جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عاقبت بخیل


عاقبت بخیل
روزی پیامبر خدا(ص) در حالی که مشغول طواف خانه کعبه بود ناگهان مردی را دید که پرده آن را گرفته و می گوید:
ـ خدایا به احترام این خانه (کعبه) گناه مرا ببخش.
ـ پیامبر پرسید: گناهت چیست؟ آن را برایم بگو.
ـ مرد گفت: گناه من بزرگتر از آن است که برای شما بگویم.
ـ پیامبر فرمود: وای برتو! گناه تو بزرگتر است یا زمین؟
ـ مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
ـ پیامبر فرمود: وای بر تو! گناه تو بزرگتر است یا کوه ها!
ـ مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
ـ پیامبر فرمود: گناه تو بزرگتر است یا دریاها؟
ـ مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
ـ پیامبر فرمود: گناه تو بزرگتر است یا آسمان ها!
ـ مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
ـ پیامبر فرمود: گناه تو بزرگتر است یا عرش الهی؟
ـ مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
ـ پیامبر فرمود: گناه تو بزرگتر است یا خداوند؟
ـ مرد گفت: خداوند بزرگتر و والاتر و برتر است.
ـ آنگاه پیامبر فرمود؛ وای بر تو بگو ببینم گناهت چیست؟
ـ مرد گفت: یا رسول الله! من مردی ثروتمند هستم اما هرگاه کسی از من چیزی می خواهد ]از شدت خست و بخل[ انگار با شعله ای از آتش به نزدم می آید. ]درخواست او چون آتش برای من است[.
رسول خدا پس از شنیدن این سخن فرمود: از من دور شو و مرا به آتش خودت مسوزان. سوگند به آنکه مرا با هدایت و کرامت برانگیخت، اگر تو در میان کعبه و مقام ابراهیم ]که مکان مقدسی است[ بایستی و سالها در آن به نماز مشغول شوی و آنقدر گریه کنی که از اشک چشمانت همچون رودها جاری شود و درختان از آن سیراب شوند، اما در حال مردن، خسیس و بخیل از دنیا بروی، خداوند قطعاً تو را در آتش خواهد انداخت.
ـ وای بر تو! آیا نمی دانی که خداوند می فرماید:
ـ «و من یبخل، فانما یبخل عن نفسه (محمد-۳۸)
و نیز می فرماید: «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون (حشر-۹) کسانی که از خساست نفس خود مصون بمانند، آنان رستگارانند.۱

۱- جامع السعادات، مرحوم مهدی نراقی، ج۲، ص۱۱۱
منبع : روزنامه کیهان