پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اصول گرای اصلاح طلبی؟ واقعی یا شعاری؟


اصول گرای اصلاح طلبی؟ واقعی یا شعاری؟
بهره گیری غیرمنضبط و موسمی از مفهوم اصول گرایی اصلاح طلبانه ، "معنامندی" آن را تهدید می کند و در عمل به کاهش "امکانات مکالمه ای" آن در جامعه منجر می شود.
واژگان قاموس سیاسی در کشور ما دچار تذبذب هستند. این واژگان کمتر "به دست" می آیند و عمدتا به شیوه ای "خودخوانده" مورد بهره برداری در حوزه های مختلف معنایی قرار می گیرند. به زبان دیگر ما دچار نوعی بی قراری (dislocation) در مفهوم بندی سیاسی شده ایم.
از آن جا که این واژگان ابزار و دستمایه گفتگوی سیاسی در کشور هستند عدم شفافیت معنایی آن ها مناسبات سیاسی را دچار مشکل در دو سطح اندیشه ای و جامعه شناسی می کند.
در سطح اندیشه ای کژتابی مفاهیم سیاسی راه را بر مکالمه دقیق اجتماعی می بندند. مکالمه ای که در فراغ آن بخت جامعه برای "توافق و اجماع سیاسی" بر سر موضوعات مهم و کلیدی از میان می رود.
در چنین وضعیت ما دچار نوعی "تنوع سایه ای و خیالی" می شویم که با تنوع واقعی و مطلوب تفاوت دارد. تنوعی این گونه بیش از آن که بیانگر وجود گروه وسیع تری از دیدگاه ها در عرصه باشد حاصل رفت و برگشت همهمه ها و انعکاس پژواک هایی است که فاقد هویتی معنادار هستند.
در سطح جامعه شناسی نیز فقدان گفتگوی شفاف اجتماعی، جریان یارگیری سیاسی را دچار اختلال می نماید. یارگیری سیاسی،‌ قاعده اصلی بازی سیاسی مبتنی بر انتخابات است. تلاش اصلی یک سیاست مدار در فرایندهای انتخاباتی، جلب آرای عمومی است.
دستمایه اصلی وی برای تحقق بخشیدن به این منظور، واژگان و ادبیات سیاسی است. هنگامی که ادبیات سیاسی دچار اعوجاج می گردد یارگیری سیاسی نیز تا سطح نمایشی تهی میان فرو می کاهد.
متاسفانه مرور "فضای ادبی سیاست" در ایران نشان می دهد که مشکل تذبذب در واژگان سیاسی ریشه ای طولانی دارد و از قدیم الایام با فرهنگ سیاسی ما دم خور و هم نشین بوده است.
با این حال شکل گیری فضای نیم بند تحزب بارقه هایی از امید به "شفافیت سیاسی" را فراروی گسترده است. این "امید" مستند به کارویژه های فرایندهای حزبی است. چرا که فرایندهای حزبی، به جد، وابسته به مناسبات معنادار کلامی و ادبی هستند. عرصه تحزب، عرصه "شب شعر" نیست. در این عرصه کلام نقشی عیمقا ابزاری ایفا می کند و کارکردی "آگاهی بخش" دارد.
با این حال به نظر می رسد که عادات زبانی ما توانسته است فضای متفاوتی از کار حزبی را در کشور محقق کند که با مقتضیات و مناسبات ضروری تحزب چندان سازگار نیست. شکل گیری زبانی کش دار و سیال در عرصه موضع گیری و "اعلام مواضع" حزبی حاصل چنین وضعیتی است.
وضعیتی که اگر موضوع نگاه های انتقادی و رویکردهای اصلاحی واقع نشود فعالیت های نوپای حزبی را "صوری" (superficial) و نارسا (insufficient) خواهد ساخت.
در نگاهی تطبیقی به وضعیت پیش گفته می توان سخنان دبیرکل محترم حزب اعتماد ملی را مثال زد. ایشان اخیرا در استفاده یی ناصحیح و غیرشفاف از کلمات قاموس سیاسی، خود را یک "اصول گرای اصلاح طلب" معرفی می کند. آقای کروبی در توضیح این مسئله تفاوت میان این اصول گرا و اصلاح طلب را "اصطلاحی" عنوان می نمایند.
از منظر دانش زبان شناسی، مفاهیم علوم انسانی ذاتا قابل تاویل و تحویل به عرصه های مختلف هستند. اگر به کاربردنگان این "اصطلاحات" آن ها را بر اساس قرارداری مشخص و در چارچوبی معین به کار نگیرند این مفاهیم میل به عدم شفافیت می یابند و به سمت مفاهیم چندضلعی و تاویل پذیر می لغزند.
خوانندگان و علاقه مندان این سایت اطلاع دارند که از جمله اهداف جمعیت اصول گرایان اصلاح طلب پرهیز از چنین حالتی است. تلاش ما ارایه معنایی محصل و کاربردی برای اصول گرایی اصلاح طلبانه است. مفهومی که اصالت های خود را از درونمایه های مستقل معنابخش خویش می ستاند و مستند به تاریخ، هویت و کارویژه های مورد انتظار از انقلاب اسلامی است.
به نظر می رسد که "تساهل" آقای کروبی در نام گذاری فعالیت های خود با عنوان اصول گرایی اصلاح طلبانه در نقطه مقابل تلاش هایی قرار می گیرد که برای معنابخشی منسجم و منظم به قاموس سیاسی در دستور کار فعالیت های آگاهان سیاسی قرار گرفته است. به ویژه آن که ایشان تفاوت های میان مفاهیم کلیدی عرصه سیاست در ایران را، ساده گیرانه و بی دغدغه، "اصطلاحی" معرفی می کنند.
در واقع پرسش این جا است که اگر اصول گرایی و اصلاح طلبی، صرفا اصطلاحاتی هستند که معنایشان را به صورت "روزمره" و بنا بر "نیاز" گوینده باید معین کرد، پس چرا ایشان بیش از هشت سال بر طبل بلند "اصلاح طلبی" نواختند و از آن برای سرمایه سیاسی خود "وام" ستاندند.
ما به عنوان جمعیت اصول گرایان اصلاح طلب بر این باوریم که هم اصول گرایان و هم اصلاح طلبان دیدگاه هایی محصل و "معنادار" دارند. به اعتقاد ما نسبت به هر دو این گزینه ها نقدهایی جدی نیز وارد است. البته این به معنای نادیده گذاشتن نقاط قوت ایشان نیست. به باور ما اصول گرایی اصلاح طلبانه روشی سوم است که ضمن بهره گیری آگاهانه از این هر دو، اصول و مقومات درونی خود را دارد.
شاید اگر آقای کروبی در بافتاری این گونه از اصول گرایی اصلاح طلبانه حمایت می کردند هیچ کس بیش از جمعیت ما از این موضع گیری جدید ایشان استقبال نمی کرد. اما مساله آن جا است که رویکرد ایشان به مفهوم اصول گرایی اصلاح طلبانه از این سنخ و جنس نیست.
این رویکرد بیش از آن که حاوی نگاهی عالمانه به موضوع باشد و از دغدغه ای شناختی نسبت به مفهوم اصول گرایی اصلاح طلبانه ریشه گرفته باشد محصول برداشتی ساده سازانه و "سیاسی" از این مفهوم است.
نکته ای که باقی می ماند علت شیوع رویکرد "سیاسی" به این مفهوم است. به عبارت بهتر چرا این مفهوم دستمایه بازی ها و علایق سیاسی قرار می گیرد. در پاسخ باید به قابلیت های این مفهوم اشاره نمود. به نظر می رسد که مفهوم اصول گرایی اصلاح طلبانه قدرت یارگیری اجتماعی بالایی را به نام خود ثبت کرده باشد.
انتخابات اخیر و حضور موثر اصول گرایان اصلاح طلب در آن شاهدی بر این مدعا است. این موفقیت ها بیش از هر چیز محصول خوانش و قرائت دقیق و مناسبی است که از این مفهوم در سطح جامعه شکل گرفت. خوانشی که حاصل نگاه علمی و دقیق جمعیت اصول گرایان اصلاح طلب به این مفهوم بود.
در مقابل، رویکردهای سطحی سیاسی به این مفهوم، نظیر آن چه آقای کروبی گفته اند، نقشی معکوس و وارونه در این زمینه ایفاء خواهد کرد و در عمل نه تنها استقبال به این مفهوم را گسترده تر نخواهد ساخت بلکه به تخلیه توان انباشت شده در پس آن نیز منجر خواهد شد.
زیرا بهره گیری غیرمنضبط و موسمی از مفهوم اصول گرایی اصلاح طلبانه و تقلیل دادن آن در سطح شعارهای روزمره سیاسی، "معنامندی" آن را تهدید می کند و در عمل به کاهش "امکانات مکالمه ای" آن در جامعه منجر می شود.
از این روی و بر اساس این ملاحظات، بر اصول گرایان اصلاح طلب واقعی فرض است که رویکردی سطحی، سیاسی و موسمی به این مفهوم را به نقد بکشند و پرده از ناتوانی آن بردارند.
منبع : امید