یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چگونگی تسبیح موجودات عالم


چگونگی تسبیح موجودات عالم
در اندیشه اسلامی نظام هستی، جهان آفرینش و خلقت است و نه جهان طبیعت. از این رو برخلاف اندیشه مادی که به نظام هستی به عنوان جهان طبیعت می نگرد، و آن را نشانه ای از هستی بخش و آفریدگار نمی بیند، در اندیشه اسلامی، همه موجودات آیات و آفریده او هستند که بیننده عاقل را به آفریدگار رهنمون می کنند. و هستی و وجود آن ها را در افاضه مستمر وجود از سوی خالق هستی می بینند. در چنین بینشی موجودات از نبات و جماد و حیوان و جز آن همواره در حالت تسبیح و سپاس خدای سبحان اند و با زبان تکوین او را می ستایند. در قرآن بارها از تسبیح موجودات سخن رفته است اما پرستش آن است که تسبیح موجودات که در کتاب خدا به آن اشاره شده به چه معناست؟ و این تسبیح و تنزیه چه پیامی برای انسان ها دارد؟
□□□
یکی از معانی بلند و عمیق قرآنی، مسئله تسبیح نظام آفرینش در برابر خداوند متعال است. آیات و روایات فراوانی وجود دارد که به صراحت به تسبیح و حمد موجودات اعم از ذی روح و غیرذی روح اشاره می کند. «تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن ان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم انه کان حلیما غفورا» (الاسراء/٤٤)
«تسبیح» در لغت به معنای حرکت سریع در آب و یا هوا است و در فرهنگ قرآن به معنای «تنزیه و مبرا داشتن» خدای تعالی است از هرگونه نقص و عیب و حاجتی که در غیر او فرض شود. (مفردات - ذیل ماده سبح)
در قرآن کریم ٩٢ مورد مشتقات ریشه (س،ب،ح) به کار رفته و به چهار صورت مصدر، فعل ماضی، فعل مضارع و فعل امر استعمال شده است. استعمال تسبیح در ساخت های سه گانه فعل می تواند نشانگر این موضوع باشد که تسبیح موجودات اختصاص به زمان خاصی ندارد، همان گونه که تسبیح اختصاص به موجود یا موجودات خاصی هم ندارد.
دو دیدگاه درباره تسبیح موجودات وجود دارد:
الف) تسبیح موجودات ذی روح، حقیقی ولی تسبیح موجودات غیرذی روح، مجازی است.
ب) هم تسبیح موجودات ذی روح و هم موجودات غیرذی روح حقیقی است و به صورت مجازی در قرآن استعمال نشده است.
قائلان دیدگاه اول مرادشان آن است که این موجودات صرفا آیتی بر وجود خداوند هستند و قرآن کریم از این آیت بودن موجودات غیر ذی شعور به «تسبیح» تعبیر کرده است. بنابراین در این معنا «تسبیح» به معنای «تنزیه و منزه دانستن» نیست بلکه به معنای «آیت و نشانه بودن» است، یعنی کاربرد لفظ تسبیح درباره موجودات ذی شعور با آن چه در باب موجودات غیرذی شعور به کار رفته کاملا متفاوت است. طبرسی در مجمع البیان (مجمع البیان ج٩، ص ٣٤٦) و زمخشری در کشاف (الکشاف ج٢، ص ٣٦٢) و ... بر این اعتقادند.
گروه دوم که تسبیح موجودات را اعم از - ذی شعور و غیرذی شعور - حقیقی می دانند، بر این نکته تأکید دارند که تمام موجودات علاوه بر این که آیت و نشانه وجود حق تعالی هستند، همگی به صورت حقیقی مسبح خداوند ند و با زبان مخصوص خود متناسب با بهره وجودی خود، خدای تعالی را از هر نقص و عیبی منزه و مبرا می دارند. بنابراین بر طبق نظر گروه اخیر تفاوتی در استعمال لفظ تسبیح در موجودات غیر ذی شعور و ذی شعور وجود ندارد.
به تعبیر استاد مطهری: این سلسله آیات در قرآن مجموعا دوگونه تفسیر شده است که می توان این دوگونه را «حکیمانه» و «عارفانه» نامید. بعضی این آیات را حکیمانه تفسیر کرده و گفته اند مقصود قرآن از این که می گوید هر چیزی خدا را تسبیح می کند و حمد می کند، تسبیح «تکوینی» و به «زبان حال» (ومجازی) است. ما یک زبان حال داریم و یک زبان قال. زبان حال این است که یک موجودی مثلا یک انسان حالتی پیدا می کند که با این که دهانش بسته است اما وضعش دارد با آدم حرف می زند. مثلا شما دو نفر در خیابان ایستاده اید و با همدیگر صحبت می کنید، یک وقت شخص مفلوکی با یک قیافه ژنده ای می آید در مقابل شما دو نفر می ایستد و گردنش را کج می کند، حالتش نشان می دهد که می گوید من نیازمندم، به من کمک کنید. این را «زبان حال» می گویند. ولی یک وقت کسی می آید به زبان می آورد که کمکی به من بکنید، این می شود «زبان قال». بنابراین خیلی اوقات حالت بیرون انسان از ضمیر انسان خبر می دهد، چنان که می گویند، «رنگ رخسار خبر می دهد از سر ضمیر». چگونه خبر می دهد؟ حرف که نمی زند، دلالت می کند. انسان خیلی حرف ها را به زبان بی زبانی می زند. شاید افراد انسان با یکدیگر که برخورد می کنند بیش از مقداری که با زبان ظاهر با هم حرف می زنند، به زبان بی زبانی با همدیگر حرف می زنند و خودشان را به یکدیگر معرفی می کنند.
حال بعضی گفته اند این که قرآن می گوید همه چیز خدا را تسبیح می کند و حمد می کند، مقصود به زبان حال است، چون همه این ها مخلوق خدا هستند و «مخلوق» خاصیتش این است که یک جنبه نقص دارد و یک جنبه کمال، جنبه نقص لازمه مخلوقیت است و جنبه کمال از ناحیه خالق، هرچه نقص دارد از ذات خودش است و هرچه کمال دارد از خالقش (هرچه کمال در موجودات عالم می بینید از او بدانید) پس در واقع به زبان حال خالق خودش را توصیف و حمد می کند، به زبان بی زبانی می گوید: «بارک ا... به آن که مرا آفرید»، تسبیحش هم این است که می گوید اگر نقصی در من می بینی، این نقص لازمه ذات من است، او از این نقص منزه است.البته در این که هر مخلوقی به زبان حال حامد و مسبح خالق خودش هست شکی نیست، حرف درستی است، مخلوقات به زبان تکوین، خدا را تسبیح و حمد می کنند، و هر اثری حمدگو و تسبیح گوی موثر خودش است. ولی آیا قرآن که می گوید: «ان من شیء الا یسبح بحمده» نظرش به همین نکته است؟
تفسیر دوم؛ که استاد مطهری آن را به تفسیر «عارفانه» تعبیر می کند، این است که اگرچه موجودات به زبان حال مسبح و حامد پروردگارند، ولی قرآن بالاتر از این را می گوید، چون در ادامه آیه می فرماید: «ولکن لا تفقهون تسبیحهم» ولی این تسبیح را شما نمی فهمید. تسبیح به زبان حال را همه می فهمند. به علاوه قرآن می گوید: «هیچ چیزی نیست مگر ...» یعنی همه اشیا را می گوید نه تنها عاقل ها و ذی شعورها را، ولی ضمیر را آن چنان برمی گرداند که گویی همه موجودات عالم عاقلند و شاعر، چون می گوید: «ولکن لاتفقهون تسبیحهم». «هم» در زبان عرب ضمیری است که برای اشخاص می آورند نه برای اشیا، و قرآن با این که سخنش درباره اشیاء است ضمیر را ضمیر اشخاص آورده، یعنی می خواهد بگوید که همه اشیا از یک نظر اشخاص اند و شعور دارند، و در آیه ٤١ سوره نور: «... یسبح له من فی السموات فی الارض والطیر» «پرندگان» را هم اضافه کرده، اگر «پرندگان» نمی بود می گفتیم قرآن می گوید: «کسانی که در آسمان و زمین هستند»، کسانی که در آسمان اند یعنی ملائکه و کسانی که در زمین اند یعنی انسان ها، مقصود از انسان ها هم انسان های مومن است که به نماز و تسبیح خودشان آگاهند. ولی می گوید: «... و پرندگان»، و آن ها را هم داخل کرده است، پرنده که مسلم شعور انسان و شعور ملائکه را ندارد، پس معلوم می شود در عالم پرندگان هم یک حسابی هست که ما وارد نیستیم و نمی دانیم.
در ادامه شهید مطهری می گوید: این که تفسیر اول را تفسیر حکیمانه نامیدیم، نمونه اش سخن فارابی یکی از حکمای بسیار بزرگ جهان اسلام است عبارت خیلی شیرینی- ظاهرا در کتاب فصوص- دارد.
او همین مطلب را ولی بیشتر با موضوع « زبان حال» بیان کرده است، می گوید: آسمان که گردش می کند، با گردش خود به درگاه الهی نماز می برد. گردش آسمان نماز آسمان است. زمین که تکان می خورد، تکان خوردن زمین نماز زمین است. باران که می ریزد، ریزش باران نماز باران است، چون روح و حقیقت نماز چیزی جز تسلیم بودن در مقابل امر حق و خالصانه و مخلصانه امر او را اطاعت کردن نیست. می گوید آسمان که می گردد و زمین که تکان می خورد و باران که می ریزد همه این ها امر پروردگارشان را اطاعت می کنند، نماز آن ها همین است.
ولی مولوی که مرد عارفی است و مسائل را عارفانه تفسیر می کند این طور نمی گوید، می گوید انسان های عادیتسبیح و تحمید موجودات را نمی فهمند، واقعا موجودات جهان خدای خودشان را می فهمند و درک می کنند و می شناسند و تسبیح و حمد می کنند، و این را مکرر و در جاهای متعدد گفته است:
جمله ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم(آشنایی با قرآن ج ٤ ص١٦٩)
بنابراین اگر به آیات قرآن کریم بنگریم می فهمیم، مجموعه نظام آفرینش اعم از موجودات ذی روح و ذی شعور و جز آن مانند زمین و آسمان و کوه ها و پرندگان و ماه و خورشید و ستارگان و درختان و چارپایان و انسان ها و... همگی مشغول تسبیح خداوند متعال می باشند و او را به پاکی می ستایند.علامه طباطبایی می گوید: «تسبیح تمامی موجودات حقیقی است و زبانی و قالی است اما چیزی که هست قالی بودن لازم نیست حتما با الفاظ شنیدنی و قراردادی باشد و هر موجودی با وجودش و آن چه مربوط به وجودش می باشد و با ارتباطی که با سایر موجودات دارد خدای را تسبیح می کند و بیانش این است که پروردگار من منزه از این است که بتوان نسبت شرک و یا نقص به او داد.»(المیزان ج ١٣ ص ١٥٢) حال نمونه ای از آیات قرآن: «سبح لله ما فی السموات والارض و هوالعزیز الحکیم.» (حدید/١) هرچه در زمین و آسمان است همه به تسبیح و ستایش یکتا خدایی که مقتدر و حکیم است مشغول اند. «یسبح الرعد بحمده و الملائکة من خیفته»(رعد /١٣) رعد و جمیع فرشتگان همه از بیم قهر خدا به تسبیح و ستایش او مشغول اند. «الم تر ان الله یسبح له من فی السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه»(نور/٤١) آیا ندیدی که هر کس در آسمان ها و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغول اند و همه آن ها صلات و تسبیح خود بدانند.
«الم تران الله یسجد له من فی السموات و من فی الارض والشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدواب و کثیر من الناس»(حج/١٨) آیا مشاهده نکردی که هر چه در آسمان ها و هرچه در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و درختان و جنبندگان و بسیاری از آدمیان همه(با کمال شوق) به سجده خدا(و اطاعت او) مشغول اند.طبق آیات فوق و دیگر آیات شریفه قرآن بسیاری از مفسران و حکمای گران قدر بر این باورند که تسبیح همه موجودات حقیقی است و با زبان مخصوص خودشان انجام می گیرد، بدین معنا که مجموعه نظام آفرینش، چه ذی روح و چه غیر آن، علاوه بر آن که با وجودشان دلالت بر وجود حق دارند، با زبان خود نیز خدای تعالی را تسبیح می گویند و او را از جمیع نواقص و شوائب ممکنات تنزیه می کنند و به این کار خود نیز علم و شعور دارند.نکته قابل دقت در این جا این است که تسبیح فرع بر شعور و ادراک است بدین معنا که اگر بپذیریم تمام موجودات مسبح حق تعالی هستند، ناچار باید پذیرفته باشیم که تمام موجودات ادراک و آگاهی دارند و بالطبع تمام موجودات از نوعی حیات بهره مند هستند.
دلایل و شواهد عقلی و نقلی دال بر این حقیقت است که هر موجودی به حسب درجه وجودی خود، دارای علم و ادراک و حیات است. یعنی مسئله علم در تمامی موجودات وجود دارد، هرجا که خلقت راه یافته علم نیز بدان جا رخنه کرده است، و هر یک از موجودات به مقدار بهره ای که از وجود دارد بهره ای از علم دارد. البته این بدان معنا نیست که تمامی موجودات از نظر علم با هم برابرند و یا علم در همه یک نوع است، و یا همه آن چه را که انسان می فهمد می فهمند و باید آدمی به علم آن ها پی ببرد و اگر نبرد معلوم می شود علم ندارد.(المیزان،ج١٣،ص١٥١) نمونه ای از آیات زیر بیانگر آن است که همه خلقت بهره ای از علم دارند:
«انا عرضنا الامانة علی السموات والارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا» (الاحزاب/٧٢) ما بر آسمان ها و زمین و کوه های عالم عرضه امانت کردیم همه از تحمل آن امتناع ورزیدند و اندیشه کردند تا انسان(ناتوان) پذیرفت و انسان هم( در مقام آزمایش و ادای امانت) بسیار ستمکار و نادان بود.
«وحشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون»(النمل/١٧) و سپاهیان سلیمان از گروه جن وانس و مرغان هر سپاهی تحت فرمان رئیس خود در رکابش حاضر آمدند.
«لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون»(حشر٢١) اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس و عظمت خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می شد و این امثال را برای مردم بیان می کنیم باشد که بیندیشند.
« وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء»(فصلت/٢١) و آن ها به اعضای بدن گویند، چگونه بر اعمال ما شهادت دادید آن اعضا جواب گویند خدایی که همه موجودات را به نطق آورد ما را نیز گویا کرد.
«یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحی لها»(زلزله/٤و٥) آن هنگام زمین مردم را به حوادث خویش آگاه می سازد که خدا به او چنین الهام کند(تا به سخن آید و خلق را به اخبارش آگه کند. همچنین روایاتی وجود دارد که بر تسبیح حقیقی موجودات غیر جاندار دلالت دارد. از جمله تسبیح سنگریزه ها در کف حضرت رسول(ص).
در روایتی از عایشه نقل شده است که گفت: رسول خدا(ص) وقتی بر من وارد شد فرمود: ای عایشه این دو برد(لباس) مرا بشوی؛ عرض کردم یا رسول ا... دیروز آن ها را شستم.فرمود: مگر نمی دانی لباس آدمی خدای را تسبیح می گوید و اگر چرک شود تسبیحش قطع می شود. (سیوطی، الدرالمنثور ج ٤، ص ١٨٥)
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید