شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


نام و نشان و محل شهر باستانی ابله در کنار دجله


نام و نشان و محل شهر باستانی ابله در کنار دجله
در چهار فرسخی شهر بصره و در سمت کنار ساحل غربی دجله (شطّ العرب) شهر بندری کهنی به نام ابله قرار داشته است که تصور میرود از بین رفته باشد. ولی از آنجاییکه در باب آن در کناررود دجله و هور بزرگ فرات از کانالی به نام ابله نیز یاد شده این کمک می کند که ما جایگاه این شهر را با قصبه کنونی شافی در شمال غربی شهر بصره مطابق بدانیم که در آن سوی دجله مقابل هویزه ودشت میشان است. نام ابُله را با توجه به روایات کهنی که در باب این شهر ذکر شده در زبان عربی می توان از ریشهً هبل عربی به معنی تجارت و کاسبی به حساب آورد. اما مسلم به نظر می رسد شهر در اساس نام ایرانی داشته است و از زبان متعلق به حاکمان پیش از اسلام آنجا اخذ شده بوده است. چه با توجه به هیئت لاتینی نام آن یعنی آپولوگوس می توان معنی ایرانی آن را شهر کنار خور/هور (تالاب بزرگ) گرفت که معادل آن به فارسی شهر آبلاخی میگردد که به وضوح ریشه نام ابله را در خود مستتر دارد. جای گزینی این نام توسط نام کنونی شافی که علی الاقاعده باید به تحریف از نام بخش دیرپای شهر ابله یعنی شاطی عثمان (بندر عثمان) پدید آمده باشد، و این خود معمای گم شدن تدریجی نام معروف این شهر کهن و معروف را قابل قبول و مستدل می سازد. به نظر میرسد نام طخفهً آن (یعنی سحابی/ابری) اشاره به قصبهً کنونی سویب (بارانی) در سمت دیگر دجله، یعنی در شرق آن داشته است که در جهت شمالی شافی قرار گرفته است.
در اینجا مقاله اساسی را که از اطلاعات آن برای شناسایی محل و نام و نشان شهر ابله استفاده شد، محض اطلاع و طبق عادت و روش مدلوف دیرینه نگارنده، قید میگردد.
● ابله
▪ دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد: ۲
▪ نویسنده: علی رفیعی
▪ شماره مقاله:۷۶۴
اُبُلّه‌، شهری‌ باستانی‌ در کنار رود دجله‌ و در شمال‌ نهر بزرگ‌ اُبُلّه‌. به‌ قول‌ ابن‌ خرداد به‌ فاصلة آن‌ تا شهر بصره‌ ۴ و تا شهرها اهواز ۳۱، واسط ۵۴ و بغداد ۱۰۴ فرسنگ‌ (ص‌ ۱۹۴) و به‌ گفتة مقدسی‌ در یک‌ منزلی‌ خوزیه (حویزه‌) بوده‌ است‌ (ص‌ ۱۳۵). مورخان‌ و جغرافی‌ دانان‌ اسلامی‌ ابله‌ را به‌ اسامی‌ مختلفی‌ یاد کرده‌اند: ابن‌ قتیبه‌ آن‌ را «طِخْفَه‌» نامیده‌ (ادب‌ الکاتب‌، ۳۳۱) و طبری‌ آن‌ را «فرج‌ الهند» نوشته‌ است‌ (۱/۲۰۱۶، ۲۰۲۱). برخی‌ برای‌ آن‌ ریشه‌ای‌ نبطی‌ (آرامی‌) عنوان‌ کرده‌ و ظاهراً بر اساس‌ افسانه‌ای‌ آن‌ را ماْخوذ از نام‌ زنی‌ به‌ نام‌ «هُوبَی‌» دانسته‌اند که‌ گویا در آنجا می‌زیسته‌ است‌، براساس‌ این‌ افسانه‌ کسانی‌ که‌ در این‌ مکان‌ به‌ کار اشتغال‌ داشتند، شب‌ هنگام‌ ابزارهای‌ خود را نزد زنی‌ به‌ نام‌ «هوبی‌» می‌گذاشتند. پس‌ چون‌ زن‌ درگذشت‌، گفتند «هوبی‌ لی‌» یعنی‌ هوبی‌ مرد و ابله‌ چنین‌ نامیده‌ شد (بکری‌، ۱/۹۸) و یا گفتند «هوبالَتّا» یعنی‌ هوبی‌ رفته‌ است‌ (جوالیقی‌، ۱۶) و یا گفتند «هُوب‌ُ لاّکا) یعنی‌ هوب‌ اینجا نیست‌، پس‌ فارسیان‌ آن‌ را «هوبُلَّت‌» تلفظ کردند و در زبان‌ عربی‌ به‌ شکل‌ «اُبّله‌» در آمد (یاقوت‌، ۱/۷۷). اما محققان‌ جدید بر اساس‌ روایت‌ پریپلوس‌ ماریس‌ اریترائی‌ گفته‌اند که‌ ممکن‌ است‌ ابله‌ همان‌ اپولوگو امپریون‌ یونانی‌ باشد که‌ در نزدیکی‌ ساحل‌ قرار داشته‌ است ‌(دائرة المعارف‌ الاسلامیه‌ ) و لسترنج‌ تصریح‌ کرده‌ است‌ که‌ ابله‌ همان‌ اپولوگوس‌ یونانی‌ است‌ (ص‌ ۳۴، ۶۸) .
ابن‌ خردادبه‌ (ص‌ ۷) اُبُلّه‌ را با دست‌ میسان‌ (دشت‌ میشان‌) یکی‌ شمرده‌ و یاقوت‌ (۲/۴۵۵) آن‌ را مرکز همین‌ ناحیه‌ دانسته‌ است‌، در حالی‌ که‌ دشت‌ میشان‌ در ساحل‌ شرقی‌ دجله‌ قرار دارد و ابله‌ در ساحل‌ غربی‌ آن‌ بود است‌ ( دانشنامه‌ ). لسترنج‌ و به‌ پیروی‌ از او دیگران‌ گفته‌اند که‌ بصرة جدید در جایگاه‌ ابله‌ بنیان‌ نهاده‌ شده‌ است‌ (ص‌ ۶۸)، اما هیچ‌ دلیل‌ مستندی‌ در دست‌ نیست‌ که‌ این‌ نظریه‌ را تأیید کند، جز اینکه‌ بعضی‌ به‌ استناد وجود ناحیه‌ای‌ به‌ نام‌ «العَشّار» در بصرة امروزی‌ احتمال‌ داده‌اند که‌ چون‌ در ابلّه‌ ناحیه‌ای‌ به‌ نام‌ مشهد العَشّار وجود داشته‌ است‌، شاید العشار بصره‌ همان‌ مشهد العشار ابله‌ باشد. این‌ نظر به‌ دو دلیل‌ مردود است‌: نخست‌ آنکه‌ به‌ تصریح‌ همة مورخان‌ و جغرافی‌دانان‌ بصره‌ در ۴ فرسخی‌ ابله‌ بنا شده‌ بود و تا قرن‌ ۸ق‌/۱۴م‌ بصره‌ و ابله‌ هر دو جدا از هم‌ وجود داشتند و هیچ‌ دلیلی‌ در دست‌ نیست‌ که‌ بصره‌ بر خرابه‌های‌ ابله‌ ساخته‌ شده‌ باشد. دیگر آنکه‌ ناحیه‌ای‌ که‌ در ابله‌ بود، مشهد العشار نامیده‌ می‌شد نه‌ عشار. بر اساس‌ تحقیقات‌ فؤاد افرام‌، مشهد العشار نیز همراه‌ با خود ابله‌ از میان‌ رفته‌ است‌) بستانی‌ ف‌، ۲/۲۷۴-۲۷۶(.
● سابقة تاریخی‌:
بر اساس‌ منابع‌ اسلامی‌ سابقة تاریخی‌ شهر ابله‌ به‌ هزارة دوم‌ پیش‌ از میلاد باز می‌گردد. براساس‌ برخی‌ روایات‌، همان‌ قریه‌ایست‌ که‌ موسی‌ و خضر (ع‌) در آخرین‌ مرحلة همراهی‌، از آن‌ گذشتند (حمیری‌، ۸ ) . ابن‌ خلدون‌ از حملة بختنَصَّر (نَبوکَدْ نَصَّر) از پادشاهان‌ بنی‌ اسرائیل‌، به‌ عربها که‌ در جزیرة العرب‌ و میان‌ ایله‌ و ابله‌ اتفاق‌ افتاده‌ خبر داده‌ است‌ (۳(۱)/۳۲۲، ۴۹۵). گردیزی‌ بنای‌ شهر ابله‌ را به‌ اردشیر درازدست‌ (۴۶۶-۴۲۴ق‌ م‌) نسبت‌ داده‌ و نام‌ آن‌ را بهمن‌ اردشیر خُرّه‌ ذکر کرده‌ است‌ (ص‌ ۱۵)، اما در بعضی‌ منابع‌ بنای‌ شهر را به‌ اردشیر بابکان‌ مؤسس‌ سلسلة ساسانیان‌ (۲۲۴-۲۴۱م‌) نسبت‌ داده‌اند (ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، ۶۵۴؛ ابن‌ فقیه‌، ۱۹۸). به‌ نوشتة دینوری‌، وَهْرِز، یکی‌ از سرداران‌ انوشیروان‌، در حدود ۵۷۰م‌ برای‌ جنگیدن‌ با حبشیان‌ و راندن‌ آنان‌ از یمن‌ با سپاه‌ خویش‌ از این‌ بندر سوار بر کشتی‌ شد و به‌ یمن‌ رفت‌ (ص‌ ۶۴) و به‌ گفتة طبری‌ پادشاهان‌ ایران‌ برای‌ دفاع‌ در برابر هجوم‌ اعراب‌ صحرانشین‌ به‌ مرزهای‌ کشور ۵۰۰ تن‌ سوار با تجهیزات‌ جنگی‌ در این‌ شهر نگاه‌ می‌داشتند (۱/۲۳۸۴). به‌ گفتة ابن‌ سعد، سنان‌ بن‌ مالک‌ (پدر صُهَیب‌ رومی‌ از یاران‌ پیامبر اسلام‌ (ص‌) و به‌ روایتی‌ برادرش‌، از جانب‌ کسری‌ به‌ فرمانداری‌ ابله‌ منصوب‌ شده‌ بود (۳/۲۲۶). روایت‌ ابن‌ سعد، با سخن‌ ابن‌ عبدربه‌ (۳/۳۱۰) که‌ این‌ انتصاب‌ را از سوی‌ نعمان‌ بن‌ منذر، فرمانروای‌ حیره‌ دانسته‌، منافات‌ ندارد، زیرا حاکم‌ حیره‌ خود از جانب‌ شاه‌ ایران‌ منصوب‌ می‌شده‌ است‌ (نک: ابن‌ اثیر، ۱/۴۸۳- ۴۸۸) .
پس‌ از ظهور اسلام‌ و در دوران‌ خلفای‌ راشدین‌ این‌ شهر به‌ دست‌ مسلمانان‌ فتح‌ شد. اختلاف‌ است‌ که‌ چه‌ کسی‌ فاتح‌ این‌ شهر بوده‌ است‌. در یک‌ روایت‌ فتح‌ شهر در ۱۲ق‌/۶۳۳م‌ و در زمان‌ ابوبکر بن‌ ابی‌ قُحافه‌ نخستین‌ خلیفة مسلمانان‌ و به‌ دست‌ خالد بن‌ ولید (د ۲۱ق‌/۶۴۱م‌) رخ‌ داده‌ است‌ (ابن‌ سعد، ۷/۷۵-۷۶؛ شباب‌، ۱/۱۰۰، ۱۱۴)، اما در روایتی‌ دیگر، شهر در ۱۴ق‌/۶۳۵م‌ و در خلافت‌ عمر بن‌ خطاب‌، خلیفة دوم‌ و به‌ دست‌ عُتبة بن‌ غزوان‌ فتح‌ شده‌ است‌ (همو، ۱/۱۱۳، ۱۱۵؛ بلاذری‌، ۳۳۱). به‌ نظر می‌رسد که‌ ابله‌ دو بار توسط مسلمانان‌ فتح‌ شده‌ باشد، زیرا بر اساس‌ روایت‌ اول‌ ابوبکر به‌ خالد بن‌ ولید دستور داد که‌ در حمله‌ به‌ عراق‌ نخست‌ از ابله‌ آغاز کند (ابن‌ اثیر، ۲/۳۸۴) و در روایت‌ دوم‌ آمده‌ است‌ که‌ عُتبة پس‌ از فتح‌ ابله‌ نامه‌ای‌ به‌ عمر بن‌ خطاب‌ نوشت‌ و در آن‌ نامه‌ از موقعیت‌ مهم‌ بازرگانی‌ و بندرگاه‌ بودن‌ ابله‌ برای‌ کشتیهایی‌ که‌ از هندوچین‌ و عمان‌ و بحرین‌ می‌آیند سخن‌ به‌ میان‌ آورد (بلاذری‌، ۲۳۷). با این‌ حال‌، طبری‌ با اشاره‌ به‌ اختلاف‌ مورخان‌ و نقل‌ هر دو قول‌ در باب‌ فتح‌ ابله‌، قول‌ دوم‌ را ظاهراً ترجیح‌ داده‌ است‌ (۱/۲۰۲۵، ۲۰۲۶). در فتح‌ ابله‌ بر اساس‌ روایات‌ اسلامی‌ ۷۰ تن‌ از مسلمانان‌ شهید شدند که‌ در مکان‌ شهادت‌ آنان‌ مسجد ابله‌ ساخته‌ شد. از پیامبر اسلام‌ روایت‌ کرده‌اند که‌ از شهدای‌ ابله‌ خبر داده‌ و مقام‌ آنان‌ را با شهدای‌ بدر یکی‌ دانسته‌ است‌ (شباب‌، ۱/۱۱۵). در این‌ جنگ‌ مسلمانان‌ غنائم‌ بسیاری‌ به‌ دست‌ آوردند (طبری‌، ۱/۲۳۸۴) .
پس‌ از فتح‌ ابله‌ عمر بن‌ خطاب‌ نخست‌ عثمان‌ بن‌ ابی‌ العاص‌ بن‌ بشر ثقفی‌ (ابن‌ سعد، ۷/۴۰) و سپس‌ کِلاب‌ بن‌ اُمَیّة بن‌ اسکر بن‌ عبدالله‌ را به‌ فرمانداری‌ آن‌ منصوب‌ کرد (ابوالفرج‌، ۱۸/۱۵۶). اَنَس‌ بن‌ سیرین‌، برادر محمد بن‌ سیرین‌ خوابگزار معروف‌، یکی‌ دیگر از فرمانداری‌ است‌ که‌ در زمان‌ ابن‌ زبیر (د ۷۳ق‌ - ۶۹۲م‌) به‌ حکومت‌ این‌ شهر انتخاب‌ گردید. ابوالملیح‌ عامر بن‌ اُسامة بن‌ عمیر هُذَلی‌ (د ۱۱۲ق‌/۷۳۰م‌) نیز بر این‌ شهر حکومت‌ کرده‌ است‌ (ابن‌ سعد، ۷/۲۰۷، ۲۱۹، ۲۲۰).
ابله‌ دوبار در فتنة ۱۴ سالة صاحب‌ الزنج‌ (علی‌ بن‌ محمد بن‌ احمد علوی‌) دستخوش‌ تاخت‌ و تاز و کشتار زنگیان‌ قرار گرفت‌: نخست‌ در زمان‌ سوّار بن‌ عبدالله‌ قاضی‌ (د ۲۴۵ق‌/۵۸۹م‌) که‌ مردم‌ شهر کشتار شدند (جاحظ، ۱/۱۹۵) و بار دیگر در ۲۵۵ق‌/۸۶۸م‌ که‌ صاحب‌ الزنج‌ بر بصره‌ و ابله‌ و دیگر نقاط عراق‌ مسلط شد. در این‌ بار به‌ نوشتة یعقوبی‌ صاحب‌ الزنج‌ پس‌ از تصرف‌ شهر، آن‌ را به‌ آتش‌ کشید و مردم‌ آن‌ را قتل‌عام‌ کرد (۲/۵۰۷). خلیفه‌ عباسی‌، المعتمد علی‌ الله‌ (د ۲۵۶ق‌/ ۸۶۹م‌) نخست‌ سعید بن‌ صالح‌ را به‌ جنگ‌ صاحب‌ الزنج‌ فرستاد (یعقوبی‌، همانجا)، سپس‌ جعلان‌ ترک‌ همراه‌ با ابوالاحوص‌ باهلی‌ را که‌ به‌ فرمانداری‌ اُبله‌ انتخاب‌ شده‌ بود، به‌ جنگ‌ وی‌ اعزام‌ کرد (ابن‌ اثیر، ۷/۲۱۵) و پس‌ از وی‌ المولّد از جانب‌ معتمد به‌ جنگ‌ او به‌ ابله‌ رفت‌ (همو، ۷/۲۴۶)، تا اینکه‌ ابواحمد الموفق‌ بالله‌ برای‌ جنگ‌ با صاحب‌ الزنج‌ به‌ ابله‌ وارد شد و صاحب‌ الزنج‌ شکست‌ خورد و کشته‌ شد (همو، ۷/۴۰۲- ۴۰۵). در ۳۲۵ق‌/۹۳۶م‌ ابو عبدالله‌ بَریدی‌ و برادران‌ وی‌ بر ابله‌ مسلط شدند (ابوعلی‌ مسکویه‌، ۵/۳۷۲-۳۷۳) و در ۳۳۱ق‌/۹۴۲م‌ یوسف‌ بن‌ وجیه‌ حاکم‌ عمان‌ فرزندان‌ بریدی‌ را شکست‌ داد و بر آنجا مسلط گردید (همو، ۶/۴۶؛ همدانی‌، ۱/۱۳۵). در ۳۴۰ق‌/۹۵۱م‌ ابومحمد مهلبی‌ وزیر خلیفة عباسی‌ در ابله‌ با حاکم‌ عمان‌ به‌ جنگ‌ پرداخت‌، اما شکست‌ خورد ( العیون‌ و الحدائق‌، ۴(۲)/۱۹۲). اصطخری‌ (د ۳۴۶ق‌) ابله‌ را شهری‌ کوچک‌، اما آباد و پر نعمت‌ دانسته‌ که‌ به‌ دجله‌ محدود می‌شده‌ است‌ (ص‌ ۸۱) .
در ۳۵۶ق‌/۹۶۶م‌ معزالدوله‌ دیلمی‌ (د حدود ۳۵۶ق‌) برای‌ جنگ‌ با عمران‌ بن‌ شاهین‌ به‌ واسط و سپس‌ به‌ ابله‌ رفت‌ و در آنجا سپاهی‌ تجهیز کرد و به‌ عمان‌ فرستاد (ابن‌ اثیر، ۸/۵۶۸، ۵۷۳) . مقدسی‌ (د ۳۸۰ق‌/ ۹۹۰م‌) آن‌ را شهری‌ بر کنارة دجله‌ و در دهانة نهر بصره‌ که‌ در شمال‌ آن‌ قرار داشته‌ توصیف‌ کرده‌ که ‌دارای‌ مسجدجامع ‌بزرگی‌ بوده‌است‌ (ص‌۱۱۸). در ۳۹۴ق‌/۱۰۰۳م‌ ابو العباس‌ بن‌ واصل‌ در شهر ابله‌ با ابوسعید بن‌ ماکولا به‌ جنگ‌ پرداخت‌ و او را منهزم‌ کرد (ابن‌ اثیر، ۹/۱۰۸). در ۴۲۵ق‌/۱۰۳۳م‌ جلال‌ الدوله‌ دیلمی‌ بر بصره‌ و نواحی‌ آن‌ مستولی‌ شد، اما ابوالقاسم‌ ظهیرالدین‌ برادر زن‌ بختیار دیلمی‌ برادر جلال‌الدوله‌ که‌ والی‌ ابله‌ بود، با او به‌ جنگ‌ پرداخت‌ و خود به‌ ابوکالیجار که‌ از مخالفان‌ جلال‌ الدوله‌ بود، پیوست‌ (همو، ۹/۴۳۰-۴۳۱).
این‌ شهر تا اوایل‌ قرن‌ ۵ق‌/۱۱م‌ رونق‌ بسیار داشته‌ و ناصر خسرو از کاخها، بازارها، مساجد، کاروانسراها و آبادانی‌ آن‌ سخن‌ گفته‌ و تصریح‌ کرده‌ است‌ که‌ او خود این‌ شهر را دیده‌ است‌. وی‌ ابله‌ را دارای‌ دو قسمت‌ شمالی‌ و جنوبی‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ ۱۵۹). کامل‌ ترین‌ توصیف‌ ابله‌ را قزوینی‌ بدین‌ شرح‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌: شهر دارای‌ دو قسمت‌ شرقی‌ و غربی‌ است‌. قسمت‌ شرقی‌ که‌ در قدیم‌ به‌ «شاطی‌ عثمان‌» (عثمان‌ بن‌ ابان‌ بن‌ عثمان‌ بن‌ عفان‌) معروف‌ بوده‌، اکنون‌ ناحیه‌ای‌ است‌ آباد و پر درخت‌ بر کنار دجله‌ با نهرها و باغها و بستانها که‌ نهرهایش‌ از دجله‌ سرچشمه‌ می‌گیرد ولی‌ قسمت‌ غربی‌ ویران‌ شده‌ است‌، با این‌ حال‌ بنای‌ معروف‌ به‌ مشهد العشار، مشرف‌ بر دجله‌، بر جای‌ مانده‌ است‌... (ص‌ ۲۸۶-۲۸۷). ابن‌ بطوطه‌ (د ۷۵۶ق‌/۱۳۵۵م‌) ظاهراً آخرین‌ فردی‌ است‌ که‌ مشاهدات‌ خود را دربارة ابله‌ می‌نویسد. وی‌ در قرن‌ ۸ق‌/۱۴م‌ از این‌ شهر گذشته‌ و آن‌ را قریه‌ای‌ کوچک‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ ۱۸۹). از اواخر قرن‌ ۸ق‌/۱۴م‌ به‌ بعد دیگر سخنی‌ دربارة ابله‌ دیده‌ نمی‌شود و آنچه‌ در کتابها دربارة آن‌ آمده‌، نقل‌ گفته‌های‌ پیشینیان‌ است‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ ابله‌ از این‌ تاریخ‌ به‌ کلی‌ از میان‌ رفته‌ و جز نامی‌ از آن‌ باقی‌ نمانده‌ بوده‌ است‌ (لسترنج‌، ۶۸).
این‌ شهر در روزگاران‌ کهن‌ یکی‌ از بنادر مهم‌ تجاری‌ و بازرگانی‌ و اقتصادی‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌ و کشتیهای‌ بازرگانی‌ از چین‌، هند، عمان‌ و بحرین‌ به‌ این‌ بندرگاه‌ می‌آمدند و لنگر می‌انداختند (بلاذری‌، ۳۳۷). به‌ گفتة ابن‌ فقیه‌ همدانی‌ بازرگانان‌ یهودی‌ که‌ «راهدانیه‌» نامیده‌ می‌شدند و به‌ زبانهای‌ فارسی‌، رومی‌، عربی‌ و فرنگی‌ سخن‌ می‌گفتند، کالاهای‌ بازرگانی‌ خود را که‌ عبارت‌ بود از مُشک‌ و عود و جز آنها از فرنگستان‌ با کشتی‌ به‌ انطاکیه‌ و سپس‌ به‌ بغداد و از آنجا به‌ اُبُله‌ می‌آوردند و در آنجا به‌ فروش‌ می‌رساندند (ص‌ ۲۷۰). به‌ روایت‌ پریپلوس‌ این‌ شهر (آپولوگوس‌) یک‌ بازار پارسی‌ (پارتی‌) بوده‌ و از آنجا مروارید و پارچه‌های‌ ارغوانی‌، می‌، خرما، زر و برده‌ به‌ یمن‌ صادر می‌شده‌ (حورانی‌، ۱۸). پارچه‌های‌ کتان‌ نیز در آنجا بافته‌ می‌شد (مقدسی‌، ۱۲۸). ابله‌ با هند داد و ستد تجاری‌ داشته‌ است‌ (حورانی‌، ۱۹). کارگاه‌ کشتی‌ سازی‌ آن‌ نیز از شهرت‌ برخوردار بوده‌ است‌ ( دائرة المعارف‌ الاسلامیة ). با رونق‌ گرفتن‌ شهر بصره‌ از اهمیت‌ ابله‌ کاسته‌ شد تا جایی‌ که‌ رفته‌ رفته‌ رو به‌ ویرانی‌ گذاشت‌ و سرانجام‌ از میان‌ رفت‌.
نهر ابله‌ یکی‌ از دلائل‌ اشتهار شهر ابله‌ در سده‌های‌ میانه‌ است‌. این‌ نهر نخست‌ به‌ دستور زیاد بن‌ ربیع‌ حارثی‌ و یا زیاد بن‌ ابی‌ سفیان‌ در ۳۰ق‌/۶۵۰م‌ تا نزدیکی‌ کوهی‌ نزدیک‌ ابله‌ حفر شده‌ (شباب‌، ۱/۱۷۵)، اما ابن‌ قتیبه‌، عبدالله‌ بن‌ عامر را نخستین‌ کسی‌ می‌داند که‌ دستور حفر نهر ابله‌ را داده‌ است‌ ( المعارف‌، ۳۲۱). در بعضی‌ منابع‌ آمده‌ است‌ که‌ حفر آن‌ در زمان‌ خلافت‌ عمر بن‌ خطاب‌ آغاز شد و در دورة خلافت‌ عثمان‌ بن‌ عفان‌ به‌ پایان‌ رسید (حمیری‌، ۸). اصطخری‌ طول‌ نهر ابله‌ را ۴ فرسخ‌ نوشته‌ و گفته‌ است‌ که‌ در حاشیة این‌ نهر از دو سوی‌ کوشکها و بوستانهای‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ است‌ (ص‌ ۸۱) و مقدسی‌ منشأ دو نهر ابله‌ و مَعْقِل‌ را رود دجله‌ دانسته‌ (ص‌ ۱۱۷) که‌ در بصره‌ به‌ هم‌ می‌پیوندند (ناصر خسرو، ۱۵۹). در قرن‌ ۸ق‌/۱۴م‌ مستوفی‌ تنها از این‌ نهر یاد کرده‌ و نامی‌ از شهر ابله‌ به‌ میان‌ نیاورده‌ است‌ (ص‌ ۳۸) .
اغلب‌ نویسندگان‌ قدیم‌ از جمله‌ ابن‌ فقیه‌ همدانی‌ (ص‌ ۱۰۴) نهر ابله‌ را به‌ نقل‌ از اصمعی‌ یکی‌ از بهشتهای‌ سه‌ گانة دنیا به‌ شمار آورده‌اند (قس‌: قزوینی‌، ۲۸۶) .
● شخصیتهای‌ منسوب‌ به‌ ابله‌:
دانشمندان‌ و محدثان‌ بسیاری‌ از این‌ شهر برخاسته‌اند و یا به‌ این‌ شهر منسوبند، از آن‌ جمله‌اند: ابوهاشم‌ کثیر بن‌ سلیم‌ اُبُلّی‌ محدث‌، ابو محمد شیبان‌ بن‌ ابی‌ شیبه‌ اُبُلی‌ محدث‌، ابوالحسن‌ احمد بن‌ حسن‌ بن‌ ابان‌ مُضَری‌ ابلی‌ محدث‌، ابوبکر احمد بن‌ محمد بن‌ فضل‌ قیسی‌ اُبُلّی‌، ابو عبدالله‌ محمد بن‌ علی‌ بن‌ اسماعیل‌ بن‌ فضل‌ اُبُلّی‌ (سمعانی‌، ۱/۹۸-۹۹)، حفص‌ ابن‌ عمر بن‌ اسماعیل‌ ابلی‌ محدث‌ و اسماعیل‌ بن‌ حفص‌ ابوبکر ابلی‌ (یاقوت‌، ۱/ ۷۸).
● مآخذ:
ابن‌ اثیر، الکامل‌؛ ابن‌ بطوطه‌، محمد، رحله‌، بیروت‌، ۱۹۶۴م‌؛ ابن‌ خردادبه‌، عبیدالله‌، المسالک‌ و الممالک‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۸۹م‌؛ ابن‌ خلدون‌، تاریخ‌، بیروت‌، ۱۹۵۶م‌؛ ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الکبری‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۹۶۸م‌؛ ابن‌ عبدریه‌، احمد، العقد الفرید، به‌ کوشش‌ عبدالمجید الترحینی‌، بیروت‌، ۱۴۰۴ق‌؛ ابن‌ فقیه‌ همدانی‌، احمد، مختصر البلدان‌، به‌ کوشش‌ یان‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۸۵م‌؛ ابن‌ قتیبه‌، عبدالله‌، ادب‌ الکاتب‌، به‌ کوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، ۱۳۸۲ق‌؛ همو، المعارف‌، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، ۱۳۸۸ق‌؛ ابوعلی‌ مسکویه‌، احمد، تجارب‌ الامم‌، به‌ کوشش‌، ه ف‌. آمد روز، قاهره‌، ۱۳۳۲ق‌؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، علی‌، الاغانی‌، بیروت‌، دارالفکر؛ اصطخری‌، ابراهیم‌، مسالک‌ الممالک‌، به‌ کوشش‌ یان‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۹۴م‌؛ بستانی‌ ف‌؛ بکری‌، عبدالله‌، معجم‌ ما استعجم‌، به‌ کوشش‌ مصطفی‌ السقا، قاهره‌، ۱۳۶۴ق‌؛ بلاذری‌، احمد، فتوح‌ البلدان‌، به‌ کوشش‌ رضوان‌ محمد رضوان‌، بیروت‌، ۱۳۹۸ق‌؛ جاحظ، عمرو، رسائل‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۳۸۴ق‌؛ جوالیقی‌، ابومنصور، المعرب‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، قاهره‌، ۱۳۹۰؛ حمیری‌، محمد، الروض‌ المعطار، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، ۱۹۸۰م‌؛ حورانی‌، جرج‌ ف‌.، دریانوردی‌ عرب‌ در دریای‌ هند، ترجمة محمد مقدم‌، تهران‌، ۱۳۳۸ش‌؛ دائرة المعارف‌ الاسلامیة؛ دینوری‌، ابو حنیفه‌، اخبار الطوال‌، به‌ کوشش‌ عبدالمنهم‌ عامر و جمال‌ الدین‌ الشیال‌، قاهره‌، ۱۹۶۰م‌؛ سمعانی‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ المعلمی‌ الیمانی‌، حیدرآباد دکن‌، ۱۳۸۲ق‌؛ شباب‌، خلیفه‌، تاریخ‌، به‌ کوشش‌ سهیل‌ زکار، قاهره‌، ۱۳۸۷ق‌؛ طبری‌، تاریخ‌؛ العیون‌ و الحدائق‌ به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ داوود، نجف‌، ۱۳۹۲ق‌؛ قزوین‌، زکریا، آثار البلاد، بیروت‌، ۱۳۸۰ق‌؛ گردیزی‌، عبدالحی‌، زین‌ الاخبار، به‌ کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌؛ لسترنج‌، گ‌، بلدان‌ الخلافة الشرقیة، ترجمة بشیر فرنسیس‌ و کورکیس‌ عواد، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌؛ مستوفی‌، حمدالله‌، نزهة القلوب‌، به‌ کوشش‌ گ‌. لسترنج‌، لیدن‌، ۱۳۳۱ق‌/ ۱۹۱۳م‌؛ مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ کوشش‌ یان‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۹۰۶م‌؛ ناصر خسرو، ابومعین‌، سفرنامه‌، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌؛ همدانی‌، محمد، تکلمة تاریخ‌ الطبری‌، به‌ کوشش‌ آلبرت‌ یوسف‌ کنعان‌، بیروت‌ ۱۶۹۱م‌؛ یاقوت‌، بلدان‌، بیروت‌، ۱۳۷۴ق‌؛ یعقوبی‌، احمد، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر.
علی مفرد


همچنین مشاهده کنید