جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


سارا دانیلز (Sarah Daniels)


سارا دانیلز (Sarah Daniels)
سارا دانیلز» درام‌نویس انگلیسی، متولد ۱۹۵۷، نویسنده بسیار پرکاری است. اولین اثرش در سال ۱۹۸۱ در «رویال کورت» لندن به صحنه رفت. او همچنین چندین اثر برای اپرا تنظیم کرده و در مقام منتقد نیز آثاری از خود به‌جا گذاشته است. برخی از نمایشنامه‌های او عبارتند از: «شاهکارها»، «دروازه ابلیس»، «جزر و مد»، «در کنار او»، «جار و جنجال» و «پرواز در زیر پل». نمایشنامه «شاهکارها» در سال ۱۹۹۹ به عنوان یکی از نمایشنامه‌های برتر قرن برگزیده شد. او با اولین نمایشنامه‌اش به عنوان یک نویسنده جنجالی و بحث‌برانگیز پا به عرصه تئاتر گذاشت. نویسنده‌ای جسور که در انتخاب موضوعات و طرح پرسش از جامعه، در کنار نمایشنامه‌نویسانی همچون «کاریل چرچیل» قرار می‌گیرد. او موقعیت‌ها و موضوعاتی را انتخاب می‌کند که همواره مورد بحث و مناقشه منتقدان قرار می‌گیرد. منتقدی درباره آثارش می‌نویسد: «خلق این آثار فقط از عهده یک نویسنده فمینیست رادیکال و دوآتشه برمی‌آید.» این منتقد بر این باور است که برچسب «رادیکال» می‌تواند او را یک نویسنده ضداجتماع و ذهنی قلمداد کند و بیشترین لطمه را به او بزند.
اما در عین حال منتقدان بسیاری نیز بر این باورند که نمایشنامه‌های «دانیلز» همواره پابه‌پای واقعیات جامعه پیش می‌روند. نمایشنامه‌های او همزمان می‌توانند مخاطب را هم بخندانند و هم او را تلخ کنند.
او که در زمره نویسندگان فمنیست اروپایی محسوب می‌شود، فصل مشترک جنسیت و جنون (دیوانگی)، تم مرکزی و محوری آثارش است. او از جمله نویسندگانی است که تابوهای زنانه را در دهه ۱۹۸۰ در بریتانیا شکست. گذر از این تابوها و شکستن آنها در ابتدا مخالفت زیادی از سوی جامعه به همراه داشت و انتقاد و خشم بسیاری از منتقدان و حتی نویسندگان دیگر را علیه این گروه از نویسندگان برانگیخت و در این میان بیشترین انتقادها نصیب «دانیلز» شد، چراکه او برخلاف دیگر نویسندگان که شخصیت‌هایشان را در زمان و مکانی غیر از انگلستان قرار می‌دادند، آثارش را در زمان معاصر و مکانش را انگلستان قرار داد و شخصیت‌هایش را از میان شخصیت‌های شناخته‌شده و معاصرش انتخاب کرد. خصوصیات این دسته از آثار او، داستان‌های پیچیده و ترکیبی، زنان قربانی و گاه ترسو و تسلیم‌شده در برابر تقدیر، زبان آشفته و بی‌قاعده و شخصیت‌های مردی که اغلب یا در لباس منجی ظاهر می‌شوند یا در کسوت جنایت کار. این خصوصیات؛ که البته در آثار بعدی‌اش متعادل‌تر شدند، «دانیلز» را در زمره نویسندگان عصیانگر قرار داد.
گرایش او به موقعیت‌ها و شخصیت‌های «سوررئال» یکی از ویژگی‌های همیشگی و مکرر سبک اوست. او دلیل این تمایل را وجود جامعه متکثر و رنگارنگی می‌داند که در آن زندگی می‌کند. می‌گوید: «اگر خوب نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که فضای اطراف ما و اتمسفر غالبی که در آن زندگی می‌کنیم چیزی غیر از فضا و اندیشه «سوررئال» نیست.» او می‌گوید این ویژگی، چیزی امروزی و بادآورده نیست، بلکه در سنت‌ها و اندیشه‌های گذشته ما ریشه دارد.
«دانیلز» در آثارش به شدت گرایش به استفاده از آموزه‌های کتاب مقدس دارد. معتقد است که کتاب مقدس نیز مردسالاری را نهی کرده است، بنابراین برای داشتن یک زندگی نرمال و طبیعی بهتر است که پدیده «سالاری» (سالار بودن) را از فرهنگ لغت خود حذف کنیم. باید زن و مرد را در سطح برابری قرار داد تا روابط، شکلی انسانی به خود بگیرد.
او بر این باور است که: «هنوز در تئاتر امکان استفاده از رئالیسم محض به وجود نیامده است. اگر روزی چنین اتفاقی بیفتد و فاصله بین تئاتر و زندگی واقعی از بین برود، نه‌تنها ما از هدف خود در تئاتر دور نشده‌ایم، بلکه می‌توان از این دو، چنان تلفیقی پدید آورد که به فهم و درک انسانی کمک شایانی کرده باشیم.»
عنصر جنون و دیوانگی یکی از عناصری است که در بسیاری از نمایشنامه‌های او ردپایی از خود به‌جا گذاشته است، او درباره تاکیدش از استفاده از این عناصر بر این باور است که؛ «جنون و دیوانگی جزئی جدانشدنی از زندگی انسان، خصوصا زندگی زنان است. بسیاری از ما در عین اینکه از نظر خودمان و اجتماع‌مان انسان‌های عاقل و پذیرفته‌شده‌ای هستیم، در درونمان دیوانگی‌هایی داریم که مهار نکردن آنها می‌تواند باعث تخریب زندگی خود و دیگران شود. یکی از راه‌های درمان این بیماری، نشان دادن آن در قالب هنر، به‌خصوص در قالب هنر تئاتر است.»
نمایشنامه‌های او در عین حال که داستان‌های پیچیده و غیرقابل فهمی ندارد، اما داستان‌های جذابی دارند و این یکی از نقاط قوت «دانیلز» است. او اغلب زندگی‌ها و داستان‌های موازی را در کنار یکدیگر استفاده می‌کند.
«دانیلز» نویسنده‌ای با گرایش‌های اجتماعی ــ سیاسی است که یکی دیگر از ایده‌های محوری آثار او، واکنش در مقابل تقدیر و سرنوشت و موضع‌گیری در برابر آن است. او در تمام آثارش به نوعی ساختارشکنی کرده است و در این ساختارشکنی با استفاده از «آیرونی»، «اغراق» و بیش از حد کوچک نشان دادن وقایع، نسبت به این تفکر که زن‌ها همه دارای یک سرنوشت به عنوان تقدیر از پیش تعیین شده و محتوم هستند، واکنش نشان می‌دهد.
گرایش‌های فمنیستی باعث نشده است که او در آثارش ضعف‌ها و اشتباهات زنان را نشان ندهد و همواره آنها را در مقام مظلوم و مردان را در مقام ظالم قرار دهد، بلکه عمده تاکید او در این زمینه بر موقعیت ضعیف و ناشناخته زن است که عوامل متعددی باعث به وجود آمدن و تقویت آن می‌شود و از نظر او یکی از این عوامل، عملکرد و واکنش خود زنان است. این نظرگاه باعث می‌شود که در بسیاری از نمایشنامه‌هایش، زنان محکوم و مجازات می‌شوند، نه مردان. او می‌گوید: «من هیچگاه کتابی در مورد یک تئوری و نظریه نمی‌خوانم، به این منظور که آن تئوری را در نمایشنامه‌هایم پیاده کنم. اگر من را در زمره نویسندگان فمنیست قرار داده‌اند، به این دلیل نیست که نمایشنامه‌هایم را بر اساس تئوری‌های نظریه‌پردازان فمینیست می‌نویسم. نمایشنامه‌های من بیشتر کشمکش‌ها و واکنش‌هایی است در برابر قوانین رسمی و از پیش تعیین شده اجتماع که باید بنا به زمان تغییر کنند ولی این اتفاق برایشان نمی‌افتد. با این حال از قرار گرفتن در زمره نویسندگان فمینیست احساس خوشحالی و غرور می‌کنم.»
سکینه عرب‌نژاد
منبع : روزنامه کارگزاران