله با تمرین و حدیث نفس و ریاضت، گناه را از خودمان دور کنیم. اگر گناه از ما دور شد، آن وقت راه برای عروج و پرواز در ملکوت آسمانها ممکن خواهد شد و انسان خواهد توانست، آن سیر معنوی و الهی و آن طیران معین شده برای انسان را انجام بدهد؛ اما با سنگینی بار گناه، چنین چیزی ممکن نیست. این ماه رمضان، فرصت خوبی برای دورشدن از گناه است.
▪ اهمیت روزه و ره آورد عملی آن در ماه مبارک رمضان
۸۱. روزه که از آن به عنوان تکلیف الهی یاد می کنیم، در حقیقت یک تشریف الهی است؛ یک نعمت خداست؛ یک فرصت بسیار ذی قیمت برای کسانی است که موفق می شوند روزه بگیرند؛ البته سختیهایی هم دارد. همه کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست. بشر بدون تحمل سختیها به جایی نمی رسد. این مقدار سختی که در تحمل روزه گیری وجود دارد، در مقابل آنچه که از روزه عاید انسان می شود، چیز کم و سرمایه اندکی است که انسان مصرف می کند و سود بسیاری را می برد.
۸۲. یک روایت از امام صادق علیه الصلاه والسلام است که خطاب به «محمدبن مسلم» می فرماید: «یا محمد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک» (المقنعه، ص۳۱۰). امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان می فرمایند که وقتی روزه می گیری، باید شنوایی تو روزه گیر باشد، بینایی تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موی و بشره تو روزه دار باشد؛ دروغ نگویی، انسانهای مؤمن را دچار بلا نکنی، دلهای ساده را اغوا نکنی، برای برادران مسلمان و جامعه اسلامی توطئه درست نکنی، بدخواهی نکنی، بددلی نکنی، تعمت نزنی، کم فروشی نکنی، امانتداری کنس. انسانی که در ماه رمضان با کف نفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیات نفسانی و جنسی روزه می گیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همه اعضا و جوارح خود را روزه دار بداند و خود را در محضر خدای متعال و دوری گزیده از گناهان بینگارد....
در یک روایتی دیگر می فرماید: «صوم النقس امساک الحواس الخمس عن سائر المائم»(غررالحکم» ح ۵۸۸۹)، از امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام نقل شده است که روزه نفس، غیر از روزه جسم و روزه شکم است. روزه نفس انسان این است که همه حواق پنجگانه او از گناهان امساک کنند. «و خلو القلب من جمیع اسلال الشر»؛ دل از همه موجبات و اسباب شر و فساد خالی شود، با خدای متعال و با بندگان خدا، دل را صفا و بی غل و غش کنیم. در این جهت، روایات زیادی هست.
۸۳. این ماه، ماه روزه است؛ ماه نزول قرآن و انس با قرآن است؛ ماه عبادت و دعا و مناجات است- که دعا مغز و روح عبادت است- ماه استغفار و توبه و بازگشت از راههای ناپسند نزد خدای متعال و رعایت تقوای الهی است؛ ماه جهاد است- که در این ماه مبارک، غزوه بدر در سال دوم هجرت، و فتح مکه در سال هشتم هجرت، و شروع غزوه خنین در همان سال اتفاق افتاده است- ماه جهاد با نفس و جهاد با شیطان و جهاد با دشمنان خداست؛ ماه آمادگی و ماه ذخیره تقواست؛ ماه صله رحم، صدق و بر با برادران دینی، آشنایی با معارف، آشنایی و تدبر در قرآن، و خلاصه ذخیره کردن سرمایه حرکت الهی در طول یک سال است. امید است که روزهای گذشته را با عمل بر وفق مقتضیات این ماه گذرانده باشیم و روزهای آینده را بیشتر قدر بدانیم و در کار نفس خود، در مهامله با احکام الهی، در برخورد با مردم، در تدبر و ارتباط با قرآن، و در تصمیم و عزم بر مجاهدت با نفس، یک تصمیم جدی و یک اقدام قاطع انجام بدهیم.
۸۴. ماه ضیافت الهی است، در این ماه فقط مؤمنین و کسانی که اهل ورود در این ضیافتند، بر سر سفره پروردگار منان و کریم می نشینند. این، غیر از سفره عام کرم الهی است که همه انسانها، بلکه همه موجودات عالم از آن بهره مندند. این، سفره خواص و ضیافت خاصان پروردگار است. بخشی از مسایل مهم مربوط به این ماه در ذیل آیه شریفه سوره بقره و آیات بعد از آن ذکر شده است.
اولا می فرماید: «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم». ما می دانیم که نماز و زکات، مخصوص امت اسلام نبوده است. بلکه پیامبران قبل از رسول اکرم اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) در صدر احکام خود، نماز و زکات را داشته اند. «و اوسانی بالصلوه و الزکوه ما دمت حیا» از قول حضرت عیسی(ع) است که به مخاطبان خود می فرماید: خدا من را به نماز و زکات وصیت کرده است. از آیات دیگر قرآن هم این معنا استفاده می شود. آیه اولی که تلاوت کردم، می فرماید: روزه هم مثل نماز و رکات، در شمار احکامی است که مخصوص امت اسلام نیست. بلکه امم سابق و پیامبران گذشته هم مأمور به روزه بوده اند.
▪ روزه پلکانی به سمت تقوا
۸۵. در بنای زندگی معنوی انسانها در هر زمان، همچنان که نماز لازم است و این نماز، رابطه معنوی میان انسان و خداست، و همچنان که زکات لازم است و این نکات، تزکیه مالی انسان می باشد، روزه هم واجب و ضروری است و این یکی از پایه های اصلی تکامل انسان و تعالی معنوی اوست؛ والا در طول زمان و با تغییر ادیان مختلف، این خط، ثابت و مستمر نمی ماند.
البته روزه، در ادیان مختلف و رمانهای گوناگون و به شکلهای دیگر وجود دارد. اما گرسنگی کشیدن و اندرون را از طعام خالی داشتن و لب و زبان و دهان را در ساعات معینی بر روی تمتعات جسمانی بستن، خصوصیتی است که روزه ادیان مختلف وجود دارد. پس، روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.
بعد می فرماید: «لعلکم تتقون». یعنی این روزه، پلکانی به سمت تقوا و وسیله برای تأمین آن در وجود و دل و جان شماست. تقوا این است که انسان در همه اعمال و رفتار خود مراقب باشد که آیا این کار مطابق رضای خدا و امر الهی است، یا نه. این حالت مراقبت و پرهیز و برحذربودن دایمی، اسمش تقواست.
نقطه مقابل تقوا، غفلت و بی توجهی و حرکت بدون بصیرت است. خدا، ناهوشیاری مؤمن را در امور زندگی نمی پسندد. مؤمن باید در همه امور زندگی، چشم باز و دل بیدار داشته باشد.
اگر ملتی یا فردی دارای تقوا بود، تمام خیرات دنیا و آخرت برای او جلب خواهد شد. فایده تقوا، فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی در قیامت نیست. فایده تقوا را انسان باتقوا در دنیا هم می بیند. جامعه ای که باتقواست، جامعه ای که راه خدا را با دقت انتخاب می کند و با دقت نیز در آن راه حرکت می کند، از نهم الهی در دنیا هم برخوردار می شود، عزت دنیوی هم به دست می آورد و خدا علم و معرفت در امور دنیا هم به او می دهد. جامعه ای که در راه تقوا حرکت می کند، فضای زندگی آن جامعه، فضای سالم و محبت آمیز و همراه با تعاون و همکاری بین آحاد جامعه است.
تقوا، کلید خوشبختی دنیوی و آخروی است. بشریت گمراه که از انواع سختیها و رنجهای شخصی و اجتماعی می نالد، چوب بی تقوایی و غفلت و بی توجهی و غرق شدن در منجلابی که شهواتش برای او فراهم کرده است، می‌خورد. جوامعی که عقب افتاده اند، حالشان معلوم است. جوامع پیشرفته عالم هم، اگرچه از بعضی جهات خوشبختی هایی دارند- که همان هم ناشی از هوشیاری در بعضی از امور زندگی است- اما دچار خلأها و کمبودهای مرگباری هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آنها، امروز با صد زبان آن را بیان می کنند.
تقوا، وصیت اول و آخر پیامبران است. در سوره های مختلف قرآن می خوانید، اولین سخنی که انبیای الهی به مردم گفته اند، توصیه به تقوا بوده است. اگر تقوا باشد، هدایت الهی هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهی هم به صورت کامل نصیب فرد و جامعه نمی شود. این روزه، مقدمه تقواست.
خداوند در یک آیه دیگر از سوره جدید می فرماید: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و امنوا برسوله یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به»، تقوا موجب می شود که خدای متعال نوری را در قلب و زندگی و راه شما قرار بدهد، تا بتوانید در پرتو آن نور حرکت کنید و راه زندگی را پیدا نمایید. بشر نمی تواند با سردرگمی حرکت کند. بدون شناختن مقصد و هدف، حرکت انسانی میسور نیست. این نوری که می تواند هدف و سرمنزل و راه را به ما نشان بدهد، ناشی از تقوا و پرهیزگاری است. توصیه همه انبیا و اولیا به تقواست.
... ماه رمضان را مغتنم بشمارند. این روزها را با روزه داری، و این شبها را با ذکر و دعا به سر ببرید، فصل دعا هم، همین ماه مبارک است. اگرچه همیشه انسان باید با رشته دعا به خدا متصل باشد، اما آیه «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الذاع الذا دعان» در سوره بقره، در خلال همین آیات مبارکه مربوط به روزه و ماه رمضان است. در وسط آیات روزه و ماه رمضان، این آیه «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب« آمده، که همه انسانها و همه بندگان را به دعا و توجه سوق می دهد و دعوت می کند.
۸۶. رابطه دعا، رابطه قلبی شما با خداست. دعا، یعنی خواستن و خدا را خواندن. خواستن، یعنی امیدواری. تا امید نداشته باشید، از خدا چیزی را درخواست نمی کنید. انسان ناامید که چیزی طلب نمی کند. پس، دعا یعنی امید، که ملازم با امید به اجابت است. این امید به اجابت، دلها را مشعل می کند و منور نگه می دارد. به برکت دعا، جامعه با نشاط و اهل حرکت می شود.
این ماه، همچنین بهار قرآن است. انس با قرآن، معرفت اسلامی را در ذهن ما قوی تر و عمیق تر می کند.
اگر در آیات قرآن تأمل بکنیم، اراده و استقامت ما قویتر و بیشتر از این خواهد شد. همین آیات قرآنی است که توانست در روزگاری، انسانهایی را تربیت کند که با دنیای کفر و ظلمات بستیزند. همین معارف است که ملت بزرگ ما را وادار کرد و مجهز نمود که با دنیای مدرن مظلم جاهلیت- جاهلیت مدرن و جاهلیت قرن بیستم- مقابله کند. امیدواریم که ملت ما روزبه روز به قرآن و حقایق قرآنی نزدیکتر بشوند.
● روزه در کلام معصومین(ع)
▪ مراحل روزه
۸۷. ... سه مرحله برای روزه ذکر کرده اند؛ هر سه مرحله هم برای کسانی که اهل آن هستند، مفید است. یک مرحله، همین مرحله عمومی روزه است؛ یعنی پرهیز از خوردن و نوشیدن و سایر محرمات. اگر تنها محتوای روزه ما همین امساک باشد، این منافع زیادی دارد. هم ما را می آزماید و هم به ما می آموزد؛ هم درس هست، هم آزمایش برای زندگی است. تمرین و ورزش است؛ یک ورزش بسیار با اهمیت تر از ورزش جسمانی در این کار وجود دارد. روایاتی از ائمه علیهم السلام وارد شده است که به همین مرحله از روزه توجه دارد. یک روایت از امام صادق الیه الصلاه والسلام است که می فرماید: «لیستوی به الغنی و الفقیر»(فضائل الشهرالثلائه، ص۱۰۲) خدای متعال روزه را واجب کرده است، تا در این ساعات و روزها، فقیر و غنی با یکدیگر برابر شوند. انسانی که تهیدست و فقیر است، نمی تواند در طول روز هرچه هوس کرد، بخرد و بخورد و بیاشامد؛ اما آدمهای غنی، در طول روز، هرچه که هوس می کنند و هرچه که می خواهند، برایشان فراهم است. غنی، حال فقیر و گرسنگی فقیر و تهیدستی او را از به دست آوردن چیزهایی که مورد اشتهای اوست، درک نمی کند؛ اما در روزی که روزه می گیرد، همه یکسانند و با اختیار خودشان، از مشتعیات نفسانی محرومند. یک روایت دیگر از امام رضا علیه السلام نقل شده است که به نکته دیگری اشاره دارد. می فرماید: «لکی یعرفوا الم الجوع و العطش و ستدالوا علی فقر الأخره«(علل الشرایع، ص۲۷۰» در این روایت، به تهیدستی و گرستگی و تشنگی روز قیامت اشاره می شود. در روز قیامت، یکی از ابتلائات انسان، تشنگی و گرسنگی است که در آن حالت، انسان در مقابل مؤاخذه و سؤال و جواب الهی قرار می گیرد. انسان باید در گرسنگی و تشنگی روز ماه رمضان، به آن حالت روز قیامت توجه کند و به آن لحظه بسیار سخت و دشوار متنبه شود.
دیگری از اما رضا علیه السلام است که به بعد دیگری از ابعاد روزه در همین مرحله گرسنگی و تشنگی کشیدن توجه می کند. آن، این است که می فرماید: «صابرا علی ما اصابه من الجوع و العطش«(علل الشرایع ص). قدرت صبر به انسان داده می شود که بتواند گرسنگی و تشنگی را تحمل کند. انسانهای نارپرورده- کسانی که معنای گرسنگی و تشنگی را نچشیده اند و نفهمیده اند- قدرت صبر و تحمل هم ندارند؛ در بسیاری از میدانها، خیلی زود از پا درمی آیند و امتحانهای گوناگون زندگی، آنها را درهم می فشرد و له می کند. انسانی که گرسنگی و تشنگی را چشیده است، معنای اینها را می داند و در مقابل دشتواری‌هایی که از این راه ممکن است پیش بیاید، قدرت تحمل دارد. ماه رمضان، این قدرت تحمل و این صبر را به همه می دهد. یک روایت دیگر هم در همین زمینه عرض می کنم که آن هم از امام رضا علیه الصلاه والسلام است؛ گرچه شاید این یکی، دو مورد، فقره های یک حدیث باشد. «و رائضا لهم علی اداء ما کلفهم»(علل الشرایع، ص۳۷۰)؛ یعنی تحمل گرسنگی و تشنگی و اجتناب از مشتعیات نفسانی در روز ماه رمضان، یم نوع ریاضت است که انسان را بر اداء تکالیف گوناگون زندگی قادر می سازد. البته منظور، ریاضت های شرعی و ریاضت های الهی و ریاضت های اختیاری است....
مرحله دوم روزه، پرهیز از گناه است؛ یعنی نگاهداری گوش و چشم و زبان و دل- حتی طبق بعضی از روایات- نگاهداری بشره انسان، پوست بدن و موی بدن انسان از گناه. ... اجتناب از گناه، چیزی است که مثل یک کوه در چشم انسان جلوه می کند؛ اما با تصمیم، مثل یک زمین هموار می شود. در ماه رمضان، بهترین فرصت است که همه این را تمرین بکنند. روایت دیگری از فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است که فرمود: «ما یصئع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه»(النوادر:۲۲)؛ انسان از روزه چه بهره ای خواهد برد، اگر زبان و گوش و چشم و جوارح خود را از گناه باز ندارد؟...
و ازجمله این گناهان، گناهان زبان است؛ بدگویی و اهانت به دیگران است. ازجمله این گناهان، گناهان دل است؛ دشمنی و کینه دیگران را در دل پروراندن است. بعضی از گناهان به معنای اصطلاح شرعی است؛ بعضی گناهان اخلاقی است؛ مراتب گوناگونی دارد...
مرحله سوم از روزه داری، پرهیز از هر چیزی است که ذهن و ضمیر انسان را از یاد خدا غافل کند. این، آن مرحله بالای روزه داری است که در حدیث آن طور که وارد شده است، پیامبران ب حضرت پروردگار (جلت عظمئه) عرض می کند: «یا رب و ما میراث الصوم»؛ دستاورد روزه چیست؟ ذات اقدس روببی فرمود: «الصوم یورث الحکمه و الحکمه تورث المعرفه و المعرقه تورث الیقین فاذا استیقن العبد لا یبالی کیف اصبح بصر ام بیسر» (بحارالانوار؛ ج۷۷، ص۲۷)؛ روزه سرچشمه های حکمت را در دل می جوشاند، وقتی که حکمت بر دل حاکم شد، آن معرفت نورانی و روشن به وجود می آید. معرفت که به وجود آمد، همان یقینی به وجود می آید که حضرت ابراهیم از خدای متعال آن را می خواست و در دعاهای این ماه مرتب درخواست شده است. وقتی کسی دارای یقین بود، همه دشواریهای زندگی بر آن آسان می شود و انسان شکست ناپذیر از حوادث می گردد. ببینید چقدر اهمیت دارد! این انسانی که می خواهد در مدت سالهای عمر خود، یک راه تعالی و تکامل را بپیماید، در مقابل مشکلات و حوادث زندگی و موانع راه، شکست ناپذیر می شود. یقین، چنین حالتی به انسان می دهد. اینها ناشی از روزه است. وقتی که روزه یاد خدا را در دل زنده کرد و فروغ معرفت خدا را در دل به وجود آورد و دل را روشن نمود، اینها به دنبالش می آید. هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل کند، به روزه برای این مرحله مضر است، خوشا به حال کسانی که می توانند خود را به این مرحله برسانند، البته ما باید آرزو کنیم و از خدا بخواهیم و همت کنیم که خودمان را به این مرحله برسانیم.
۸۸. حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) این است: «الصوم جنه من النار»؛ روزه، سیر آتش است. از طرق اهل سنت هم همین مضمون با الفاظ مختلف نقل شده است؛ ازجمله این لفظ: «الصیام نه العبد المؤمن یوم القیامه کما یقی احدکم سلاحه فی الدنیا»؛ همچنان که شما در دنیا با سلاح و وسیله دفاعی خودتان از خود دفاع می کنید، در آخرت هم به وسیله روزه از خودتان در مقابل تعرض آتش دوزخ دفاع می کنید.
۸۹. در ماه رمضان هم- در همه روزها و شبها- دلهایتان را هر چه می توانید با ذکر الهی نورانی تر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدس لیله القدر آماده شوید، که: «لیله القدر خیر من الف شهر. تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر: ۳ و ۴). شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل می کنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور می کنند. شب سِلم و سلامت معنوی- سلام هی حتی مطلع الفجر (قدر: ۵)- شب سلامت دلها و جانها، شب شفای بیماریهای اخلاقی، بیماریهای معنوی، بیماریهای مادی و بیماریهای عمومی و اجتماعی که امروز متأسفانه دامان بسیاری از ملتهای جوان،‌ ازجمله ملتهای مسلمان را گرفته است! سلامتی از همه اینها،‌ در شب قدر ممکن و میسر است؛ به شرطی که با آمادگی وارد شب قدر شوید.
دعا و توجه شما، ذکر خدا در دلهای پاک و نورانی شما جوانان عزیز، معجزه ها و کارها می کند. خود را از اکنون آماده کنید. مخصوص این ایام هم نیست؛ در تمام عمرتان رابطه با خدا، در شما صفا و اخلاص را تقویت می کند و صفا و اخلاص، گره گشای همه کارهاست.
۹۰. در این ماه،‌ هر کار نیکی بکنید،‌ هر سخن حقی بگویید،‌ هر کلمه ای را به کسب که محتاج تعلیم است، تعلیم دهید، هر کلمه ای که برای خدا فراگیرید و در راه خدا به کار شما بیاید؛ هر رکعت نماز،‌ هر آیه قرآن، هر ساعت گذراندن با دهان روزه و هر اجتناب از گناهی، با ارزش است. دروغی نگویید و غیبتی نکنید که زمینه برای دروغ و غیبت مقتضی است. شما اجتناب و امتناع کنید.
هر عمل حسنه ای که انجام دهید، احسان، اطعام و کمک به کسی، احوالپرسی از مستحقی، اقدامی برای مردم محروم، اقدامی برای جامعه اسلامی، کاری برای پیشرفت زندگی مردم؛‌ همه اینها عبادت است.
● مستندات ماه رمضان از دیدگاه استاد شهید مطهری
▪ برنامة انسان‌سازی ماه مبارک رمضان
۹۱. اساساً برنامة ماه مبارک رمضان برنامة انسان‌سازی است که انسان‌های معیوب در این ماه خود را تبدیل به انسان‌های سالم، و انسان‌های سالم خود را تبدیل به انسان‌های کامل کنند. برنامة ماه مبارک رمضان برنامة تزکیة نفس است، برنامة اصلاح معایب و رفع نواقص است، برنامة تسلط عقل و ایمان و اراده بر شهوات نفسانی است، برنامة دعاست، برنامة پرستش حق است، برنامة پرواز به سوی خداست، برنامة ترقی دادن روح است، برنامة ارتقاءدادن روح است. اگر بنا باشد که ماه مبارک بیاید و انسان سی‌روز گرسنگی و تشنگی و بی‌خوابی بکشد و مثلاً شب‌ها تا دیروقت بیدار باشد و به این مجلس و آن مجلس برود، و بعد هم فطر بیاید و با روز آخر شعبان یک ذره هم فرق نکرده باشد، چنین روزه‌ای برای انسان اثر ندارد. اسلام که نمی‌خواهد مردم بی‌جهت دهانشان را ببندند، بلکه با روزه گرفتن قرار است که انسان‌ها اصلاح شوند. چرا در روایات ما آمده است که بسیاری از روزه‌داران هستند که حظ و بهرة آنها از روزه جز گرسنگی چیزی نیست؟ بستن دهان از غذای حلال برای این است که انسان در آن سی‌روز تمرین کند که زبان خود را از گفتار حرام ببندد، غیبت نکند، دروغ نگوید، فحش ندهد.
این از همان امور معنوی و باطنی و ملکوتی است: زنی آمد خدمت پیغمبر اکرم(ص) در حالی که روزه داشت. رسول اکرم(ص) شیر یا چیز دیگری به او تعارف کرد و فرمود: بگیر و بخور. گفت: یا رسول‌الله! روزه دارم. فرمود: نه، روزه نداری؛ بگیر و بخور. گفت: نه یا رسول‌الله! روزه دارم. باز رسول اکرم(ص) اصرار کرد که بخور. گفت: نه، روزه دارم، واقعاً روزه دارم (چون به حساب خودش واقعاً روزه داشت، ولی روزة ظاهری مثل روزه‌های ما). فرمود: تو چگونه روزه داری، حال آن که گوشت برادر- یا خواهر- مؤمنت را یک ساعت پیش خوردی(غیبت کردی)؟ می‌خواهی الآن به خودت ارئه دهم که تو گوشت خورده‌ای؟ قی کن! یکدفعه قی کرد و لخته‌های گوشت از دهانش بیرون آمد. انسان روزه بگیرد و غیبت کند، یعنی دهان جسم خودش را از غذای حلال ببنددد و دهان روح خود را برای غذای حرام باز کند.
چرا به ما گفته‌اند یک دروغ که انسان بگوید تعفّنی از دهان او بلند می‌شود که تا هفت آسمان، فرشتگان را متأذی می‌کند؟ آن وقت می‌گویند چرا انسان وقتی که در جهنم است، اینقدر جهنم عفونت دارد؟! عفونت جهنم همین عفونت‌هایی است که ما خودمان در دنیا ایجاد کرده‌ایم، همین دروغ‌هایی است که خودمان می‌گوییم. دشنام دادن و همز ولمز کردن هم همین طور است.
تهمت‌زدن سرور همة اینهاست، چون تهمت‌زدن هم (رذیلت) دروغ‌گفتن را دارد و هم (رذیلت) غیبت کردن را. چون آدمی که غیبت می‌کند، راست می‌گوید و بدگویی می‌کند و آدمی که دروغ می‌گوید، دروغ می‌گوید ولی بدگویی کسی را نمی‌کند، یک دروغی می‌بافد و می‌گوید. اما آدمی که تهمت می‌زند، در آن‌واحد، هم دروغ می‌گوید و هم غیبت می‌کند؛ یعنی دو گناه کبیره را با یکدیگر انجام می‌دهد.
آیا صحیح است یک ماه رمضان بر ما بگذرد که در آن ماه ما یک سلسله تهمت‌ها به یکدیگر بسته باشیم؟ ماه رمضان برای این است که مسلمین، بیشتر اجتماع کنند، عبادت‌های اجتماعی انجام دهند و در مساجد جمع شوند، نه این که ماه رمضان وسیلة تفرقه قرار گیرد.
▪ رمضان، ماه ضیافت خدا
۹۲. چه تعبیر عجیبی دارد پیغمبر اکرم(ص) برای ماه مبارک رمضان؛ می‌فرماید؛ «دعیتم فیه الی ضیافه الله» شما در این ماه به مهمانی خدا خوانده شده‌اید؛ در این ماه، خدا میزبان است و شما میهمان. پس به این مقیاس بفهمید چقدر درهای رحمت الهی در این ماه باز است! می‌دانید در رابطة میزبان و میهمان، این میزبان است که شأن مهمان را گرامی می‌دارد. هر کسی وقتی مهمان یک آدم کریم شد، به دلیل این که میهمان است، میزبان او را گرامی می‌دارد. فقط کوشش کنید که لااقل بتوانید به صورت یک مهمان بر سر سفرة این میزبان وارد بشوید.
اوج معنویت ماه مبارک رمضان، شبهای قدر است که نزدیک است. ما باید در طول این بیست روز لااقل کاری کرده باشیم که در این ایام و لیالی قدر (نوزدهم، بیست‌ویکم و بیست‌وسوم) [بتوانیم به صورت یک میهمان بر سر سفرة این میزبان وارد شویم] این روزه‌گرفتن‌ها، این- به خیال خودمان- زنجیر بر نفس اماره زدن‌ها، با طبیعت مبارزه‌کردن‌ها، روحانیت را غلبه دادن بر طبیعت، ذکر زیاد کردن خدا، دهای زیاد خواندن، تلاوت قرآن زیاد کردن، در یاد خدا زیاد بودن، اینها همه آمادگی است برای این که در این شب‌های احیاء بتوانیم مانند یک میهمان بر سر سفرة رحمت خالق خودمان وارد بشویم [و در این ضیافت] شرکت کنیم؛ توبه کنیم، انابه کنیم، استغفار کنیم، از خدای متعال رحمت بخواهیم؛ سعادت بخواهیم برای خودمان، برای برادران مؤمن خودمان، برای جامعة اسلامی خودمان، اصلاح نفس خودمان را بخواهیم. عبادت اصلاً برای نورانیت است. ما عبادت می‌کنیم برای این که به وسیلة عبادت و به یاد خدا بودن و غیر خدا را فراموش کردن، از این ظلمت‌ها و کدورت‌ها و تیرگی‌ها بیرون بیاییم و قلب ما به نور الهی منوّر شود.
سبک‌شمردن سایر عبادات
۹۳. روزه را هم نباید استخفاف کرد و سبک شمرد. بعضی روزه را به شکلی می‌گیرند. (حالا این شوخی است) که- العیاذبالله- اگر من به جای خدا بودم اصلاً روزة این‌ها را قبول نمی‌کردم. من افرادی را سراغ دارم که این‌ها در ماه رمضان شب تا صبح را نمی‌خوابند اما نه برای این که عبادت کنند، بلکه برای این که مدت خوابشان پر نشود؛ تا صبح هی چای می‌خورند و سیگار می‌کشند، اول طلوع صبح که شد نمازشان را می‌خوانند و می‌خوابند، چنان بیدار می‌شوند که نماز ظهر و عصر را با عجله بخوانند و بعد بنشینند سر سفرة افطار. آخر این چه روزه‌ای شد؟! آدم شب تا صبح را بخوابد برای این که در حال روزه حتماً خواب باشد و رنج روزه را احساس نکند. آیا این استخفاف به روزه نیست؟! به عقیدة من مثل فحش دادن به روزه است، یعنی ای روزه! من اینقدر از تو تنفر دارم که می‌خواهم رویت را نبینم!
ما حج می‌کنیم ولی به آن استخفاف می‌کنیم، روزه می‌گیریم و به آن استخفاف می‌کنیم، نماز می‌خوانیم و به آن استخفاف می‌کنیم، اذان می‌گوییم و به آن استخفاف می‌کنیم. حال چظور به اذان استخفاف می‌کنیم؟ مستحب است که مؤذن «صیت» یعنی خوش‌صوت باشد. همان طوری که در قرائت قرآن، تجوید یعنی زیبا قرائت‌کردن حروف، با آهنگ زیبا خواندن- قرآن اثر بیشتری در روح دارد- سنت است، در اذان نیز مستحب است که مؤدن صیت یعنی خوش‌آواز باشد؛ اذان را با یک حالی بخواند که مردم را به حال بیاورد، به یاد خدا بیاورد. خیلی افراد صیّت هستند و می‌توانند خوب اذن بگویند اما اگر به آنها بگویی آقا برو یک اذان بلند بگو، نمی‌گوید. چرا؟ چون خیال می‌کند این کسر شأنش است؛ من اینقدر پایین هستم که مؤذن باشم؟! آقا! باید افتخار کنی که یک مؤذن باشی. علی‌بن ابی‌طالب(ع) مؤذن بود، در همان وقتی که خلیف بود هم مؤذن بود. این استخفاف به اذان است که یک نفر ننگش بکند که مؤذت باشد یا مؤذن بودن را بسته به شأن اشخاص بداند و بگوید من که اعیان و اشراف هستم، از رجال و شخصیت‌ها هستم، من دیگر چرا مؤذن باشم؟ این‌ها همه استخفاف است.
پس ما هرگز نباید به عبادت استخفاف کنیم. ما باید مسلمان کامل و جامع باشیم. ارزش اسلام به جامعیت آن است. نه آن طور باشیم که فقط به عبادت بچسبیم و غیر آن را رها کنیم و نه مثل آنها که اخیراً پیدا شده‌اند باشیم که اسلام را فقط به تعلیمات اجتماعی‌اش بشناسیم و به عبادت استخفاف کنیم، عبادت را تحقیر کنیم.
▪ مفهوم «احیاء»
۹۴. «احیاء» یعنی زنده کردن، نقطة مقابل «اماته» که به معنی میراندن است. این کلمه چنین می‌رساند که شب- که قسمتی از وقت انسان است- او حالت دارد: ممکن است شب کسی زنده باشد و ممکن است شب او مرده باشد. شب زنده آن شبی است که انسان تمام یا لااقل پاسی از آن شب را با یاد خدا و با مناجات و راز و نیاز با ذات پرودگار به سر ببرد، و شب مرده آن شبی است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشی ذات مقدس پروردگار بسر ببرد. ممکن است کسی خیال کند که این تعبیر یک تعبیر مجازی است، یک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقداری از زمان که این نیمکرة زمین که ما در روی آن زندگی می‌کنیم مواجه با خورشید نیست و نور خورشید نمی‌تابد، به آن می‌گویند «شب». شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگی دارد و نه مردگی.
این سخن راست است ولی آن کسی که می‌گوید احیاء، شب را زنده نگه‌داشتن، مقصودش این نیست که این قطعه زمان را شما زنده نگه دارید؛ مقصود زنده نگه‌داشتن خود شماست در این قطعه از زمان.
به عبارت دقیق‌تر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور می‌شود، ما خیال می‌کنیم زمان یک چیز است که همة ما در داخل آن قرار گرفته‌ایم؛ در صورتی که این‌ جور نیست. آن زمانی که فکر می‌کنیم همه در داخل آن قرار گرفته‌ایم آن زمان ما نیست. زمانی که ما روی آن حساب می‌کنیم، ساعات و دقایق و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها را حساب می‌کنیم، آن، زمان ما نیست، زمان این زمین است. زمان ما یک حقیقتی است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست. زمان ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نیست؛ چیزی که هیت ما این زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمین حساب می‌کنیم، با آن تطبیق می‌کنیم، بعد خیال می‌کنیم زمان یک چیز است و همة ما در آن قرار گرفته‌ایم. نه، زمان من یک چیز است، زمان شما یک چیز دیگر است یعنی مخصوص خودتان است؛ همین طور که قد شما که مثلاً صد و شصت سانتیمتر است، این کمیت و مقدار مال شماست و قد من که صد و هشتاد سانتیمتر است، کمیت و مقداری است مخصوص من. شما یک قد و یک اندازه دارید، من هم یک قد و یک اندازة مخصوص به خود. (حالا این‌ها برابر با یکدیگر باشند یا نباشند مطلب جداگانه‌ای است.) شما چون وجودتان یک وجود متحرک و سیال و متغیّر است، یک زمان در درون خودتان دارید، من هم یک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم یک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم یک زمان در دورن خودش دارد، این سنگ هم یک زمان در درون خودش دارد؛ و زمانی که در درون هر چیزی هست، عین وجود آن چیز است.▪ ماه رمضان و استغفار
۹۵. زمان را زنده نگه‌داریم یعنی زمان خودمان را زنده نگه داریم، هر کداممان آن زمانی را که در درون ماست زنده نگه داریم. آن زمانی که در درون ماست چیست؟ آن همان خود ما هستیم، از حقیقت ما جدا نیست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داریم یعنی خودمان یک شب واقعاً زنده باشیم، واقعاً زنده زندگی کنیم نه این که مرده زندگی کنیم. در اخبار و احادیث وارد شده است که در روز قیامت، گذشتة انسان و زمان گذشتة انسان را به انسان ارائه می‌دهند و انسان‌ها مختلف می‌بینند؛ وقتی نگاه می‌کنند یک موجودی را می‌بینند که قطعات سفید و برّاق است. یکی ممکن است در تمام این‌ها چند نقطة سیاه ببیند، همه را سفیر ببیند، و دیگری برعکس چند نقطة سفید ببیند و همه را سیاه ببیند. تعجب می‌کند: این چیست که به او ارائه داده‌اند؟! می‌گویند این زمان توست، این عمر توست. آن ساعاتی که این زمان را، این عمر را روشن و نورانی نگه داشته‌ای، آن ساعاتی که پرواز داشته‌ای، شوری داشته‌ای، عشقی داشته‌ای، دلت به یاد خدایت زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نورانی است. آن ساعاتی که در آن ساعات خدمتی کرده‌ای، کار مفیدی انجام داده‌ای، ساعات نورانی توست. و اما آن ساعاتی که در آن ساعات غافل بوده‌ای، غرق در شهوات بوده‌ای، برخلاف رضای خدا قدم برداشته‌ای، آنها دوران تیرگی و تاریکی عمر توست. این زمان توست، این عمر توست.
۹۶. چه خوب می‌گوید مولوی:
خاربن در قوّت و برخاستن
خارکن در سستی و در کاستن
مثلی می‌آورد، می‌گوید شخصی خاری را در سر راه مردم کاشته بود. این خار بزرگ شد. گفتند: آقا بیا این خار را بکن. گفت: دیر نمی‌شود، بوتة خاری است کند می‌شود. دوباره گفتند. باز گفت: دیر نمی‌شود، حال می‌کنیم، یک سال دیگر می‌کنیم! سال بعد بوتة خار بزرگ‌تر شد ولی خارکن چطور؟! پیرتر شده. گفتند: بیا بکن. گفت: دیر نمی‌شود، بعد می‌کنیم. سال به سال بوتة خار بیشتر رشد می‌کرد، بیشتر ریشه می‌دوانید، تنه‌اش کفلت‌تر، خارهایش تیزتر و خطرش بیشتر می‌شد اما خارکن پیرتر و از نیرویش کاسته می‌شد:
خاربن در قوّت و برخاستن
خارکن در سستی و در کاستن
می‌خواهد بگوید این ملکات رذیله، اخلاق فاسد، روزبه‌روز در وجود تو مثل آن بوتة خار بیشتر ریشه می‌دواند، تنه‌اش کلفت‌تر، خارهایش تیزتر و خطرش بزرگ‌تر می‌شود، ولی تو خودت روزبه‌روز پیرتر می‌شوی و از نیرویت، از آن نیروهای مقدس تو کاسته می‌شود. وقتی که جوان هستی، مثل یک آدم قوی و نیرومندی هستی که می‌خواهد یک نهال را بکند؛ به سرعت می‌کنی، ریشه‌اش را هم می‌کنی می‌اندازی دور. اما وقتی که پیر شدی، مثل یک آدم سست‌قوه‌ای هستی که می‌خواهد یک درخت قوی را با دست خودش بکند، هرچه زور می‌زند درخت از ریشه درنمی‌آید.
به خدا قسم یک روزش یک روز است، یک ساعتش یک ساعت است، یک شب را اگر به تأخیر بیندازیم اشتباه می‌کنیم! نگویید فردا شب شب بیست و سوم ماه رمضان ایت، یکی از لیالی قدر است و برای توبه بهتر است؛ نه، همین امشب از فردا شب بهتر است، همین ساعت از یک ساعت بعد بهتر است، هر لحظه از لحظه بعدش بهتر است. عبادت بدون توبه قبول نیست، اول باید شستشو کرد، بعد وارد آن محل پاک و پاکیزه شد. ما تا توبه نکنیم، چه عبادتی می‌کنیم؟! ما توبه نمی‌کنیم و روزه می‌گیریم! توبه نمی‌کنیم و نماز می‌خوانیم! توبه نمی‌کنیم و حج می‌رویم! توبه نمی‌کنیم و قرآن می‌خوانیم! توبه نمی‌کنیم و ذکر می‌گوییم! توبه نمی کنیم و در مجالس ذکر شرکت می‌کنیم! به خدا قسم اگر شما یک توبه بکنید تا پاک بشوید و بعد یک شبانه‌روز با حالت توبه و پاکی نماز بخوانید، همان یک شبانه‌روز به اندازة ده سال شما را جلو می‌برد و به مقام قرب پروردگار می‌رساند. سوراخ دعا را گم کرده‌اید، راهش را بلد نیستیم.
شخصی آمد خدمت امیرالمؤمنین علی(ع) استغفار کرد. او هم مثل ما خیال می‌کرد توبه کردن، گفتن «استغفرالله ربی و اتوب الیه» است و اگر غین‌اش را هم خیلی غلیظ بگوییم دیگر توبة ما خیلی بهتر است! علی(ع) فهمید این بدبخت چقدر گمراه است. کم اتفاق می‌افتد که او این جور حدت به خرج بدهد و با لحن تندی سخن بگوید ولی اینجا با لحن تندی سخن گفت، فرمود:‌ «ثکلتک امک، اندری ما الاستغفار؟ الاستغفار درجه العلین» ای خدا مرگت بدهد، ای مادرت به عزایت بنشیند! آیا تو می‌دانی استغفار چیست؟ استغفار درجة مردمان بلندمرتبه است. استغفار، حالت توبه ویک حالت مقدس است، یک جو مقدس و پاک است. شما حالت توبه را پیدا بکنید، واقعاً توبه بکنید، بعد خودتان را در یک جو و فضای مقدس می‌بینید، احساس می‌کنید که لطف و عنایت الهی بر روح شما سایه افکنده است، احساس می‌کنید گروهی از فرشتگان دور شما را گرفته‌اند، پاک می‌شوید، چون در حالت توبه انسان خودبینی را از دست می‌دهد، خود را ملامت می‌کند و گناهان خویش را در نظر می‌گیرد.
در اسلام گفته‌اند اگر می‌‌خواهی توبه کنی لازم نیست بروی پیش کشیش، پیش آخوند و گناه را به او بگویی؛ گناه را به خدای خودت بگو، چرا گناه را نزد یک بشر اقرار و اعتراف می‌کنی؟ نزد خدای غفارالذنوب خودت اقرار کن. «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه‌الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً». این ندای خداست: ای بندگان اسرافکار من، ای بندگان گنهکار من، ای بندگان معصیتکار من، ای بندگان من که بر خودتان ظلم کرده‌اید! از رحمت من ناامید مباشید، بیایید به سوی من، من می‌پذیرم، قبول می‌کنم، در جوّ و فضای توبه وارد بشوید.
۹۷. «و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع». این آیه در وسط آیه‌های ماه مبارک رمضان (یعنی آیات روزه) است. شاید ذکر این آیه در خلال آیات روزه و رمضان برای این است که این ماه اختصاص دارد به دعا و استغفار. پیشوایان بزرگوار دین این شب‌ها را که شب‌های قدر و احیاء است، خیلی گرامی می‌داشتند.
رسول اکرم(ص) دهة آخر ماه رمضان که می‌رسید، دستور می‌داد، دیگر بسترش تا آخر این ماه گسترده نشود، زیرا در مسجد اعتکاف می‌فرمود و یک سره به عبادت و دعا و راز و نیاز با خالق می‌پرداخت. علی بن الحسین(ع) در ماه مبارک رمضان هیچ شبی نمی‌خوابید. شب را یا به نماز و دعا یا به دستگیری فقرا و ضعفا می‌گذرانید. در سحر، دعای خاصی می‌خواند که به دعای ابوحمزة ثمالی معروف است.
▪ روزه‌خواری هتک حرمت اسلام
۹۸. روزه‌خواری علنی هتک حرمت اسلام است. این عمل یعنی فحش‌دادن به قرآن. یعنی فحش‌دادن به پیغمبر اسلام(ص). اگر می‌خواهی روزه‌ بخوری، برو در خانه‌ات بخور. اگر روزه را در خانه‌ات بخوری، یک گناه کبیره کرده‌ای ولی وقتی روزه را علنی در خیابان‌ها می‌خوری، علاوه بر این که روزه‌خواری، فحش هم به اسلام داده‌ای.
▪ اجابت و یک‌دندگی
۹۹. مرد عالمی که در عتبات سکونت داشت و چون مریض شده بود به تهران آمده بود. چشم او را عمل جراحی کرده بودند و البته عمل هم با موفقیت انجام یافته بود. اطبا او را از شستشو منع کرده بودند ولی او آدمی بودکه حالت یک‌دندگی داشت می‌گفت اطبا نمی‌فهمند، فقط جراحی را که آن هم از نوع خیاطت و دوزندگی است می‌فهمند، دیگر هیچ چیز نمی‌فهمند. پس از چندی بدون اجازه طبیب به قم رفت و در آنجا به یکی از حمام‌ها رفت و داخل خزینه کثیف آن شد و به همین جهت چشم او چرک کرد و بالاخره به کلی کور شد. آیا این آدم مطابق دستور اسلام عمل کرد یا برخلاف دستور اسلام؟ البته برخلاف دستور اسلام. اسلام می‌گوید وقتی وضو برایت خطر دارد باید تیمم بکنی، اگر وضو بگیری اصلا نمازت باطل است. اگر اطبا گفته باشند که روزه برایت ضرر دارد یا خوف ضرر داشته باشی، نمی‌توانی بگوئی مگر چطور می‌شود که من در این ایام احیاء روره بگیرم! چون اگر روزه بگیری اصلا روزه‌ات باطل است، بعد هم باید قضای آن را بگیری.
بنابراین خود دستورهایی دین آنچنان شکل‌های مختلف دارد که انسان حیرت می‌کند. این، برای این است که مصلحت‌ها فرق می‌کند و همان حساب اهم و مهم است. می‌گوید در سفر که می‌روی نمازت را شکسته بخوان، روزه هم نگیر.
قرآن می‌فرماید: «فمن کان منکم میرضا او علی سفر فعده من ایام اخر» هر که مریض یا در سفر است نبادی روزه بگیرد، بگذارد برای روزهای بعد. چرا؟ خود آیه دلیلش را می‌گوید: «یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر» خدا در تکالیفی که برای شما معین می‌کند، آسانی و سهولت را می‌خواهد نه سختی. این شریعت، شریعت سهله و سمحه است. ولی اغلب مردم قبول نمی‌کنند. در صدر اسلام که تازه تکالیف روزه آمده بود، در ماه رمضان جنگ بدر پیش آمد. پیغمبر اکرم(ص) فرمود چون در حال سفر هستید نباید روزه بگیرید. مردم می‌گفتند چطور می‌شود ما در ماه رمضان روزه نگیریم؟ واقعاً ناراحت بودند که روزه خودشان را افطار بکنند. مرحوم آقا شیخ عبدالکریم در این اواخر پیر شده و مریض احوال بودند، ولی در ماه رمضان گاهی روزه می‌گرفتند. به ایشان گفتند فتوای خود شما برخلاف این است، در فقه می‌گوئید اگر کسی خوف ضرر داشته باشد نباید روزه بگیرد. اصلا خود شیخ و شیخه (مرد پیر و زن پیر) موضوعیت دارد خودشان از مستثناها هستند که لازم نیست احتمال ضرر بدهند. اینها اگر مشقت هم برایشان باشد نباید روزه بگیرند. می‌گفتند فتوای خودم این است ولی آن رگ عوامیم نمی‌گذارد که من روزه‌ام را بخورم. البته همینجور است ولی دستور اسلام غیر از این است. اینها برای این است که ما درک بکنیم که دین اسلام چگونه خودش، خودش را با احوال و اوضاع مختلف تطبیق می‌دهد نه این که ما آن را تطبیق بدهیم. البته یک کارهایی است که ما پیش خود می‌خواهیم بکنیم.
● مستندات ماه رمضان از دیدگاه علامه طباطبایی
۱۰۰. جملة (شهر رمضان) بیان و توضیحی است برای روشن کردن جملة (ایاماً معدوداتٍ) ایام معدوده‌ای که روزه در آنها واجب شده است.
پس به دلیلی که ذکر شد آیات سه‌گانه مورد بحث به هم متصل، و نظیر کلام واحدی است که یک غرض را دربر دارد، و آن غرض عبارت است از بیان وجوب روزه ماه رمضان.
۱۰۱. دلالت دارد بر این که قسمتی از گفتار این سه آیه به منزله توطئه و زمینه‌چینی برای قسمت دیگر آن است، یعنی دو آیة اول به منزلة مقدمه است برای آیه سوم، چون در آیة سوم تکلیفی واجب می‌شود که صاحب کلام، اطمینان ندارد از این که شنونده از اطاعت آن سزپیچی نگند، برای این که تکلیف نامبرده تکلیفی است که بالطبع برای مخاطب، شاق و سنگین است، و به این منظور، دو آیه اول از جملاتی ترکیب‌شده که هیچ‌یک از آنها از هدایت ذهن مخاطب به تشریع روزه رمضان خالی نیست، بلکه در همه آنها به تدریج ذهن شنونده را به سوی آن توجه می‌دهد، و به این وسیله استیحاش و اضطراب ذهن او را از بین می‌برد، و در نتیجه علاقمند به روزه می‌کند، تا با اشاره به تخفیف و تسهیلی که در تشریع این حکم رعایت شده، و نیز با ذکر فوائد و خیر دنیوی و اخروی که در آن است، حدت و شدت دلخواهی و استکبار او را بشکند.
و به همین جهت بعد از آن که در جملة: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام»، مسأله وجوب روزه بر مسلمانان را خاطرنشان کرد، بلافاصله فرمود: «کما کتب علی الذین من قبلکم» و فهمانید که شما مسلمانان نباید از تشریع روزه وحشت کنید، و آن را گران بشمارید، چون این حکم منحصر به شما نبوده، بلکه حکمی است که در امت‌های سابق نیز تشریع شده بود. (لعکم تتقون)، یعنی علاوه بر این که به این دستور، همان فائده‌ای را دارد که شما به امید رسیدن به آن ایمان آوردید، و آن، عبارت است از تقوا، و علاوه بر این، این عمل که گفتیم در آن، امید تقوا برای شما هست، همچنان که برای امت‌های قبل از شما بود، عملی نیست که تمامی اوقات شما را وحتی بیشتر اوقاتتان را بگیرد، بلکه عملی است که در ایامی قلیل و معدود انجام می‌شود، (ایاماً معدودات).
۱۰۲. «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم»، کلمه کتابت معنایش معروف است، لیکن گاهی کنایه می‌شود از واجب شدن عملی، و یا تصمیم بر عملی و یا قضای حتمی که بر چیزی رانده شده، که در آیة: «کتب الله لاغلبن انا ورسلی» کنایه از قضاء حتمی، و در آیه: «و نکتب ما قدموا و آثارهم» کنایه از عزیمت و قضاء حتمی است و در آیه «و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس» کنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعی است.
و کلمة (صیام) و کلمة (صوم) در لغت مصدر، و به معنای خودداری از عمل است، مثلاً صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن، و از جماع و از سخن گفتن و راه‌رفتن و امثال آن به معنای خودداری از آنها است، و چه بسا در معنای آن این قیر را اضافه کرده باشند، که به معنای خودداری از خصوص کارهایی است که دل آدمی مشتاق آن باشد، و اشتهای آن را داشته باشد.
صاحب این گفتار گفته: معنای صوم در اصل لغت خودداری از خصوص چنین کارهائی بوده، ولیکن بعدها در شرع در خصوص خودداری از کارهای معینی استعمال شده، و آن هم خودداری از طلوع فجر تا مغرب و توأم با نیت است و منظور از «الذین من قبلکم» امتهای گذشته و قبل از ظهور اسلام است، امتهای انبیاء قبل، چون امت موسی(ع) و عیسی(ع) و غیر ایشان است.
چون هرجا که در قرآن کریم این کلمه به چشم می‌خورد مفهود همین معنا است، البته این به آن معنا نیست که جملة «کما کتب علی الذین من قبلکم» در مقام اطلاق از حیث اشخاص است و می‌خواهد بفرماید: تمامی تک تک امت‌ها روزه داشته‌اند و نیز به آن معنا نیست که بفهماند روزه اسلام شبیه روزه امت‌های پیشین است، پس آیه شریفه نه دلالت بر این دارد که تمامی امت‌ها بدون استثناء روزه داشته‌اند، و نه دلالت دارد بر این که روزة همه امت‌ها مانند روزه ما مسلمانان در خصوص رمضان و از ساعت فلان تا ساعت فلان و دارای همه خصوصیات روزة ما بوده، بلکه تنها در این مقام است که اصل روزه و خودداری را در امت‌های پیشین هم روزه داشته‌اند.
۱۰۳. مراد از جملة: (الذین من قبلکم) امت‌های گذشته دارای ملت و دین است البته همان طور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که این امت‌ها کدامند، چیزی که هست از ظاهر جمله:‌ (کما کتب) برمی‌آید که امت‌های نامبرده اهل ملت و دین بوده‌اند که روزه داشته‌اند، و از تورات و انجیل موجود در دست یهود و نصارا هیچ دلیلی که دلالت کند بر وجوب روزه بر این دو ملت نمی‌شود، تنها در این دو کتاب فرازهایی است که روزه را مدح می‌کند، و آن را عظیم می‌شمارد.
و اما خود یهود و نصارا را می‌بینیم که تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالی مختلف روزه می‌گیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر از مطلق خوردن و نوشیدن خودداری می‌کنند.
و نیز در قرآن کریم داستان روزه زکریا و قصه روزه مردم از سخن گفتن آمده است.
و در غیر قرآن مسأله روزه از اقوام بی‌دین نیز نقل شده، همچنان که از مصریان قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتی وثنی‌های هندی تا به امروز نقل شده، که هریک برای خود فطرت آدمی به آن حکم می‌کند، که بحثش خواهد آمد ان‌شاء الله.
و بعضی گفته‌اند که مراد از جملة (الذین من قبلکم) یهود و نصارا و یا انبیای سابق است، که بر طبق هریک از این دو قول روایاتی هم آمده، ولی روایاتی است که خالی از ضعف نیست.
▪ روزه معامله و مبادله نیست
وثنی‌ها (همان طور که اشاره شد) به منظور تقرب و ارضای آلهه خود و در هنگامی که جرمی مرتکب می‌شدند به منظور خاموش کردن فوران خشم خدایان روزه می‌گرفتند، و همچنین وقتی حاجتی داشتند به منظور برآمدنش دست به این عبادت می‌زدند و این قسم روزه در حقیقت معامله و مبادله بوده، عابد با روزه گرفتن احتیاج معبود را برمی‌آورده تا معبود هم حاجت عابد را برآورد، تا این هم رضایت او را حاصل کند.
۱۰۴. در اسلام روزه معامله و مبادله نیست، برای این که خدای عزوجل بزرگ‌تر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تأثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آن که خدای سبحان بری از هر نقص است، پس هراثر خوبی که عبادت‌ها داشته باشد، حال هر عبادتی که باشد تنها عاید خود عبد می‌شود، نه خدای تعالی و تقدس، همچنن که اثر سوء گناهان نیز هرچه باشد به خود بندگان برمی‌گردد‌ «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اسادم فلها» این معنایی است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره می‌کند، و آثار اطاعت‌ها و نافرمانی‌ها را به انسان برمی‌گرداند انسانی که جز فقر و احتیاج چیزی ندارد، و باز قرآن درباره‌اش می‌فرماید: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله هوالغنی».
۱۰۵. در خصوص روزه، همین برگشتن آثار اطاعت به انسان را در جملة (العلکم تتقون) بیان کرده، می‌فرماید: فائده روزه تقوا است، و آن خود سودی است که عاید خود شما می‌شود، و فائده داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد، چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می‌کند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسارگسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذت‌های جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگ‌تر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آن که از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد، بپرهیزد.
تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست می‌آید، و نزدیک‌ترین راه و مؤثرترن رژیم معنوی و عمومی‌ترین آن به طوری که همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‌مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم‌بارگان اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همه مردم در همه اعصار مبتلای بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش را تمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتن‌داری از گناهان در آنان قوت می‌گیرد و نیز به تدریج بر ارادة خود مسلط می‌شوند، آن وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی‌هند، و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی‌گردند، چون پرواضح است کسی که خدا در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل‌جنسی که امری مباح است اجابت می‌کند، قهراً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانی‌ها شنواتر، و مطیع‌تر خواهد بود، این است معنای آن که فرمود: (لعلکم تتقون) .
▪ مراد از ایاماً معدودات
۱۰۶. «ایاماً معدوداتٍ»
منصوب آمدن کلمه (ایام) بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه (فی) است، و این ظرف (در ایامی معدود) متعلق است به کلمه (صیام)، و ما در سابق هم گفتیم که نکره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت (معدودات) برای این است که بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرأت دهد، و از آنجا که ما در سابق گفتیم آیه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» بیان ایام است، قهراً مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.
بعضی از مفسرین گفته‌اند: که مراد از ایام معدودات روزة مستحبی سه روزه در هر ماه و روزه عاشورا است، و بعضی دیگر گفته‌اند: ایام‌البیض یعنی سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه، و نیز روزة عاشوراء است، که مسلمانان و رسول خدا(ص) در این ایام روزه می‌گرفتند، آنگاه آیة شریفه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» نازل شد، و روزه‌های چند روز نامبرده نسخ گردید، و برای همیشه روزة رمضان واجب گشت.
۱۰۷. صاحبان این دو قول هر کدام به یک دسته روایات وارده از طرق اهل سنت و جماعت تمسک کرده‌اند، روایاتی که صرفنظر از سند، در بین خود تعارض دارند، و به همین جهت قابل اعتماد نیستند.
دلیل عمده‌ای که ضعف این قول را روشن می‌کند دو چیز است.
اول این که: روزه همان‌طور که دیگران هم گفته‌اند یک عبادت عمومی و همگانی است، و اگر منظور از آیه شریفه مورد بحث آن بوده باشد که اینان گفتند، قطعاً تاریخ آن را ضبط می‌کرد، و دیگر اختلافی در ثبوتش پدید نمی‌آمد و به همین دلیل نسخ آن نیز ثابت می‌شد و کسی در آن اختلاف نمی‌کرد و می‌بینیم که این‌طور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید هست.
علاوه بر این که ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه و وجوب یا استجابت روزة آن به عنوان یک عید از اعیاد اسلامی از بدعت‌هایی است که بنی‌امیه(لعنهم الله) آن را ابداع کردند، بدین جهت ابداع کردند که در آن روزه واقعه کربلا ذریه رسول خدا(ص) و اهل بیت او را از بین بردند، مردانشان را کشتند و زنان و ذراری ایشان را به اسارت برده اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالی و مسرت آن روز را مبارک شمرده، برای خود عید گرفتند، و روزه آن را تشریع کردند تا از روزه گرفتن آن روز برکت بگیرند.
و باز به همین منظور برای روزه آن روز فضائلی جعل کردند، و برکاتی تراشیدند، و احادیثی (به مضمون که عاشورا یکی از اعیاد اسلامی است، و بلکه از اعیاد عامه‌ای است که حتی مشرکین جاهلیت و یهود و نصارا هم از زمان بعثت موسی(ع) و عیسی(ع) آن را پاس می‌دارند) جعل کردند، در حالی که هیچ یک از این مضامین درست نیست، نه یهود عاشورا را عید می‌دانسته و نه نصارا، و نه مردم جاهلیت و نه اسلام، چون عاشورا نه یک روز ملی بوده تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملی و قومی بشود، و نیز در آن روز هیچ واقعه‌ای از قبیل فتح و پیروزی برای ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسول خدا(ص) روزی تاریخی برای اسلام باشد، و هیچ جهت دینی هم ندارد تا نظیر فطر و قربان عیدی دینی باشد، پس عزت و احترامی که بنی‌امیه برای عاشورا درست کرده‌اند عزتی است بدون جهت.
دلیل دوم: بر ضعف این قول این است که آیة سوم از آیات مورد بحث یعنی آیة: (شهر رمضان) سیاقی دارد که با نازل شدنش جدای از دو آیه دیگر نمی‌سازد، تا ناسخ آیه‌های قبل باشد: چون ظاهر سیاق این است که جمله (شهر رمضان) خبر باشد برای مبتدایی که حذف شده، و یا مبتدایی باشد برای خبری که حذف شده، که توضیحش گذشت در نتیجه بیانی خواهد بود برای جمله: (ایاماً معدوداتٍ) و با در نظر گرفتن این معنا هر سه آیه کلام واحدی خواهد بود، که غرض واحدی را دنبال می‌کند، و آن عبارت است از واجب بودن روزة ماه رمضان.
و اما این که کلمه (شهر رمضان) مبتداء و جمله: «الذی انزل فیه القرآن» خبر آن باشد، هر چند نظریه‌ای است که آیه شریفه را مستقل از قبل می‌کند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آن را دارد که به تنهایی نازل شده باشد، لیکن صلاحیت آن را ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، برای این که میان ناسخ و منسوخ باید منافاتی باشد، و میان این آینه و آیه قبلش هیچ منافاتی نیست، تا این ناسخ آن باشد با این که گفتیم در نسخ باید منافات و تباینی دربین باشد.
ضعیف‌تر از این قول، گفتار جمعی دیگر است، که از کلماتشان برمی‌آید که خواسته‌اند بگویند آیه دوم یعنی آیه: (ایاما معدودات) ناسخ آیه اول، یعنی آیه: (کتب علیکم الصیام) است، به این بیان که قبل از اسلام روزه بر نصارا نیز واجب بود، ولی نصارا در آن کم و زیاد کردند، تا بالاخره بر عدد پنجاه روزه قرار گرفت، آنگاه خدای تعالی برای مسلمین روزه رمضان را تشریع کرد، پس رسول خدا(ص) و مسلمانان در صدر اسلام و قبل از تشریع روزه رمضان همان روزه پنجاه روز مسیحیان را می‌گرفتند، و آیه اول هم همین را تشریع کرده، می‌فرماید شما مسلمانان نیز همان روزة مسیحیان را بگیرید، ولی آیه دوم وقتی نازل شد حکم آیه اول را نسخ کرد، چون فرمود روزه در چند روز معینی واجب است.
و وجه ضعیف‌تر بودن این قول از قول قبلی این است که همه ایرادهایی که به وجه قبلی وارد بود بر آن وارد است، علاوه بر این که متمم بودن آیه دومی برای اولی روشن‌تر از متمم بودن سومی برای دومی است، و نیز روایاتی که این قائل قول خود را مستند به آنها کرده جعلی بودن و مخالفتش با قرآن و با سیاق آیه روشن‌تر از مخالفت روایات قول اول با آیه است.
▪ نازل شدن قرآن در رمضان
۱۰۸. ماه رمضان نهمین ماه از ماه‌های سال قمری و عربی است، که بین ماه شعبان و شوال واقع است، و در قرآن کریم از ماه‌های دوازده‌گانه غیر از ماه رمضان نام هیج ماه دیگر نیامده است.
کلمه نزول به معنای پائین آمدن و وارد شدن از نقطة بلند است، فرق میان انزال و تنزیل این است که انزال به معنای نازل کردن دفعی و یک‌پارچه است، و تنزیل به معنای نازل کردن تدریجی است، و کلمه (قرآن) اسم کتابی است که خدای تعالی آن را بر پیامبر گرامیش محمد(ص) نازل کرده، و به این جهت آن را قرآن نامیده که (قبلا از جنس خواندنی‌ها نبود، و به منظور این که درخور فهم بشر شود نازلش کرد و در نتیجه کتابی) خواندنی شد، چنان که فرمود: «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون» و این کلمه هم بر مجموع قرآن اطلاق می‌شود و هم بر اجزای آن.
و این آیه شریفه دلالت دارد بر این که قرآن یک‌پارچه در ماه رمضان نازل شده است، از سوی دیگر ظاهر آیة شریفه: «وقرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا» دلالت دارد بر اینکه قرآن کریم به تدریج و در مجموع مدت دعوت رسول خدا(ص) یعنی در مدت تقریبا بیست و سه سال نازل سده، تاریخ هم مؤید این معنا است، و از همین جهت بعضی گمان کرده‌اند که آیة مورد بحث با این آیه منافات دارد.
و بعضی دیگر در پاسخ گفته‌اند:‌ قرآن کریم دوبار نازل شده، یک باز در ماه رمضان به طور یک‌پارچه به آسمان دنیا نازل شد و بار دیگر از آسمان دنیا به تدریج بر زمین نازل شده، و این پاسخی است که مفسرین نامبرده آن را از روایات گرفته‌اند.
۱۰۹. قرآن، نازل شده و بشری شدة کتاب مبین (که ما آن را حقیقت کتاب می‌نامیم) باشد، و به منزله لباسی باشد برای اندام صاحب لباس، و مثال باشد برای حقیقت و نیز به منزلة مثل باشد برای غرض صاحب کلام، خود مصحح آن است که احیاناً آن حقیقت را هم قرآن بنامیم همچنان که در آیة شریفه: «بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ» و آیاتی دیگر ایت تعبیر آمده، و همین نکته باعث می‌شود که آیة: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»، و آیه «انا انزلنا فی لیله القدر»، و آیه «انا انزلنا فی لیله مبارکه» را که دلالت دارند بر این که قرآن یک دفعه نازل شده حمل کنیم بر نازل شدن حقیقت قرآن، یعنی کتاب مبین، بر قلب رسول خدا(ص) در یک شب، همچنان که همین قرآن بعد از آن که بشری و خواندنی و مفصل شد، تدربجاً در مدت بیست و سه سال دعوت نبویه نازل شده است.
این نزول تدریجی از آیات زیر استفاده می‌شود: «ولا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه» و آیات: «لا تحرک به لسانک لتعجل به، ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه ثم ان علینا بیانه» چون از این آیات برمی‌آید که رسول خدا(ص) می‌دانسته چه آیه‌ای بر او نازل می‌شود، و به همین جهت قبل از آن که وحی آیه‌ای تمام شود او از پیش، آیه را می‌خوانده، و خدای تعالی از این کار نهیش فرمود.
و سخن کوتاه آنکه: اگر کسی در آیات قرآنی تدبر و دقت کند هیچ چاره‌ای جز این ندارد که اعتراف کند به این که قرآنی دلالت دارد بر این که این قرآنی که تدریجاً بر رسول خدا(ص) نازل شده متکی بر حقیقتی است متعالی و بس بلند که عقول عامة بشر قاصر از درک آن، و دست افکار ملوث به لوث هوس‌ها ماده‌شان از رسیدن به آن حقیقت کوتاه است.
۱۱۰. بعضی دیگر از اهل بحث و تحقیق در معنای این که چگونه ممکن است قرآن در ماه رمضان نازل شده باشد؟
هیچ شکی نیست در این که بعثت رسول خدا(ص) قرین و توأم با نزول اولین بخش آن بوده، و در آن بخش به وی دستور داده که مردم را تبلیغ و انذار کن، از سوی دیگر در این نیز هیچ شکی نیست که بعثت و نزول اولین بخش قرآن، در شب اتفاق افتاده، برای این که آیه شریفه: «انا انزلنا فی لیله مبارکه انا کنا منذرین»، صریحاً می‌فرماید: که قرآن در شب نازل شده، و باز شکی نیست که آن شب از شب‌های رمضان بوده، برای این که در سورة بقره آیه ۱۸۵ می‌فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن».
پس تا اینجا هیچ شکی نیست تنها گفتگو در این است که منظور این آیات تمام قرآن است یا بعضی از آن؟
در پاسخ از این سؤال می‌گوئیم: گو این که همه قرآن در یک شب نازل نشده، اما همین که سورة حمد که مشتمل بر بسیاری از معارف قرآن است در یک شب نازل شده، مثل این است که همه قرآن در یک شب نازل شده باشد، و به همین اعتبار می‌شود گفت:‌ (ما قرآن را در فلان شب نازل کردیم).
پاسخ دیگری که می‌توان گفت این که: کلمه قرآن همان طور که بر همه آیات بین دو جلد اطلاق می‌شود، بر بعض از آن نیز اطلاق می‌گردد، و این خود اصطلاحی است از قرآن کریم.
آنگاه اضافه کرده: که اولین بخشی که نازل شده «اقرء باسم ربک الذی خلق ...» است که در شب بیست و پنجم رمضان نازل شد، در حالی که رسول خدا(ص) در وسط بیابان بود، و به طرف خانه خدیجه می‌آمد، همین که این آیات به وی وحی شد به خاطرش رسید از جبرئیل بپرسد: چگونه پروردگار خود را یاد کند، دوباره جبرئیل خود را به وی نشان داد و تعلیمش داد که بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین» تا آخر سوره حمد، و سپس کیفیت نماز را به او یاد داد، او از نظرش غائب شد، رسول خدا(ص) به خود آمد در حالی که اثری از جبرئیل نیافت، تنها از آنچه دیده بود، تعبی و کوفتگی در خود احساس کرد، تعبی که همواره بعد از دیدن جبرئیل به او دست می‌داد، و چون اولین بار بود که به چنین منظره‌ای برمی‌خورد و نمی‌دانست که از طرف خدا مبعوث به نبوت و هدایت خلق شده، لذا وقتی به خانه درآمد از شدت خستگی آن شب را تا به صبح خوابید، صبح آن شب مجدداً فرشتة وحی نزد او برگشت و این سوره را بر او نازل کرد: «یا ایها المدثر قم فانذر».
آنگاه مفسر نامبرده می‌گوید پس معنای نازل شدن قرآن همین نازل شدن سورة حمد است، که در ماه رمضان و مصادف با شب قدر نازل شده، و اما آنچه در کتب شیعه دیده می‌شود که بعثت در روزه بیست و هفتم رجب بوده، روایاتی است که علاوه بر این که جز در بعضی از کتب شیعه که تاریخ تألیفش جلوتر از قرن چهارم هجرت نیست، یافت نمی‌شود مخالف کتاب خدا نیز هست، چون متوجه شدید که کتاب خدا نطول قرآن را در ماه رمضان دانسته.
سپس اضافه می‌کند: که در این میان روایات دیگری هست مؤید آن روایات که می‌گوید معنای نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن قبل از بعثت رسول خدا(ص) یک جا از لوح محفوظ به بیت‌المعمور نازل شد، و جبرئیل آن را در بیت‌المعمور به ملائکه املاء کرد، تا آن که بعد از بعثت به تدریج بر رسول خدا(ص) نازل شد.
و این روایات اوهامی است خرافی که دست اجانب آنها را با روایات اسلام آمیخته کرده و به چند جهت مردود است، ۱. مخالف کتاب خدا هستند ۲. لوح محفوظ را جزء ماورای طبیعت دانسته در حالی که لوح محفوظ عبارت است از عالم طبیعت و بیت‌المعمور عبارت است از کره زمین، که با سکونت بشر معمور و آباد گشت.
▪ رویت هلال رمضان
۱۱۱. «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه»
کلمه «شهادت» به معنای حاضر بودن در جریان، و اطلاع یافتن از آن است، (وقتی می‌گوئیم من در وقوع فلان امر شاهد بودم، یعنی حاضر بودم، و در نتیجه حضورم از جریان اطلاع یافتم)، و شاهد ماه رمضان بودن، به این معنا است که انسان همچنان زنده و هوشیار بماند، تا ماه رمضان فرا رسد، و آدمی از فرا رسیدنش آگاه می‌شود، و این شهادت هم نسبت به تمامی ماه صادق است، و هم نسبت به بعضی از آن، (مانند این که آدمی در اوائل ماه، مسافر باشد و در اواخر آن حاضر شود).
و اما این که مراد از شهود شهر این باشد که انسان شاهد رؤیت هلال رمضان باشد در حالی که مسافر هم نباشد، صحیح نیست چون دلیلی در لفظ آیه بر آن نیست، بله از راه ملازمه آن هم در بعضی از اوقات و به کمک قرائن می‌توان چنین معنائی را بر آیه تحمیل کرد، ولیکن در آیه هیچ قرینه‌ای بر این معنا وجود ندارد.
«و من کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر»
وارد ساختن این جمله در آیه مورد بحث از قبیل تکرار به منظور تأکید و غیره نیست، چوت قبلاً هم گفتیم دو آیة قبلی در مقام بیان حکم نبودند، و تنها در مقام زمینه‌چینی بودند، و فقط آیه سوم حکم را بیان می‌کند، پس آیه سوم مشتمل بر جمله تکراری نست.
«یریدالله بکم الیسر، ولا یرید بکم العسر، ولتکملوا العده»
کأنه این جمله می‌خواهد مجموع مطالب آیه را تعلیل کند، هم استثنا شدن مریض و مسافر و افطارکردن آن دو در ماه رمضان را، و هم روزه گرفتن در ایام دیگر سال را، چیزی که هست این که جمله اول مطلب اول را تعلیل می‌کند و می‌فرماید چون خدا سهولت را برایتان خواست، و جمله آخر یمعنی «ولتکملوا العده» مطلب بعد را و می‌فرماید این که گفتیم به همان عدد از روزهای دیگر سال را روزه بگیرید برای این بود که تکمیل سی روز امری واجب است.
۱۱۲. «ولتکبروا الله علی ما هدیکم ولعلکم تشکرون ...»
ظاهر دو جمله مورد بحث به طوری که لام غایب (البته غایب به معنای غرض که آن نیز اصطلاح دیگری است) اشعاره دارد، این است که می‌خواهند غایب و نتیجة اصل روزه را بیان کنند، نه حکم استثنای مریض و مسافر را چون وقتی می‌بینیم جمله «شهر رمضان» را مقید کرد به جملة: «الذی انزل فیه القرآن ...»، می‌فهمیم که میان وجوب روزة رمضان و نازل شدن قرآن در رمضان یک نحوه ارتباط و پیوستگی وجود دارد، در نتیجه برگشت معنای غایت به این می‌شود که تلبس و اشتغال به روزه برای اظهار کبریایی حق تعالی است به خاطر این که قرآن را بر ایشان نازل فرمود، و ربوبیت خود و عبودیت بندگان را اعلام داشت، و نیز بدین منظور بود که در مقابل این که به سوی حق هدایتشان فرموده و با کتاب خود برایشان حق را از باطل جدا کرده شکرش را بجای آرند.
و چون روزه وقتی متصف به این صفت می‌شود، یعنی وقتی شکر نعمت‌های خدا می‌شود که مشتمل بر حقیقت معنای روزه باشد، یعنی از روی اخلاص انجام شود، و روزه‌دار از آلودگی‌های طبیعت پاک باشد، و از بزرگ‌ترین مشتهیات نفس چشم بپوشد، لذا دنبال آبه نفرمود: «لیتشکرواالله»، چون شکر تنها با روزه واقعی محقق می‌شود، بلکه در مقابل فرمود: «ولتکبروا الله علی ما هدایکم» برای این که تکبیر و بزرگداشت خدا با صورت روزه هم انجام می‌شود، چه این که این صورت، حقیقت هم داشته باشد و یا نداشته باشد، و بهمین جهت مسأله شکر را با کلمه «لعل= امید است»، از تکبر جدا کرد، و فرمود، «ولتکبرواالله علی ما هدیکم، و لعلکم تشکرون» همان‌طور که در اول آیات، دربارة روه فرمود: «لعلکم تتقون».
۱۱۳. در حدیث قدسی(یعنی احادیثی که سلسلة سندش منتهی به خود خدای تعالی می‌شود) خدای تعالی فرمود: روزه فقط برای من است، و من خود جزای آن را می‌دهم.
مؤلف: این روایت را شیعه و سنی البته با مختصر اختلافی نقل کرده‌اند و وجه این که روزه برای خدا سبحان است این است که تنها عبادتی است که از امور عدمی تشکیل می‌شود، بخلاف عبادت‌های دیگر، از قبیل نماز، و حج و امثال آن، که از امور وجودی ترکیب می‌یابد، و یا حداقل امور وجودی هم در آنها دخالت دارند، و معلوم است که فعل وجودی نمی‌تواند محض و خالص در اظهار عبودیت عبد و ربوبیت رب سبحان باشد، چون خالی از نقایص مادی و آفت محدودیت و اثبات انانیت نیست، و ممکن است در انجام آن قصر غیر خدا هم به میان آید، و سهمی از آن را برای غیر خدا انجام دهد، چنان که در موارد ریا و سمعه و سجده برای غیر خدا این آفت‌ها مشاهده می‌شود، بخلاف عملی که همه‌اش نفی است، یعنی روزه که عبارت است از نخوردن، ننوشیدن، و فلان و بهمان نکردن، که صاحبش خود را بالاتر از اسارت در برابر مادیات می‌بیند، و با خویشتن‌داری خود را از لوث شهوات نفس پاک نگه می‌دارد، و این امور عدمی چیزی نیست که غیر خدا هم سهمی از آن داشته باشد، زیرا امری است تنها میان بنده و پروردگارش و طبعا کسی جز خدا از آن باخبر نمی‌شود.
و این که فرموده: و «انا اجزی به» اگر کلمه «اجزی» را به صیغة معلوم بخوانیم، یعنی من جزای آن را می‌دهم آن وقت دلالت می‌کند بر این که در دادن اجر به بنده، کسی میان او و خدا فاصله و واسطه نمی‌شود، همان‌طور که بنده هم در بندگی و عبادت خدا به وسیلة روزه کسی را دخل قرار نداد، و نگذاشت کسی از روزه‌داریش باخبر شود، چنان که درباره صدقه آمده است: صدقه را تنها خدا می‌گیرد، و بین صدقه دهنده و خدا کسی واسطه نیست، و در قرآن هم آمده: «و یاخذ الصدقات» و اما اگر «اجزی» را به صیغة مجهول بخوانیم، معنایش این می‌شود: (خود من جزای روزه قرار می‌گیرم) آن وقت عبارت کنایه می‌شود از نزدیکی روزه‌دار به خدای تعالی.
۱۱۴. و در تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) روایت کرده که در تفسیر آیه: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام» فرموده: این مخصوص مؤمنین است.
و از جمیل روایت آورده که گفت: از امام صادق(ع) از معنای آیة:‌ «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام»، و «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القتال» پرسیدم، فرمود: همه این خطاب‌ها شامل حال گمراهان و منافقین و خلاصه تمامی افرادی که به ظاهر شهادت به توحید و نبوت و معاد داده‌ می‌شود.
و در فقیه از حفص روایت کرده که گفت از امام صادق(ع) شنیدم می‌فرمود: روزه ماه رمضان قبل از امت اسلام بر هیچ امتی واجب نبود، عرضه داشتم: پس این که خدای عزوجل می‌فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم» چیست؟ فرمود: ماه رمضان قبل از امت اسلام روزه‌اش واجب بوده، اما نه بر امت‌ها بلکه تنها بر انبیای آنان، خداوند امت اسلام را بر سایر امم برتری داده، چیزی را که بر رسول خود واجب کرده بود بر امتش هم واجب فرمود.● مستندات ماه رمضان از دیدگاه آیت الله جوادی آملی
▪ عظمت ماه رمضان
۱۱۵. «ایام معدود» که روزه در آن واجب شده، ماه رمضان است. عظمت این ماه به نزول دفعی حقیقت واحد و وجود جمعی، کامل، تام، مجرد، بسیط و اجمالی قرآن در آن است؛ همان قرآن که اصل این قرآن نازل و از لحاظ رتبة وجودی جدای از آن، بلندمرتبه، حکیم، بدون تفصیل، مصون از تدریج و تغییر و در ام‌الکتاب و لوح محفوظ و کتاب مکنون است و رسول اکرم(ص) در شب قدر با عروج و صعود و ارتقا به مقام ام‌الکتاب آن را که عصارة وجود قرآن است یکجا به طور وضوح ادراک و تلقی کرد و این کثرتی آمیخته با وحدت، و علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است. البته فعلیت اوصاف شأنی و اهداف معینی که برای قرآن است متوقف بر نزول به زمین و در دسترس مردم قرارگرفتن است.
وجود تفصیلی قرآن فقط تدریجاً نازل شده است. البته نزول آن به صورت تجلی (نه تجافی) حافظ جامعیت و وحدت ارتباطی درجات وجودی آن است.
در ماه رمضان که بزرگ‌ترین آیات ربوبی، یعنی قرآن، نازل شد، بزرگ‌ترین آیات عبادی، یعنی روزه، واجب شد. بین نزول قرآن و وجوب روزه در ماه رمضان، تناسب خاص است. وجوب روزه در ماه نزول قرآن می‌تواند اشاره باشد به این که روزه و امساک از غیر خدا در این ماه، در غیب را به روی روزه‌دار می‌گشاید. ذکر ظرف نزول قرآن در خلال آیات روزه افزون بر بیان عظمت روزه به لحاظ ظرف زمانی‌ آن، برای ایجاد انگیزة بیشتر برای مکلفان است که به شوق ادراک معارف و احکام قرآن که روزه یکی از آنهاست، از روزة این ماه نیز بهره برند. البته خود روزه نیز برکات فراوان دارد و محوریت صوم برای ارزش بخشیدن به ماه رمضان با احتمال و استظهار این معنا از آیه روشن خواهد شد که ماه رمضان چیزی است که دربارة وجوب روزة آن قرآن فرود آمد.
علت غایی برای نزول قرآن هدایت تودة مردم است، هرچند این کتاب آسمانی بالفعل متقیان را هادی است و تنها آنان از این کتاب که قرآن، یعنی حاوی نتایج همة کتاب‌ها و علوم و جامع خیز دنیا و آخرت است بهرة بهینه می‌برند. قرآنی که در آن دلایل و شواهد هدایت و فرق حق و باطل تعبیه شده، برای عموم انسان‌ها، هدایت عام و برای خواص، بینة از سنخ هدایت خاص (نه برای هدایت) و برای برخی به مثابة سند و برای بعضی به منزلة گواه بر سند است و چون معیارهای سنجش حق و باطل در آن وجود دارد، فرقان، یعنی فارق حق از باطل است، چنان که به لحاظ داشتن سور و آیات جدا از هم فرقان است.
پس از تمهید و زمینه‌سازی در آیات پیشین برای بیان حکم روزة مریض، مسافر، سالمند و ناتئان، این آیه حکم قطعی روزة دو صنف از آنها را چنین بیان می‌کند: با رسیدن ماه رمضان و آگاهی به آن، بر هر بالغ و عاقلی که مریض یا مسافر نباشد روزه واجب است. خداوند برای شما خواهان آسانی است و نه دشواری، از این رو شما را به کاری فراتر از توانتان مکلف نمی‌کند و از همین رو که ارکان اصلی فروع فقهی بر یسر و پرهیز از عُسر است مریض و مسافر را که روزه برای آنان نوعا مشقت دارد از حکم عام وجوب روزه در ماه رمضان بر شاهدان و حاضران در ان مستثنا دانسته و قضای روزه‌های افطار شده را بر آنان واجب کرده است. از ترتیب وجوب قضا بر صرف مرض و سفر در این آیه استفاده می‌شود که افطار بر مسافر عزیمت است؛ نه رخصت.
«اکمال عده» یا به معنای تکمیل اصل ماه به سی روز یا رؤیت هلال یا به معنای تکمیل روزه‌های فوت شده در حال مرض یا سفر به قضای معادل آن یا به معنای تکمیل ارکان پنج‌گانة اسلام است که روزه یکی از آنهاست.
روزه و خودداری از خواسته‌های برخاسته از نفس، برای اعتراف به کبریایی خداوند متعالی در فرستادن قرآن و هدایت بندگان و اقرار به ربوبیت وی و عبودیت بندگان اوست و بر عظمت دستور دهندة روزه، یعنی خداوند سبحان دلالت دارد. روزة راستین و خالصانه همچون هر عبادت دیگر، شکر و سپاسگزاری خداست؛ سپاسگزاری از او به سبب هدایتی که در حق بندگان روا داشته و با کتابش بین حق و باطل جدایی افکنده است.
از منظر کلامی «تکبر»، یعنی بزرگداشت خداوند که ولی نعمت هستی و نعمت تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه به وسیلة پیامبر(ص) است لازم است و از منظر فن فقه تکبیر بعد از چهار نماز در آغاز ماه شوال راجح است.
۱۱۶. از ماه‌های سال تنها نام ماه رمضان در قرآن آمده است. از ماه‌های رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم با تعبیر عام «الاشهر الحرم» و «منها اربعه حرم»، و از ماه‌های حج، یعنی شوال، ذیقعده و ذیحجه نیز به عنوان «اشهر معلومت» یاد شده است؛ نه نام ویژة آنها. البته اجزای زمان، ذاتاً یکسان‌اند و مزیتی ذاتی بر هم ندارند؛ لکین گاهی «متزمن» به زمان‌ بها می‌دهد، آنگاه آن زمان ویژه ظرف برای نبرخی از امور خاص قرار می‌گیرد.
خدای سبحان ماه رمضان را به نزول قرآن در آن معرفی می‌کند، پس عظمت این ماه به لحاظ روزه نیست، بلکه معرّف حقیقی ماه رمضان، «ظرف نزول قرآن بودن» آن است؛ قرآنی که حاوی معارف و احکام فروانی است که یکی از آنها روزه است؛ قرآنی که هدایت انسان‌ها را بر عهده دارد و شواهد هدایت و فرق بین حق و باطل در آن تعبیه شده است.
ذکر ظرف نزول قرآن در خلال آیات روزه برای ایجاد انگیزة بیشتر در مکلفان است که به شوق ادارک معارف قرآن از روزة این ماه نیز بهره‌مند شوند، هرچند خود روزه نیز طبق برکات فراوانی که بر آن مترتب است شایان توجه خواهد بود، چنان که اگر مقصود از «شهر رمضان الذی انزل فیه القرءان» این باشد که «ماه رمضان چیزی است که دربارة وجوب روزه آن قرآن فرود آمد»، نه آن که قرآن در این ماه نازل شد، محوریت صوم برای ارزش بخشیدن به این ماه روشن می‌شود.
برخی تناسب نزول قرآن و روزه را چنین ترسیم کرده‌اند: چون قرآن که بزرگ‌ترین آیات ربوبی است در این ماه نازل شد، روزه که بزرگ‌ترین آیات عبادی است در این ماه واجب شد. طبق تحلیلی دیگر در این باره، تفریع جملة «فمن شهد منکم الشهر» بر قبل برای آن است که بفهماند حال که ماه رمضان ماه نزول قرآن است، بر شماست که در این ماه از غیر خدا و از خواسته‌های نفسانی امساک کنید تا نسیم روحانی بر شما بوزد و در غیب به رویتان بازگردد. حدیث «لولا آن الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا إلی ملکوت السموات». نیز بیانگر این تناسب است.
نزول قرآن در ماه رمضان
۱۱۷. جریان نزول وحی و بحث از دفعی و تدریجی بودن نزول و سایر شئون آن جزو فنّ علوم قرآنی است که از فن تفسیر معانی آن جداست. دأب مفسران پیش (به استثنای بعضی از آنان) بر این بود که فن علوم قرآنی در طیّ مسائل تفسیری مطرح می‌کردند، همان‌گونه که بسیاری از فقهای گذشته مطالب اصولی را که فن جدایی است در اثنای مسائل فقهی ارائه می‌کردند، هرچند برخی تألیف مستقلی در این باره داشتند. با گسترش دامنة مطالب رشتة علوم قرآنی طرح آن به طور مستقل مناسب‌تر است، چنان که فن اصول را از فن فقه جدا کرده‌اند.
به هر تقدیر، دربارة مقصود آیة مورد بحث از «نزول قرآن در ماه مبارک رمضان»: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرءان» و نحوة این نزول، وجوه و اقوالی مطرح شده است و در همین باره مطلب خاصی است که از ارئه وجوه مزبور و نقد آنها، به آن عنایت می‌شود.
جایگاه روزه در اسلام
۱۱۸. حصر در روایت (بنا شدن اسلام بر پنج چیز) اضافی است، زیرا اسلام مبانی دیگر هم دارد. آری اگر مبانی پنج‌گانه حاصل شد، مبانی دیگر هم به قطع حاصل می‌شود.
این مبانی پنج‌گانه (نماز، زکات، حج، روزه و ولایت) که ارکان اسلام‌اند، بعضی بر بعض دیگر برتری دارند. روزه از جهت دوام امتثال همانند سایر ارکان اسلام نیست، زیرا مثلاً نماز در هیچ حالی و از هیچ کس حتی غریق ساقط نمی‌شود؛ ولی تکلیف روزه در حال سفر و مرض برداشته شده و عملی دیگر جایگزین آن می‌گردد.
۱۱۹. بزرگ‌ترین مانع پیشرفت معنوی بشر اشتغال به خوردن و آشامیدن و لذایذ بدنی است و بهترین عامل رشد روحی وی نزاهت و پرهیز از این امور است. روزه انسان را از اشتغال به مسائل مادی باز می‌دارد و فراغت بیشتری برای او فراهم می‌کند تا به راز آفرینش خود بیندیشد و زاد راهش را فراهم آورد.
روزه بهترین راه برای رسیدن به باطن عالم و مشاهدة ملکوت آن و تبعیت از ابراهیم خلیل(ع) است که خدای سبحان درباره‌اش فرموده‌است: «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموت و الارض و لیکون من الموقنین».
کم خوری و رعایت اعتدال از بهترین راه‌های طی مسیر کمال است، چنان که پرخوری از بزرگ‌ترین موانع کمال به شمار می‌آید. ممکن نیست انسان به صرف درس خواندن و پرداختن به یک سلسله الفاظ و نقوش مکتوب و امواج ملفوظ، به نورانیت علم که امری ماورای طبیعی و مجرد است راه‌ یابند، زیرا محال است امری مادی موجب پیدایش امری مجرد شود. معلم حقیقی نه کتاب‌نویس است و نه گوینده. کتاب و استاد و درس، همگی معدّات و مقدمات خوبی برای تحقق یافتن علم‌اند. عمده، سالک بودن، کم‌خوری و دروی از پرخوری و بدخوری است که انسان را به مشاهدة ملکوت عالم می‌رساند. بر همین اساس برخی از بزرگان فقه فرموده‌اند: در فضیلت روزه همین بس که انسان روزه‌دار شبیه فرشتگان می‌شود و غذای او چون فرشتگان جز تسبیح و تحمید حضرت حق تعالی چیز دیگری نیست: «ولو لم یکن فیه إلا الارتقاء من حطیط النفس البهیمیة إلی ذروه الشبه بالملائکه الروحانیه، لکفی به منقبه و فضلا».
انسان سیر در پیشگاه خدا خشوع و ذلت بایسته را ندارد، از این رو خداوند سبحان فرمود: روزه بگیرید تا باتقوا باشید. منشأ فجور (مقابل تقوا) شهوت و غضب است و قوة غضب نیز در حقیقت در خدمت شهوت است. بیشتر انسان‌های ظاهری حیوان شهودی‌اند و قوة غضب در آنان برای دفاع از مشتهیات نفسانی و تأمین غرایز آنهاست؛ ولی خردمندان غضب را برای دفاع از فرزانگی خود به کار می‌گیرند، چنان که نیروی شهوت را نیز برای فرهیختگی خود استخدام می‌کنند.
خوی انسان سالم درندگی نیست، بلکه حرکت وی برای تأمین غرایز و دفاع از آن است و هنگام برخورد به مانع پرخاش می‌کند؛ مانند بعضی از حیوانات که برای شکار می‌روند و در برخورد با مزاحم به او حمله‌ور می‌شوند؛ برخلاف گرگ که خوی او درندگی است و از دریدن لذت می‌برد، هرچند گرسنه نباشد. بعضی انسان‌ها که سلامت فطری خود را از دست داده‌اند گرگ صفت‌اند و از دریدن لذت می‌برند و تجاوز آنها به حریم دیگران، صرفاً برای تأمین نیاز طبیعی خویش نیست.
امام هشتم(ص) در روایتی می‌فرماید: روزه گرفتن عامل شکسته شدن شهوت است و روزه انواع شهوات (لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر) را تعدیل می‌کند.
از رسول اکرم(ص) نیز دربارة تأثیر روزه در مهار شهوت چنین رسیده است: کسی که تمکن مادی دارد ازدواج کند وگرنه با روزه گرفتن طغیان برخی از غرایز را مهار کند «من کان عنده طول فلینکح و إلا فعلیه بالصوم، فإنه له وجاء و محسمه للعرق». آنچه از حضرت علی بن ابی‌طالب(ع) دربارة پرهیز از امتلای معده و اجتناب از پرخوری آمده نیز در همین راستاست: «لاتجتمع الفطنه و البطنه».
▪ اوصاف و آثار روزه و بهره‌های روزه‌داران
۱. نشانی از برتری امت اسلامی
۱۲۰. ادعای برخی از مفسران این است که در اسفار تورات و نیز در انجیل‌های معروف اثری از وجوب روزه نیست هرچند از قاموس کتاب مقدس مطالبی نقل می‌شود. انجام روزه در بین اهل کتاب مطرح است،‌ چنان که از وثنی‌ها نیز برای تقرب به بت‌ها و جلب رضایت آنها بعد از ارتکاب تبهکاری نقل شده است.
۲. عبادت بی‌مانند
روزه خصیصه‌ای دارد که در اعمال عبادی دیگر یافت نمی‌شود و همین ویژگی می‌تواند بیان معنای این حدیث باشد. دستور اختصاصی حضرت رسول(ص) مسبوق به استعداد خاص آن مخاطب بود، چنان که ممکن است در صورت خصوصیت مخاطب دیگر دستور اختصاصی جداگانه صادر گردد.
۳. دور کنندة شیطان
شیطان با قوای مسلح خود هجوم می‌آورد، به گونه‌ای که بدون سلاح نمی توان در برابر وی تاب آورد و او را از خود دور کرد. رسول خدا(ص) برای دور کردن وی راه‌هایی ارائه می‌دهد که یکی از آنها روزه گرفتن است. در هر ماه سه روز روزه گرفتن، هر کس به ویژه نسل جوان را از گزند وساوس شیطان ایمنی می‌بخشد.
۴. دعای فرشتگان برای روزه‌داران
تعبیر لطیف رسول خدا(ص) این است که فرشتگان، وکیل خدا در دعا کردن برای روزه‌داران هستند و اگر خدا نمی‌خواست که دعای آنان را مستجاب کند، ایشان را وکیل خود نمی‌کرد. دعای وکیل، دعای موکل است و دعای موکل یقیناً مستجاب است، زیرا دعای خدای همان امر خداست. ذیل حدیث، تا اندازه‌ای مفسر و شارح صدر آن است.
۵. آمرزش گناهان
هر حسنه‌ای بخشی از سیئه را برطرف می‌کند. در حسنه بودن روزه تردیدی نیست، از این رو تأثیر آن در زوال سیئه شک‌پذیر نیست.
۶. استجاب دعای روزه‌دار
هر سالکی که حرمت الهی را پاس دارد دعای او مستجاب خواهد بود. روزه‌دار نیز از این برکت برخوردار و از وعدة استجاب دعا بهره‌مند است.
۷. خوشبوتر از مشک
استشمام ملکوتی نیازمند به باز شدن شامة قلبی است. با باز شدن شامة درونی، عطرآگین بودن دهن روزه‌دار احساس می‌شود. آن که می‌گوید: «انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون» کاملاً بوی عطرآگین روزه را استشمام می‌کند.
۸. دو خوشحالی برای روزه دار
مقصود از افطار، هم می‌تواند افطار مصطلح باشد (هنگام غروب) و هم ممکن است افطار روزه فطر باشد که هنگام دریافت جایزه‌هاست. روزه‌دار هنگام افطار خوشحال است که از عهدة تکلیف برآمده است و هنگام لقای خدای سبحان نیز شاداب و شادمان خواهد بود.
۹. پاداش روزه
صوم صبغة صمدی دارد و بیانگر اوصاف تنزیهی خدای سبحان است، از این جهت فرمود: «الصوم لی» و صوم نیز به معنای امساک و به معنای رفعت آمده است.
۱۰. سپر آتش
جنت و سپر بودن روزه با گناه مصدوم می‌شود، زیرا گناه به مثابة تیر شیطان است، همان‌طور که دربارة نگاه به نامحرم دارد: «النظر سهم من سهام ابلیس»، و اگر روزه‌دار گناه کرد معلوم می‌شود سپر آسیب دیده است.
روزه عبادتی ممتد و به هم پیوسته است و در آن عزم مستمر لازم است، از این رو نیت قطع یا قاطع، با تفاوتی که با هم دارند، به آن زیان می‌زنند و همه حالات انسان روزه‌دار عبادت است؛ برخلاف عبادتی مانند حج که در آن عزم بر عمل مستمر لازم است؛ نه عزم مستمر، به طوری که قطع نیت در یک لحظه یا قصد قاطع به آن آسیب برساند، از این رو حاجی یا معتمر اگر هنگام انجام اعمال بخوابد عبادتی انجام نداده است، مگر تفضلاً به او پاداش بدهند، و اگر گفته شد «النائم بمکه کالمتهجد فی البلدان»، برای آن است که حضور در مکه از آن جهت که حرم خداست فضیلتی دارد؛ نه چون حاضر در آن قصر حج دارد.
روزه مفطراتی صوری دارد و مفطراتی معنوی. روزه‌های مصطلح را ده چیز باطل می‌کند که معروف است؛ اما روزه‌ای که سپر آتش و موجب ورود به بهشت است و بوی دهان را از مشک خوشبوتر می‌سازد، ممکن است با غیبت از مسلمانی رخت بربندد.
۱۱. ورودی و پذیرایی بهشتی ویژة روزه‌داران
هر عبادتی از دستورهای عبادی خداوند برای آن است که سالک صالح مظهر نامی از اسمای الهی شود، آنگاه نعمتی که مجلای همان نام است بهره‌ وی گردد. تعدد درهای اصلی و فرعی بهشت برای تعدد نام‌های جمالی خداست و عبادت‌های گونه‌گون راه‌های نیل به مظهریت نام خاص خدا و ورود به مجلای آن است.
۱۲. تندرستی و وسعت رزق در پرتو روزه
هرچند روزه در سلامت جسم و صحت روح سهیم است؛ لیکن پیام این حدیث‌ها جمع بین سبب مُعد و علت معطی است؛ یعنی روزه سهم اعدادی و نصیب امدادی در صحت صائم دارد و سهم ایجادی و اعطایی از آن مبدأ فاعلی، یعنی خدای سبحان است. هرگز نباید از سبب عدادی تأثیر ایجادی را توقع داشت، چنان که اعطای اجر نیز فقط در اختیار خداوند است؛ نه آن که ترتب اجر معنوی بر روزه به نحو ضروری باشد که محتاج به جعل اعطا نباشد.
۱۳. شفاعت روزه دربارة روزه‌داران
عمل صالح هماره زنده است و شفاعت می‌کند، چنان که عمل صالح همواره زنده است و گواهی می‌دهد. صورت ملکوتی عمل صالح که با طرف خداوند صعود می‌کند: «الیه یصعد الکم الطیب و العمل اصلح یرفعه» زمینة صعود عامل را نیز فراهم می‌کند و همین مطلب می‌تواند در حدّ خود قسمی از شفاعت باشد.
▪ نکوهش شکمبارگی
۱۲۱. ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی‌بردن به اسرار عالم، باید به همان مقدار غذایی که نیروی انسان را تأمین کند بسنده کرد، هیچ کس با پرخوری به جایی نمی‌رسد، در تعبیرات اخلاقی اسلام آمده است که: «ما ملأ آدمی وعاءً شراً من البطن»: انسان هیچ ظرفی را به بدی ظرف شکم پرنکرده است، شکم که پر شد راه فهم مسدود می‌شود، انسان پرخور هرگز چیز فهم نیست و هرگز به اسرار و باطن عالم پی‌نخواهد برد.
شکمبارگی، بی‌ارادگی و خمودی می‌آورد و رعایت اعتدال در خوردن، سلامتی، طول عمر و نورانیت دل می‌بخشد. خوردن بیش از حدّ، هم روح را سرگم می‌کند تا غذای زاید، هضم شود و هم بدن را به سوخت و ساز بیشتری وادار می‌سازد و سرانجام انسان را زودتر از موعد از پا درمی‌آورد، نوعاً انسان‌های پرخور، عمر طولانی ندارند.
زیاده‌روی در خوردن، بر کسالت و خواب می‌افزاید. وقتی اصحاب رسول خدا(ص) حضور آن حضرت شرفیاب می‌شدند، حضرت از آنان می‌پرسید: «هل من مبشرات» شب گذشته چه خوابی دیدید که موجب بشارت باشد؟ انسان می‌خوابد که چیز بفهمد نه آن که زیاد بخورد تا بیشتر بخوابد.
شخصی در محضر رسول خدا(ص) آزوغ زد، حضرت فرمود: کمتر بخور شایسته نیست انسان آنقدر بخورد که وقتی در جمع دیگران نشسته آروغ بزند: «أقصر من جشائک فإن اطول الناس جوعاً یوم القیامه أکثرهم شبعاً‌فی الدنیا».
در حالات امیرمؤمنان(ع) نقل شده که حضرت روزی به باغبانش فرمود: غذایی داری؟ عرض کرد:‌غذای ساده‌ای دارم که شایسه شما نیست، از کدوی بی‌روغن غذایی تهیه کرده‌ام فرمود: حاضر کن! حضرت دست‌ها را شست و آن غذا را میل فرمود سپس به شکم خود اشاره کرد و گفت: شکمی که با این غذای ساده سیر می‌شود! بدا به حال کسی که شکم او وی را به آتش ببرد.
ارزش آزادی در اسلام
۱۲۲. بزرگان ما گفته‌اند: گرچه روزه‌گرفتن سخت و دشوار است، ولی لذت شنیدن این نداری خداوند که می‌فرماید: «یا أیها الذین امنوا کتب علیکم الصیام» خستگی روزه را از انسان می‌گیرد: «لذه ما فی النداء أزال تعب العباده والعناه» با شنیدن این ندا عبادت برای ما سهل و روان می‌گردد.
رسول خدا(ص) در آخرین جمعة ماه شعبان خطبه‌ای ایراد فرمودند که: «یا ایها الناس إن أنفسکم مرهونه بأعمالکم ففکوها باستغفارکم» مردم شما آزاد نیستید؛ در قفس هستید. و نمی‌دانید که در قفس هستید. گناهانتان شما را در قفس زندانی کرده است. در ماه مبارک رمضان با استغفار، خود را آزاد کنید. انسان گناهکار بدهکار است و بدهکار باید گرو بسپرد. اینجا خانه و زمین را به عنوان گرو قبول نمی‌کنند؛ بلکه جان را به گرو می‌گیرند. آن که می‌گوید من هر چه بخواهم می‌کنم، هر جا بخواهم می‌روم و هر چه بخواهم می‌گویم، او اسیر است؛ آزاد نیست. گرفتار هوس و آز، برده است نه آزاد.
هیچ ارزشی در اسلام به اندازه ارزش آزادی نیست. علی(ع) می‌فرماید: «من ترک الشهوات کان حرّاً» آزاد کسی است که شهوت‌ها را ترک کند. معصومین(ع) در بسیاری از کلمات به ما آموختند که آزاد بشوید. آزاد شدن از دشمن بیرونی چندان مهم نیست. آزاد شدن از دشمن درونی مهم است.
راه تشخیص بنده بودن یا آزاد بودن این است که اگر به دلخواه خود عمل می‌کنیم معلوم می‌شود در قفس آز و طمع زندانی هستیم، و اگر به خواسته خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. انسان آزاد به غیر خدا نمی‌اندیشد.
از برجسته‌ترین وظایف در ماه مبارک رمضان آزاد شدن و رهیدن است. انسان باید این قفس‌ها و میله‌های پولادین را که با دست خود ساخته بشکند.
راه آزادی، استغفار و طلب آمرزش است. از این رو گفته‌اند: در شبانه‌روز چندین بار بگویید «استغفرالله ربی وأتوب إلیه». در نماز و غیرنماز برای خود و دیگران طلب آمرزش کنید، نه برای رهایی از آتش و نه برای رفتن به بهشت و متنعم شدن در آن بلکه باید هدف بالاتر از این مسائل باشد.
انقلاب اسلامی هم برای آزادی بود؛ اما نه آزادی از بندگی خدا. انقلاب برای این بود که ما بندة خدا شویم و لاغیر. دین را از حکومت دیگران نجات دهیم تا فقط در اختیار خداند باشد.
امیر مؤمنان(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر می‌فرماید: «إن هذا الدین کان أسیراً فی إیدی الأشرار، یعمل فیه بالهوی و یطلب به الدنیا» این دین اسیر دشمنان بود، به میل خود عمل کرده و دنیاطلبی می‌نمودند.
کسانی که در دنیا شکست می‌خورند گرفتار اسارت نفس هستند. هم میل به ماندن در دنیا دارند و هم از رها شدن می‌ترسند. اسلام این دو اصل را محکوم، و دو اصل اصیل دیگری جایگزین آن کرده است: یکی این که به طبیعت دل نبندید، دیگر‌ آن که از ماورای طبیعت نترسید.
علی(ع) فرمود: «ألا حرّ یدع هذه اللماظه لأهلها» آیا انسان آزاده‌ای پیدا می‌شود که این ماندة لای دندان نسل گذشته را ترک کند؟ آنچه فعلاً به نام دنیا است مانند مقام، مسکن، زمین یا ثروت و ... از آنها نسل قبل، استفاده کرده و لای دندانش مانده و امروز به شما رسیده است. آنچه فعلاً‌در روی زمین است، همة این مقام‌ها، ثروت‌ها، اوهام و خیال‌ها، ته‌مانده و لماظه‌ای است که انسان آزاده باید آن را رها کند.
در قرآن کریم می‌فرماید: «کل امرءٍ بما کسب رهین» یا: «کل نفس بما کسبت رهینه» همه در گرو عمل خویش هستند. فقط یک عده آزادند:‌‌ «إلا أصحاب الیمین». اصحاب یمین افرادی هستند که، مصاحب با میمنت و همنشین با یمن و برکتند. چیزی جز برکت از آنها انتظار نمی‌رود. و آنها هم کاری جز یمن و برکت ندارند. این بهترین نعمت است که خداوند سبحان ما را به تحصیل آن فرا می‌خواند.
ماه رمضان، ماه آزاد شدن است؛ هر روز که می‌گذرد، یک بند از بندهایی که با دست خود تنیده‌ایم، باید بگسلد تا آزاد شویم. بهترین راه برای آزاد شدن پی‌بردن به حکمت‌های عبادات است.
▪ روزه و جزای روزه‌دار
در بعضی از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آن که طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم‌کم به باطن روزه پی می‌برد. باطن روزه انسان را به لقای حق می‌کشاند که خدای سبحان فرمود: «الصوم لی وأنا أجری به» روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا می‌دهم. این تعبیر فقط دربارة روزه وارد شده است.
همة اشیا و موجودات جهان امکان از آن خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آن خداست: «أم من یملک السمع والأبصار».
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «... أعضاوکم شهوده و جوارحکم جنوده و ضمائرکم عیونه وخلواتکم عیانه» مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مشهد و مرآی اوست.
چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافل است و گاهی غیرغافل. فرشته‌ها نفسها را می‌شمارند که برای چه انسان نفس می‌کشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، ملک و ملک خداست، همة اعضا و جوارح ماه سپاه حق است: «ولله جنود السموات والارض».
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را می‌رساند که قابل ملاحظه و دقت است.
گاهی انسان از سحر تا افطار امساک می‌کند، این یک درجه روزه‌داری است؛ تلاشی است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که «جنات تجری من تحتها الأنهار»؛ اما به آن بهشت که‌ «فادخلی فی عبادی* وادخلی جنتی» راهش نمی‌دهند. یعنی روزه، ضمن این که حکن و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد می‌کند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمی‌کند و تا تلاش نکند، نمی‌رسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزه‌دار را بر عهده گرفته است.
مرحوم مولی محمد تقی مجلسی(قدس‌سره) که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بوده است، می‌گوید:‌خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصوم لی». فرمود: «أنا أجزی به». ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمة «أنا» خودش را مطرح می‌کند که: روزه مال من است و من هستم که جزای روزه‌دار را می‌دهم.
▪ چگونگی پاداش روزه‌دار
۱۲۳. به کسانی چون اولیای الهی که روزه‌های مستحبی می‌گیرند و سهمیة افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین می‌دهند، در عین حال که «جنات تجری من تحتها الأنهار» در اختیار آنهاست، می‌فرماید: «ادخلی فی عبادی* وادخلی جنتی» زیرا برای مطلب بالاتری، روزه می‌گیرند. اما آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده از میوه‌های دلپذیر آن روزه می‌گیرند تنها نوعی سوداگری دارند..
از موارد فرق بین روزه و سایر عباات همین است که دربارة اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین می‌آیند که: «سلام علیکن طبتم فادخلوها خالدین» درهای بهشت را باز می‌کنند و می‌گویند از هر دری که خواستید بفرمایید. اما دربارة روه‌دار خدای سبحان فرمود: من خودم جزا می‌دهم. این جزء احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحث‌های واجب و مستحب که فقه عهده‌دار آن است آمده و نه در بحث‌های آداب روزه؛ بلکه جزو حکمت‌های عبادت است که چگونه انسان به جایی می‌رسد که خداوند متعال مستقیماً‌جزای او را به عهده می‌گیرد.
ابن اثیر می‌گوید: یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصوم لی وأنا أجزی به» فرموده این است که در هیچ ملتی از ملل شرک و بت‌پرستی، برای بت‌ها روزه نمی‌گرفتند. اگر چه برای بت‌ها نماز می‌خواندند، قربانی می‌کردند و مراسم دیگر داشتند. روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بت‌پرستی، برای تقرب به بت روزه نگرفته است. چون روزه یک فرمان الیه است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیرخدا هم انجام می‌دادند. اما خدای متعال روزه را به خود اسناد داده و شخصاً جزای روزه‌دار را به عهده گرفته است.
▪ درجات تقوا و لقای حق روزه‌دار
۱۲۴. روزه برای این است که انسان به تقوا برسد: «لعلکم تتقون». و انسان باتقوا دو درجه دارد: یکی همان بهشتی که در آن نعمت‌های فراوان موجود است: «إن المتقین فی جنات ونهر» و این برای لذایذ ظاهری است. یکی هم مقام عنداللهی شدن است «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» در این مرحله دیگر سخن از سیب و گلابی نیست. چون جنت و نهر، مأکولات و مشروبات از آن جسم و بدن اوست اما لقای حق برای روح اوست. این سرّ و باطن روزه است.
امام صادق(ع) فرمود: «للصائم فرحتان، فرحه عند إفطاره و فرحه عند لقاء الله» روزه‌دار دو وقت خوشحال است؛ یکی هنگام افطار و دیگری هنگام ملاقات با پروردگار. و در جای دیگر می‌فرماید: «للصائم فرحتان حین یفطر وحین یلقی ربه عزوجل».
روزه‌دار در بعضی دعاها از خداوند، جمال تام می‌‌خواهد: «اللهم إنی أسالک من جمالک بأجمله وکل جمالک جمیل».
نظامی گنجوی شاعر معروف در تبیین عشق مجازی و حقیقی، می‌گوید: در پایان امر که لیلی مریض شد به مادرش وصیت کرده گفت: مادر پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو: اگر خواستی به کسی علاقه‌مند شوی، به موجودی که با یک تب از بین می‌رود دل نبند.
حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هر چه غیر خداست، در معرض زوال و تغییر است و نمی‌تواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه‌دار، لقای حق است.
به ما گفته‌اند، جمال مطلق را در سحرهای ماه مبارک رمضان، بخواهید و به گوش دادن بسنده نکنید، زیرا گوش دادن غیر از خواستن است. چه مقام بلندی برای انسان میسور بود که به ما گفته‌اند:‌ بگویید: «اللهم إنی أسلک من نورک بأنوره و کل نورک نیر» این ادعیه را در ماه مبارک رمضان به ما آموختند برای این که انسان روزه‌دار، لایق چنین سخن گفتن است و این دهان می‌تواند بگوید: «اللهم إنی أسألک من جلالک بأجله وکل جلاک جلیل».
سخن از حور و غلمان، سیب و گلابی و جنات و نهر نیست، بلکه سخن از کلمات معنوی است و این مقام برای انسان وجود دارد، اگر این مقامات برای ما نبود، دستور خواندن این دعاها را نمی‌دادند. پس می‌شود به آن مقام رسید؛ چون می‌توان روزه مستحبی گرفت و افطاری خود را به یک غیرمسلمان اسیر داد.
بخشی از احکام فقه اسلامی احکام مربوط به «وقف»است، فقها گفته‌اند که انسان می‌تواند باغ، ملک یا مغازه‌ای را برای امرار معاش کافر وقف کند! و این خود عبادت است جز این که کافر حربی باشد و مهدورالدم. از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که فرموده‌اند:‌ «لکل کبدٍ حراء أجر» در کتاب‌های فقی به اطلاق این حدیث تمسک شده و گفته‌اند که: اگر انسان حیوان گرسنه‌ای را سیر یا درنده‌ای را سیراب کند پاداش بهشت دارد.
اگر انسان روزة مستحبی بگیرد و محصول دستاس خود را به صورت نان دربیاورد و به اسیر بدهد و بگوید «إنما نطعمکم لوجه الله» چرا که «فأینما تولوا فثم وجه الله» این ممکن است. اگر خدمتگزار خاندان عصمت، یعنی فضه خادمه در کار اطعام حضور دارد معلوم می‌شود ما هم می‌توانیم به این مقام برسیم و اگر خودمان را ارزان فروختیم ضرر کرده‌ایم.
▪ ارزش انسان روزه‌دار
۱۲۵. روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم(ع) نقل فرموده، که مرحوم محقق داماد، در شرح آن بیان شیرنی دارد.
حدیث این است که حضرت فرمود:‌«إن أبدانکم لیس لها ثمن إلا الجنه، فلا تبیعوها بغیرها» بدن شما به اندازه بهشت می‌ارزد، آن را به غیر بهشت نفروشید، که ضرر خواهید کرد.
مرحوم محقق داماد می‌فرماید: این روایت ناظر به آن است که روحتان فوق بهشت است. روح را باید به «جنه اللقاء» بدهید. روحتان بایستی به «عند ملیک مقتدر» برسد و بهترین راه برای عنداللهی شدن روه گرفتن است.
باطن روزه به صورت لقای خدا ظهور می‌کند و برای انسان، همتی بالاتر از لقای حق فرض ندارد. چون انسان موجودی ابدی است که هرگز از بین نمی‌رود، بلکه در نهایت از عالمی به عالم دیگر منتقل می‌شود. اگر باطن روزه نصیب او شد، پیوسته در محضر حق است؛ بدون این که از حضور دایمی رنج ببرد. یکنواختی در بهشت رنج‌آور نیست، اصولا در آنجا رنجی وجود ندارد، خواه بهشت ظاهری که‌ «جنات تجری من تحتها الأنهار» باشد یا بهشت معنوی. انسان بدون این که رنج و خستگی و تشنگی و گرسنگی را بچشد، لذت سیری را احساس می‌کند؛ وضعیت بهشت مانند دنیا نیست.
▪ نقش روزه در حل مشکلات
۱۲۶. از آنجا که در مسیر زندگی دشواری و مشکلات وجود دارد، دستور داده‌اند در شداید و مشکلات روزه بگیرید.
یعنی اگر ما در هر نمازی چند بار از خدای سبحان استعانت می‌کنیم و می‌گوییم «إیاک نعبد و إیاک نستعین» راه کمک‌رسانی را هم خدابیان فرموده است. ولی این چنین نیست که بگویید: کمک کن! و ما رایگان کمک برسانیم. اگر سخن از «إیاک نستعین» است، راهش را هم قرآن به ما آموخته که:‌ «واستعینوا بالصبر والصلوه» و این صبر به «صوم»‌ تفسیر و تطبیق شده و در حدیث آمده است که: «إذا نزلت بالرجل النازله والشدیده فلیصم» هرگاه برای کسی مشکل یا حادثة خاصی پیش آمد باید برای دفع یا رفع آن روزه بگیرد.
نه تنها در جنگ، بلکه اگر مشکلات دیگری هم برای انسان پیش آید، باید برای حل آن مشکل، روزه گرفت.
این روزه چه نقشی دارد که مشکل را حل می‌کند؟ انسان را به کجا می‌رساند که بر مشکل پیروز می‌شود؟ تازه این امساک ظاهری است؛ اما روزه، حکمت‌هایی دارد که روح را به مقام بالا می‌رساند و روح بلند بر طبیعت فایق است.
اگر کسی برای خدا روزه گرفت چون کارها به دست اوست مشکل را حل می‌کند که فرموده‌اند: «یا مسهل الأمور الصعاب». قرآن هم فرمود: «وأما من أعطی واتقی* و صدق بالحسنی* فسنیسره للیسری» ما کارها را برای افرادی که در مسیر مستقیم‌اند، راحت می‌کنیم. آنگاه نمونه‌هایش را هم به عنوان انبیای عظام برای ما بیان فرمود.
وقتی موسای کلیم‌الله از خدای سبحان درخواست می‌کند:‌ «ویسر لی أمری» در پاسخ می‌فرماید: «قال قد أوتیت سؤلک یا موسی» تو برای براندازی طاغوت فرعون از ما آسان کردن امور را طلب کردی، ما هم آن را به تو دادیم. آنچه را که از ما خواستی به تو دادیم؛ شرح صدر، روان بودن بیان، شرکت در رسالت و وزیر بودن برادرت را، و نیز خواستی که او را از وحی خاص برخوردار کنیم، همه را عطا کردیم.
دربارة رسول خدا هم فرمود: «ألم نشرح لک صدرک* ووضعنا عنک وزرک* الذی أنقض ظهرک* ورفعنا لک ذکرک» آیا به تو شرح صدر ندادیم و بارگران را که بر پشت تو سنگینی می‌کرد برنداشتیم و نام تو را بلندآوازه نکردیم؟
این راه‌ها را قرآن در اختیار ما گذاشته است؛ زیرا باطن روزه به قدری نیرومند است که انسان را بر جهان طبیعت- به اذن خدا- پیروز می‌کند.
▪ فرشتگان و دعا برای روزه‌دار
۱۲۷. فرشتگان موکلند که برای روزه‌داران دعا کنند: قال رسول الله(ص): «إن الله تبارک و تعالی و کل ملائکه بالدعاء للصائمین و قال: أخبرنی جبرئیل علیه‌السلام عن ربه تعالی ذکره أنه قال: ما أمرت ملائکتی بالدعاء لأحدٍ من خلقی إلا استجب لهم فیه» خداوند عده‌ای از فرشتگان را مأمور کرده است تا برای روزه‌داران دعا کنند. و جبرئیل خبر داد که پرودگار می‌فرماید: هرگز فرشتگانم را امر به دعا نکردم جز آن که دعای آنان را مستجاب نمودم. دعای فرشته برای انسان، درخواست خیر و خوبی برای وی است.
تو فرشته شوی ار جهدکنی از پی آنک
برگ توت است به تدریج کنندش اطلس
در این عالم اگر برگ توت را حریر می‌کنند و کرم می‌تواند از برگ توت، پرنیان درست کند، انسان را هم می‌شود فرشته کرد، رشد چنان میسر است که کرم‌ابریشم، از برگ توت پرنیان می‌رساند!
قرآن کریم می‌فرماید: در بهشت فرش‌هایی وجود دارد که آستر آن، پرنیان است. حال خدا می‌داند رویة این فرش‌ها چیست؟ چون فرش آستری دارد که روی زمین می‌افتد و رویه‌ای که انسان روی ن می‌نشیند. فرش بهشت هم آستری دارد و رویه‌ای. «متکئیم علی فرش بطائنها من استبرق» آسترش استبرق و حریر و بالاتر از پرنیان ارزنده است. اما ظاهر آن فرش چیست؟ چون بیش از حریر و بالاتر از پرنیان چیزی در عالم طبیعت نیست که ما را به آن تشویق کنند. لذا نفرمود، ظاهر و رویه آن چیست! بایستی رفت و دید.
فرش‌هایی که باطنش حریر است، حریری که کرم ابریشم آن را تنیده؛ بلکه نماز و روزه آن را بافته است. حریری را که کرم ابریشم بتند، کرم دیگری می‌تواند صدمه بزند؛ اما فرشی را که نماز و روزه ببافد، دیگر آسیب نمی‌بیند. البته این فرش از لذایذ جسمانی بهشت است. اما آن «جنه اللقاء» که به حساب نمی‌آید، باطن روزه است که فرمود: «الصوم لی وأنا أجزی به». آنچه را فرشتگان برای روزه‌داران مسئلت می‌کنند، باطن روزه است.
قرآن در مورد فرشتگان می‌فرماید: «و ما منا إلا له مقام معلوم» هر فرشته درجه‌ای دارد فرشته‌ای که موکل است برای بندگان مخلص روزه‌دار دعا کند، غیر از فرشته‌ای است که برای دعا به غیر روزه‌داران موکل می‌شود. درجات فرشتگان و دعاهای آنها هم تفاوت دارد.
تا چه اندازه ما به باطن روزه می‌پرداریم که نه تنها ظاهرمان روزه بگیرد و چیزی نخوریم و نیاشامیم؛ بلکه سرّ و درون ما هم روزه بگیرد؟ نگذاریم خاطره‌ای در دل خطور کند که خدا نمی‌پسندد. مبادا در دل بد کسی را بخواهیم. چنین نیست که اگر خاطرات در دل عبور کرد، خدای سبحان نداند یا دل انسان تیره نشود.
روزة عوام، خواص و اخص با هم متفاوت است. اگر ما روزه گرفیتم و به این فکر بودیم که، خدای ناکرده، کسی را برنجانیم یا به مقام و جاهی برسیم یا نتوانستیم خود را آماده کنیم که اگر به جاه رسیدیم، تفاوتی برای ما نداشته باشد، باطن ما روزه نگرفته است و چون باطن روزه نگرفته به باطن روزه نرسیده‌ایم.
رسول اکرم(ص) فرمود: جبرئیل(سلام الله علیه) به من خبر داد، که خدای سبحان فرموده، من فرشتگان را برای دعای احدی موکل نکردم، جز آن که دعای آنان را مستجاب می‌کنیم. به همین جهت، فرشتگان را موکل فرمود، برای روزه‌داران دعا کنند.
▪ بوی خوش دهان روزه‌دار
۱۲۸. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، که چرا با من مناجات نمی‌کنی؟ عرض کرد: خدایا روزه دارم و در حال روزه، دهان خیلی معطر نیست. خداوند فرمود: ای موسی! بوی دهان روزه‌دار پیش من از مشک خوشبوتر است.
انسان مگر نمی‌خواهد در آن مطیب و معطر باشد، آنجا که دیگر سخن از آهو و نافه آهو نیست که عطری داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطر می‌کند. باطن روزه به صورت عطر ظهور می‌کند، آن هم در سطح بدن و اما مافوق آن را خدای سبحان می‌داند که چیست.
از امام صادق(ع) نقل شده که، اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد و تشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکل می‌کند تا چهرة او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند(عزوجل) می فرماید: «ما أطیب ریحک وروحک! یا ملائکتی أشهدوا أنی غفرت له» عجب معطری و چه بوی خوبی دارد! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
باطن روزه انسان را به آنجا می‌رساند که مخاطب خدا قرار می‌گیرد، اگر تاکنون می‌گفت‌ «یاالله» از آن به بعد، خداوند می‌فرماید: «یا عبدی». اگر خداوند سبحان چیزی را به عظمت بستاید، دیگر نمی‌شود آن را به نافة آهو تشبیه کرد. «فإن المسک بعض دم الغزال» مشک، که بعضی از خون غزاست، با عطری که خدای سبحان از آن تعریف می‌کند قابل قیاس نیست.
از سوی دیگر در چند جای قرآن کریم آمده است که فرشتگان، هنگام مرگ به صورت و پشت عده‌ای می‌زنند!: «یضربون وجوههم وأدبارهم».
مرحوم شیخ محمدعلی شاه‌آبادی، استاد امام خمینی(ره) در علوم عرفانی کتاب‌های نافعی دارند؛ یکی از آن کتابها، «شذرات المعارف» است. در این کتاب می‌فرمایند: گروهی که هنگام مرگ، مضروب فرشتگان واقع می‌شوند کسانی هستند که د ردنیا کاری را فراهم و تحصیل نکردند. ملائکه‌ای که موکل دنیا هستند محکم به پشت او می‌زنند، که وقتت در دنیا تمام شده، از این جا بیرون برو. فرشتگانی که موکل آن عالم‌اند، می‌بینند این شخص با دست خالی و روی سیاه می‌آید، به صورت او می‌زنند که عمری در دنیا بودی چرا با دست خالی آمدی؟▪ رمضان، نام خدا
۱۲۹. علی‌بن موسی الرضا(س) از پدران گرامشان از علی(ع) نقل فرموده که روزی رسول خدا خطبه‌ای ایراد کرده فرمودند: «أیها الناس قد أقبل إلیکم شهر الله» ماه خدا به شما روی کرد. چون در این ماه «صوم الله» مطرح است، و روزه مال خداست و این ماه، ماه روزه است، ماه مبارک رمضان را «شهرالله» می‌نامند. چنان که ماه رجب «شهر ولایت» و ماه شعبان هم «شهر نبوت و رسالت» است. از این رو در دعاهای ماه رجب از خداوند متعال توفیق عبادت در ماه مبارک رمضان را مسئلت می‌شود تا زمینة آن از ماه رجب مهیا و فراهم شود و تا انسان مقدماتی را طی نکند، نمی‌تواند به عظمت ماه مبارک رمضان راه یابد.
در روایتی فرموده‌اند: نگویید رمضان آمد، رمضان رفت، بگویید: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت؛ زیرا رمضان اسمی از اسمای مبارک خدای سبحان است. شهر رمضان در حقیقت «شهرالله» است. اگر انسان در شهرالله، به لقاء الله نرسد، به باطن روزه نرسیده، بلکه روزه‌ای در سطح طبیعت گرفته است، پاداشی هم که به او می‌رسد در همان سطح خواهد بود.
فرمود: ماه خدا همراه با برکت، رحمت و مغفرت به شما روی کرده است‌: «بالبرکه والرحمه والمغفره» مواظب باشید به استقبالش بروید و آماده باشید تا آن را درست درک کنید.
«برکت» خیر مستدام و ماندنی است. گودال‌هایی که در بیابان آب در آن جمع می‌شود و می‌ماند، «برکه» می‌گویند. این ماه همراه با برکت و رحمت و مغفرت است. رحمت و مغفرت تنها آمرزش از گناهان نیست؛ آن درجات عالیه را هم خدای سبحان رحمت می‌نامد. البته رحمت خاصه مخصوص مؤمنان است: «إن رحمت الله قریب من المحسنین». تحصیل این نوع رحمت، در ماه مبارک رمضان آسان است.
در ادامه فرمود: «شهر هو عندالله أفضل الشهور» این ماه از دیگر ماه‌ها افضل و برتر است. و خدا فضیلت آن را تعیین فرموده است. همان‌طور که انسان با تقوا و پرهیزکار پیش خدا گرامی‌تر است، ماهی که برکت و رحمت و مغفرت آن بیشتر باشد برتر است.
ماه مبارک رمضان دو دستور دارد:
ـ عمومی:
که انسان تمام ماه مبارک رمضان را به عنوان یک واحد بداند و برای آن نیت کند؛ یعنی در شب اول ماه مبارک رمضان می‌تواند قصد کند که تا آخر ماه روزه بگیرد.
ـ خصوصی:
که هر روزه هم دارای تکلیف مستقل و جدایی است. «و أیامه أفضل الایام ولیالیه أفضل اللیالی» تمام روزه‌های ماه مبارک رمضان از تمام ایام سال افضل است و تمام شبهای ماه مبارک رمضان، از تمام شب‌ها و لیالی سال برتر است. «و ساعاته أفضل الساعات» ساعات یعنی چند لحظه؛ لحظات آن بهترین لحظه‌هاست.
این جمله که فرمود: شهر الله به شمار رو کرده، مناسب با حدیث شریف «الصوم لی» است. اگر روزه مال خداست پس این ماه هم ماه خدا و «شهر الله» است. و به همان نسبت تنها «الصوم لی» نخواهد بود؛ دعاهای سحر هم «الله» است؛ آن عبادت‌های دیگر هم «الله» است؛ چون این شهر «شهرالله» است. اگر این ماه، ماه خداست، تمام آنچه که در این ماه انجام می‌گیرد، خواه دعاهای شب و سحر، و خواه عبادات روز و روزه همه «لله» است.
▪ ماه رمضان و تخلق به اخلاق الهی
۱۳۰. فرمود: «هو شهر دعیتم فیه إلی ضیاقه الله» در این ماه مهمان خدا هستند. میهمان باید کاری کند که صاحب خانه می‌کند. روزه‌دار، میهمان خدایی است که «یطعم ولایطعم» اطعام می‌کند ولی خود اطعام نمی‌شود؛ پس او هم می‌تواند «یطعم ولایطعم» باشد. اگر خدای سبحان می‌بخشد و نمی‌گیرد، انسان هم بایستی در این ماه خویی پیدا کند که ببخشد و نگیزد؛ چون هیچ دستی بهتر از دست بخشنده و هیچ دستی هم بدتر از دست بگیر نیست. خوی گدامنشی زا خداوند ناپسند دارد و خوی بخشش را می‌پذیرد. اگر کسی تلاش و کوشش کرد که دیگر در کنار سفرة او به بهشت بروند، دست او دست بخشنده است و اگر کسی تلاش کرد که به برکت دیگران به بهشت برود، او دست گیرنده دارد.
یکی از کلمات بلندی که قبل از رسول خدا(ص) کسی نگفته است این است که: «الید لعلیا خیرٌ من الید السفلی». دست بالایی بهتر از دست زیرین است؛ زیرا انسانی که می‌بخشد دستش بالاست، وقتی می‌گیرد دستش پایین است.
در ضمن دعاهای شبهای ماه مبارک رمضان، داشتن چنین روحی بلند را به انسان توصیه می‌کنند که به خدا عرض کنید: «خدایا تو که دینت را حفظ می‌کنی و ممکن نیست دست از آن برداری، توفیق بده تا دین تو به دست من زنده شود» نه این که دیگران دین تو را زنده کنند و من کنار سفرة دین بنشینم. بگذار، نماز و روزه به دست من و با خون من زنده شود که دیگران میهمان من باشند؛ نه این که دیگران بجنگند و خون بدهند و دین را احیا کنند و من نماز بخوانم و روزه بگیرم. «واجعلنی ممن تنتصر به لدینک ولاتستبدل بی غیری».
خدای سبحان عده‌ای را تهدید کرده می‌فرماید: من از دینم حمایت می‌کنم و دست از آن برنمی‌دارم، شما توفیق اجرای این فیض را نیافتی به دست دیگری انجام خواهم داد: «إن تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لایکونوا أمثالکم». چنین نیست که اگر دیگران در برابر اسلام صف بستند خداوند دست از اسلام بکشد. به طور یقین خدا دینش را حفظ می‌کند. حال اگر حفظ دین با شما ممکن نشد، و خلوص را از دست دادید، شما را می‌برد و دیگران را جای شما می‌آورد.
بر اساس این تهدید و تعلیم قرآن کریم است که فرموده‌اند: در شب‌های ماه مبارک رمضان بویید: خدایا تو که دینت را حفظ می‌کنی، این توفیق را بده که دین تو به دست من حفظ و زنده شود. این را دست بخشنده و همت بلند می‌گویند.
در دعاهای این ماه صاحب خانه را به ما معرفی کرده‌اند که: «وهو یطعم ولایطعم و یجیر ولایجار علیه» یا: «یهلک ملوکا ویستخلف آخرین». سپس به ما گفته‌اند که شما میهمان چنین خدایی هستند.
▪ ماه رمضان و کرامت‌طلبی
۱۳۱. کرامت، یعنی نزاهت از پستی و فرومایگی؛ همة دستورات اسلام به انسان روح کرامت می‌بخشد چون از ناحیه خدای کریم آمده است. علی(ع) می‌فرماید: «من وجد ماءً وتراباً ثم افتقر فأبعده الله» ملت یا فردی که آب و خاک به اندازه کافی داشته باشد و محتاج دیگران شود خدا او را دور کند! این سخن دعوت به تولید و پرهیز از بیکاری است، حضرت، فرد یا گروه‌ بیکار را نفرین می‌کند و به افراد، روحیه کرامت می‌بخشد.
باز در نهج‌البلاغه به طور منطقی استدلال می‌کند که:
ـ آیا خدا پیامبرش را گرامی داشته یا نه؟ عزیزترین بندگان نزد خدا پیامبر است و هیچ کرامت و عزت و حرمتی نبود جز آن که خدای سبحان به پیامبرش عنایت کرد.
ـ زندگی پیامبر بسیار ساده بود و بارها ایشان گرسته می‌خوابیدند، چه در شعب ابی‌طالب و چه در جای دیگر؛ و اگر مالی از خدیجه(س) رسید در راه تقویت اسلام هزینه شد و خود حضرت مصرف شخصی نکردند.
ـ یا باید مال و ثروت داشتن کمال و شرافت باشد پس باید گفت خدا پیامبرش را تحقیر کرده که به او ثروتی نبخشیده است و این صحیح نیست که پس بدانید خدا کسی را که با مال او را سرگرم کند اهانت کرده است، او را با مال سرگرم می‌کند که دیگر سراغ معارف نیاید.
این تحلیل با آن چه در سوره «فجر» آمده منافات ندارد چون در این سوره می‌فرماید: کسی که مال دارد خیال نکند کریم است و آن کسی هم که ندارد تصور نکند حقیر است، نفرمود کسی که مال دارد حقیر نیست؛ و حاصل آنچه در نهج‌البلاغه آمده این است که: هر کس را خدا به مال سرگرم کند تمام عمرش به صرافی می‌گذارد، او بداند که از عنایت خدا دور شده است.
کرامت، در محدوده اعتباریات دنیایی نیست، هر چه طعم دنیا می‌دهد نه تنها مایه کرامت نیست بلکه موجب دنائت است.
ظاهراً این بیان از امام سجاد(ع) است که فرمود: در قرآن وقتی سخن از علم و معرفت و توحید باشد صاحبان این نعمت‌ها را با فرشتگان ذکر می‌کند و آنگاه که سخن از خوردن و پوشیدن و ... است صاحبان آنها را با حیوانات می‌آورد مثلاً دربارة گروه اول می‌فرماید: «شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائکه وأولوا العلم» خدا به وحدانیت شهادت می‌دهد فرشتگان و علمای اهل توحید نیز به وحدانیت شهادت می‌دهند. در این جا علما و دانشمندان را در کنار فرشتگان ذکر کرده است.
اما وقتی سخن از مادیات است می‌فرماید: ما دستور دادیم آفتاب بتابد، باران ببارد تا باغ شما سرسبز و خرم گردد «متاعاً لکم ولانعامکم» برای شما دام‌های شما! یا می‌فرماید: «کلوا وارعوا أنعامکم» خودتان بخورید، دام‌هایتان را نیز بچرانید!
اگر انسالن بیش از مقداری که برای حفظ آبرو نیاز است عمر خود را صرف دنیا کند ضرر کرده و برای او وبال است. اسلام از طرفی می‌گوید: دل به دنیا مبند و از طرفی دیگر می‌فرماید: کریمانه زندگی کن، برای کرامت جامعه اسلامی تولید داشته باش و برای سربلندی خود و جامعه اسلامی تلاش و کوشش کن، دیگران را نیز از دسترنج خود برخوردار ساز.
علی(ع) پس از آن به زحمت کندوکاو کرد تا توانست قنات یا چاهی را به جریان بیندازد صیغة وقف را جاری ساخت و فرمود: «هذه صدقه».
▪ قبول عمل و پذیرش صالح
۱۳۲. حضرت در ادامه خطبه شعبانیه می‌فرماید: «انفاسکم فیه تسبیح» نفسهای شما در این ماه خود تسبیح است، هر نفسی که می‌کشید مثل آن است که گفته باشید «سبوح قدوس».
«ونؤمکم فیه عباده» خوابتان در این ماه عبادت است. «وأعمالکم فیه مقبول» کارهای جزئی را که انجام می‌دهید خدا قبول می‌کند. قبولی عمل مقدمه است برای این که خداوند خود انسان را قبول فرماید. لذا در قرآن کریم دو نمونه تعبیر دارد:
ـ این که خداوند عمل عده‌ای را قبول می‌کند.
ـ خدا عده‌ای را قبول می‌کند، نه این که فقط عمل آنان قبول شود. چون گروهی عمل صالح دارند و گروهی، خود صالح هستند. آنان که جزء «الدین امنوا وعملوا الصالحات» هستند، یعنی کارهای خوب دارند، ولی هنوز به آن مقام نرسیدند که ذات و گوهرشان خوب بشود. احیاناً ممکن است در معرض خطر باشند.
اما دستة دوم، جزء «صالحین» هستند، مثل ابراهیم خلیل(س) که قرآن در شأن او می‌فرماید: «و إنه فی الاخرخ لمن الصالحین» صالح یعنی کسی که گوهر ذاتش شایسته شده است. اینها را خدا قبول می‌کند.
تعبیر قرآن دربارة حضرت مریم(ع) این است. «فتقبلها ربها بقبول حسن و أنبتها نباتاً‌حسناً» خداوند کریم مریم را قبول کرد. نه این که فقط عبادت‌ها و نماز و روزه‌اش را قبول کند، چون نماز و روزه دیگران را هم قبول می‌کند؛ بلکه گوهر ذات افراد کریم را خدا قبول می‌کند و قبولی عمل، طلیعه‌ای است برای این که انسان به جایی برسد، تا ذاتش مقبول باشد.
▪ روزه و باور قیامت
۱۳۳. چون ماه مبارک رمضان از عظمت خاصی برخوردار است، حضرت در ماه شعبان می‌فرماید: خودتان را آماده کرده و از خدا بخواهید تا ماه رمضان را با برکت و رحمت و مغفرتی که می‌آید، ادراک کنید.
با نیت‌ها و دل‌هایی پاک از خداوند طلب توفیق برای روزه و تلاوت قرآن نمایید. کسی که از مغفرت خداوند محروم بماند، در حقیقت شقاوتش کامل است. به یاد تشنگی و گرسنگی قیامت باشید.
در بعضی از روایات فضیلت روزه، آمده است: «روزه بگیرید، تا گرسنه شوید و درد گرسنگان را بچشید». این به زبان ما سخن گفتن، و از قدم‌های اولیه است وگرنه چرا باید بگذاریم کسی گرسنه باشد و خودمان همیشه سیر باشیم؟ در قیامت عده‌ای واقعا گرسنه هستند، غذا می‌خورند ولی هرگز سیر نمی‌شوند، همان طور که در دنیا هرگز سیر نمی‌شدند. چون حس آز و طمع تمام شدنی نیست، در آخرت هم به صورت «هل من مزید» ظهور می‌کند. فرمود: شما به فکر گرسنگی قیامت باشید نه به فکر گرسنگی و تشنگی دیگران، آن را باید در قدم‌های اولیه تأمین کرد.
▪ تصدق و اطعام
۱۳۴. در حدیث معصوم (علیه السلام) آمده است: «مؤمن از نظر مالی ضعیف می شود اما آبرومند است». نداری و ضعف مالی ننگ نیست؛ خزی و بی آبرویی بد است. ممکن است مال داشته باشد امّا حیثیتی نداشته باشد.
شبه مناظره ای بین علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) و حضرت خضر (سلام الله علیه) واقع شده است. خضر (علیه السلام) این چنین فرمود: «ما أحسن تواضع الأغنیاءللفقراءطلباً لما عندالله» چقدر خوب است که اغنیا برای رضای خدا به فقرا تواضع کنند.
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: «وأحسن منه تیهُ الفقراء علی الأغنیاء اتکالاً لما عندالله» بالاتر از تواضع اغنیا برای فقرا، بی اعتنایی فقرا نسبت به اغنیاست؛ فقیری که به اغنیا بی اعتنایی می کند بر خدا توکل کرده و این خود کرامتی فراتر از تواضع است.
در ادامة خطبه و شرح دیگر وظایف روزه داران فرمود: «وتصدقوا علی فقراءکم و مساکینکم» وظیفه دیگر در این ماه آن است که به فقرا و مساکین صدقه بدهید، این تصدیق نیز باید با احترام و قصد قربت همراه باشد نه با تحقیر یا ترحم.
در بخش دیگری از این خطبه پیامبر اسلام(ص) همگان را به اطعام و دادن افطاری به روزه داران ترغیب می کند: «أیها الناس! من فطر منکم صائماًلله فی هذاالشهر کان له بذلک عندالله عتق رقبه و مغفره لما مضی – فقیل: یا رسول الله ولیس کلنا یقدر علی ذلک فقلا (ص): - اتقوا النار ولو بشق تمره» هرکس در ماه رمضان به خاطر خدا به روزه دار افطاری بدهد، خداوند ثواب آزادکردن بنده ای را به او می دهد و گناهان او را نیز می بخشد (شاید چون روزه دار خود را آزد کرده است) عرض کردند: یا رسول الله ما توانایی افطاری دادن نداریم چگونه به این فیض برسیم؟ فرمود: از آتش جهنم خود را برهانید هرچند به اندازه یک خرما یا نیمی از آن افطاری بدهید.
آن روز، روز سختی بود، چه بسا نصف خرمایی هم افطاری به حساب می آمد، گاه بر اثر پیش آمدی غیرمنتظره فقر بر مسلمانان سایه می افکند مثلاً اصحاب صفه از ابتدایی ترین امکانات بی بهره بودند، گاه مسلمانان مدتها در محاصره اقتصادی و نظامی قرار می گرفتند. بعدها نیز چنین بود و اهل باطل در توجیه فقر مردم و ثروت خود مکتب جبر را ترویج می کردند.
احترام به بزرگان و ترحم بر کودکان
۱۳۵. «وقرواکبارکم وارحموا صغارکم» بزرگانتان را گرامی بدارید و بر کودکان رحمت آرید. بزرگی تنها به سن نیست؛ بلکه اگر کسی از شما از نظر مقام معنوی بزرگتر بود او را گرامی بدارید، هر چند از نظر سنی کوچک‌تر باشد.
از عباس،‌ عموی پیامبر پرسیدند: «أنت أکبر أم رسول الله(ص)؟» شما بزرگترید یا رسول خدا(ص)؟ فرمود: «هو أکبر و أنا أسن». یا «هو أکبر و أنا وُلدتُ قبله». او بزرگتر است ولی من سن بیشتری دارم. این ادب در گفتار است.
در ماه مبارک رمضان می بایست نسبت به کسانی که زیردست انسان حساب می شوند ارفاق و ملاطفت داشت؛ زیردست و بالادست در قیامت مشخص می شود: «ان الفقروالغنی بدالعرض علی الله».
بسا پیاده که آنجا سواره می آید
بسا سواره که آنجا پیاده خواهد شد
بسـا اسیر کـه آنجا امیـر می آید
بسـا امیـر که آنجا اسیر خواهد شد
▪ حفظ زبان
۱۳۶. «وَصِلوا أرحامکم وَاحفظوا ألسنتکم» ارحام را مورد صله و دیدن قرار داده و زبانتان را حفظ کنید. نه تنها هنگام روز که روزه هستید، بلکه در طول ماه، این امور را رعایت کنید. چون اینها آداب روزه نیست، آداب ماه روزه است. بحثی در آن نیست که روزه دار موظف است زبانش را حفظ کند، اما وقتی شب رسید آیا می تواند هرچه خواست بگوید؟ فرمود: در طول این ماه زبانتان را حفظ کنید.
امام صادق(علیه السلام) از اجداد گرامشان از رسول الله(ص) نقل فرموده اند که: «من عَرِف الله و عظمه مَنَع فاه من الکلام و بَطنه من الطعام و عنا نفسه بالصیام و القیام» فرمود: برای اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفی را نزند، معرفت خدا لازم است. کسی که خدا را بشناسد و او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم، هر حرفی را نمی زند و شکم را هم با هر غذا، گرچه حرام باشد،‌ آلوده نمی کند. لذت خوردن چند لحظه ای است که غذا در دهان است. کسی که خدا را شناخت کنار هر سفره ای نمی نشیند. عنایت دارد که خود را با روزه گرفتن بپروراند؛ خودش را فراموش نمی کند.
یکی از نصیحت طلبان به اباذر نوشت که مرا نصیحت کن. اباذر هم در جواب مرقوم فرمود: «به عزیزترین دوستانت ستم نکن».
خداوند تهدید فرموده است که: (ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریهً ضِعافاً خافوا علیهم فلیتقوا الله ولیقولوا قولا سدیدا). نسبت به بازماندگان دیگران ستم نکنید که به بچه های شما همین ستم تحمیل می شود.
انسان پس از مرگ از جریان خانوادگیش با خبر است. اگر روزها آزاد باشد سری به منزل می زند. مردگانی که آزادتر بوده و امکانات بهتری دارند هر روز به منزل سر می زنند. و آنان که گرفتارند هفته ای یک بار و بعضی ماهی یک بار و بعضی دیگر سالی یک بار، بالاخره سری به منزل می زنند. این طور نیست که به کلی ارتباط قطع بشود.
روح حاکم در جامعه اسلامی باید روح ملاطفت و ملایمت با همه اقشار جامعه باشد، مسلمان و غیرمسلمان؛ گرچه مؤمن ویژگی خاصی دارد. امام صادق(علیه السلام) به اسحاق بن عمار فرمودند: «صانع المنافق بلسانک واخلُص وُدَّکَ للمؤمن و ان جالسک یهودی فأحسِن مُجالسته» شما نسبت به هر انسانی مؤدب باشید، خواه مسلمان خواه کافر، ادب جزء وظایف اسلامی است؛ حتی اگر با یهودی برخورد کردی نشستن با او را نیکو نما. چه خوب است اگر این روح در جامعه حاکم باشد.
▪ موقعیت شیطان در ماه رمضان
۱۳۷. یکی از مشکلات در زندگی بشر، به ویژه مؤمنان، وسوسه های شیطان است. در این زمینه فرمود: «والشیاطین مغلوله» شیطانها در این ماه در زنجیرند و تنها پارس می کنند؛ اما کسی را نمی گزند. شیطان موجودی است که به اذن خدای سبحان وسوسه می کند. وسوسه شیطان نعمت و رحمت است؛ چون هر کسی به جایی رسید، در اثر مبارزه با وسوسه،‌ در میدان جهاد اکبر بود که پیروز شد. اگر وسوسه نباشد و راه برای گناه باز نباشد،‌ راه اطاعت یک طرفه است و اطاعت ضروری می شود و اگر اطاعت ضروری شد دیگر جا برای ضرورت وحی و رسالت و تکلیف و دین نخواهد بودو عالمی که در آن گناه نباشد،‌ عالم دین و تکلیف و امر و نهی و مانند آن نیست.
شیطان در حد وسوسه مأموریت دارد که پارس کند، آنکه آشناست به این پارس اعتنا نمی کند، راه را طی کرده و به مقصد می رسد. اما بیگانه بیراهه می رود و به دام شیطان می افتد. شیطان پارس را به گزیدن تبدیل می کند و از آن به بعد می گزد. البته شیطان تحت ولایت خدای سبحان است؛ بدون اذن خدا کاری نمی کند و در قیامت صریحاً‌ می گوید: (فلا تَلوُمُونی ولوموا أنفسکم ما أنا بمُصرخکم و ما أنتم بمُصرخی) امروز نه من به داد شما می رسم نه شما به داد من می رسید. من بر شما مسلط نبودم؛ فقط شما را دعوت کردم،‌ خودتان آمدید. (ان الله وعدکم وعدالحق و وعدتکم فأخلفتکم) خدا وعده حق داد و من وعده فریب. وعده حق را نپذیرفتید و وعده آمیخته به فریب من را پذیرفتید؛ پس من سلطه ای بر شما ندارم.
اگر کسی وعده الهی را عمداً پشت سر گذاشت و به دنبال فریب شیطان رفت،‌ خدای سبحان به او مهلت می دهد. اگر از این مهلت استفاده نکرد، از آن به بعد شیطان را بر او مسلط می کند. لذا به عنوان کیفر فرمود: (ألم تَرَ أنّا أرسلنا الشیاطین علی الکافرین تؤزّهم أزّاً) ما شیطانها را بر کفار مسلط کردیم تا سخت آنهارا آزار دهند (و از سعادت ابد محرومشان سازند. در جای دیگر فرمود: (أنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون) آنها که مؤمن نیستند،‌ تحت ولایت شیطانند. و خدای سبحان شیطان را مانند کلب معلم (سگ دست آموز) بر آنها مسلط کرد. این سگ تربیت شده در ماه مبارک رمضان بسته است. عملاً کاری نکنید که باز شود. او فقط از دور پارس می کند، مبادا با دست خود زنجیرش را باز کنید؛ که خدای سبحان او را بر شما مسلط کند.
▪ بهترین استفاده از ماه خدا
۱۳۸. سپس فرمود: «وأربحنا أفضل أرباح العالمین". ما ربح و سودی که در این ماه بردیم، هیچ تاجری در هیچ گوشه دنیا نبرده و هیچ کس در سراسر عالم به اندازه ما از این ماه استفاده نکرده است. انسان مسافری است که سفر ابد در پیش دارد. ره توشه آن سفر ابد را باید همین چند روزه تهیه کند. در این ماه درهای آسمان بر روی مؤمن باز می شود، و مؤمن می تواند با وارستگی، به باطن عالم راه پیدا کند و اگر بهترین فرصت، ماه مبارک رمضان است، پس بهترین سود را ماه رمضان و اهلش دارند.
برای گروهی آغاز سال، اول فروردین است. یک نوجوان اول فروردین تلاش می کند برای خود لباس نو تهیه کند. درختها اول سالشان فروردین است که لباسهای نو و تازه در بر می کنند. اول سال کشاورز پاییز است که درآمد مزرعه را حساب می کند. تاجر و صنعتگر، هر کدام فرصت دیگری را به عنوان اول سال تعیین می کنند، مرحوم سیدبن طاوس می گوید: اهل سیر و سلوک، اول سالشان، ماه رمضان است. حساب‌ها را از ماه مبارک، تا ماه مبارک بعد بررسی می کنند؛ که ماه مبارک رمضان گذشته چه درجه ای داشته و امسال در چه درجه ای هستند. چقدر مطلب فهمیده و چه مسئله های برای آنها حل شده است. چقدر در برابر گناه قدرت تمکن داشته و چقدر در برابر دشمن قدرت تصمیم دارد. ماه مبارک رمضان برای سالکان الی الله، ماه محاسبه است. از این رو امام سجاد(علیه السلام) فرمود: هیچ کسی در سراسر جهان به اندازه ما در این ماه استفاده نکرد.
▪ ناله از فراق و جدایی
۱۳۹. در ادامه دعا فرمورد: «ثمّ ثد فارقنا عند تمام وقته وانقطاع مدّته ووفاء عهده[عدوه] و نحن مودّعوه». این ماه بعد از آنکه پایانش فرا رسید، از ما مفارقت و هجرت کرد و ما را تنها گذاشت. و ما هم اکنون با ماه خدا وداع می کنیم. «وداع من عز فراقع علینا».چه وداعی؟ وداع تشریفاتی؟ نه؛ وداع با دوست عزیزی که مفارقتش برای ما توانفرساست؛ آن کس که اهل معنا بود خیرش در این ماه بیشتر شد و آن کس که گرفتار گناه بود از گناهش کاسته شد. ما کسی را وداع می کنیم که رفتنش برای ما بسیار گران و سخت است و ما را غمگین می کند، ماهی که شب و روزش رحمت بود.
بزرگان فقه ما نظیر مرحوم صاحب «جواهرالاکلام»(رضوان الله علیهم) فرموده اند: در فضیلت روزه گرفتن همین بس که انسان از نظر ترک بسیاری از کارها، شبیه فرشته می شود. به همان اندازه که انسان از فکر شکم رها شود، به فرشته شدن نزدیک می گردد.
گفته اند: پس از عید فطر، شش روز از اوایل ماه شوال را به عنوان بدرقه، روزه بگیرید؛ زیرا اگر کسی دوست عزیزی را بخواهد بدرقه کند، چند قدم به همراه او می رود. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «وأوحشنا انصرافه عنا» و از اینکه منصرف شد و از ما فاصله گرفت، ما را به وحشت انداخت. ما دوست مهربان و پربرکتی را از دست می دهیم، لذا به وحشت می افتیم. از این رو بود که آخر ماه مبارک رمضان که می شد، اولیای خدا احساس غربت می کردند.
«ولزمنا له الذمام المحفوظ والحرمه المرعیه والحق المقضی». ما باید حقی که او برعهده ما دارد رعایت کرده حرمتی که در پیش ما دارد ارج بنهیم. باید به تعهدی که بین ما و اوست وفا کنیم.
«فنحن قائلون السلام علیم یا شهر الله الاکبر و یا عید أولیائه» آنگاه چون این دوست عزیز از ما جدا می شود ما چنین می گوییم: سلام بر تو ای بزرگترین ماه که به خدا انتساب داری. و سلام بر تو ای عید اولیای الهی. این سلام، سلام تودیع است.
«السلام علیک یا اکرم مصحوب من الاوقات و یا خیر شهر فی الایام والساعات» امام سجاد (علیه اسلام) چندین بار به این ماه سلام می کند. ماه رمضان اگر زمانی گذرا بود و باطن و سر و حقیقت و روح نداشت، ولی الله به او سلام نمی کرد. این گفته های معرفتی- معاذالله- نظیر اشعار خیالی شعرا نیست که بر خطابه های خیالی حمل شود که مثلاً به کوه و یا آثار مخروبه خطاب می کنند. بیان حضرت این است که ما خیلی دوست و رفیق، داشته و داریم؛ اما هیچ دوستی به عظمت این ماه نبوده. ماهی که نه هیچ روزی مثل روزهای آن و نه شبی چون شبهای آن بود.
▪ رمضان و آموزش دعا
«السلام علیک من شهر قربت فیه الامال و نشرت فیه الاعمال». سلام ما بر تو ای ماهی که آرزوها در این ماه نزدیک شد و ما فهمیدیم که چه بخواهیم. لذا آرزوهای طولانی نمی طلبیم، ماهی که در آن برآمدن آرزوهای مشروع نزدیک شد.
در دعای سحر ماه مبارک رمضان نیز از امام سجاد(سلام الله علیه) رسیده است، که: خدایا آنها که تو را نمی شناسند و عبادت نمی کنند، روزی می دهی، مار و عقربها روزی خور خدا هستند، پس حیف است که انسان تمام حاجتها را در محور ماده و مادیات خلاصه کند. خداوند همه کفار و منافقین را در عالم، تأمین می کند، پس آیا صحیح است انسان تلاش و کوشش خود را بر این صرف کند که از خدا طبیعت و دنیا بطلبد؟ از این روست که امام می فرماید: سلام بر ماهی که فهمیدیم در آن از خدا چه بخواهیم. آرزوهای طولانی نداشته باشیم؛ بلکه چیزی بخواهیم که برای ما بماند.
هنگامی که مسلمانان عازم مهاجرت به مدینه بودند کفار مکه به آنان اجازه ندادند اموالشان را هم منتقل کنند یا بفروشند. می گفتند اگر می خواهید به مکه بروید باید دست خالی سفر کنید. آنگاه این آیه نازل شد: «وکأین من دابه لاتحمل رزقها الله برزقها و ایاکم» چه بسا جاندارانی که نمی توانند متحمل روزی خود شوند. خداست که آنها و شما را روزی می دهد.
مسلمین از مکه به مدینه هجرت کردند و گفتند: ما روزی خود را با خود حمل نمی کنیم؛ بالاخره خدای مکه، خدای مدینه هم هست. آن کسی که ما را در مکه اداره می کرد، در مدینه هم اداره می کند. دست خالی به سوی مدینه حرکت کرده و «مهاجر» نامیده شدند؛ خدا هم آنان را تأمین کرد. این چنین نیست که اگر انسان روح بلند نداشته باشد به او خوش بگذرد و یا اگر روح بلند و عظیم داشت در جهان تلخ کام باشد.
فرمود: ما در این ماه فهمیدیم از خدا چه بخواهیم؛ جلو آرزوهایمان را گرفتیم و به عبادت پرداختیم.
▪ وداع با صفای باطن و نشاط
۱۴۰. «السلام علیک من قرین جل قدره موجوداً وافجع فقده مفقودا» سلام بر تو ای نزدیکی که وقتی بودی گرامی بودی و حال که درآستانه رفتن هستی،رفتنت فاجعه است و ما را غمگین می کند. همچون کسی که عضو خانواده اش را از دست می دهد.
«ومرجو آلم فراقه» سلام بر تو ای تکیه گاه امید، که در هنگام مفارقت، ما را متألم و رنجور کردی.
آن ماه که در جان انسان رسوخ داشت، وقتی از جان فاصله می گیرد، جایش را غم پر می کند؛ زیرا از آن صفای ضمیر دیگر خبری نیست و آن نشاطی را که انسان در ماه مبارک رمضان برای نثار و ایثار دارد، در غیر این ماه ندارد. اگر انسان در این ضیافت حق از خدا غنا و بی نیازی طلب کند، چیزی او را متوجه و مشغول نمی کند، نه از کسی می ترسد و نه از بذل جان دریغ می کند.
«السلام علیک من الیف آنس مقبلا فسر واوحش منقضیاً قد مض» سلام بر تو ای دوست با الفت که وقتی آمدی ما را مسرور، و وقتی رفتی ما را گداختی و داغ زدی. این حرف انسانی است که با باطن روزه این ماه و با باطن لیله قدر در تماس بوده است.
▪ دلهای رقیق و اندیشه های زلال
۱۴۱. «السلام علیک من مجاور رقت فیه القلوب وقلت فیه الذنوب». سلام بر تو ای همسایه عزیز که ما در جوار رحمت تو بودیم. تو همسایه ای بودی که در این مدت در اثر حسن همجواری با تو دلها رقیق و گناهان کم شد. آری، انجام مکروهات و گناهان کوچک، کم کم راه انسان را می بندد.
مناطق ییلاقی و سرزمینهای سبز و خرم، دارای آبی زلال است که وقتی از چشمه می‌جوشد، راه خود را باز می کند و راه کسی را هم نمی بندد و همه درختان و گیاهان تشنه سر راه را هم سیراب می کند. این خاصیت آب زلال است که به دنبال تشنه می رود. سرش را به سنگ می زند و تلاش و کوشش می کند که خود را به تشنه ها برساند و آنها را سیراب کند.
اما اگر این آب، دارای املاح و رسوبی باشد، همین که می جوشد، راه خود را می بندد. بعد از چند سال در آن مزرع، تلی از سنگ پیدا شده و همه آن سرزمینهای سبز، خشک می شود و چیزی در آن نمی روید.
افکار و اندیشه ها هم چنین است. اگر زلال باشد از جان می‌جوشد، با زبان و قلم منتشر می‌شود، به گوش و چشم می رسد و از آنجا در دلهای دیگران جاری می گردد. لذا یکی از القاب عالم «ماه معین» است که اصل آن درباره حضرت ولی عصر(سلام الله علیه) گفته شده است.
قرآن می فرماید: «قل ارایتم ان اصبح ماوکم غوراً فمن یاتیکم بماء معین» بگو خبر دهید اگر آب [آشامیدنی] شما به زمین فرو رود، پس کیست که به شما آبی روان دهد. ماء معین یعنی آب جاری؛ آبی که دیده می شود. عالم را ماء معین می گویند، چون مانند چشمه زلال می جوشد. حرفی که می زند، چیزی که می نویسد، علمی است که از جان او تراوش کرده و به گوش و چشم انسان رسیده و او می فهمد، و به دیگری می گوید، دیگری هم می فهمد و به بعدی می گوید؛ مانند چشمه زلالی که سرانجام به اهلش می رسد.
اما افکار و اندیشه ها و خیالات باطل، مانند همان رسوبات و املاح معدنی، راه قلب را می بندند؛ کم کم دل، قسی، سخت و مسدود می گردد. نه چیزی از آنجا به دیگران سرایت می کند و نه حرف دیگران به آنجا می رسد؛ نه حرف او در غیر مؤثر است و نه حرف غیر در او اثر می بخشد.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: دلها در این ماه نرم و رقیق و گناهان در این ماه کم است.
▪ ماه تسلط بر شیطان
۱۴۲. «السلام علیک من ناصر أعان علی الشیطان و صاحب سهل سبل الاحسان» سلام بر تو ای رفیقی که کمک کردی تا ما بر شیطان مسلط شدیم. به راستی انسان در این ماه بر شیطان مسلط می شود و به خاطرات شیطانی گوش فرا نمی دهد. تو برای ما مصاحب خوبی بودی، که ما توانستیم بر شیطان پیروز شویم.
ما نه تنها در بعد سلبی از دست شیطان نجان پیدا کردیم و کار بد نکردیم، بلکه در بعد اثباتی هم پیروز شدیم و راههای خیر را به خوبی و آسانی طی کردیم. اگر در غیر ماه مبارک رمضان، کار خیر را به سختی انجام می دادیم، در این ماه به آسانی انجام دادیم. تو باعث شدی که ما راه احسان را با سهولت طی کردیم.
▪ آزادی از بند شهوات و تأمین سعادت
۱۴۳. در ادامه فرمود: «السلام علیک ما أکثر عتقاءالله فیک». سلام بر تو ای ماه، چه بسیار بنده هایی را که خدا در زمان تو آزاد کرده است. خدا آنان را که گرفتار آتش و رذایل اخلاقی بودند، از این بندها آزاد کرده و چه نعمتی بهتر از آزادی است؟
امام صادق(علیه اسلام) در بیان صفات انسان دیندار فرمود: "و رفض الشهوات فصار حراً» او شهوت و بی بند و باری را ترک می کند در نتیجه آزاد می گردد. نعمتی بالاتر از آزادی و آزادگی نیست، که انسان گرفتار شهوت و غضب و برده هوی نباشد و زمامش را به دست هوس نسپارد.
«و ما أسعد من رعی خرمتک بک» چقدر سعاتمند شد کسی که احترام تو را حفظ کرد و مواظب بود تا در این ماه حرف بد نزند، خیال و گناه بد نکند.
«السلام علیک ما کان أمحاک للذنوب و أسترک لانواع العیوب» سلام بر تو ای حقیقت ماه مبارک رمضان که محوکننده کناه هستی. عیب را می پوشانی و گناه را محو می کنی. اول پوشاندن و ستر، و بعد مغفرت است. ابتدا خدای سبحان می پوشاند که آبروی انسان محفوظ بماند، سپس می بخشد، ستاربودن زمینه مغفرت غفار را فراهم می کند.
رضا ساعی شاهی