پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگرشی بر: مسلک های اخلاقی


نگرشی بر: مسلک های اخلاقی
شناخت هدف و مقصد در حرکت اخلاقی بایسته و ضروری است ولی به تنهائی زمینه ی سیر و سلوک اخلاقی را پدید نمی آورد. در کنار آن امور دیگری مورد نیاز است که فهرست وار به برخی از آن هااشاره می گردد. باشد که پویندگان راه کمال را بکار آید و دریچه ای بر روی پژوهندگان مسائل اخلاقی بگشاید انشاءالله.
۱) شناخت صراط رشد یا[ راه تکامل اخلاقی] .
۲) شناخت استعدادها نیازمندیها و گرایش های روحی انسان به عنوان موجودی که در مسیراخلاق گام بر می دارد.
۳) شناخت راهنما والگوی اخلاقی که[ خضرآسا] دست انسان را بگیرد و از ظلمات به سوی نور رهبری کند.
۴) شناخت فضای شایسته برای حرکت اخلاقی و آشنائی با لحظه های مناسب برای پرواز در ملکوت .
۵) شناخت یاران راه و ره پویان راستینی که مرآت هشدار دهنده و محرک انسان باشند.
۶) شناخت رهزنان موانع و آفات سلوک اخلاقی و ... دهها مسئله دیگر.
دراین مقاله به راهها و شیوه هائی که دراین راستا - سلوک اخلاقی - عرضه شده است مروری کرده و به ارزیابی کارآیی آنها بگونه ای گذرا می پردازیم .
● لزوم شناخت راه
شناخت راه و شیوه های سلوک اخلاقی برای انسانی که در پی[ تزکیه و تعالی] است از قدم های اولیه وامری ضروری و بایسته است .
انسانی که بدون شناخت[ صراط اخلاقی] به حرکت پردازدازانحراف یاافراط و تفریط درامان نخواهد ماند یا به دامان شیادان عارف نما می افتد و یا در[ تیه] رهبانیت وانزوا گرفتار آید واگراز هر دو این‌ها در امان ماند افسرده و خسته و سرخورده شده به پوچی و هرزه درائی گراید.
افزون براین راه های سالمی هم که عرضه شده است گوناگون واز کارآیی یکسانی در رساندن به قله تعالی اخلاقی برخوردار نمی باشند. بایداز میان این راه های مختلف آن را که روشن مستقیم امن هموار و نزدیکتراست شناخت . و به سلوک در آن پرداخت . پیش از بیان مسلک های اخلاقی یادآوری چند نکته در ضرورت راهیابی در حرکت اخلاقی و گفتگواز آن بایسته است .
الف) هر کس در جهان هدفمندانه زندگی کند و مقصد و مطلوبی داشته باشد به شناخت راه احساس نیاز می کند پویندگان آرمان های اخلاقی هم ازاین قانون مستثنی نیستند. اینان هم در پی آن اند که راهی روشن [ المحجه البیضاء] بسوی هدف والای خویش بیابند و نردبانی مطمئن برای عروج به معراج سعادت پیدا کنند.
ب) موفقیت و شکست منادیان اصلاح و خیرخواهان جامعه ی بشری در مساله تربیت اخلاقی تا حد زیادی به راه و روشی که برای تربیت و تهذیب برگزیده اند ارتباط داشته است و چه بسیاراندیشمندان و آرمان گرایانی که موفق به ایجاد حرکت اخلاقی و عرضه راه و روشی درست نشده و آرزوی رشداخلاقی خود یا جامعه ی خویش و گاه هر دو را بخاک برده اند.
ج) ضرورت کاوش در مسلکهای اخلاقی هنگامی آشکارتر می گردد که موضوع تجدید حیات اسلام وامت اسلامی با طلوع انقلاب اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد و بیاد آوریم که اینک دوباره اسلام برخاسته تا[ انسان کامل] بپرورد و هدف های والای پیامبران را در تربیت انسان های نمونه اخلاقی با جامعه ای عدل سو و تقوی ساختار عینیت بخشد.
اکنون که پس از قرن ها حاکمیت[ بیداد] و[ فساد] نظامی پدیدار گشته که اهدف اخلاقی دارد و بشر را بسوی ارزشهای آسمانی فرا می خواند باید در روش تربیت و تهذیب اسلامی ترین و بهترین روشها برگزیده شود واز کاربرد شیوه های ناقص و نادرست که شور و شوق [قرب جوئی] و معنویت گرایی را در سینه ی فرزندان اسلام خاموش وافسرده می سازد پرهیز گردد. دستیابی به یک خط مشی صحیح اخلاقی که تعیین کننده نوع سیستم اخلاقی جامعه و هدف دار کردن افراد آن نظام و عرضه و پیاده کردن درست آن باشد گامی بزرگ در جهت دهی و رشداستعدادهای شکفته در پرتوانقلاب اسلامی و ضامن تداوم موج معنویت گرایی و بهترین شیوه جلوگیری ازافراط و تفریطها در حرکت مقدس اخلاقی است .
اینک که اهمیت شناخت راه و روش در تهذیب و تربیت به ویژه برای جامعه ی اسلامی ایران روشن گردید لازم است بر مسلک های معروف اخلاقی گذر و نظری داشته باشیم باشد که با هدایت الهی به[ صراط مستقیم] و [راه اقوم] دست یازبم .
گر چه مسلک های معروف اخلاقی سه دسته : عمومی عقلی عرفانی را تشکیل می دهند ولی حرکت های اخلاقی رااز جهت نقش و تاثیری که درانسان دارد می توان به دو دسته تقسیم کرد.
یک گروهی از منادیان اخلاق به اصلاح کنش ها و رفتار و کردارانسانها توجه داشته و رهنمودهایی برای ایجاد عادات و رفتار مطلوب و ترک اعمال و رفتار ناپسند ارائه داده اند.
دو گروهی دیگر به اصلاح[ انگیزه حرکت ها] و عوامل درونی رفتار انسان پرداخته و برای تغییر منش و تعالی شخصیت انسان کوشیده اند. به عبارت دیگر برخی از علمای اخلاق و پایه گذاران مکاتب اخلاقی روشی انقلابی در تهذیب و تربیت پیشنهاد کرده و برای تحولی عمیق در روح انسانها تلاش کرده اند و گروهی به رفرم اخلاقی قانع بوده و بجای تربیت بنیادی و ریشه دار به هدایت موضعی و مقطعی اکتفا کرده اند. دو مسلک معروف عقل و عشق را می توان از حامیان روش انقلابی در سازندگی اخلاقی به حساب آورد. و مسلک عمومی که در نوشته های اخلاقی غریبان رهروان زیادی دارد و بزودی به توضیح آن می رسیم نمونه بارز روش تهذیب روبنائی و زودگذراست . واینک نگرشی بر سه مسلک معروف :
▪ عمومی
▪ عقلی
▪ عرفانی .
● [ مسلک عمومی]
عامه مردم برای تهذیب و کسب فضائل انسانی به نمودهای خارجی اخلاق یعنی کردار و گفتار و چهره بشاش و لبان متبسم توجه دارند و بیش از آنچه به اصلاح درون و نیت و قلب و روح بیاندیشند به اصلاح[ ظاهر] [فعل] و[ عمل] فکر می کنند. تکیه گاه عامه مردم در حرکت و دعوت اخلاقی مسائل زیراست
۱) گاهی فواید و زیانهای شخصی خانوادگی واجتماعی که در علوم تجربی تاریخ و تجربیات شخصی برای رفتاراخلاقی و غیراخلاقی ثابت شده مورد توجه قرار می گیرد.
۲) زمانی مسائل عاطفی واحساسی که نیرویی موثر و قابل اعتنااست انگیزه و پشتوانه ی حرکتها و دعوتهای اخلاقی می گردد.
۳) رهروان مسلک عمومی گاه و بیگاه بر عادات و رسوم اجتماعی و ذوق و سلیقه های عامه تکیه می کنند وافراد را به امید کسب[ موقعیت اجتماعی] و یا مصون ماندن از آن به رعایت رفتار خاصی وا می دارند.
▪ کارآیی مسلک عمومی :
این روش با آنکه از ویژگیهای مثبتی برخوردار است و بخاطر متکی بودن به پیامدهای دنیوی عواطف انسانی و سنت های اجتماعی پشتوانه ای مشهود و ملموس دارد ولی از کاستیهای زیادی برخورداراست که به چند نمونه از آن اشاره می شود.
۱) مسلک عمومی بجای اصلاح عامل به اصلاح عمل پرداخته و بجای پرورش[ نیروی انتخاب] در مواضع و مقاطع خاصی به[ گزینش عمل انتخاب] و رفتاراخلاقی ویژه کمک می کند.
۲) این روش باارزشهای مادی پیوند خورده و بر تهدید و تطمیع دنیوی متکی است حال آنکه سیراخلاقی را در مراحل عالی نیروی قوی تر از[ترس و طمع] لازم آید.
۳) این شیوه برای انسانهایی مفیداست که از عواطف انسانی سالم بهره مند بوده و در جامعه ای که سنت هاحسنه ی اجتماعی در آن رایج است زندگی می کنند ولی از پی ریزی و ساختن یک جامعه نوین اخلاقی ناتوان است .
۴این مسلک بجای خدا محوری و حق گرایی گاه سنت های نادرست اجتماعی را پاس می دارد و همین عادات و رسوم که گاه مشوق حرکت اخلاقی است در مراحلی عامل رکود و مانع تهذیب انسان می گردد.
مسلک عمومی علاوه بر عامه مردم در غرب راهیان فراوان داشته و دارد که از باب نمونه نوشته های دیل کارنگی و[سموئیل اسمایلز] را می توان نام برد برخی از نویسندگان مسلمان هم در نوشته های اخلاقی خویش ازاین شیوه سود جسته اند که برای آشنائی بیشتر می توان به کتابهای : درود بر شادی آنسوی چهره ها شعله های فساد پاسداران عفت اولین دانشگاه و آخرین پیامبر جوان کودک بزرگسال آیین خانواده و غیره مراجعه کرد.
● مسلک عقلی
شاید بتوان سقراط را قدیمی ترین منادی این راه دانست پس از وی برخی از اندیشمندان عالم این فکر را پذیرفته و ترویج کرده اند که انسان برای رسیدن به حقیقت سعادت کمال و یا خیراخلاقی باید نیروی عقل و بعدادراکی و شناختی خویش را تقویت کند.استاد شهید مطهری قدس سره این مسلک افلاطونی سقراطی را چنین توضیح می دهد:
افلاطون واستادش سقراط معتقدند برای عمل به مقتضای خیر شناختن آن کافی است یعنی امکان ندارد که انسان کار نیک را بشناسد و تشخیص دهد و عمل نکند علت عمل نکردن جهالت است پس برای مبارزه با فساد اخلاق جهل را بایداز بین برد و همان کافی است .
محمد علی فروغی در[سیر حکمت دراروپا] اصول اخلاقی سقراط را چنین بیان می کند:
و چون نیکوکاری بسته به تشخیص نیک و بد: یعنی دانایی است بالاخره فضیلت بطور مطلق جز دانش و حکمت چیزی نیست امااین دانش چون در مورد ترس و بی باکی یعنی علم باینکه از چه باید ترسید واز چه نباید ترسید ملحوظ شود شجاعت است و چون در رعایت مقتضیات نفسانی بکار می رود عفت خوانده می شود و هر گاه علم به قواعدی که حاکم بر روابط مردم بر یکدیگر می باشد منظور گردد عدالت است واگر وظایف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود دینداری و خداپرستی است واین فضایل پنجگانه یعنی حکمت شجاعت عفت عدالت و خداپرستی اصول اول اخلاق سقراطی بوده است ۲طرفداران مسلک عقلی معتقدند جوهرانسان همان عقل اوست من واقعی و شخصیت حقیقی انسان همان نیرویی است که فکر می کند.ازاین رو تکامل اخلاقی را دراین می دانند که جهان در آیینه ی ذهن انسان منعکس گردد هر چه گستره ذهن وسیعتر و نقش جهان بیشتر و روشنتر در این آینه نمودار گردد کمال اخلاقی انسان بیشتر خواهد شد. رهروان این راه به[ حرکت فکری] می اندیشند و با پای عقل واستدلال طی طریق می کنندایمان را چیزی از مقوله ی شناخت می دانند وایمان به مبدا و معاد را مساوی با معرفت و شناخت مبدا و معاد می گیرند.
اینان[ انسان اخلاقی] راانسان فیلسوف می دانند انسانی که می فهمد می اندیشد می آموزد تا جهان را در ظرف اندیشه ی خویش بگنجاند.
رهروان این راه رشد فکری و کمال عقلی را[کعبه مقصود] می دانند و از جاده[ تفکر[ [تعلم] و[ تذکر] حرکت می کنند و با پای خرد پیش می روند و با عصای[ استدلال] ره ماندگان را دست می گیرند و جویندگان کمال را به پیش می برند.
● [نارسائی های مسلک عقلی]
این روش با آنکه ویژگی های مثبت زیادی دارد و یکی از مهمترین ابعاد وجودی انسان را مورد توجه قرار داده و دورنمای روشنی از هدف و راه را ترسیم می کند از جهاتی نارسا و ناقص است .
الف) با یک چشم به انسان نگریسته و به پرورش یک بعدازانسان پرداخته است . روشن است که شناخت و معرفت را در حرکت اخلاقی سهمی بسزااست ولی افزون بر اینکه بالا بردن این شناخت نه هدف نهایی اخلاق است و نه تمام حرکت اخلاقی از نقش عوامل دیگری همچون اراده و... در سلوک اخلاقی نمی توان غافل ماند.
ب) دراین راه چراغ و روشنایی وجود دارد امااز نیروی حرارت بخش و حرکت زا خبری نیست بقول اقبال لاهوری :
نگاهی هست در چشمش نمی نیست
دل ملا گرفتار غمی نیست
که در ریگ حجازش زمزمی نیست
از آن بگریختم از مکتب او
ج) این مسلک هدف را گم کرده و بجای دعوت به[ قرب ربوبی] و تخلق به اخلاق الهی در تمام ابعاد در بخشی از هدف متوقف مانده و تنها به شباهت ناچیز و ناقص علمی انسان به خدااکتفا نموده است از مجموعه ی [ ایمان و عمل صالح] بخشی از( ایمان ) را که با عقل پیوند دارد راه رشد دانسته است .
● [مسلک عرفانی]
این مسلک با پیراستن دل از آلودگی ها و آراستن آن به زیور[محاسن اخلاق] از راه ریاضیت و مجاهدت می کوشد تا[ حقیقت را در آن متجلی گرداند دراین راه حرکت قلبی و عملی مورد نیازاست نه حرکت فکری و عقلی عارف با تزکیه برای دیدار[جمال یار] آینه می سازد. و فیلسوف با بال اندیشه دراطراف خانه ی[ حق] سرک می کشد عارف از[ قلب] راه می جوید و فیلسوف از[ عقل] عارف درد خداجویی و عشق به کمال مطلق را تازیانه سلوک می شناسد و فیلسوف با حس کنجکاوی و غریزه حقیقت جویی حرکت می کند عارف پای استدلالیان را چوبین می داند و با زبان شیخ بهاءالدین عاملی قدس سره آشکارااعلام می دارد
جز بپای عشق نتوان کرد طی ۳
ای بهائی شاهراه عشق را
عارفان خط سیر حرکت موجودات را به دو[ قوس نزول] و[ قوس صعود] تقسیم می کنند و می گویند هر موجودی این دو مرحله را طی می کند واز همانجا که آمده به همانجا می رود این مطالب را با عبارت[ النهایات هی الرجوع الی البدایات] و یا[ کل شی ء یرجع الی اصله] وامثال آن بیان می دارند. مولوی این مبنای مهم عرفانی رااین چنین بیان کرده است . بلبلان را عشق با روی گل است
جزء ها را روی ها سوی کل است
از همانجا کامد آنجا می رود
آنچه از دریا به دریا می رود
وز تن ما جان عشق آمیزرو
از سرکه سیلهای تندرو
عارفان حرکت در قوس نزول را سوقی واز بیرون می دانند و حرکت در قوس صعود را که شامل حرکت اخلاقی انسان می گردد شوقی واز درون تلقی می کنند. ۴ عارف به معرفت افاضی و علم لدنی چشم دوخته و علوم رسمی را در جهت رسیدن به مقام قرب کارساز نمی داند و با نغمه های اقبال لاهوری گوشزد می کند که کتاب و مکتب افسون و فسانه ای بیش نیست .
سمند زندگی را تازیانه
تب و تابی که باشد جاودانه
کتاب و مکتب افسون و فسانه
به فرزندان بیاموزاین تب و تاب
عارف به رسیدن فرا می خواند و فیلسوف به دانستن این از پرورش سخن می گوید واواز آموزش این منادی ایمان است واو تسلیم برهان عارف از شوق دیدار و لذت انس و شیرینی[ یادیار] سخن می گوید و فیلسوف با برهان و حجت و شکل اول و دوم از وجود آفریدگار خبر می دهد و در یک سخن فیلسوف بر[ شتر] بسوی[ کعبه] می رود. و عارف بر[ براق] بسوی عرش .
● راه قرب از دیدگاه قرآن وعترت علیهم السلام
آنچه انسان را به خدا تزدیک می کند علم فقط نیست عمل به تنهایی نیست خواست و آرزوی تنها نیست . برای رسیدن به[ سدره المنتهی] قرب و حضور در بارگاه قدس و دیدار ملکوت و تشرف به مقام والای یقین باید ۶ خلیل آسا قدم در علم الیقین زد و ندای[ لااحب الافلین] سر داد زیرا راه[ قرب الهی] عبادت مخلصانه خداست که خوداو صریح و بی پرده به رهروان راههای گوناگون یادآور شده است :
وان اعبدونی هذا صراط مستقیم : و فقط مرا عبادت کنید این است راه راست .
راه [عبادت] است و عبادت حرکتی چند بعدی است :از یک سو شناخت لازم دارد و حرکت عقلی واز دیگر سو عشق به خدا می خواهد و صفای قلب واز سوی سوم کار می خواهدو تلاش فراوان بدنی . واین هر سه با هم حرکت مقدس اخلاقی را که[ عبادت] نام می گیرد پدید می آورد. و همین عبادت آگاهانه و عاشقانه احرار نزدیک ترین راه قرب است که چهره های گوناگون دارد:
۱) ترک گناهان .
۲) انجام فرائض .
۳) انجام مستحبات .
۴) دوری از مکروهات .
اینها همه و همه انواع وانحاء عبادت است . راه قرب عبودیتی است که از میان مجموعه ی فرائض واحکام می گذرد و سالک را بالا آورده و به فناء می رساند. آیا کوتاهترازاین راهی امکان دارد که خداوند می فرماید:
کلا لا تطعه واسجد واقترب ۷
... سجود آور و نزدیک شو.
وامام صادق علیه السلام به نقل مصباح الشریعه سجده را که کاملترین مظهر عبودیت است قرب می داند و می فرماید:
وفی الرکوع ادب و فی السجود قرب ۸ و بازاین صادق آل محمد[ص] است که در روایت دیگر راه تقرب آدمی و تکامل اخلاقی رااین چنین نشان می دهد: [عن ابی عبدالله ( ع )قال فیما ناجی الله عزوجل به موسی ( ع ) یا موسی ما تقرب الی المتقربون بمثل الورع عن محارمی فانی ابیحهم جنات عدن لااشرک معهم احدا]
امام صادق ( ع ) می فرماید:از جمله مناجات های خداوند عزوجل با موسی این بود که فرمود:ای موسی قرب جویان راهی بهتراز پارسائی نسبت به حرامهای من ندارند. من به این پارسایان اجازه ورود به[ بهشت عدن] می دهم و کسی را در آن باایشان شریک نمی سازم .
و قرآن راه رسیدن به شهود و یقین را عبودیت می داند و دستور می دهد: واعبد ربک حتی یاتیک الیقین . ۱۰ و پروردگارت را عبادت کن تا به[ مقام] یقین برسی .
این است که نماز[قربان کل تقی] و معراج مومن است . ۱۱
خلاصه راه قرب تقویت ایمان است تا مراحل عالی واوج اعلای آن و انجام عمل صالح است در قلمرو گسترده و فراگیرآن . راه قرب با گفتار واوراد واذکار بی پشتوانه طی نمی گردد از میان کردار واعمال ناخالص نمی گذرد برای فتح قله قرب الهی باید با تمام وجود گام زد
بااخلاص با روح و بااراده و تلاشی بسان تلاش غریق برای رسیدن بساحل نجات .
راه قرب همان سبیل الله است و بارزترین مفهوم و مصداق آن[ جهاد] در همه ابعادش .
راه خدااز دیر و صومعه بسوی عرش کشیده نشده بلکه از میان بندگان خدا عبور می کند ۱۲ .
قرب خدا با تظاهر به زهد و پارسایی بدست نمی آید اخلاص مخبتین می خواهد وایمان موقنین . قرب خدا با تظاهر به فسق و گناه نیز حاصل نمی گردد که آن خود گناهی دیگراست و به قول عارف خطه شیراز:
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
دلا دلالت خیرت کنم براه نجات
راه قرب راه ساختن قلب هاست واصلاح کنش ها باید قلب در هر دو کانون آن [کانون ادراک و آگاهی] و[کانون تصمیم ها و تمایلات] تکمیل و تهذیب گردد باید دیو جهل و آزاز قلب رخت بر بندد تا فرشته ی آگاهی و عشق بر سینه فرود آید و باید[ اعمال] پر گشودن برای رسیدن به آشیانه جاودان باشد تااقامت در دیار دوست میسر گردد.
راه قرب به قول پیشاهنگان این راه دو گام بنیادی بیشتر نمی باشد یکی[ دل کندن] است و دیگر[دل بستن][ حب] است و[بغض][زهد]است و[عشق] . چه زیبااست سخن خدای سبحان درباره بازماندگان از راه : بل توثرون الحیوه الدنیا والاخره خیر وابقی .ان هذا لفی الصحف الاولی صحف ابراهیم و موسی ۱۳ .
بلکه زندگی دنیا را بر می گزینید و حال آنکه آخرت بهتر و پاینده تراست .این حقیقت در کتب آسمانی پیشین وجود دارد: کتاب ابراهیم[ ع] و کتاب موسی[ ع] .
۱. آشنائی با علوم اسلامی ج ۴ .۲۹ و ۳۰.
۲. سیر حکمت دراروپا.۱۸.
۳. کلیات اشعار فارسی شیخ بهایی .۱۶۲.
۴. علوم اسلامی بخش عرفان .۱۳۲.
۵. کلیات اشعار فارسی اقبال .۴۶۹.
۶. تلمیح به شعری که حضرت امام در۳۵ سال پیش درنامه ای در کتابخانه ی وزیری یزد نوشته اند
۷. سوره العلق .آیه ۱۹سجده واجبه است .
۸. مصباح الشریعه چاپ بیروت .۸۹.
۹. الکافی ج ۲ .۸۰.
۱۰. حجر.۹۹.
۱۱. نهج البلاغه .
۱۲. سمعت اباعبدالله ( ع ) یقول : علیک بالنصح لله فی خلقه فلن تلقاه بعمل افضل منه ( اصول کافی ج ۳.۲۳۹). عن ابی عبدالله ( ع ) ما عبدالله بشی ءافضل من اداء حق المومن .( اصول کافی ج ۳ .۲۴۷).
۱۳. اعلی .۱۶۱۹.
منبع : خبرگزاری فارس