جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
تحول نقد ادبیات داستانی در جهان عرب
مقالهٔ حاضر، فصل اول کتاب النقد الادبی الجدید العربی فی القصه و الروایه و السرد (۲۰۰۰) اثر دکتر عبدالله ابوهیف است که گامهای آغازین نقد نوین ادبیات داستانی را در جهان عرب تحلیل و بررسی میکند. از اینرو با نظر به ارزش محتوائی کتاب تلاش خواهد شد برخی فصلهای دیگر کتاب نیز در شمارههای بعدی در قالب مقاله ارائه شود.
● نگاهی به پیدائی نقد داستان و رمان
نگرش کلی به پیدائی نقد داستان و رمان در ادبیات معاصر عرب مؤید این است که نقد پیرو ادبیات است؛ آنزمان که آثار داستانی و رماننویسی ظهور کرد، نقد از همتائی با بلوغ فکری و هنری آن (داستان و رمان) در اثنای دورهای که ما آن را مرحلهٔ اول نامگذاری کردهایم، ناتوان بود. زیرا اینگونههای هنری احیاء و تحول بنیادین خود را با گرایش جدید در عرصهٔ نهضت عربی در قرن نوزدهم شاهد بودند، در حالیکه نقد ادبی نوین در نیمهٔ اول قرن بیستم، متولد شد. اگر نگرش عمیقی به پیدائی نقد ادبی نوین عربی داشته باشیم، درمییابیم که ظهور نقد داستان و رمان بهدلیل سیطرهٔ نقد شعر بر آغاز نقد و مراحل نخستین، بسیار دشوار بوده است. از اینرو نگرش ما به پیدائی نقد داستان و رمان در ادبیات نوین عربی و مهمترین پدیدهها و مسائل آن تا سال ۱۹۷۰ م به دو مرحله تقسیم شده است: مرحله اول از اواخر قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم از ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰ است.
▪ مرحلهٔ اول (تا ۱۹۴۵)
منابع اولیهٔ نقد نوین با غوطهور شدن آن در نقد شعر شهرت یافته است. عزالدین الامین که از منتقدان مرحلهٔ اول است ـ در کتابش نشأه النقد الادبی الحدیث فی مصر (۱۹۵۷)، (ظهور نقد ادبی نوین در مصر) معتقد است که منتقدان در ربع اول این قرن نمایندگان دو مکتب بودند:
۱) مکتب قدیم که به نقد زبانشناختی توجه میکرد، چنانکه منتقدان متقدم عرب میکردند، و بهشکل و صیغهها، الفاظ و جنبههای بلاغی بسیار دقت نظر میشد و چه بسا این مکتب انگیزه و پایهٔ مکتبهای جدید نقد بوده باشد.
۲) مکتب جدید که به تجربهٴ شعری و ساختار و ترکیب هنری توجه میکند و موضوعات و مفاهیم را هدف نقد خود قرار میدهد. همچنین روش آن در نقد براساس مکاتب غربی است و از توجه و اهتمام به نقد علمی غفلت نمیکند.“ (الامین، ۱۹۷۰، ص ۱۲۲). بنابراین، ما با نقدی که با داستان یا رمان پیوند داشته باشد، نزد پیشگامان این نقد در مرحلهٴ اول برخورد نمیکنیم و این پیشگامان طبق طبقهبندی عزالدین الامین از این قرارند: مصطفی صادق الرافعی، شرقشناس ایتالیائی کارلونلینو (که در مصر تحصیل کرد و به عضویت فرهنگستان زبان این کشور درآمد و مهمترین آثارش را نیز در آنجا تألیف کرد)، عباس محمود العقاد، ابراهیم المازنی، طه حسین، محمد حسین هیکل، زکی مبارک و احمد ضیف.
صورت نقد ادبی نوین در ربع دوم قرن به اعتقاد عبدالعزیز الدسوقی، منتقد مصری، در کتابش تطور النقدر العربی الحدیث فی مصر (۱۹۷۷) (تحول نقد نوین عربی در مصر) تفاوت چندانی نمیکند. وی در این کتاب که موضوع نقد نوین عربی را از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل جنگ جهانی دوم در مصر بررسی میکند معتقد است در جنبش نوزائی ادبی، فضای ادبی جدیدی شکل گرفت که در آن سنجههای نقد عربی ظهور کرد و عبدالله فکری، نجا الأبیاری، صالح مجدی و مصطفی جمیعی مهمترین شخصیتهای این جنبش نوزائی بودند و اهتمام و توجه آنان به نقد زبانشناختی شعر گرایش داشت. الدسوقی در کتابش شخصیت ناشناختهای را از این جنبش، در آن روزگار به نام محمد سعید و کتابش ارتیاد السمر فی انتقاد الشعر (استمرار نشستهای شبانه در نقد شعر) کشف کرد و احمد فارس الشدیاق، محمد عبده و حسین المرصفی مهمترین شخصیتها در میان منتقدان عصر خود بودند.
رفته رفته، جنبش نقد به جنبش نوگرائی و مدرنیزه کردن که به نقد نظری و کاربردی شعر، ”دعوت به دگرگونی شکل شعر عربی، اصلاح علمی متون و موسیقی شعر“ اهتمام داشت، تغییر کرد. نوگرائی پژوهش ادبی در کتاب منهل الوراد فی علم الانتقاد (آبشخور منتقدان در علم نقد) اثر قسطاکی الحمصی ظهور کرد. وی شاید بهدلیل تأثیرپذیریش از نقد اروپائی، یکی از بزرگان تحول نقد ادبی جدید قلمداد شود.
▪ ویژگیهای کتاب وی را در این موارد میتوان دستهبندی کرد:
۱) اولین کتاب در نقد نظری به زبان عربی است که در آن نظریات نقد اروپائی، یونانی و رومی تشریح شده است؛
۲) اولین کتاب عربی در ابتدای قرن بیستم است که بر آن بود، نقد ادبی، علم است و مبانی و قواعدی دارد؛
۳) اهتمام به قواعد نقد ادبی و منتقد و توجه به محیط مکانی و زمانی؛
۴) توجه به نقد کاربردی و تقسیمبندی جدید هنرهای ادبی به نمایشنامه، حماسه، داستان، رمان و مقاله که داستان و رمان، نامشان برای نخستینبار بهصورت صریحی ذکر شده است؛
۵) در کتاب گزارش شده است ”شعر دراماتیک (نمایشنامهای)، گونهای بود که عرب نسروده بود و حتی چیزی از آن نوشته نشده بود و در دورهٔ معاصر ادیبان بزرگی چون خلیل الیازجی، ادیب اسحاق و شیخ نجیب الحداد به روش غربی، آثاری در این زمینه به نگارش درآوردند“؛
۶) در کتاب به هنرهائی نظیر نقاشی، عکاسی، حکاکی و هنرهای دیگر پرداخته شده است. (الدسوفی، ۱۹۷۷، ص ۱۹۴ـ۱۹۵).
به اعتقاد الدسوفی، جریانهای نقد نوین عربی در ربع دوم قرن شکل گرفتند که عبارتند از: جریان مدرسی و تاریخی (حمزه فتحالله، سید المرصفی، جرجی زیدان و مصطفی صادق الرافعی)؛ جریان نوگرائی (طه حسین، محمدحسین هیکل، مصطفی صادق الرافعی)، و جریان انقلاب (عباس محمود العقاد، ابراهیم عبدالقادر المازنی و عبدالرحمن شکری) که اغلب این جریانها به شعر گرایش داشت.
الدسوفی با واکاوی و تتبع گرایشهای نقد نوین عربی آنها را شامل این موارد میداند؛ تاریخی، روانشناختی، عینیتگرائی، زیبائیشناختی و اجتماعی. الدسوقی معتقد است ”از همان آغاز اغلب موضوعات جدید ـ که بعد از آن در میان پیشگامان جریانها و گرایشها رواج یافته بود ـ مانند وحدت ارگانیسمی در شعر، صداقت هنری، تفسیر کتاب و ماهیت (جوهر)، و توجه به تجربهٔ هنری را برانگیخت. همچنانکه بسیاری از پیشگامان عرصهٔ مدرنیسم و نوزائی به طرح مسئلهٔ موسیقی شعر و مدرنسازی آن و تا اندازهای اهتمام به داستان، رمان و نمایشنامه ـ که در آن هنگام بهتدریج ظهور میکرد ـ پرداختند.“ (همان، ص ۴۹۲).
عبدالکریم الاشتر پژوهشگر و منتقد سوری معتقد است که نشانههای بارز نقد عربی را در سه کتاب الدیوان (۱۹۲۱) اثر عقاد و مازنی، الغربال (۱۹۵۷، مجموعه مقالات میخائیل نعیمه که در دههٔ بیستم قرن بیستم در مجلات منتشر میشد) و فی المیزان الجدید (۱۰۴۴، در ترازوی جدید) اثر محمد مندور، میتوان یافت. اما نقد داستان و رمان در کتاب آخر این مجموعه یعنی فی المیزان الجدید با نقد برخی آثار توفیق الحکیم، بشر فارس، محمود تیمور و طه حسین ظهور کرد.
در این اثر، ”منتقد موضوع اساطیر در ادبیات و کاربرد آن را در بیان خواستههای معنوی بزرگ بشریت و آرزوها و تمایلاتش بررسی میکنند تا درک و فهم ما را نسبت به این مسائل و نیز از خلال آنها نسبت بهخودمان عمیق گرداند.
همچنین وی در نقد (داستان) ”نداءالمجهول“ محمد تیمور جریان رئالیسم در ادبیات داستانی و اهداف آن را در تصویر شخصیتها و بازار گفتگوها بررسی میکند و در نقد ”دعاء الکروان) طه حسین، همانندی واقعیتها و ضرورت آن در خلق حوادث و توصیف آنها و گفتگوی شخصیتها را مورد بررسی قرار میدهد.“ (الاشتر، ص ۸۸ـ۸۹).
منتقد دیگر سوری سمر روحی الفیصل در بررسی نقد ادبی نوین در سوریه در سالهای ۱۹۱۸ـ۱۹۴۵ عوامل اصلی تأثیرگذار در نقد ادبی سوریه را فرهنگستان علمی عربی و پژوهشهای علمی، روزنامهنگاری، میراث عربی، منتقدان و ادیبان مصری، منتقدان غربی و جریانهای نقد ادبی ”زبانشناختی، امپرسیونیسم و نقد تاریخی“ میدانست و معتقد بود تداوم نقد زبانشناختی قدیم و واکاوی مصرانهٔ نظریهٔ نقد شعر و سیطرهٔ مباحثات و گفت و گوهای انتقادی باعث شده بود که نقد داستان و رمان بهندرت مطرح باشد.
به اعتقاد روحی الفیصل همگامی نقد در سوریه با نقد مترقی در مصر و مهجر رضایتبخش نبود زیرا ”منتقدین سوری نتوانستند از معایب و نقاط منفی این مرحله فاصله بگیرند؛ به دیدگاههای جزئی و کماهمیت توجه کردند؛ از نظریهٔ انتقادی به دور ماندند؛ در نقد امپرسیونیستی مبالغه کردند؛ میان نقد زبانشناختی و نقد علم بیان خلط کردند؛ بدون پژوهش و کاوش به نگارش مقالات انتقادی روی آوردند؛ به نقد فرانسوی بیش از نقد قدیم عربی توجه کردند؛ و نحیف و ضعیف شدن زمینهٔ فلسفی که نیازمند آگاهیجوئیهای فرهنگی مردم بود.“ (الفیصل، ص ۱۲۴).
نبیل سلیمان منتقد و نویسنده دیگر سوری نیز با تتبع در واقعیتهای نقد ادبی سوریه در خلال سالهائی که مردم سوریه در پی استقلالطلبی بود، در فصل دوم مجلد اول کتاب النقد الادبی فی سوریه با اشاره به کتاب فن القصه و المقامه (۱۹۴۴) (هنر داستان و مقامه) اثر جمیل سلطان و محمود تیمور رائد القصه العربیه (۱۹۴۴) (محمود تیمور پیشگام داستان عربی) اثر نزیه الحکیم، معتقد است که هنر داستاننویسی سیر صعودی داشته است.
سلیمان بیان میکند که ”این دو کتاب از جنبهٔ مدرنیزه کردن ابزارهای منتقد سوری بهصورت موازی عمل کردند، اما کتاب نزیه الحکیم، علاوه بر آن ویژگیهای خاص خودش را دارد؛ اولین ویژگی این کتاب به ماهیت پژوهشی آن برمیگردد، چنانکه نویسنده به حق در روی جلد عنوان ”پژوهش تحلیلی“ را آورده، پیشگام اول داستان عربی را در آن دوره بررسی میکند. از اینرو، کتاب نزیه الحکیم، پژوهشی تطبیقی است که با واقعیت موجود ادبی در ظریفترین گونهاش یعنی داستان پیوند دارد.“ (سلیمان، ص ۴۹).
ظهور پیشگامان نقد داستان و رماننویسی فقط به جمیل سلطان و نزیه الحکیم منحصر نشد، زیرا منتقدان ادبی دیگری نظیر عبدالغنی العطری، خلیل هنداوی و وداد سکاکینی نیز بودند که به این گونهٔ ادبی اهتمام ورزیدند.
بدیهی است مطالعات و پژوهشهائی که به تتبع و کشف مرحلهٔ اول نهضت عربی تا دههٔ پنجاه این قرن پرداختند، همچنان از نظر مستندسازی و ارائه اسناد و آمار یا تحلیل انتقادی با مشکل مواجه بودند. در بررسی آثار و منتقدان این دوره، منتقد ناشناختهای به نام الشیخ راغب العثمانی را که سوری بود، کشف کردم و مقالهٔ پژوهشی دربارهٔ او در سال ۱۹۸۶ در مجلهٔ المعرفه دمشق و در کتاب الادب و التغییر الاجتماعی فی سوریه (۱۹۹۰) (ادبیات و تحول اجتماعی در سوریه) منتشر کردم.
الشیخ العثمانی، در کتابش القصه و القصصی (داستان و داستاننویس) که در دههٔ سی منتشر شد، نشان میهد که از مهمترین منتقدان حوزهٔ داستان و رمان در فاصلهٔ زمانی دو جنگ (جهانی) بوده است و ”کتابی به کاملی آن در نقد ادبی عربی دربارهٔ هنر داستان تا زمان خودش، با این بینش انتقادی، ذوق فراوان و اسلوب فصیح ندیدهام.“ (ابوهیف، ص ۱۴۰).
کتاب القصه و القصصی شامل فصولی با این موضوعات است: ادبیت داستان؛ مأموریت داستاننویسی؛ داستان در ادبیات عربی؛ داستان در ادبیات عاطفی و احساسی؛ داستان در شعر عربی؛ داستان در ادبیات روسی؛ داستان در ادبیات غربی؛ داستان در قرآن کریم؛ داستان در سیرهٔ نبوی؛ داستان در تاریخ ملی ما؛ داستان در دنیای سینما؛ داستان، رمان و نمایش داستانی؛ داستان در عصر اموی و عباسی؛ داستان در ادبیات سوریه و مصر.▪ در بررسی و پژوهش این کتاب، ویژگیهای الشیخ العثمانی را در نقد داستان در این موارد یافتم: ۱) صراحت لهجهٔ ذاتی و ذوق ادبی؛
۲) برتری قائل شدن به نقش معلم و مربی در آموزش ادبی و تحول هنر داستان؛
۳) بینش انتقادی نسبت به هنر داستان و اصطلاحات نقد؛
۴) اعتقاد به تحول و پیوند ادبیات با جامعه؛
۵) نقد واقعیتهای داستان عربی.
”بهنظر میرسد که العثمانی پیرو جنبش داستاننویسی عربی بود و رویگردانی وی از نقد کاربردی به سطح داستاننویسی که از آن راضی نبود، برمیگردد و بدینگونه به نگارش مباحثی روی آورد که به آموزش ادبی و ترقی هنر داستاننویسی کمک میکرد.
العثمانی در اینباره نوشته است: کسی را متهم نمیکنیم اگر بگوئیم داستان در کشور ما همچنان در اولین مراحل تحول خود قرار دارد و اگر بعضی داستانهای پراکنده در اینجا و آنجا را مستثنی کنیم، داستانهای حقیقی قابل اعتنا و تقدیر نمییابیم.“ (ابوهیف، ص ۱۵۱).
پیشگامان نقد داستان و رمان بهویژه در مصر و سرزمین شام به دورهٔ زمان میان دو جنگ جهانی منسوب هستند و این مسئله را پژوهشهای مربوط به پیدائی داستان و رمان در کشورهای مختلف عربی تأیید میکند.
این مسئله را هنگامیکه به معرفی و ارائه این پژوهشها پرداختیم مشاهده خواهیم کرد. از آنجا که برای بررسی نمونهوار و مورد استناد در جهان عرب، کشور مغرب را در نظر گرفتهایم، برای مثال به کتاب منتقد و پژوهشگر مغربی، عبدالرحمان طنکول الادب المغربی الحدیث: ببلیو غرافیا شامله (۱۹۸۴) (ادبیات معاصر مغرب: کتابشناسی کامل) استناد میکنیم.
دورهٔ زمانیکه کتاب در بر گرفته از ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۴ است. نویسنده دلیل انتخاب این دورهٔ زمانی را چنین بیان میکند: ”هرکسی میداند که آغاز دههٔ شصت شاهد افزایش منازعات سیاسی میان گروههای انقلابی برای تحقق دموکراسی مورد هدفشان بود. همچنانکه در این شمار بسیاری از مجلات فرهنگی و متون خلاق ظهور کردند که نقش مؤثری در شکلگیری آنچه امروز به آن ادبیات پیشگامانه اطلاق میشود، داشتند، یعنی نگارش ادبیاتی که خواستهاش تحقق تحول و دگرگونی در زمینه معرفت و دانش،... و ایدئولوژی بود. اما تمرکز ما بر این دوره، مانع از آن نمیشود که برای کاوش و تتبع برخی پژوهشهائی که ـ نظر به اهمیتشان ـ در پایان دههٔ پنجاه منتشر شد، تلاش نکنیم.“ (طنکول، ص ۵ـ۶).
جایگاه مصر و سرزمین شام در اندیشهٔ نهضت عربی بر کسی پوشیده نیست و پژوهشگر لبنانی، هاشم یاغی در کتابش النقد الادبی الحدیث فی لبنان (۱۹۶۸) (نقد ادبی نوین در لبنان) بر آن تأکید میکند. این کتاب در دو مجلد است. عنوان مجلد اول ”الحرکه النقدیه حتی نهایه الحرب العالمیه الثانیه“ (جنبش نقد تا پایان جنگ دوم جهانی) و عنوان مجلد دوم ”المدارس النقدیه المعاصره“ (مکاتب نقد معاصر) میباشد.
هاشم یاغی در مجلد اول تلاشهای منتقدانی نظیر خلیل مطران، جبران خلیل جبران و میخائیل نعیمه را که شکلگیری مکاتب را مهیا کردند، بررسی و مطالعه میکند، هر چند که پژوهشها و مطالعات انتقادی برجستهای که در دههٔ سی و چهل ظهور کرد متعلق به عمر فاخوری، خلیل تقیالدین و توفیق یوسف عواد بود. فاخوری با اشاره به جایگاه داستاننویسی در ادبیات غربی و جایگاه آن در ادبیات عرب، تأثیری که دو عنصر ادبیات شفاهی و گفتاری و انزواطلبی بر داستانهای عربی گذارده، تبیین کرده است. وی همچنین در کنار این مسائل جنبهٔ هنری داستانها را که به حوادث، شخصیتها، صداقت و تجربیات مربوط است، در پرتو رابطهٔ میان داستان و زندگی مورد توجه قرار داده است.
خلیل تقیالدین به مهمترین مسائلی که در نقد داستان توجه داشته، علاوه بر پیوند داستان با زندگی و ویژگیهای اجتماعی آن، اهداف داستان و داستاننویس، داستان در ادبیات عربی، جایگاه داستان در ادبیات غربی و بعضی جنبههای هنری داستان نظیر حوادث و معماها و تحول داستانی با توجه به تحولات بشری است.
هاشم یاغی مسائل و موضوعاتی که توفیق یوسف عواد در بررسی داستاننویسی عربی به آن پرداخته پیوند میان داستان و زندگی، جایگاه داستان، گستره و ماهیت آن میداند. وی همچنین دیدگاه یوسف عواد را مبنی بر اینکه ادبیات عربی داستان را به مفهوم جدید آن درک نکرده و نشناخته است و حکم وی را در دربارهٔ اینکه قیاس و سنجش ادبیاتها به تولیدات و دستاوردهای آن است نه بهگونههای آن و نیز دیدگاههای وی را در خصوص تحول در ادبیات و پس از آن در داستان بررسی میکند. (یاغی، ص ۱۴۴ـ۱۵۰).
احمد ابراهیم الهواری مصرفی در بحثش دربارهٔ منابع نقد رمان در ادبیات معاصر عربی در مصر، ۹۳۰ مدخل مطبوعاتی را دربارهٔ رمان در نشریات مصر ثبت کرده است که نویسندگان این مقالات غالباً نویسندگان بدون امضاء بودند. برای اولین بار صلاحالدین القاسمی نویسندهٔ معروف مصری، نام خود را در مقالهٔ ”نگاهی به نظریات“ بهعنوان امضاء ثبت کرد.
پس از آن مقالاتی با امضاء یا برای ستایش یا اطلاع از نام نویسنده چاپ میشد، که برای نمونه میتوان به اینها اشاره کرد: محمود کامل (۱۹۱۸)، محمود تیمور (از آغاز ۱۹۲۰)، عیسی عبید (از آغاز ۱۹۲۲)، حسین فوزی و عباس محمود العقاد (از آغاز ۱۹۲۵)، ابراهیم المصری (از آغاز ۱۹۲۶)، و محمد حسین هیکل و سلامه موسی (از آغاز ۱۹۲۶). با اینکه ظهور آثار و پژوهشهای نقد رمان مانند تحولات حوزهٔ نقد، دیر آغاز شد، اما ابراهیم الهواری به کاوش و بررسی نمونههائی از آثار و دیدگاههای نقد دربارهٔ نظریهٔ رمان و وظایف، ماهیت و نقد کاربردی آن که مراحل رشد و تکامل نقد رمان هستند، پرداخته است. به اعتقاد الهواری نقد داستان و رمان تحول و پیشرفت بطئی و آهستهای داشته است:
”نظریهپردازی انتقادی بسیار نیازمند این است که در بررسی مسائل نظریهٔ رمان یعنی از حیث وظایف آن (جنبهٔ اجتماعی) و طبیعت و ماهیت آن (جنبهٔ هنری) به روحیهٔ علمی آرام مجهز باشد. چرا که نظریه رمان از زمان ظهور فرآیند رماننویسی، کانون دیدگاهها و نظریات انتقادی بیشماری شده است که دربارهٔ آن مطرح میشوند. بهگونهای که به خواننده فرصت میدهد تا با سیر تاریخی اندیشهٔ نقد و از طریق عنصر ثابت (عمل رماننویسی) به عنصر متغیر (نظریهٔ انتقادی) بنگرد“ (الهواری، ۱۹۷۹، ص ۱۰).
آنچه تاکنون آمد، گامهای نخست نقد داستان و رمان بود؛ تلاشهای گستردهای پس از آن در حوزهٔ نقد آغاز شد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
۱ـ۲ـ مرحلهٔ دوم (۱۹۴۵ـ۱۹۷۰)
داستاننویسی و رماننویسی در این مرحله با گرایش به سمت تقویت مبانی ادبیات داستانی و ریشهدار شدن آن متحول شد، چنانکه منتقد مصرفی شکری محمد عیاد، در کتاب القصه القصیره فی مصر: دراسه تأصیل جنس ادبی (۱۹۶۹) (داستان کوتاه در مصر: پژوهشی در تثبیت گونهٔ ادبی) به این نکته معتقد است که با این تحولات، رماننویسی عربی به یک گونهٔ ادبی کامل تبدیل شد. بعد از این فرآیند، در اواخر قرن بیستم و با موفقیت نجیب محفوظ در کسب جایزهٔ نوبل ادبی، در سال ۱۹۸۸ ـ که خود بهنوعی به رسمیت شناختن و تأیید ارزشهای رماننویسی عربی و گسترش آن در سنتهای کلاسیک داستاننویسی عربی قلمداد میشد ـ رماننویسی اولین، مهمترین و سرآمد گونههای ادبی و ادبیات عرب گردید.
مهمترین ویژگیهای نقد داستان و رمان در مرحلهٔ دوم، در زیر میآید.
● معرفی ظهور داستان و رمان
نقد ابتدا ظهور داستان، سپس رمان و پس از آن اثبات تاریخ آن را معرفی کرد، سپس ظهور و ویژگیهای آن را در هر کشور عربی شناساند. از منتقدانی که در آن دوره، در اینباره آثاری به نگارش درآوردند به شاکر مصطفی: محاضرات فیالقصه فی سوریه حتی الحرب العالمیه الثانیه (۱۹۵۸ـ۱۹۵۷) (سخنرانیهائی دربارهٔ داستان در سوریه تا جنگ جهانی دوم)، محمد یوسف نجم: القصه فی الادب العربی الحدیث ـ فی لبنان حتی الحرب العظمی (۱۹۵۲) (داستان در ادبیات نوین عرب، در لبنان تا جنگ بزرگ)، یحیی حقی: فجر القصه المصریه (۱۹۶۶) (سپیدهدم داستان مصر)، عباس خضر: القصه القصیره فی مصر منذ نشأتها حتی عام ۱۹۳۰ (۱۹۶۶) (داستان کوتاه در مصر، از مان ظهور آن تا ۱۹۳۰)، عبدالله رکیبی: القصه القصیره فی الادب الجزائری المعاصر (۱۹۶۹) (داستان کوتاه در ادبیات معاصر الجزایر)، محمد زغلول سلام: القصه فی الادب السودانی الحدیث (۱۹۶۰) (داستان در ادبیات نوین سودان) و دیگران میتوان اشاره کرد.
در آثاری که اشاره شد کتاب محمد یوسف نجم از فلسطین در زمینهٔ تألیف معرفی انتقادی از دیگران قدیمیتر است. بدین علت کتابش، ویژگیهای پژوهشهای اولیه را دارد، بهگونهای که وی مجبور شد در چاپ سوم کتاب در ۱۹۶۶ جرح و تعدیلهای بسیاری از حذف گرفته تا خلاصه ایجاد کند که امروز دیگر به اینگونه جرح و تعدیلی صورت نمیگیرد. یوسف نجم دربارهٔ کتاب خود مینویسد: ”اگر چه از بیشتر آنچه در آن آمده و از تلاشی که در تهیهٔ موضوعات و آسانسازی آن برای خوانندگان و پژوهشگران صورت گرفته، رضایت کامل دارم“. (نجم، ۱۹۵۲، ص ۶).
▪ در ادامه نکاتی دربارهٔ دیدگاههای یوسف نجم در نقد رماننویسی بیان میشود:
الف) تشویش در تعلیل و توجیه در تفسیر پیدائی داستان نوین عربی. به اعتقاد یوسف نجم داستان نوین به مکتب ”مقامات“ برمیگردد که به مقالهٔ داستانی ـ چنانکه در آثار الشدیاق بود ـ متحول شد. بعد از آن داستان تاریخی ظهور کرد که نجم آن را دنبالهٔ غرب میداند و نه عنتره و هلالیه. به اعتقادی وی توسعه و نوزائی حقیقی داستان غربی در قرن نوزدهم بوده است که باعث شده طانیوس عبده و دیگران از بزرگترین مترجمان آن دوره باشند. این تشویش در نقد و بررسی داستانهای اجتماعی نیز آشکار است.
برای مثال وی در نقد داستانهای اجتماعی سلیم البستانی بیان میکند: ”ضعف دوم داستانهای اجتماعی وی ـ که شاید دلیلش باز هم روح زمانه و ماهیت ادبیاتی که در اروپا و شرق آن زمان رایج بوده است ـ تن دادن و تسلیم کامل وی در برابر ارزشهای رومانتیکی و هنری بود که ادبیات را مملو از این مبالغاتی کرده بود که امروز با رشد و توسعهٔ ادبی عربی و با تأثیرپذیری از تحولات فرهنگی معاصر و اختلاف سنتها و ارزشهای ادبی دیگر به آن شیوه نمینویسیم.
در عین حال این ارزشها ممکن است ادبیات جذاب و جالبی را پدید بیاورد، چنانکه این مسئله با رویکرد ادیبان بزرگی نظیر هوگو و اسکات آن، در اروپا رخ داد.“ (همان، ص ۷۷).
ب) اتکا به خلاصه نویسی، اظهارنظر و رعایت و ملاحظه جایگاه هنری آن در عصر خود. نمونهای از این مسئله را در بحث وی دربارهٔ زینب فواز العاملیه (۱۹۱۴ـ۱۸۶۰) میآوریم: ”اما سبک وی آمیزهای از نثر ساده و نثر مسجع است. وی در تصویر احساسات شعلهور یا حوادث مهیج از سجع که همان شعر منثور است کمک میگیرد. زینب فواز به شیوهٔ رومانتیستها که سلیم البستانی زیر سایهٔ آنها و خود وی نیز سایهٔ البستانی ظهور کرد، در مثال آوردن اشعار زیادهروی میکند.سبک وی نیز از حیث ناتوانی، ضعف ساختار، فقدان قریحهٔ شاعر و ضعف توصیفات زیبای الهام شده به سلیم البستانی شباهت دارد. و البته فواز بهدلیل قلت حشو، انحراف و گریززنی به موضوعات دیگر و عدم انسجام از البستانی متمایز است.“ (همان، ص ۱۳۷).
روشن است که ابزار نقد نزد یوسف نجم بیشتر به نقد زبانشناختی متمایل است تا بررسی هنر داستاننویسی.
ج) سراسیمگی در کاربرد اصطلاح و سردرگمی میان تأثیر عناصر خارجی و مقایسه میراث. برای نمونه در بحثش دربارهٔ جبران خلیل جبران، بیان میکند که وی تلاش کرد که ”رمان“ بنویسد و در پاورقی توضیح میدهد که ”مقصودش از آن (رمان) داستان (Novel) و مرادش از داستان، داستان کوتاه (Short story) است.“ (همان، ص ۱۴۸).
نکات و توضیحاتی از این دست همواره با نقد داستان و رمان این مرحله همراه بوده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱) پافشاری بر استفاده از تعبیر ”داستان هنری“ و داستان غیرهنری (برای آثار داستانی که دارای سطح خوبی نبودند)
۲) اصرار بر بررسی مضمون در درجهٔ اول،
۳) سردرگمی ناشی از پیروی از میراث یا پیروی از غرب در فهم داستان که این نکته متأثر از دو نکته قبلی است.
▪ این نکات برای نمونه در کتاب منتقد مصری عباس خضر:
”القصه القصیره فی مصر منذ نشأتها حتی سنه ۱۹۳۰ (۱۹۶۶) (داستان کوتاه در مصر از زمان ظهور تا ۱۹۳۰) آشکار است. وی در مقدمه کتاب تصریح کرده است که بر آن بودم تا به تبیین و شناساندن ”داستان از غیر داستان داستان هنری نوین از غیر خودش بپردازم که خود را در امواج متلاطمی از دریای داستانهائی که به انگیزهها و اهداف مختلفی نوشته میشد، یافتم، برخی برای امرار معاش نوشته شده، برخی داستانها هم اخلاقی بوده و هدف جذب و تشویق بوده، برخی نیز برای ابراز سبک نویسندگی و قدرت بیان و البته مناسبترین آثار داستاننویسی به موضوع ایدئولوژی اصلاحگری اختصاص داشت. همهٔ این آثار داستانی به هنر غربی گرایش داشت و تلاش میکرد از آن پیروی کند، هر چند بسیاری از آنها در حوزهٔ میراث قصهنویسی عربی و بهویژه هنر مقامه باقی ماندند.“ (خضر، ۱۹۶۶،ص ۵).
▪ خضر عباس در بررسی تحولات داستان و رمان در مصر، آن را براساس ملاحظاتی، چنین طبقهبندی کرده است:
تلاشهای نخستین، داستان کوتاه هنری کامل که شامل این شاخهها بود: داستان کوتاه نوین، داستان نوین عربی و علل به تأخیر افتادن ظهور و نشر آن، انقلاب فکری عمومی و مکتب جدید، انقلاب ادبی، انقلاب اجتماعی، ظهور داستان کوتاه، و مکتب جدید، انقلاب ادبی، انقلاب اجتماعی، ظهور داستان کوتاه، پیشگامان، پیشگامان دیگر. این دیدگاه انتقادی آشفته در نتایج ”تلاشهای نخستین“ روشن است؛
▪ مانند این نتیجهگیری:
”اما مسئله دوم گرایش یافتن داستاننویسی به بیان مسائل جامعه و دغدغههای آن ـ به استثناء شمار اندکی از داستانهای سرگرمکننده ـ بود که بعد از ”تلاشهای نخستین“ به ظهور داستانهای هنری کاملی منجر شد. و بدین سبب آرزوی ما دربارهٔ مکتب ”هنر برای هنر“ در بیشتر داستانهای ما برآورده نشد.“ (همان، ص ۶۹). مطالعات و پژوهشهای بعدی تحولی در شیوهٔ نقد داستان و رمان در اصطلاح، زبان و سبکش در برداشت که از میان آنها دو پژوهش عبدالله خلیفه رکیبی از الجزائر و محمد زغلول سلام از مصر را میتوان نام برد.
رکیبی با بهرهگیری از میراث، روزنامهنگاری و عوامل تأثیرگذار خارجی به اصطلاحات انتقادی دست یافت که این ظهور داستاننویسی نوین را در عصر نوزائی بررسی تطبیقی میکند. وی مراحل داستاننویسی عربی را به آغاز یعنی ظهور، عوامل تأثیرگذار، مقاله داستانی، صورت داستانی و داستان هنری طبقهبندی کرده است.
وی مقالهٔ داستانی را اینگونه تعریف کرده است که در آن شکل ابتدائی و اولیه بود که داستانی کوتاه الجزایر با آن آغاز شد. مقاله داستانی صورت تحول یافتهٔ مقالهٔ ادبی و حتی در درجهٔ اول مقالهٔ اصلاحگرانه بود و آن به این دلیل بود که وظیفهای که بهدلیل آن وجود مقالهٔ داستانی احساس شد، همان وظیفهای بود که به خاطر آن مقالهٔ ادبی و مقالهٔ اصلاح دینی شکل گرفت. پیوند حیات ادبی با حیات اصلاحطلبانه همان علتی بود که باعث شد مقالهٔ داستانی در آن مسیر حرکت کند و انگیزهٔ نگارش این گونه ادبی، به آن اندازه که خدمت به اندیشه و دعوت اصلاحطلبانه یا ـ به تعبیر محمد السعید الزاهری ـ تبشیر (تبلیغ) بود، انگیزهٔ هنری و ادبی نبود.“ (رکیبی، ۱۹۶۹، ص ۵۳).
هر چند صورت داستانی ”نقش آشکاری برای پر کردن خلائی که ادیبان و نویسندگان از فقدان این گونه ادبی احساس کرده بودند، ایفا کرد؛ اما نقش اصلی آن بررسی مسائلی بود که شاید الان در دسترس و معمولی بهنظر میرسد. اما در آن شرایطی که مردم آن را پشت سر گذاشتند، موضوعات روز بودند که اذهان مردم را بهخود مشغول کرده بود و صورت داستانی آن را بهمثابه نقد و بررسی واقعیتها ثبت کرده است، هر چند که بر بررسی هنری که داستان کوتاه آن را طلب میکرد، تکیه نکرد، به هر حال داستان کوتاه شکلی از اشکال صورت داستانی بود، هر چند که به حد کمال نرسیده بود.“ (همان، ص ۱۳۹).
بدین شکل نقد داستان و رمان با ابزار و سبک و سیاق خاص خودش ـ که از نقد زبانشناختی و سبکشناسی آن عصر متمایز بود ـ بهتدریج در مسیر فعالیتش گام برداشت. نقد داستان و رمان در راه خودش پایدار بود و از آن منحرف نشد و از مظاهر این پایداری و عدم انحراف تا حدودی دیدگاههای محمد زغلول سلام است که در بررسی موضوعات داستاننویسی سودان و تحول اشکال آن به شرایط آن توجه داشت و بدون اقدام خودسرانه و عجولانهای برای اظهار دیدگاههای خود در این باره تلاش میکرد.
شاهدی در این زمینه، این دیدگاه اوست: ”داستاننویس در این مرحله گرفتار برخی آفتها و انحرافات مثل مبالغه در به تصویر کشیدن مسائل، گرایش به استفاده از عبارات ترسناک، بهکار بردن قالبهای نوشتاری بیمحتوا یا تلاش نویسنده برای اظهار وجود به منظور موعظهگوئی، نصیحتپردازی و بیان پند و عبرتها شد. همچنانکه شرح حوادث و تسلیم و انقیاد در برابر پیشامدها و اتفاقات یا متوسل شدن به قضا و قدر و ایجاد صحنههای غمانگیز و خشونتبار بر شدت این آفتپذیری و انحراف میافزود.“ (سلام، ۱۹۷۰، ص ۸۰).
شاید زغلول سلام از اولین منتقدانی بود که به تحلیل هنری داستانها در پژوهشهایشان با اهتمام به شکل، موضوع، بیان ویژگیها، گفتگو و برخی تکنیکهای هنری نظیر تمایز، تمسخر و رنگمایهٔ بومی روی آورد. وی همچنین از اولین منتقدانی بود که ادبیات طیب صالح را بررسی کرد. کتاب وی شامل تحلیل و بررسی هنری از مجموعه داستان عرس الزین (۱۹۶۷) طیب صالح نیز بود. این مجموعه داستان، علاوه بر چند داستان کوتاه شامل یک رمان (یا بهعبارتی داستان بلند) که عنوان اصلی کتاب، نیز آن گرفته شده بود، است.
در چاپ دوم این مجموعه داستان در ۱۹۷۲ عنوان آن به دومه ود حامد ـ بهعلت چاپ مستقل رمان یاد شده ـ تغییر کرد. نکتهای که در بررسی زغلول سلام از این مجموعه داستان جلب توجه میکند، باریکبینی وی در این است که عرس الزین نه رمان و نه داستان کوتاه، بلکه ـ به اعتقاد وی ـ داستان میباشد. اینگونه باریکبینی سلام را در نقد و بررسی رمان ابوبکر خالد، النبع المر (۱۹۶۷) در بحثش دربارهٔ واقعگرائی، روایت آن با ضمیر متکلم وحده، ضرب آهنگ آرام و گفتگوهای متنوع رمان نیز شاهد هستیم.
● تلاش برای بازنگری در تحول داستان و رمان
بعد از آن منتقدان به ارائه دیدگاهها و نظریات گستردهٔ خود دربارهٔ ظهور، تحول و صورت داستان عربی پرداختند که این مسئله در کتاب عبدالعزیز عبدالمجید، The Modern Arabic short storyt, Emergence. Development and from itns (داستان کوتاه نوین عربی: ظهور، تحولات و صورت آن) که به زبان انگلیسی نوشته شده، مطرح گردید. به اعتقاد عبدالمجید تحول داستان عربی سه مرحله داشته است: ۱. مرحله نخستین (The Embryonic Stage)؛ ۲. مرحله تجربه (The Trail Stage)؛ ۳. مرحله صورتبندی (The Formative Stage).
شاید برای اولینبار بود که یک منتقد عربی اصطلاحات داستانی را در میراث عربی اصلاح کرد و برای اولینبار آوانگاری آنها را با حروف لاتین آورده و اصطلاحات غربی آنها را نیاورده است که خود بهنوعی به رسمیت شناخت ویژگی اصطلاحات داستان عربی است. برخی از این اصطلاحات عبارتاند از: قصه (Qissa)، سیره (Sira)، حدیث (Hadith)، حکایه (Hikaya)، سمر (Samar)، خرافه (Khrafa)، اسطوره (Ustura)، روایه (Riwaya)، نادره (Nadira)، خبر (Khabar)، مثل (Mathal) و مقامه (Maghama). (Abdel Al-Mageed ـ ۱۹۵۸، ص ۱۱ـ۲۷).
کتاب عبدالمجید با توجه به اینکه شامل کتابشناسی آثاری ـ که داستان و رمان عربی را تا زمان نشر کتاب بررسی کردهاند ـ و نیز رمانها و مجموعههای داستانی است، اهمیت ویژهای دارد. این کتاب همچنین حاوی گزیدهای از داستانهای نویسندگان بسیاری از سلیم البستانی و لبیبهٔ هاشم گرفته تا عبدالملک نوری و فکتورییا نجیب میباشد.
● نخستین تلاش برای درک رماننویسی
در مرحله دوم نویسندگان به نگارش تجربههای نویسندگی خود روی آوردند یا به نقد آثار داستانی پرداختند، که از این میان میتوان به آثاری نظیر در اسارت فی القصه و المسرح ـ فن القصص (۱۹۶۴) (پژوهشهائی در داستان و نمایشنامه ـ هنر داستاننویسی) اثر محمود تیمور؛ القصه من خلال تجاربی الذاتیه (۱۹۶۶) (داستان در طی تجربههای شخصیام) اثر عبدالحمید جوده السحار؛ اشیاء شخصیه (۱۹۶۸) (دیدگاههای شخصی) اثر عبدالسلام العجیلی و دراسات فی الروایه و القصه القصیره (۱۹۶۷) (پژوهشهائی در رمان و داستان کوتاه) اثر یوسف الشاردنی.
نمونههائی از این آثار، نشاندهندهٔ بینش و آگاهی داستاننویسان و رماننویسان نسبت به تجربههای ادبی و هنریشان است. این آثار به نسبت تفاوت سلیقههای خود نویسندگان شامل مقالات انتقادی، پژوهش ادبی، دیدگاهها و زندگینامهٔ شخصی میشد.
برای نمونه آنچه را که در کتاب جوده السحار آمده است معرفی میکنیم. وی دربارهٔ اولین آشنائیاش با داستانها و داستان اولش نوشته است و به نویسنده بهعنوان منتقد خودش (نویسنده) نگریسته است و عناصر و مسائلی چون ایده و خیال، گفتگو، زبان عامیانه و فصیح، طرح داستان، شیوهٔ شرح حوادث (زندگینامه خودنگاشت، سبک روایت مستقیم، روش نامهنگاریهای دوطرفه یا اسناد و مدارک، مونولوگ شخصی یا جریان آگاهی)، اختلاف میان داستان و موضوع، واقعگرائی و داستان خلق فضای داستان، داستان تاریخی، شخصیتهای زنده، منبع الهام، اقتباس از بینش از یک شخصیت زنده، خلق شخصیتهای خیالی، معرفی شخصیتها، موضع شخصیتها، سرکشی شخصیتها، داستان و تحلیل روانشناختی، داستان و جنسیت، داستان و رمز، مزاح و حزن و نقد را بررسی کرده است.
ایده و تصور جوده السحار از داستان تمام گونههای داستاننویسی را شامل میشود و این ایده بر بینش نویسندگان داستان و رمان در آن عصر حاکم بود و برگرفته از آبشخور قصهنویسی سنتی بود. همچنانکه این نویسندگان، این ایده را در درجهٔ اول از غرب دریافت کرده بودند.
● معرفی هنر داستان
پژوهشگران و منتقدان به معرفی هنر داستان و ماهیت ویژگیهای سبکشناسی و عناصر هنری آن پرداختند. بررسی این موضوعات را در آثار پژوهشگرانی چون رشاد رشدی: فی القصه القصیره (۱۹۵۹) (دربارهٔ داستان کوتاه)، محمد یوسف نجم: فی القصه (۱۹۵۹) (هنر داستان)، شاکر النابلسی: تشیکوف و القصه القصیره (۱۹۶۳) (چخوف و داستان کوتاه) و حسین القبانی :فی القصه (۱۹۶۵) (هنر داستان) میتوان دید. این منتقدان برای فهم و درک داستانی که با الگوها، معیارها و عناصر خاص خودش تا پایان جنگ جهانی دوم پایدار مانده بود، از شیوه و الگوی غربی نقد مدد گرفتند و از آن طریق به طرح دیدگاههای خود پرداختند.
رشاد رشدی فهم خود را از داستان کوتاه که برگرفته از غرب است، در آغاز کتاب خود چنین بیان کرده است: ”داستان کوتاه فقط داستانی که در صفحات اندکی قرار گرفته باشد، نیست، بلکه آن گونهای از ادبیات نوین است که در اواخر قرن نوزدهم ظهور کرد و دارای معیارها و ویژگیهای ظاهری و شکلی مشخص است.“ (رشدی، ۱۹۷۵، ص ۷). وی سپس کتابش را براساس نقدهای کاربردی داستانهای غربی ـ به استثناء اشارهای گذرا به داستان لقیطه (۱۹۵۲) محمد عبدالحلیم عبدالله ـ با هدف تشریح ساخت و بافت داستان و وحدت ساخت و بافت بنا نهاده است.
بیشتر منتقدان و پژوهشگرانی که به تعریف هنر داستاننویسی اهتمام داشتهاند، به روش رشدی عمل کردهاند، مثل شاکر النابلسی در کتاب تشیکوف و القصه القصیره (چخوف و داستان کوتاه). زیرا وی الگوئی در این سبک بوده و ایراد و نقصی بر کتابش وارد نیست. برخی نویسندگان جوان و پرتلاش عرب نظیر یوسف ادریس و محمد ابوالمعاطی ابوالنجا به سبک وی آگاه و وفادار بودند، و النابلسی نیز تأیید کرده است که بهطور کلی پژوهش یگانه در بررسی هنر داستان کوتاه در آثار عربی، کتاب رشاد رشدی است. (النابلسی، ص ۱۲ـ۱۳).
● خیزش پژوهشهای واقعگرا
پژوهشهای واقعگرا در حوزهٔ داستان و رمان بهویژه درباره جنبههای مضمونی ساده و ایدئولوژیکی پیچیده و مبهمشان، در این دوره آغاز شد و اساس این پژوهشها با کتاب محمود امین العالم و عبدالعظیم انیس: فی الثقافه المصریه (۱۹۵۵) (دربارهٔ فرهنگ مصر) و کتاب حسین مروه: دراسات نقدیه فی ضوءالمنهج الواقعی (۱۹۶۵) (پژوهشهای انتقادی در پرتو روش واقعگرائی) پیریزی شد.
دکتر عبدالله ابوهیف
ترجمهٔ علی علیمحمدی
منابع
۱. ابوهیف، عبدالله (۱۹۹۰). الادب و التغییر الاجتماعی فی سوریه. دمش: منشورات اتحاد الکتاب العرب.
۲. الاشتر، عبدالکریم (۱۹۷۴). معالم فی النقد العربی الحدیث: الدیوان، الغربال، فیالمیزان الجدید. بیروت: منشورات دارالشرق.
۳. الامین، عزالدین (۱۹۷۰). نشاه النقد الادبی الحدیث فی مصر، قاهره: دارالمعارف بمصر، (چاپ دوم).
۴. الدسوقی، عبدالعزیز (۱۹۷۷)، تطور النقد العربی الحدیث فی مصر. قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب.
۵. الفیصل، سمر روحی (۱۹۸۸). النقد الادبی الحدیث فی سوریه ۱۹۱۸ـ۱۹۴۵. دمشق: دارالاهالی.
۶. النابلیسی، شاکر (۱۹۶۳)، تشیکوف و القصه القصیره. قاهره: دارالفکر.
۷. الهواری، احمد ابراهیم (۱۹۷۹). مصادر نقد الروایه فی الادب العربی الحدیث. قاهره: دارالمعارف.
۸. خضر، عباس (۱۹۶۶). القصه القصیره فی مصر منذ نشأتها حتی سنه ۱۹۳۰. قاهره: الدار القومیه للطباعه و النشر و التوزیع.
۹. رشدی، رشاد (۱۹۷۵). فن القصه القصیره. بیروت: دارالعوده. (چاپ دوم).
۱۰. رکیبی، عبدالله خلیفه (۱۹۶۹). القصه القصیره فی الادب الجزائری، المعاصر. قاهره: دارالکاتب.
۱۱. سلام، محمد زغلول (۱۹۷۰). القصه فی الادب السودانی الحدیث. قاهره: معهد البحوث و الدراسات العربیه.
۱۲. سلیمان، نبیل (۱۹۸۰). النقد الادبی فی سوریه. ج ۱. بیروت: دارالفارابی.
۱۳. طنکول، عبدالرحمان (۱۹۸۴). الادب المغربی الحدیث ـ ببلیو غرافیا شامله. الدار البیضاء.
۱۴. نجم، محمد یوسف (۱۹۵۲). القصه فی الادب العربی الحدیث. فی لبنان حتی الحرب العظمی. قاهره: دار مصر للطباعه.
۱۵. یاغی، هاشم (۱۹۶۸). النقد الادبی الحدیث فی لبنان. ج ۲. قاهره: دارالمعارف بمصر.
۱۶. Abdel Al-Magged, Abdel Aziz (۱۹۵۸). The modern Arabic short story. Gairo: Dar Al-Maaref
ترجمهٔ علی علیمحمدی
منابع
۱. ابوهیف، عبدالله (۱۹۹۰). الادب و التغییر الاجتماعی فی سوریه. دمش: منشورات اتحاد الکتاب العرب.
۲. الاشتر، عبدالکریم (۱۹۷۴). معالم فی النقد العربی الحدیث: الدیوان، الغربال، فیالمیزان الجدید. بیروت: منشورات دارالشرق.
۳. الامین، عزالدین (۱۹۷۰). نشاه النقد الادبی الحدیث فی مصر، قاهره: دارالمعارف بمصر، (چاپ دوم).
۴. الدسوقی، عبدالعزیز (۱۹۷۷)، تطور النقد العربی الحدیث فی مصر. قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب.
۵. الفیصل، سمر روحی (۱۹۸۸). النقد الادبی الحدیث فی سوریه ۱۹۱۸ـ۱۹۴۵. دمشق: دارالاهالی.
۶. النابلیسی، شاکر (۱۹۶۳)، تشیکوف و القصه القصیره. قاهره: دارالفکر.
۷. الهواری، احمد ابراهیم (۱۹۷۹). مصادر نقد الروایه فی الادب العربی الحدیث. قاهره: دارالمعارف.
۸. خضر، عباس (۱۹۶۶). القصه القصیره فی مصر منذ نشأتها حتی سنه ۱۹۳۰. قاهره: الدار القومیه للطباعه و النشر و التوزیع.
۹. رشدی، رشاد (۱۹۷۵). فن القصه القصیره. بیروت: دارالعوده. (چاپ دوم).
۱۰. رکیبی، عبدالله خلیفه (۱۹۶۹). القصه القصیره فی الادب الجزائری، المعاصر. قاهره: دارالکاتب.
۱۱. سلام، محمد زغلول (۱۹۷۰). القصه فی الادب السودانی الحدیث. قاهره: معهد البحوث و الدراسات العربیه.
۱۲. سلیمان، نبیل (۱۹۸۰). النقد الادبی فی سوریه. ج ۱. بیروت: دارالفارابی.
۱۳. طنکول، عبدالرحمان (۱۹۸۴). الادب المغربی الحدیث ـ ببلیو غرافیا شامله. الدار البیضاء.
۱۴. نجم، محمد یوسف (۱۹۵۲). القصه فی الادب العربی الحدیث. فی لبنان حتی الحرب العظمی. قاهره: دار مصر للطباعه.
۱۵. یاغی، هاشم (۱۹۶۸). النقد الادبی الحدیث فی لبنان. ج ۲. قاهره: دارالمعارف بمصر.
۱۶. Abdel Al-Magged, Abdel Aziz (۱۹۵۸). The modern Arabic short story. Gairo: Dar Al-Maaref
منبع : کتاب ماه ادبیات و فلسفه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر آتش سوزی قوه قضاییه تهران پلیس اصفهان بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو قیمت سکه خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان سایپا ایران خودرو کارگران
نمایشگاه کتاب سریال شهاب حسینی عفاف و حجاب کتاب جواد عزتی مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه اوکراین انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال پرسپولیس فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تبلیغات موبایل تلفن همراه اینستاگرام گوگل اپل ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی