جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


صدای اره را که نمی‌شنوید صدای مردم را چطور؟


صدای اره را که نمی‌شنوید صدای مردم را چطور؟
صدای تلخی‌ دارد این اره برقی و تلخ‌تر از آن صدای افتادن درخت است؛ نه صدها کیلومتر دور تر از اینجا و میان جنگل‌های سرسبز شمال که همین‌جا بیخ گوش ما در خیابان ولی‌عصر تهران.
دیشب صدای افتادن یکی دیگر از چنارهای ۸۰ ساله خیابان ولی‌عصر تهران را شنیدم. به شمار شب‌هایی که صدای اره برقی مرا بی‌خواب کرده این سومین درختی است که تنها در محدوده خیابان میرداماد به بهانه پوسیدن و خطر بر سر مردم خراب شدن، قطع می‌شود. اما نمی‌دانم چندمین چنار پیری است که در راسته این بلندترین خیابان خاورمیانه در این ماه‌ها و سال‌های اخیر به خاک افتاده است. اگر سر بزنگاه هم برسی کارگران شهرداری، تنها مامورند و معذور. تنه چنار پیر را کشان‌وکشان می‌برند و جز اینکه پوسیده است و مرده، حرف دیگری نمی‌زنند. اگرچه سامانه ۱۳۷ در چنین شرایطی حتی در ساعت۳:۵ بامداد هم پاسخگوی شمای شهروند است اما جالب است بدانید که خبر قطع شبانه یک درخت در چارچوب درک مفهومی اپراتور‌های این سامانه مردمی آن‌قدر سوال بی‌ربط و دغدغه خنده‌داری است که حتی اپراتور تلفن در ظاهر هم که شده به خود زحمت گرفتن شماره تلفن متقاضی که یک روال مرسوم برای پیگیری و اعلام نتیجه است را نمی‌دهد! برای درک اینکه شهرداری تهران و شورای شهر پایتخت و نیز این کمیته زنانه و در ظاهر فعال زیست محیطی شورا تا چه اندازه به محیط زیست تهران که یکی از مصادیق آن درختان و باغ‌هاست اهمیت می‌دهند به تحقیق و تفحص جدی نیاز نیست، تنها کمی دغدغه برای فرداهای این شهر کمی هم نگاه جست‌وجوگرانه به شهر، به باغ‌ها، به وضعیت همین معدود خیابان‌های پر درخت مانند ولی‌عصر و فلسطین و دربند و نیم‌نگاهی هم به تجربه‌های دردناک قطع بی‌صدای درختان برای احداث اتوبوس‌های بی‌آرتی، برای تعریض بزرگراه شهید چمران، برای احداث بزرگراه کردستان و ده‌ها مورد دیگر که تکرارشان جز دردآورتر شدن این نوشتار حاصلی ندارد.کافی است تا چشمان همه ما ببیند که مدیران ما در شهرداری و نمایندگان ما در شورا چقدر با محیط زیست این شهر نامهربان بوده‌اند.
البته تعجبی نیست در شهر و شورایی که اختلافات و دغدغه‌های سیاسی همیشه پر رنگ بوده و هست، بی درخت شدن این شهر حتی اگر مطالبه گروه‌های پرشماری از مردم هم باشد، جایی ندارد. نه مدیران شهری که خواسته یا ناخواسته سال هاست کمر به قتل درختان و باغ های تهران بسته‌اند و نه این نمایندگانی که قرار بوده در شورای‌شهر مدافع حقوق شهر و پیگیری مطالبات شهروندان باشند، هیچیک برای فرداهای این شهر و محیط زیست از دست رفته آن دغدغه‌ای عملیاتی ندارند (به دور از شعار و حرف) که اگر بود، شهر ما این نبود و پشت سر هم درختان کهنسالش برای توسعه و ساخت بزرگراه و ده‌ها بهانه دیگر اینچنین غیرمسئولانه قطع نمی‌شدند.نتایج یک بررسی آماری و تحلیل محتوای پیام‌های مردمی روزنامه‌ها نشان‌دهنده افزایش معنادار و شدید انتقادات مردمی از تخریب باغات و قطع درختان در تهران است. اما چه سود؟ دغدغه‌های سیاسی مدیران کجا و پیام‌های درختی ما شهروندان کجا؟ چه اهمیتی دارد که خیابان ولی‌عصر تهران، خیابانی پر چنار باشد یا بدون آن؟ حتی می‌توان به جای چنارهای پوسیده درختان توت و صنوبر کاشت! پیام‌های مردمی روزنامه‌ها، انعکاس صدای مردم است اما بدون آن هم، ما به چشم‌هایمان اعتماد می‌کنیم وقتی درخت را می‌بینیم که بی‌دفاع واژگون می‌شود، به گوش‌هایمان وقتی صدای اره برقی بی‌خوابمان می‌کند، به شش‌هایمان وقتی نفس‌هایمان بالا نمی‌آید، به حس‌مان به شهری که دیگر سال‌هاست برای ماشین‌ها و نه برای ما آدم‌ها ساخته شده می‌شود. شهری برای سود‌آوری، شهری برای تبلیغات سیاسی، شهری برای انتخابات و شهری برای امروز ، برای فقط همین لحظه اما نه برای فردا.
در همه شهرهای جهان قطع درختان آخرین گزینه‌ مدیران شهری است. به چه سختی و با چه دقت و احترامی به افکار عمومی و به محیط زیست برای جابه جایی یک درخت تصمیم می‌گیرند. در اضطراری‌ترین شرایط ممکن است یک درخت کهنسال را نه برای تعریض بی‌اهمیت یک خیابان یا بزرگراه یا با هدف احداث ایستگاه اتوبوس که در جریان یک پروژه ملی جا‌به‌جا می‌کنند اما اینجا کم اهمیت‌ترین پروژه‌ها برای ما محکم‌ترین ادله‌ای است که برای قطع درختان ارائه می‌کنیم. ایستگاه اتوبوس مهم است، خط بی آرتی مهم است، هواکش ایستگاه مترو مهم است، تعریض بزرگراه مهم‌تر است. ماده می‌گوید قطع درخت جرم است و ..... اما جرمی که در چارچوب‌ واقعیت‌های زندگی در تهران هیچ مهم نیست. حالا چه اهمیتی دارد که دل‌های ما برای بی‌درخت شدن شهرمان می‌گیرد. روزنامه‌ها پر است از خبرهای قطع شبانه درختان، گوش‌هایمان پر شده از صدای اره برقی اما ما شهروندان بی‌مسئولیتی نبودیم. صدای ما در پیام‌های مردمی(افزایش پیام‌های اعتراض‌آمیز از ۵ درصد در سال ۷۵ به ۴۱ درصد در سال ۸۵)، پرونده‌های شکایت ما در سازمان محیط زیست (۴۲ درصد از شکایت‌های مردمی در سال گذشته مربوط به قطع درختان و تخریب باغات بوده است)، نوشته‌های قلمی‌مان در روزنامه‌ها و صداهای ناشنیده‌مان در سامانه‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸ تنها بخشی از فریادهایی است که برای ایستادن درخت‌های این شهر ، برای ماندن باغ‌های بی‌دفاع پایتخت کشیده‌ایم. فریادهایی که درست مانند پژواک صدای انسان در کوهستان تنها به خودمان بازمی گردد.
شیده لالمی

۱) ماهنامه تحلیلی دنیای اقتصاد، خرداد ۱۳۸۷، شماره ۳۹ ، ص۹۷.
۲) رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ،خبرگزاری فارس،۱۶تیر ۸۶.
منبع : روزنامه فرهنگ ‌آشتی