جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انقلاب آرام در جمهوری های نوبنیاد


انقلاب آرام در جمهوری های نوبنیاد
نزدیک به ۱۳ سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی می گذرد. ولادیمیر پوتین در یکی از سخنرانی های اخیر خویش فروپاشی اتحاد شوروی را از بزرگترین فجایع قرن اخیر نام نهاد. موضوع این نوشته بررسی درستی و یا نادرستی این گفتار نیست، زیرا که به اعتقاد نگارنده، هنوز زمان بسیار لازم است تا اندیشمندان علم جامعه شناسی و همچنین پژوهندگان تاریخ، با بررسی پی آمدها و نتایج این فروپاشی در همه عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، نتیجه گیری های درست و دقیق ارائه کرده و روشنایی بخش راه پر پیچ و خم و تاریک بشریت به سوی سعادت و بهزیستی باشند.اما موضوع این نوشته، بررسی شرایطی است که تغییر و تحولات اخیر را در پی داشته اند. در این بررسی تلاش شده است زمینه های سیاسی این تغییر و تحولات، پایگاه اجتماعی آنان و عوامل تاثیر گذار داخلی و خارجی از جمله کنش ها و واکنش های آمریکا و روسیه در قبال این وقایع، تا حدودی پرداخته شود. نکته مهم دیگری که از نگاه نگارنده قابل تاکید است، استفاده نادرست از ترم "انقلاب" در رابطه با این تغییر و تحولات است. آیا می توان صرف به خیابان ریختن مردم ناراضی ازعملکرد دستگاه حکومتی را انقلاب نام نهاد؟ بنا بر تعریف، انقلاب، دگرگونی ریشه ای و خشونت آمیز نظم حقوقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی موجود و تغییر سیستم حکومتی و قانون اساسی کشور است(منبع: سایت فلسفه، بخش فرهنگ فلسفه). با این تعریف، انقلاب های مخملی ، انقلاباتی بودند که در کشور های سوسیالیستی سابق در اروپای مرکزی و شرقی بوقوع پیوستند. با اتکاء به همین تعریف در محدوده اتحاد شوروی سابق هم فقط ۲ انقلاب صورت گرفته اند؛ یکی در اکتبر سال ۱۹۱۷ودیگری درسال ۱۹۹۲. در حالی که نه در گرجستان ، نه در اوکراین و نه در قرقیزستان چنین چیزی رخ نداد و فقط تعدادی از الیت سیاسی کشور جای خود را به تعدادی دیگر از الیت سیاسی که تا همین چندی پیش خود نیز بخشی از همین حکومت بودند و در همه رده های کشوری حتی تا حد نخست وزیری (اوکراین)، و وزارتخانه های حساس هم چون وزارت امور خارجه (گرجستان و قرقیزستان) قرار داشته اند.اپوزیسیون از درون حاکمیت و در خود سیستم شکل گرفت و رشد کرد و توانست به برکت استفاده از امکانات همان حاکمیتی که درآن قرار داشت، با توده های مردم ارتباط برقرار کرده و به ترویج دید گاه ها و برنامه عمل خود بپردازد. درجمهوری های گرجستان، اوکراین و قرقیزستان، اپوزیسیون حاضر در صحنه در لحظه ای که رژیم های چه ازجنبه احلاقی و چه از جنبه فیزیکی فرسوده، تلاش به تقلب در نتایج انتخابات کردند، با حمایت مردم در مقابل این تلاش ایستادگی کرد. حال چرا در گرجستان و اوکراین این تغییرات صلح آمیز و بدون خشونت صورت گرفتند، اما در قرقیزستان در روزها و هفته های نخستین، هرج و مرج و قتل و غارت بوقوع پیوست، علت نه در انقلابی تر و رادیکال تر بودن توده ها، بلکه نبود نهاد های دموکراتیک و متعاقبا پایین تر بودن سطح دانش و آگاهی های توده ها از حقوق و خواسته های دموکراتیک شان در قرقیزستان بود. زمان نشان خواهد داد که آیا این تحولات می توانند به یک انقلاب فرارویند یا فقط به همان تغییر در الیت سیاسی بسنده خواهند کرد. در این جا یک سوال مطرح می شود که شاید بسیاری یک بار هم که شده این سئوال را از خود کرده اند: چرا این اتفاقات حالا بوقوع می پیوندند، و نه ۵ سال و یا ۱۰ سال پیش که وضعیت اقتصادی مردم به دلیل گسسته شدن کلیه پیوند های اقتصادی مابین جمهوری های شوروی سابق، به مراتب بدتر از اکنون و تا حد فاجعه، وخیم بود، از بحران های سیاسی فراگیر حتی اثری هم وجود نداشتند؟ آقای ی. آلباتس از قلم زنان مجله "ژورنال هفتگی"، چاپ مسکو، در شماره ۱۱ آپریل این مجله، به نکاتی می پردازد که در جستجوی علل داخلی این تاخیر بیش از ۱۰ ساله می توانند یاری رسان باشند. "یکی از علت ها را بایستی دراین دید که در دوران اتحاد شوروی، سیاست را فقط حزب کمونیست اتحاد شوروی تعیین می کرد؛ و به همین دلیل بود که هم به اجبار و هم از روی اعتقاد؛ روحیات و علاقه های سیاسی فقط در درون حزب امکان طرح داشتند. و حزب نیز با علم به این که نارضایتی ها بالاخره سر برون خواهند آورد، شکل گیری سیاست در سطح کشوررا به چارچوب سخت حزبی محدود می کرد. از همین جاست نبود اپوزسیون از پایین و به چای آن ظهور ناراضییان حاشیه ای، در بالا. روانشناسی انسان شوروی این بود که این فقط حزب است که می تواند سیاست را تعیین و تبیین نماید. ترس ژنتیکی خروج از چارچوب تعیین شده، و عادت به احساس دائمی تنفس یک نفر در پشت سر، اینها هستند دلایل عدم انفجار مردم و ریختن شان به خیابان ها در ۵ و یا ۱۰ سال پیش از این.اکنون نسلی سر برون آورده است که روحش هم از کمیته ناحیه ای حزب بی خبربوده و نه عضو سازمان پیشاهنگی، و نه کامسومول و نه عضو حزب است. به همین دلیل آمادگی رفتن به خیابان را دارد. این که موتور اصلی حرکت های خیابانی، جوانان سن دانشگاهی هستند، اصلا تصادفی نیست؛ و درادامه نیز هم چنان سرچشمه بروز ناآرامی ها و حرکات اعتراضی در تمامی مناطق شوروی سابق خواهند بود."
همان گونه که در بالا اشاره شد، در ادامه به بررسی جداگانه گذشته و شرایط کنونی هر یک از جمهوری های نو بنیاد وعملکرد دیگر کشور ها دراین جمهوری ها پرداخته خواهد شد. امید است که علاقه مندان با شرکت فعال و راهنمایی ها ی لازم، در هرچه پر بارتر شدن این بحث یاری رسان باشند.
منبع : خبرگزاری آفتاب